eitaa logo
امام حسین ع
18.9هزار دنبال‌کننده
399 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• رسم دنیا در همین است آنکه آمد رفتنی ست بعدِ رفتن نام نیکت بر زبانها ماندنی ست تا توانی خلق را از خود مرنجان با سخن آنکه بالاتر نشیند ، آخرش افتادنی ست عمر و جانت گرچه عمر نوح هم باشد ولی شیشه ی عمر گرانم عاقبت بشکستنی ست تکیه بر ایمان خود کن هم رهِ شیطان مشو ریسمانِ دست شیطان ظاهراً پوسیدنی ست ثروتت بند است بر شب شهرتت با یک تبی عاقبت ثروت به دست وارثان بسپردنی ست دل مبند بر مال دنیا ، مالِ دنیا بی وفاست خرقه ی زر هم بپوشی سیم و زر نابردنی ست بشنو یک پند از دلِ دلخسته ی این روزگار رسم دنیا در همین است پند من بشنفتنی ست.. 🍃🌺🍃◈◎◈═┄┄═◈◎◈🍃🌺🍃 🆔 @emame3vom
. 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 خود گنه کاریم و ازدنیا شکایت می کنيم! غافل ازخوددیگری راهم قضاوت میکنيم! 🍃🌸🍃 کودکی جان می دهدازدرد فقرو ماهنوز… چشم میبندیم شب خواب راحت میکنيم 🍃🌸🍃 عمرکوتاه است ودنیافانی وبااین وجود… ما به این دنیای فانی زود عادت می کنيم! 🍃🌸🍃 ماکه بردیم آبرو از عشق، پس دیگر چرا… عشق راباواژه هامان بی شرافت میکنيم؟ 🍃🌸🍃 کاش پاسخ داشت این پرسش که درزندگی… با همیم اما چرا احساس غربت می کنيم؟ 🍃🌸🍃 من به این مصرع یقین دارم که روزی میرسد! سوره ای ازعشق راباهم قرائت می کنیم... @emame3vom "شیخ بهایی" 🌸
. این شعر بسیار زیباست. 🌸دلا اين زندگی جز يک سفر نيست..... 💗گذرگاه است و راهش بی خطر نيست 🌸چو خواهی با صفا باشی و صادق..... 💗به جز راه خدا راهی دگر نيست..... 🌸غم بيچارگان خوردن مهم است ..... 💗دلی از خود نيازردن مهم است..... 🌸چه مدت زندگی کردن مهم نيست.. 💗چگونه زندگی کردن مهم است...... 🌸عيوب خويش را ديدن مهم است.... 💗خطا باشد ز مردم عيب جويی...... 🌸خطای خلق بخشيدن مهم است... 💗دلا درد آشنا بودن مهم است...... @emame3vom 🌸به مردم عشق ورزيدن مهم است ” .
. اسرار جهان کرد به گوشم پندی با تکنولوژی اگر چه تو خرسندی آموخت به آدمی این را : مغرور نباش چون به مویی بندی 👉 @emame3vom .
