•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت105
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
با چادرم رو گرفتم و به دیوار تکیه دادم. باید سعی کنم حداقل تواین فرصت کم بتونم از صحبتها استفاده کنم.
- مرحوم صدوق با سند صحیح از امام رضا علیه السلام نقل میکنه که اون حضرت در احوالات حضرت خضر فرمودن:
"وَ سَيُؤْنِسُ اللهُ بِهِ وَحْشَةَ قَائِمِنَا فِي غَيْبَتِهِ وَ يَصِلُ بِهِ وَحْدَتَه"۱
یعنی خداوند به واسطه او تنهاییِ قائم ما را به اُنس مبدل میکند و بی یار و یاور بودن و یکّه و تنها بودن آن حضرت را به واسطه خضر از بین میبرد.
کار ما شیعیان به جایی رسیده که خداوند یکی از اولیائش رو زنده نگه میداره تا مونس تنهایی حجتش ارواحنا فداه باشه.
تنهایی حجت خدا، مصیبتیه که جان عالم رو به آتیش میکشه. وقتی حضرت امیر ایشون رو فرید، طرید، شرید و غریب میخونن، این مصیبت جانکاهتر میشه. در عربی دردآورتر از واژه های طرید و شرید نداریم که شدّت تنهایی و اوج غربت حضرت رو نشون بده.
دلم برای این همه غربت مولا گرفت. از گوشه چشمم قطره اشکی پایین ریخت.
الهی دورت بگردم، چقدر ما بی معرفتیم.
مولای من، ممنون که به عنوان خادمتون قبولم کردین، قول میدم تموم تلاشم رو بکنم.
مطمئنم هیچ کدوم از اینا اتفاقی نیست، اینکه شما من رو به این راه کشوندین و دستم رو گرفتین. بدون دعوت و کمک اهل بیت کسی نمیتونه قدم تو این راه بذاره.
دوباره ادامه صحبتهارو گوش کردم
- یکی از یاران امام صادق علیه السلام اندوه ایشون رو از غم و درد غیبت حضرت صاحب الامر علیه السلام اینجوری توصیف می کنه و میگه:
وقتی اون حضرت رو با اون حال دیدم، مات و مبهوت سر جام موندم. چند نفری هم که همراه من بودن، مثل من، از دیدن این صحنه، دچار حیرت شدن . هرگز ایشون رو در چنین حالتی ندیده بودم. صحنهی عجیب و تکان دهنده ای بود.
روی خاک نشسته بود، بی هیچ زیراندازی. پیراهنی خشن، بافته از موی زبر و درشت، با آستین های کوتاه و بدون یقه، تن مبارکشون بود، سخت گریه می کردند، مثل مادر جوان مرده، اون چنان سوزناک و اندوهبار که دل سنگ رو آب میکرد. غم در چشمان حضرت موج میزد، چهرشون بسیار دردناک به نظر میرسید، رنگ از رخسارهی مبارکشون پریده بود، از شدت گریه، دیدگانشون رنجور و خسته و فرسوده شده بود، شنیدیم که در آن حالِ اشک و ناله میفرمودن:
" آقای من! غیبت تو خواب از دیدگانم برده و بستر خواب وآسایش را بر من، تنگ و نا آرام ساخته و راحت قلب مرا ربوده است. سرور من! پنهانیِ تو مصیبت های مرا به اندوهی جاودانه پیوند زده است.
مولای من! نهانی و ناپیدایی تو باعث میشود تا من یک به یک یارانم را از دست بدهم و از شمار آنان کاسته گردد، تا جایی که جمع دوستانم پراکنده خواهند شد.
سید من! هنوز از مصیبت های گذشته و بلاهای پیشین، اشک ریزانِ دیدگانم خشک نشده و آه سینه ام آرام نگرفته است که مصیبت ها و دشواری های سخت تر و فزون تر و دردناک تر، بر من فرود میآیند. بلاها و حوادث ناگواری که پیش روی ماست، به خشم تو آمیخته است و دشواری های جانکاهی که به زودی با آنها دست به گریبان خواهیم بود، با ناخشنودی تو همراه است."
