eitaa logo
امام حسین ع
17هزار دنبال‌کننده
389 عکس
1.9هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. و توسل جانسوز ویژۀ ایام خاندان آل الله به نفس حاج حسین سازور ●•┄༻↷◈↶༺┄•● بسکه در کوی و گذر وقتِ تماشا ریختند کودکانت بر زمین از ضربِ پاها ریختند عده‌ای شاگردهایم عده‌ای دیگر کنیز کوچه کوچه پیشِ پایم نان و خرما ریختند در شلوغیِ مسیرِ کاخ هِی روی خاک دختران از هول دادنهایِ آنها ریختند بارها ما بر زمین خوردیم از ما رد شدند مثلِ آنروزی که با در رویِ زهرا ریختند نیزه داران موقع اُطراق هرجایی که شد اینهمه سر را به روی هم همانجا ریختند آتشِ خیمه , کشیدن‌های تا کوفه چه کرد گیسوان بچه‌ها یا سوخته یا ریختند بی هوا بر ناقه‌ها زد تا که از آن ارتفاع دخترانت پشتِ هم در بینِ صحرا ریختند* مردمانی که درِ این خانه می‌خوردند نان کُنجِ زندان با قُل و زنجیر ما را ریختند با لب و دندانِ تو با چوب بازی کرد و زد آه دندانهای تو آنقدر زد تا ریختند خوب پیدا هست از بویی که دارد موی تو در تنورِ روشنی دیشب سرت را ریختند *حرام زاده‌ای بنام سهیل ابن عُرَیف تا دروازه با سیخی که در دست داشت برناقه‌ها میزد تا کودکان از آنها بیافتند(تذکره الشهدا ودیگرمقاتل) شاعر: حسن لطفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ نزدیک دروازه رسیدم تا دلم سوخت خیلی میان این شلوغیها دلم سوخت اوباشِ شهر کوفه دورم را گرفتند در بینشان بودم تک و تنها دلم سوخت وقتی کنیز سابقم نان دست من داد چیزی نگفتم به کسی اما دلم سوخت اینها که میخندند من را میشناسند از چشم های آشنا آقا دلم سوخت هرجا سرت را روی نی دیدم دلم ریخت دیدم سرت را زیر دست و پا دلم سوخت پیرزنی که با عصا بر پهلویم زد هی ناسزا میگفت بر زهرا دلم سوخت دارند عبایت را حراجی میفروشند پس بیشتر از هرکجا اینجا دلم سوخت زندانی کوفه شدم چشم تو روشن دیدی همینکه جای خوابم را دلم سوخت ای حسین .. از بالای محملِ بی پرده یه نگاهی کرد .. دید یه عده ای دارن از بالای بام ها خاکستر میریزن .. یه عده ای جلو ناقه ها دارن پای کوبی میکنن .. هی این نیزه ها رو تاب می دادن .. یا الله .. بعد از آن خطبه ای که دختر امیرالمومنین ایراد کرد، دید همۀ مردم دارن گریه می کنن .. فرمود گریه میکنید!! بسیار باید گریه کنید .. خدا چشماتون رو همیشه گریان کنه .. همینطور که داشت حرف میزد با مردم یه وقت دیدن لحن خطابۀ زینب با مردم عوض شد .. رو از مردم برگرداند، نگاه کرد دید سر بریدۀ حسین مقابلِ محملشِ .. انقدر دلِ زینب سوخت .. حسین جان اصلاً باور نمیکردم یه روز زنده باشم من روی ناقه .. تو رویِ نیزه .. حسین جان باور نمیکردم یه روز تو و عباس دور و برم باشید حالا چشم باز کن ببین یه طرف شمرِ .. یه طرف سنانِ .. اوباش دورِ منو گرفتن .. صدا زد داداش دلم برا صدات تنگ شده، اگه با من حرف نمیزنی با دخترت حرف بزن .. خواهش زینب بی جواب نموند ای مردم .. یه وقت شنیدن یه صوتِ زیبای قرآن میاد .. بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا .. صدای سر بریده به قرآن بلند شد .. بابا قاری قرآن احترام داره .. اما چه کردن .. انقدر به سر بریده سنگ زدن .. ای حسین .... ــــــــــــــــــ .👇
. •فاطمه روضه گرفته.. و توسل ویژۀ شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها _ سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── فاطمه روضه گرفته، ای خدا لطفی کن بهر یاری کردنش چشم مرا سرباز کن سنگ هم خوردی عزیزم پیروهن بالا نزن چاره‌ای بر تیر آن ملعون تیرانداز کن دست ‌بافم رابه غارت برده‌اند ای بی‌کفن چادر من را بگیر و زود روانداز کن *آخه همچین که سنگ به پیشانیِ آقایِ من و تو زدن، این دامنِ عربی رو بالا زد خونِ پیشانی رو بگیره (1) تا این دامن بالا رفت، سفیدی سینۀ حسین نمایان شد، اون نانجیب تیرِ سه شعبه ای برداشت، چنان به سینۀ آقایِ ما زد، اما زینب داره این صحنه هارو می بینه، عمۀ سادات داره می بینه، بالایِ تل ایستاده..* چشامو باز، دوباره گریه میگیره مگه میشه، مگه از یادِ من میره خودم دیدم، جَوُونت غرقِ غم ها شد توی میدون ، چطوری اِرباً اِربا شد خودم دیدم، که اصغر با لبای سرد غریبونه، پیش چشمات تَلَظّی کرد حسین جانم ، حسین جانم... خودم دیدم ، عَلَم از دستِ ماه افتاد یه لشکر گرگ، به‌ سمت خیمه راه افتاد خودم دیدم ، می دیدی آسمون و دود توی گودال، یه نامرد روی سینه ا‌ت بود خودم دیدم ، تو مقتل جستجو میکرد جلو چشمام، تنت رو پشت و رو میکرد * آخه یه عبارتی تویِ مقتل آمده، نوشتن کاری با بدنِ این آقا کردن، دیگه پشت و رویِ این بدن مشخص نبود،(2) لذا زینب وقتی اومد یه نگاهی کرد، صدا زد:" أ أنت اَخي؟" آیا تو برادرِ من هستی؟ دو تو معنا داره، شاید داره میگه: تو حسینِ من هستی، نه تو حسین نیستی، حسینی که من فرستادم اینطوری نبود... از یه طرف هم بعضی ها میگن: اومد نشناخت این بدن رو، برگشت، اما دید از حلقوم بُریده صدایی میآد: خواهرم بیا، من حسینم...* خودم دیدم، قدمهایی که شد تندُ تو دستای یه نامرد خنجر کندُ خودم دیدم، داره قطع میشه امیدم خودم دیدم ، دوازده ضربه رو دیدم * آخه هر ضربه ای که میزد، آقامون یه ذکر می گفت، ضربه ی اول رو که زد گفت: " وامحمدا!" ضربۀ بعدی" واعطشا" هر ضربه ای یه ذکری، اما ضربۀ آخر، یهو صدا زد" وا اُما!" وای مادرم...مادر اومد...* قدم به قدم ، من اومدم با قامت خم ، من اومدم تو قتلگاه ، چه خبره؟ کجاست پسرم ، من اومدم * داداش!...* تو رو کشتن، میومد نغمه‌ی تکبیر تو رو کشتن، به دستم بسته شد زنجیر حسین جانم، فدای جسمِ بی‌تابت تو رو کشتن، ندادن قطره‌ای آبت اما داداش! اونی که من رو میکُشه اینه:...* تو رو کشتن، غنائم رو سوا کردن تنت رو وای، توی صحرا رها کردن تو رو کشتن، سرت رو نیزه‌ها میرفت بدونِ تو، آخه زینب کجا می رفت حسین جانم ، حسین جانم... *نیزه شکسته هارو کنار زد، اول نشست کنارِ این بدن شروع کرد حرف بزنه، داداش! قرارمون این نبود تو بری و زینب بمونه، مارو میخوای به دستِ کی بسپاری و بری؟ یه نگاهی بکن، هنوز خونِ گلوت خشک نشده، ریختن دورِ خیمه هارو محاصره کردن... یه وقت زینب یه کاری کرد، دوست و دشمن همه گریه کردن، همه دیدن این خانوم خم شد، این بدن رو تویِ بغلش گرفت، گفت: حسین جان! کجات رو ببوسم؟ جایی برای بوسه پیدا نمی شود...همه دیدن این چادر رو انداخت رویِ این بدن، تا سر رو برداشت دیدن لبای زینب خونی شده، همه فهمیدن لب هاش رو گذاشته بر روی رگ های بریده...ای حسین منابع: 1)خوارزمی،مقتل الحسین، ج۲، ص۳۹ سیدبن‌طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۷۲ 2)ذكرة الخواصّ، سبط ابن جوزی: ص ٢٥٤ ــــــــــــــــــ 👇
. با چشای پُرخونم .. و توسل ویژۀ شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها _ حاج مهدی سلحشور ●━━━━━━─────── با چشای پُرخونم با دستِ لرزونم نگام به در مونده تا برسی از راه فکرشو نمی کردم ای مه جبینِ من آسمونه قلبم یه روز بشه بیمار یه سال و نیمه بعدِ کربلا کربلا کربلا عزادارتم شاهِ سرجدا سرجدا سرجدا صدای ناله هات، وای میونِِ گوشمه، وای پیراهنت داداش، وای تویِ آغوشمه، وای یا زینب ، یا زینب... زیرِ نورِ آفتابم با چِشمِ پُر آبم به یادِ اون روزی که تشنه جون دادی به یادِ همون روزی که جلو چِشمِ مادر غریب و بی یاور از نفس افتادی تو روی خاکا دست و پازدی یاحسین یاحسین مادرمون و هی صدازدی یاحسین یاحسین خیمه ها گُر گرفت، وای پیشِ چشایِ تو، وای بوسه گرفتم از، وای خونِ رگایِ تو، وای یا زینب، یا زینب... ................................... 👇
