eitaa logo
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
1.7هزار دنبال‌کننده
837 عکس
199 ویدیو
10 فایل
❞ فلسفه، علوم اجتماعی، شعر ❝ « یک نیمه من شعور افلاطون است یک نیمه دیگرم دل مجنون است» • گروه #شعر و هنر ما : https://eitaa.com/joinchat/1530200446C77195466fb 👥 ارتباط: @taha_mojahed https://virasty.com/Taha_mojahed
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطره دیدار شهید بهشتی با علامه طباطبایی. ویژگی خاص علامه، نقد پذیری، رفتاری که شهید بهشتی در بسیاری از بزرگان زمانش ندیده بود! من يك داستان كوچكي در زندگي خودم پيش آمـده اسـت، برايتـان نقل ميكنم. در همان اوايل، مدتها بود ــ شايد جمعاً حدود 7 سال ـــ در دوران تحصيلم منطق و كلام و فلسفه را شـروع كـرده بـودم و پـيش استادان مختلف ميخواندم. در تمام اين دوره مرتب به ايـن اسـتادان، در بحثهايي كه داشتند اشكال ميگرفتم. علـتش هـم ايـن بـود كـه شـيوة كتابنويسي و تقرير مباحث منطقي و فلسفي در ايـن كتـاب هـا صـحيح نبود. حالا صحيح نبود خود داستاني مفصـل داشـت. همـان چيـزي كـه فلاسفة جديد را اصلاً برانگيخته است كه از بيخ و بن با فلسفة قـديم بـه جنگ درآيند و مبارزه كنند. با استادان گوناگوني برخـورد كـرده بـودم و اين استادان هم مثل خود بنده كه آن موقع نوطلبهاي بودم، جدلي بودنـد. من جدلي، استاد هم جدلي. من داد بـزن، داد اسـتاد از داد و فريـاد مـن بلندتر. به جايي نميرسيم. به تدريج من از اينكه اصلاً خزانـة پـر ارزش فلسفي خودمان را تا آخرش جستوجو كنم و بگـردم تـا شـايد آگـاهي ارزندهاي كسب كنم، دلسرد شده بودم. چند تا كتاب كه خوانـده بـودم، ديگر تصميم گرفته بودم، سـراغ كتـاب هـاي فلسـفي خودمـان نـروم. و تصادفاً آن موقع چون من علاقة مفرطي به مطالعات فلسفي داشتم، عـازم بودم براي يك دوره مطالعات فلسفي به خارج بروم. حتي رفـتم، شـروع هم كردم. مقدمات مسافرتم را فراهم كردم. در سال 1330 .در اين موقـع يكي از استادان بزرگ در قم، تازه كوششي را بـراي بحـث هـاي فلسـفي آغاز كرده بود. من به سبب آن دلسردي كه داشتم، حتي ديگـر ايـن قـدر انگيزهام قوي نبود كه حالا با ايشان هم تماس بگيـرم، شـايد ايـن اسـتاد ‌جديد بتواند دردي از ما دوا بكنـد. چـون اسـتاداني بـس معـروف تـر بـا عناويني پر طُمطراقتر آمده بودند و من به درس آنهـا رفتـه بـودم و بـاز چيزي كه دل را بگيرد به دست نيامده بود. يكي از دوستان اصرار كرد كه فلاني بد نيست كه تو يكي ـ دو جلسه با اين استاد در تماس باشي.مـن همان موقع مطالعة مباحثي را كه مخصوصاً مربوط به بحثهـاي فلسـفي ميان غرب و شرق بود، در حدود كتابهايي كه به زبـان هـاي فارسـي و عربي و احياناً انگليسي در اينجا به دست ميآمد، براي خودم آغاز كـرده بودم. مخصوصاً بخش مربوط به ماترياليسم ديالكتيك و بحثهايي كه در آن بود. گفت اتفاقاً ايشان هم چنين بحثي را آغاز كرده اند و تو بد نيست كه تماس بگيري. من يك جلسه رفتم به يـك درس غيـر فلسـفي ايشـان. ايشان درس ديگري داشتند كه فلسفه نبود. به صورت مستمع آزاد نشستم در كناري و گوش كـردم. در آن درس و در آن بحثـي كـه ايشـان آن روز داشتند، دو اشكال به نظر من رسيد. سنتي مـن داشـته ام و دارم و آن ايـن است كه اگر در يك جلسهاي، درسي يا بحثـي اسـت كـه مـن عضـو آن نيستم، در كار آنها دخالت نميكنم. يعني به خـودم اجـازه نمـي دهـم كـه همان موقع وقت آنها را بگيرم، سؤالي را طرح بكنم. لذا بـا ايـن كـه بعـداً عدهاي از دوستان سؤالاتي ميكردند، من سؤالم را مطرح نكردم. بعـد كـه جلسه تمام شد و ايشان هم به من لطف شخصي داشتند، قرار شد بـا هـم به يك جايي برويم كه استاد حاضر بودند بروند. گفتم من هم ميآيـم. در راه كه ميرفتم گفتم اين اشكال نسبت به فلان مطلبي كه فرموديد به نظـر من رسيد. قرار شد من اشـكال را توضـيح بـدهم. وقتـي اشـكال را بيـان ‌ميكردم، اين استاد