.
|⇦•بیابان با وجود تو....
#قسمت_اول_شعر_خوانی وتوسل به #حضرت_زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج #مهدی_رسولی •
●━━━━━━───────
بیابان با وجود تو برای ما بیابان نیست
کسی که با تو می آید سفر دیگر پریشان نیست
کنار تو کسی دلواپس خار مغیلان نیست
بیابان گردمان کردی ولی زینب پشیمان نیست
اگر در به در کوه و بیابانم کنی عشق است
اگر زخمیِ صد خار مغیلانم کنی عشق است
پریشانم کنی عشق است حیرانم کنی عشق است
اگر دنبال معشوق است دل، دنبال سامان نیست
بپرسی جای جای کربلا را شرح خواهم داد
بپرسی مو به موی ماجرا را شرح خواهم داد
مسیر کوفه تا شام بلا را شرح خواهم داد
هر آنچه از تو پنهان نیست از من نیز پنهان نیست
برادر جان تو ثارُالله، ثارُالله دیگر من
حسینِ قبل خنجر تو، حسین بعد خنجر من
تجلی میکنم در تو تجلی میکنی در من
شهادت یا اسارت هر دو آغاز است پایان نیست
بِنِه پا بر زمین این خاک ها مشتاق و لبریزند
تمام دختران یک یک مژه بر پات میریزند
نباید هم به مهمانداری ات این قوم برخیزند
چرا که خلق میدانند صاحبخانه مهمان نیست
میان کاروان تو ندیدم غیر زیبایی
جوانان رشید و نونهالان تماشایی
به همره بار گل آورده ام آن هم چه گل هایی
غلط گفته هر آنکه گفته این صحرا گلستان نیست
نقاب افکن مرا با مظهر حق روبرو گردان
طنابی گردن زینب ببند و کو به کو گردان
همانگونه که مَردی از شهادت نیست رو گردان
به پای تو زنی هم از اسارت روی گردان نیست
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#روضه_حضرت_زینب
#کربلایی_مهدی_رسولی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
#قسمت_پایانی_شعر_خوانی وتوسل به حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاجمهدی رسولی
●━━━━━━───────
محال است از میان خیمه آه سرد برخیزد
ز کوه صبر من حتی نشان درد برخیزد
اگر زن شیرِزن باشد به جنگ مرد میخیزد
بجنگم با سنان، هرگز سنان که جزو مردان نیست
به زیر سایبان قد و بالای تو میخوابیم
من و این کاروان از چشمه ی فیض تو سیرابیم
نه اینکه دست ما دور است از آب و پی آبیم
فراتِ بی لیاقت لایق لب های طفلان نیست
چه خوشبخت است طفلی که به حلقومش نگات افتد
چه خوشبخت است آنکه روی نعشش عبات افتد
یکی با لب، یکی با دل، یکی با سر به پات افتد
دلِ سلطان عالم را به دست آوردن آسان نیست
به طفلان تو گریه بر پدر کردن نمی آید
به زینب معجر پاره به سر کردن نمی آید
برادر جان به ما اصلاً سفر کردن نمی آید
*بذار یه تصویر بهت بدم...دیدی مثلا یه اتفاقی میفته بزرگترا ناراحتن بزرگترا میفهمن، بچه ها که نمیفهمن چه خبره، بچه ها که نمیدونن، بچه ها مثلا دارن بازی شونو میکنن، مشغولن اصن خبر نداره چه اتفاقی داره میفته، یه ذره که ماجرا میره جلو اون بچه کوچیکه هم از حال بزرگترا میفهمه انگار یه خبری هست اون بچه هم ساکت میشه غم میگیره، غصه میگیره، مثلا میبینی شروع میکنه گریه کردن، اما دیگه نوزاد که اینجوری نیست..*
به طفلان تو گریه بر پدر کردن نمی آید
به زینب معجر پاره به سر کردن نمی آید
برادر جان به ما اصلا سفر کردن نمی آید
کسی در خیمه های ما بجز شش ماهه خندان نیست
*پرده کنار رفت و دید زینب...*
صدا زد آی مردم این شهیدِ ما مسلمان است
بزرگ خاندانم را نمیبینید عریان است
جواب قاری قرآن زینب بوسه باران است
جواب قاری قرآن زینب سنگ باران نیست
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اسارت
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#روضه_حضرت_زینب
#کربلایی_مهدی_رسولی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
@babolharam_netروضه خانگی - حضرت زینب(س) - 1250.mp3
زمان:
حجم:
11.68M
|⇦•بر مشامم می رسد.....
