چرا بیشتر کشورها روز ملی استقلال دارن؟
فهرست «روز ملی استقلال کشورها» در ویکی پدیا شامل 158 کشور دنیاست که یه روزی رو توی تقویمشون علامت زدن و سالگرد مستقل شدنشون رو جشن میگیرن.
یعنی همه کشورهای آبی در نقشه.
به این فکر کردین که این کشورا چرا استقلال نداشتن و اصلا چی شد که استقلالشون از بین رفت؟
توی این فهرست جلوی اسم هر کشور توضیح داده که چه کشوری اونا رو اشغال یا استعمار کرده بوده. وقتی بالا تا پایین این فهرست رو نگاه میکنی، اسم چهارتا کشور بیشتر از همه به چشم میاد. اول از همه بریتانیا یا همون انگلیسه. بعد فرانسه، پرتغال و اسپانیا.
این چهارتا کشور اروپایی تا همین چهل پنجاه سال پیش، یعنی اواسط قرن 20م، در حال غارت منابع و سرمایههای کشورهای دیگه بودن. مثلا همین کشور امارات تا سال 1971 دست انگلیسها بوده.
#داستان استعمار این شکلی بوده که اروپاییای قرن 16، بعد از اینکه صاحب توپخونه و کشتی و نیروی دریایی شدن، شروع کردن به گشتن دور دنیا و هر جا یه سری آدم بیدفاع بود رو اسیر خودشون کردن.
اروپاییا سر اینکه کدوم بخش جهان مال اوناست با همدیگه کلی جنگیدن. اینجور شد که دو سوم جهان بین چهار پنج تا دولت اروپایی تقسیم شد و تا حدود سه قرن ثروت و منابع این کشورها رو اونقدر بردن و خوردن تا خودشون تبدیل بشن به قدرتهای مدرن و اروپایی امروز!
سایر مردم جهان برای به دست آوردن دوباره استقلالشون و بیرون کردن اروپاییا از خاک سرزمینشون بهای سنگینی دادن.
برای همینه که روز «استقلال ملی» برای همه کشورها ارزشمنده.
#هیسطوری
#هیس_طوری
#هیسطوری_رو_پاک_کن
🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
💠 امام خامنه ای(حفظه الله):
هیچ بیانی نمیتواند تاریخ را مثل #داستان و #رمان بیان کند!
نسل امروز باید از تاریخ کشور بالاخص از مشروطیت تاکنون اطّلاع داشته باشد
تاریخ چیز مهمی است. تاریخ را بهعنوان یک چیز کوچک یا حاشیهیی نباید خیال کرد؛ تاریخ واقعاً مهم است.
✍️ رمان "قربانی طهران" که به وقایع مشروطه با زبان هنری می پردازد به مناسبت شهادت مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) زعیم نهضت مشروعه خواهی، عرضه شده است...
این کتاب سعی کرده پیچیدگی های مشروطه را به صورت رمان تاریخی بیان کند تا افراد بیشتری با این مقطع مهم و عبرت آموز تاریخی آشنا شوند/ منتشره در فارس نیوز از کانال کتاب "وارثین بوک"
✍️ یادداشتی بر کتاب «قربانی طهران» اثر حامد اشتری؛
«هاشم» میخواست کدام آیت الله را بکشد؟
✍️ برای «قربانی طهران»؛
پیوند تاریخ و رمان؛ موفق یا ناموفق؟
✍️ نقد و بررسی کتاب "قربانی طهران" در قم
#کتاب
🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
🍃🌸 سیماى حضرت ابراهیم علیه السلام از نگاه قرآن
✨حضرت #ابراهیم از پیامبرانی است که داستانش در سیزده سوره آمده است که عبارتند از بقره: (۱۲۴و ۲۶۰-۲۵۸)انبیا: (۷۱-۵۱)، انعام: (۸۳-۷۴)، عنکبوت: (۲۷-۱۶)، شعراء: (۸۹-۶۹)، زخرف: (۲۸-۲۶)، مریم: (۴۹-۴۱)، ابراهیم: (۳۸-۳۵)و (۴۹-۴۷)، صافات:(۱۱۳-۸۳)، ذاریات: (۳۷-۲۴)، هود: (۷۶-۶۹)، حجر: ۵۱و نحل:(۱۲۳-۱۲۰).
