eitaa logo
امام حسین ع
19.1هزار دنبال‌کننده
399 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📋 می‌شناسی منو، نوکرِ بدکار تو هستم کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ می‌شناسی منو، نوکرِ بدکار تو هستم جز بارِ گناه، هیچی ندارم توی دستم حق داری اگه، از من بیچاره برنجی بخشیدی هزار بار، ولی باز توبه شکستم عاشق نشدم، لایق دیدار تو باشم من با همه بودم، ولی تو ننشستم من بنده‌ی پست و تو نعم الامیری حق داری که از من، هی روت و بگیری «من حقمه که، لایق نشدم من حقمه چون، عاشق نشدم» وقتی همه درها، روی من بسته می‌مونه وقتی که دیگه راهی برا دل نمی‌مونه راهی میشم و می‌رسونم دل رو به مشهد اونجا یه نفر چاره‌ی کارم رو می‌دونه سرگرم گناه میشم و باز دور میشم اما سلطان رئوف باز منو به تو می‌رسونه ای حضرت سلطان من بی‌کس و کارم من جایی رو غیر از این خونه ندارم درد دلم و می‌دونی آقا تنها تو برام میمونی آقا تو شاهد این، اعمال منی حق داری اگه، بام حرف نزنی «من حقمه که، لایق نشدم من حقمه چون، عاشق نشدم» https://eitaa.com/emame3vom/46373 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
نسیم انتظار - @akhlagh_elahi.mp3
10.2M
📝من حقمه چون عاشق نشدم 🎤سید رضا 🔶
. محمدعلی مجاهدی دبیر شعر آئینی کشور در پیامی، شعرای آئینی کشور را به سرودن شعر فاخر جهت گرامیداشت عید سعید غدیر خم فراخواند. در این پیام آمده است: بسم الله الرحمن الرحیم فرهنگ گران‌سنگ شیعی که امروزه دارای اعتبار و کیانی ماندگار است، وامدار دو رخداد شگرف تاریخی غدیر و عاشورا است. سخنوران فارسی‌زبان از دیرباز با حضور تأثیرگذار در این عرصه موضوعی، موجبات تداوم این حرکت عظیم را فراهم آورده‌اند، از حکیم فردوسی گرفته تا کسائی مروزی که در قصیده‌ای فاخر به همین مسئله پرداخته است، و بعدها حکیم سنائی غزنوی و دیگران با ارائه ادله معقول و منقول در اثبات این حاکمیت و جانشینی بلافصل، سخن را به کمال رسانده و حرفی برای گفتن باقی نگذاشته‌اند. خوشبختانه عزیزانی در فضای مجازی فعال‌اند و برای بزرگداشت عید سعید غدیر خم روزشمار گذاشته و اعلام آمادگی کرده‌اند. در همین راستا کانون شاعران آیینی استان قم به سرپرستی حاج غلامرضا فلاح متخلص به (امین) که شاعری متعهد،سخن‌شناس و مدیری لایق‌اند به این امر خطیر همت گمارده و قرار است طی فراخوانی سراسری از شاعران بزرگ آیینی معاصر در کشور اشعاری که به‌مناسبت غدیر خم سروده شده یا می‌سرایند در فضای مجازی کانون شاعران آیینی استان قم بارگذاری کنند و پس از بررسی آثار، بهترین‌ها را برای استفاده قاطبه مداحان و ستایشگران اهل‌بیت، سخنوران دینی، مجریان رسانه‌های سمعی و بصری و دیگر کاربران حوزه دینی منتشر کنند. امیدوارم شاعران بزرگ و متعهد آیینی به استقبال این امر رفته و با خلق آثار ارزشی تازه‌ای، شور و شکوهی ویژه به این مراسم علوی ببخشند تا ان شاءالله نتیجه به گونه‌ای باشد که همه از نتایج این حرکت معنوی برخوردار شوند . بنده نیز از راه دور دست عزیزان را برای این همکاری می‌فشارم و از همه التماس دعا دارم. ومن الله توفیق دبیر شعر آیینی کشور محمدعلی مجاهدی (پروانه) ۲۵ تیر ۱۴۰۰
تیغ هفتاد و دو دم چاپ دوم مجتبی مجموعه‌ شعر عاشورایی با رویکرد اجرا در هیئت 🔹تمام درآمد حاصل از فروش این کتاب خرج دسته غدیر خواهد شد. آی‌دی جهت تهیه کتاب: @Yakarim118 .
