eitaa logo
امام حسین ع
17هزار دنبال‌کننده
389 عکس
1.9هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. ■ روایت شام | سلسله آه □ مسعود یوسف پور چه پای آبله خیزی، چه مرکبی و چه راهی مهار ناقه نیفتد به دست شمر الهی به خفتگان همه رو نیزه میزدند که برخیز دریغ و درد چه راه بلند و شام سیاهی به غیر سایه ی سرنیزه ها و خار مغیلان برای طفل سه ساله نبود پشت و پناهی اسیر بود امامی که کائنات اسیرش اسیر بود چنان که به سینه سلسله آهی به پاره پاره‌ی معجر، مخدرات مکدر خدا کند که ندوزند اهل شام نگاهی گرفت سکه ولی نیزه را...خلاصه بگویم ندیده شام دوروتر ز مردهای سپاهی به چوب خشک، لبی را یزید بست که از خاک محال بود نروید پی دعاش گیاهی بدا به شعر که میخواند فی البداهه و میریخت شراب بر سر پاک بلند مرتبه شاهی... _______ .
. ■ روایت شام | آنان که □ جودی خراسانی جمعی که خلق شد دو جهان از برایشان دادند در خرابه‌ی بی‌سقف، جایشان   آنان که بودشان به سر نُه سپهر، جای مجروح از پیاده‌رَوی بود، پایشان   شخصی کنیز خواست از آن فرقه‌ای که بود جبریل، خادم درِ دولت‌سرایشان   آنان که بود بر سرشان مهر، سایبان در آفتاب، سوخت رخ مه‌لقایشان   آنان که شُست قابله‌شان ز آب سلسبیل از تشنگی پرید رخ و رنگ‌هایشان   جمعی که بانوی حرم کبریا بُدند از نینوا به عرش برین شد، نوایشان   کردند نرم، سینه‌ی جمعی که روز و شب زهرا به روی سینه همی‌داد، جایشان   جمعی که بود پنجه‌ی ایشان، گره‌گشای بستند دست‌ها ز جفا از قفایشان   آن فرقه‌ای که واسطه‌ی رزق عالمند دادند نان به رسم تصدّق، برایشان   «جودی»، به روزگار زند خیمه‌ی شهی از آن دمی که گشت گدای گدایشان .
ذلتنگ یک حسرتم.mp3
7.54M
💔 کربلا نرفتن سخت است ؛ و کربلا رفتن سخت تر ! تا نرفته‌ای شوقِ رفتن داری.. تا رفتی شوقِ مردن . کربلا رفته ها میدانند ، بعد از کربلا روضه ی حسین(ع) حکم زهر دارد برای؛؛ دل اوراق شدهٔ زائر ! آخر اینجا؛ دیگر عباس نیست؛؛ تا آرام شوی در حریمِ تنگش
. . . 🎤 این تقاص کدوم گناهه میدونی چند وقته چشم به راه این تقاص کدوم گناه هم شبم سیاه هم روزم سیاه میگم کربلا میگن که راه ها بسته ست میگم امام رضا میگن رواقا بسته ست در به درم جایی رو دیگه ندارم که برم دربدرم کسی نیست دست بکش روی سرم در به درم دلت میاد نوکرت یه گوشه تنها بمونه دلت میاد که دوباره از حرم جا بمونه دلت میاد دربدرم جایی رو دیگه ندارم که برم در به درم کسی نیست دست بکش روی سرم در به درم میگم کربلا میگن که راه ها بسته ست میگم امام رضا میگن رواقا بسته ست من که یادم نمیره هیچ وقت هوامو داشتی تو شرایط سخت پدری کن تو این یه بارم اگه کربلا نیام میشم سیاه بخت فقط راضی شو هرجوری باشه هستم من آماده ام کولمو حتی بستم دربدرم مگه میشه اربعین نرم حرم دربدرم بعد کربلا مدینه ببرم در به درم امام حسین دل من تنگه برای امام حسن امام حسین مهر یا حسن روی دلم بزن امام حسین در به درم جایی را دیگه ندارم که برم در به درم کسی نیست دست بکش روی سرم در به درم میگم کربلا میگن که راه ها بسته ست میگم امام رضا میگن رواقا بسته است 👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگم کربلا میگن که راها بستس میگم امام رضا میگن رواقا بستس
. شعر رضا نصابی✍ استاد کربلایی 🎤 بند اول نوشته در لهوف در میونه صفوف افتادی تو نوشته در لهوف زیر تیغ و سیوف جون دادی تو نوشته مقتل ته گودال شدی بی هوش شدی بی حال نوشته مقتل ته گودال تنه پاکت شدش پامال بند دوم نوشته که سرت جلوی خواهرت جدا می شه نوشته که حسین روخاکا پیکرت رها می شه نوشته مقتل پیش مادر رسید از راه کشید خنجر نوشته مقتل با چشم تر می دید زینب بریدش سر بند سوم والشمر و جالس و می بینه مادرش خیر النسا والشمر و جالس و می خونه خواهرش وا احمدا نوشته مقتل پیشه زهرا یکی می زد تورو با پا نوشته مقتل. پیشه زینب تنت افتاد زیر مرکب https://eitaa.com/emame3vom/49790 👇
