eitaa logo
هشتادیای انقلابی😎
1.1هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
15 فایل
♥️❁⇜دشمنـٰان‌انقلـٰاب‌بدانند،وقتۍمــٰا ازجانمــان‌گذشٺیم؛ دیگـࢪهیچ‌ࢪاھـۍبࢪاۍٺسلط‌بـࢪمـانداࢪند! -شہیدآوینۍ! +کپی با ذکر صلواتی برای سلامتی و ظهور امام زمان آزاده🌳💚☘ ❌تبادل نداریم...
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹شهید مجید محمدی: 🔹ما که رفتیم... 🔹مادر پیری دارم و یک زن و سه بچه قدو نیم قد... 🔹از دار دنیا چیزی ندارم... 🔹جز یک پیام: 🔹قیامت یقه‌تان را میگیرم اگـر را تنها بگذارید. 🌹 ❤️ @ya_aba_saleh_al_mahdi
♥️ پیر مردی 70 ساله بود، پشت خط؛ مسئول ایستگاه صلواتے بود! محاسنے سفید و چهره‌اے نورانے داشت... بسیجیان به او «بابا صلواتے» مے‌گفتند؛ و گاهے به شوخے مے گفتند: «بابا امروز نور بالا مےزنے!» واقعاً چهره‌اے دوست داشتنے و شخصیتے مجذوب کننده داشت، از گفتار و رفتارش لطف و عطوفت مے‌بارید... چهار ماه بود به مرخصے نرفته بود! هر وقت علتش را مےپرسیدیم مے گفت: « چرا به مرخصے بروم؟ من آمده‌ام در خدمت رزمندگان باشم... عمرم را کرده‌ام! این آخر عمرے از خدا خواسته‌ام شهادت را نصیبم نماید... آرزو دارم شهید شوم و مانند امام حسین علیه السلام سرم از بدن جدا شود و بر نیزه قرار گیرد...» از نظر ما، محال بود این آرزوی بابا صلواتے برآورده شود!! تا این که یک روز هواپیماهاے دشمن منطقه را بمباران کردند... یک راکت به ایستگاه صلواتے اصابت کرد؛ پیرمرد به شهادت رسید... وقتےبه کنار جنازه سوخته‌اش رسیدیم؛ سر در بدن نداشت... دو روز بعد بچه ها سر بابا صلواتے را در روی نیزار هاےاطراف رودخانه پیدا کردند!! او به آرزویش رسیده بود... 🍃 @ya_aba_saleh_al_mahdi 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی صلوات
❣حاج همت گفت: پاشو برو غسل ڪن، بيا. ❣پرسيدم: چرا؟ ❣گفت: پاشو. ❣گفتم: خوب بہ چہ نيتی؟ ❣گفت: پاڪی.... ❣يڪ دست لباس سپاه گذاشت جلوم. ❣گفت: «...حالا بپوش.» 🌷سردارشهید محمدابراهیم همت 🌷 @ya_aba_saleh_al_mahdi 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی صلوات 🍃
📜فرازی از وصیت‌نامه شهید مدافع حرم سجاد زبرجدی: 🌹شما چهل روز دائم الوضو باشید خواهید دید که درهای رحمت خداوند چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد. 🌹 نمازهای واجب خود را دقیق و اول وقت بخوانید، خواهید دید که چگونه درهای خداوند در مقابل شما باز خواهد شد. 🌹سوره واقعه را هر شب یک مرتبه بخوانید، خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمی گرداند. 🌹انسان اگر می خواهد به جایی برسد، با نمازشب می رسد. 🌹برادران و خواهران من، اگر ما در راه امام زمان(عج) نباشیم بهتر است هلاک شویم و اگر در راه امام زمانمان استوار بمانیم بهتر است آرزوی شهادت کنیم، زیرا شهادت زندگی ابدی است. 🌹برادران و خواهران من، (عج) غریب است. نباید آقا را فراموش کنیم، زیرا آقا هیچ وقت ما را فراموش نمی کند و مدام در رحمت دعای خیرش هستیم. 🌹از شما بزرگواران خواهشی دارم، بعد از نمازهای یومیه دعای فرج فراموش نشود و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید زیرا امام، منتظر دعای خیر شما است. 