حق نمک 🌹🌹🌹🔷🔷🔷🔷🔴🔴🔴🔴🔵🔵🔵🔵🔵❤️❤️❤️🌹🌹 گم کرده ایی راهت اگر بر گرد دگر خسران مکن گر عهد بستی. باخدا تو خُلفِ بر پیمان مکن خوردی تو نعمتهای حق پس شکر نعمتها چه شد مشکن نمکدان ای بشر کاری چنان شیطان مکن بشکستن دل سهل بُوَد هرگز مزن نیش زبان با یک سخن روی هویٰ بیچاره ایی نالان مکن تا میتوانی در جهان از آه مظلوم کن حذر حق را بگو دائم ولی از روی ترس کتمان مکن با دیدن اشک کسی هرگز تو لبخندی مزن روی حسادتهای خود آرمان کس ویران مکن گرمیتوانی نان بده بر مستحق و بی نوا هرگز مبر نان کسی کاری چو نامردان مکن با آبروی هیچ کسی بازی مکن ای باخرد اینگونه جای خویشتن در ورطهٔ نیران مکن گیرم دو روز زندگی گردی امیر و شهریار بر تار سستش دل مبند با این طناب جولان مکن آن کس که دارد نام نیک هرگز نمیرد در جهان بهر سراب زندگی خود را چنان رذلان مکن دنیا مسافرخانه و ما ساکنان این رِباط ای همسفر بشنو ز من. خود را اسیر آن مکن دنیا سرای امتهان بر یک یک ما هست یقین هرگز بمیدان عمل بر نفس اطمینان مکن پایان کار زندگی خواهی نخواهی مردن است در فکر خود هرگز طلب دنیای جاویدان مکن روزی شوی بر خوان مور قوت و غذا و روزی اش (صفا ) به اعمال نکو مترس و هم افغان مکن شاعر حاج قاسم جناتیان قادیکلایی
. شب و روزم گذشت به هزار آرزو نه رسیدم به خویش ، نه رسیدم به او نه سلامم سلام ، نه قیامم قیام نه نمازم نماز، نه وضویم وضو دل اگر نشکند به چه ارزد نماز نه بریز اشک چشم، نه ببر آبرو نه به جانم شرر، نه به حالم نظر نه یکی حسب حال، نه یکی گفتگو نه به خود آمدم، نه ز خود می روم نه شدم سربلند ، نه شدم سرفرو همه جا زمزمه ست، همه جا همهمه ست همه جا "لاشریک..."،  همه جا " وحده..." نبرد غیر اشک ، دل ما را به راه نکند غیر آه، دل ما را رفو نشوی تا حزین هله با می نشین هله سر کن غزل، هله تر کن گلو به سر آمد اجل، نسرودم غزل همه اش هوی و های همه اش های و هو هله امشب ببر به حبیبم خبر که غمش مال من ، که دلم  مال او هله از جان جان چه نوشتی؟ بخوان ! هله گوش گران! چه شنیدی؟ بگو ! ببریدم به دوش، به کوی می  فروش که شرابم شراب، که سبویم سبو علیرضا قزوه https://eitaa.com/emame3vom/27427 .👇
. ((شعر51)) وزن عروضی:مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن 🎤 رفتی و درد و داغ توام یادگار ماند صد حسرت از تو در دل امیدوار ماند بلبل کشید رنج گلستان و عاقبت گل را صبا ربود و ازو بهره خار ماند دریا شد از سرشک کنارم ولی چه سود کان گوهر یگانۀ من برکنار ماند آن کس که بود آرزوی جان ز دست رفت این جان زار مانده ندانم چه کار ماند خاری همی خلید مرا در دل از گلی آن گل نماند و در دلم این خار خار ماند شاعر:جامی گوشواره:واویلتا واویلا 👇
. پند و اندرز خوانیِ استاد مرحوم که «19 آذر ماه 1398» در جوار رحمت حق آرام گرفت. روح آن عزیزِ سفر کرده و همۀ اسیران خاک شاد، به برکت صلوات و فاتحه ای..•✾• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ بگفتا با جوان آن پیر خسته مشو غره به خود کین سان نمانی غرورِ نوجوانی کرده مستت تو رنج روزِ پیری را ندانی کنون تو نوجوانی را نگه دار از این دُرّ گران کن قدر دانی تبه منما جوانی را به غفلت که این نعمت بوَد بی مثل و ثانی هر آنچه از جوانیِ تو بگذشت نخواهد بازگشتن بر تو آنی برایِ بهره برداری زِ عمرت جوانی بهتر است از هر زمانی تو را تا قدرت و نیرو به کف هست عبادت کن خدا را تا توانی .👇
. درین دنیای فانی هر که پا بنهاد می میرد فقیر و منعم و هم بنده و آزاد می میرد هر آنکس در جهان دستی بگیرد از ره یاری چو عمر او سر آمد دلخوش و دلشاد می میرد جهان همچو عروس خوش خط و خال است و بس شیرین که هر کس دل بر او بندد چنان فرهاد می میرد به زیبایی و زور و زر نبالد مرد حق زیرا اگر باشد چو یوسف یا اگر شدّاد می میرد چو عمر کس به سر آید نخواهد پیش و پس گشتن میان هر خرابی یا که هر آباد می میرد نه هر کس در جوانی مُرد ناکام از جهان رفته که هر کس گشت بی زاد سفر ناشاد می میرد رفیقا بهر فردای قیامت توشه ای بردار که هر کس چند روزی نغمه ای سر داد می میرد https://eitaa.com/emame3vom/35427 .