. ‍ متن مناجات و روضه در ══════ ای دادخواه عترت و قرآن بیابیا ای زخم دین به تیغ تو درمان بیابیا فقط منو شما نمیگیم بیابیا از زخم هر شهید ندا میشود بلند ای التیام زخم شهیدان بیابیا تا چند شیعه ناله ی یابن الحسن زند ای شیعه را پناه و نگهبان بیابیا یابن الحسن، یابن الحسن درمان درد عترت و قرآن ظهور توست داروی زخم های فراوان بیابیا این مردم قریب به پنجاه شبه از اول محرم گفتم: اول محرم انگار همین دیروز بود پیرهن مشكی به تن كردیم دیدید چقدر زود گذشت 50شب گذشت این ده شبم میگذره محرم و صفر میاد و میره خوش به حال اونایی كه تو این دو ماه عزا یه كاری می كنند یه عملی انجام میدهند دل امام زمان و بدست میارن چقدر دنبال این بودی یه كاری كنی امام زمانت رو خوشحال كنی امشب اومدی شام اربعین بگی یا بقیة الله منم مثل شما منم به تأسّی از شما شما كه فرمودید: یا جدا، فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِى الدُّهُورُ وَ عاقَنی عَنْ نَصْرِك َ الْمَقْدُورُ همه ی شما با این فرازها آشنایید، اونایی كه زیارت ناحیه خوندند منم مثل شما شمایی كه فرمودی یا جدا اگه كربلا نبودم اگه نبودم روز عاشورا یاریت كنم یا جدا ، فَلاََ نْدُبَنَّك َصَباحاً وَ مَسآءً؛شب و روز برات گریه میكنم امام زمان فرمود: وَ لاََبْكِیَنَّ لَك َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً به جای اشك، نه اینكه اشك چشمم تمام بشه، به جای اشك خون گریه میكنم آقا جان ماهم مثل شما نه اینكه مثل شما ما هم به تبعیت از امام زمانمون اومدیم زیر خیمه عزا حالا كه نمیتونیم كربلا باشیم حالا كه از قافله ی كربلایی ها جداشدیم و عقب موندیم لااقل خودمون رو با گریه به شما برسونیم و نزدیك كنیم آقاجان، امشب یه نظری به این چشمهای عاشق بینداز آقای من، مولای من، یا صاحب الزمان درمان درد عترت و قرآن ظهور توست داروی زخم های فراوان بیابیا دوتا سئوال مقدمه ی روضه منه ببینیم چطوری ناله میزنید این سئوال رو از آقات میكنی حرف دل شیعه حرف دل سوخته ی شیعه اینه من برای خودم نمیگم بیا تا كی میان مقتل خون دست و پا زند جدت حسین با لب عطشان بیابیا یه سئوال دیگه امام زمان تا كی علماء سادات من و ببخشید شام اربعین اگه نبود از این یه بیت میگذشتم آقاجان روز روز مصیبت عمه جان شما زینبه امروز همه ی مردم یه روضه ی مشترك داشتند امروز زن و مرد همه یه ذكر مشترك میگفتند از اول صبح گفتی یا نه؟ اگه نگفتی الان بگو همه با هم یه روضه میخوندند این روضه امان از دل زینب یا صاحب الزمان تاكی مهار ناقه ی زینب به دست شمر با اشك چشم و موی پریشان بیابیا .
. ‍ متن روضه ══════ بگیر جان مرا بر همین تراب حسین که جان بگیرم از این لطف بی حساب حسین یه دونه حسین امروز بیشتر بگی غنیمت ها معلوم نیست اربعین سال دیگه نَفَسی باشه من یه جوری میخوام حسین بگم اگه سال آخرِ که اربعین زنده ام بتونم یه یاحسین بیشتر بگم حسین نه نای ماندن دارم چند میلیون زائر میگن رسیدن کربلا من میگم اینا همه یه طرف زینب یه طرف این زائرا که رسیدن کربلا تو راه خیلی پذیرایی شدن بهترین غذاها بهترین رسیدگی ها کافیه بفهمن زائر یه خار تو پاش رفته همه سبقت می گیرن مداواش کنند اما یه نفر نگفت زینب چهل روز داره کتک میخوره و تازیانه میخوره به خدا همین دو تا بیت بسه برای روضه اهل کنایه زینب داره میگه من میخوام برگردم مدینه اما مگه میشه نه نای ماندن دارم نه روی برگشتن اگه مدینه بپرسه حسینت رو کجا گذاشتی اومدی؟ نه نای ماندن دارم نه روی برگشتن مخواه تا که بمانم در این عذاب حسین ندیده مثل شب و روزهای زینب را به عمر خویش نه ماه و نه آفتاب حسین اسیر دردم اسیر غمم، چهل روز است چهل شب است ندارم به دیده خواب حسین داداش چهل شب نخوابیدم میدونی از کی دیگه نخوابیدم؟ اهل روضه اید همه اربعین یعنی مرور روضه های گذشته چون همه ی روضه ها رو امروز زینب برا حسین خونده اربعین یعنی از اول محرم هر چی روضه شنیدی دوباره تکرار کنی و داد بزنی داداش میدونی از کی دیگه خواب از چشمام رفت؟ از اون وقتی که دیدم دست به کمرت گرفتی دیدم از علقمه داری برمی گردی دیدم صدای غصه و نالت همه ی کربلا رو گرفته دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد چشم حرامی با حرم رو برو شد بیا برگرد خیمه ای علمدارم من و تنها نگذار ای کس و کارم حسین اسیر دردم اسیر غمم، چهل روز است چهل شب است ندارم به دیده خواب حسین چهل شب است که میگویم السلام علیک چهل شب است که نشنیده ام جواب حسین این یه بیت خوندم اما اشتباهه حسین جان من که یادمه هر موقع تو رو صدا زدم جوابم رو دادی کافی بود بفهمی دل زینب برات تنگ شده داداش هر موقع حس می کردی بهانت رو گرفتم حس می کردی باید یه نگاه کنی یه نیرو به زینب بدی خودتو نشونم میدادی دروازه کوفه دیدی همه دارن سنگ میزنن دیدم سرت بالا نیزه ها داره قرآن میخونه روز سکوت نیست امروز امروز بچه های حسین با اشاره حرف میزدن چون صداشون در نمی اومد داداش! مگه میشه سری که بالا نیزه قرآن بخونه با خواهرش حرف نزنه؟ من با نگاه باهات حرف زدم دیگه کجا من رو نگاه کردی؟ داداش یادتِ اونجایی که من رو بردن محله ی یهودیا من و بردن کوچه و بازار چشمت به زینب افتاد چشمات رو بستی اما داداش هرچی یادم بره این آخری رو یادم نمیره خیلی این روضه رو شنیدی داداش اون شب هم که اومدی خرابه میخواستی دل دخترت رو آروم کنی دیدم سر بریدت رو از روی خاک برداشت بابا دخترت از دنیا بریده بدون تو خوشی ندیده ببین همه موهام سفیده بابا! حسین واسه دخترت اومدی اما دل من رو بردی وقتی نگاه کردم دیدم سر یه طرف افتاد دخترت یه طرف ناله زدم:حسین... .
. ‍ متن روضه اربعین ═══🌿🌸🌿🌸🌿═══ چهل شبِ چشم انتظارم چهل شبِ که خواب ندارم چهل شبِ میخوام برادر رو خاکِ قبرت سَر بزارم هیشکی مثل زینب آه نکشید آه.چِلّه نشینِ داغَم، چِلِّه نشینِ دردَم این همه راه رو اومَدم دورِت بگردم ای کاش زانو هام رمق داشت داداش ای کاش بدنم یه ذره جون داشت اینکه میگن از روی ناقه ها نرسیده به قبر خودشونو انداختن شاید دیده باشید زائرای اربعین۱۴۰۰ تا عمود میومدن میومدن دیگه از عمود 1200 به بعد اونهایی پیاده رفتن میدونن دیگه پاهات مالِ خودت نیست دیگه این ۱۰۰ تا عمودِ آخر پاهاتُ میکِشی رویِ زمین هی به رفیقت میگی صبر کن بِشین یه ذرّه استراحت کن میگه دیگه طاقت ندارم بزار برسیم بهش میگی ده دقیقه یه ذرّه آب بخور یه ذرّه جون بگیر میگه نه تا نگام به حرم نیوفته نمیشینم این عمود1400 همچین که نگاهش به حرم میافته شاید دیده باشی تا میرسیدن از دور گنبد و گلدسته را میدیدن همه با صورت می افتادن همه داد میزدن حسین.... هرکی جا مونده و نرفته صدا کنه حسین هنوز صدای خواهرش میآد ای تشنه لب جانِ زینب حسین چِلّه نشینِ دردم این همه راهو اومدم دورِت بِگردَم از زبان حضرت زینب بگیم آه چِلّه نشینِ داغَم چِلِّه نشینِ دردَم .. این همه راهو اومَدم که برنگردم کاشکی همینجا سَرمو بزارم رو خاکِ تربتت دیگه سَرَمو بلند نکنم داداش مدینه اَزَم بپرسه حسینت چرا نیاوردی؟ چی جواب بِدَم افتادم از نَفَس اگر چه با نامِ تو نَفَس گرفتم هر جوری بود از دست نیزه سرت رو آخر پس گرفتم آه از سفر اسارت آه از سفر جسارت سوغات آوردم پیرهن رفته به غارت با اینکه هر چی بود تو خیمه دشمن ما از کینه برده راحت بخواب عزیز زینب معجر خواهر دست نخورده راحت بخواب سالار زینب معجر خواهر دست نخورده اما یه چیز هست داداش آه خواهرتُ توان گفتنش نداره خودت بخون حرفهامو از چادر پاره داداش هرجا اومدن بچه هات بزنن خودم یک نفری سِپَر شدم چادرم زیر دست و پا پاره شد امّا نذاشتم لباس بچه هات پاره کنن روضه اربعین همینه ها بخدا از داغ تو اگر خمیدم از داغ دخترت شکستم سرپنجه هام اگر که زخم قبرشو کندم با دو دستم داداش خیلی بهم سخت گذشت تو تجربه اش رو داری حسین تو برای علی اصغرت خودت قبر کَندی امّا با غلاف شمشیر قبر بچت کَندی من تنهایی تو خرابه با دستهای زخمیم هی خاکها رو کَندَم حسین.... آه سرپنجه هام اگر که زخم قبرشو کندم با دو دستم داداش یه جمله دیگه از دخترت بگم آه ... از وقتی که اسیر شد .. سه سالۀ تو پیر شد ... از تازیانه ها تَنِش مثلِ کویر شد فقط همینو بگم یه جای سالم تو بدن ِدخترت نموند ای حسین.... .
