eitaa logo
امام رئوف (ع)
307 دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
6.1هزار ویدیو
104 فایل
اطلاع رسانی ومعرفی برنامه های کانون تخصصی قرآن وعترت خدمت رضوی به این شرح می باشد.۱.قرآن وتفسیر۲.حدیث۳.صحیفه سجادیه۴.نهج البلاغه۵.تدبردر قرآن۶.چهارشنبه امام رضایی۷.و.. ارتباط با ادمین @Esf456..........................‌.‌‌‌..‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.................
مشاهده در ایتا
دانلود
✍مردى خدمت امام حسین علیه‌السلام آمد و عرض کرد: من مردى گنهکارم و قدرت ترک گناه ندارم. مرا موعظه اى کن. سیدالشهدا علیه السلام فرمودند: پنج کار انجام بده و هر چه مى‌خواهى گناه کن: ❇️ اوّل: رزق و روزى خدا را نخور، هر چه مى خواهى گناه کن. ❇️ دوم: از ولایت و قلمرو حکومت خدا بیرون برو، هر چه مى‌خواهى گناه کن. ❇️ سوم: جایى را پیدا کن که خدا تو را نبیند، هر چه مى‌خواهى گناه کن. ❇️ چهارم: وقتى فرشته مرگ (عزرائیل) براى قبض روح تو مى‌آید، او را از خودت دور ساز، هر چه مى‌خواهى گناه کن. ❇️پنجم: وقتى مالک دوزخ تو را وارد جهنّم مى‌کند، اگر مى‌توانى وارد نشو، و هر چه مى‌خواهى گناه کن. @nooresahifeh_sajadieh 💚🍃 @emameraouf
ْیا، ✅ در زمان حضرت عیسی (ع) زنی بود که شیطان نمی توانست به هیچ عنوان فریبش دهد. روزی این زن در حال پختن نان بود که وقت نماز شد. دست از کار کشید و مشغول نماز شد. 👈 در این هنگام شیطان کودک این زن را وسوسه کرد که به سمت آتش برود.رفت و به درون تنور افتاد. بعد شیطان وسوسه کنان به طرف زن رفت که بچه ات بدرون تنور افتاد نمازت را بشکن. ⏪ زیرا میدانست این از آن نمازهایی است که فایده دارد.( نمازهایی که فایده ندارد شیطان آب وضوی آن را هم می آورد) 🍃 اما این زن توجهی به وسوسه شیطان نکرد. حال معنوی زن طوری شد که نماز را نشکست. 🔹 شوهر آمد دید که صدای بچه از درون تنور می آید. و زن در حال خواندن نمازاست. بچه سالم است و نمی سوزد. دست به درون تنور برد و بچه را درآورد. ◀️ مرد این ماجرا را نزد حضرت عیسی تعریف کرد. حضرت عیسی به خانه آنها آمد و از زن پرسید تو چه کردی که به این مقام رسیدی؟ زن پاسخ داد: ✳️ «همیشه کار آخرت را بر دنیا ترجیح می دادم.»(نکته فراز دوم ) ✳️ از وقتی خود را شناختم بی وضو نبودم . ✳️ همیشه نماز خود را در اول وقت می خواندم . ✳️ اگر کسی بر من ستم می کرد یا دشنامم می داد او را به خدا وا می گذاشتم و کینه او را به دل نمی گرفتم. ✳️ در کارهایم به قضای الهی راضیم . ✳️ سائل را از در خانه ام مأيوس نمی كنم . ✳️ نماز شب را ترك نمی نمايم . ✅ حضرت عیسی فرمودند : بر چنین کسی شیطان سلطه ندارد. @nooresahifeh_sajadieh 🔆✨🔆✨ 💚🍃 @emameraouf
.. ✍فقیری به نزد 🍉هندوانه فروشی رفت و گفت: 🍉هندوانه برای رضای خدا به من بده، فقیرم و چیزی ندارم. 🍉هندوانه فروش در میان🍉 هندوانه ها گشتی زد و 🍉هندوانه ی خراب و به درد نخوری را به فقیر داد. فقیر نگاهی به 🍉هندوانه کرد،دید که خورده نمی شود. سپس مقدار پولی که به همراه داشت را به 🍉هندوانه فروش داد و گفت به اندازه پولم به من 🍉هندوانه ای بده. 🍉هندوانه فروش 🍉هندوانه خیلی خوبی را وزن کرد و به مرد فقیر داد. فقیر هر دو 🍉هندوانه را رو به آسمان گرفت و گفت: خداوندا بندگانت را ببین، این 🍉هندوانه خراب را به خاطر تو داده و این 🍉هندوانه خوب را به خاطر پول❗️ @nooresahifeh_sajadieh 💚🍃 @emameraouf
✍به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان!» لبخند زد. پرسیدم: «چرا می خندی؟» پاسخ داد:«از حماقت تو خنده ام میگیرد» پرسیدم: «مگر چه کرده ام؟» گفت:«مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام» باتعجب پرسیدم:«پس چرا زمین میخورم؟!» جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.» پرسیدم: «پس تو چه کاره ای؟» پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز ! @nooresahifeh_sajadieh. ✨🔆✨🔆 💚🍃 @emameraouf