#روضه_حضرت_زینب سلام الله علیها ویژه اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام سید رضی مرتضوی
حاج سید رضا نریمانیFadaeian-Komeil-14030609 (3).mp3
زمان:
حجم:
18.09M
متن 👇قسمت اول
https://eitaa.com/emame3vom/105881
📋 پیری زمینگیرم، صبوری ناخوش احوال
#روضه_حضرت_زینب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پیری زمینگیرم، صبوری ناخوش احوال
حس میکنم افتادهام از شیب گودال
یادم نرفته ذوالجناح بیسوارت
یادم نرفته دختران بیقرارت
یادم نرفته سنگ بر آیینهات خورد
یادم نرفته چکمهای بر سینهات خورد
یادم نرفته گریهام سیلاب میشد
طفلی رقیه پابهپایم آب میشد
@seyedrezanarimani
از حال و روزم بیخبر بودم برادر
با شمر و خولی همسفر بودم برادر
با دست خالی جنگ آن اغیار رفتم
با چادر خاکی سر بازار رفتم
از ازدحام کوچهها رنجید زینب
از هم محلی، کم محلی دید زینب
در قتلگاه غم، زمین گیرم برادر
دارم به قتل صبر میمیرم برادر
*شاعر: #وحید_قاسمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 صل اللهُ علیکَ یا عطشان
بخش دوم روضه*
#روضه_امام_حسین (ع)
کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صل اللهُ علیکَ یاعطشان
مقتل میگه افتادی آقا جان
از روی زین بر خاک و خون غلطان
آقای من!
مقتل میگه از مادر آب خواستی
آقا بردن پیرهنت راستی
تنها نذار اُمُّ المصائب رو
خیمه نفرست اسب بیصاحب رو
مقتل میگه پنجه توو موت کردن
بیپیراهن هی زیر و روت کردن
خواهرت به نفسنفس افتاد
خیمه دست شمر و شَبَث افتاد
آقای من!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
.
|⇦•قامت تو عمودِ..
#روضه_حضرت_زینب سلام الله علیها اجرا شده #فاطمیه ۱۴۰۲ به نفس حاج #حسن_خلج
●━━━━━━───────
ای که شدی ماتِ رخ شاه عشق
قامت تو عمودِ خرگاه عشق
تو کیستی که عقل مجنون توست
عشق به تو عاشق و مدیون توست
نیست فلک به قدر هم پایه ات
سایه ی تو ندیده همسایه ات
هیچ گلی ندیده خندیدنت
مگر به لحظه ی حسین دیدنت
منی که غیرت ناموس کبریا بودم
یکی ز پرده نشینان مرتضی بودم
فًلک ببین ز کجا تا کجا کشید مرا
به شام و کوفه ز کرب و بلا کشید مرا
*خانمی که هر وقت عرض میکرد بابا یا امیرالمومنین دلم برا قبر جدم پیغمبر تنگ شده مرا به زیارت ببر.. این یه سری داره یه رازی داره.. با زبان بی زبانی میخواد بگه بابا دلم برا مادرم تنگ شده منو ببر جدم رو زیارت کنم، منو ببر مادرم رو زیارت کنم، امیرالمؤمنین می فرمود:زینب جان صبرکن شب برسه تاریکی همه جا رو فرا بگیره.. راوی میگه ثلث شب رو انتخاب میکرد قنبر رو جلوتر میفرستاد. برو ببین اگه چراغی شمعی روشنه خاموشش کن. خود علی جلوی زینب، حسین سمت چپ، حسن سمت راست و عباس شمشیر به دوش از پشت سر می آمد نکنه در اون دل شب کسی قد و بالای زینب رو ببینه..کار زینب به کجا کشید..*
میان آن همه لشگر چو بی کسم دیدند
به اشک بی کسی ام ناکسانه خندیدند
*میگن حداقل سی هزار لشکر هلهله
میکردند*
غریبه گان بی مروت حیا نمی کردند
ز هیچ گونه جنایت اِبا نمی کردند
ستارگان حرم را به ریسمان بستند
بگو ز جور زمین را به آسمان بستند
* از بالای تل داره نگاه میکنه دید دور گودال حلقه زدند، شمشیر زن با شمشیر می زنه، نیزه دار با نیزه می زنه، یه عده سنگ زنه متخصص سنگ زنی زخم ها رو نشانه می گیرند. بدن ابی عبدالله رو خاکا افتاده..
