هدایت شده از دبخند
#خاطرات_شهدا
#شیطنت_پرستار 😜
💎ﺧﺎﻧﻢ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭﯼ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽﮐﺮﺩ :
ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺠﺮﻭﺣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺪﺗﯽ ﺑﯿﻬﻮﺵ ﺑﻮﺩ اﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﺪ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ .
ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﻣﺮﺩﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﻣﻦ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻡ؟
❤️🍃ﺭﮒ ﺷﯿﻄﻨﺘﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺬﺍﺭ ﮐﻤﯽ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺳﺮﺵ ﺑﺬﺍﺭﻡ!
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻡ ﺁﺭﻩ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﯼ !
ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﺻﺪﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺣﻮﺭﯼ ﻫﺴﺘﯽ؟
ﺩﯾﺪﻡ ﺷﯿﻄﻨﺘﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺪﺟﻨﺴﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﻠﻪ ﻣﻦ ﺣﻮﺭﯼ ﻫﺴﺘﻢ !
🌺🍃ﮐﻤﯽ ﻣﮑﺚ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ از ﺗﻮ بهتر نبود..
ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﻡ ﺟﻬﻨﻢ 😂
@de_bekhand
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نحوه حمل و نقل مسافران ﺩر آیندهای نه چندان دﻭر به ﺍین صورته!
@khandehpak
بسماللهالرحمنالرحیم
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران
10 رمضان 1439
فقط خدا (قسمت اول)
دانستیم حضرت #موسی وقتی دو نفر را در حال دعوا دید، رفت تا آنها را از هم جدا کند. یکی از آنها همکیش او و دیگری دشمن او بود. موسی قصدِ کشتن نداشت؛ اما وقتی برای دفاع از دوست خود، مشتی به دشمنش زد، او از دنیا رفت. کشتن او کار خدا بود، اگرچه به دست حضرت موسی اتفاق افتاد؛ اما موسی صرفنظر از اینکه کارش خدایی است یا نه، آن مشت را زد و وقتی این را فهمید، ترسید و از ظلمی که آن جامعه، او را در آن میانداخت، فرار کرد.
او وقتی متوجه خطای خود شد، گفت: «پروردگارا، به خود ظلم کردم»؛ و به پاسِ این نعمت که خدا او را متوجه کرده است، تأکید نمود که دیگر از مجرمان پشتیبانی نکند. صبح روز بعد که ترسیده و مراقب بود، دوباره با همان صحنۀ دیروز مواجه شد. اما این بار وقتی خواست برای کمک برود، کسی که دشمن او و دوستش بود، گفت: «میخواهی مرا هم مثل آنکه دیروز کشتی، بکُشی؟ تو میخواهی در زمین، جبّار باشی و قصد اصلاح نداری!» [1]
آری؛ گاه ممکن است دشمن، تلنگری بزند و فرد را بیدار کند. میگوید: «چشمت را باز کن! تو از حق، دفاع میکنی؛ اما حقّی که خودت و نفست در آن هستی، نه حقّ خدا!» موسی هم که تقوا داشت، دید راست میگوید [2]؛ چون در آنجا دوست خود و دشمن خود را دیده بود. او حرف حقّ دشمن خود را پذیرفت و گفت: «خدایا، مرا از قوم ظالمان نجات ده» [3]؛ چراکه میدید خودش هم دارد آلوده به ظلم میشود. چون وقتی جامعه بیمار است، بیماری به فرد هم سرایت میکند؛ پس باید مراقب باشد خود را برحق نبیند و در هر کاری خوب دقت کند که از جانب خدا باشد.
اینگونه بود که موسی رفت و نه تنها از مصر فرار کرد، بلکه وجه درونش را از خود و قدم خودی برگرداند. پیش از حرکت، او بود و خدا؛ رفت، به این امید که پروردگارش راه راست یعنی راهِ «فقط خدا» را برای او باز کند [4]. خدا هم او را بیدار کرد.