🌹هر گناه ما، مانند سیلی است برای حجت ابن الحسن (ارواحنا فداه) 🌹سه چیز را هر روز تلاوت کنید: ✨1- زیارت عاشورا ✨2- نافله ✨3- زیارت جامعه کبیره 🌺اگر درد دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم، به لطف خداوند حاضر هستم. 🌺من منتظر همه شما هستم. دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد شهید شود. 🌺خداوند سریع الاجابه است، پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید. 🍃پاسدار مدافع حرم 🍃شهید سجاد زبرجدی 🍃 @ya_aba_saleh_al_mahdi
🍃عکسهای یی شهدا😍👇 🎉 مبارک❤️👇 👇👇 📌دعا برای فرج و سلامتی یادتون نره
🌹یوسف یه تسبیح هزارتایی داشت و هرشب ذکر میگفت، به دلیل صلوات های زیادی که ایشون تو یک روز میفرستاد به محمدعشقی معروف شده بودو نام جهادیش شده بود محمدعشقی. 🌹بعضی دوستان به ایشون میگفتن یوسف زهرا که دلیلش ارادت خیلی زیاد آقا یوسف به مادرمون خانم فاطمه زهرا(سلام الله علیها) بود... 🌹شهید فدایی نژاد نوای ملکوتی در تلاوت قرآن کریم داشت  و هرکسی رو باصداش تحت تاثیر قرار میداد. 🌹آقا یوسف از اخلاق بسیار خوبی برخوردار بود و همیشه لبخند به لبش بود و  مهربانی خاصی تو وجودش دیده میشد که با اولین برخورد، طرف رو مجذوب خودش میکرد. 🌹یوسف ،بمب روحیه بود. همیشه وقتی بیسیم لازم نبود پشت بیسیم نوحه میخوند و رفقا رو به فیض میرسوند. 🌹پدر شهید میگفت یوسف با سن کمش به ما درس های بزرگ میداد. میگفت بابا نماز اول وقت رو نباید فراموش کنیم. یادمه بعد شهادتش افرادی اومده بودن که نمیشناختیم و میگفتن ما کسی رو نداشتیم که کمکمون باشه اما آقا یوسف مخفیانه به ما کمک میکرد و مامثل بچه خودمون دوسش داشتیم. 🌹یوسف همیشه دست بوس پدر و مادر بود و به خانواده میگفت چطوری مادرشهید! چطوری پدرشهید! مادرش ناراحت میشد و میگفت من میخوام دومادیتو ببینم. یوسف میگفت نه مامان حالا زوده. 🍃شهید مدافع وطن یوسف فدایی‌نژاد 🔹تولد: ۶۲/۱۰/۲۹ 🔹شهادت: ۹۰/۶/۱۳؛ سردشت، درگیری با گروهک تروریستی پژاک 🌹 @ya_aba_saleh_al_mahdi تعجیل در فرج و سلامتی صلوات
﴾﷽﴿ 🔹پرسید: لباس چه رنگیه؟ 🔹گفتم: سبز؟ 🔹خندید و رفت. 🔹روز بعد دوباره پرسید: لباس پاسدار چه رنگیه؟ 🔹گفتم: خاکی؟ 🔹خندید و رفت. 🔹فرداش که شهید شد، وقتی رفتم بالای سرش دیدم تمام لباس‌هایش از خون خودش قرمز شده! ✍خاطره‌ای از شهید دوران دفاع مقدس؛ سردار شهید حسین کامرانی 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌹سلام خدا بر پاسدارانی که لباس خود را با خون خود، رنگ خدایی زدند. سلام بر شهیدان...🤚 🌷 @ya_aba_saleh_al_mahdi 🍃تعجیل در فرج و سلامتی صلوات
💠محمودرضا، خیلی به امام زمان"عج" ارادت داشت. ازاین ارادتای خشک و خالی که فقط بشینی بگی «آقاجان کی میای دورت بگردم» نه! دنبال آمادگی بود دنبال آماده سازی بود دنبال آگاهی بود. ✍ یڪبار در خانہ صحبت وصیتنامہ شد. بہ پوستر حاج همت  روی ڪمدش اشاره ڪرد و گفت: وصیت من همان جملہ حاج همت است: 👈 "با خدای خود پیمان بستہ‌ام تا آخرین قطره خونم ، در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهے یڪ آن ، آرام و قرار نگیرم" 🌷شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی 🌷 @ya_aba_saleh_al_mahdi ♻️ برای خود چکار کردیم؟؟ 🌹سلامتی