#دفن_شبانه
#تک_بیت
شبانه پیش چشم بچه ها با آه و با درد
تمام کارهای دفن زهرا را علی کرد
#مرتضی_عابدینی✍
ایام فاطمیه اس اجازه بدین عرضی داشته باشم..بدن فاطمه را اماممعصوم با احترام تمام کفن کرد با احترام تمام به خاک سپرد.#سلمان میگه حضرت فرمودند: چندین قبر تو قبرستان بقیع حفر کنید قبر زهرا رو کسی پیدا نکنه، من داشتم قبر می کندم یه وقت دیدم صدای ناله ی بچه ها بلند شد.گریه می کردند مادر مادر صدا می زدند طبیعیه مادر از دست دادن یه وقت دیدم زمزمه اشون عوض شد میگن خدا بابام وای بابا..با عجله خودمو رسوندم دیدم علی تو قبر خوابیده صدا میزنه ای خاک بقیع با این بدن مدارا کن بدن فاطمه ام له شده. امیرالمؤمنین تو خاک افتاده بچه ها هی به بابا التماس میکنند بابا بلندشو! ما که بی مادر شدیم نکنه بی بابا بشیم..سلمان بی تاب شد حسن و حسین رو از رو بدن علیِ سالم بلند کرد...
کربلا نیمه های دل شب زینب بلند شد بچه ها رو شمارش کرد دو تا نازدانه نیستند خدا چه کنم؟ میان لشکر بی دین نامرد آرام بیابونا رو می گرده زیر هر بوته ای رو نگاه میکنه. عاقبت زینب صدا زد حسین جان! به دادم برس دوتا نازدانه گم شده..ناگهان ندایی از تو گودال اومد زینب جان بیا بچه ها پیش منند. بی بی زینب رفت دید دو تا نازدانه رو سینه ی بابا افتادند..حسیـــــــن...*
طفل یتیمی زحسین گم شده ساربان ساربان
قامت زینب ز اَلم خم شده ساربان ساربان
بر تو دخیلم اَیا ساربان ساربان
این شتران را تو به سرعت مران ساربان ساربان
دیگر زبان مرا نی توان گفتن هست
نه گوش جانِ تو را طاقت شنُفتن هست
که هرچه باز بگویم غمم فزون گردد
دلم ز غصهٔ این قصّه غرق خون گردد
بس است شرح ستم های مردم مُحمل
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مُجمل
چنان غبار مرا روزگار داد به باد
که بر زمین ننشیند هزار سال دگر
ای قافله سالار زینب
مونس و غمخوار زینب
ندارم معجری ای جان فدایت
گذارم تابه روی زخم هایت
گفتم که فراق را نبینم، دیدم
آمدبه سرم از آنچه می ترسیدم
نوحی به هزارسال یک طوفان دید
من نوح نیم هزار طوفان دیدم
«بحق عمه زینب اللهم عجل لولیک الفرج»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#حضرت_زینب گریز به #حضرت_رقیه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_حسن_خلج
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦• یابن شبیب....
#روضه_حضرت_زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفس کربلایی #حنیف_طاهری
●━━━━━━───────
یابن الشبیب، دختر ترسیده دیده ای
یابن الشیب، زخم جگر را نمک زدن
یابن الشبیب، عمه ی ما را کتک زدن
*کاشکی که جلو چشم برادر نمیزدن ظاهر امر این بوده که حسین ندیده ولی اربعین که برگشت صدا زد حسین..!*
حسین کنار تو به من و دخترت چه شد دیدی
که زنده زنده کنارت نمرده بودم و مردم
صبر از زبان عجز ثناخوان زینب است
عقل بسیط، واله و حیران زینب است
هر آیه در صَحایف علوی به وصف صبر
نازل بر انبیا شده، درشأن زینب است
ایوب صابر است ولیکن در این مقام
انصاف دِه که ریزه خور خوان زینب است
*حرف رو نمیشه بی دلیل زد یعنی پیغمبر رو میگی که ریزه خور خوان حضرت زینب هست شاعرش خیلی زرنگ بوده که بعد از این بیت ها ،این بیت ها رو آورده چون میخوان بگه ما حرفمون رو داریم با دلیل میزنیم چه دلیلی داری که ایوب صابراست ولیکن در این مقام انصاف ده که ریزه خور خوان ...«زینب است»*
در قتلگاه جسم برادر به روی دست
بگرفت که ای خدای من این جان زینب است
قربانی تواست بکُن از، کرم قبول
کاری،چنین به عهده ی ایمان زینب است
مدیون خونِ پاک حسین اند انبیا
اما حسین فاطمه مدیون زینب است
«یازینب،یازینب ،یازینب....»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#حضرت_زینب
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#کربلایی_حنیف_طاهری
#وفات_حضرت_زینب
#یابن_شبیب
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•می روم از کربلایت....