البته در ظاهر آیات، به این هم اشاره شده که موسی وقتی شنید فرعونیان در تعقیب او هستند تا او را بکشند، فرار کرد [5]. اما فقط این نیست و چنانکه از آیات گفتیم، ابعاد دیگر هم دارد. #قرآن، سفرهای است که هیچکس نباید از سر آن بیبهره بلند شود؛ تا جایی که نه تنها درک و عمل کردن، بلکه خواندن یا شنیدن و حتی نگاه کردن به قرآن نیز اثر و بهره دارد. برای همین اگرچه زبانش ساده است، پر از رموز و اسرار برای کسانی است که استعدادش را داشته باشند؛ چون مراتب گوناگون هر مسئله را بیان میکند تا هرکس در هر رتبهای هست، بتواند پیام و درس خود را بگیرد.
..........
[1] سورۀ قصص، آیات 16 تا 19.
[2] اما ما اگر کسی را دشمن خود بپنداریم، حتی حرف حقّش را قبول نمیکنیم.
[3] سورۀ قصص، آیۀ 21.
[4] سورۀ قصص، آیۀ 22.
[5] سورۀ قصص، آیۀ 20.
ادامه دارد
#خلاصه
#رمضان1439
#جلسه_هفتم
@Lotfiiazar
هدایت شده از ریحانه
♥️ رهبر انقلاب از بازی عالی ملیپوشان فوتبال در برابر اسپانیا تجلیل کردند
⚽️ تماس دفتر رهبر انقلاب با اردوی تیم ملی در روسیه و پیام حضرت آیتالله خامنهای به کاروان و بازیکنان #تیم_ملی فوتبال جمهوری اسلامی ایران:
🇮🇷 بازی دیشب شما عالی بود؛ خدا قوت🇮🇷
❣ @khamenei_reyhaneh
ریحانه:
◀️ مامان که خوب شد و آمدیم خانه، من دو روز دیگر هم پیش او ماندم. یادم هست روزی که مصطفی آمد دنبالم، قبل از آنکه ماشین را روشن کند دست مرا گرفت و بوسید، میبوسید و همان طور با گریه از من تشکر میکرد. من گفتم: برای چه مصطفی؟ گفت: این دستی که این همه روزها به مادرش خدمت کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید. گفتم: از من تشکر میکنید؟ خب، اینکه من خدمت کردم مادر من بود، مادر شما نبود، که این همه کارها میکنید. گفت: دستی که به مادرش خدمت کند مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد به هیچ کس خیر ندارد. من از شما ممنونم که با این همه محبت وعشق به مادرتان خدمت کردید. گفتم: مصطفی! بعد از همه این کارها که با شما کردند اینها را دارید میگویید؟ گفت: آنها که کردند حق داشتند، چون شما را دوست دارند، من را نمیشناسند و این طبیعی است که هر پدر و مادری میخواهند دخترشان را حفظ کنند. هیچ وقت یادم نرفت که برای او این قدر ارزش بوده که من به مادر خودم خدمت کردم. بعد از این جریان مادرم منقلب شد.
📔کتاب نیمه پنهان ماه
چمران به روایت همسر
❣@khamenei_reyhaneh
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
#گلهای_کوچک_خانه ۵.
دقیقًا به کودک بگین
برای دریافت پاداش باید چکار کند!
نگین مسئولیت پذیر باش❗️
بگویید لطفاً خودت رختخوابتُ جمع کن!
پاداشِ مناسب؛
برای تکرار رفتار درست؛ انگیزه بخشه!
@ostad_shojae
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬
#از_خانه_تا_آسمان 1
رهنمودهای #استاد_شجاعی در سلامت اخلاقیِ خانواده
💞عاشق شدی؟
تصمیم به ازدواج گرفتی؟
👈حواست باشه داری وارد مرحله ی خطرناکِ زندگیت میشی.... اگــر...؟؟؟
@ostad_shojae
هدایت شده از دبخند
روزی رضا خان با وزرای خود به رامسر رفته بود. او میخواست چهره مذهبی خود را به مردم بنمایاند از این رو به مجلس روضه ای که در مسجد بود وارد شد. سخنران (آقای حبیبی قاسم آبادی) که چشمش به رضاخان افتاد با صدای بلند گفت: بارخدایا! بارالها! شاهنشاه ایران و کابینهاش را از بهشت نجات عنایت فرما!
رضا خان و دیگر وزرا بدون این که متوجه دعا شوند با صدای بلند آمین گفتند!😂😂
@de_bekhand