•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت244
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
- زهرا جان این دختر امانته دستم، الان هیچکس رو نداره اما خدایی نکرده اگه اتفاقی براش بیفته هزار تا قیم پیدا میکنه، همینجوریشم خانواده همسرم ازم طلبکارن که به این دختر نمیرسی
- چی بگم، حالا آروم باشین بریم ببینیم کجا بود
به سرعت واگن ها رو یکی یکی رد کردیم و به واگن خودمون که رسیدیم همه جلوی کوپه وایستاده بودن، حدیث گوشی به دست کنار کوپه ی وسایلها وایستاده بود.
با دیدن صدیقه خانم، از ترس به داخل کوپه رفت
صدیقه خانم به قدری عصبیه که هیچ کس نمیتونه جلوش رو بگیره، تلاش منم بی فایده بود.
وارد کوپه شد وبا حرص گفت
- کجا بودی؟
حدیث که نمیخواست نشون بده ترسیده، جواب داد
- کجا میخواستم باشم رفتم سرویس
- حدیث اعصابم رو خورد نکن، یک ساعته رفتی سرویس دختره ورپریده، چرا اینقدر دقم میدی؟
- چیه سر من داد میزنی؟ هر جا دلم بخواد میرم. برا چی برام بپا میذاری، ده نفرو اجیر کردی که چی بشه
صدیقه خانم سیلی محکمی به حدیث زد و گفت
- با بزرگترت درست حرف بزن، این همه زحمت نکشیدم که تو یه الف بچه بخوای تو روم وایسی!
حدیث دستش رو جای سیلی گذاشت و با حرص گفت
- هرجا دلم بخواد میرم، برا من چیکار کردی هان؟ این همه میگی زحمت کشیدم، هرچی که ازت خواستم گفتی ندارم... از کدوم زحمت حرف میزنی؟
علی آقا عصبانی شد و روبه حدیث گفت
- خجالت بکش، آدم با مادرش اینجوری حرف میزنه؟ به جای اینکه جواب بدی کجا بودی حالا تو روش وایمیستی؟ ده تا آدم بزرگ رو علاف خودت کردی، حالا به جای جواب دادن صدات رو به رخ بقیه میکشی؟
حدیث که تا حالا طلبکار بود با حرف های علی آقا کمی سکوت کرد و دندوناش رو محکم به هم فشار داد،حمید بازوی علی آقا رو گرفت و عقب کشید
- علی جان، آروم باش. از تو بعیده
علی آقا جواب داد
- آخه حمید جان برادر من، خیر سرم من مسئول این کاروانم، اگه نتونم جلوی یه الف بچه رو بگیرم، دیگه سنگ رو سنگ بند نمیشه
حدیث که این حرف هارو شنید گفت
- اولا من بچه نیستم، دوما وکیل، وصی نخواستم.
صدیقه خانم دوباره دستش رو برد بالا که بزنه مانعش شدم و گفتم
- صدیقه خانم آروم باشین
صدیقه خانم همونجا نشست و گریه کرد
- ای خدا کاش منم با باباش میمردم و این روزا رو نمیدیدم
علی آقا با دیدن حال صدیقه خانم بیشتر عصبانی شد و چند قدم به حدیث نزدیکتر شد و انگشتش رو به علامت تهدید به سمت حدیث گرفت و گفت
- ببین حدیث، تاحالا نمیخواستم باهات بدرفتاری کنم، اگه یک بار دیگه ببینم مادرت ازت شکایت کرده یا اشکشو درآوردی با من طرفی، شیرفهم شد؟
حدیث که انتظار این رفتار علی آقا رو نداشت از ترس سکوت کرد و صدیقه خانم از جاش بلند شد و رو به حدیث گفت
- گوشیت رو بده من، همین حالا
حدیث مقاومت کرد و محکم گوشی رو تو دستش فشار داد
- مـ..میـ...میخوای چیکار؟
- گفتم بده من، ببینم با کدوم احمقی داری سرو کله میزنی!
یه مدت گوشی دستت نباشه تا آدم بشی
- مامان باور کن....
حال حدیث رو که دیدیم زینب و سحر، صدیقه خانم رو به کوپه ی ما بردن ، کنار حدیث نشستم و گفتم
- حدیث جان، اینقدر مادرت رو اذیت نکن، بنده خدا به قدر کافی توفشاره. خدای نکرده اگه به اتفاقی براش بیفته هیچ وقت نمیتونی خودت رو ببخشی! قدرش رو بدون!
🔴رمان تو وی ای پی کامله با1566پارت، اگه میخوای همه رو یکجا بخونی و زودتر از بقیه تموم کنی با پرداخت 40هزار عضو vip شو😍😍
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. ❌ رمان رو کپی نکنید و برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
Amam zaman alayhessalAm (1).mp3
15.2M
#حواسمونباشه❌
قرار نیست ما تنها در هنگام ظهور از انصار و اعوان حضرت صاحبالزمان «عجلاللهتعالیفرجهالشریف» باشیم❗️
🎧 #استادمحمددولتی
🏴#اللهمالعناعداءفاطمةالزهراسلاماللهعلیها
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🏴اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🏴
🌼🌿به نیت فرج مولا این پست رو تا میتونید با لینک نشر دهید تا افراد زیادی با حضرت اشنا شن
http://eitaa.com/joinchat/3102605334Cfac7bc2cf1
🌿🌿🌸
🌻🍂
نالههای سوزان در فراق امام زمان...💔
🌕 امام صادق علیهالسلام خطاب به حضرت ولیعصر عجل الله فرجه، عرضه میدارد:
اى آقاى من! غيبت تو خواب از ديدگانم ربوده و بسترم را بر من تنگ ساخته و آسايش قلبم را از من سلب نموده است؛
اى آقاى من! غيبت تو اندوه مرا به فجايع ابدى پيوند داده و يكى را پس از ديگرى ناپديد كرده و جمع و شمار دوستان را نابود نموده است.
