هدایت شده از اشاره های ناخوانا
راهِ قدس مان چه نزدیک است
باز خون جاریست خون جاریست
هان دوباره در دل غزه خبر هاییست
هان خبر از آسمان آورده اند انگار
آری آری این خبرها حاکی از آن است
باز سمت آسمان راهیست
باز خون جاریست خون جاریست
و شهادت آری آری شاه راهیست
من نمی گویم ولی آنها که هم دیدند و هم آن را چشیده اند میگویند:
که شهادت هست دراوزه به سوی آسمان
گو هزاران در ز غزه باز گشته
گو خداوندی که رفته باز گشته
آه خون جاریست
خونْ، جاریُّ و
زخم آن سخت کاری و
کار می آید از این زخمی که دارد غزه ی مظلوم
اینکه دارد سیل و طوفان میشود
می برد این سیل اسرائیل این قابیل، قوم شوم
آری این نفرینیان ساقط شوند و
خوب میگویند «اسقاطیل» آنهارا
وعده ی قرآن همین بوده که ساقط میکند «سجیل»، آنها را
هر که خواهد با خبر باشد ز غزه
من نمی گویم ولی آنها که هم دیدند و هم آن را چشیده اند میگویند:
غزه گشته ترجمان ِ درد،
قهرمان ِ درد،
و یگانه مردمان مرد
او جنون ِ عشق را چالاک و یکتا
در خودش این سالها
پرورانیده
و به خون عشق، جانش شد
آب دیده
او به خاموشی به عمری چند
صبر ها می کرد.
و سپس با کوشش ِ بسیار.
غصه ی خود را فرو میخورد.
او به دشواری فرو می بُرد :
لقمه ی بغضی و اشکی
لقمهی خونی که قُوتِ غالبش آن بود .
آه خون جان یاران آشنایان بود
من نمی گویم ولی آنها که هم دیدند و هم آن را چشیده اند میگویند:
راه قدس از کربلا خواهد گذشت
پس «خدا را شکر» باید گفت
راه قدسمان چه نزدیک ست
راه قدس از کربلای غزه وا گشته ست
غزه آری کربلا گشته ست
او نه دارد برجی و نه، خانه ای آنجا و یک دشت بلا گشته ست
آه این از شمر بدتر ها
آه بسته اند آبش را
او هزاران طفل دارد کشته چون اصغر
یا جوان عرباً عربا پشته بر پشته علیْ اکبر
یا که دارد چون غیورانی ابالفضلی
زینبانی گرچه مردانه ولی خواهر
آری آری کربلایی هست آنجا و غوغایی ست
پس «خدا را شکر» باید گفت
راه قدس از کربلای غزه وا گشته ست
غزه،
آری کربلا گشته ست
راه قدسمان چه نزدیک ست
سعید صاعدی
مهر/۱۴۰۲
@esharenakhana
هدایت شده از نقطهی جیم
چهرهات چقدر
پخته است
زیر آفتابِ بیدریغ
چشمهای تو
خیره بر کدام منظره
اینچنین ماندهاست منتظر ؟
اویس من!
نشسته بر کدام قرن
فکرتِ نگاه تو؟ چنین عمیق
تیز تر ز خنجری که بر میانه بستهای
خوشا بحال شانهای
که روی آن نشستهای!
به دست خود گرفتهای چه رایتی!
طلوع کردهای و روز را بشارتی!
قیام را نشانهای!
تو ایستادهای و میروی
که روی شانهی مقاومت نشستهای ...
طلوع کردهای و روی شانهی پیمبری نشستهای
هنوز مشت را گره نکرده
شیعهی علی!
زدی و نیش مار شوم و نحس را شکستهای
مسافر کدام لحظهای؟
چقدر ساکتی!
کجا رسیدهای؟
خوشا مناظری که دیدهای!
خوشا زیارتی که رفتهای!
راستی نگفتیام چه دیدهای؟
اویس من!
رسول را ؟ که اینچنین
سوار بر قطار لحظههای ناب گشتهای!
جهان مباد دشمنت که ذوالفقار گشتهای
هدایت شده از اشارت
برخیز مریم.mp3
6.87M
#بشنوید
#برخیز_مریم
از این بهت ِ تاریخ به کجا می گریزید؟
کاهنان ِ این تاریخ ِ یک سویه را به سخره گیرید.
مریم های روزگارتان را فراخوانید!
پرده ها را بدرید،
و بگذارید نسیم ِ طراوت ِِ زن، تاریخ را در نَفَس ِ عیسی بن مریمی َش زنده کند.