. ‍ _ ویژه شهادت (س) _سید مجید بنی فاطمه •┈┈••✾••✾••┈┈• من بودم و عزای بیابان کربلا بچه یتیم های پریشان کربلا بر روی نیزه ها ، سر عطشان کربلا خون می‌گذشت از سر ایوان کربلا با یاد زخمهای تنش گریه می‌کنم هر شب برای پیروهنش گریه می‌کنم  یادم نمیرود که دل از غصه ها گرفت شلاق‌هایشان به تنم بی هوا گرفت دیدم که چکمه ای به روی سینه پا گرفت یک خنجر شکسته ، حسین مرا گرفت دیدم سرش جدا شد و باور نداشتم جای حسین کاش که من سر نداشتم ( کاش سر منو می‌بریدند) حالا عزای زخم تنت قاتلم شده کابوس دست و پا زدنت قاتلم شده ••• ┄┅═══✼🌹✼═══┅┄ ••• با نیزه پشت و رو شدنت قاتلم شده خون لخته‌های پیرهنت قاتلم شده (گوشتو بگیر نشنوی) یادم نرفته خاطره‌ی گوشواره را گودال و ازدحام و تنی پاره پاره را ( یا الله یا الله) حسین ........ بعد از وداع بود که روزم سیاه شد عباسمان که رفت حرم بی‌پناه شد ( یا الله) با تازیانه ها بدنم راه راه شد با من هرآنچه شد وسط قتلگاه شد با این که روزگار به غارت مرا سپرد دست کسی ولی به پر معجرم نخورد ازهم گسست بعد تو شیرازه‌أم حسین انگار داغدار غمی تازه‌أم حسین من در غمت شریک و هم اندازه‌أم حسین مجروح سنگ خوردهٔ دروازه‌أم حسین میرفت بعد غربت صحرای کربلا  نیمی زمن به ناقه و نیمی به نیزه ها ••• ┄┅═══✼✼═══┅┄ ••• مگه یادم میره داداش ... یه جمله روضه ... گفت چرا حالش اینجوریه ؟ ... وضع مادی خوبی داشت ... گفتن بهترین طبیب هارو باید بیاری ... گفتن در جزیرة العرب فلانی طبیب هست و کارش درسته ... رفت طبیب‌رو آورد ... طبیب نگاه کرد و گفت این دردی نداره ... عبدالله ! درد این خانوم ، درد عشقه ... باید معشوقش‌رو ببینه ... گفت این عشقش حسینه ... گفت خب ببر ببینش ... گفت عشقش‌رو جلوی چشماش ، سر از بدنش جدا کردند. گفت چیکار کنم حالش بهتر بشه؟! گفت اگه می‌تونی ببرش باغی،بوستانی ...گل و گیاه ببینه حالش عوض میشه ... دست زینب‌رو گرفت آورد توی یه باغی پر از گل ... گفت الان یه مقدار حالش خوب میشه ، روحیه‌ش عوض میشه ، از این حالت بیرون میاد ... تا وارد شد ، دیدن زینب خیره خیره به این گلها نگاه میکنه ، داره گریه می‌کنه گفت خانوم ...آوردمت اینجا حالت خوب بشه ! گل میبینی گریه میکنی؟! ... یه نگاه کرد گفت عبدالله... اگه به این گلها آب ندی ، چی میشه؟! گفت خانوم این گلها پر پر میشن ... گفت عبدالله ... گل‌های من سه روز آب نخورند ... با لب تشنه ، سر از بدنشون جدا کردند ... حسین ..... ایام .👇
. علیه السلام استاد حجت الاسلام ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ▪️السلامُ علیکَ یا اولَ مَظلوم▪️ *تا قیامت براش گریه کنی بازم اول مظلومِ وا ...* و یا مَن اولَ غصبَ حقُه ... حیف مولا مردم عالم تو را نشناختند دم زدند از تو ولی یک دم تو را نشناختند *شام غریبانه وا،باورت میشه امشب کسی نیامد شام غریبان برای علی بگیره؟!* رهبر افلاکی و از خاکیان خاکی تری هم ملائک هم بنی آدم تو را نشناختند انبیا بودند از آدم همه در سایه ات لیک جز پیغمبر خاتم تو را نشناختند در کنار خانه ات بر همسرت سیلی زدند ای فدای غربتت گردم تو را نشناختند بادو دسته بسته می بردند *عجب شد خونۀ علی،یه بستر غرق خون بچه ها دورش حلقه زدند،اما هر چی باشه همه محرمند کسی به اینا جسارت نکرد ... کسی دیگه گوشواره هاشونو نکشید ... کسی دیگه به اینا ناسزا نگفت ... خونشونو کسی آتیش نزد ... این یه شام غریبانه اما من دلم جای دیگه ست،این شام غریبان کجا؟!! امام مجتبی دونه دونشون رو داره ساکت میکنه،هم زینب،هم قمربنی هاشم،هم ابی عبدالله ... اما دلا بسوزه برای ابی عبدالله و شام غریبانش ... فقط من شعرشُ میخونم ببینم حالت شام غریبانی هست یا نه ...* غروب بود ُ زنی بی قرار تنها بود ... *هنوز که نگفتم این زن کیه ...* زنی زداغ برادر ، فکار ، تنها بود ... غروب بود و علمدار خفته و زینب ... میان خیمه ی بی پاسدار تنها بود ... غروب بود و به مقتل برادرو زینب ... هزار و نهصدو پنجاه بار تنها بود ... *میترسم این یه بیتو بگم ، اماسفره ، سفرۀ علی ، کربلا هم اگر میرید همین سفره پهن باشه ...* غروب بود و رباب و صدای لالایی 2 کنار تربت یک شیرخوار ، تنها بود ... حسین ... حسین غروب بود و طناب و اسیری و زینب ... * نه نه بذار از این روضه دربیام ...* خلاصه این همه غم بود و زینب کبری ... میان لشگری از نیزه دار تنها بود ... محمل درست در وسط نیزه دارها یک ذره رحم در دل خود ساربان نداشت ... *این یه شام غریبان تو خیمۀ نیم سوخته،یه شام غریبانم کنار گودال برپاشد،پیغمبر و انبیا و اولوالعزم آمدن؛فاطمه و چهار زن بهشتی هم آمدند بماند؛چون قصۀ ربودن انگشترِ ...اما شام غریبانِ سوم رو بگم زن خولی میگه نیمۀ دل شب دیدم تنور خونم روشنه یا للعجب!! من که تنورو اول شب خاموش کردم،وارد اتاق شدم دیدم بانوان مجلله ای کنار تنورند،همه زیر بغل یه خانمی رو گرفتن،خدایا این ها کین کنار تنور خانه ی من؟! دیدم این بانو خم شد یه چیزی رو از تنور خونم بیرون آورد؛اول شروع کرد این خاکسترا رو از سر او پاک کردن، اینها کین؟اونی که دست اون بانو هست چیه؟! با یه سلام این بانو جوابمو گرفتم،من تا حالا تو روضه هیچ جا ندیدم فاطمه به حسینش این جوری خطاب کنه ... فقط مال تنور خولیِ ... یه لحظه تصور کن این تنور خونه ها که روشن بود تا صبح خاکسترش داغ میموند ... اون رگ هایِ بریدهُ محاسن رو این خاکسترا .... بانو سر رو به سینه چسباند یه جمله گفت و غش کرد ... صدا زد : "السلامُ علیکَ یا شهید .... .
‍ . |⇦• و توسل به ساحتِ مقدسِ حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ، با نوایِ گرم حاج سید محمد جوادی ┅═┄⊰༻༺⊱┄═┅ ای که به عشقت اسیر خیلِ بنی آدمند سوختگانِ غمت ، با غم دل خرمند هر که غمت را خرید ، عشرت عالم فروخت با خبرانِ غمت بی خبر از عالمند .. حسینِ من .. حسینِ من .. *ان شالله به همین زودیا کربلا زیارت ارباب بریم ..* ای وارثِ سریر امامت زجای خیز بر کشته گانِ بی کفنِ خود نماز کن *همه ی شهدا ، مدافعانِ حرم همه فیض ببرن ..* برخیز صبح شام شد ای میر کاروان ما را سوار بر شترِ بی جهاز کن شاعر : نيّر تبريزي داد آسمان به بادِ ستم دودمانِ من تا از کدام بادیه پرسی نشان من گردون به انتقام قتیلانِ روز بدر نگذاشت یک ستاره به هفت آسمان من آن سروِ قامتی که تو دیدی ز غم خمید دیدی که چون کشید غم آخر کمان من؟ شاعر : نيّر تبريزي ________ ساربان! تند مران، ورنه، چنان می‌گریم که تو و ناقه و محمل، همه در گل برود سر آن کشته بنازم که پس از کشته شدن سر خود گیرد و اندر پی قاتل برود باکم از کشته شدن نیست، از آن می‌ترسم که هنوزم رمقی باشد و قاتل برود شاعر : شاطر عباس صبوحی _______ *به خدا میترسم بمیریم دیگه نتونیم براش روضه بگیریم و نوکری کنیم .. اون موقع بگیم بی بی ما تا آخرین نفس برا بچه ت داد زدیم ..* ساربان داد نزن ما کس و کاری داریم ساربان تند مران همسفرم جا مانده .. باز چشمش به که افتاد که غش کرد رباب باز هم آمده این حرمله ی وامانده ... شاعر : سید پوریا هاشمی بی هوا تیر رسید و نفسم بند آمد با نگاه تو گرفته ست زبانم پسرم داغِ تو چون علی اکبر کمرم را خم کرد ناله خواهم زنم از دل نتوانم پسرم .. شاعر : قاسم نعمتی صل الله علیک یا مظلوم یا غریب .. بابی المستضعف بلا ناصر .. به جز حسین مرا ملجا و پناهی نیست در این عقیده یقین دارم اشتباهی نیست ره نجات حسین است و دوستی حسین به سویِ حق به جز این ره طریقُ راهی نیست شهان به جاه و جلال غلام تو نرسند که فوق آن به دوعالم جلال و جاهی نیست شاعر : مرحوم سید ابوالقاسم موسوی ( فانی ) اجازه بدید شبِ جمعه ست ، مریض زیاد ، التماسِ دعا گو زیاد .. دفع بلا از همه ی بلاد مخصوصا کشورِ عزیزمون یه عده این روزها نذر موسی ابن جعفر (ع) کردن .. آخر جلسه امید داریم به سفره موسی ابن جعفر .. یا بابُ الحَوائِج .. السَّلامُ عَلَی الْمُعذَّبِ فی قَعر السُّجُون .. صیدِ غریبِ کنجِ قفس را نمیزنند صیادِ من ولی دلش از جنس خاره است *پشتِ درِ زندانِ بغداد جمع شدن شیعیان .. خبر پیچیده میخوان آزادش کنن .. یکی گفت ببینمش رو پاهاش می افتم .. یکی گفت دستاشُ میبوسم .. هر کی یه حرفی زد .. یه وقت درِ زندان باز شد .. دیدن چهار تا حمال یه بدنِ نحیفُ رو تخته ی در دارن میارن .. هی میگن : هذا إمام الرافضة .. با این که این بدن نحیفه اما چرا انقدر سنگینه؟! عبا رو کنار زدن .. (هر کی گرفتارِ دیگه گریه کنه .. هر کی مریض داره ، هر کی گره به کارشِ .. اومدیم درِ خونه باب الحوائج ..) دیدن هنوز تو غل و زنجیرِ .. بگو غریب آقا ... ____ •┄┅══༻○༺══┅┄• .