✍ایتالیا در زمان شیوع کرونا تلفات زیادی داشت این پیام رییس جمهور ایتالیا بعدازتلفات انسانی براثر ویروس کرونا است⬇️ ✍خيلي مغرور شده بوديم ، خيلي مشغول شده بوديم ، در تخريب و تصرف طبيعت خيلي بي پروا شده بوديم ، به چيزي جز منافع خود نمي انديشيديم ، ضعيف را پامال مي كرديم به صاحب قدرت و ثروت براي ارتقاي مال و موقعيت كرنش مي كرديم ، باور داشتيم قاعده دنيا همين است و اينگونه خواهد ماند. آسمان را از دود و سرب و گازهاي سمي سياه كرده بوديم ، دريا را از ماهي تهي و از زباله و نفت و فاضلاب پر كرده كرده بوديم. بنام دين ، بنام دموكراسي ، بنام حقوق بشر مي كشتيم ، اسير مي كرديم ، غارت مي كرديم و حتي از کشتن زنها و بچه ها شرم نمي كرديم. صبر خدا هم حدي دارد ، تحمل كائنات هم حدي دارد ،ظرفيت زمين و آسمان هم حدي دارد. بالاخره بايد كسي پيدا مي شد و به انسان مست و مغرور فرمان بدهد ⛔️ايست. !!!؟؟؟ و اين ماموريت به يك ويروس كوچك غير قابل رويت واگذار شد تا به معناي واقعي انسان طغيانگر را سر جايش بنشاند. و بدرستي به او بفهماند كه اي انسان : 😳تو خيلي ضعيفي 😞تو خيلي تنهايي ☹️تو خيلي ترسويي همه هواپيماها و قطارها را زمين گير كرد همه تجارتخانه ها و همه بازارهاي بورس را تعطيل كرد. درهاي استاديوم ها ، اماكن تفريحي ،رستورانها، سينماها ، پاركها را به دست خود انسان بست. و به كره زمين گفت حالا نفس بكش! ، به آسمان گفت حالا آبي شو ! به حيوانات هم گفت حالا بدون ترس از شكار شدن بدست انسان آنگونه كه در ذات و ميل شماست زندگي كنيد. و به انسان دستور داد در خانه بمان!! و به آنچه داشتي و به آنها ناسپاس بودي بيانديش🤔 شايد هنوز فرصتي براي زيستن عاشقانه پيدا كني. @nooresahifeh_sajadieh ✨✨✨ 💚🍃 @emameraouf
. ✍جواني نزد عالمي آمد و از او پرسيد: من جوان هستم اما نمي توانم خود را از نگاه كردن به دیگران منع كنم، وچه بسا به گناه بیفتم ،چاره ام چيست؟ عالم ⚱️كوزه‌اي پر از شير به او داد و به او توصيه كرد كه ⚱️كوزه را به سلامت به جاي معيني ببرد و هيچ چيز از⚱️ كوزه نريزد... به يكي از طلبه‌هايش هم گفت او را همراهي كند و اگر شير را ريخت جلوي همه‌ي مردم او را كتك بزند. جوان نيز شير را به سلامت به مقصد رساند. و هيچ چيز از آن نريخت. وقتي عالم از او پرسيد چند نفر را در سر راهت ديدي؟ جوان جواب داد: هيچ، فقط به فكر آن بودم كه شير را نريزم كه مبادا در جلوي مردم كتك بخورم و در نزد مردم خوار وخفيف شوم. عالم هم گفت: حكايت انسان مؤمن هم همین است مومن هميشه خداوند را ناظر بر كارهايش ميبيند و از حساب روز قيامت و بی‌آبرویی در مقابل مردم در صحرای محشر و عذاب جهنم بیم دارد. @nooresahifeh_sajadieh 🔆✨ 💚🍃 @emameraouf
✍حاج میرزا اسماعیل دولابی در خصوص تقویت ایمان سالک می فرمودند : 🌹بر پیامبر ﷺ 💠صلوات بفرست که قوه ی شما را زیاد می شود. هر وقت دعایی می شنوی یا مصیبتی از خوبان می شنوی و ناراحت می شوی، آهسته 💠صلوات بفرست.این قوه و ظرفیت شما را زیاد می کند. 💠صلوات ظرفیت انسان را بزرگ می کند. یعنی آدمی که ضعف اعصاب دارد، کوچک است.اگر یک شب نمازش عقب و جلو شود، خودش را می خورد، یا اگر یک شب موفق شود بی قرار می شود و ادّعا می کند، به برکت 💠صلوات این حالت از او رفع می شود. 💠صلوات در خوشی و ناخوشی به انسان قوت می دهد و بهجت می آورد و غم را زائل می کند. آنجا هم که سرور است آن را بزرگتر نشان می دهد. 💠صلوات، در راه خدا به انسان خیلی کمک می کند، در بین دعاها برای رفع خستگی و باز شدن نطق و راه افتادن زبان مفید است. هر وقت با خدای خود صحبت می کنی، اگر دیدی زبانت تعطیل شد و نتوانستی حرف بزنی، 💠صلوات بفرست، دوباره نطقت باز می شود... انسان گاهی درمانده که به خدا چه بگوید،💠 صلوات راه را باز می کند. @nooresahifeh_sajadieh ✨✨ 💚🍃 @emameraouf
✍استاد پای تخته نوشت: در پرونده گناهتان تجدید نظر کنید...خدا متهم نیست .. ✨وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ (۱۸۲-آل عمران) 🍃و خدا هرگز در حق بندگان ستم نخواهد کرد.استاد در تفسیر و توضیح این ✨آیه و 🌟فراز آخر دعای نهم صحیفه آنقدر شیوا و شیرین سخن میگفت که من تمام مدت مات و مبهوت کلامش شده بودم. 