#روضه_حضرت_زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج مهدی #سماواتی
●━━━━━━───────
عمه سادات، زینب کبری "بَکَتْ وَ أَبْکَتْ وَاللّهِ کُلُّ عَدُّوٍ وَ صَدیق" عمه ی سادات زینب کبری کنار کشته ی داداشش نشسته بود و اشک می ریخت طوری گریه میکرد دوست و دشمن به حالش گریه میکردند. گاهی صدا میزد "أَنتَ أَخی" آیا تو برادر منی گاهی صدا میزد..یا جَدّاه...!*
این کشتهی فتاده به هامون حسین توست
این صیدِ دست و پا زده در خون حسین توست
*گاهی دست زیر بدن پاره پاره برادر میبرد، صدا میزد.. خدا! این قربانی رو از آل محمد قبول کن..حسین...چه کردن با این خواهر داغ دیده؟ یابن الحسن! یه عده از عربها اومدند اما با کعب نی و تازیانه از بدن برادر جداش کردند، زنها رو سوار ناقه ها کرد، بچههاشون رو بغلشون داد، اما وقتی نوبت به خودش رسید دیگه کسی نبود کمکش کنه، یه نگاه به طرف گودی قتلگاه کرد،زبان حالش این بود داداش پاشو.. زینبت می خواد سوار ناقه بشه یه نفر مَحرم نداره....«حسین. حسین حسین »
نوایِ کاروان هر دَم زند آتش به جانم
خدایا بر زمین مانده تنِ آرامِ جانم
رَوان با شور و شینم
خداحافظ حسینم
رفتم من و هوای تو از سر نمیرود
داغِ غمت زِ سینهی خواهر نمیرود
میروم از کربلایت
میسپارم بر خدایت
ای حسین جان...
*خدایا به سوزِ دل زینب کبری، به اشک چشمش، به دل داغ دیده اش، به چادر خاک آلودَش، به بدن تازیانه خوردهاش، فرج امام زمانمان را برسان، موانع فرجش برطرف بفرما... امشب همه ما را به زینب کبری ببخش..*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#حضرت_زینب
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حاج_مهدی_سماواتی
#وفات_حضرت_زینب
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•مادرِ گریه....
#روضه_حضرت_زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج امیر کرمانشاهی
●━━━━━━───────
مادرِ گریه مادرِ غم ها
جانِ از غصه آمده بر لب!
روضه دار شبانه روز حسین!
السلام علیکِ یا زینب!