. و زمان عج _گریز س_حجت الاسلام میرزامحمدی دلبرم یوسف زهراست خدا میداند2 یادش آرامش دلهاست خدا میداند علت غیبت او هست گناه من وتو خون جگر،از گنه ماست خدا میداند بر عطا و کرمش جن و ملک محتاجند از دمش زنده مسیحاست خدا میداند همه دنبال زر و سیم و گرفتار دلند پسر فاطمه تنهاست خدا میداند *الان کجای عالم داره مناجات می کنه،کجا داره برامن و تو دعا می کنه،چرا هر کی آقا رو زیارت کرده،خیمه نشین زیارتش کرده؟چرا هر کی یوسف زهرا رو دیده تو بیابونا دیده؟مگه این آقا تو بین ما،تو شهر ما،توخونه های ماجا نداره؟از امیرالمومنین طلب کردن مهدی فاطمه رو برا ما معرفی کنید،حضرت با سه چهار جمله معرفی کرد،فرمود:"صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ ان الشَّرِيدُ الطَّرِيدُ الْفَرِيدُ الْوَحِيدُ" یعنی مهدی من غریبه،مهدی من تک و تنهاست،مهدی من از شهرها رانده شده* آری اعمال من و توست حجاب من و تو ورنه آن چهره هویداست خدا میداند از همه بیشتر آنکس که بود منتظرش مادرش حضرت زهراست خدا میداند *حالا آماده ای گریه هات با گریه های امام زمانت عجین بشه،مگه نفرمود،یا جدا ،آگه نبودم کربلا یاریت کنم" اما صبح و شام برات گریه می کنم،نه تنها گریه می کنم،بلکه فرمود:"لاََبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً" یعنی برات خون گریه میکنم،برا کدوم مصیبت امام زمان خون گریه می کنه؟* آن مصيبت كه كند گريه برايش شب و روز روضه زينب كبری است،خدا ميداند *انقده به روضه ی عمه جانش امام زمان،ارادت داره که به شیخ حسین سامرایی هم دستور داد،به شیعیان ما بگو،خدا رو به حق عمه جانم زینب قسم بدن،موانع فرج من برطرف بشه؛امشب دلاتونو کجا ببرم،کدوم گوشه ی روضه رو بخوانم؟ان شاالله چشمی نباشه که گریان نباشه،پیغمبر فرمود فاطمه جان،همه چشمها قیامت گریانه،غیر از اون چشمی که بر حسین تو گریه کنه،حالا آماده ای یا نه؟دلاتونو ببرم اون روضه ای که راوی میگه،زینب کاری کرد که دوست و دشمن به گریه افتادن،بی مقدمه میرم وارد روضه میشم* وقتی رسید قافله در مجلس یزید بالا گرفت قائله در مجلس یزید زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای با پای پر ز آبله در مجلس یزید *یا ،چه گذشت به عمه جان شما در این مجلس،الان این مسجد و جلسه به این وسعت خدام محترم جایگاه بانوان مجلله رو جدا کردن،اگه یه بانو اشتباهی وارد قسمت مردانه بشه،همه ی مردهای غیرتی بهش تذکر میدن،راه رو براش باز می کنن،مبادا اثباب مزاحمتی براش فراهم بشه،اما عمه ی امام زمان وارد مجلس نامحرم" اونم مجلسی که همه مشغول لهو و لعبن،همه مشغول می گساری اند،همه مشغول شادی اند،سرهای بریده رو بالا نیزه زدن،این زن و بچه ابی عبدالله رو در لباس اسیری* زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای با پای پر ز آبله در مجلس یزید *ابی عبدالله یه لحظه چشمانشو باز کرد،اشک سر بریده درآمد"دیدن سر بریده داره اشک میریزه* اشک سر بریده درآمد که پا گذاشت زینب میان سلسله در مجلس یزید *ای حسین* اماامشب میخوام اسم یه بانویی رو ببرم،که خیلی تو کربلا مضطر شد،تا به مقام اضطرار نرسی،نمی تونی با آقات درد دل کنی* داغ رباب تازه شد آن لحظه ای که دید بالا نشسته حرمله در مجلس یزید *این زن و بچه رو به سلسله و غل و زنجیر بسته بود،چجوری وارد شدن،بماند" همه دارن نظاره میکنن،این بانوی مجلله ای که تا کربلا چشم نامحرمی سایه شم ندیده بود،این دختر علی که یحیی مازنی میگه،بیست سال با علی همسایه بودم،یه بارم نشد قد و قامت دختر علی رو ببینم،حالا بین نامحرما گیر افتاده" یا صاحب الزمان"وقتی با خطبه خوانیش یزید رو رسوا کرد،دیدن یزید دستور داد،سر بریده ابی عبدالله رو از رو نیزه بیرون بیارن،بزارن تو تشت طلا،آخ بمیرم این تشت طلا رو زیر پای نحسش گذاشت،میز قمارشو رو تشت طلا قرار داد،اینجا زینب کاری کرده که دوست و دشمن به گریه افتادن،حریف خطبه ی زینب نشد،دیدن چوب دستیشو بالا میبره، انقده با چوب خیزران بر لب و دندان حسین،بچه ها دیدن چوب یزید که بالا میاد دو دست عمه هم بالا میاد،چوب که به تشت پایین میاد عمه چنان با سیلی به سر و صورت میزنه،ناله بزن یا حسین* هرچه سفارش کرد مزن ظالم که او از ره رسیده لبان غنچه اش زهرا مکیده مردم از شما میپرسم،قاری قرآن محترم هست یا نه؟پیغمبر لب های قاری قرآن رو میبوسید،امیرالمومنین به قاری و معلم قرآن جایزه میداد،امامن یه قاری قرآن میشناسم،تا شروع کرد به قرآن خوندن،نه تنها احترامش نکردن،بلکه جلو زن و بچه انقده با چوب خیزران بر لب و دندانش زدن .
. تنور خولی از روی پراز خون تو پیداست درراه جنگ عجیبی باسرتو درگرفته بین تنور نیمه روشن رفتی انگار خورشید من روی تو خاکستر گرفته من به زن خولی چه شبها غبطه خوردم جای من و مادر تو را در بر گرفته من هم شبیه تو تمام صورتم سوخت داغ برادر را رخ خواهر گرفته آسان نیاوردم بدستت عشق زینب زینب تورا از چنگ یک لشگر گرفته ۱۴۰۱ سید پوریا هاشمی . . ‍ زن خولی میگه دیدم از تنور خانه نور به آسمان بلند ...." وارد مطبخ شدم ، دیدم چهار زن مجلله، دور تنور نشستن،سر حسین تو تنوره ...." یکی میگه حسین جان ، مادرت حوا به فدای تو،یکی میگه حسین .... هاجر فدای تو،یکی میگه مریم فدای تو ... یکی میگه آسیه فدای تو" همه داشتن گریه می کردن" یه وقت دیدم یه هودجی از آسمان پایین آمد،پایین آمد،پایین آمد" این چهار بانوی بهشتی بلند شدن،رفتن کمک کردن از این هودج یه خانم قد خمیده ای را آوردن ...." خمیده خمیده این بانو آمد کنار تنور ..." نشست ؛ سر در تنور کرد " هی صدا میزد مادرت برات بمیره حسین ..... '" این بازدید اون دیدار هایی که نیمه شب حسین میرفت سر قبر مادرش ...." مادرم شبا بازدیدشو پس میداد ..." اولین بازدید شب یازدهم محرم بود" خانم زینب کنار بدن پاره پاره ....." زبان گرفته ...." مجلس عزا گرفته ..... یه وقت دیدن هم نوا و هم ناله پیدا شد ...." خوب که دقت کرد دید صدای ناله ی مادرش فاطمه ست ...." هی صدا میزد، غریب مادر حسین ........... ‍ و .