۲۲ مولای من بنگر حسین به اشک و آه من داده زنی کوفه پناه من بر تو بود مولا نگاه من مولای عالم کربلاییم مولای عالم من فداییم مولای عالم جان خود دهم تا ثابت گردد با وفاییم کوفه میا حسین فاطمه(۴) مولای من ز کوفیان گردیده ام خسته در غربتم با دل بشکسته دشمن ز کین دست مرا بسته مولای عالم در تاب و تبم مولای عالم فکر زینبم مولای عالم تو کوفه میا از غربتت آمد جان به لبم کوفه میا حسین فاطمه مولای من آمده‌ام فدای تو گردم اسیر کوفیان نامردم جان به فدای راه تو کردم مولای عالم پور بوتراب مولای عالم تو مکن شتاب مولای عالم تو کوفه میا کشتن تو اینجا شده ثواب کوفه میا حسین فاطمه مولای من خدای من بود گواه من فقط بود راه تو راه من دارالعماره قتلگاه من مولای عالم آن خصم پلید مولای عالم رأس من برید مولای عالم بر روی زمین بین کوچه ها پیکرم کشید کوفه میا حسین فاطمه .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. بگیـر بالِ مـرا باز در هــوای خودت مرا بِبَر به کنارت، به کربلایِ خودت مـن آشنایِ توام خـانه زادِ مادرتان نصیب دربه درت کن شبی دعایِ خودت نفس بزن که مذابم کنی دراین شبها نفس بده که بسوزم فقط برایِ خودت دلم کتیبه‌یِ اشعار محتشم شده است بزن به سینه‌ام آتش،به روضه‌هایِ خودت ببین کـه نـذرِ درِ زینبیه‌ات شده‌ام بکش به دیده‌ام از گردوخاک پایِ خودت از آن زمان که مرا نوکرت خدا خوانده نشسته بر جگرم داغِ بوریای خودت وصیتـم شده آقـا، مـرا کـفـن نکنند مگر به پیرهن مشکی عزای خودت : 💔 حرام باد مرا فیض دیدن رویت اگر دهم دوجهان رابه یڪ سرمویت صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يا ابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
طفل بودم که اسارت دیدم خیمه ها را همه غارت دیدم من چهل روز حقارت دیدم عمه را بزم جسارت دیدم بزم می بود لعینی برخاست دختری را به کنیزی میخواست غنچه ها را همه پرپر دیدم بر سر نی،سر اصغر دیدم چادر پاره ی خواهر دیدم دم کاخ یزید،سر دیدم خاکها زخم رخش پوشیدند سر او را به زمین کوبیدند رفتم از یاد و نرفته از یاد همه ی زندگی ام رفت به باد تا که همبازی ام از ناقه فتاد زجر آمد ز ره و زجرش داد لگدی زد به تن او که خداش نکند قسمت کافر ای کاش محمود اسدی(شائق) ________________________ بین نماز ، وقت دعا گریه می کنی با هر بهانه در همه جا گریه می کنی در التهاب آهِ خودت آب می شوی می سوزی و بدون صدا گریه می کنی هر چند زهر قلب تو را پاره پاره کرد اما به یاد کرب و بلا گریه می کنی اصلاً خود تو کرب و بلای مجسّمی وقتی برای خون خدا گریه می کنی آب خوش از گلوی تو پایین نمی رود با ناله های وا عطشا گریه می کنی با یاد روزهای اسارت چه می کشی ؟ هر شب بدون چون و چرا گریه می کنی با یاد زلفِ خونی سرهای نی سوار هر صبح با نسیم صبا گریه می کنی یوسف رحیمی ................................ ◾️ (ع) بيا به خلوت آيينه ها سرى بزنيم كبوترانه قدم سوى دلبرى بزنيم سكوت مبهم و سردى در اين قفس جارى ست در آسمان بقيعش ،بيا پرى بزنيم كجاست شمع و چراغى در آستان بقيع؟ به چلچراغ زيارت ،مگر درى بزنيم به لطف روضه چشمان خون فشان ،امشب به نقشبندى خون ،رنگ بهترى بزنيم كنار مرقد باقر(ع)، در انعكاس علوم نفس ميان روايات ديگرى بزنيم براى تسليتى از وراى فاصله ها سرى به مقتل سرخ كبوترى بزنيم كنار خيمه خورشيد ،روضه مى خواند اگر مقابل او ،حرف معجرى بزنيم لهوف خاطره ها را زمان ورق زده است به عرش نيزه بيا در منا سرى بزنيم شاعر: محمدمهدى عبدالهى .