چشم های تو از نجابت و نور
چشم های تو جنس باران است
گریه های زیاد آبت کرد
بس که زخم دلت فراوان است
بین بستر که روضه می خوانی
وسط گریه می روی از حال
وسط روضه ی در و دیوار
وسط روضه ی سر و گودال
خاطرم مانده ای برادر من
زلف هایت به چنگ گرگ افتاد
گره در بین زلف تو می خورد
روی سینه نشست یک صیاد
حرمتت را حرامیان بردند
غارت پیکر تو یادم هست
دست و پا می زدی مقابل من
شمر بالا سر تو یادم هست
زخم بال و پَر تو یادم هست
*"مَاذا لَقینا فی یوم الاثنَین قَدیماً وَ حَدیثاً"
فرمود: ما هر چه مصیبت میکشیم از این روز دوشنبه هست *
نیزه ای میخ را به یاد انداخت
ناله ی مادر تو درآمد
آن قدر سعی کرد خواهر تو
نیزه از پیکر تو درآمد
*خانم دو بار آتیش دیدی، یه بار وقتی مادرت بین در و دیوار بود یه بار وقتی خیمه ها را آتیش زدند..مدینه بیشتربهت سخت گذشت یا کربلا ؟ خانم میگن دوتا تشت دیدی یکی پاره های جیگر امام حسن یکی تو مجلس یزیدِ نامرد..*
چشمان تو را پر آب دیدم
دورِ سر تو شراب دیدم
*خانم دو تا شلوغی دیدی یکی کوچه مدینه
یکی تو گودال دیدی نیزه ها میره دست خالی بر میگرده شمشیر دار میره بدون شمشیر بر میگرده ، خانم هر دو جا میگن دیر رسیدیم مدینه دیدی مادرت رو زمین افتاده..کربلا یه لحظه ای رسیده ای که دیدی سر حسین تو پنجه های شمره..*
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من
سرِ تو دعوا بود؛ ناله کشیدم من
سرِ تو رو بردند دیر رسیدم من
یه گوشه ی گودال؛ مادرو دیدم من
که رفته بود از حال..دیر رسیدم من…
صدا زدی من رو… خودم شنیدم من
صدای رگ هات بود! دیر رسیدم من
*خیلی چیزا رو دو مرتبه دید با تشابهایی، ریسمان به گردن پدرش دید ...*
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد سر برادر زینب
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#حضرت_زینب
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حاج_امیر_کرمانشاهی
#وفات_حضرت_زینب
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•یک سال و نیم ....
#روضه_حضرت_زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفس سید مهدی #میرداماد
●━━━━━━───────
سلام علی قلب زینب صبور و لسان شکور
این مدتی که میگذرد در عزای تو
حسین من!روزی نبوده اشک نریزم به پای تو
*یچیزی بگم شاید از زبون بی بی باشه ماهم باهاش خیلی گریه کردیم..*
یه شب گریه نکنم میمیرم
یه سال ونیم کارمهمین بود
یه روز سینه نزنم میمیرم
این مدتی که میگذرد در عزای تو
روزی نبوده اشک نریزم به پای تو
داداش!
با یاد آخرین شب پیش تو بودنم
یک شب نبوده روضه نگیرم برای تو
یک سال ونیم شمع شدم سوختم حسین
یک سال و نیم آب شدم در عزای تو حسین....
ای کاش لحظه ای که رسد جان من به لب
بودم کنار قبر تو در کربلای تو
«منکه قراره بمیرم کاش تو کربلا...»
آخ حسین جان!همون روزی که تورو ازم جدا کردن کاش میمردم،دعا کردم خدا مرگمو برسونه اما انگار قراربود بعد تو پرچمدار خواهرت باشه علمدار زینبت باشه اون دستی که شب عاشورا گذاشتی رو قلب زینب منو نگه داشته...والّا منمبارقیه تو خرابه دق میکردم..*
ای کاش لحظه ای که رسد جان من به لب
بودم کنار قبر تو درکربلای تو
ای کاش لحظه ای که میایی به دیدنم
از تن سرم بریده شود پیش پای تو
حسین جان!
جان میدهم به بستر مرگم در آفتاب
*هر چی عبدالله اصرار کرد بیا بسترت رو ببرم تو اتاق گفتم عبدالله تو که نبودی ،ندیدی من دیدم چی دیدی زینب
آخ او می دوید و....*
جان میدهم به بستر مرگم در آفتاب
مثل تنِ به بیابان رهای تو
حسین جان!