47.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📃سخنی از پاسدار مدافع حرم شهید محمودرضا بیضایی: 👌باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده‌ایم و شیعه هم به دنیا آمده‌ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی‌ها، غربت‌ها و دوری‌هاست و جز با فداشدن ، محقق نمی‌شود. ✍یکبار در خانه صحبت وصیتنامه شد؛ محمودرضا به پوستر شهید ‌همت روی کمدش اشاره کرد و گفت: وصیتِ من، همان جمله‌ی حاج‌همت است: 👈"با خدای خود، پیمان بسته‌ام که تا آخرین قطره‌ی خونم، در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهی ، یک آن، آرام و قرار نگیرم."                  ┄═✼🍃🌸🍃✼═┄ شهید بیضایی در ۱۸ آذر ۱۳۶۰، در تبریز به دنیا آمد و در ۲۹ دی ۱۳۹۲، در زینبیه دمشق، به شهادت رسید و پیکر گلگونش، در گلزار شهدای تبریز، به خاک سپرده شد. 🌹 🌹 🌹 @ya_aba_saleh_al_mahdi
💜میخواهم شبیه تو باشم 🌷سردار شهید حاج حسین خرازی: °•°• اگر کار برای خداست، پس گفتنش برای چیست؟! °•°• @noore_quran 🌷 👊 😷
💌پدر شهید دانشگر: 🌹شبی زمستانی در سال ۱۳۷۱ بود که در یک مجلس ذکر مصیبت اهل‌بیت، شرکت کرده بودم که روضه‌ باب‌الحوائج حضرت عباس (علیه‌السلام) را می‌خواندند و من بسیار منقلب شده بودم. یادم هست که در گوشه مجلس، با حضرت عباس نجوا می‌کردم. 🌹در همان حال‌وهوا بودم که نام فرزندی که در راه بود را انتخاب کردم و تصمیم گرفتم که نام فرزندم را "عباس" بگذارم. 🌹با مادرش، در میان گذاشتم؛ او هم پذیرفت. 🌹آن روزها گمان نمی‌کردیم که عباس، مثل صاحب نامش، در راه دفاع از حرم، به شهادت خواهد رسید. 📚برگرفته از کتاب "لبخندی به رنگ شهادت"؛ زندگینامه و خاطرات جوان مؤمن انقلابی، پاسدار مدافع‌حرم دهه‌هفتادی، 💕شهید عباس دانشگر💕 🌞تولد: ۱۳۷۲/۲/۱۸ ⭐️شهادت: ۱۳۹۵/۳/۲۰ 🌷 🌷روحمان با یادشان شاد♥️ 🌷راهشان پررهرو @noore_quran
🌹توی سفر کربلامون، سیدجواد دست چپش را روی شانه راستم میذاشت و با دست دیگرش عصای نابینایی‌ش رو میگرفت و میرفتیم زیارت. بلد راهش بودم. 🌹یکبار که از حرم حضرت عباس بیرون می‌آمدیم، وقتی کفشهاش رو از کفشداری گرفتم، بدون این که خَم شوم، انداختم جلو پاش. ناغافل پاشنه یکی‌شان خورد به ناخن شست سیدجواد که ورم داشت. صورتش از درد جمع شد و با دست چپش، محکم شانم را فشار داد. با همان فشار، درد پیچید تو کل بدنم. با اینکه تقصیر خودم بود، آن لحظه از دستش خیلی ناراحت شدم. 🌹رهایش کردم و رفتم چند متر آنطرفتر. با ابروهای گره‌خورده، ایستادم به تماشاش. دور خودش چرخید. چند متری جلوتر رفت. با همان حالش از چند نفری کمک خواست. نمی‌فهمیدند چی میخواد. درماندگی‌اش اشکم را درآورد. چند دقیقه بیشتر نمانده بود بهش برسم که با صدای جوانی به خودم آمدم: " به حسین و عباس ببخشش!" 🌹تمام موهای بدنم سیخ شد. بدون هیچ حرفی رفتم سمت سیدجواد. دستش را گرفتم و به سمت هتل حرکت کردیم، مثل بچه‌ای که کنار مادرش آرام گیرد، آرامش گرفت. توی راه مثل ابر بهار اشک ریختم. بعد از آن، واقعاً ته دلم با سیدجواد صاف شد. صافِ صاف، مثل آینه. 📚کتاب چشم‌روشنی، زندگی جانباز شهید سیدجواد کمال به روایت همسر 🌷باز پنجشنبه‌و @noore_quran