چنان گوش ميداد كه گويي اصلاً اين مطلب را تـا بـه امروز نشنيده است. اينطور با دقت گوش ميكرد. صبر كرد تا حرف مـن تمام بشود. بعد هم چند لحظهاي درنگ كرد. گويي دربـارة صـحبت مـن ميانديشد. بعد خيلي آرام و متين در طي چند جمله پاسخ داد. باز به نظـر من به پاسخ ايشان اشكال وارد بود. اشكالم را بر پاسخ ايشان طرح كـردم. باز مجدداً ايشان با چنان آرامش و طمأنينهاي اشكال مرا گـوش كردنـد و چند لحظه هم درنگ كردند. آنوقت پاسخ دادند. باز به اين پاسخ ايشـان اشكالي به نظر من رسيد. اشكالم را طرح كردم. باز ايشان بـا همـان روش گوش كرد؛ بدون اينكه هيچ تندي يا خودخواهي يـا تعصـب و تشـددي بروز دهد. تا رسيديم به مقصد و ديگر اصلاً مطلـب بـه دليـل بـه مقصـد رسيدن قطع شد، وگرنه بحثمان به جايي نرسيد. ولي اين برخورد در مـن اثري گذاشت و آن اثر اين بود كه با اين استاد ميشود كار كرد. چون بـر خلاف ديگراني كه تا آن روز با آنها برخورد كـرده بـوديم كـه اگـر مـن مطلبي را حتي به دليل خامي با خشونت و صداي بلند مطرح ميكردم، او خامتر از من، چند برابر صدايش را بلندتر ميكرد؛ با ايـن كـه او اسـتاد و مربي بود و بايد مرا از اين راه دربياورد و به راه صحيح بحـث و كـاوش وارد كند، ايشان هرگز اين كـار را نكـرد.چنـان بـا حوصـله، طمأنينـه و متانت فكري و اخلاقي و علميبرخورد كرد كه
اين متانـت در مـن اثـر گذاشت و سبب شد عزم رفتن به خارج را فسخ كنم و چنـدين سـال بـا اين استاد سر و كله بزنم و از او استفادهها بكنم. اين روش صحيح كسـي است كه شايستگي دارد سؤالات با او طرح شود. _ پیامبری از نگاه دیگر _ @howzeh_enghlab
خود خواهی عاملی که نمیگذارد ما کار تشکیلاتی انجام دهیم. يـك عامـل اينكه هيچ وقت 10 نفر از ما نميتوانيم دور هم جمع شويم و يك گروه متشكّل فعال به وجود بياوريم، همين است كه از اين 10 نفـر، هـر كـدام ميخواهد دريافتش را حتماً 9 نفر ديگر قبـول كننـد. اگـر خيلـي انسـان منصفي باشد، ميگويد كه اين مطلب براي من مثل آفتاب روشـن اسـت، چرا آخر اينها نميفهمند؟ بايد گفت اين مطلب كه براي شما مثل آفتـاب روشن است متأسفانه مثل اين آفتاب آسمان نيست كه همهجا طلوع كند،فقط بر دل شما تابيده است. چه كنم من كه اين آفتاب كوچـك اسـت و شعاعش اينقدر وسيع نيست كه بر مغز و دل آن 9 نفر ديگر هم بتابـد و همانطور آنها را روشن كند. آخر اين چه توقـع خودخواهانـه اي اسـت؟ حرفت را بزن. دليلت را هم بياور. اگـر طـرف قـانع شـد، خودبـه خـود ميپذيرد. چرا اينقدر زود دچار سوءظن و بدداوري ميشويم؟ به رفيـق خودمان كه تا به امـروز دوسـت صـميمي مـا و مـورد اعتمـاد مـا بـود، پيشنهادي ميكنيم، يك حرفي ميزنيم كه او نميپذيرد. ميگوييم نه ايـن را هم ولش كن؟ اين هم به درد نميخورد. پس چه كسي را بگيـر؟ ايـن كسي را كه تو 20 يا 30 سال اسـت كـه بـا او دوسـت هسـتي و او را از نزديك ميشناسي و به همهچيز او اعتماد داري، اولين بار كه يك حـرف تو را نپـذيرفت، مـي گـويي ايـن را هـم ولـش كـن. پـس چـه كسـي راميخواهي بگيري؟ پس چند تا ميخواهند در اجتماع مـا دور هـم جمـع بشوند كه از اين بيماري خطرناك تكروي نجات پيدا كنيم و به صورت گروه و عصابه و عصبه دربياييم؟چگونه؟ محال است. با ايـن خصـلت، با اين روحيه هرگز ممكن نيسـت. و ايـن تربيـت اسـلامي نيسـت . ايـن تربيت شيعي نيست. ايـن تربيـت امـام صـادق (ع) نيسـت . چنـد تـن از صحابة بنام را امام ملامت ميكند؛ هـم حضـوراً هـم غيابـاً. حتـي غيابـاً؛ ميخواهد به گوش آنها برسد. امام نه تنها به آنها ميگويد، پشت سرشـان هم ميگويد، بلكه متنبه شوند. ستيزه جويي و جدل كه جامعه را به جايي نميرساند. جدل فقـط يـك مطلـب را بيشـتر اثبـات نمـي كنـد ؛ آن هـم خودخواهي جدلكننده است. فقط همينرا اثبات ميكند. ديگر هيچچيـز ديگر به دست كسي نميدهد. و اگر طرف بفهمد خودخواهيد، چه انتظار داريد كه آن طرف بيايد اصلاً با شما دست برادري و برابري و همكـاري دهد؟ کتاب پیامبری از نگاه دیگر _ @howzeh_enghlab