. ‍ ‍ وتوسل جانسوز تقدیم به روح پاک شهدا ، مخصوصا استاد حجت الاسلام اَلسَّلامُ عَلَيْكَ ي اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ چقدر نام تو زیباست اباعبدالله حرمت عرش معلی ست اباعبدالله دستگیری زگدا،گردن هر ارباب است کار ما دست تو آقاست اباعبدالله ما که باشیم که سنگ تو به سینه بزنیم سینه زن زینب کبری ست اباعبدالله *راوی میگه : فواللَّه،لا انسی زینب بنت علی ابن ابیطالب فابکت واللَّه،کل عدوا و صدیق، یه جوری با این بدن اربا اربا حرف زد،که حتی مرکب ها به گریه افتادن ....* السّلام عَلیَ الحُسَین (ع) وعَلی عَلِِِّیِ ابن الحُسَین(ع) وعَلی اوْلادِ الحُسَین (ع) و عَلی اَصحابِ الحُسَین (ع) *اینم برا امام و شهدامون شهدای آتشنشان،مدافعان حرم زینبی فیض ببرن مرحوم شیخ نمر فیض ببره گفت :* ای مصحف ورق ورق روح پیکرم آیا تویی برادر من نیست باورم بر سینه ی شکافته ات چون نظر کنم یاد آورم ز سینه ی مجروح مادرم حسین ...... این غم کجا برم که ز هجده عزیز خود یک پیرهن نشانه برم نزد مادرم .... حسین .... جان .... یاد همه شهدا بخیر بابی المستضعف الغریب یااباعبدالله .... لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین ما را خدا به عشق تو می بخشد عاقبت ما عاقبت به خیر تو در روضه ها شدیم ━━━━━━━━ *قربون همتون،هیچ وقت سیریه از گریه ی بر حسین ندارید،به خدا اینا همه سرچشمه ش گریه های مادرش فاطمه ست" فرمود ابوبصیر مادرم فاطمه رو می خوای یاری کنی یا نه؟!! انَّ فَاطِمَهَ لَتَبْکِیهِ وَ تَشْهَقُ شهقة .... مادرت گفت بنی دل ما ریخت بهم بردن نام تو غوغاست اباعبدالله *اصلا از روضه ی گودال نمیشه ابتر خارج شد بزار بگم همه فیض ببرن* خواهرت گوشه ی گودال تماشا می کرد بر سر نعش تو دعواست اباعبدالله *یکی می گفت عمامه ش مال منه ،یکی می گفت انگشت و انگشترش مال منه یکی گفت پیراهنش مال منه،اما خدا لعنت کنه خوبی رو چنان سر بریده رو از تو گودال .... ای حسین .....* سری به نیزه بلند است در برابر زینب خدا کند که نباشد سر برادر زینب *مَاتَوَهَّمتُ یاشَقیقَ فُوادِی کانَ هَذَا مُقَدَّرًا مَکتُوبَاً* یارب از دل های ما نور محبت را مگیر این تجمع این توسل این ارادت را مگیر هستی ما بستگی دارد به عشق اهل بیت هرچه می خواهی بگیر اما ولایت را مگیر .
14001128eheyat-rasouli-zamine.mp3
1.35M
|⇦•اَسیر اولوب یاشا.... و توسل ویژۀ شهادت کبری سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس حاج‌ مهدی رسولی ●━━━━━━─────── اَسیر اولوب یاشا اما عقیده سِیز یاشامام همین عبارتِ سنگین شعار زینب دی زینب بنت الحیدر دِدیم داغا نه آغور سان بویوردی منّن آغیر اگر گُورَن گوزو اولسا وِقار زینب دِی زینب! زینب! عقیلة العَرب ــــــــــــــــــ
. |⇦•ای سالارم، دل بی تابم... شهادت کبری سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس کربلایی محمد حسین ●━━━━━━─────── ای سالارم، دل بی تابم ای جانِ زینب، دریابم رفتی رفتی، رفتی ای یارم بی تو بی تو، بی کس و کارم یه سال و نیمه قلبم دیگه پر از شراره است سجاده نمازم، پیرَهنِ پاره پاره است همه ش روضه می خونم همه ش گریونه چشمام بذار تو روضه ی تو تموم بشه نفس هام ای سالارم، دل بی تابم ای جانِ زینب، دریابم بی تو بی تو، بی تو می سوزم ناله ناله است، کار هر روزم از یاد من نمیره اون ضربه که سنان زد یزید به روی لب هات چوب خیزران زد ای سالارم، دل بی تابم ای جانِ زینب، دریابم گریه گریه، ابر بارونم لطمه لطمه، غرقِ در خونم پیکرِ غرق در خونت نصیبِ بوریا شد زیورِ اهلبیتت سهم یهودیا شد تو رو صدا می زدم منو صدا می زدم جلو چشم مادرت تو دست و پا می زدی ای سالارم، دل بی تابم ای جانِ زینب، دریابم ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•غارت بود‌وآتیش... و توسل ویژۀ شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── غارت بود و آتیش، خیمه دود و آتیش من هم تنها بودم همراهم آهم بود، دورم‌ نامحرم بود من هم تنها بودم بهارم می رفت، تو که‌ می رفتی قرارم می رفت، تو‌ که‌ می رفتی تو رو از من گرفتنو، ازت مونده یه پیرهِنو کاش همون شب با رقیه، می بردی با خودت منو ای تکیه‌ گاه‌ِ من، چشمای تو روشن من بی محمل رفتم‌ با جامه ی پاره، گوشِ بی گوشواره منزل منزل رفتم‌ نبودی ای یار، ببینی مارو میونه بازار ندیدی سیلی خوردنو، کجاها مارو بُردنو تو رو از من گرفتنو، ازت مونده یه پیرهِنو کاش همون شب با رقیه، می بردی با خودت منو یک‌ و سال ونیمِ با، این روضه ها تنها روزا رو شب کردم‌ از شهر شام‌ اِی داد، هروقت یادم افتاد از غصه تب کردم‌ لبت چوب میخورد، همون جا ای کاش که زینب می مُرد همه اشکام و دیدنو، نگم‌ از نِی کشیدنو کاش همون شب با رقیه، میبردی با خودت منو تو رو از من گرفتنو، ازت مونده یه پیرهِنو کاش همون شب با رقیه، می بردی با خودت منو ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦بیا نگارِ آشنا .. • و توسل به عقیلۀ بنی هاشم سلام الله علیها و علیه السلام _ سید رضا نریمانی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ بیا نگارِ آشنا ، شبِ غمم سحر نما مرا به نوکریِ خود ، شَها تو مفتخر نما ای گلِ وفا حسین .. معدنِ سخا حسین میکشی مرا حسین .. قربونت برم که نه غسلت دادن نه کفنت کردن .. قربونت برم که دهاتیا اومدن بدنتُ خاک کردن .. یه آدم مهمی باشه، پادشاه باشه، امام عالم و همه کارۀ عالم باشه، همیجور بدنشُ رها کنن برن سخته .. ای حسین .. با دست و پا زدن نفست وا نمیشود بگذار نیزه را زِ دهانت درآورم .. ــــــــــــــــــــــــ منم زینبی که، غریبیتو دیدم توی نصف روز از، زمونه بریدم تو میدونی داداش که من چی کشیدم یه جوری به دورِ حرم میدویدم تموم امیدم یهو نامید شد که بادِ مخالف وزید و شدید شد تو گرد و غبارا تنت ناپدید شد موهامُ می‌بینی، یه روزه سفید شد .. که دیدم به دورت عدو حلقه بسته یکیشون با چکمه رو سینه‌ات نشسته دیدم قاتلت رو که خنجر به دسته صدا میزدی با دهانِ شکسته هنوزم می‌تونم بگم رو به روتم می‌دونی هنوزم به فکر گلوتم من آتشفشانم نه کوه سکوتم خودم گریه دارم، خودم روضه‌گوتم همون روضه‌ای که، گلوتو بریدن با سر نیزه هاشون، تورو میکشیدن منو مادرت رو، گمونم ندیدن که با مرکباشون، به روت میدویدن صدای رقیه‌ست که توو ازدهامه داره میگه ای زجر، بزن از خدامه حسین .... همچین که شبانه اومدن در خونۀ امام صادق (ع) نانجیب اجازه نداد آقا عبا رو دوش بندازه؛ عمامه رو سر بگذاره. آقا رو با سر و پایِ برهنه بردند .. یه جمله‌ای امام صادق به اون ملعون توو کاخش فرموده این بود: « اگه از این به بعد خواستی کسیُ دنبالِ من بفرستی تو رو خدا ابن ربیع و نفرست. این خیلی توهین می‌کنه.» آقا رو برگردوندن خونه. تا چند روزی آقا گریه میکرد. اصحاب می‌اومدند؛ شاگردای حضرت سوال کردند« آقا! خوب الحمدالله حالا که چیزی نشد. خدا رو شکر شما رو آزاد کردندّ چرا گریه میکنید انقدر؟!» آقا فرمودند «وقتی خونه‌م رو آتیش زدند؛ دیدن زن و بچه‌م مستاصل اند. هی این حجره به اون حجره می‌دوند. نگران زن و بچه‌م بودم؛ یاد عمه‌م زینب افتادم .. اون لحظه‌ای که خیمه‌های حسین(ع) و آتیش زدند. راوی میگه« دیدم دومن یکی از این بچه‌ها آتیش گرفته ..» 👇