. ‍ متن روضه ══════ رسید قافله ای از غم سفر لبریز دوباره زنده شد آن خاطرات حزن انگیز یکی یکی همه نیلی و زرد افتادند شبیه برگ درختان به موسم پاییز این روایته ها فک نکن شاعر تصویر سازی کرده روایت میگه:یکی یکی از بالای شترها افتادند نذاشتند شتر ها زمین بشینه تا رسیدن کربلا همه زن و بچه ها خودشون رو پرت کردن روی خاک یکی یکی همه نیلی و زرد افتادند شبیه برگ درختان به موسم پاییز به بوی پیروهنی هر کدام می گیرند یکی بهانه ی یوسف یکی سراغ عزیز به جای زینب همه بگید حسین همه دارند ناله میزنن همه دارن شیون می کنند دیدی یه جایی پنجاه نفر هم گریه کنند یهو میبینی یه صدای گریه از همه داغتره و مشخص تره حالا بین همه ی گریه های فردا صدای شیوَنی آمد که جان عالم سوخت صدای شیون زینب برادرم برخیز زینب این درد دل هارو با ابهت کرد با جذبه با غرور و حماسی مطلق غریب و خسته به درگاهت آمدم رحمی که جز ولای تو ام نیست هیچ دست آویز چونان شدم که تو می خواستی دَم رفتن یادته چی بهم سفارش کردی چونان شدم که تو می خواستی دَم رفتن ندید اشک مرا این جماعت خون ریز حسرت دیدنِ اشکِ زینب و به دلشون گذاشتم خیالت راحت داداش چونان شدم که تو می خواستی دَم رفتن ندید اشک مرا این جماعت خون ریز زبان حیدری ام دم به دم قیامت کرد نگاه فاطمی ام شعله های رستاخیز اگر چه دست مرا بسته بود دشمنِ تو اسیر من شدم و او نداشت راه گریز هراس دشمنت از محکمات قرآن بود نداشت چاره و برداشت خیزران به ستیز داداش.: اون ملعون وقتی دید حریف زینب نمیشه دید صدای تو ساکت نمیشه دید آبروش داره میره دیدم چوب خیزران رو بلند کرد حسین... تو سنگ خورده ای آری، شکسته ای من هم تو شعله ور شده ای، داغ دیده ای من نیز میخوام یه بند از زبون حال بخونم تقدیم به همه اموات زندگی بعد تو عذابه رو دست من جای طنابه تموم گلهاتو آوردم اما یکی موند تو خرابه آی غیرتیا این یه بیت برا شماس جای کبودی رو چشامه سوغاتی کوفه و شامه چادر خاکیه رقیه ببین داداش شال سیامه هر کاری کردم که بمونه اما نشد اما نشد وای نَمیره زیر تازیونه اما نشد اما نشد هی خودمو سپر کردم گفتم نزنید نذاشتم بزنن اما داداش.. خواستم سر تو رو نبینه اما نشد اما نشد همسفرم شه تا مدینه اما نشد اما نشد یکی از رفیقات و بعد از چند سال که باهاشی از دست میدی همش به فکرشی و خاطره هاشو یادت میاد قربون اون زینبی که پنجاه و چهار سال همه جا حسینش رو دیده رسید کربلا دید حسینش زیر خاک زینب طاقت نیاورد تا رسید کنار قبر گریبانش رو پاره کرد تو زیر خاک باشی حسین ای حسین .
. متن ══════ عن عطیّة العوفی: خَرَجتُ مَعَ جابِرِ بنِ عَبدِ اللّه ِ الأَنصارِیِّ زائِرَینِ قَبرَ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام، فَلَمّا وَرَدنا کَربَلاءَ دَنا جابِرٌ مِن شاطِئِ الفُراتِ فَاغتَسَلَ، ثُمَّ اتَّزَرَ بِإِزارٍ وَارتَدى بِآخَر، ثُمَّ فَتَحَ صُرَّةً فیها سُعدٌ فَنَثَرَها عَلى بَدَنِه، ثُمَّ لَم یَخطُ خُطوَةً إلّا ذَکَرَ اللّه َ تَعالى. حَتّى إذا دَنا مِنَ القَبرِ قال: ألمِسنیهِ فَأَلمَستُهُ فَخَرَّ عَلَى القَبرِ مَغشِیّا عَلَیهِ فَرَشَشتُ عَلَیهِ شَیئا مِنَ الماءِ فَلَمّا أفاقَ قال: یا حُسَینُ ثَلاثا ثُمَّ قال: حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَهُ. ثُمَّ قال: وأنّى