🍃استاد می گفت این سخن برگرفته از خود قرآن است که در زندگی انسان لحظه خنثی وجود ندارد، و ما آدم ها در تمام طول روز به طور مرتب در حال دریافت نور و ظلمت هستیم و این دریافت صرفا بسته به نوع اعمال ما نیست بلکه کوچکترین و گذرا ترین افکار ذهنیمان هم نور و ظلمت را دریافت می کنند. استاد با استناد به دعای نهم صحیفه که امام سجاد علیه‌السلام در مورد زبان و چشم ودل و اعضا سخن گفته اند ،گفت: به اندازه ثانیه ای که در خیابانی شلوغ از کنار یکدیگر عبور میکنیم ،دریافت ها و تفکرات کوچک ذهنی انسان است که شخصیت و من وجود انسان را شکل میدهد. با این اوصاف باید حواسمان نه تنها به رفتارمان بلکه به جنس افکارمان هم باشد. ⬅️میگفت:🔹 وقتی صبح زود از خانه بیرون می آیی و مغازه داری را در حال باز کردن درب مغازه اش میبینی به جای او بسم الله بگو و از صمیم قلب برای برکت و روزی حلال آن روزش دعا کن 🔹وقتی میبینی راننده ای در خیابان به بدترین نحو و خطرناک ترین شکل در حال رانندگی است به جای حواله ی فحش و ناسزا با تمام وجودت برای سلامتی اش دعا کن حتی از کنار اعلامیه های ترحیم روی در و دیوار هم بی تفاوت نگذر، برای شادی روحشان صلواتی بفرست و هزاران هزار مثال دیگر ❇️ یکی از تفاسیر آیه ی فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره همین است⬅️ تمام ذهن و فکرت را لبریز کن از خیر خواهی و دریافت نور، می دانی که در قیامت همین انرژی وجودی آدم هاست که بهشت و‌ دوزخشان را میسازد؛ همین افکار و اعمال ساده. 🔺و من برخود نهیب می زدم که چقدر شگفت آور است که 👇👇👇 رفتار ما انسان ها خدا را به دفاع از خود وا دارد این که بیاید و صریحا به ما بگوید آخر چرا فکر کرده ای من باید به تو ظلم کنم؟، من 🍃رحمن و 🍃رحیم بودنم را اول هر سوره به تو یادآوری میکنم و تو من را ظالم در حق خود می پنداری؟ ✅ به جای متهم کردن من باید بنشینی و خودت را مرور کنی. 💠لحظه خنثی درزندگی وجودندارد💠 @nooresahifeh_sajadieh 🔆✨🔆 💚🍃 @emameraouf
. ✍روايت شده كه در بنى اسرائيل عابدى بود. خداوند به داوود عليه السلام وحى فرمود: اين عابد رياكار است. وقتى كه مرد حضرت داوود عليه السلام به تشييع جنازه اش نرفت، اما ديگران رفتند و چهل نفر بر او نماز خواندند و گفتند: 🤲 پروردگارا ما جز نيكى از او سراغ نداريم و تو به او داناترى، پس ‍ بيامرز او را. 🤲 اللهم انا لانعلم منه الا خيرا و انت اعلم به منا فاغفر له🤲 چون او را غسل دادند چهل نفر ديگر آمدند و همينطور گفتند: چون از باطنش خبر نداشتند. به حضرت داوود عليه السلام وحى رسيد كه چرا تو بر او نماز نگزاردى؟ عرض كرد: پروردگارا براى اينكه خبر دادى كه اين عابد رياكار است. ندا رسيد درست است، اما چون جمعى شهادت به خوبيش دادند ما هم امضاء كرديم و او را آمرزيديم. 🍃🍃 اين هم يكى از فضل هاى پروردگار عالم است كه بدون استحقاق بنده اش را عذاب نمى كند. پ،ن ⬅️ البته مشخص است که این عابد حق الناس به گردن نداشته که مردم هم به نیکی از او یاد کردند .چون حق الناس به این راحتی بخشیده نمی شود .  @nooresahifeh_sajadieh 💚🍃 @emameraouf
. ؛ ✍در طول تاریخ طغیان و سرکشی به واسطه خود را غنی دیدن و توجه نکردن به فقر ذاتی در مقابل خدا ،حکایت های تاریخی زیادی برجای گذاشته ،یک نمونه آن حکایت قارون می باشد 👇👇 قارون پسر عموی حضرت موسی علیه السلام و بسیار خوش صورت و دارای فضل و تقوای بسیار بود به طوریکه مردم پس از موسی برای او احترام زیاد قائل بودند. وی یکی از هفتاد نفری بود که با موسی علیه السلام به کوه طور رفت . او در آغاز زندگی فقیر و بی بضاعت بود و خداوند او را به مال و منال و اموال بی حساب مورد امتحان قرار داد. قارون ثروت زیادی بدست آورد به طوریکه چهل مرد قوی کلید گنجهای او را نقل وانتقال می دادند. کثرت ثروت موجب غرور او شد و سرکشی و جباری را آغاز کرد از اطاعت خدا سر باز زد . روزهای شنبه که تعطیل عمومی بود زین طلا بر روی اسبش می گذاشت و لباسهای فاخر می پوشید و همراه چهار هزار ملازم و هزار کنیز با کبکه ی فراوان از میان مردم عبور می کرد. توانگران همه آرزوی زندگی او را میکردند و حسرت او را می خوردند. علمای بنی اسرائیل به او می گفتند به مال دنیا غره مشو و راه حق را از دست مده ولی در او اثری نمی کرد. حضرت موسی علیه السلام او را نصیحت و موعظه نمود و از او زکات مالش را خواست اما او قبول نکرد . حضرت موسی علیه السلام فرمود: ای قارون بترس از این طغیان و عمری که به لهو ولعب می گذرانی. قارون همچنان به طغیان و سرکشی مشغول بود. روزی به موسی خطاب شد: ای موسی به مردم بگو که اطراف قارون را ترک کنندتا او را هلاک سازم . حضرت موسی گفت :ای مردم اطراف قارون را خالی کنید که زمین اورا فرو میبرد. قارون خندید و موسی را مسخره کرد .موسی در خشم شد و به زمین امر کرد قارون را بگیر . زمین شکافته شد و قارون با تختش و همه اموالش در زمین فرو رفتند، و مالش سود نبخشید . @nooresahifeh_sajadieh ✨✨✨ 💚🍃 @emameraouf