هدایت شده از روزنه
توجیه، بد فهمی و اتهام در سه گام درنگی در مواضع دکتر پیرامون خطر 💥اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔸حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمد واعظی، ریاست محترم دفتر تبلیغات اسلامی در واکنش به دغدغه مطرح شده از سوی رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با ایشان و سایر اعضای محترم دفتر تبلیغات، در مصاحبه ای به اعلام موضع پرداخته اند (http://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=41527) که مع¬الاسف فاقد محتوای مورد انتظار از و بلکه حاوی نکات دور از انتظار از ایشان است. ایشان در سه بخش به ترتیب مرتکب سه اشتباه «توجیه»، «بدفهمی» و «اتهام» می شوند. 🔸یک. ایشان در ابتدای مصاحبه - ظاهرا برای کم اهمیت جلوه دادن و یا تکراری بودن دغدغه رهبری - به این نکته اشاره می کنند که این دغدغه مربوط به گذشته¬های دور است و از جمله در منشور حضرت امام (ره) نیز این نکته مطرح شده¬است. در حالیکه به وضوح، قدمت دعوت به مبارزه علیه سکولاریسم در حوزه، نه تنها نشان از کمی اهمیت مسأله ندارد بلکه نشان از اهمیت وافر آن است. ریشه¬داری و سابقه¬مند بودن چنین دغدغه¬ای نشان دهنده اهمیت بیشتر و بلکه بغرنج بودن مساله و البته کوتاهی مسئولین در مدت طولانی اشاره شده¬است. لذا در صورت پذیرش اصل ادعای جناب واعظی مبنی بر قدیمی بودن دغدغه رهبری، نهیب ایشان باید با صدایی بلندتر و واضح¬تر به گوش ایشان و سایر مسئولین حوزه علمیه و آحاد طلاب برسد. ضمن اینکه شواهد و تصریحاتی در کلام رهبری موجود است که نشان می¬دهد این مسأله بعد از گذشت چهل سال از انقلاب به طور جدی¬تر و برنامه¬ریزی شده¬تر در حوزه در حال پیگیری است. 🔸دو. وی در گام بعدی ایشان در تفسیر سکولاریسم، متأسفانه به شکلی نا صحیح مفاد سکولاریسم را «حذف وحی و دین از فضای معرفتی انسان» معرفی کرده یکی از فروعات آن را «جدایی دین از سیاست» می¬دانند و بعد با اشاره به این نکته که در قم و حوزه علمیه هیچ کس قائل به سکولاریسم نیست بلکه ممکن است برخی تنها به یکی از فروعات آن یعنی جدایی دین از سیاست قائل باشند سعی دارند باز هم از اهمیت مساله بکاهند. تعریف ایشان از سکولاریسم و این چنین بری ساختن دامان حوزه علمیه از آن – دست کم - کاملا غافلانه است. 🔸توضیح آنکه در ترویج و توسعه سکولاریسم که البته به معنای حذف وحی و دین از فضای معرفتی انسان معرفی شده برای هر نهادی وظیفه¬ای مشخص تعریف شده¬است و هر یک در این مسیر باید نقشی مشخص ایفا کنند. روشن است حوزه علمیه؛ کلیسا و یا سایر نهادهای مشابه دینی وظیفه¬شان حصارکشی دور خود، منحصر کردن مباحث و مسائل مورد پژوهش، در امور فردی و عدم دخالت در امور سیاسی و اجتماعی است و لذا پذیرش همین نقش در میدان بازی سکولارها توسط حوزه به معنی سکولاریسم و «حذف وحی و دین از فضای معرفتی انسان» است. در گفتمان سکولاریسم بنا نبوده و نیست که نهادی همچون حوزه در حذف دین بکوشد بلکه تنها خواسته نظریه¬پردازان و مجریان آن از حوزه علمیه، انحصار دین در امور فردی بوده و عدم دخالت آن در سیاست بود است که در حال پیگیری است. 🔸سه. گام سوم شاید پر خطاترین و نابخشودنی¬ترین بخش سخن ایشان است. ایشان در بررسی عوامل به وجود آورده اندیشه سکولار در حوزه علمیه به چهار عامل که گویا از نگاه خود ایشان استقرای تامی نیز هست اشاره می¬کنند: الف) کج فهمی دینی ب) ناکارآمدی نظام ج) پرخاشگری، رفتار تند و غیر عاقلانه برخی انقلابیون د) نفوذ. ملاحظه می¬کنید که ایشان – هر چند به دو نکته صحیح «کج¬فهمی دینی» و «نفوذ» به عنوان دو عامل اصلی سکولاریسم در حوزه اشاره می¬کنند - در یک همصدایی عجیب و دور از انتظار با ضد انقلاب، دو اتهام پر بسامد در رسانه¬های خناس¬شان را عملا پذیرفته¬است: «ناکارآمدی نظام» و «تضاد انقلابی¬گری با عقلانیت». همین پذیرش تاسف برانگیز که از مقام حقوقی ایشان بعید و غیر قابل اغماض است کافی است تا جامعه طلاب انقلابی از ایشان توقع توضیح و عذرخواهی و البته اصلاح داشته باشند. نه نظام ناکارآمد است و نه انقلابی¬گری تضادی با عقلانیت دارد. ایشان که در این مصاحبه بارها به مقام معظم رهبری و کلمات ایشان اشاره می¬کنند خوب است در این دو مورد نیز به همان کلمات هدایت¬گر و بصیرت¬زا مراجعه کرده و خواسته یا ناخواسته سخنی علیه نظام که موجب خوشامد ضد انقلاب است به سخن نیاورند. 🔸در پایان دوستانه به ایشان متذکر می شوم، علاوه بر جدی گرفتن خطر سکولاریسم در حوزه که نه با اشاره به قدمت دغدغه و نه با بازی با تعاریف مختلف سکولاریسم قابل چشم پوشی است، با «اذعان به کارآمدی نظام ولایت فقیه» و «مترقی بودن دغدغه¬های انقلابی و پیشرو بودن تفکر انقلابی گری و همچنین با احترام به جوان انقلابی»، به وظیفه خود در امر مبارزه با سکولاریسم و تقویت گفتمان انقلاب در حوزه علمیه بپردازند. یاسر حسینپور دانش آموخته خارج حوزه قم/ دانش پژوه دکتری فلسفه اسلامی @rozaneebefarda
منش هیچ کس پست تر از منش شخص احساساتی و خیالی و رویا بین نیست که عمری را در دریای متلاطم احساسات تهییج شده میگذارند ولی هرگز کاری مردانه و جدی از او سر نمیزند. _ _ @howzeh_enghlab
تا مى گويى فلانى آدم خوبى است، برمى گردد از سـر تـا پـاى او بـالاخره يك خط كج پيدا كند، بگويد اين هم آدم خوبتان! مى گويى من كه نگفتم ايـن آقا بى نقص است! من مى گويم اين آقا در يك عيار قابل ملاحظه اى، يـك آدم خوبى است. اين با آن ديگرى كه پدر سوخته پدر سوخته اسـت، فـرق دارد. مى گويد نه آقا، اين هم آدم خوبتان! ده هزار بار هم كه برايش توضيح بـدهى، جوابش همين يك كلمه است. چـرا؟ نـه اينكـه حقـه بـازى مـى كنـيم بلكـه تربيتمان غلط است. ما مطلقگرا بـار آمـدهايـم، و چـون در جهـت اهـداف اجتماعى، خواستار مدينه فاضله افلاطون و خواستار خوب مطلق هسـتيم، در بـه دنبـال ًراه خوبهاى نسبى، ديگر تلاش كردن را جايز نمى دانيم و اساسـا اين خوبهاى نسبى هم نمـى رويـم. . . @howzeh_enghlab
🔺بعضی می گویند فقه تمدن ساز است. کجای فقه تمدن ساز است. نباید هر حرفی را همین طوری زد و توقعات را از حوزه افزایش داد. تمدن ارکانی دارد. اینها ازمطالبات کاذب است. به عنوان اجزاء تمدنی می شود نگاه کرد. محمد جواد فاضل لنکرانی _ ما میتوانیم تمدّن نوین اسلامی را برپا كنیم و دنیایی بسازیم كه سرشار باشد از معنویّت و با كمك معنویّت و هدایت معنویّت راه برود. ۱۳۹۲/۰۹/۱۹. آیت الله العظمی امام‌خامنه ای _ @howzeh_enghlab
گمان نمىكنم «زهرا زهرا» گفتنى كه فقط براى اين باشد كه بنشينيم در غم زهرا بگرييم، سوگوار باشيم، اما با عملمان قلب زهرا را جريحه دار كنيم، در هيچ قاموسى و در هيچ جامعه اى بتواند دوستى زهرا باشد ـ مگر اينكه ما زهرا را بد شناخته باشيم؛ مگر آنكه ما خيال كنيم شخصيت بزرگ زهرا ـ سلام الله عليها ـ شخصيتى است كه دوست دارد مريد داشته باشد؛ دوست دارد ميليونها نفر به او احترام بگذارند؛ هر چند قيمت اين ارادتمندى و احترام گذارى از بين بردن چيزى باشد كه همان زهرا به خاطر آن خون دل خورد. آيا ما چنين تصويرى از اين بانوى بزرگوار داريم؟ و آيا اگر كسى چنين تصويرى از اين بانوى بزرگوار ترسيم بكند قدر زهرا را شناخته؟ @howzeh_enghlab
خیلی راحت است که ما عملیات بانکی را ربا بدانیم! آیا بهتر نیست کمی عمیق تر در این مسئله تامل نماییم..! _ #امام_خامنه_ای #فقه #تحول #بانک _ @howzeh_enghlab