یکسال دیگر طی شد و از دهکده عمر - واعظی.mp3
5.94M
یکسال دگر طی شد و از دهکده عمر یک خانه فرو ریخت و ما را خبری نیست 🎤حاج افسوس که در ناله شبها اثری نیست در باغ خزاندیده ما برگ و بری نیست یک سال دگر طی شد و از دهکده عمر یک خانه فرو ریخت و ما را خبری نیست تا بال دگر هست به پرواز درآیید روزی رسد ای دوست که جزمشت پری نیست دنیا پل مابین تو و خانه قبر است وین مزرعه سبز به جز رهگذری نیست ماه رمضان آمد و درها همه باز است این خانه فیض است ودر او بسته دری نیست خورشید به پا بوسی این ماه درآید اختر بفشانید کزو خوبتری نیست فرصت مده ازدست که مهمان خدایی رنگین تر از این سفره به جای دگری نیست تنها گل این باغ پر ازخاطره مولاست در قبله حاجات به جز او ثمری نیست .
. یا رب ردم نکن که ازین راه دور میترسم که از سوال و جوابم به گور میترسم علی الصباح قیامت درآن شلوغی ها که میدمند ملائک به صور میترسم اگر بلند شوم در صف گنهکاران اگر بلند شوم لخت و عور میترسم همین که پام بلغزد به اتش افتادم من از صراط زمان عبور میترسم مرا نجات بده از عذاب در آتش نگاه کن ز جهنم چه جور میترسم! نصیب گردن من حلقه های زنجیر است برای له شدن این غرور میترسم بمیرم و نروم کربلا خدا نکند بمیرم و نروم سمت نور!میترسم سری که سایه ی روی سر خلایق بود ازینکه شب برود در تنور میترسم .
. رسم دنیا درهمین است آنکه آمد رفتنی ست بعدِ رفتن نام نیکت بر زبانها ماندنی ست تا توانی خلق را ازخود مرنجان با سخن آنکه بالاتر نشیند ، آخرش افتادنی ست عمرو جانت گرچه عمر نوح هم باشد ولی شیشه ی عمرگرانم عاقبت بشکستنی ست ثروتت بند است برشب شهرتت با یک تبی عاقبت ثروت به دست وارثان بسپردنی ست دل مبند بر مال دنیا ، مالِ دنیا بی وفاست خرقه ی زرهم بپوشی سیم و زرنابردنی ست اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج .
امام حسین ع
#حاج_حسن_جمالی هم حسینی شد. . انالله و انا الیه راجعون #حاج_حسن_جمالی هم حسینی شد.