لَکَ بِالجَوابِ وقَد شُحِطَت أوداجُکَ عَلى أثباجِک، وفُرِّقَ بَینَ بَدَنِکَ ورَأسِک، فَأَشهَدُ أنَّکَ ابنُ خاتَمِ النَّبِیّین وَابنُ سَیِّدِ المُؤمِنین وَابنُ حَلیفِ التَّقوى وسَلیلِ الهُدى وخامِسُ أصحابِ الکِساءِ وَابنُ سَیِّدِ النُّقَباءِ وَابنُ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ النِّساءِ وما لَکَ لا تَکونُ هکَذا وقَد غَذَّتکَ کَفُّ سَیِّدِ المُرسَلین ورُبّیتَ فی حِجرِ المُتَّقین ورُضِعتَ مِن ثَدیِ الإِیمانِ وفُطِمتَ بِالإِسلام فَطِبتَ حَیّا وطِبتَ مَیِّتا غَیرَ أنَّ قُلوبَ المُؤمِنینَ غَیرُ طَیِّبَةٍ لِفِراقِک ولا شاکَّةٍ فِی الخِیَرَةِ لَکَ فَعَلَیکَ سَلامُ اللّه و رِضوانُهُ وأشهَدُ أنَّکَ مَضَیتَ عَلى ما مَضى عَلَیهِ أخوکَ یَحیَى بنُ زَکَرِیّا. ثُمَّ جالَ بِبَصَرِهِ حَولَ القَبرِ وقال: السَّلامُ عَلَیکُم أیَّتُهَا الأَرواحُ الَّتی حَلَّت بِفِناءِ الحُسَینِ وأناخَت بِرَحلِهِ وأشهَدُ أنَّکُم أقَمتُمُ الصَّلاةَ وآتَیتُمُ الزَّکاةَ ، وأمَرتُم بِالمَعروفِ ونَهَیتُم عَنِ المُنکَرِ وجاهَدتُمُ المُلحِدین وعَبَدتُمُ اللّه َ حَتّى أتاکُمُ الیَقینُ. وَالَّذی بَعَثَ مُحَمَّدا بِالحَقِّ نَبِیّا لَقَد شارَکنا کُم فیما دَخَلتُم فیهِ. قالَ عَطِیَّةُ: فَقُلتُ لَهُ: یا جابِرُ ! کَیفَ ولَم نَهبِط وادِیا ولَم نَعلُ جَبَلاً ولَم نَضرِب بِسَیفٍ وَ القَومُ قَد فُرِّقَ بَینَ رُؤوسِهِم وأبدانِهِم، واُوتِمَت أولادُهُم و أرمَلَت أزواجُهُم ؟! فَقال: یا عَطِیَّةُ ! سَمِعتُ حَبیبی رَسولَ اللّه ِصلى الله علیه و آله یَقولُ: مَن أحَبَّ قَوما حُشِرَ مَعَهُم و مَن أحَبَّ عَمَلَ قَومٍ اُشرِکَ فی عَمَلِهِم وَالَّذی بَعَثَ مُحَمَّدا بِالحَقِّ نَبِیّا إنَّ نِیَّتی ونِیَّةَ أصحابی عَلى ما مَضى عَلَیهِ الحُسَینُ علیه السلام وأصحابُهُ خُذوا بی نَحوَ أبیاتِ کوفانَ . فَلَمّا صِرنا فی بَعضِ الطَّریقِ قالَ: یا عَطِیَّةُ ! هَل اُوصیکَ وما أظُنُّ أنَّنی بَعدَ هذِهِ السَّفَرَةِ مُلاقیک؟ أحبِب مُحِبَّ آلِ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله ما أحَبَّهُم وأبغِض مُبغِضَ آلِ مُحَمَّدٍ ما أبغَضَهُم وإن کانَ صَوّاما قَوّاما، وَارفُق بِمُحِبِّ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، فَإِنَّهُ إن تَزِلَّ لَهُ قَدَمٌ بِکَثرَةِ ذُنوبِهِ ثَبَتَت لَهُ اُخرى بِمَحَبَّتِهِم ، فَإِنَّ مُحِبَّهُم یَعودُ إلَى الجَنَّةِ ، ومُبغِضَهُم یَعودُ إلَى النّارِ. 📚منبع:بشارة المصطفى عماد الدین طبری: ص ٧۴ ، بحار الأنوار مجلسی: ج ۶٨ ص ١٣٠ ح ۶٢ ؛ 📚مقتل الحسین للخوارزمی : ج ٢ ص ١۶٧ متن مقتل اربعین {ترجمه پست قبل} ═══🌿🌸🌿🌸🌿═══ به نقل از عطیّه عوفى ـ : همراه جابر بن عبد اللّه انصارى ، براى زیارت قبر حسین بن على بن ابى طالب علیه السلام حرکت کردیم. هنگامى که به کربلا رسیدیم جابر به کرانه فرات نزدیک شد و غسل کرد و پیراهن و ردایى به تن کرد و کیسه عطرى را گشود و آن را بر بدنش پاشید و هیچ گامى برنداشت جز آن که ذکر خداى متعال گفت تا این که به قبر نزدیک شد و [به من ]گفت: دست مرا بر قبر بگذار چون دست او را بر قبر گذاشتم بیهوش ، بر روى قبر افتاد. کمی آب بر او پاشیدم و هنگامى که به هوش آمد سه بار گفت : اى حسین ! آن گاه گفت : دوست پاسخ دوست را نمى‌دهد ؟! سپس گفت: چگونه پاسخ دهى در حالى که خون رگ هایت را بر میان شانه ها و پشتت ریختند و میان سر و پیکرت جدایى انداختند؟! گواهى مى‌دهم که تو فرزند خاتم پیامبران و فرزند سَرور مؤمنان و فرزند هم پیمان تقوا و چکیده هدایت و پنجمین فرد از اصحاب کسایى و فرزند سالار نقیبان و فرزند فاطمه سَرور زنانى ؟! و چگونه چنین نباشى در حالى که از دست سَرور پیامبران غذا خورده اى و در دامان تقواپیشگان پرورش یافته اى و از سینه ایمان شیر نوشیده اى و با اسلام تو را از شیر گرفته اند . پاک زیستى و پاک رفتى؛ امّا دل هاى مؤمنان در فراق تو خوش نیست بى آن که در این تردیدى رود که همه اینها به خیرِ تو بود. سلام و رضوان خدا بر تو باد ! و گواهى مى‌دهم که تو بر همان روشى رفتى که برادرت یحیى بن زکریّا رفت . آن گاه جابر دیده خود را گِرد قبر چرخاند و گفت: سلام بر شما اى روح هایى که گرداگردِ حسین فرود آمده، همراهش شدید ! گ
واهى مى دهم که نماز را به پا داشتید و زکات دادید و به نیکى فرمان دادید و از زشتى باز داشتید و با مُلحدان جنگیدید و خدا را پرستیدید تا به شهادت رسیدید. سوگند به آن که محمّد را به حق برانگیخت در آنچه به آن در آمدید با شما شریک هستیم. به جابر گفتم: اى جابر! چگونه [با آنان شریک باشیم] ، با آن که ما نه به درّه اى فرود آمدیم و نه از کوهى بالا رفتیم و نه شمشیرى زدیم ، در حالى که اینان سرهایشان از پیکر جدا شد و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه شدند؟! جابر گفت: اى عطیّه ! شنیدم که حبیبم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید : «هر کس گروهى را دوست داشته باشد ، با آنان محشور مى شود و هر کس کارِ کسانى را دوست داشته باشد، در کارشان شریک مى‌شود» و سوگند به آن که محمّد را به حق به پیامبرى بر انگیخت نیّت من و همراهانم همان است که حسین علیه السلام و یارانش بر آن رفته اند. مرا به سوى خانه هاى کوفه ببر. هنگامى که بخشى از راه را رفتیم گفت: اى عطیّه ! آیا سفارشى به تو بکنم که دیگر گمان ندارم پس از این سفر تو را ببینم ؟ دوستدار خاندان محمّد را تا زمانى که آنان را دوست مى دارد دوست بدار و دشمن خاندان محمّد را تا زمانى که با آنان دشمن است دشمن بدار هر چند روزه گیر و شب زنده دار باشد، و با دوستدار محمّد و خاندان محمّد رفاقت کن که اگر یک گامش از فراوانىِ گناهش بلغزد گام دیگرش به محبّت آنان استوار مى‌مانَد؛ چرا که دوستدار آنان به بهشت باز مى‌گردد و دشمن آنان به سوى آتش [دوزخ ]مى‌رود. ══════ ابوریحان بیرونی در📚 «الآثار الباقیه» و شیخ عبدالله شبراوی در 📚«التحاف » آورده اند که: در بیستم (ماه صفر سال61 هجری) سر بریده امام حسین (ع) را جهت دفن به کربلا آوردند. الآثار الباقیه، ص329 الاتحاف، ص12. ____________ ═ شهید آیت الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی در جای جای کتابش «تحقیق در باره اول اربعین حضرت سیدالشهدا(ع)» ادله ای آورده است مبنی بر اینکه اهل بیت امام حسین(ع) روز بیستم ماه صفر سال 61 هجری به کربلا بازگشتند؛ وی می نویسد: یکی از شواهد آمدن اسرای خاندان نبوت در بیستم ماه صفر سال 61 هجرت (اربعین اول) به کربلا، عبارت از ملحق ساختن سر مبارک سیدالشهدا(ع) به جسد اطیب و انورش در کربلاست. 📚تحقیق در باره اول اربعین حضرت سیدالشهدا(ع)، ص165 .