✍متهجدی را حکایت کنند که تمام شب تلاوت قرآن می کرد. چون به آیات عذاب می رسید سیلاب اشک از دیده اش جاری می شد و آن آیه را با خضوع مکرر می خواند تا شبی این آیه را همی خواند که: ✨سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاء وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ بر يكديگر سبقت گيريد براى رسيدن به مغفرت پروردگارتان و بهشتى كه پهنه آن مانند پهنه آسمان و زمين است، و آماده شده براى كسانى كه به خدا و رسولانش ايمان آورده اند، اين فضل الهى است به هر كس بخواهد مى دهد، و خداوند صاحب فضل عظيم است.(حدید /21) و آواز به گریه و زاری بلند نمود و سرشک از دیدگان افشاند یکی از همسایگان که بر حال او واقف بود گفت: ای مرد! بر آیه عذاب می نالی؟ اینکه آیه رحمت است گریه و زاری چرا؟ گفت: ای مرد! از آن می گریم که در این بهشت با این پهنا و وسعت چندان که ملاحظه کردم و تأمل نمودم جای قدمی برای خود ندیدم. @nooresahifeh_sajadieh ✨✨ 💚🍃 @emameraouf
مالک بن دینار میگوید: به قصد حج مسافرت میکردم، در بیابان کلاغی را دیدم که در منقارش تکه نانی بود با خودم گفتم:”یعنی چه ؟حتما حادثه ای پیش آمده که تکه نانی در منقار کلاغ است.” دنبال کلاغ را گرفتم، دیدم کلاغ وارد غاری شد.وارد غار شدم. دیدم دست و پای مردی را بسته اند و به پشت انداخته اند.کلاغ برای او نان آورده و لقمه لقمه می کند و به او می دهد.به محض ورود من کلاغ رفت و دیگر برنگشت. به آن مرد گفتم:”تو کی هستی و از کجا می آیی؟” گفت:”من به قصد حج بیرون آمدم و در این بیابان دزدها مرا گرفتند وتمام اموالم را تصاحب کردند. دستم وپایم را محکم بستند و مرا به این مکان انداختند.پنج روز گرسنگی را تحمل کردم تا اینکه در مقام دعا عرض کردم: ای خدایی که در قرآن در سوره نمل آیه ۶۲ می فرمایی: ✨«أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّإِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ» ای کسی که دعای مضطر را اجابت می کند و گرفتاری را برطرف می سازد،من مضطر و بیچاره ام، به من رحم کن. تا این که خداوند این کلاغ را به من رساند و هرروز مرا از غذا و آب سیراب میکند. @nooresahifeh_sajadieh ✨🔆✨🔆 💚🍃 @emameraouf
مرحوم ايت الله فاطمي نيا نقل کرده اند : سفره خدا بزرگ است. پيرزني نابينايي جلوي حضرت موسي علیه السلام را گرفت. گفت دعا کن خدا چشمانم را برگرداند. حضرت موسي علیه السلام گفت باشد. پيرزن گفت دعا کن جمالم را هم برگرداند. حضرت يک توقفي کرد. با خود گفت چشمانش را خدا داد ، ديگر زيبايي و.... وحي آمد که موسي چرا فکر مي کني؟ مگر از تو مي خواهد؟ بازهم زمزمه می کنیم این مناجات زیبا را👇 خدایا! شبیه‌ترین چیزها به خواسته‌ات و سزاوارترین امور به حضرتت، آن هم در عرصۀ عظمت و بزرگی‌ات، رحمت آوردن بر کسی است که از تو رحمت خواسته و فریادرسی نسبت به کسی است که به تو فریادخواهی کرده است .(دعای دهم صحیفه سجادیه فرازپنجم) @nooresahifeh_sajadieh ✨✨✨ 💚🍃 @emameraouf
✍روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که 👨‍🌾مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین 🌾کشاورزی دید . حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به🏯 کاخ بیاورند . روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد.😰 به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. 👨‍💼 حاکم گفت یک 🐎قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب هم به او بدهید...☺️ حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت میتوانی بر سر کارت برگردی. ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند، حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت!😟 همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا، منتظر توضیح حاکم بودند...😵 حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟🤔 کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید.😇 حاکم گفت: آیا بیش از این مرا می شناسی؟ 😠 سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود. حاکم گفت: بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم، در یک شب بارانی 🌧️که درِ رحمت خدا باز بود، من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حقّ این باران و رحمتت،🌧 مرا حاکم نیشابور کن! و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی :که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم، هنوز اجابت نشده، آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟!😏 یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد...😳 حاکم گفت: این هم قاطر و پالانی که می خواستی، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی... فقط می خواستم بدانی که برای خدا، حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد...😒 فقط ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد... از خدا بخواه، و زیاد هم بخواه... خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست، ولی به خواسته ات ایمان داشته باش... @nooresahifeh_sajadieh 💚🍃 @emameraouf
✍ نقل شده است: روزی ♨️شیطان بر حضرت یحیی علیه السلام آشکار شد و اظهار داشت: می‌خواهم تو را نصیحت کنم، حضرت فرمود: من به نصیحت تو تمایلی ندارم؛ ولی از وضع و طبقات مردم به من اطلاعی بده. ♨️شیطان گفت: بنی آدم از نظر ما به سه دسته تقسیم می‌شوند: 1⃣ عده ای که مانند شما 💠معصوم هستند و نیرنگ و حیله‌های ما در آنها تأثیر نمی کند. 2⃣ دسته ای که در پیش ما شبیه 🏐توپی هستند که در دست بچه‌های شما است. به هر طرف بخواهیم آنها را می‌بریم و کاملا در اختیار ما هستند. 3⃣ کسانی که رنج و ناراحتی آنها برای ما از دو دسته ی دیگر بیشتر است. تلاش می‌کنیم تا آنها را فریب دهیم، همین که فریب خوردند و قدمی به سوی ما برداشتند یک مرتبه متذکر می‌شوند و از کرده های خود پشیمان می‌گردند و روی به توبه و استغفار می‌آوردند و هر چه برای او رنج کشیده ایم از بین می‌برند. باز برای مرتبه ی دوم در صدد گمراه کردن آنها بر می‌آییم این بار نیز پس از آلوده شدن به گناه فورا متوجه می‌شوند و توبه میکنند، نه از آنها مأیوسیم و نه می‌توانیم مراد خود را از چنین افرادی بگیریم و پیوسته در رنجیم. ❓آیا وقت آن نرسیده تا توبه ای حقیقی کنیم تا در دام شیطان و بعد شماتت های وی نیفتیم ؟ @nooresahifeh_sajadieh 💚🍃 @emameraouf
✍ حضرت آدم علیه السلام به خدا عرض کرد : خداوندا ، شیطان را به من مسلط ساختی و مثل جریان خون در رگها ( در من جریان دارد ) ، او را هم قادر کردی که به بدن من داخل شود. خداوند فرمود : ای آدم ، در قبال این کار این امتیاز را به تو و فرزندانت دادم که 👇👇 1⃣ هرکس ⚠️فکر عمل بد کند به حساب او نوشته نشود . 2⃣ اگر آن ⛔️عمل بد را انجام داد فقط یک جرم حساب شود ( یک گناه به حسابش نوشته می‌شود .) 3⃣ اگر کسی ❇️ نیت به انجام عمل خوب کرد ، ولی انجام نداد ، یک ثواب برای آن نیت نوشته می شود . 4⃣ اگر آن ✅ نیت خوب را عمل کرد ، ده ثواب به وی داده می شود. آدم عرض کرد : 🤲خداوندا ، این عنایت را درباره من و فرزندانم زیادتر کن. خداوند فرمود : 👌اگر کسی از فرزندانت گناهی را مرتکب شد و بعد از آن توبه کرد ، من آن گناه را می بخشم. باز هم آدم گفت : 🤲خداوندا ، بیشتر از این عنایت فرما خداوند فرمود : من مهلت توبه را تا دم مرگ به آنها دادم. آدم عرض کرد : خداوندا ، لطفت بسیار است و کافی میباشد.🙏🙏 @nooresahifeh_sajadieh 💚🍃 @emameraouf
✍ در بازبینی تاریخ به افرادی بر می خوریم که مصداق آیه نور ✨وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى ﴿۳۹- نجم﴾و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست... و فَاجْعَلْهُ فَرَاغَ سَلَامَةٍ استفاده مناسب از اوقات فراغت هستند. افرادی که از لحظه لحظه عمرشان استفاده می نمایند و هم زمینه ای برای کسب علم و معرفت می دانند. یکی از نمونه های آن دکتر حسابی پدر علم فیزیک ایران است. وی همزمان با مدرسه توانست بر قرآن، دیوان حافظ، بوستان و گلستان سعدی، شاهنامه فردوسی و همچنین مثنوی معنوی تسلط کامل پیدا کند. ایشان 1⃣دکترای فیزیک،2⃣لیسانس مهندسی معدن 3⃣لیسانس ادبیات 4⃣لیسانس مهندسی راه و ساختمان گرفت. در خود،برنامه های مدونی داشت و روح و جسم خود اعتلا می بخشید. به یادگیری تمامی زبان های دنیا بسیار علاقه داشت و همین مسئله باعث شد که بتواند بر زبان های 1⃣انگلیسی، 2⃣فرانسوی3⃣ آلمانی و 4⃣عربی تسلط کامل پیدا کند، علاوه بر این زبان های 🔹اوستایی،🔹 ترکی، 🔹ایتالیایی و 🔹یونانی از جمله زبان هایی بودند که او تا حدودی از آن ها شناخت داشت. آیا افرادی دیگر که علم و ایمان و عمل را در هم تنیده اند را می شناسیم ؟ در هر هفته ۱۶۸ ساعت زمان وجود دارد، ما حدود ۴۴ ساعت در هفته کار می‌کنیم و ۱۲۴ ساعت باقی مانده را به خواب، غذا خوردن،عبادت، استراحت کردن و تفریح می‌پردازیم. حال انتخاب با خود ماست که چه کنیم و چطور از زمان خود استفاده کنیم. ما در اوقات فراغت خود چه می‌کنیم؟ آیا از عادات رفتاری انسان‌های موفق الگوبرداری می‌کنیم؟ @nooresahifeh_sajadieh
✍ذوالنون مصري که از عرفاي بزرگ است گفت: روزي به کنار رودي رسيدم، قصري ديدم در نزديکي آب. از آب طهارتي کردم چون فارغ شدم، چشمم بر بام قصر افتاد که دختري بسيار زيبا بر آن ايستاده بود. خواستم او را بشناسم گفتم :اي دختر تو که هستي؟ ‼️گفت: اي ذوالنون چون از دور تو را ديدم فکر کردم ديوانه‌اي، چون طهارت کردي و به نزديک آمدي فکر کردم عالمي، و چون نزديکتر آمدي فکر کردم عارفي. و اکنون به حقيقت نگاه مي‌کنم مي‌بينم نه ديوانه‌اي، نه عالمي و نه عارف. ⁉️گفتم چطور؟ گفت :اگر ديوانه بودي طهارت نکردي و اگر عالم بودي به زني نگاه نمي‌کردي و اگر عارف بودي دل تو به غير حق به کسي ميل نمي‌کرد و غير از حق را نمي‌ديد. اين را بگفت و ناپديد شد. فهميدم که او انسان نبود بلکه فرشته‌اي بود براي تنبيه من که آتش در جان من اندازد. و از سخنان اوست که : 🍃"بنده خدا باش در همه حال، چنان که او خداوند توست در همه حال. @nooresahifeh_sajadieh 💚🍃 @emameraouf
🌌در شبی ملكوتى كه بسيارى از مردم خواب بودند، مردى از عاشقان حق مشغول قرائت قرآن بود، اين آيه را با صداى حزين تلاوت مى‌كرد، آيه‌اى كه صيقل دل و زداينده زنگار از روح بود: ✨الَمْ يَأْنِ لِلَّذينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الحَقِّ«۱۶ حدید » 🍃آيا براى اهل ايمان وقت آن نرسيده كه دل هايشان براى ياد خدا و قرآنى كه نازل شده نرم و فروتن شود؟ با شنيدن اين آيه، انقلابى عجيب در درونش پديد شد. بر همان بام به حضرت حق عرضه داشت: 🍃«اگر به من مى‌گويى، چرا، وقتش رسيده.» از بام به زير آمد و حركت كرد. به وقت سحر به محلّى رسيد كه كاروانى بار انداخته بود. قافله سالار، اهل قافله را آرام آرام صدا مى‌زد كه برخيزيد بار كنيد، مبادا به حمله «فضيل عياض» برخورد كرده سرمايه خود را از دست بدهيم. با گريه‌اى حزين و دلى شكسته صدا زد: «قافله سالار، قافله را مترسان، سگى كه از او مى‌ترسيديد نيمه شب گذشته او را به بند كشيده و مردم را از شرّش خلاص كردند.» «فضيل عياض» به تدريج صاحبان كالاها را راضى و به منافع معرفت رو آورد، تا پس از مدّتى از عارفان عاشق شد و شاگردانى عارف تربيت كرد و كلمات نورانى در مسائل عرفانى و تربيتى از خود به يادگار گذاشت. @nooresahifeh_sajadieh 💚🍃 @emameraouf
عباسقلی خان فرد ثروتمند و در عین حال خیّری بود که در مشهد بازار معروفی داشت. مسجد- مدرسه- آب انبار- پل و دارالایتام و اقدامات خیریه دیگری هم از این دست داشته است. به او خبر داده بودند در حوزه علمیه‌ای که با پول او ساخته شده، طلبه‌ای شراب می‌خورد! همهمه‌ای در مدرسه پیچید. طلاب صدا می‌زدند حاج عباسقلی است که به مدرسه وارد شده. در این وقت روز چه کار دارد؟ از بازار به مدرسه آمده است! عباسقلی خان یکسره به حجره‌ی من آمد و بقیه همراهان هم دنبالش. داخل حجره همه نشستند. عباسقلی خان از جایش بلند شد و کتابخانه کوچک من را نشانه رفت. رو به من کرد و گفت: لطفاً بفرمایید نام این کتاب قطور چیست؟ گفتم: شاهنامه فردوسی. قلبم بدجوری می‌زد. سنگی سنگین گویی به تار مویی آویخته شده است. بدنم می‌لرزید. اگر پشت آن کتاب را نگاه کند، چه خاکی باید بر سرم بریزم؟ عباسقلی خان دستش را آرام به سوی کتاب‌های دیگر دراز کرد… ببخشید، نام این کتاب چیست؟ بحارالانوار. عجب…! این یکی چطور؟ گلستان سعدی. چه خوب…! این یکی چیست؟ مکاسب و این یکی؟! … لحظاتی بعد، آن چه نباید بشود، به وقوع پیوست. عباسقلی خان، آن چه را که نباید ببیند، با چشمان خودش دید. کتاب حجیمی را نشان داد و با دستش آن را لمس کرد. سپس با چشمانی از حدقه درآمده به پشت کتاب اشاره کرد و با لحنی خاص گفت: این چه نوع کتابی است، اسمش چیست؟ معلوم بود. عباسقلی خان پی برده بود و آن شیشه لعنتی پنهان شده در پشت همان کتاب را هدف قرار داده بود. برای چند لحظه تمام خانه به دور سرم چرخید، چشم‌هایم سیاهی رفت، زانوهایم سست شد، آبرو و حیثیتم در معرض گردباد قرار گرفته بود. چرا این کار را کردم؟! چرا توی مدرسه؟! خدایا! کمکم کن، نفهمیدم، اشتباه کردم… خوشبختانه همراهان عباسقلی خان هنوز روی زمین نشسته بودند و نمی‌دیدند، اما با خود او که آن را در اینجا دیده بود چه باید کرد؟ بالاخره نگفتی اسم این کتاب چیست؟ چرا آقا; الآن میگم. داشتم آب می‌شدم. خدایا! دستم به دامنت. در همین حال ناگهان فکری به مغزم خطور کرد و ناخودآگاه بر زبان راندم: یا ستارالعیوب، و گفتم: نام این کتاب، «ستارالعیوب» است آقا! فاصله سؤال آمرانه عباسقلی خان و جواب التماس‌آمیز من چند لحظه بیشتر نبود.شاید اصلاً انتظار این پاسخ را نداشت. دلم بدجوری شکسته بود و خدای شکسته دلان و متنبه شدگان این پاسخ را بر زبانم نهاده بود. حالا دیگر نوبت عباسقلی خان بود. احساس کردم در یک لحظه لرزید و خشک شد. طوری که انگار برق گرفته باشدش. شاید انتظار این پاسخ را نداشت. چشم‌هایش را بر هم نهاد. چند قطره اشک از لابه‌لای پلک‌هایش چکید. ایستاد و سکوت کرد. ساکت و صامت و یکباره کتاب ستارالعیوب (!) را سر جایش گذاشت و از حجره بیرون رفت. همراهانش نیز در پی او بیرون رفتند، حتی آن‌ها هم از این موضوع سر درنیاوردند، و عباسقلی خان هم هیچ‌گاه به روی خودش هم نیاورد که چه دیده است... اما آن محصلِ آن مدرسه، همان‌دم عادت را به عبادت مبدل کرد. سر بر خاک نهاد و اشک ریخت.سالیانی چند از آن داستان شگفت گذشت، محصل آن روز، بعدها معلم و مدرس شد و روزی در زمره بزرگان علم، قصه زندگی‌اش را برای شاگردانش تعریف کرد. «زندگی من معجزه ستارالعیوب است»... ستارالعیوب یکی از نام‌های احیاگر و معجزه آفرین خدا است و من آزادشده و تربیت‌یافته همان یک لحظه رازپوشی و جوانمردی عباسقلی خان هستم که باعث تغییر و تحول سازنده‌ام شد. @nooresahifeh_sajadieh 💚🍃 @emameraouf
  ✍شخصى خدمت امام صادق عليه السلام آمد، و عرض كرد: دو آيه در قرآن است كه من هر چه به سراغ آن مى روم آن را نمى يابم (و به محتواى آن نمى رسم .) 🌟حضرت فرمودند: كدام آيه ؟ او گفت : آيه اول اين سخن خداوند است كه فرمود: مرا بخوانيد تا دعاى شما را مستجاب كنم ؛ ادعونى استجب لكم و من خدا را مى خوانم اما دعايم مستجاب نمى شود! 🌟امام فرمودند: آيا فكر مى كنى خداوند عزوجل در وعده خود تخلف كرده ؟ گفت : نه . 🌟فرمودند : پس علت آن چيست ؟ عرض كرد: نمى دانم . 🌟فرمودند: اينك به تو خبر مى دهم ، كسى كه اطاعت خداوند متعال كند در آن چه امر به دعا كرده و جهت دعا را در آن رعايت كند اجابت خواهد كرد. عرض كرد: جهت دعا چيست ؟ 🌟فرمودند:1⃣ نخست حمد خدا مى كنى و نعمت او را ياد آور مى شوى ، 2⃣ سپس ‍ شكر مى كنى ، 3⃣ بعد درود بر پيامبر - صلى الله عليه و آله_ مى فرستى ، 4⃣ سپس ‍ گناهانت را به خاطر مى آورى و اقرار مى كنى 5⃣ و از آنها به خدا پناه مى برى و توبه مى نمايى ، اين است جهت دعا! 🌟سپس فرمودند : آيه ديگر كدام است ؟ عرض كرد: اين آيه كه مى فرمايد: در راه خدا انفاق كنيد تا خدا بهتر از آن در راه خدا انفاق مى كنيم ؛ ولى چيزى كه جاى آن را پر كند عايد نمى شود! 🌟امام فرمودند : اگر كسى از شما مال حلالى به دست آورد و در راه خدا انفاق كند هيچ درهمى را انفاق نمى كند مگر اين كه خدا عوضش را به او مى دهد. @nooresahifeh_sajadieh 💚🍃 @emameraouf
✍ فرازی از دعای عاشقانه امام ‌حسین(ع) در روز عرفه در اعتراف به نعمت ها و خطاها که مقدمه ای خوبی برای شروع دعای دوازدهم است ✨..... 🤲ای مولای من، تویی که نعمت دادی، تویی که احسان کردی، تویی که به نیکی رفتار نمودی، تویی که کرامت فرمودی، تویی که فضیلت بخشیدی، تویی که روزی عطا فرمودی، تویی که کرم کردی، تویی که توانمندم ساختی، تویی که سرمایه ام دادی، تویی که پناه دادی، تویی که هدایت کردی، تویی که از گناه بازداشتی، تویی که گناهان را پوشیدی، تویی که گناهان را بخشیدی، تویی که عزت دادی ، تویی که یاری رساندی ، تویی که شفا بخشیدی ، تویی که سلامتی دادی ، 🤲خجسته و بلند مرتبه ای ای پروردگار من، ستایش جاودانه از آن توست و سپاس پیوسته تو را سزاست. 🤲اما من ای خدایم ، به خطاهایم معترفم ، پس بر من ببخشای ! منم که گناه کردم، منم که خطا نمودم، منم که نادانی کردم، منم که به سوی گناه شتافتم، منم که اشتباه کردم، منم که به غیر تواعتماد کردم، منم که در عین دانایی گناه کردم، منم که وعده‌ها دادم، منم که وفا ننمودم، منم که پیمان شکستم، منم که به جرم خود اقرار کردم. 🤲بارالها، من بدان «نعمات» که مرا داده ای اذعان دارم، به «گناهانم» اعتراف کرده و از آنها باز می گردم; تو نیز مرا بیامرز. آمین 🙏 @nooresahifeh_sajadieh 💚🍃 @emameraouf