. شعری که به سفارش حاج حسن جمالی رحمت الله علیه نوشته شد👇 دنیا همیشه غرق در امواجی از بلاست مشکل ترین مصائب آن سهم اولیاست هر کس بلا ندیده تلنگر نمیخورد از روز عهد شیعه به این شیوه آشناست دنیا اگر همیشه به کام است الحذر هرکس بلا ندیده ، از آل علی جداست همچون علی و آل محمد کسی ندید........ رنج و بلا ، که این خودش از سِرّ اولیاست زین العباد و زینب و زندان کوفه نیز تایید میکنند که این گفته ها به جاست ناموس اولیا و اسارت هزار آه واللهِ این طریقه ی برخورد نارواست جانم فدای حضرت موسی بن جعفراست آنکس که بر کشیدن بار بلا رضاست زندان کشید تا نرسد شیعه را عذاب آقا برای رفع بلا سخت مبتلاست حالا که باز نیمه ی شعبان رسیده است یاد از امام عصرکنم آنکه بین ماست تنها و بی رفیق و غریبانه میرود عمر هزار ساله ی حضرت...ولی کجاست؟؟؟ خیمه نشین وادی غربت نیامده است در این فراق و هجر ببینید نکته هاست..... ما در امان و حضرت او مبتلا.....چرا؟؟؟ باید جواب داد سوال ، این چه ماجراست؟؟؟ در دست باد میرود و صبر میکند آن سرخ پرچمی که روی بام کربلاست افتاده است پشت در و آه میکشد زهراکه در حسنیه ها روضه اش به پاست... برگرد ای امام غریبان روزگار در دست ظلم جان گرفتار ما رهاست.... .
. مرحوم حاج یوسف مهدیون (فگار) . در جهانی که سراسر همه دارُالفِتن است نتوان گفت کسی بی غم و رنج و محن است . دل آرام در این دهر نگردیده نصیب جز بر آن بنده که در یاد حقِ ذوالمنن است . مرد حق خون جگر می خورد از دهر ولی ذکر حق بر لب خُرّم چو گلی در چمن است . مجتبی گر چه دلش خون شده با چهرۀ باز نیز صابر به غم و محنت چرخ کهن است . صبر بر تلخی آلام محن کرده بسی صبر در حیرت از آن خسرو شیرین سخن است . دین حق زنده که از واقعه کرب و بلاست پایه اصلی آن صلح امام حسن است . شده تسلیم قضا داده به تقدیر رضا سدّ در موج بلا آن شه وجه الحسن است . داد آن عدّۀ بی رحم ورا زهر جفا اثر سمّ ستم در گل رویش علن است . خواهرش آه که با دیدۂ تر آمد و دید لخته خون در لب لعلش چو عقیق یمن است . . .
. دنبال كبريايى؟! بى كبر و بى ريا باش وقت اداى دينت فارغ ز هر ادا باش راه سلوک نوکر از جاده ی سکوت است وقت نظر گرفتن یک‌ گوشه بیصدا باش وقتی که پشت این در پیغمبران نشستند در کوی نیکنامان پیوسته خاک پا باش هر منصبی که داری ، بیرون روضه داری اینجا که پا نهادی ، تا میشود گدا باش یک روز مثل مجنون ، یک روز چون زلیخا هر روز دل ببند و هر روز ماجرا باش گفتیم‌ رو سیاهیم، گفتند پیش ما نه گفتيم بى پناهيم، گفتند پيش ما باش آسايش دو گيتى تفسير اين دو حرف است ديوانه ی حسين و مجنون مجتبى باش سینه به سینه یادم دادند که بگویم بابای من فدای یک تار موی باباش آب زلال را در سرچشمه جستجو کن خواهان خیر هستی خواهان مرتضی باش حق با علی مگر نیست؟! حق هم مگر خدا نیست؟! پس در نجف بمان و هر لحظه باخدا باش فرمود امام صادق: از پشت بام‌ خانه با یک سلام ساده الساعه کربلا باش او غرق خون‌ خود شد ، من غرقِ در گناهم سر داد ، دل ندادم ، ای بی وفا مرا باش کار بنی اسد در تدفین او گره خورد وقتی تنی‌ نمانده دنبال بوریا باش شعر از گروه شعرای .