بر روی، سینه پیروهنت را گرفته ام
تا اینکه باز زنده شود ماجرای تو
*چه ماجرایی که زینب وبیچاره کرده
لَقَدْ عَظُمَ مُصَابِی بِکَ فَأَسْأَلُ اللَّهَ چه مصیبتی؟ مصبتةً ما اعظمها..کدوم ماجرا؟ زینب یه ذره حرف بزن همه رو تو سینه ات نگه ندار..دم آخره. یذره خودت رو سبک کن
قول میدیم ما با گریه ی توگریه کنیم قول میدیم ما با روضه ی تو ضجه بزنیم..کدوم ماجرا؟..*
گودال بود و ولوله ی نیزه دارها
گم بود بین هله هله هاشان صدای تو
*اینقدر دور گودال هلهله کردن کسی صدات رو نشنوه ..چندجا اگه میزاشتن صدای حسین آدما رو عوض میکرد کافی بود بشنون حسین داره استغاثه میکنه برمیگشتن به سیدالشهدا قسم نذاشتن گریه ی حسین رو نذاشتن کسی بشنوه
کجاها نذاشتن صدای حسین روکسی بشنوه..یبار بالاسر علی اکبرنذاشتن...گفتن الان صدای گریه ی حسین رو دشمن بشنوه زیرو رو میشه.یبارم داشت خطبه میخوند سوار شتر بود با لباس پیغمبر دیدن کلام حسین داره دلا رو زیرو رو میکنه نذاشتن ...یبار داشت خودش رو معرفی میکرد نذاشتن.. یبار بالاسر علی اکبر نذاشتن صدا حسین به لشگر برسه، یبار داشت خطبه میخوند نذاشتن ،یبار داشت خودش معرفی میکرد نذاشتن.یبار هم اون لحظه های آخر داشت مناجات میکرد صورتش رو خاک بود داشت با خدای خودش حرف میزد نذاشتن ..اما این یدونه با بقیه فرق داشت.. دفعه های قبل اگه نذاشتن صدای حسین رو کسی بشنوه یا هلهله کردن یا سنگ زدن یا کف زدن اما این دفعه ی آخری چجوری،صداش رو قطع کردن..داشت میگفت یا غیاث المستغیثین
ی مرتبه دید محاسنش تو دست قاتلشه
دید سینه اش سنگینه یه نگاه کرد والشمر جالس ...ای حسین.....
آخ برات بمیره مادرت
حسین غریب گیر آوردنت
حسین برات بمیره مادرت
غریب گیر آوردنت
*خدا به زینب و به غصه های دل زینب فرج امام زمان ما برسان.خدا شام غریبان عمه امام زمان توفیق زیارتش رو در همین ماه رجب به همه ی ما عطا بفرما..خدا به اشک های حسین تو آخرین لحاظ و تو آخرین مناجاتش قلم عفوت رو برجرایم و گناهان ما بکشان*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#حضرت_زینب
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#سید_مهدی_میرداماد
#وفات_حضرت_زینب
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#روضه_حضرت_زینب
#صلوات_اول_مجلس
هدیه به روح مطهره و منوره بی بی دوعالم، عقیله العرب، بانوی صبر و استقامت، بلاکش دوران، خانم زینب کبری سلام الله علیها
و تسلای دل داغدار آقامون حجت بن الحسن ارواحنا له الفداء به مناسبت رحلت جانگداز عمه جانشون زینب سلام الله علیها عنایت کنید اجماعا صلوات بلندی ختم کنید.
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
بسم الله الرحمن الرحيم...
یارحمن و یارحیم...
🔸مه مبارک در ابر آرمیده بیا
یا بن الحسن...
ایام عزای عمه جانتون زینب کبری سلام الله علیهاست...
کجایی پسر فاطمه...
🔸مه مبارک در ابر آرمیده بیا
🔸امید آخر دلهای داغدیده بیا
امام زمان... آقا
🔸به طول غیبت و اشک مدام و سوز دلت
🔸که جان شیعه ز هجران به لب رسیده بیا
ای... آقای مهربان...
بابای مهربان...
کجایی... کجایی...
آقا...اگه شما بیای... دل یتیمان شهدا آرام ميشه...
بیا به داد دل خانواده ی شهدا برس...
آقا... بیا که دل شیعه خونه...
یا بن الحسن...
ای... مرهم زخم شیعه کجایی...
یا بن الحسن... آقا...
امشب چطوری قسمت بدم...
🔸عزیز فاطمه جدّت حسین در یم خون
🔸تو را صدا زند از حنجر بریده بیا
🔸به آن لبی که بر آن چوب میزدند به طشت
🔸به خواهری که گریبان خود دریده بیا
آقا جانم... خودتون فرمودید...
هر وقت خواستید برا فرجم دعا کنید...
خدا رو به عمه جانم زینب قسم بدید...
یا صاحب الزمان...
امشب اومدم بگیم...
خدا به ناله های زینب کبری...
دیگه فرج آقامون رو برسان...
حالا امام زمانت رو صدا بزن...
یا صاحب الزمان...