06-Rasoli-Moharam-1400-Shab-01-(madahionline.ir).mp3
4.48M
حاج مهدی رسولی سینه زنی :پیرهن سیاه احرامم نَوَیتُ الاِحرام پیرهن سیاه احرامم محرم شدم تو هیأت اى حَجَّةُ الاِسلامم مُحرم شدم مثل حباب، مثل حبیب و «أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیب» مُحرم شدم مثل بریر، مثل زهیر با تو می‌شم عاقبت بخیر لبیک اى امام و اى امیرم لبیک لبیک زیر پرچمت بمیرم لبیک لبیک بِروحی لبیک بِدَمی بأبی أنتَ و اُمّی «لبیک یا حسین» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نَوَیتُ الطواف دور سرت مى‌گردم این جونِ ناقابل رو هدیه برات آوردم مُحرم شدم مثل جُوین، مثل وهب سپرت می‌شم اى تشنه لب مُحرم شدم مثل حَرَث، مثل اَنَس یارتم تا آخرین نفس لبیک با سلاح اشک و آهم لبیک لبیک ناصرت تو قتلگاهم لبیک لبیک بأهلی لبیک بمالی كعبۀ راه وصالی «لبیک یا حسین» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نَوَیتُ الصَّلاة اى وارث پیغمبر منو رسونده اینجا اذوونِ علىّ اكبر مُحرم شدم مثل انیس، مثل سعید قد قامت الصلاة شهید مُحرم شدم مثل نعیم، مثل سلیم عمریه نذرته زندگیم لبیک اى ركوع و اى سجودم لبیک لبیک وقف ماتمت وجودم لبیک لبیک بنفسی لبیک بقلبی سَیدی حَربکَ حَربی «لبیک یا حسین» شاعر: حسین حاجی 📢حــاج مـــهدی رســولی 1443
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. اینجا همه کورند و از آیات می‌گویند خورشید را حتی چراغی مات می‌گویند این سرزمین تیره را شامات می‌گویند پای زمان انگار اینجا لنگ می‌گردد یعنی چهل گامش چهل فرسنگ می‌گردد این باب را دروازۀ ساعات می‌گویند این سو زنانی خسته با اطفال می‌آیند پانصد هزار آن سو به استقبال می‌آیند افلاک، از نحسی این اوقات می‌گویند تا رأس مولا بین صف‌ها می‌رود بالا آواز می‌خوانند و دف‌ها می‌رود بالا در شعرشان رقّاصه‌ها طامات می‌گویند بر نیزه‌ها حتی امیری می‌کند این سر سائل بیاید دست‌گیری می‌کند این سر او را کماکان قبلۀ حاجات می‌گویند آل علی را شامیان خون جگر دادند از کوچۀ تنگ یهودی‌ها گذر دادند "واحمزتا واجعفرا" ذرّات می‌گویند پیرزنی که در سرش جز فکر خیبر نیست برداشت‌سنگی از زمین‌پرسید این‌زن‌کیست گفتند او را عم سادات می‌‌گویند اموال را بردید حرفی نیست شامی‌ها اما کجای این جهان آه ای حرامی‌ها روبندهای کهنه را سوغات می‌گویند «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» ✍ .
yasfatemii - امیرکرمانشاهی.mp3
11.26M
. 🔊 آقا اباعبدالله(ع) ⭕ با چشمای خیسم... 🎙️ حاج 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 با چشمای خیسم، نامه مینویسم سلام عشقم، سلام عُمْرم، سلام محبوب من رفیق قدیمیم، دلم تنگه واست یه کاری کن برای این دل آشوب من سلامای بعدِ هر نمازم به کربلا عشقه مرور روزایی که میگشتم تو موکبا عشقه عشقِ منی تنها تو/خوبه حال من باتو هر دفعه زمین خوردم/هیچ کی نبود الا تو 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 دم احتضارم، که چشم انتظارم بیا عشقم، بیا عُمْرم، بیا محبوب من تا تنهام میزارن، کمک کن نترسم یه کم تربت بزار تو قبر من ای بی‌کفن حسابْ کتابم، سؤال جوابم، فقط حسین جانه به قول آقا امام صادق، قدیم الاحسانه خوب جایی جوونیم رفت/عشقم‌و نشون دادم اسمی رو میارم تا/فیض ببرن اجدادم عشقِ من اباالفضله/گفتم اینو هرجایی گشتم و ندیدم من/مثل‌تو، تو آقایی عشقِ منی تنها تو/خوبه حال من باتو هر دفعه زمین خوردم/هیچ کی نبود الا تو https://eitaa.com/emame3vom/49802 .
. یا سلام الله علیها(اول ماه صفر-شام بلا) 🏴بند اول پشت دروازه ساعات رسیده عمه سادات سر ارباب روی نیزه سر دیگه باب حاجات واویلا همراهه شمرو حرمله واویلا داره میاد یه قافله واویلا میاد صدای هلهله واویلا زینب و کوچه های شام واویلا زینب و دیده ی عوام واویلا زینب و مجلس حرام (واویلا رسیده کاروان به شام) 🏴بند دوم شروع ماتم عظماست پریشون حضرت زهراست واسه ی آل پیمبر اوج این مصیبت اینجاست واویلا انگاری عید شامیاس واویلا چراغونی محله هاس واویلا بساط رقصشون بپاس واویلا رقیه و یه عده پست واویلا بگم ز سنگینیه دست واویلا دندون شیریش و شکست (واویلا رسیده کاروان به شام) 🏴بند سوم دختر حضرت حیدر زینت دامن مادر وارد شام بلا شد همرهه راس برادر واویلا ز غصه های بی امون واویلا ز طعنه و زخم زبون واویلا یزید و چوب خیزرون واویلا زینب و شیون رباب واویلا زینب و سینه ی کباب واویلا زینب و اون بزم شراب (واویلا رسیده کاروان به شام) 🎤با نوای زیبای کربلایی سید محسن گندمی ✍کربلایی امیرحسین سلطانی 👇