. 🔹فرارگاه🔹 تو را ز دست اَجَل کی فرار خواهد بود؟ فرارگاه تو دارالقرار خواهد بود اگر تو مُلک جهان را به دست آوردی مباش غَرّه که ناپایدار خواهد بود به مال غَرّه چه باشی که یک دو روزی بعد همه نصیبهٔ میراث‌خوار خواهد بود تو را به تخته و تابوت درکشند از تخت گرت خزانه و لشکر هزار خواهد بود تو را به کنج لحد سال‌ها بباید خفت تن تو طعمهٔ هر مور و مار خواهد بود اگر تو در چمن روزگار همچو گلی دمیده بر سر خاک تو خار خواهد بود نیازمندی یاران نداردت سودی مگر عمل که تو را باز یار خواهد بود بسا سوار که آنجا پیاده خواهد شد بسا پیاده که آنجا سوار خواهد بود بسا امیر که آنجا اسیر خواهد شد بسا اسیر که فرمان‌گذار خواهد بود بسا «امامِ ریایی» و پیشوای بزرگ که روز حشر و جزا شرمسار خواهد بود چرا ز حال قیامت دمی نیندیشی که حال بی‌خبران سخت زار خواهد بود بهشت می‌طلبی، از گنه نپرهیزی؟ بهشت منزل پرهیزگار خواهد بود گذر ز باطل و... مردانه حق‌پرستی کن ز حق‌پرستی بهتر چه کار خواهد بود؟ بساز چارهٔ رفتن که رهروان رفتند که سعدی از تو سخن یادگار خواهد بود به قطره قطره حرامت عذابت خواهد بود به ذره ذره حلالت شمار خواهد بود 📝 .
. ‍ پند زیبا/سبک غضب تو رفته از یادم خدا چی میشد دل از ریا جدا میشد کارامون فقط برا خدا میشد این همه کینه نبود میون ما دور هم بودیم به مثل قدیما حرمت بزرگتر از یاد نمی رفت ارزش ودین دیگه بر باد نمی رفت ما مسلمونیم و اما به زبان شیعه ایم فقط در اون حد بیان ننگ و از تهمت بی جا نداریم از دروغ دوری وحاشا نداریم میبینیم گرسنه را بی اعتنا ماه رمضان دم زنیم ز رَبّنا آبروی مؤمن و به زیر پا می نهیم اونم به اسماء خدا چشم وهم چشمی برامون افتخار دست خود در میاریم زخود دمار شهرمون مثل لنینگراد شده شهداهم مردم واز یاد شده ما مسلمونی رو داریم زپدر کافریم زگفتنش داریم حذر بیا برگردیم و طغیان نکنیم بیش از اینها دیگر عصیان نکنیم بیا تا گرگ اجل نزد به ما سر برآریم از گناه نزد خدا چون که مرگ در پیش و مائیم رهگذر عاقبت باید رویم اندر سفر این همه دنبال پست و مال وجاه کی کنی یادی زمرگ وازگناه آنچه گفتم یک دمی اندیشه کن ای(صفا) راه ولایت پیشه کن شاعر قاسم جناتیان قادیکلایی✍ .
. که می داند چه پایانی است فصل آخر ما را کدامین باد خواهد بست فردا دفتر ما را تمام عمر در غفلت گذشت و آه از این حسرت خدایا صرف خود کن چند روز دیگر ما را زمین گیریم و جامانده به خاک آلوده، درمانده به سوی آسمانها باز کن بال و پر ما را به دنیا مبتلاییم و عطشناکیم، ای دریا پر از آرامش خود کن سبوی باور ما را دل ما با حسین توست باب توبه را بگشا شهادت میدهد این روضه ها چشم تر ما را لباس نوکری بر تن بگیر ای مرگ جان ما مگر این جامه در محشر بپوشد پیکر ما را میان بیم و امیدیم مثل شاید که حسین بن علی بر پای خود گیرد سر ما را پس از عمری علی گفتن خدایا لحظه مردن به سیمای علی بگشا نگاه آخر ما را قیامت پهنه ی بیم است اما من یقین دارم حسن آرام خواهد ساخت هول محشر ما را به آتش در مَکِش ما را ،تو را سوگند بر زهرا که آتش سوخته بد جور روزی مادر ما را غلام سیاه و استاد قرآن بچه های امام حسین .