. |⇦•زیر گنبد طلا... و توسل به حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفس کربلایی ●━━━━━━─────── زیرِ گنبد طلا، گریه می‌کنم برات گریه می‌کنم آخه، گریه داره روضه‌هات علیا مُخدَّره، کی دلش اومد تو رو به اسارت ببره علیا مُخدّره، به خدا سوختن من از داغِ معجره علیا مُخدّره، خدا از هر کی گذشت، از شمر نگذره بعد از گودال آزار دیدی بعد از عباس بازار دیدی «عمه جانم جانم زینب» وقتی می‌زنم صدات، سینه می‌زنم برات تو صحن تو می‌خونم، روضه‌ی مُخدَّرات علیا مُخدّره، توی بزم مِی زمان، چه دیر می‌گذره علیا مُخدّره، داغ چوب خیزرون، از نیزه بدتره علیا مُخدّره، کاش چوبی که بالاست، محکم پایین نره «الشّام الشّام الشّام» سنگ و آتیش طعنه دشنام سنگ و چوب و طعنه دشمام «عمه جانم، جانم زینب» دم ضریحِ با صفات، روضه می‌‌خونم برات این بار روضه می‌خونم از قول برادرات علیا مُخدّره، غربت اینه که سَنان، با تو همسفره علیا مُخدّره، چند دفعه زدنت، اونم چند نفره علیا مُخدّره، اونکه دستت و بست، از خدا بی‌خبره حتما بوده بازوت زخمی مثل مادر پهلوت زخمی «خواهر جانم جانم زینب خواهر جانم جانِ خواهر عمه جانم جانم زینب» ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•کسی که غیر زینب... و توسل به کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج‌مهدی ●━━━━━━─────── بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ  صَلَی اللهُ عَلَیْکَ یا أَبا عَبْدِالله وَ صَلَی اللهُ عَلی قَلبِ زینَب صَبور وَ لِسانَ شَکور.. کسی که غیر مصیبت ندید زینب بود کسی که عشق از او شد پدید زینب بود کسی که فاطمه او را به دامن از اول برای کرب و بلا پرورید زینب بود نُخست روز به بازار عشق آن که ز جان مَطاعِ جور و جفا را خرید،زینب بود برادرش به سر اکبرش شتافت ولی کسی که زودتر از او رسید زینب بود *مصیبت ها دید، الهی بمیرم دردناک تر از همه گمان میکنم این بود اومد گودی قتلگاه بدن برادر را پیدا کرد، گاهی صدا میزد: "أنتَ أخی؟" آیا تو برادر منی؟ گاهی صدا میزد:"یَومٌ عَلیٰ صَدرِ المصطفیٰ یَومٌ عَلیٰ وَجهِ الثَّریٰ...." داداش یه روز رو سینۀ پیغمبر جات بود؛ یه روز رو خاک کربلا... یک وقت دیدن لحنش عوض شدصدا میزنه: "یا جَدّاه هذا حُسَینٌ بِالعَراء، مُقَطَّعُ الْأَعْضاءِ،مَسْلُوبُ الْعِمامَةِ وَالرِّداءِ، مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ" گفت و گفت تا به این جمله رسید یا رسول الله این همون حسینیه که زیر گلوش رومیبوسیدی... حسیـــــن..حســـــین.... جانم این همه راه دویدم ز پی دلداده ام به امیدی که در این دشت برادر دارم حسین من! عزیز دلم! تو دعا کن که کنار بدنت جان بدهم فکر همراهی با شمر دهد آزارم گفت: داداش! خیز نگذار که ما را به اسیری ببرن من که از راهی بازار شدن بیزارم یک عبا داشتی و خرج علی اکبر شد گو چه سان نَعش تو را از روی زمین بردارم *حـــــسین جانم داداشم! نه زخمات یه جوریه برات ببندم عزیر دلم! نه یه سفری رفتی منتظرت باشم برگردی.. حـــــسین....حـــــسین جانم "صَلَی اللهُ عَلَیکَ وَ عَلَی الْباکِینَ عَلَیکَ یا ذَبیحَ الْعَطشان" ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ مرثیه ی حضرت زینب سلام الله علیها زینب حقیقتی ست که ناگفته مانده است عشق حسین، او به دل ما نشانده است زینب علیِ ثانیِ صحرای کربلاست تنها نه مرتضاست، که زهرای کربلاست زینب طلوعِ فجر مقاماتِ بی حد است مَدحش زِ چون مَنی که سیَه سیرتم بد است زینب ملیکه ای ست که مداح او خداست بحثش زِ هر چه هست در ارض و سما، جداست زینب عزیزِ هر دو جهان بود، با حسین معراجِ عشقِ بندگی اش بود، یا حسین آه از دمی که خونجگرِ عالمین شد در قتلگاهِ کرببلا بی حسین شد آه از دمی که شمرِ لعین گشت وارد و از بهرِ ذبحِ نور، ولی بی قَواعد و ناگه به دیده، دید که گودال، پر بلاست قرآنِ واقعیِ خدا روی نیزه هاست بر تلّ خاک رفت، عقیله، به سر زنان رو بر مدینه کرد به اندوهِ بیکران گفتا به ناله های جگر سوز و غصه دار بر ختم الانبیا، شرفِ کلّ روزگار (( این کشته ی فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پا زده در خون حسین توست)) در بهمن ماه ۱۴۰۲ حاج امیر عباسی ✍ 👇
. روحی له الفدا و توسل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج‌ عباس حیدر زاده ●━━━━━━─────── اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً.. ای داغدار اصلی این روضه ها بیا بیا صاحب عزای ماتمِ کرب و بلا بیا بیا تنها امیدِ خلق جهان یابن فاطمه ای منتهای آروزی اولیاء بیا بیا بالا گرفته ایم برایت دو دست را ای مرز استجابت قنوت و دعا بیا بیا هفته به هفته میگذرد با خیال تو پس لااقل به حُرمتِ خونِ خدا بیا بیا بیش از هزار سال تو هم گریه کردی ای خون جگرِ قامتِ زینب بیا بیا بیا *عرضه داشت یا جدّاه صبح و شام برات گریه میکنم اونقدر گریه میکنم تا اشک چشمم مُبدّل به خون شود.سؤال کردن آقا جان!برای کدام مصیبت گریه میکنید؟ فرمودن:همۀ مصیبت های کربلاسخته.کدام مصیبت بیشتر جگر شما را آتش میزد؟مصیبت قمر بنی هاشم است؟فرمودن: اگر قمر بنی هاشم هم بود برای این روضه گریه میکرد. مصیبت آقا علی اکبر است؟ فرمودن آقا علی اکبر هم اگر بود برای این روضه گریه میکرد، مصیبت قتلگاه است؟ فرمودن: خود سید الشهدا هم برای این روضه گریه میکند. کدام روضه است آقاجان؟ فرمودند: مصیبت اسارت عمه ام زینب..* بیش از هزار سال تو هم گریه کردی ای خون جگر زِ قامتِ زینب بیا بیا بیا *معلومه مصیبت اسارت بی بی خیلی سخته، اون لحظه ای که میخواد از بدن برادرش جدا بشه مگر به این راحتی ها از بدن بی سر برادر جدا میشد ...* حسین جان! مگر تو همسفر با ما نبودی در اين صحرا كردي تو منزل زِ جا بر خیز و لیلا را جدا کن زِ نعش اکبرِ شیرین شمایل به مُردن راضیم شاید که دیگر نبینم قاتلت را در مقابل *نگاه به بالا سرش کرد، دید همونکه روی سینۀ حسینش نشسته بود بالا سرش ایستاده... تازیانه دستش داره، بچه ها رو با تازیانه میزنه. برای خواهر داغدیده خیلی سخته قاتلِ برادر رو ببینه مگر طاقت داره؟ آی زینب! بی بی جان!* خیز و نگذار که ما را به اسیری ببرند من که از راهی بازار ‌شدن بیزارم ببزارم حسین جان! تو دعا کن که کنار بدنت جان بدهم آخه فکر همراهی با شمر دهد آزارم *وحشی ابن‌حرب بعد کشتن حمزه سیدالشهدا، اسلام آورد و توبه کرد. اومد خدمت پیغمبرِ خدا، پیغمبر خدا بهش فرمود: وحشی بگو بدونم عموی من حضرت حمزه رو چه جوری به شهادت رسوندی؟ گفت: آقا کمین کردم از پشت سر نیزه ای زدم حمزه روی زمین افتاد، روی سینه اش نشستم و سینه اش رو دریدم، تا به اینجا رسید صدای گریه پیغمبر بلند شد. فرمود: وحشی! بلند شو از جلو چشم من کنار برو، جایی برو که تا آخر عمر تو رو نبینم. من طاقت ندارم قاتل عمو جانم رو ببینم... یا رسول الله شما طاقت نداشتی قاتل عمو جانت رو ببینی اما دخترت زینب! یه نگاه میکرد میدید شمر بالا سرش ایستاده.یه طرف حرمله رو میدید، یه طرف خولی...* ... *یه ناز دانه ای داره ابی عبدالله دختر سه چهار ساله،این روی زانوی عمه نشسته میدونی که دختری که بترسه دیگه ازبغل بزرگترش جدا نمیشه. از موقعه ای که خیمه ها رو غارت کردن بدن این دختر میلرزید.خودش رو از عمه جدا نمیکرد، یک مرتبه دید عمه داره با کسی حرف میزنه هی میگه "یا أخاه.." این دختر حساس شد از تو بغل عمه بلند شد سرش رو از محمل بیرون آورد سر بریده ی بابا رو دید.یه نگاه به عمه کرد یه نگاه به سر بریده کرد، یک مرتبه بی بی زینب متوجه این دخترشد.دید الانِ که جان از بدن این دختر بیرون بیاد، رنگش پریده... رو کرد جانب سر بریده ی برادر.. داداش حسین! اگر با من حرف نمیزنی نزن، یه کلام با این دخترت حرف بزن...میترسم الان دخترت دق کنه.... هر کجا نشستی به قصد فرج صدا بزن: یا‌ حـــــسین... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•به سر رسید... سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۱به نفسِ حاج‌محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── به سر رسید دگر داستان غربت من کجایی ای سبب خنده ی ولادت من عزیزِ مادرِ من یار با محبت من همیشه دیدن روی تو بوده عادت من مریضِ درد فراقم بیا عَیادت من چقدر بار مصیبت به شانه بردم‌ من *امشب بیشتر از همه ی شما، شهدای مدافع حرم گریه میکنن،اونایی که غیرتشون اجازه نداد حتی یه کاشی از کاشیای حرم حضرت زینب ،بخواد کم بشه جونشون رو گذاشتن تو این مسیر، اگر اینا بودن نمیگذاشتن بدن عمه ی سادات غریبانه دفن بشه... بی بی گفت حسین جان!یه نفر نیست دیگه بخواد زیر تابوتمو بگیره، هم بچه هام هم برادرام هم بچه های برادرام همه جلو چشمم پرپر شدن حسینم...* خدا گواست که یکسال و نیم‌ مُردم‌ من چه غصه ها که برای تنت نخوردم‌ من تو روی خاک و به بادها سپردم‌ من مرتبت کنند ای نخل سرو قامت من *با رفتنت حسین جان طوری شکسته شدم که حتی عبدالله جعفرم منو نشناخت.سر داخل محمل خودم کرده بود از من سوال میکرد. صدا زد بی بی ! شما خانوم من زینبو ندیدی؟ گفتم عبدالله حق داری منو نشناسی، تا خودمو معرفی کردم اولین سوالش این بود بی بی !چرا انقدر شکسته شدی ؟؟گفتم عبدالله جات خالی بود جلو چشمای خودم، داداشم دست و پا میزد..* تو رفتی و غمِ داغ تو بر جبین افتاد چقدر پشت سرت خواهرت زمین افتاد به ضربِ تیر گلوی تو از طنین افتاد بلند مرتبه شاهی ز صدرِ زین افتاد دمِ شهادت تو شد دمِ شهادت من «من اونروز تو گودال جون دادم حسین جانم» زخاطرم نبرم چشمهای گریان را نگاه حسرت و سوزِ دل یتیمان را به کوفه طرز پذیرایی ز مهمان را سرت به نیزه تلاوت نمود قرآن را شکست رأس تو از دست رفت طاقت من شدیم وارد شامِ خراب، یادت هست؟ به بازوی من خسته طناب،یادت هست؟ به آستین که گرفتم حجاب، یادت هست؟ تو را زدند به قصد ثواب، یادت هست؟ زدند لطمه به روی تو و به عزّت من در مجلس یزید، سر داخل تشته، روایت نوشته ابی عبدالله چشمای نازنینش، داخل تشت شروع کرد دور تا دور مجلسو دیدن ، همه رو داره میبینه، اما تا نگاهش افتاد به خواهرش زینب، دید بااین وضع، تو مجلس نامحرم، یوقت دیدن حسین ،چشماشو بست یعنی خواهر خجالت زده اتم. از گوشه ی چشم ابی عبدالله اشک جاری شد. همه رو گفتم باهات داداش، بزار یه دونه از سختترین مصیبتهای این سفرم برات بگم..* منو غم و منو ناله ،امان از این غربت کفن نداشت سه ساله امان از این غربت فدک نبود و قباله امان از این غربت رُخش کبود چو لاله امان از این غربت «گذاشت داغ، روی داغِ بی نهایت من» *نوشتن دوجا فقط عمه ی سادات نماز نافله اش رو نشسته خوند یکی شبِ شام غریبان، زیر یک خیمه ی نیم سوخته بود وقتی همه رو جمع کرد زیر این خیمه، یک به یک سر شماری کرد دید سه ساله نیست یک مرتبه از جا بلند شد فرمود:خواهرم، ام‌کلثوم ،باید بریم دنبال بچه ی ابی عبدالله، چقدر این خانوم این مسیر و رفت بین دشمن و برگشت، یه لیفِ خرما آتش زدن، ام کلثوم جلو جلو، عمه ی ساداتم پشت سر، شاید دست رو شونه ی ام کلثوم‌گذاشته، یوقت دیدن صدای ناله اش داره از گوشه ی گودال میاد...«سندش کتاب سحاب رحمت. » یوقت دید این بچه کنار بدن بی سر بابا نشسته، هی صدا میزنه ابتا، ابتا،...عمه ی سادات تعجب کرد. تو این صحرا،چطور این بچه،ندیده که کجا باباش رو زمین افتاده؟!بغلش کرد میبوسیدش،هی میگفت عزیز دلم ،آخه چطور گوشه ی گودال اومدی؟چطور باباتو پیدا کردی؟صدا زد: عمه! من میگفتم أبتا...،یوقت دیدم از اینجا صدایی میاد نَفسی، جونم عزیزدلم.. جون از پاهای عمه ی سادات رفت، دیگه نتونست نماز نافله رو ایستاده بخونه ،نشسته خوند، یجای دیگم وقتی این بدنو داخل قبر گذاشت نگاه کرد همه ی بدن کبوده، وقتی بدن رو دفن کرد جان از پاهای زینب رفت....* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•بار بگشایید.... سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── بی بی زینب سنّ و سالی نداره، یه مرتبه از خواب پرید، شروع کرد گریه کردن. مظهرِ عاطفه، مظهرِ مهربانیِ خدا فاطمه ست... دوید زودی بغلش گرفت گفت :دخترم زینبم! چی شده مادر؟ عرضه داشت مادر خواب دیدم، نگرانم دلشوره دارم.. گفت: دخترم زودی بیا ببرمت پیش جدّت رسول خدا. تا آورد خدمت رسول خدا، نوه ی عزیزش زینب رو بغل گرفت، عزیز دلم! آینه ی فاطمه، زینبِ من، هی می‌گفت: زینبِ من! نبینم گریه اتو..بگو ببینم چه خوابی دیدی.. صدا زد.. یا رسول الله !خواب دیدم تو یه بیابونی هستم، طوفان شدیدی شد، پناه بردم به یه درختی، تا پناه بردم به اون درخت، درخت از ریشه کنده شد همه جا تاریک شد.. طوفان به راه خودش ادامه داد. دستمو دراز کردم یه شاخه ای رو گرفتم، اون شاخه شکست. پیغمبر آروم آروم گریه کرد. بابا یا رسول الله! شاخه ی دیگری رو هم گرفتم، اون شاخه هم شکست، دو تا شاخه ی دیگه مونده بود، اون دو شاخه رو هم که گرفتم، اون دو شاخه هم شکست. من تو این بیابون تو اون تاریکیا خیلی ترسیدم.. ناله ی پیغمبر بلند شد. صدا زد: عزیزم! خوابت رو تعبیر می‌کنم. اون درختی که دیدی من بودم بابا! اول شاخه ای که گرفتی مادرت فاطمه بود بابا! دوم شاخه بابات علی بود.همه ی امیدت به حسن و حسین بود عزیزم! همهٔ شاخه ها شکستن تا رسید به شاخه ی آخر..رسول الله فرمود: یه روزی تو یه بیابونی حسینت رو ازت می‌گیرن..زینبم تو آواره ی بیابان ها میشی عزیز دلم......! ابی عبدالله هر چه کرد دید ذوالجناح حرکت نمی‌کنه، پیرمردی رو صدا زدن، حضرت فرمود: به من بگید اینجا کجاست؟ صدا زد.. آقا جان اینجا رو نینوا میگن، گفت: آقا جان! قدیمیا میگن اینجا کربلاست. فرمود:...* بار بگشایید اینجا کربلاست آب و خاکَش با دل و جان آشناست *اینجا همون جائیه که جدّم فرمود.همچین که حسین اومد پایین یه وقت خبر دادن گفتن آقا خواهرت زینب کارت داره... همچین که اومد بی بی فرمود: حسین! جونِ زینب بیا برگردیم، حسین جان! از همون لحظه ای که وارد این سرزمین شدی دلم شور میزنه. داداش وارد این سرزمین شدیم ناخودآگاه بچه ها دارن گریه میکنن.. یه دختری دامن عمه رو گرفت گفت: عمه! مگه نگفتی میخوایم مهمونی بریم. عمه پس چرا نیزه هاشون رو به ما نشون میدن.. حسین، حسین.... تا ابی عبدالله دستور داد بار بگشایید، اول کسی که اومد جلو، اباالفضل بود، آقا جان امر، امر شماست.. فرمود: عباس جان! با دیگران خیمه ها رو بر پا کنید. با تمام سختیا و بیچارگیایی که تو این مسیر کشیدن، با احترام از این مَهمِلا پایین اومدن، عمو عباس رقیه رو بغل گرفت. سکینه رو با عزّت و احترام پایین آوردن.. پایین اومدن بی بی زینب مقدّمات داره، آخه عقیله ست... جوونای هاشمی اومدن کوچه باز کردن برا عمه شون، قاسم اومد سرشو پایین انداخت مؤدب، دست عمه رو گرفت، یه دستشو علی اکبر گرفت، یه نگاه کرد به صورت قاسم گفت: پسرم! دلم برا داداشم تنگ شده، کاش بابات بود می‌دید حسین چقدر غریب شده.. اما این آخرین باری بود که عمه رو اینجور با احترام پایین آوردن، گفت: حسین جان! قلبم داره میلرزه، چهار پنج ساله بودم بین در و دیوار مادرمو کشتن.. بابامو تو کوفه کشتن..گفتم داداش دارم سایه ی بالا سر دارم. هفتِ صفر پاره های جیگر داداش حسنمو دیدم. حسین جان بیا بریم نمی‌خوام سر بریدت رو بالای نیزه ها ببینم..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•عاشق شدن فقط.. و توسل به حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ سید مهدی میرداماد ●━━━━━━─────── بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيم "يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِين" "يا رب الحُسين، بحق الحُسين، اِشف صدر الحُسين، بظهور الحُجُّة ، يا رب الحُجُّة، بحق الحُجُّة، اشف صدر الحُجُّة، بظهور الحُجُّة " ديگه از امشب بايد از اين عبارت و مقدمه شروع كنيم"سَلامٌ عَلى قَلبِ زَينَبَ الصَّبور و لِسانِ الشَکور "... ديگه از امشب امان از دلِ زينب، شام غريبانِ، ساعتي قبل عمه ي امام زمان دست رو سرش گذاشت، الان من و تو هم دست رو سرمون بذاريم، آدمِ مصيبت ديده دست رو سر ميذاره"يا صاحب الزمان! اَلغوث اَلاَمان..." امام زمان بارها سفارش كردند: توي جلساتي كه برا عمه ام زينب گريه مي كنيد برا فرج من هم دعا كنيد...* دست خدا، دو دست علمدارِ زینب است قلب سلیم، یکسره بیمارِ زینب است شیعه تمام عمر گرفتارِ زینب است عاشق شدن فقط و فقط کارِ زینب است هر کس حسیني است، بدهکارِ زینب است زینب نبود، مُحرِم هیئت نمی‌شدیم گمراه می‌شدیم، هدایت نمی‌شدیم در کوی یار صاحبِ ‌قیمت نمی‌شدیم این زن نبود، مرد طریقت نمی‌شدیم اسلام تکیه داده به دیوارِ زینب است *كيه اين خانوم؟ امام سجاد خطاب به عمه جانش زينب فرمود:" أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَة‏"... همون زينبي كه ديشب ابي عبدالله بهش گفت: منو توي  نماز شبت دعا كن... امشب چه شبي است براي اين خانوم؟ ديشب عباس داشت، حسين داشت...