✍ دانشمند بزرگوار شیعه مرحوم «علىّ بن عیسى اربلى» در جلد سوّم کتاب «کشف الغمّة فى معرفة الائمّة» ضمن بیان تاریخ زندگانى حضرت موسى بن جعفرعلیه السلام نوشته‌است: 💠«امام هفتم دعایى دارد که آن را هنگام سجده شکر مى خوانده و در آن اقرار به انواع گناهان کرده و از خدا پوزش خواسته است». من هنگامى که آن دعا را دیدم در فهم معناى آن زیاد فکر کردم و با خود گفتم: ❓چگونه از کسى که شیعه عقیده به «عصمت» او دارد، این گونه کلماتى که اقرار به انواع گناهان است صادر مى شود؟! روزى از سید بن طاووس این مشکل را پرسیدم، 👌او گفت :✅ این نوع دعاها براى تعلیم مردم بوده است. ✅ وحضرات آن را از باب تواضع و فروتنى نسبت به پروردگار عرضه داشته اند. اما من قانع نشدم و با خود گفتم: ❓این دعا را حضرت موسى بن جعفر علیه السلام در سجده هاى نیمه شب خود مى خواند و در آن ساعت ها کسى کنارش نبوده تا منظور تعلیم آنها باشد؟! پس از گذشت روزگار درازى با توجّهات امام موسى بن جعفر علیه السلام مشکلم حل شد و پاسخ صحیح آن را یافتم که اینک براى شما مى نویسم: ✅ اوقات پیامبران و ائمّه علیهم السلام مشغول به ذکر خداست. آنها همیشه متوجّه او و به تمام معنى رو به سوى او دارند که هرگاه لحظه اى از این حالت غافل شوند و کارهاى مباحى از قبیل خوردن و آشامیدن آنها را از این حالت توجّه باز دارد، آنها همین مقدار غفلت را براى خود گناه و خطا مى دانند و از خدا طلب آمرزش مى نمایند. پیامبر اسلام ﷺ فرمودند: 🌟 «اِنَّهُ لَیَران عَلَى قَلْبِى وَ اِنِّى اَسْتَغْفُرِ بِالنَّهارِ سَبْعِینَ مَرَّةً 🍃به‌درستی که قلب من زنگارآلود می‌‌شود ازاین‌‌رو در هر روز ۷۰ بار از خدا طلب مغفرت می‌کنم.» و جمله معروف 🌟«حَسَناتُ الاَبْرَارِ سَیِّئاتُ الْمُقَرَّبینَ 🍃کارهای نیک ابرار ، گناهان است‌ برای مقربین .». @nooresahifeh_sajadieh 💚🍃 @emameraouf
✍وقتی دستور حركت جنگ تبوك از طرف پیامبر ﷺ صادر شد، همه حركت كردند. 🔺 تنها سه نفر از این دستور تخلف ورزیدند و به سپاه اسلام نپیوستند، كه البته آن هم از روی 🔺سستی وبه 🔺بهانه ناتوانی بود، و بعد هم پشیمان شدند. 💠وقتی پیامبر اسلام ﷺ از جنگ مراجعت فرمود، این سه تن 😔برای عذر خواهی نزد حضرت آمدند؛ اما پیامبر اعتنایی به آنها نكرده و با آنها تكلم نفرمودند. حتی به مسلمانان هم دستور فرمودند كه با آنان سخن نگویند.🤫 🤫به خاطر این دستور هیچ كس با آنان حرف نمی‌زد. مردم از آنها دوری می‌كردند و حتی زنان و فرزندان خود آنها نیز با آنان سخن نمی‌گفتند؛😮 تا حدی كه زنان آنها نزد پیامبر آمدند و از حضرت اجازه خواستند تا از آنان جدا شوند؛ ولی پیامبر فرمود: فقط به آنها نزدیك نشوید. سرانجام كار آنها به جایی رسید كه مدینه به آنها تنگ شد و به ناچار به كوه ها پناه بردند و اهل و عیالشان برای آنها غذا می‌بردند، در عین حال با آنان سخن نیز نمی‌گفتند. 😢چهل شبانه روز بر آنها گذشت و آنان پیوسته 😭در تضرع و توبه بودند و می‌گریستند؛ تا این كه خداوند توبه آنها را پذیرفت. و در این مورد آیه‌ ۱۱۸ سوره توبه را بر پیامبر خویش نازل فرمود: ✨وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَن لَّا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ. 🍃همچنین آن سه نفر كه در مدینه باز ماندند تا آن حد كه زمین با همه وسعتش بر آنها تنگ شد، وازخوددل تنگ شدند، دانستند كه از خدا هیچ پناهی جز به دامن او نیست. در آن هنگام خداوند، آنان را مشمول رحمت خود ساخت و توبه آنها را پذیرفت كه خدا توبه پذیر و مهربان است.🍃 @nooresahifeh_sajadieh 💚🍃 @emameraouf
✍روزی امام رضـا علیه السلام از ڪوچه ای رد مے ‌شدند ڪه جـواني از ایشـان سوال ڪرد: ❓شمـا گنـاه نمي تـوانیــد بڪنیـد یـا دوست نـدارید؟ جوان باحضـرت حرڪت ڪردند و به خانه ای رسیـدنـد ڪه چـاه فـاضـلاب خـود به بیـرون مي ڪشیـدند. 🌟حضـرت از آن جـوان سـوال ڪردند : ❓آیـا تو گرسنـه ڪه مي شـوی حتي فڪر میڪني ڪه ڪمي از این نجـاست ها میـل ڪني؟ جـوان گفـت: هرگـز ‼️..... 🌟امـام فرمـودند: ⛔️گنـاه مانند آن نجـاست است. ⚠️اگـر بر نجـس بـودن گنـاه علـم پیـدا ڪنیـم آنـگاه هـرگز خودمـان سمـت گنـاه نمي رویـم و نیـازی نیسـت ڪسي مـانع ما شـود. @nooresahifeh_sajadieh 💚🍃 @emameraouf