. نکوهش نفس اماره الامامُ علی علیه‌السلام : من ذَم نفسَهُ اَصلَحَها ، مَن مَدَحَ نفسَهُ ذَبَحَها ؛ با پشت کردن به نفس ( اماره ) خود ، به ( نفس فاضله و ناطقه انسانی ) خویشتن روی کن . عنه علیه‌ السلام : املکوا اَنفُسَکُم بدَاوم جهادها ؛ از طریق جهاد پیگیر با نفس هایتان بر آنها مسلط شوید . -------------- دل ما را به نخوت آشنا کرد همین نفسی که دل را مبتلا کرد بیا از نفس خود بگذر دل من تو را او با شقاوت آشنا کرد همین نفسی که شد خصم پلیدم مرا از اعتقاداتم جدا کرد همین نفس حقارت پیشه ی من دلم را غرق در جرم و خطا کرد کسی با من نکرده دشمنی ها فقط این نفس بد بر من جفا کرد ‌‌شود در آسمان ها عرش پیما هر آن کس نفس خود اول فدا کرد بیا بشکن تو نفس خویشتن را بدین شیوه تو را قرآن ندا کرد بیا بگذر ازین نفسی که در دهر قد یکتا پرستان را دو تا کرد فنا کن نفس خود را کاین رذیلت به هر جا حامل خود را فنا کرد رها کن خویش را از دست هر نفس تو را از دین و ایمان او رها کرد نباشد هیچ تردیدی که این نفس تو را آمیخته با هر بلا کرد شکستی تا که «یاسر» نفس خود را تو را حق با صداقت هم‌نوا کرد ** محمود تاری «یاسر» .
2. سفارش یتیم.mp3
3.36M
🎤 يَا عَلِىُّ يَا عَظِيم يَا عَلِىُّ يَا عَظِيم يَا غَفُورُ يَا رَحِيم بین بستر ، ذکر حیدر آیه ی فَامَا الیتیم بین بستر ، ذکر حیدر آیه ی فامَا الیتیم یتیم یتیم سفارش آخر پدره حسن حسین بچه یتیما یادتون نره حسن حسین بچه یتیما یادتون نره یادتون باشه ، کوله بار من یه شب زمین نمونه چشم خیلی از بچه های شهر پیِ یه لقمه نونه الله الله ، الله فِی الایتام الله الله ، الله فِی الایتام الله الله ، الله فِی الایتام يَا عَلِىُّ يَا عَظِيم يَا غَفُورُ يَا رَحِيم يَا عَلِىُّ يَا عَظِيم يَا غَفُورُ يَا رَحِيم بین بستر ، ذکر حیدر لَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ بین بستر ذکر حیدر لَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ آهای آهای مردمی که یک عمره سیرید شده ، یه بار دست یک یتیمو بگیرید ؟ شده ، یه بار دست یک یتیمو بگیرید ؟ یادتون باشه ، فرموده خدا یتیم برام عزیزه .. ابر چشاش ، وقتی میباره تو دست من میریزه ... الله الله ، الله فِی الایتام الله الله ، الله فِی الایتام الله الله ، الله فِی الایتام
. عاقبت خاك شود حسن جمال من و تو، خوب و بد مي گذرد واي به حال من و تو، قرعه امروز به نام من و فردا دگري، مي خورد تير اجل بر پر و بال من و تو، مال دنيا نشود سد ره مرگ كسي، گيرم كه كل جهان باشد از آن من و تو....، هر مرد شتربان اویس قرنی نیست، هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست، هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد، هر احمد و محمود رسول مدنی نیست، بر مرده دلان پند مده خویش میازار، زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست، جایی که برادر به برادر نکند رحم، بیگانه برای تو برادر شدنی نیست...! .