💠برای همه ائمه نباید سینه زنی کرد و روضه خواند. مسأله‌ی دیگر، مسأله‌ی . روضه‌خوانی و سینه‌زنی باید باشد؛ اما نه در هر عزایی. این را بدانید که روضه خواندن و گریه کردن - آن سنت سنیه - مربوط به همه‌ی نیست؛ متعلق به بعضی از ائمه است. حالا یک وقت در جمع و مجلسی کسی روضه‌یی میخواند، عده‌یی دلشان نرم میشود و میکنند؛ این عیبی ندارد. اصلاً کردن یک حرف است، روضه‌خوانی و سینه‌زنی راه انداختن یک حرف دیگر است. روضه‌خوانی و سینه‌زنی راه انداختن، مخصوص است؛ حداکثر مربوط به بعضی از ائمه است؛ آن هم نه به این وسعت. مثلاً در شب و روز تاسوعا و عاشورا بخصوص، در شب و روز بیست‌ویکم ماه رمضان، سینه‌زنی و عزاداری و برپایی جلسات خوب است؛ ولی مثلاً در مورد حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) - با این‌که وفات آن بزرگوار از وفاتهای دارای روضه‌خوانی است - من لزومی نمیبینم که سینه‌زنی بشود؛ یا مثلاً در سالگرد شهادت حضرت زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) مناسبتی ندارد که ما بیاییم نوحه‌خوانی و سینه‌زنی کنیم؛ بهتر این است که در آن موارد، شرح مصایبشان گفته بشود. شرح ، گریه‌آور است. من خودم الان در ایام ماه محرّم که نمیتوانم روضه بروم، چون آن احساس و عشقی که در دل هر شیعه هست و دلش میخواهد در عزاداری شرکت کند، لذا من این را با خواندن «نفس‌المهموم» حاج شیخ عباس قمی- که یک کتاب عربی است - اشباع میکنم؛ این خودش گریه‌آور است و برای من کار چند نفر روضه‌خوان را میکند. حتماً لازم نیست که عزاداری به همان شکل سنتىِ روضه‌خوانی باشد که اولش چیزی میخوانند و بعد هم احیاناً آخرش دمی میگیرند و سینه‌یی میزنند؛ نه، شرح حال را بیان کنید؛ مثلاً یک نفر با بیان خوب و لحن محزونی، وضع زندان رفتن حضرت موسیبن‌جعفر را بیان کند؛ حوادث تلخ زندان را بیان کند؛ بعد شهادت حضرت را بیان کند؛ بعد مراسم تشییع را بیان کند؛ در این صورت هر کس که آن‌جا نشسته باشد، دلش نرم میشود. ۱۳۷۰/۱۲/۱۳ @howzeh_enghlab
پرورش مدیران غرب زده و مجذوب غرب حاصل انحراف علوم انسانی در کشور است! #امام_خامنه_ای اینکه بنده درباره‌ی علوم انسانی در دانشگاه‌ها و خطر این دانشهای ذاتاً مسموم هشدار دادم - هم به دانشگاه‌ها، هم به مسئولان - به خاطر همین است. این علوم انسانی‌ای که امروز رائج است، محتواهائی دارد که ماهیتاً معارض و مخالف با حرکت اسلامی و نظام اسلامی است؛ متکی بر جهان‌بینی دیگری است؛ حرف دیگری دارد، هدف دیگری دارد. وقتی اینها رائج شد، مدیران بر اساس آنها تربیت میشوند؛ همین مدیران می‌آیند در رأس دانشگاه، در رأس اقتصاد کشور، در رأس مسائل سیاسی داخلی، خارجی، امنیت، غیره و غیره قرار میگیرند. حوزه‌های علمیه و علمای دین پشتوانه‌هائی هستند که موظفند نظریات اسلامی را در این زمینه از متون الهی بیرون بکشند، مشخص کنند، آنها را در اختیار بگذارند، برای برنامه‌ریزی، برای زمینه‌سازی‌های گوناگون. پس نظام اسلامی پشتوانه‌اش علمای دین و علمای صاحب‌نظر و نظریات اسلامی است؛ لذا نظام موظف به حمایت از حوزه‌های علمیه است، چون تکیه‌گاه اوست .۱۳۸۹/۰۷/۲۹ #علوم_انسانی #علم_دینی _ @howzeh_enghlab
ناگفته های زندگی مقام معظم رهبری در مصاحبه با حجت الاسلام مروی پیشنهاد مطالعه در لینک زیر: https://hawzah.net/fa/Article/View/92476 _ @howzeh_enghlab
🔰 : 12تیر95: "توافق با با منافع تک تک ایرانیان درگیر است زیرا حسابهای همه ما را کنترل می کند و نمی گذارد پول ما جابجا شود ." 17مهر97: "پذیرش‌ لوایح‌ FATF با حق شرط، مصلحت‌ است" 24مهر97: "موافق FATF نیستم. از ترس مرگ نباید خودکشی کرد" 23آبان97: "شبکه‌های فساد به صورت سازمان‌یافته با لایحه مبارزه با پولشویی مخالفت می‌کنند" 21آذر97: "باید با افزودن چند شرط FATF را بپذیریم؛ اگر نپذیریم ضربه های بیشتری به کشور می خورد" 19بهمن97: "درباره پذیرش FATF ابهام داشتم، امّا بیانیه وقیحانه اروپا و شرایط تحقیرآمیزش برای تجارت با ایران نشان داد در مقابل مستکبران، هرچه کوتاه بیاییم، طلبکارتر می‌شوند." 12مهر94: "من با این موی سفید و به عنوان یک اقتصاددان به شما می گویم اگر را به سرانجام نرسانیم دچار مشکل می شویم!"