هوای ِ او در تاریخ کمی نفس بگیرد، پرسه زند.
این تاریخ ِ رو به موت قدوم ِ چون اویی را می طلبد.
این لطافت، حیات ِ عیسی به دل دارد.
زبان َم به روی ِ تو باز میشود مریم.
گامهایت را محکم تر بکوب.
تاریخ بی تو کجا را دارد برود؟!
دژهای بلند ِ معبد ِ تاریخ ِ مان در عطش فاتحی چون توست؛
تو که مادر ِ حقیقتی.
بس َست مریم.
بشکن روزه ی سکوت َت را.
بیا و در قدس ِ ممنوعه ی تاریخ ِ مان پا بگذار.
پلکان ِ تاریخ سخت در انتظار ِ توست ....
(۵ شهریور ِ ۹۶)
پس لب به سخن گشود،
با صدایی که می گوید:
این منم؛
شیرین!
اسمی دیگر به دنیا تقدیم شد.
اسمی که قریب و اقصی بدان سر بلند کرد.
پس تابوتِ عهد نازل گشت،
آیه ای در دستانِ مسیح و محمّد،
در زحمتِ بغضِ سلاح، سوگندِ دست ها بر تابوت پیمان بست.
چشمی آرام پرسید:
این مسیح است در هیئتِ شیرین یا محمّد در پیکرِ تشییع؟
من چه می بینم؟
این کدام خداست که در نقطه ای خُرد و کوچک می شنود و به عالَمی اجابت می کند؟
«پس بخور و بیاشام و چشم روشن دار
و هر آنکه از بشر دیدی بگو نذرِ خویش را»
بگو این منم
صامت و صائم و قائم
و چشم در راه
و چشم در راه
و چشم در راه ...
(۲۵ اردیبهشتِ 1401)
#تصویر_قدسی
#اشک_خیال_انگیز
#شیرین #شیرین_ابوعاقله
@tashakole_esharat
اشارت
#بشنوید #برخیز_مریم از این بهت ِ تاریخ به کجا می گریزید؟ کاهنان ِ این تاریخ ِ یک سویه را به سخره
#استاد_طاهرزاده:
چه خوب می گویی: «آیه ای در دستانِ مسیح و محمّد»
و چه خوب تر می گویی: «این مسیح است در هیئتِ شیرین یا محمّد در پیکرِ تشییع؟»
نمی دانم می توانیم در این تاریخ.
آری در این تاریخ که همه چیز گسسته است به این اندازه در پیوند حاضر شویم؟
پیوندی که گفتی : «این مسیح است در هیئتِ شیرین یا محمّد در پیکرِ تشییع؟»
آیا تعلقی که با شهید شیرین ابوعاقله در جان ها وزیدن آمده است از جنس همان تعلقی نیست
که با حاج قاسم در جان ها وزیدن گرفت.
و یگانگی خاصی را بین مردمان به ظهور آورد؟
چه می بینم؟
چگونه جهان این یگانگی ها را دارد در خود تجربه می کند؟
ما در کدام تاریخ هستیم؟
آیا او « مسیح است در هیئتِ شیرین یا محمّد است در پیکرِ تشییع کنندگان که به استقبال ِ شهیدی رفتند که در سیمای یک مسیحی محمدوار در تاریخ حاضر شده است تا کاخ های ستم را به زیر بکشد!
چه خوب از حجاب تحجر و حجاب لبیرالیته عبور کرده ای تا آن بانوی شهید را درست بنگری بدون آن که از عهد دینی خود عبور کنیم.
باز بگو که او«آیه ای است در دستانِ مسیح و محمّد»
خبر از وقتی به گوش می رسد که عیسی از آسمان نزول می کند و در کنار مهدی تاریخی را بوجود می آورد که همه ی موحدین در قالب حیاتِ عشق و حماسه و شور و ایمان در کنار هم حاضر شده اند.
و شیرین ابوعاقله قصه ی تاریخی است که پیش خواهد آمد و حتما پیش خواهد آمد
#برخیز_مریم
در رثای شهادت #شیرین_ابوعاقله
#تصویر_قدسی
#اشک_خیال_انگیز
#شیرین #شیرین_ابوعاقله
@esharat
اشارت
ای نوجوان فلسطینی چه زود مرد شدهای ! و چه اندازه خوب در بصیرت قرآنی آینده را میفهمی ! آیا زودتر از ما شنیدی که رهبر انقلاب فرمودند آینده آینده فلسطین است ؟ آیا رهبر انقلاب زودتر از آنکه تو این سخنان را بگویی از تو شنیدند که میفرمایند: به نظر من هر کسی راجع به غزّه صحبت میکند، باید راجع به صبر مردم و اقتدار مردم و اقتدار رزمندگان حرف بزند، وَالّا به اینها ظلم شده؛ انصافاً این صبری که اینها کردند خیلی مهم است.