. ✍ با چشم اشکبار غزل می سرایمت ای غایب از نظر بخدا می سپارمت . صد سیلِ اشک ، راه ببندد بروی چشم صد بغض راهِ سیل کند سد ، نبارمت . یک چشم اشک وچشم دگر خون فشان شدیم بر برگ گل نوشته دلم ؛ دوست دارمت . درجان ودل که ریشه دواندست مهرتو آخرچگونه باورِ دل شد ندارمت؟ . هرجا که نام نیک شود نقل مجلسی حاشا که بذرمهر تو در دل نکارمت . این جمله را که بایدش از آب زر نگاشت “نیکیّ ونیکنام نمیرد” نگارمت . هرچند ظاهرا زبرم رفته ای ولی برکنج دل به پیش عزیزان گذارمت . داود وار بود نوای تو دلنشین باهرنوا وشعر تو من اشک بارمت . ذکرتو یاحسین شد وشعرت از حسین ای روح با صفا به خودش می سپارمت . ارباب بی کفن بشود یارت ای عزیز درمجلس حسین تورا یاد آرمت . “چون کام جاودانه میسّر نمی شود خرم کسی که زنده کند نامِ جاودان”    بیاد و در رثای مرحوم شاعر و ذاکر آذری زبان  .
. سید بشیر حسینی میانجی . بار دیگر خبری تلخ شنیدیم افسوس دل چنان سوخت که صد آه کشیدیم افسوس خبر رفتن یاری که به قول حافظ: «شربتی از لب لعلش نچشیدیم» افسوس ذکر لب‌ها شده است آیه‌ی «از جانانیم» جان ندادیم و به جانان نرسیدیم افسوس آمدیم از گذر عشق به بازار جهان یک سبد حسرت و افسوس خریدیم افسوس با دل و جان به فلک تکیه نمودیم ولی ما از این دور فلک خیر ندیدیم افسوس دم به دم فرصت دیدار به پایان آمد گلی از گلشن این عمر نچیدیم افسوس هرچه گفتند به ما ملک بقا در پیش است ما پیِ دار فناپیشه دویدیم افسوس آسمانی شد عزیز دل ما بی پر و بال نگشودیم پریّ و نپریدیم افسوس ابر سا در غم او دیده‌ی دل، بارانی‌ست پرده‌ی راز دل خویش دریدیم افسوس ما سیه‌پوش شدیم و به قد و قامت یار آه، کز جنس کفَن جامه بُریدیم افسوس رفت و با رفتن خود طاقت ما را هم بُرد زیر بار غم جانسوز خمیدیم افسوس ای «بشیر»! آنکه مفید است مقامی دارد حضرت آینه را غیر مفیدیم افسوس ................... آهسته زمـــان رفته و برگشت ندارد خوب و بدمان رفته و برگشت ندارد عمری که فقط با غم دنیا سپری شد چون آب روان رفته و برگشت ندارد دیگـــر به سـر آمـد همـه ایام جوانی سیمای جوان رفتـه و برگشت ندارد شدکار دل خسته‌ی ما حسرت این‌که این رفته و آن رفته و برگشت ندارد بیهوده نگــردید به دنبــال خوشی ها شادی ز جهان رفـته و برگـشت ندارد گویی غم هجران عزیزان شده عادت انگار که جان رفتـــه و برگشت ندارد .
. فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت آن طفل که چون پیر ازین قافله درماند وان پیر که چون طفل به بانگ جرسی رفت از پیش و پس قافله ی عمر میندیش گه پیشروی پی شد و گه بازپسی رفت ما همچو خسی بر سر دریای وجودیم دریاست چه سنجد که بر این موج خسی رفت رفتی و فراموش شدی از دل دنیا چون ناله ی مرغی که ز یاد قفسی رفت رفتی و غم آمد به سر جای تو ای داد بیدادگری آمد و فریادرسی رفت این عمر سبک سایه ی ما بسته به آهی ست دودی ز سر شمع پرید و نفسی رفت مرحوم ✍ .