اون صحابی امام صادق علیه السلام میگه با خودم گفتم:
خدایا! این چه حالیه؟ این اشک و ناله برای چیه؟ این سوز و گداز از کجاست؟ با چه کسی این جوری جگرسوز و جان گداز سخن میگن؟ دوری و مهجوری چه کسی ایشون رو تا بدین حد افسرده و پریشان خاطر کرده؟ ۲
توی دستم ویبره گوشی رو حس کردم، حمیده...
- جانم
- زهرا شرمنده دیر شد، مثل اینکه یکی از بچه ها جوایز رو اشتباهی گذاشته مابین وسایل اضافی تو پایگاه، یکم صبر کن تا بیاره.
- باشه، منتظر میمونم.
خوشحالم ازاینکه میتونم تواین فرصت از مباحث استاد استفاده کنم.
- خیلی فرق هست بین اون شخص که نشسته تا حضرت روزی به دنیا بیاد و کسی که میدونه حجت خدا و امام زمانش همین جا روی زمین زندگی میکنه و نظاره گر اوست.
یکی از وظایف ما - که کمترین وظیفه ما بعد از بیعت با حضرت هم همین است - دعا کردن برای حضرت حجته.
شیعه ای که برای امامش دعا نکنه، با غیر شیعه چه فرقی داره؟
نمیشه که امام داشته باشی و نسبت به او بی تفاوت باشی.
خواهران و برادران عزیز خیلی باید حواسمون باشه که ما بی تفاوت نباشیم۳
____________________________________________
۱.کمال الدین ج ۱ ص ۳۹۱
۲. کمال الدین ج۲، ص۳۵۲
۳. استادمحمدعلی موحدی.کلاس آموزشیِ غیبت، مهدویت و رجعت- سازمان هوا و فضا- زمستان ۱۳۹۴
♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇
https://eitaa.com/eshgheasemani/74667
#ادامہدارد....
#کپےحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
پوستهی دانه؛ از همانجایی میشکافد که؛
به تنگ آمده است !
خانهی جوجه، از همانجایی میشکند که؛
تنگ شده است!
پیلهی پروانه از همانجایی باز میشود که؛
اشتیاق به پرواز روییده است!
و دنیا از همانجایی میشکافد و پرده از رویِ تو بالا میزند؛ که ما به تنگ آمدهایم و اشتیاق آغوشت، بیتابمان کرده باشد.
"دلم در انتظار آواره شد...آوارهتر بادا !"
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
AUD-20220421-WA0019.mp3
13.65M
____________________________________
🌸🍃
🍃
🌹🍃عظم البلا یعنی عزیز فاطمه در بین ما نیست
🌸🍃برح الخفا یعنی که جا برای او در دیده ها نیست😭
#یاصاحبالزمان💚
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت106
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
با دقت به حرف های استاد گوش میدادم حمید نفس زنان نزدیکم شد و جوایز رو بهم داد
- س..سلام ببخش،خیلی منتظر موندی.
- اشکالی نداره، خب باهام کاری نداری، من زود برم
- به خانمم سلام برسون
- چشم، آقای عاشق!!!
با عجله از پله ها بالارفتم، وارد کتابخونه شدم.
- سلام شرمنده دیر شد، منتظر موندم تاجوایز رو بیارن.
سحر نزدیکم شد و همزمان که جوایز رو بهش میدادم گفتم
- اقای مجنون سلام رسوندن.
چشم هاش برقی زد و با لبخند جواب داد
- سلامت باشن.
نگاهی به نقاشی بچه ها کردم و برای هر کدوم یه جایزه دادم.
سخنرانی تموم شد و موقع مولودی خوانی، بچه ها پیش مادراشون رفتن.