🌹مادر شهید مدافع حرم نوید صفری: چندبار وقتی تصاویر جنایت‌های داعش را در تلویزیون پخش می‌کردند، نوید رو به من می‌کرد و می‌گفت : ➖من هم دوست دارم بروم سوریه. مامان راضی باش. ➖من می‌گفتم چطور دلم رضایت بدهد به رفتنت؟ ➖ می‌گفت: اگر ما نرویم پای اجنبی به کشور ما می‌رسد.  به ناموس ما رحم نمی‌کند. بعد دوباره حرف اعزام به سوریه را مطرح کرد و دوباره دنبال رضایت گرفتن از من بود.  من گفتم: ➖ اگر رضایت ندهم چه ؟ گفتم : ➖نوید جان، ما از سهم خودمان شهید دادیم، 👈 هم عمویت شهید است، 👈 هم دایی‌ات، خانواده ما دیگر طاقت از دست دادن یک جوان دیگر را ندارد.  نوید خندید و گفت: ➖ نه مامان. این سهم مادرانتان است.  آنها سهم خودشان را داده‌اند.  گفتم : ➖خب من هم خواهر شهیدم دیگر.  گفت : ➖نه تو باید سهم خودت را بدهی. بالاخره آن‌قدر اصرار کرد که من رضایت دادم. حتی یادم هست آن موقع به خاطر حرف و حدیث‌هایی که دورادور شنیده می‌شد، به نوید گفتم: ➖ نوید اگر تو بروی سوریه شاید بعضی‌ها فکر کنند برای پول رفته‌ای! نوید هم خندید و گفت: ➖ مامان من یک ریال هم از این راه پول نمی‌گیرم. من برای پول نمی‌روم. داوطلبانه می‌روم. خودم می‌خواهم بروم سوریه. من برای حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) و امام حسین(علیه‌السلام) می‌روم.... 🕊پاسدار مدافع حرم 🕊شهید نوید صفری 🍃ولادت: ۱۳۶۵/۴/۱۶ 🍂شهادت: ۱۳۹۶/۸/۱۸ 🌹 @noore_quran
🌹در جریان تفحص یک شهید، خیلی گشته بودیم؛ نه پلاکی، نه کارتی، چیزی همراهش نبود...لباس فرم سپاه تنش بود...چیزی شبیه به دکمه پیراهن در جیبش، نظرم را جلب کرد...خوب که دقت کردم، دیدم که یک نگین عقیق است که انگار جمله‌ای بر روی آن حک شده است. 🌹خاک و گل‌ها را پاک کردم؛ دیگر نیازی نبود که دنبال پلاکش بگردیم...روی عقیق نوشته بود: "به یاد شهدای گمنام" 🌹یادمان باشد...تا ابد به آنان که پلاکشان را از گردن خود درآوردند تا مانند مادرشان، گمنام و بی‌مزار بمانند، مدیونیم... ♥️ @noore_quran
🌹شهید سیدمحمد حسینی بهشتی: 🍃یک چیز را من از شما می‌خواهم که خود هم به آن عمل می‌کنم؛ هیچکس مرا در این دوره فراز و نشیب انقلاب، در سخت‌ترین شرایط، نتوانسته است با قیافه افسرده ببیند! 🍃ما که به دنبال "اِحْدَی الْحُسْنَيَيْن" هستیم(یا شهادت یا پیروزی)، دیگر افسردگی چرا؟؟ 🍃افسرده نباشید! چهره‌ها شاداب باشد، نشاط داشته باشید! آن‌وقت شعارتان همین است که آمریکا و مزدورانش، هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند. ❤️ @noore_quran
بسم رب شهدا و الصدیقین شهید یوسف قربانی در خانواده ضعیفی در زنجان متولد شد و در شش ماهگی پدر و شش سالگی مادرش را از دست داد ....شهید قربانی در جبهه یکی از غواصانی بود که برای اب نامه مینوشت ....قبل از شهادت از یوسف پرسیدن غواص به چه معناست گفت : غواص یعنی مرغابی امام زمان عج الله باشی. برای شادی روح این شهید بزرگوار صلوات و یک سوره بخوانیم .... به کانال هشتادیای انقلابی بپیوندید🇮🇷 @enghelabii_80✌🏻😎✌🏻
سردار اباذری: برای منی که فرمانده‌اش بودم باور کردنی نبود؛ اما عباس تا به حال یک نامحرم هم ندیده بود! اولین نامحرمی که او را هم درست ندید دختر عمویش بود.بعد از مراسم خواستگاری پرسیدم: دختر عمویت رو دیدی؟ گفت: نه واقعا! گفتم: تو از آن مردهایی هستی، که خیلی عاشق‌پیشه می‌شوی چون از حرام، چشم می‌پوشی... "داود فاضل فلاورجانی" به کانال هشتادیای انقلابی بپیوندید🇮🇷 @enghelabii_80✌🏻😎✌🏻
‏این بلوز سبز با این گنگ بالا لقبش ‎ بود همسرش میگه یک سال قبل شهادت تو خواب میبینه بین زمین و آسمان در حال پروازه که یهو مانعی سر راهش قرار میگیره این مانع رو با ذکر ‎ پشت سر میزاره و با سرعتی بیشتر از پیش تو اوج پرواز می‌کنه یک سال بعد این خواب شهید شد ‎ "حاج‌نادر" به کانال هشتادیای انقلابی بپیوندید🇮🇷 @enghelabii_80✌🏻😎✌🏻
4_1252058012747563176.mp3
2.69M
امروز سالروز شهادت هست. مداحی ایشون رو بشنوید. 🌹روضۀ حضرت زهرا (س) از "شهید تورجی زاده" 🌹روضه را به درخواست "شهید " از پشت بیسیم خواند و بعد در كل بيسیم ها پخش شد. 🕊 به کانال هشتادیای انقلابی بپیوندید🇮🇷 @enghelabii_80✌🏻😎✌🏻
خاطره همسر : یهو وسط حرفـش میگفت: "خانوم...♥️ اگـه من شہید شدم بهم افتخار کن..." مـیگـفـتـم:"وا بـه چـی افتخار کنم…؟! بـه این کـه شوهـر نـدارم…؟!" میـگفـت: بـه این افتخار کـن کـه من همه رو دوست دارم و...بـه خاطر همـه مردم میرم..اگـر نرم دشمن میاد داخل خاکمون. پیـش از ما هـم اگه شهدا نمیرفتن...حالا ما هـم نمیتونستـیم تو امنـیت و آرامـش زندگـی کنیم..." روز آخری کـه میخواست بره گفت: "بیایـیـد وایسید عکس بگیریم…کولـه شو کـه برداشت...رفتم آب و قرآن بیارم...فضا یـه جوری بود...فکر میـکردم این حالات فقط مخصوص فیلمـا و تو کتاباست...احـسـاس میکردم...مهدی بال درآورده داره میـره...از بـس کـه خوشحال بود...ساکـشو خودم جمع کردم...قرار بـود ۴۵ روزه بره و برگرده ولـی...۲۱ روزِ بعد شهید 💔شد... به کانال هشتادیای انقلابی بپیوندید🇮🇷 @enghelabii_80✌🏻😎✌🏻
🌹شیرودی در کنار بالگرد جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سوال می‌کردند. خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی جنگیم ما برای اسلام می جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد. این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستینهایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا می‌رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان می آید وقت است. 🌹8 اردیبهشت سالروز شهادت 🌿 به کانال هشتادیای انقلابی بپیوندید🇮🇷 @enghelabii_80✌🏻😎✌🏻
🌷هجدهم اردیبهشت، سالروز شهادت سردار شهید حاج سید علی دوامی ❤️شهیدی که به راز ۲۱ معروف شده است ولادت: ۲۱ رمضان ۱۳۴۶ شهادت: ۲۱ رمضان ۱۳۶۷ (برابر با ۱۸ اردیبهشت ۶۷) سن ۲۱ سال مادر شهید: همرزمان فرزندم می گفتند: سیدعلی با آب یخ در عملیات‌ها غسل شهادت می‌کرد. 🌿کلام شهیـد: بارالها، من نمی خواهم که در بستر بمیرم. می روم تا همچو مردان خدا در دل سنگر بمیرم و می دانم که به شهادت می رسم، می خواهم اگر لیاقتش را داشتم، بدنم مانند فاطمه زهرا(س) مفقودالاثر باشد. 🌹 به کانال هشتادیای انقلابی بپیوندید🇮🇷 @enghelabii_80✌🏻😎✌🏻