زندگی بهر بشر شور و نوائی دارد زنگ این قافله هر روز صدائی دارد غنچه از خُرَمّیِ باغ و گلستان خندان که بهار است و گل و عشق صفائی دارد بلبل از زمزمة باد خزان با فریاد در عزای گُلِ خود نغمه سرائی دارد چه توان کرد که قانون طبیعت این است هرکه چون شمع برافروخت فنائی دارد قدر دانی زجوانی بنما ای منعم که چو پیری برسد رنج و بلائی دارد با جوانان چه بسا پنجه به پنجه زده است پیر خم گشته که امروز عصایی دارد درد پیری رسد آنرا که جوان مرگ نشد نتوان گفت که این درد دوائی دارد آدمیت بخورو خواب و زرو زیور نیست این متاعیست که هر بی سرو پائی دارد لب فرو بند ز اندازه سخن بیش مگو هر سخن نکته و هر مسئله جایی دارد (کربلائی) نبود هرکه رود کرببلا کربلائیست که دل کرببلائی دارد .................... . نمیداند کسی مرگش کجا ی این جهان باشد چه حالی میرود زاینجا چه وقتی از زمان باشد دم مرگش کسی گیرد سرش را بر سر زانو ویا تنها بمیرد مردن او در نهان باشد بوقت رفتن از دنیا بود ایمان او کامل ویا بیدین بمیرد مردنش چون کافران باشد در این عالم بگیرد خو به علم معرفت آیا؟ ویا در ظلمت عقلانی اش چون جاهلان باشد به دنیا درپی شرّبود ویا عبدِ درِ خالق ؟ به فردا در صف خوبان ویا از عاصیان باشد ولی آنقدر یقین دارم اجل گیرد گریبانم رسد روزی تنم همچون درختی در خزان باشد بشر گردد سلیمان و شود انگشترش دستش اسیر مرگ میگردد به قصرش گر نهان باشد چو در قبرش بگذارند و بر رویش لحد چینند در آندم طعمهٔ مور و به دفعش ناتوان باشد نباشد همرهش مالی ویا فرشی شود بستر اگر همچو تهمتن یا سلیمان جهان باشد رسد روزی گزار او به پای میز عدل حق در آنجا شاهدان دست وسروپا وزبان باشد خوشا آنکس کند کاری زبهر روز عقبایش در آن روزی که وانفساست نجات او از آن باشد چه کردی ای (صفا) آن دم بکار آید به روز سخت در آن روزی که وانفساست بداد تو همان آید ✍ .......................... . و ای سرو بلند استقامت بابا خورشید منور هدایت بابا رفتی زمن گرفته ایی صبر وقرار ای هستی من فدای نامت بابا ________________________ اجل زارو دل افکارم تو کردی قرین رنج و آزارم تو کردی گلم را ای فلک بردی زدستم به داغ او گرفتارم تو کردی ________________________ منبع حلم و وقار کیست به غیر از پدر یار تو در روزگار کیست به غیر از پدر پینهٔ دستان او نشانی از زحمت است مثل طلا با عیار کیست به غیر از پدر ________________________ ای نام پاک تو آوازه و اعتبار من بنگر پدرجان چه شد بعد تو روزگار من بلبل صفت اگر به کنارت نغمه میزدم بنگر ز رفتنت خموش شدم ای قرار من ________________________ ای شمع پر فروغ زندگانی من ، پدر ای اسوه صبر و مهربانی من ، پدر رفتی و درغم و عزای تو کمرم شکست ای یگانه هدیهٔ آسمانی من ،پدر ✍ .