فرازی از خطبه ۱۹۴ نهج البلاغه در توصیف منافقان. ترجمه محمد دشتی وصفشان دارو، و گفتارشان درمان امّا كردارشان دردى است بى درمان، بر رفاه و آسايش مردم حسد مى ورزند، و بر بلاء و گرفتارى مردم مى افزايند، و اميدواران را نا اميد مى كنند. آنها برابر هر حقّى باطلى، و برابر هر دليلى شبهه اى، و براى هر زنده اى قاتلى، و براى هر درى كليدى، و براى هر شبى چراغى تهيّه كرده اند. با اظهار يأس مى خواهند به مطامع خويش برسند، و بازار خود را گرم سازند، و كالاى خود را بفروشند، سخن مى گويند اما به اشتباه و ترديد مى اندازند، وصف مى كنند امّا فريب مى دهند، در آغاز، راه را آسان و سپس در تنگناها به بن بست مى كشانند، آنها ياوران شيطان و زبانه هاى آتش جهنّم مى باشند: «آنان پيروان شيطانند، و بدانيد كه پيروان شيطان زيانكارانند». @howzeh_enghlab
🗓 به مناسبت سالروز درگذشت حکیم شیخ شهاب‌الدین سهروردی 🔺 دعوت گورباچف و متفکران شوروی به مطالعه آثار سهروردی انسان در فطرت خود هر کمالی را به طور مطلق می‌خواهد. قدرت مطلق و علم مطلق باید باشد تا آدمی دل به آن ببندد. آن خداوند متعال است که همه به آن متوجهیم، گرچه خود ندانیم. انسان می‌خواهد به «حق مطلق» برسد تا فانی در خدا شود. ... اگر جنابعالی میل داشته باشید در این زمینه‌ها تحقیق کنید، می‌توانید دستور دهید که صاحبان این گونه علوم علاوه بر کتب فلاسفه غرب در این زمینه، به نوشته‌های فارابی و بوعلی سینا -رحمه الله‌ علیهما- در حکمت مشاء مراجعه کنند ... و نیز به کتابهای سهروردی - رحمة الله علیه- در حکمت اشراق مراجعه نموده، و برای جنابعالی شرح کنند که جسم و هر موجود مادی دیگر به نور صِرف که منزه از حس می‌باشد نیازمند است؛ و ادراک شهودیِ ذات انسان از حقیقت خویش مبرا از پدیده حسی است. امام خمینی (ره)؛ ۱۱ دی ۱۳۶۷ ♨️ متن کامل نامه امام به گورباچف 🌐 http://yon.ir/kc7u9@EMAM_COM
بر فرهنگ اسلام تکیه زنید و با غرب و غرب‌زدگی مبارزه نمایید و روی پای خودتان بایستید و بر روشنفکران غرب‌زده و شرق‌زده بتازید و هویت خویش را دریابید و بدانید که روشنفکران اجیرشده بلایی بر سرملت و مملکتشان آورده‌اند که تا متحد نشوید و دقیقاً به اسلام راستین تکیه ننمایید، بر شما آن خواهد گذشت که تا کنون گذشته است _ #امام_خمینی #روشنفکری #هویت _ @howzeh_enghlab
انسان كه خواه ناخواه در اجتماع زندگى مى‌كند، از معاشرت با مردم گريزى ندارد و بى‌ترديد معاشرت براى اين است كه انسان وضع اجتماعى خود را حفظ نمايد و روز به روز بر ترقى و پيشرفت مادى و معنوى خود بيفزايد و مشكلات زندگى را بهتر و آسان‌تر حل كند. بنابراين، بايد با مردم طورى برخورد كرد كه موجب محبوبيت گردد و روز به روز بر وزن اجتماعى انسان بيفزايد و بر شماره ياران وى اضافه كند، زيرا اگر مردم در برخورد با كسى، سنگينى يا تلخى درك كنند، در دل‌هايشان نفرت و دلتنگى ايجاد خواهد شد و بالاخره روزى فرا خواهد رسيد كه همه از او گريزان شوند! و چنين كسى، منفور و مبغوض اجتماع خواهد شد و بايد در ميان جمعيت با حال تنهايى، و در وطن خود، غريبانه زندگى كند! و اين وضع يكى از تلخ‌ترين و ناگوارترين نمونه‌هاى تيره بختى انسان است. نكته‌اى را كه بايد در اين‌جا متذكر شد، اين است كه معناى تواضع و فروتنى نه آن است كه انسان خود را در انظار مردم خوار و سبك كند و به انسانيت خود لطمه زند، بلكه مقصود اين است كه مزايا و افتخارات خود را به رخ مردم نكشد و مزاياى گزاف ديگرى، به خود نبندد و مردم را سبك و ناچيز نشمارد و هم‌چنين معناى احترام به مردم، اين نيست كه مردم را به حدى احترام كند كه به تملق و چاپلوسى بكشد، بلكه بايد هر كسى را به اندازه مزاياى دينى و اجتماعى‌اش، ارزش دهد و به بزرگان به اندازه بزرگيشان احترام نمايد و ديگران را نيز به رعايت انسانيت آنان اكرام كند. _ تعالیم اسلام ص ۲۲۹ #علامه_طباطبایی _ @howzeh_enghlab