💫از این رو با دقت در آنها استنباط میشود که داستان ابراهیم از جمله داستانهای 👈🏻بلند قرآن به شمار میآید. زیرا ایشان پدر پیامبران به شمار آمده و دومین پیامبر اولوا العزم میباشدو پیامبران پس از ایشان اصل دینشان را به او نسبت میدهند.
🌟#داستان #ابراهیم در قرآن از نوجوانی او آغاز میشود و تا بنای کعبه ادامه مییابد. حوادث آن عبارتند از بتشکنی، دعوت به یکتاپرستی، در آتش افکنده شدن، برگزیدن ماه و ستاره و..به خدایی، زنده کردن پرندگان، هجرت به مصر و شام و...، رها کردن هاجر و اسماعیل در بیابان، قربانی کردن وی، مژده تولد اسحاق و سرانجام بنای کعبه است. این داستان به صورت پراکنده در سوره های متعدد آمده است و برخی ماجراها در برخی سوره ها تکرار شده است.
⚡️در پایان مشاهده میشود که هدف داستان، بیان ایمان و اعتقاد راسخ و یقین ابراهیم به خداوند و تسلیم محض اوست. این امر از خلال حوادثی که برای ابراهیم روی میدهد دیده میشود، به همین دلیل است که به مقام امامت رسیده و « #خلیل الله» لقب یافته است.
⭐️ #ابراهیم علیه السلام از ستاره و ماه و خورشید دل برید، و به خدا رسید. «لا احبّ الافلین... 👈🏻وجّهت وجهى...»(۷۹ انعام)
⭐️عموى منحرف را رها كرد، خود براى همهى مردم پدر شد. 👈🏻«ملّة ابیكم»(49)
⭐️عمو با او قهر كرد،👈🏻«واهجرنى ملیّاً»(۴۶مریم) امّا خدا به او لطف كرد.👈🏻 «انّه كان بى حفیاً»(۴۷مریم)
⭐️براى خدا كنارهگیرى كرد، 👈🏻«اعتزلكم»(۴۸مریم) شهره آفاق شد. 👈🏻«جعلنالهملسان صدق»
⭐️از خانه بتها فرار كرد، سازنده خانه توحید شد. 👈🏻«اذیرفعابراهیمالقواعدمنالبیت»(۱۲۷بقره)
⭐️جانش را در راه خدا تسلیم كرد، آتش بر او گلستان شد. 👈🏻«یاناركونىبرداًوسلاماً»(۶۹انبیاء)
⭐️فرزند را براى ذبح آماده كرد، 👈🏻«و تلّه للجبین»(۱۰۳صافات) ، جان به سلامت برد و سنّت قربانى در جایگاهش واجب شد.
⭐️تا اواخر عمر بىفرزند، ولى راضى بود، در پایان عمر، نبوّت در دودمانش قرار گرفت.
⭐️در خلوتترین مكانها كعبه را ساخت، پرجاذبهترین مناطق زمین شد.
⭐️در بیابان، تنهاى تنها فریاد زد، از تمام زمین، لبّیكگو رسید. 👈🏻«اذّنفىالنّاس بالحجّ»(۲۷حج)
⭐️كودك تشنهى خود را رها كرد، آب زمزم، براى همیشه جارى شد.
⭐️در برابر تهدید عموى بتپرستش سلام كرد، 👈🏻«قال سلامٌ علیك»(۴۷مریم) خداوند به او سلام فرستاد. «سلامٌ على ابراهیم»(۱۰۹صافات)
⭐️همه با اودشمنى كردند، خدا او را خلیل خود دانست. 👈🏻«واتّخذاللّهابراهیمخلیلا»(۱۲۵نساء)
⭐️یك نفر بود، امروز همه مكتبهاى آسمانى، خود را ابراهیمى مىدانند.🌸🍃
#تفسیر_قرآن
#تدبر
#انبیا
🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
در زمانهای گذشته درب قصر یکی از پادشاهان لکه سیاهی افتاده بود خادمین دربار هر کاری کردند، نتوانستد لکه را از بین ببرند
یک روز مرد فقیری
از این موضوع مطلع شد و گفت من می دانم چرا درب قصر پادشاه سیاه شده است
مرد فقیر را پیش پادشاه بردند و
ایشان به پادشاه گفت
داخل درب گرانبهای قصر شما کِرمی هست که مشغول خوردن درب است!