. 📋 سرمایه ی بی حساب داره اونکس که ابوتراب داره ____________________________ سرمایه ی بی حساب داره اونکس که ابوتراب داره با چیدنِ بوسه مست میشه انگورِ ضریح شراب داره حالا دلت میخواد بشی دیوونه علی آره چرا که نه... دلِ تو هم گرفته باز بهونه علی آره چرا که نه... میخواهی سر بزاری روی شونۀ علی آره چرا که نه... حالا میای بریم گدایی خونه علی آره چرا که نه... هر غصه و غمی سر اومد واسه شبِ ما سحر اومد برای ما ، همه امشب ، پدر اومد «یا مولا علی ، علی ، علی ، یا مولا علی مولا ، علی مولا ، علی مولا...» باید که پر از شَعَف باشی حیفه اگه بی هدف باشی ای دل پاشو دست رو دست نگذار امشب تو باید نجف باشی‌... بگو دلت میخواد بری زیارت مولا آره چرا که نه... ببینی عکستو تو آیینه ایون طلا آره چرا که نه... بگو دلِ تو هم لک زده واسۀ ضریح آره چرا که نه... بعدِ زیارت نجف بری به کربلا آره چرا که نه... پس راهی شدی بگو یا حیدر راهی نیست از اینجا تا حیدر... بگو کاری ، اگه داری ، تو با حیدر... «یا مولا علی ، علی ، علی ، یا مولا علی مولا ، علی مولا ، علی مولا...» افتاده شکاف روی دیوار... کورند و کَرَند بعضی انگار... آیینه ایذدو ندیدند ، از تو دل کعبه شد پدیدار‌‌ بگو دلت میخواد که تا نجف پَر بگیری آره چرا که نه... بری تو ایوونش علی بگی تا بمیری آره چرا که نه... بگو که دوست داری صداش کنی همه عمرت آره چرا که نه... بگی علی ، علی ، علی تو نعم الامیری آره چرا که نه... دور از نجف کار من زاره نوکر از تو یک طلب داره ببینه پا تو ایوون تو میزاره... «یا مولا علی ، علی ، علی ، یا مولا علی مولا ، علی مولا ، علی مولا...» عمری اگه در تلاش باشی فکر روزی و مَعاش باشی هرچیزی اگه بخوای اینجاست کافیه فقط گداش باشی... بگو گدای مرتضی شدن رو دوس داری آره چرا که نه... دره همین خونه به در زدن رو دوست داری آره چرا که نه... بگو که دوست داری فدای بچه هاش بشی آره چرا که نه... بگو امام حسین ، امام حسن رو دوست داری... آره چرا که نه... درمون دردِ بی درمونم خوشبختم آخه گداشونم الهی که فداییشون بشه جونم... «یا مولا علی ، علی ، علی ، یا مولا علی مولا ، علی مولا ، علی مولا...» 👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. آشنا شد سفیرِ تو.. و توسل جانسوز به سفیرِ دشتِ کربلا حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه به نفسِ حاج حسن خلج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ در بهارم، خزون می زنه رنگ زردی آشنا شد، سفیرِ تو با کوچه گردی زار و بی کس، میزارم سرم رو رو دیوار تویِ کوفه، نمونده بجز طوعه مردی گرد غم به رویم نشسته دست کینه دستامُ بسته سنگاشون لبم رو شکسته آقا آقا ، میا میا .. جونم آخر می شه فدات حیف از تو و کبوترات برگرد میشه رونیزه ها جات *آقایه گزارش بدم ازوضعیت این شهر * کشتن تو، شده آب خوردن براشون سوی حنجر، گرفته شده خنجراشون حرفِ معجر، النگو و خلخاله اینجا از برایِ جهیزیه‌ی دختراشون هرچی داشتن دادن تیغُ نیزه خریدن واسه زینب لباس اسیری بریدن تیر و نیزه کنارِ امون نامه هاشون نقشه‌ی شوم واسه چشم سقا کشیدن روخاکا می مونه پر تو بعد ساقی لشگر تو آواره میشه خواهر تو جون زهرا، میا میا .. سمت این قوم بی حیا رحمی کن بر جوون لیلا *همه جمع شده بودن پایین مناره یکی میگفت آزادش میکنن .. یکی می گفت زندانش میکنن .. یکی می گفت اعدامش میکنن .. تو این حرف ها بودن یه وقت دیدن یه بدن بی سری ازبالایِ دارالاماره به سمت خاک کف کوچه .. ــــــــــــــــــ 👇
shahadat_Moslem_khalaj.mp3
1.92M
•|⇦آشنا شد سفیرِ تو.. و توسل جانسوز به سفیرِ دشتِ کربلا حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه به نفسِ حاج حسن خلج
. •|⇦خشکی ام رفت و .. / و توسل به راوی دشتِ کربلا حضرتِ علیه السلام به نفسِ حاج حنیف طاهری ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ خشکی ام رفت و فصل دریا شد سردی ام رفت و فصل گرما شد فارغم از خودم خدا را شکر آسمانی شدم، خدا را شکر ای حیاتِ مجدد دنیا دومین یا محمد دنیا ای که تنها خدا شناخت تو را مثل بیت الحرام ساخت تو را قافیه های بیت ما تنگ است در مقامت کُمیت ما لنگ است ای نسیم پُر از بهار حسین حسنی زاده‌ی تبار حسین قبله‌ی مردم مدینه تویی حسن دوم مدینه تویی ای ظهور پیمبر اکرم حاصل وصلتِ دعا و کرم مادرت دختر کریم خداست پدرت حضرت کلیم خداست سَر شب فکر نور تو بودم فکر شبهای طور تو بودم خواب سجاده تو را دیدم صبح دیدم کنار خورشیدم ای نماز پُر از قنوت حسن حاصل چله‌ی سکوت حسن تو تولای دفترم هستی قسم نونِ وَ القَلم هستی تکیه بر بال جبرئیل زدی مزرعه داشتی و بیل زدی *قربونت برم .. گفت آقا عرق رو پیشونیت میشینه .. این همه خَدم و هَشم خودش کار می کرد .. همه عالم دور سرت بگرده یا امام باقر ..* بهترین میوه‌ی تو ایمان بود گندم کالِ تو پُر از نان بود بی تو این حوزه ها کمال نداشت میوه ای غیر سیب کال نداشت وقت آن است اجتهاد کنی بی سوادِ مرا سواد کنی وقت آن است منبری بزنی حرف، یک حرفِ بهتری بزنی علم را باز هم شکاف دهی در کلاس‌ ت مرا طواف دهی اگر علم تو را حساب کنند زندگی تو را کتاب کنند علم و اخلاق می شود با هم آدمی می شود بنی آدم پَر جبرئیل زیر پای تو بود گردن آویز بچه های تو بود میوه‌ی بهتر از رطب سیب است باعث التیامِ تب سیب است فاطمه سیبِ جَنتُ الاعلاست پس تبِ تو یا زهراست *شیخ عباس قمی می نویسه؛ هر وقت حضرت بهش عارضه‌ی تب سرایت می کرد و تو تب میسوخت بلند فریاد می زد یا فاطمه! .. بعد شیخ عباس تو بیتُ الاحزان خودش تفسیر کرده گفته شاید یه علت این که آنقدر امام باقر بلند صدا می زد یافاطمه، مادرش رو صدا میزد بلند بلند .. نمی تونستن راحت برا مادرشون گریه کنن .. همون طوری که بدن لطیف و شریف حضرت از تب می سوخت، جگرش برا مادرش بیشتر می سوخت .. همچین که می گفت یا فاطمه آروم میشد .. آتشِ درون رو با این ذکر خاموش می کرد .. اگرچه این آتش هیچ وقت خاموش شدنی نیست .. علامه امینی رفت مدینه برگشت گفتند علامه چه خبر از مدینه؟ زد زیر گریه .. گفت؛ چی بگم، کاشکی نمی رفتم مدینه .. گفتن چرا علامه؟ گفت هنوز صداش بینِ در و دیوار میاد .. وگرنه آن رازِ سر به مُهر که در هر سحربه او می گفت؛ مادرم به تضرع بیا، تویی بی بی منتظرِ امام زمانِ .. همه آل الله هم برا مادرشون گریه می کنند .. گریه کنای امام باقر به خودتون ببالید .. هم مجلس کم گرفته میشه برا امام باقر، هم الان کنار قبرش دیگه زائر نیست .. تا همین دو سه شب پیش مدینه زائر داشت .. شده از پشت پنجره ها این قبرا رو نگاه می کردن .. اما الان مدینه دیگه هیچ کس نیست .. چه کسی گفته بی مزاری تو؟ یا چراغِ حرم نداری تو قبرِ تو بارگاه توحید است شمعِ بالا سَر تو خورشید است چه کسی گفته سایه بان تو نیست؟ صحن در صحنِ آسمانت نیست فرش که آسمان نمی خواهد نور که سایه بان نمی خواهد تو خودت سایه بان دنیایی بهترین آسمان دنیایی ــــــــــــــــــ .👇
shahadat_Emam_Bagher_Hanif_1.mp3
3.76M
•|⇦خشکی ام رفت و .. / و توسل به راوی دشتِ کربلا حضرتِ امام محمدباقر علیه السلام به نفسِ حاج حنیف طاهری
. •|⇦تو زِ کودکی.. / و توسل به راوی دشتِ کربلا حضرتِ امام محمدباقر علیه السلام به نفسِ حاج حنیف طاهری ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ آری زهرش دادن،‌ مسومش کردن حضرتُ .. اما همه‌ی روضه‌ی امام باقر این نیست .. غربت و مظلومیت گره خورده با روضه های کربلا .. دو سه بیت بخونم و از همه التماسِ دعا .. تو زِ کودکی دائم محنت و بلا دیدی با دو چشم مظلومت ظلم بر ملا دیدی راهِ شام طی کردی دشتِ کربلا دیدی اهل بیتِ عصمت را، زار و مبتلا دیدی راس جد خود را بر طشتی از طلا دیدی که زیرِ چوب بر لب داشت آیه های قرآنی خیمه‌ها کَز آتش سوخت، سیدی کجا بودی؟ *یه سئوال اینجا داریم از امام باقر .. یه سئوالم الان این گریز به ذهنم زد .. مدینه ام وقتی بی بی و امیرالمؤمنین برگشتن خونه، زینب از مادر پرسید .. همه آرام شدن یه گوشه نشستن .. زینب اومد جلو مادر : درآن ساعت که در می سوخت پرسیدی کجا بودم؟ تو می خوردی کتک من هم به زیر دستُ پا بودم *حالا باید بلند گریه کنی ..* خیمه ها کَز آتش سوخت سیدی کجا بودی زیر خارها خفتیم، بین عمه ها بودیم شاید ای عزیزِجان زیر دست و پا بودی رویِ شانه‌ی مادر یا از او جدا بودی یا به زیر کعبِ نی در خدا خدا بودی چهار سال سِنت بود با چنان پریشانی *عرضِ روضه من تموم .. به نظرِ من سخت ترین صحنه بر امام باقر .. صبح شام غریبان بوده .. تا عمر داشت از یادش نرفت .. صبح که نور خورشید همه جا رو فرا گرفت .. دید صورتِ همه عمه ها کبوده .. شب چشم درست نمی بینه، کجا ضربه خورده ..* یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود .. ای ملائک ناله در هامون کنید شمر را از قتلگه بیرون کنید یا زِ دست قاتلت خنجر بگیر یا رهِ گودال بر مادر بگیر ــــــــــــــــــ 👇
shahadat_Emam_Bagher_Hanif_2.mp3
2.35M
•|⇦تو زِ کودکی.. / و توسل به راوی دشتِ کربلا حضرتِ امام محمدباقر علیه السلام به نفسِ حاج حنیف طاهری
. •|⇦گریونه یادگارِ کربلا.. و توسل به راوی دشتِ کربلا حضرتِ علیه السلام به نفسِ حاج حنیف طاهری ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ گریونه گریونه یادگارِ کربلا میخونه میخونه روضه هایِ سر جدا تویِ دستاش ملکوتِ زیرِ پاهاش همه عالم یه چشش اشک یه چشش خون روی دوشش غم و ماتم غم خیمه ها داره، واویلا غم کربلا داره، واویلا می باره می باره گریه های بی امون شد مثل شد مثل عمۀ قامت کمون جلوۀ ذات خدایی دم آخر شده تب دار کودکی هاش تو مصیبت اسیر کوچه و بازار غم و غصه ها داره، واویلا غم کربلا داره، واویلا من مُردم من مُردم مجلسِ بزم یزید اون روز بود اون روز بود من شدم از غم شهید پا به پای بچه ها من گریه کردم تو خرابه تشت زر بود چوب دشمن غمایی که بی حسابه غم نیزه ها داره واویلا غم کربلا داره واویلا ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
shahadat_Emam_Bagher_Hanif_4.mp3
1.99M
•|⇦گریونه یادگارِ کربلا.. و توسل به راوی دشتِ کربلا حضرتِ امام محمدباقر علیه السلام به نفسِ حاج حنیف طاهری
14-0114-f-e-bagher(www.rasekhoon.net).mp3
39.36M
🔖منبر کامل صوتی 🔖 علیه السلام 💠فضیلت امام باقر علیه السلام💠
. شعر علیه السلام در دو روز زندگی غربت فراوان دیده ام بارها از پیکر خود، رفتن جان دیده ام از غروب روز عاشورای سال شصت و یک بر دل زهرایی ام زخمی نمایان دیده ام حج نیمه کاره ام کامل شد و در کربلا عصر عاشورا به جای عید قربان دیده ام در منا آب گوارا دست زائر ها دهید حاجی ام را در ته گودال عطشان دیده ام زین اسبم را چرا آلوده بر سم می کنند؟! من که مرگم را همان شام غریبان دیده ام شرمساری غیور خیمه را حس کرده ام بر روی مشک عمویم جای دندان دیده ام خنده های حرمله خیلی غرورم را شکست مادر شش ماهه را با چشم گریان دیده ام کعب نی از شمر و ابن سعد ملعون خورده ام یک حرم را بین آتش مات و حیران دیده ام آن قدر در بین صحرا بر زمین افتاده ام آن قدر در پای خود خوار مغیلان دیده ام چشم من بر آیه ی شق القمر افتاده است آیه خواندن بر درخت از شمس تابان دیده ام خاطرات تلخ شام از خاطرم هرگز نرفت خیزران را بر لب قاری قرآن دیده ام یک شب راحت نخوابیدم از آن روزی که من عمه ام را بین نامحرم پریشان دیده ام با همین چشم ورم کرده خودم جان کندنِ عمه ی هم بازی ام را کنج ویران دیده ام 🔸شاعر: .