بعداز جشن پذیرایی کردیم و تقریبا ساعت هفت مسجد خالی شد.
قرار شد به همراه چند نفر از خانم ها، مسجد رو تمیز کنیم و آقایون هم کارهای بیرونی مسجد رو انجام بدن.
جاروبرقی رو برداشتم و شروع به جارو کردم. تقریبا کارهممون تموم شده بود.
حمید زنگ زد و توحیاطیم و به زینب خانمم بگو که داداشش منتظره تا باهم برن خونه.
به سحر و زینب گفتم و به حیاط مسجد رفتیم. حمید و داداش زینب باهم مشغول صحبت بودن.
با دیدن ما هردو به طرفمون برگشتن.
سلام دادیم و جوابمون رو دادن.زینب کنار داداشش ایستاد.
داداش زینب سر به زیر گفت
- دستتون درد نکنه، اجرتون با خود مولا. خیلی زحمت کشیدین
تشکر کردیم و حمید روبه اقای محبی گفت
- خب علی جان، کاری نداری؟ ما دیگه بریم.
- نه داداش به سلامت
با اجازه ای گفتم و موقع خداحافظی از زینب، یهو داداشش انگار چیزی یادش اومده باشه گفت
- خانم فلاح؟
سرم رو پایین انداختم
- بله
- زینب حرفاتون رو بهم رسوند، خواستم بگم، من شرمندتونم. منم مقصر بودم...راستش میخواستم هزینه گوشی رو بدم خدمتتون.
باشرمندگی نگاهی به زینب که میخندید کردم و جواب دادم
- نه آقای محبی، من اونروزم به زینب گفتم خودم مقصر بودم، بابت رفتارمم عذرمیخوام
- ولی خانم فلاح...
- اتفاقیه که افتاده، با اجازه تون من برم. زینب جان فعلا خداحافظ
به همراه سحر و حمید سوار ماشین شدیم و به خونه برگشتیم.
حمید پرسید:
- راستی زهرا علی درباره چی حرف میزد
قضیه گوشی رو بهش توضیح دادم، وقتی متوجه قضیه شد یهو گفت
- اصلا یادم نبود من یه گوشی بهت بدهکارم
- نه داداش همون گردنبنده برام کافیه.
خندید و ماشین رو جلوی در خونه نگه داشت. وارد خونه که شدیم، مامان شام رو بار گذاشته بود و باخانم جون مشغول صحبت بودن.
سلام کردیم و جواب دادن. بعد از عوض کردن لباس هان به حمید گفتم
- میگم داداش هم سخنرانی امروز رو برام بریز تو لپ تاپ، هم اینکه به نظرت استاد فاضل قبول میکنه کلاس مهدویت بذاره؟
- فردا باهاش صحبت میکنم، ببینم اگه قبول بکنه بهت میگم.
شب رو تا صبح فقط از این پهلو به اون پهلو شدم، نمیدونم انگار خواب به چشم هام حروم شده.
نزدیک اذان صبح، وضو گرفتم و دو رکعت نماز شب خوندم
بعداز نماز صبح، چشم هام سنگین شد و خیلی زود خوابم برد.
با صدای بیرون از خواب بیدار شدم و به اشپزخونه رفتم. صبحونه رو خوردم و استکانم رو آب کشیدم. نگاهی به گوشیم که از دیشب بیصدا بود کردم. یه پیام از زینب برام اومده بود.
- سلام زهراجون صبح بخیر، خونه ای یه سر بیام پیشت کار واجب دارم.
♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇
https://eitaa.com/eshgheasemani/74667
#ادامہدارد....
#کپےحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تابَعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
AUD-20220329-WA0025.mp3
4.87M
____________________________
🌼🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨دعای زیبای ال یاسین🌼🍃
#حضرتامامزمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستادهاند میفرمایند:
« هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …»
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