پادشاه به او خندید وگفت ای مردک مگر می شود در داخل درب کرم زندگی کند؟
مرد فقیر گفت ای پادشاه من یقین دارم کرمی در آن وجود دارد
پادشاه گفت بسیار خوب!
دستور می دهم درب را بشکنند اگر کرمی نبود گردنت را می زنم
مرد هم پذیرفت
وقتی درب را شکافتند دیدند کِرمی زیر قسمت سیاهی لکه رنگ وجود دارد.
پادشاه از پاسخ او خوشش آمد و دستور داد مرد فقیر را به گوشه ای از آشپزخانه برده و مقداری از پس مانده غذاها را به او بدهند!
روز بعد پادشاه که سوار بر مرکب یکی از اسبانش شد بود رو به مرد فقیر کرد و گفت
این بهترین اسب من است نظر تو چیست؟
مرد فقیر گفت شاید این اسب در تند دویدن بهترین باشد که هست ولی یک ایرادی نیز دارد پادشاه سوال کرد ای مرد بگو ببینم چه ایرادی دارد؟
مرد فقیر گفت: این اسب در اوج دویدن هم که باشد وقتی رودخانه ای ببیند به درون آب می پرد
پادشاه باورش نشد!
برای اثبات ادعای مرد فقیر ،
سوار بر اسب از کنار رودخانه ای گذشت
ناگهان اسب با دیدن رودخانه سریع خودش را درون آب انداخت
پادشاه از دانایی مرد فقیر متعجب شد و
دستور داد که مرد فقیر را مجددا به محل قبلی برده و پس مانده غذاها را به بدهند.
روز بعد خواست تا او را بیاورند
وقتی فقیر را نزد پادشاه آوردند ؛پادشاه از او سوال کرد:
مردک بگو دیگر چه می دانی؟
مرد که به شدت ترسیده بود گفت:
می دانم که تو شاهزاده نیستی!!
پادشاه به خشم آمد و او را به زندان افکند
ولی چون دو مورد قبل را درست جواب داده بود
در پی کشف واقعیت نزد مادرش رفت و گفت ای مادر راستش را بگو من کیستم این درست است که شاهزاده نیستم؟!
مادرش بعد کمی طفره رفتن گفت:حقیقت دارد پسرم! من و شاه از داشتن بچه بی بهره بودیم
و از به تخت نشستن برادرزاده های شاه هراس داشتیم؛
وقتی یکی از خادمان دربار تو را به دنیا آورد تو را از او گرفتیم و گفتیم ما بچه دار شدیم
بدین صورت پادشاه از راز شاهزاده نبودن خود باخبر شد !!
پادشاه بار دیگر مرد فقیر را خواست و از سِرّ دانایی او پرسید.....
مرد فقیر گفت:
علت سیاهی در را از آنجایی فهمیدم که هر چیزی تا از درون خودش خراب نشود از بین نمی رود!
علاقه اسب به آب را چون پاهایش پشمی بود و کُلک داشتند فهمیدم که در زمان کُره بودن در زمان چریدن در چراگاه حتما روزی از شیر گاومیشی تغذیه کرده و حتما به آب تنی علاقه مند است.
پادشاه پرسید :
"""اصالت""" مرا چگونه فهمیدی؟!
فقیر گفت:
من پاسخ دو سئوال مهم زندگیتان را دادم
ولی تو به جای پاداش مناسب، دو شب مرا به گوشه ای از آشپزخانه فرستادی و غذای پسمانده دربار دادی
چون این کار تو را دور از کرامت یک شاهزاده دیدم
""""فهمیدم تو نیستی""""
یادمان باشد بنیادی ترین ""خصایص ما انسان ها ذاتی"" است
هیچگاه آدم کوچک بزرگ نمی شود و هیچوقت بزرگ و بزرگ زاده کوچک نمی شود.
#داستان
#حکمت
#درس_اخلاق
🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir