🌹شهیدی که با قبر خالی شفای مریض را می دهد
پدر شهید حسینعلی بالویی نقل می کند: که روزی بر سر مزار فرزندم در گلزار شهدای بهشهر رفته بودم. دیدم زن و شوهری بر سر مزار پسرم نشستهاند و به شدت گریه میکنند. رفتم نزدیک قبر و علت را جویا شدم. به آنها گفتم که این سنگ قبر پسر من است اما در این قبر شهیدی نیست که شما اینقدر برایش گریه میکنید. پسر من مفقود الجسد است. در ضمن من اصلا شما را نمیشناسم. از سر و وضعشان هم معلوم بود که شمالی نبودند. خانمی که گریه میکرد در جواب من گفت: فرزند مریضی دارم که از ناحیه دو پا فلج بود. دوا و درمانهای ما نتیجه نداد و از سلامتیاش ناامید شدیم اما پسرم یک شب در خواب دید که جوانی به سراغش آمده است و به او میگوید که از جایش بلند شود. پسرم در پاسخ جوان میگوید که من فلج هستم و قادر به راه رفتن نیستم. جوان میگوید برخیز تو شفا یافتهای! من شهید بالویی از مازندران هستم. فرزندم از خواب بلند شد در حالی که شفا گرفته بود. من تمام گلزار شهدای شهرهای مازندران را یک به یک رفتم و روی سنگ مزارها را خواندم. تا اینکه بالاخره در گلزار شهدای بهشهر (اینجا) این سنگ قبر را پیدا کردم. پدر شهید میگفت: نشستم و دوباره برایم مسلم شد که فرزندم زنده حقیقی است و براستی شهدا صاحب حیات طیبهاند.
#یاد_شهدا_باصلوات
به کانال هشتادیای انقلابی بپیوندید🇮🇷
@enghelabii_80✌🏻😎✌🏻
7.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امروز ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ مصادفبا سالروز:
🦋ولادت #شهید_عباس_دانشگر
پدر شهید:
از همان کودکی، مسیر بندگی را در پیش گرفته بود. ۹ ساله بود که اعتکاف های رجبیه اش در مسجد جامع سمنان آغاز شد.
بعدها، با دوستان هیئتی اش، همراه شد و عشق حسین (ع) در جانش شعله کشید و شاید به همین خاطر بود که در دو
راهی تحصیل دانشگاه سمنان و دانشگاه امام حسین (ع)، دانشگاه امام حسین (ع) را برگزید. درس خوان بود و اهل مطالعه و آموختن. بعدها مدرک کارشناسی جنگ افزار را از دانشگاه امام حسین (ع) را گرفت اما روح تشنه اش، بار دیگر او را به دانشگاه کشاند و آموختن «علوم سیاسی» را پس از جنگ افزار آغاز کرد.
🌷 تولدت مبارک رفیق شهیدم
#یاد_شهدا_باصلوات
به کانال هشتادیای انقلابی بپیوندید🇮🇷
@enghelabii_80✌🏻😎✌🏻
وقتی که قرار بود خبر شهادت روبه فاطمه خانم بدیم، شب عاشورا، من با علم به اینکه حدیث قدسی داریم که خداوند میفرمایند مردی از خانوادهای برود سرپرست خانواده اش خودم میشوم، آنجا توی دلم گفتم خدایا شما سرپرست ما هستی. ما قبلاً با واسطه از شما میخواستیم، اما الآن دیگه شما مستقیماً سرپرست من و بچههام هستید. آنشب به هرکس گفتیم خبرشهادت رو به فاطمه خانم بدید چون همه شدت علاقه فاطمهخانم به باباش رو میدونستند هیچکسی قبول نکرد؛
خودم باید به فاطمه خانم میگفتم.
چون خونه خیلی شلوغ بود فاطمه رو برده بودیم خونه یکی از دوستان، وقتی اومد خونه بردمش توی اتاق نشوندم روی پاهام، گفتم مامان میخوام یک خبر خوش بهت بگم. گفت چی مامان؟ گفتم مامان تاحالا که بابامصطفی سوریه بود اگر اتفاقی میافتاد چطوری به بابا میگفتی؟ گفت صبر میکردیم بابا بیاد، یا زنگ میزدیم. گفتم خبر خوش من اینه که دیگر نیاز نیست به بابا زنگ بزنی یا منتظر بمونی بیاد خونه تا بهش بگی چی شده از این به بعد هر اتفاقی برات بیفته، همانجا و همان ثانیه بابا هست و متوجه میشه؛ تا این رو گفتم این بچه شش سال لبخند تلخی زد و گفت:مامان، بابا شهید شده؟
گفتم:بله عزیزم، اما از این به بعد بیشتر کنارته، مراقبته، دیگه همیشه پیشت هست.
#شهید_مصطفی_صدرزاده
@mesle_mostafa
#یاد_شهدا_باصلوات
روز دختر و میلاد #حضرت_معصومه بر دختران شهدا مبارکباد
به کانال هشتادیای انقلابی بپیوندید🇮🇷
@enghelabii_80✌🏻😎✌🏻
عکس دخترشو زده بود تو دفتر فرماندهیش
بهش گفتم مرتضی اون عکسو بردار اینجوری دلت گیره نمیتونی بپریا..
گفت: نه میخام با همه وابستگیام فدایی #امام_زمان عجل الله فرجه بشم...
#شهید_مرتضی_مسیبزاده
#یاد_شهدا_باصلوات
بهکانالهشتادیایانقلابیبپیوندید🇮🇷
@enghelabii_80✌🏻😎✌🏻
خدایا دستت را روی سرم بگذار !!
وقتی اذان صبح میشد بعد از وضو رو به قبله می ایستاد و میگفت :《ای خدا! این دستت را روی سر من بگذار و تا صبح فردا برندار!》
به شوخی دلیل این کار را از او پرسیدم. او در پاسخ چنین گفت: «اگر دست خدا روی سرمان باشد، شیطان هرگز نمی تواند ما را فریب دهد!»
#شهید_عباس_بابایی
#یاد_شهدا_باصلوات
#اغاز_ولایت_امام_زمان
بهکانالهشتادیایانقلابیبپیوندید🇮🇷
@enghelabii_80✌🏻😎✌🏻
برشی از کتاب 👇
همسر شهید:
«تک به تک اعضای خانواده اش را به من سپرد، خانواده خودش که تمام شد شروع کرد به سفارش اعضای خانواده من، از من خواست حواسم به همه باشد، منتظر بودم بین همه این حرف ها سفارشی هم برای خودم داشته باشد ولی چیزی نگفت، همه را که به من سپرد از روی صندلی بلند شد. با همان چشم های اشک بار به مرتضی گفتم: تو که خیلی با معرفت بودی، همه رو سپردی پس من چی؟ لبخند آرامی زد و گفت: نگران نباش، خودم هواتو دارم...»
✍برشی از کتاب *هواتو دارم* روایتی از زندگی مهندس شهید مرتضی عبداللهی از زبان همسر شهید
#یاد_شهدا_باصلوات
#ایران_پرچمدار_ظهور
بهکانالهشتادیایانقلابیبپیوندید🇮🇷
@enghelabii_80✌🏻😎✌🏻
همسر شهید:
بچهٔ دختر را خیلی دوست داشت. میگفت: دختر دولت و رحمت برای خانه میآورد. موقع وضع حمل، من قزوین بودم و او دزفول. تلفنی مژدهٔ تولد اولین بچهمان را به او دادم. وقتی فهمیده بود بچه دختر است، پای تلفن سجدهٔ شکر کرده بود. وقتی آمد، بیمارستان بودم. یک کاغذنوشته بالای سر «سلما» گذاشت که «لطفاً مرا نبوسید!» خودش هم آنقدر دیوانهاش بود که دلش نمیآمد ببوسدش.
📚 «آسمان؛ بابایی به روایت هسر شهید»
#خلبان_شهید_عباس_بابایی
#یاد_شهدا_باصلوات
بهکانالهشتادیایانقلابیبپیوندید🇮🇷
@enghelabii_80✌🏻😎✌🏻
🔺️همیشه وضو داشت. یه روز گفتم رضا چرا وقتی که پای سفره می شینی. وقتی می خوابی وقتی از خونه بیرون می ری اول وضو می گیری؟🤔
🔹️گفت:وقتی کنار سفره میشینم مهمان امیرالمومنینم شرم می کنم بدون وضو باشم... وقتی می خوابم یا بیرون میرم ممکنه از خواب بیدار نشم یا بر نگردم. هرکسی هم با وضو از این دنیا بره اجر شهید را داره می خوام از اجر شهید محروم نشم...
#شهیدرضاپورخسروانی🌷
#یاد_شهدا_باصلوات
بهکانالهشتادیایانقلابیبپیوندید🇮🇷
@enghelabii_80✌🏻😎✌🏻
نگران آقای خامنهای نباش!
عزیزی نقل میکرد در بهشت زهرای تهران بودم، پیرمرد باصفایی دیدم که با ادب خاصی بالای این مزار ایستاده و دعا میخونه، رفتم و برگشتم دیدم دست به سینه هنوز بالای مزار هست!
بعد پایان دعا و ذکر متوجه من شد. صدام کرد و گفت: پسرم ازت میخوام هروقت اومدی برای این شهید فاتحه بخونی.
گفتم چشم، اما میشه دلیلش رو بگید؟
گفت من بعد از فتنه۸۸ برای حضرت آقا و سلامتی جسمی و تعرض احتمالی به جانشان خیلی نگران بودم و اضطراب درونی داشتم، روزی شهیدی با همین شمایل به خوابم اومد و شماره ردیف و قطعه هم بهم گفت. ازم پرسید چرا نگران آقای خامنهای هستی؟! نگران نباش من خودم محافظش هستم.
بار اوّل توجهی به خواب نکردم تا اینکه دوباره همان خواب تکرار شد، همان هفته پنجشنبه با حفظ کردن شماره ردیف و قطعه اومدم بهشت زهرا و دقیقاً همان چهره رو روی قبر دیدم، دیدم تو توضیحات مزار شهید نوشته: «محافظ رئیس جمهور محترم حجت الاسلام سید علی خامنهای».
از اون موقع به بعد دیگه ترسی از تعرض به جان آقا ندارم و در عوض مدام به این شهید سر میزنم و دعاگوش هستم، به هرکسی هم که بتونم میگم.
شک نکنیم که عنایت الهی و نگاه شهدا، کشور ما را از خطرات محافظت میکند.انشالله
#آرمان_شهدا
#مرگ_بر_امریکا
#یاد_شهدا_باصلوات
بهکانالهشتادیایانقلابیبپیوندید🇮🇷
@enghelabii_80✌🏻😎✌🏻
متروی تهران ایستگاهی دارد به نام جوانمرد قصاب، این جوانمرد، همیشه با وضو بود. می گفتند: عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟ می گفت: الحمدلله، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه...!! هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود. اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمی کرد. می گفت: «برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست.» وقتی که میشناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش. گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت: «بفرما ما بقی پولت.» این جوانمرد با مرام، چهل و سه بهار از عمرش را گذراند و عاقبت در دفاع مقدس به شهادت رسید. 'شهید عبدالحسین کیانی'' همان ''جوانمرد قصاب'' است!
#شهدا_را_یاد_کنید_با_ذکر_صلوات
#یاد_شهدا_باصلوات
بهکانالهشتادیایانقلابیبپیوندید🇮🇷
@enghelabii_80✌🏻😎✌🏻
#سردار
2.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاسدار شهید علی شیروانی ساعاتی قبل از شهادت در کنار لانچر پرتاب موشک
🗣 Avicennæ 🇵🇸
-خیلی داره خط و نشون میکشه...
+شهید شیروانی: در اون حد و اندازه نیست که بخواد خط و نشون بکشه. به ثانیهای بنده. تموم میشه میره پی کارش. هیچ غلطی نمیتونه بکنه. مردم به حرف آقا گوش بدن، انشاءالله نابودش میکنیم اسرائیل رو. دعا کنید که بتونیم سرباز خوبی برای آقا و از اون طرفم برای صاحب الزمان باشیم...
#یاد_شهدا_باصلوات
بهکانالهشتادیایانقلابیبپیوندید🇮🇷
@enghelabii_80✌🏻😎✌🏻
#حضرت_معصومه
🕊به فینال رسید...قرار بود با بردش نفر اول مسابقات بشه...ولی باخت...
جمله ای که حریفش به رفیق ابراهیم گفت این بود: «به ابراهیم گفتم مادرم اون بالاست، تازه ازدواج کردم، به جایزه خیلی نیاز دارم… رفیقتون سنگ تموم گذاشت.»❤️🩹
#شهید_ابراهیم_هادی
#یاد_شهدا_باصلوات
بهکانالهشتادیایانقلابیبپیوندید🇮🇷
@enghelabii_80✌🏻😎✌🏻