🌹شهیدی که با قبر خالی شفای مریض را می دهد پدر شهید حسینعلی بالویی نقل می کند: که روزی بر سر مزار فرزندم در گلزار شهدای بهشهر رفته بودم. دیدم زن و شوهری بر سر مزار پسرم نشسته‌اند و به شدت گریه می‌کنند. رفتم نزدیک قبر و علت را جویا شدم. به آنها گفتم که این سنگ قبر پسر من است اما در این قبر شهیدی نیست که شما اینقدر برایش گریه می‌کنید. پسر من مفقود الجسد است. در ضمن من اصلا شما را نمی‌شناسم. از سر و وضعشان هم معلوم بود که شمالی نبودند. خانمی که گریه می‌کرد در جواب من گفت:  فرزند مریضی دارم که از ناحیه دو پا فلج بود. دوا و درمان‌های ما نتیجه نداد و از سلامتی‌اش ناامید شدیم اما پسرم یک شب در خواب دید که جوانی به سراغش آمده است و به او می‌گوید که از جایش بلند شود. پسرم در پاسخ جوان می‌گوید که من فلج هستم و قادر به راه رفتن نیستم. جوان می‌گوید برخیز تو شفا یافته‌ای! من شهید بالویی از مازندران هستم. فرزندم از خواب بلند شد در حالی که شفا گرفته بود. من تمام گلزار شهدای شهرهای مازندران را یک به یک رفتم و روی سنگ مزارها را خواندم. تا اینکه بالاخره در گلزار شهدای بهشهر (اینجا) این سنگ قبر را پیدا کردم. پدر شهید می‌گفت: نشستم و دوباره برایم مسلم شد که فرزندم زنده حقیقی است و براستی شهدا صاحب حیات طیبه‌اند. به کانال هشتادیای انقلابی بپیوندید🇮🇷 @enghelabii_80✌🏻😎✌🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ مصادف‌با سالروز: 🦋ولادت پدر شهید: از همان کودکی، مسیر بندگی را در پیش گرفته بود. ۹ ساله بود که اعتکاف های رجبیه اش در مسجد جامع سمنان آغاز شد. بعدها، با دوستان هیئتی اش، همراه شد و عشق حسین (ع) در جانش شعله کشید و شاید به همین خاطر بود که در دو راهی تحصیل دانشگاه سمنان و دانشگاه امام حسین (ع)، دانشگاه امام حسین (ع) را برگزید. درس خوان بود و اهل مطالعه و آموختن. بعدها مدرک کارشناسی جنگ افزار را از دانشگاه امام حسین (ع) را گرفت اما روح تشنه اش، بار دیگر او را به دانشگاه کشاند و آموختن «علوم سیاسی» را پس از جنگ افزار آغاز کرد. 🌷 تولدت مبارک رفیق شهیدم به کانال هشتادیای انقلابی بپیوندید🇮🇷 @enghelabii_80✌🏻😎✌🏻
وقتی که قرار بود خبر شهادت روبه فاطمه خانم بدیم، شب عاشورا، من با علم به اینکه حدیث قدسی داریم که خداوند می‌فرمایند مردی از خانواده‌ای برود سرپرست خانواده اش خودم می‌شوم، آنجا توی دلم گفتم خدایا شما سرپرست ما هستی. ما قبلاً با واسطه از شما می‌خواستیم، اما الآن دیگه شما مستقیماً سرپرست من و بچه‌هام هستید. آن‌شب به هرکس گفتیم خبرشهادت رو به فاطمه خانم بدید چون همه شدت علاقه فاطمه‌خانم به باباش رو میدونستند هیچکسی قبول نکرد؛ خودم باید به فاطمه خانم میگفتم. چون خونه خیلی شلوغ بود فاطمه رو برده بودیم خونه یکی از دوستان، وقتی اومد خونه بردمش توی اتاق نشوندم روی پاهام، گفتم مامان می‌خوام یک خبر خوش بهت بگم. گفت چی مامان؟ گفتم مامان تاحالا که بابامصطفی سوریه بود اگر اتفاقی می‌افتاد چطوری به بابا می‌گفتی؟ گفت صبر می‌کردیم بابا بیاد، یا زنگ میزدیم. گفتم خبر خوش من اینه که دیگر نیاز نیست به بابا زنگ بزنی یا منتظر بمونی بیاد خونه تا بهش بگی چی شده از این به بعد هر اتفاقی برات بیفته، همانجا و همان ثانیه بابا هست و متوجه میشه؛ تا این رو گفتم این بچه شش سال لبخند تلخی زد و گفت:مامان، بابا شهید شده؟ گفتم:بله عزیزم، اما از این به بعد بیشتر کنارته، مراقبته، دیگه همیشه پیشت هست. @mesle_mostafa روز دختر و میلاد بر دختران شهدا مبارکباد به کانال هشتادیای انقلابی بپیوندید🇮🇷 @enghelabii_80✌🏻😎✌🏻