ایام #وفات_حضرت_زینب
#مناجات_با_امام_زمان
#امام_زمان
.
#امام_زمان_عجل_الله
#حضرت_زینب سلام_الله_علیها
میون خیمه هرشب روضه داره
نداره خوابُ برلب روضه داره
اگه چشمای مهدی غرق خونه
به یاد عمه زینب روضه داره
#سید_سجاد_حسینی ✍
.
.
📋به نیزهدار بگو نیزه را تکان ندهد
#روضه_حضرت_زینب
🏴 شب یازدهم محرم الحرام 1445
.....................................................
حسین جان ای آبروی دو عالم
نگین سلیمان به حلقه ی خاتم
خداحافظ ای برادر زینب
به خون غلتان در برابر زینب
برادر جان بی تو در دل صحرا
شده تنها خواهرت گل زهرا
ز زخم تنت روی ریگ بیابان
به اشک دل و سوز آه یتیمان
خدایا از این غم چه چاره کنم
.......
به نیزهدار بگو نیزه را تکان ندهد
به کودکی که به خوابِ خوش است جان ندهد
رُباب بندِ طناب و خدا کند امشب
به این بُریده نفَس بچه را نشان ندهد
برای بردن یک سر چقدر خورجین است
بگو سنان که تو را دستِ این و آن ندهد
حرامی آمده سمت حرم دعایی کن
که دخترانِ تو را دست خیزران ندهد
بگو چکار کنم زیر آتشِ خیمه...
که خیمهای که میاُفتد به کس امان ندهد
بگو چکار کنم تا نسوزد این دختر...
که شعله فرصتِ ماندن به گیسوان ندهد
خدا کند که یتیمی که راه گم کرده
به زیر بوتهی آتشگرفته جان ندهد
خدا کند که در آید زِ دست انگشتر
که شمر خنجر خود را به ساربان ندهد
رُباب آب ننوشیده تا نیاید شیر
به نیزهدار بگو بچه را نشان ندهد
شاعر : #حسن_لطفی ✍
....................................
📋ازت توقع دارم ، که دستم و بگیری
#زمزمه
🏴 #زبانحال_حضرت_زینب
.....................................................
.(بند اول).
ازت توقع دارم ، که دستم و بگیری
بلند شو غیرت الله ، دارم میرم اسیری
ببین که بی تو ، بی کس و تنهام
دیگه کنارم حتی یه مَحرم ندارم
چجوری باید ، این بچهها رو
یکی یکی بالای ناقه ها بذارم
سالار زینب
.(بند دوم).
با یه دلِ شکسته ، دارم ازینجا میرم
نمیذارن که حتّی ، روضه برات بگیرم
جونم در اومد ، وقتی که دیدم
رو خاک صحرا بی سر و عریان تنت رو
اگه میذاشتن ، این نانجیبا
حداقل کفن میکردم بدنت رو
سالار زینب
.(بند سوم).
دارم میرم ولیکن ، فکر توأم حسین جون
میسپارمت به صحرا ، به دست باد و بارون
ای جونِ زینب ، خدانگهدار
دیگه نمیبینم تو رو تا به قیامت
حتی تو خوابم ، نمیدیدم که
همراه شمر و حرمله میرم اسارت
سالار زینب
....................................
حاج مسعود پیرایش 🎤
👇
.
#زبانحال_حضرت_زینب
#حضرت_زینب
#حاج_علی_کرمی
اگر دلواپسِ من بوده ای من بیشتر بودم
میان بستگان خود به تو وابسته تر بودم
رسیده لحظه ی مرگم سراغم را نمیگیری؟!
به شوق دیدنت از صبح هی خیره به در بودم
میان بسترم جان میدهم حالا تک و تنها
منی که لحظه ی جان دادن چندین نفر بودم
نگاه اولم را بین آغوش تو خندیدم
از آن بدو تولد با تو یک جور دگر بودم
نگاه آخرم گودال بودی گریه میکردم
وَ از موی سرِ آشفته ات آشفته تر بودم
هنوزم با مرور خاطراتت جان به لب هستم
سه ساعت زخم خوردی و سه ساعت محتضر بودم
میان التماس من تو را هر کس که آمد زد
چه بر می آمد از این دستِ تنها؟! یک نفر بودم
به ابن سعد رو انداختم آخرسر از غربت
منی که از سخن با یک غریبه بر حذر بودم
به پیش چشم من ده اسب از روی تنت رد شد
تو خونین پیکر و من بیشتر خونین جگر بودم
تو شأنت دامن زهراست نه مخروبه ی خولی
سرت را از تنورش در میاوردم اگر بودم
بهانه تا نگیرند از نبود تو یتیمانت
برای بچه ها هم عمه بودم هم پدر بودم
سوار ناقه ها کردم همینکه دخترانت را
برای محملم دنبال مَحرَم در به در بودم
تویی که شرط ضمن عقد من بودی، خبر داری؟!
که من از کربلا تا شام با که همسفر بودم
مرا بازار بردند و مرا آزار میدادند
منی را که به عصمت در دو عالم مفتخر بودم
تورا با خیزران میزد مرا ساکت کند دشمن
حلالم کن برادر جان برایت دردسر بودم
#روضه_حضرت_زینب
شعر از گروه "یا مظلوم"✍
#یا_مظلوم
................
#روضه_حضرت_زینب | به ابن سعد رو انداختم آخر سر از غربت
به سر رسید دگر داستان غربت
#حضرت_زینب [ سلاماللهعلیها ]
🎤حاجحسین #سیب_سرخی
📃 #کجایی_ای_سبب_خندهی_ولادت_من
🖊 #روضه_حضرت_زینب (سلاماللهعلیها)
🖊 #وفات_حضرت_زینب
عزیز مادر من
به سر رسید دگر داستان غربت من
کجایی ای سبب خنده ولادت من
عزیز مادر من ، یار با محبت من
همیشه دیدن روی تو بوده عادت من
مریض درد فراقم بیا عیادت من
چقدر بار مصیبت به شانه بردم من
خدا گواست که یکسال و نیم مُردم من
چه غصه ها که برای تنت نخوردم من
تو روی خاک و به بادها سپردم من
مرتبت کند ای ماه سرو قامت من
تو رفتی و غم داغ تو بر جبین افتاد
چقدر پشت سرت خواهرت زمین افتاد
به ضرب تیر گلوی تو از طنین افتاد
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
دم شهادت تو شد دم شهادت من
ز خاطرم نبرم چشمهای گریان را
نگاه حسرت و سوز دل یتیمان را
به کوفه طرز پذیرایی ز مهمان را
سرت به نیزه تلاوت نمود قرآن را
شکست رأس تو از دست رفت طاقت من
غروب و خیمه و غارت خدانگهدارت
فراق یار و اسارات خدا نگهدارت
عزای شام و جسارت خدا نگهدارت
غم نگاه حقارت خدا نگهدارت
هزار شکر که آخر روا شد حاجت من
اگر دلواپس من بودهای من بیشتر بودم
میان بستگان خود به تو وابسته تر بود
رسیده لحظه ی مرگ سراغم را نمیگیری
به شوق دیدنت از صبح هی خیره به در بودم
میان بسترم جان میدهم حالا تک و تنها
منی که لحظه ی جان دادن چندین نفر بودم
نگاه اولم را بین آغوش تو خندیدم
از آن بدو تولد با تو یک جور دگر بودم
نگاه آخرم گودال بودی گریه میکردم
وَ از موی سرِ آشفته ات آشفته تر بودم
هنوزم با مرور خاطراتت جان به لب هستم
سه ساعت زخم خوردی و سه ساعت محتضر بودم
میان التماس من تو را هر کس که آمد زد
چه بر می آمد از این دستِ تنها؟! یک نفر بودم
به ابن سعد رو انداختم آخرسر از غربت
منی که از سخن با یک غریبه بر حذر بودم
به پیش چشم من ده اسب از روی تنت رد شد
تو خونین پیکر و من بیشتر خونین جگر بودم
تو شأنت دامن زهراست نه مخروبه ی خولی
سرت را از تنورش در میاوردم اگر بودم
بهانه تا نگیرند از نبود تو یتیمانت
برای بچه ها هم عمه بودم هم پدر بودم
سوار ناقه ها کردم همینکه دخترانت را
برای محملم دنبال مَحرَم در به در بودم
تویی که شرط ضمن عقد من بودی، خبر داری؟!
که من از کربلا تا شام با که همسفر بودم
مرا بازار بردند و مرا آزار میدادند
منی را که به عصمت در دو عالم مفتخر بودم
.
.👇