لینک مجموعه علمی فرهنگی سُها: https://instagram.com/soha.humanism
اصول زندگی اجتماعی از دید #علامه_طباطبایی 👇👇👇👇👇
انسان موجودى است زمينى كه در زمين زندگى مى‌كند و نيازمندى‌هاى خود را با نيروى جسم و جان و انديشه و بازوى خويش، از زمين و محصولات آن رفع مى‌نمايد و به همين جهت، زمين و آنچه را كه در زمين است، از آن خود مى‌پندارد خداى متعال نيز در كلام خود اين مطلب را تأييد كرده مى‌فرمايد: خدا هر چه در زمين است براى شما آفريده است. همين كه زمين را از آن خود مى‌داند، به او اجازه مى‌دهد كه از پديده‌هاى آن به طور ساده استفاده كند؛ مثلًا از آب گواراى آن بنوشد و از ميوه‌هاى لذيذ و گوشت حيوانات آن بخورد، و در شكاف كوه‌ها و سايه درختان آرام گيرد، يا به واسطه صنعت- يعنى فعاليت‌هايى كه روى ماده انجام مى‌دهد- خواسته‌هاى خود را به دست آورد. البته اگر افرادى چند، در زمين زندگى مى‌كردند كه هيچ گونه برخوردى با همديگر نداشتند، هرگز اشكالى پيش نمى‌آمد، ولى گرد هم آمدن افراد و ايشان، كه اساس‌{اجتماع مدنى انسان‌} است، در حالى كه هر فردى زمين و پديده‌هاى آن را از آن خود مى‌داند، طبيعتاً سبب و برخورد شديد بين افراد خواهد بود، چون هر كس كه براى خود به چيزى دست زند، ديگران او را مخل و مزاحم و خود پنداشته و به ممانعت خواهند پرداخت، زيرا انسان ناگزير است به هر قيمتى كه هست، به خود ادامه دهد. به اين جهت نخست اصل و قانون به نام‌{ } وضع نموده و براى جلوگيرى از تزاحم و برخوردهاى اجتماعى آن را محترم شمرده است. به موجب اين اصل، هر چيزى را كه انسان با سعى و كوشش به دست مى‌آورد، متعلق به خود اوست و ديگران حق ندارند به آن چشم طمع دوخته مزاحمت وى را فراهم نمايند. پس از آن اصل ديگر را به نام‌{ } محترم شمرده است كه به موجب آن انسان مى‌تواند در چيزهايى كه با كوشش خويش به دست آورده است، به طور دلخواه تصرف نمايد، اين اصل در واقع تكميل يافته اصل «اختصاص» است، زيرا اصل اختصاص، جلوى مزاحمت ديگران را مى‌گيرد و اين اصل، هر گونه تصرف را براى مالك در آن چيز مشروع مى‌سازد. اصل مالكيت مهم‌ترين اصلى است كه انسان را به آرزوى خود مى‌رساند و آزادى فردى را در سايه رعايت مقررات، تا آخرين حد امكان تأمين مى‌نمايد. هر اندازه از تسلط انسان بر مال يا وى در كار و كوشش كاسته شود، به همان‌ اندازه آزادى وى سلب شده و استقلال فرديش از بين مى‌رود. و اگر اصل تسلط به كلى از بين برود، اصل و در حقيقت خاصيت يك موجود زنده، از وى گرفته خواهد شد. تعالیم اسلام ص ۳۰۸ _ _ @howzeh_enghlab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام خامنه ای: اگر کسی در نظام اسلامی در #مسئولیتی مشغول کار است، ولی آرمانهای نظام جمهوری اسلامی آنگونه که امام بزرگوار ترسیم کرده است و در قانون اساسی تجسم پیدا کرده، در دلش قبول ندارد، اشغال آن پست برای او حرام_شرعی است. ۸۰/۸/۸ _ تحول_حوزه ✅ @howzeh_enghlab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما به رنسانس فلسفی یا واژگون کردن اساس فلسفه‌مان احتیاج نداریم. نقص فلسفه‌ی ما این نیست که ذهنی است - فلسفه طبعاً با ذهن و عقل سروکار دارد - نقص فلسفه‌ی ما این است که این ذهنیّت امتداد سیاسی و اجتماعی ندارد. فلسفه‌های غربی برای همه‌ی مسائل زندگی مردم، کم و بیش تکلیفی معیّن