#استاد_طاهرزاده
@esharat
کسانی امروز، مردان واقعی تفکرند که متوجه روح تاریخی باشند که #در_حال_طلوع است و #غزه، آینه آن حضور و آن تفکر است تا معلوم شود متفکر واقعی در این زمانه چه کسی است.
#استاد_طاهرزاده
#در_جست_و_جوی_زبان_اشارت
@esharat
هدایت شده از اشاره های ناخوانا
قیصر:
هوای ناحیه ی ما همیشه بارانی است
______________________________________
هوای ناحیه ی غزه باز بارانی ست
در آن حوالی و جغرافیا چه طوفانیست!
به دست هر مَلَکی چند قطره ی باران
و قدس منزل این آیه های قرآنی ست
چقدر سروِ بلند و چقدر لاله ی سرخ
که گفته غزه خراب و که گفته ویرانی ست؟
چه سفره ای شده پهن و چه عید قربانی
تمام جمعیت شهر گرمِ مهمانی ست
بهشتِ دوست مساویِ امتحان و بلاست
و غزه_کربُبَلا_ آن بهشت، آیا نیست؟
۲۹/آبان/۱۴۰۲
@esharenakhana
هدایت شده از اشاره های ناخوانا
بخواب دخترم
بخواب فاطمه!
به زیر سقف خانه در سکوت شب
و زیر سایه ی پدر
کنار مادرت به راحتی بخواب
نه نترس
که تکان نمی خورد
به هیچ وجه در دل تو آب
ولی بدان که بچه های غزه
زیر سقفی از بلا
و دود و آتش و
موج بمب های پر صدا
به زیر خاک تا ابد
غریب آرمیده اند و تو
به راحتی درون رخت خواب خود می آرمی
و نیستَت غمی
بخواب دخترم بخواب
ولی زِ یاد خود نبر
در این زمانه ی بلا چه شد
برای بچه های خویش
زینبی بگو که غزه-کربلا چه شد
۲۵/مهر/۱۴۰۲
@esharenakhana
اشارت
بخواب دخترم بخواب فاطمه! به زیر سقف خانه در سکوت شب و زیر سایه ی پدر کنار مادرت به راحتی بخواب ن
زینبی بگو که غزه،کربلا چه شد.mp3
3.8M
زینبی بگو که غزه، کربلا چه شد...
حضور نرم حضرت زینب «سلام الله علیه» بعد از عاشورا
#استاد_طاهرزاده
@esharat
#طوفان_الاقصی
به یاد داشته باشید که کارهای بزرگ اندیشیدن بزرگ میخواهد...
موضوع بسیار بزرگ است و اگر متفکرانه به آن نپردازیم، تبدیل به حالتی عادی میشود که ما با یکی از دو طرف جنگ همراه میشویم و این مسئلهی ما را حل نخواهد کرد...
#استاد_طاهرزاده
#غزه_و_حضوری_فراسوی_نیک_و_بد
@esharat
انقلاب اسلامی، #گفتنِ_ناگفتنی_های_قومی_است_تاريخی تا معنای ذات آن قوم و تعلق آن به انقلابی که انجام داده، به نمايش آيد و پاسداری شود و اين پاسداری وقتی رخ می دهد که آن گفتن، بر جان انسانها گشوده شده باشد و آن حقيقت به طريقی در «يافت»ِ هرکس شکل گرفته باشد تا نتواند به سروش درونی خود بی التفات بماند و در امور «معتاد»ِ خود بهسر برد، بلکه در ندای بی صدای درونی پناه گيرد و جان خود را در اُنسِ با حقيقت دوران به قيام آورد و اينچنين شخصيتی را مطابق روح انقلاب اسلامی پی افکند و اين پی افکندن جز با نگاهداشتنِ عهدی که با انقلاب اسلامی می توان بست، شکل نمی گيرد. اين همان سررشتهای است که بايد بهدست گيريم و اين پی افکندن، نحوهای از فيضان است.
#گوش_سپردن_به_ندای_بی_صدای_انقلاب_اسلامی
@esharat