⚫️ ورود اسرا به شهر شام سيد بن طاوس در مورد این واقعه مي‌نويسد: «وقتي اسراي كربلا نزديك شهر دمشق رسيدند، ام كلثوم نزد شمر بن ذي الجوشن رفت و گفت: ما را از دروازه‌اي ببر كه تماشاچيان كمتر حضور داشته باشند و به سپاه بگو اين سرها را از محل‌ها دورتر ببرند تا نگاه مردم كمتر به ما بيفتد. اما شمر در اثر خباثت و پليدي كه داشت دستور داد سرها را بالاي نيزه‌ها زدند و در ميان محمل‌‌ها قرار دادند و آنان را از ميان تماشاچيان عبور دادند.» 📚منبع: سيد بن طاووس، لهوف، ص ۲۰۷
. پشتِ دروازه غرق ابهام است ازدحامی عجیب در شام است کاروان را مُعطّلش کردند این چه جور احترام و اکرام است به کدامین بیان کنم تشریح فخرِ عالم به شام، گمنام است سَبِّ حیدر ز بس شده مرسوم همۀ شهر پُر ز دشنام است جای گُل، بر سر و روی زینب بارشِ سنگ و آتش از بام است بهرِ تهمت زدن به آل علی پیرِزن هم به عرضِ اندام است اصلاً انگار این ولایتِ کفر بی خبر از ظهور اسلام است شامیان را حیا و عفت نیست آل عصمت به شام بَد نام است! بر یتیم و اسیر بَد اَخمند از صغیر و کبیر بی رحمند کاروان شد به پیشِ منظرها همه دیدند پاره معجرها آستین های پارۀ زنها شد حجابی برای دخترها دور از چشم حضرت عباس ریختند آبروی خواهرها میهمانان خارج حتی همه دیدند بغضِ کوثرها سرِ شب تا سحر حرامی ها سنگ میریختند بر سرها این مصیبات را همان بهتر که ندیدند چشمِ مادرها حرف بَد میزدند نامردان پیش چشم و سر برادرها گریۀ آسمان درآمده بود داشت میریخت اشکِ اخترها هر طرف غرق در فسادی بود پایکوبی و رقص و شادی بود وای بر شامیانِ لاکردار بدتر از کوفیانِ بَدرفتار اهل بیتِ حسین را بردند از محلِ یهود تا بازار رأسها با کجاوه ها نزدیک تا ببینند مردمِ بَدکار از غرورِ شکستۀ زینب تارسیدن به کاخِ استکبار نان و خرما تعارفش کردند صدقه دادنِ حقارت بار ناسزا گفتنِ حرامیِ پست گریۀ طفل و خندۀ حضّار ریسمان ها به دستِ اهل حرم کعبِ نی ها به پنجۀ کفار همه اینها به یک طرف اما وای از چشم های پُر آزار اُسرا را به شهر گرداندند شهدا را چه سخت گرياندند .
. او می دوید و من می دویدم داغ دل اشکم به دریا گردیده واصل خون از دو چشمم ریزد به ساحل تا بر دل من غم گشته نائل « آن دم بریدم من از حسین دل کآمد به مقتل شمر سیه دل » آوای غم را من می شنیدم در دست قاتل خنجر که دیدم از قلب خسته آهی کشیدم « او می دوید و من می دویدم او رو به مقتل من رو به قاتل » زنجیر دل را تا من گسستم جام بلا ها آمد به دستم از دیدن غم درهم شکستم « او می نشست و من می نشستم او روی سینه من در مقابل » از هستی خود من دل بریدم از اشک دیده صد لاله چیدم اندوه و ماتم بر جان خریدم « او می کشید و من می کشیدم او خنجر از کین من ناله از دل » در مقتل خون تا که رسیدم ناگه شکستم ناگه خمیدم بالای گودال اینگونه دیدم « او می برید و من می بریدم او از حسین سر من از حسین دل » افتاده شورش در خلق عالم دارم دلی در اندوه و ماتم من در اسارت با قامت خم او غرقه در خون من غرقه در غم او روی نیزه من پای محمل از تیغ گردون هر دو خزانیم چون طایران بی آشیانیم در این اسارت دامن کشانیم با دشمن دین هر دو روانیم من راه حق و او راه باطل آید نسیمی از سوی نیزه برده دلم را گلبوی نیزه رفته دل من پهلوی نیزه رأس حسینم بر روی نیزه من همره سر منزل به منزل من شعله دارم در سینه اکنون خونین به حالم چشمان گردون گریان ز ماتم طفلان محزون «یاسر» ازین غم دارم دلی خون در پیش رویم صد راه مشکل ** محمود تاری «یاسر»✍ .
. .... دل می رود دل می رود ز دستم با آن سر بریده دنبال نی روانم با قامتی خمیده من غرق اضطرابم در موج التهابم ماه به خون خضابم از روی نی دمیده دل می رود ز دستش غم می دهد شکستش هر کس چو من فغانی از کودکان شنیده طفلی ز ضرب سیلی دارد دو چشم نیلی بر روی خار صحرا طفلی دگر دویده با روز گشته چون شب با آه مانده بر لب از ابر چشم زینب باران غم چکیده گلهای من خزانند بر نیزه خون فشانند جز خون دل ندارد باغ خزان رسیده اینجا بروی نیزه سرهای لاله گون است در کربلا ولیکن تن ها به خون تپیده دست ستم به گلشن غیر از شرر ندارد گلچین باغ عصمت جز یاس را نچیده بال و پر عزیزان از تیر غم شکسته رنگ رخ یتیمان از چهره ها پریده گاهی به روی نیزه خون می رود ز سرها گاهی کنار نیزه خون می رود ز دیده هر روز ای برادر با دیدن سر تو از شام تار زینب سر می زند سپیده جز اشک و آه و زاری در کار خود ندارد هر کس چو من در اینجا طعم بلا چشیده در راه دوست «یاسر» از جان و سر حذر کن هر عاشقی در این ره غم را به جان خریده ** محمود تاری «یاسر»✍ .