* بعد از حسین روح دمید انقلاب را بر دوش خود نشاند غم بی‌حساب را زنده نمود نهضت ختمي مآب را محكم نمود عفتِ این زن حجاب را خورشید سربرهنه، عزادارِ زینب است *اين حجابي كه روي سر خواهران و مادران ماست، اين سرمايه يادگار كيه؟... زينب عفيفه اي است كه در راه عفتش/عباس مي دهد نخ معجر نمي دهد* سکان‌به‌دستِ کشتیِ در خون طپیده اوست آثار داغ‌عشق به پیکر رسيده اوست صبر از غمش مدام گریبان دریده اوست منظومه ي نگاه به رأس بريده اوست پر خون شده‌ست سینه اگر، زارِ زینب است *اين روضه اي كه امام زمان فرمودند:"  لأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما" اگه اشك هاي چشمم خشك بشه خون گريه ميكنم... همين روضه است، اين روضه خيلي سخته، ايني كه امام سجاد هي زد روي پاش گريه كرد، گفت: امان از اسارت... روضه روضه ي ناموسه، روضه روضه ي مُخدّراته، روضه ي اون خانومي است كه يحييِ مازني چهل سال همسايه ي ديوارِ به ديوارِ زينب كبري است تو مدينه، ميگه چهل سال همسايه ي زينب بودم، يه بار سايه اش رو نديدم، حتي صداش رو هم نشنيدم... روضه روضه ي اين خانومِ كه ميخواست بره سر قبر پيغمبر كوچه هارو تاريك ميكردن كسي نبينه ناموسه علي رو...* قامت کمان نمود که یارش بایستد تا که حسین دار و ندارش بایستد پرچم بلند کرد، شعارش بایستد حقش نبود شمر کنارش بایستد آیا اسیر لفظِ سزاوارِ زینب است؟! امیر عظیمی .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
.. و توسل به حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ سید مهدی ●━━━━━━─────── من زینب صبور تو بودم ولی حسین هنگام قتلِ صبر تو صبرم تمام شد *مگه چي ديد زينب؟ همين امروز...* دیدم که جای آب، لبت نیزه میخُورَد ازآن به بعد آب به لب ها حرام شد ای احترامِ واجبِ زینب، دَمِ غروب عریان شدی و جسم تو بی احترام شد بعد از عبورِ چکمه ی شمر از تنت حسین صحبت ز نعل های سواره نظام شد *يه كاري با بدنِ حسينش كردن، رسيد توي گودال قتلگاه، زينب از مدينه تا كربلا اين همه بلا ديده بود، مادر از دست داد، همه مراقب زينب بودن، باباش اميرالمومنين كه شمشير خورد به فرقش، زير بغل هاش رو گرفته بودن، تا رسيدن جلو در خانه، فرمود: حسنم! حسينم! من رو رها كنيد، ميخوام زينب من رو روي پاي خودم ببينه، دخترم من رو توي اين حال نبينه، باز هم مراعات زينب رو كردن، توي تشييع جنازه ي امام مجتبي نبردنش، عرب رسم نداشت زنها ببرن تشييع جنازه، زينب نبود ببينه جنازه ي برادرش تير باران شد، اما هر چي مدينه نديد، هر چي تو كوفه نديد، امروز اومد بالاي تَلِ زينبيه، اين نيزه ها رو كنار زد، اين شمشيرها رو كنار زد، چه كردن با اين بدن؟ با تعجب صدا زد: آيا تو حسينِ مني؟ يه كاري كرد هيچكي نكرده بود، يه كاري كرد هم دوست هم دشمن گريه كردن "فَاَبکت کلِّ عَدُوٍ و صَدِیق" بدنِ حسين رو جمع كرد، "فَنکَبَّت علیه" خودش رو انداخت رو بدن حسين، لبهاش رو گذاشت روي رگها، اي حسين!... خدايا! به زينبِ كبري، به سخت ترين شبِ عُمرش، فرج امام زمان برسان، قلب نازنينش از ما و مجلس ما راضي كن، ياصاحب الزمان! ببخش برا جدتون كم گذاشتيم، ببخش نمرديم تو روضه، اي كاش حسين جان! تو روضه هات مي مرديم، تو روضه ي عاشورات مي مرديم، امشب آخرِ شب آب آزاد شد، زينب همه رو جمع كرد زيرِ خيمه ي نيم سوخته، ديد خيلي ها نيستن، دخترا نيستن، خواهرا نيستن، به زحمت هر كدوم رو پيدا كرد، بعضي ها جون داد بودن، بعضي ها زخمي بودن، همه رو كه جمع كرد، از سكينه پرسيد رباب كجاست؟ گفت: عمه جان! رباب نشسته كنارِ آبِ فرات، داره با آب حرف ميزنه، بي بي زينب اومد كنارش نشست، گفت: رباب! تو بايد كمك من باشي، تو بايد همراه من باشي، ميبيني بچه ها زخمي شدن، مي بيني بچه ها تشنه هستند، گرسنه اند، صدا زد: زينب جان! دست رو دلم نذار، آب آزاد شده اما علي اصغرم نيست، كاش الان بغلش مي كردم... اي خدا به شيرخواره ي اباعبدالله، به اون خوني كه پاشيده شد به آسمان و يه قطره اش هم برنگشت، فرج امام زمانِ مارو برسان... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. . روحی له الفدا و توسل به کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج‌ عباس حیدر زاده ●━━━━━━─────── اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً.. ای داغدار اصلی این روضه ها بیا بیا صاحب عزای ماتمِ کرب و بلا بیا بیا تنها امیدِ خلق جهان یابن فاطمه ای منتهای آروزی اولیاء بیا بیا بالا گرفته ایم برایت دو دست را ای مرز استجابت قنوت و دعا بیا بیا هفته به هفته میگذرد با خیال تو پس لااقل به حُرمتِ خونِ خدا بیا بیا بیش از هزار سال تو هم گریه کرده ای ای خون جگر ز قامتِ زینب بیا بیا *عرضه داشت یا جدّاه صبح و شام برات گریه میکنم اونقدر گریه میکنم تا اشک چشمم مُبدّل به خون شود. 《فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْكِيَنَّ لَكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً حَسْرَةً عَلَيْكَ وَ تَأَسُّفاً عَلَى مَا دَهَاكَ وَ تَلَهُّفاً حَتَّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصَابِ وَ غُصَّةِ الِاكْتِيَابِ》 سؤال کردن آقا جان!برای کدام مصیبت گریه میکنید؟ فرمودن:همۀ مصیبت های کربلاسخته.کدام مصیبت بیشتر جگر شما را آتش میزد؟مصیبت قمر بنی هاشم است؟فرمودن: اگر قمر بنی هاشم هم بود برای این روضه گریه میکرد. مصیبت آقا علی اکبر است؟ فرمودن آقا علی اکبر هم اگر بود برای این روضه گریه میکرد، مصیبت قتلگاه است؟ فرمودن: خود سید الشهدا هم برای این روضه گریه میکند. کدام روضه است آقاجان؟ فرمودند: مصیبت اسارت عمه ام زینب..* بیش از هزار سال تو هم گریه کردی ای خون جگر زِ قامتِ زینب بیا بیا بیا *معلومه مصیبت اسارت بی بی خیلی سخته، اون لحظه ای که میخواد از بدن برادرش جدا بشه مگر به این راحتی ها از بدن بی سر برادر جدا میشد ...* حسین جان! مگر تو همسفر با ما نبودی در اين صحرا كردي تو منزل زِ جا بر خیز و لیلا را جدا کن زِ نعش اکبرِ شیرین شمایل به مُردن راضیم شاید که دیگر نبینم قاتلت را در مقابل *نگاه به بالا سرش کرد، دید همونکه روی سینۀ حسینش نشسته بود بالا سرش ایستاده... تازیانه دستش داره، بچه ها رو با تازیانه میزنه. برای خواهر داغدیده خیلی سخته قاتلِ برادر رو ببینه مگر طاقت داره؟ آی زینب! بی بی جان!* خیز و نگذار که ما را به اسیری ببرند من که از راهی بازار ‌شدن بیزارم ببزارم حسین جان! تو دعا کن که کنار بدنت جان بدهم آخه فکر همراهی با شمر دهد آزارم *وحشی ابن‌حرب بعد کشتن حمزه سیدالشهدا، اسلام آورد و توبه کرد. اومد خدمت پیغمبرِ خدا، پیغمبر خدا بهش فرمود: وحشی بگو بدونم عموی من حضرت حمزه رو چه جوری به شهادت رسوندی؟ گفت: آقا کمین کردم از پشت سر نیزه ای زدم حمزه روی زمین افتاد، روی سینه اش نشستم و سینه اش رو دریدم، تا به اینجا رسید صدای گریه پیغمبر بلند شد. فرمود: وحشی! بلند شو از جلو چشم من کنار برو، جایی برو که تا آخر عمر تو رو نبینم. من طاقت ندارم قاتل عمو جانم رو ببینم... یا رسول الله شما طاقت نداشتی قاتل عمو جانت رو ببینی اما دخترت زینب! یه نگاه میکرد میدید شمر بالا سرش ایستاده.یه طرف حرمله رو میدید، یه طرف خولی...* ... *یه ناز دانه ای داره ابی عبدالله دختر سه چهار ساله،این روی زانوی عمه نشسته میدونی که دختری که بترسه دیگه ازبغل بزرگترش جدا نمیشه. از موقعه ای که خیمه ها رو غارت کردن بدن این دختر میلرزید.خودش رو از عمه جدا نمیکرد، یک مرتبه دید عمه داره با کسی حرف میزنه هی میگه "یا أخاه.." این دختر حساس شد از تو بغل عمه بلند شد سرش رو از محمل بیرون آورد سر بریده ی بابا رو دید.یه نگاه به عمه کرد یه نگاه به سر بریده کرد، یک مرتبه بی بی زینب متوجه این دخترشد.دید الانِ که جان از بدن این دختر بیرون بیاد، رنگش پریده... رو کرد جانب سر بریده ی برادر.. داداش حسین! اگر با من حرف نمیزنی نزن، یه کلام با این دخترت حرف بزن...میترسم الان دخترت دق کنه.... هر کجا نشستی به قصد فرج صدا بزن: یا‌ حـــــسین... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .
. |⇦•بیابان با وجود تو.... وتوسل به سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج‌ • ●━━━━━━─────── بیابان با وجود تو برای ما بیابان نیست کسی که با تو می آید سفر دیگر پریشان نیست کنار تو کسی دلواپس خار مغیلان نیست بیابان‌ گردمان کردی ولی زینب پشیمان نیست اگر در به در کوه و بیابانم کنی عشق است اگر زخمیِ صد خار مغیلانم کنی عشق است پریشانم کنی عشق است حیرانم کنی عشق است اگر دنبال معشوق است دل، دنبال سامان نیست بپرسی جای جای کربلا را شرح خواهم داد بپرسی مو به موی ماجرا را شرح خواهم داد مسیر کوفه تا شام بلا را شرح خواهم داد هر آنچه از تو پنهان نیست از من نیز پنهان نیست برادر جان تو ثارُالله، ثارُالله دیگر من حسینِ قبل خنجر تو، حسین بعد خنجر من تجلی میکنم در تو تجلی میکنی در من شهادت یا اسارت هر دو آغاز است پایان نیست بِنِه پا بر زمین این خاک ها مشتاق و لبریزند تمام دختران یک یک مژه بر پات می‌ریزند نباید هم به مهمانداری ات این قوم برخیزند چرا که خلق می‌دانند صاحبخانه مهمان نیست میان کاروان تو ندیدم غیر زیبایی جوانان رشید و نونهالان تماشایی به همره بار گل آورده ام آن هم چه گل هایی غلط گفته هر آنکه گفته این صحرا گلستان نیست نقاب افکن مرا با مظهر حق روبرو گردان طنابی گردن زینب ببند و کو به کو گردان همانگونه که مَردی از شهادت نیست رو گردان به پای تو زنی هم از اسارت روی گردان نیست .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. وتوسل به حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج‌مهدی رسولی ●━━━━━━─────── محال است از میان خیمه آه سرد برخیزد ز کوه صبر من حتی نشان درد برخیزد اگر زن شیرِزن باشد به جنگ مرد می‌خیزد بجنگم با سنان، هرگز سنان که جزو مردان نیست به زیر سایبان قد و بالای تو میخوابیم من و این کاروان از چشمه ی فیض تو سیرابیم نه اینکه دست ما دور است از آب و پی آبیم فراتِ بی لیاقت لایق لب های طفلان نیست چه خوشبخت است طفلی که به حلقومش نگات افتد چه خوشبخت است آنکه روی نعشش عبات افتد یکی با لب، یکی با دل، یکی با سر به پات افتد دلِ سلطان عالم را به دست آوردن آسان نیست به طفلان تو گریه بر پدر کردن نمی آید به زینب معجر پاره به سر کردن نمی آید برادر جان به ما اصلاً سفر کردن نمی آید *بذار یه تصویر بهت بدم...دیدی مثلا یه اتفاقی میفته بزرگترا ناراحتن بزرگترا میفهمن، بچه ها که نمیفهمن چه خبره، بچه ها که نمیدونن، بچه ها مثلا دارن بازی شونو میکنن، مشغولن اصن خبر نداره چه اتفاقی داره میفته، یه ذره که ماجرا میره جلو اون بچه کوچیکه هم از حال بزرگترا میفهمه انگار یه خبری هست اون بچه هم ساکت میشه غم میگیره، غصه میگیره، مثلا میبینی شروع میکنه گریه کردن، اما دیگه نوزاد که اینجوری نیست..* به طفلان تو گریه بر پدر کردن نمی آید به زینب معجر پاره به سر کردن نمی آید برادر جان به ما اصلا سفر کردن نمی آید کسی در خیمه های ما بجز شش ماهه خندان نیست *پرده کنار رفت و دید زینب...* صدا زد آی مردم این شهیدِ ما مسلمان است بزرگ خاندانم را نمیبینید عریان است جواب قاری قرآن زینب بوسه باران است جواب قاری قرآن زینب سنگ باران نیست .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•بر مشامم می رسد... و توسل به حضرت زینب سلام الله علیها ویژه اربعین اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام سید رضی مرتضوی ●━━━━━━─────── "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.." بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا *خوش بحال اونایی که این شب جمعه الان کربلان، خدا نکنه حسرت کربلا به دل ما بمانه، یا اباعبدالله ..به همه ی ما توفیق بده دوباره عرض ادب کنیم، بخدا دلمون تنگ شده برا کربلات حسین جان، ما هم دوست داریم بیایم بین الحرمین، دوست داریم بیایم بالای تل زينبیه، دلمون تنگ شده برا خیمه گاه، برا قتلگاه، برا حرم ابالفضل العباس.. خوش بحال اونایی که در این شب جمعه بین الحرمین نشستن، یه نگاه به گنبد ابی عبدالله يه نگاه به گلدسته های اباالفضل العباس میکنن..* بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا *هر کس که بمیرد از شیعیان ابی عبدالله، امام حسین به بالینش میاد، امام صادق اشاره کرد به اون یارش که داشت از محبت ابی عبدالله گریه میکرد، فرمود: بخدا وقتی جانت به حلقومت برسه اون وقت میفهمی محبت جدم حسین چیه.. اما مؤمنین و شیعیان حسین وقتی میمیرن تازه ابی عبدالله رو میبینن، فرمود: عزرائیل از شیعه ی ما میپرسه، این حسینه، این بهشته، این جای توعه، اگه میخوای بمیر اگه میخوای زنده بمان، خودش با اشتیاق با شوق میگه نه بخدا قسم دیگه نمیخوام زنده باشم میخوام برم با حسین.. حسین جانم! اسم تو دل های ما رو تکان میده آقا، در روز قیامت فرمود: امام صادق یک عده دور ابی عبدالله جمعند، بهشت پیک میفرسته ما برای شما آماده ایم، میوه های بهشتی نعمت های بهشتی، اینا جواب میدن بهشت ما حسینه، تا ابی عبدالله اینجاست ما جایی نمیریم بهشت ما حسینه، به اینا میگن حُدّاثُ الحسین. خدایا ما که آدمای خوبی نیستیم گنهکاریم اما در دلمون محبت حسین تو رو داریم، تو رو به نام ابی عبدالله دست ما رو هم بگیر، یه کاری کن در روز قیامت امام حسین ما رو بشناسه بگه آره همین بود گریه کن منه محب منه، دوستدار منه، این همونه که در دنیا حسین حسین می‌گفته، این دلتنگی رو برا حرم ابی عبدالله در دلت ببین تا بفهمی زينب کبری بعد از اربعین ابی عبدالله چی بر دلش گذشت، یه لحظه دلتو ببرم کربلا... قافله سالار آمد از امام سجاد پرسید آقا سر دو راهی هستیم بریم مدینه یا بریم کربلا؟ فرمود: برید از عمه ام زینب بپرسید، آمدن از زینب پرسیدن، صدا ناله ی زینب بلند شد. بخدا این دلهای ما پر از اشکه پر از داغه، چهل روز هرچی گریه کردیم ما رو زدن، هر وقت حسین گفتیم به ما تازیانه زدن دلم تنگ کربلاست بریم کربلا، آمدن کربلا... آمد کنار قبر برادرش حسین، یه جمله گفت زینب دل همه رو سوزاند، داداش فقط چهل روز گذشته اما اگه سر برداری زینبو ببینی، زینبو نمیشناسی، موهام سفید شده، کمرم خم شده، زانوهام بی توان شده برادرم، همه رو بردم برگرداندم اما سراغ دخترت رقیه رو از من نگیر...* در جهان تا زنده ام، گویم ثنایت یا حسین دست حاجت میبرم پیش خدایت یا حسین .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