میکند: سیستم اجتماعی را معیّن میکند، سیستم سیاسی را معیّن میکند، وضع حکومت را معیّن میکند، کیفیت تعامل مردم با همدیگر را معیّن میکند؛ اما فلسفه‌ی ما به‌طور کلّی در زمینه‌ی ذهنیّاتِ مجرّد باقی میماند و امتداد پیدا نمیکند. شما بیایید این امتداد را تأمین کنید، و این ممکن است؛ کمااین‌که خود توحید یک مبنای فلسفی و یک اندیشه است؛ اما شما ببینید این توحید یک امتداد اجتماعی و سیاسی دارد. «لااله‌الا ّاللَّه» فقط در تصوّرات و فروض فلسفی و عقلی منحصر و زندانی نمی‌ماند؛ وارد جامعه میشود و تکلیف حاکم را معیّن میکند، تکلیف محکوم را معیّن میکند، تکلیف مردم را معیّن میکند. میتوان در مبانی موجود فلسفىِ ما نقاط مهمّی را پیدا کرد که اگر گسترش داده شود و تعمیق گردد، جریانهای بسیار فیّاضی را در خارج از محیط ذهنیّت به‌وجود میآورد و تکلیف جامعه و حکومت و اقتصاد را معیّن میکند. دنبال اینها بگردید، این نقاط را مشخّص و رویشان کار کنید؛۱۳۸۲/۱۰/۲۹ بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی _ #امام_خامنه_ای #فلسفه _ @howzeh_enghlab
.. زندگي بشر ، خواهناخواه همچنانكه خوشيها ، شيرينيها ، به دست آوردنها و كاميابيها دارد ، رنجها ، مصائب ، شكستها ، از دست دادنها ، تلخيها و ناكاميها دارد بسياري از آنها قابل پيشگيري يا برطرف كردن است هر چند پس از تلاش زياد بديهي است كه بشر موظف است با طبيعت پنجه نرم كند ، تلخيها را تبديل به شيريني نمايد اما پارهاي از حوادث جهان قابل پيشگيري و يا برطرف ساختننيست ، مثلا پيري انسان خواهناخواه به سوي پيري گام بر ميدارد و چراغ عمرش رو به خاموشي ميرود ، ناتواني و ضعف پيري و ساير عوارض آن ، چهره زندگي را دژم ميكند به علاوه انديشه مرگ و نيستي ، چشم بستن از هستي ، رفتن و جهان را به ديگران واگذاشتن ، به نوعي ديگر انسان را رنج ميدهد . ايمان مذهبي در انسان نيروي مقاومت ميآفريند ، تلخيها را شيرين ميگرداند انسان با ايمان ميداند هر چيزي در جهان حساب معيني دارد و اگر عكس العملش در برابر تلخيها به نحو مطلوب باشد ، فرضا خود اين غير قابل جبران باشد به نحوي ديگر از طرف خداوند متعال جبران ميشود پيري به حكم اين كه پايان كار نيست و به علاوه يك فرد با ايمان همواره فراغت خويش را با عبادت و انس با ذكر خدا پر ميكند مطبوع و دوست داشتني ميگردد به طوري كه لذت زندگي در دوره پيري براي مردم خدا پرست از دوره جواني بيشتر ميگردد . قيافه مرگ در چشم فرد با ايمان با آنچه در چشم فرد بي ايمان مينمايد ، عوض ميشود از نظر چنين فردي ديگر مرگ ، نيستي و فنا نيست ، انتقال از دنيائي فاني و گذرا به دنيائي باقي و پايدار ، و از جهاني كوچكتر به جهاني بزرگتر است ، مرگ منتقل شدن از جهان عمل و كشت است به جهان نتيجه و محصول از اين رو چنين فردي نگرانيهاي خويش را از مرگ ، با كوشش در كارهاي نيك كه در زبان دين " عمل صالح " ناميده ميشود برطرف ميسازد . از نظر روانشناسان ، مسلم و قطعي است كه اكثر بيماريهاي رواني كه ناشي از ناراحتيهاي روحي و تلخيهاي زندگي است ، درميان افراد غير مذهبي ديده ميشود افراد مذهبي به هر نسبت كه ايمان قوي و محكم داشته باشند از اين بيماريها مصونترند از اين رو يكي از عوارض زندگي عصر ما كه در اثر ضعف ايمانهاي مذهبي پديد آمده است افزايش بيمارها و بيماريهاي رواني و عصبي است . _ کتاب انسان و ایمان _ _ @howzeh_enghlab
آیا انسان برای رنج و سختی در دنیا آفریده شده؟ما تا کی باید محکوم به غم باشیم؟ پیری انسان دوران غم‌اوست؟ _ یادداشتی از شهید
اشکال قانون گذاری در اتوپیای غرب از دید علامه طباطبایی 👇👇👇