📗الغيبة (للطوسی) ج ۱، ص۱۶۷
براستی امام زمان علیهالسلام کیست، که رئیس فقه شیعه اینچنین در فراق او بی تابی میکند و ناله سر میدهد؟
🏴#اللهمالعناعداءفاطمةالزهراسلاماللهعلیها
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🏴اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🏴
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت245
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
- حدیث جان، اینقدر مادرت رو اذیت نکن، بنده خدا به قدر کافی توفشاره. خدای نکرده اگه به اتفاقی براش بیفته هیچ وقت نمیتونی خودت رو ببخشی! قدرش رو بدون
حدیث گوشه ای کز کرد و شروع به گریه کرد
- من دوستش دارم، اما بهم گیر میده، همش کارهای منو زیر نظر داره، انگار من دارم کار خلاف میکنم
- آخه عزیز من اون مادرته، بابات که به رحمت خدا رفته، نگرانته. اگه من به جای تو بودم وقتی ببینم مادرم داره صبح تا شب تلاش میکنه که آب تو دل بچه ش تکون نخوره پاش رو میبوسیدم.
- منم میدونم خیلی زحمت میکشه، اما اگه قبول می کرد من با بابا بزرگم زندگی کنم الان هرچی میخواستم بهم نه نمیگفتن، اونا وضعشون خوبه، اما مامان به خاطر خودخواهیش نمیذاره.
بهش میگم با دوست هام برم کافی شاپ میگه نه، میگم میخوام این مدلی لباس بخرم نمیذاره، همش نه میاره تو کارهام!
- حدیث جان، مادرت تنهاست، فقط تو رو داره. همه چی که پول نیست، اون بنده خدا تمام تلاشش رو برا خوشحالیت میکنه، زحماتش رو به هدر نده. خیلیا حسرت داشتن مادر رو دارن، ناشکری نکن.
هق هق گریه کمتر شد و بهش گفتم
- داری میری پابوس امام رضا، به نظرت اگه دل مادرت رو بشکنی، میتونی روبروی امام رضا وایستی و بهش سلام بدی؟؟
ببین عزیزم! تقریبا نیم ساعت دیگه میرسیم برو از دلش دربیار تا بتونی مقابل امام رضا علیه السلام که وایستادی سرت رو بالا بگیری!
حدیث سکوت کرد و بعداز چند دقیقه از جاش بلند شد، پرسیدم
- کجا؟
لبخند کمرنگی زد و آب بینیش رو بالا کشید و باصدای گرفته گفت
- مگه نگفتی برم از دلش دربیارم
آروم چشمکی بهش زدم و گفتم
- آفرین دختر خوب
بعداز رفتن حدیث احساس دلتنگی کردم، از دیروز صدای مامان و بابا رو نشنیدم، صدای پیامک گوشی باعث شد از فکر بیرون بیام. گوشی حدیث جامونده، نگاهی به گوشی کردم که توی پیش نمایش پیام نوشته بود
- چرا زود قطع کردی! اصلا ترس به خودت راه نده، به کارت ادامه بده خودم هوات رو دارم
حدیث سریع وارد کوپه شد و گوشیش رو برداشت
- شرمنده گوشیم جامونده بود
خودمو با اون راه زدم که چیزی ندیدم، با خوشرویی گفتم
- معذرت خواهی کردی؟
- نه اومدم گوشیمو بردارم بعد برم، الان میرم.
از کوپه بیرون رفت و سحر نزدیکم شد.
- چی بهش گفتی؟
- چیز خاصی نگفتم، گفتم قدر مادرت رو بدون و از این حرف ها.
- حدیث خیلی سرو گوشش میجنبه، چند باری از اول سفرمون دیدم که آروم تو یه گوشه ای تلفنی حرف میزنه
- خب شاید با دوستاشه، ما که مطمئن نیستیم
- شاید ولی نمیدونم گفتنش درسته یا نه! از دوتا پسر هم شماره گرفت، خواستم برم جلوش رو بگیرم، گفتم شاید اون لحظه بگم باهام لج کنه، باید یه جوری غیر مستقیم بفهمونیم کارش اشتباهه.
فکرم پیش اون پیامیه که بهش اومد، مطمئنم حدیث داره یه کاری رو میکنه که نمیخواد ما بفهمیم. سحر ادامه داد
- کم مونده برسیم کم کم گنبد طلایی امام رضا دیده میشه.
- آره راست میگی
- نمیخوای نگاه کنیم و سلام بدیم، مثل هر سال؟
- چرا اتفاقا منتظر این لحظه بودم. بالاخره رسیدیم، امیدوارم این سفر ختم بخیر بشه
هر دو وایستادیم و گنبد طلایی امام رضا رو نگاه کردیم، دست به سینه گذاشتم و گفتم
- السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
آمدم ای شاه پناهم بده
عفو وامانی به گناهم بده
قطره ی اشکی از گونه م پایین ریخت
🔴رمان تو وی ای پی کامله با1566پارت، اگه میخوای همه رو یکجا بخونی و زودتر از بقیه تموم کنی با پرداخت 40هزار عضو vip شو😍😍
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. ❌ رمان رو کپی نکنید و برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
7.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#السلامعلیڪیاعلےبنموسےالرضا🌸🌱
آمدم ای شاه پناهم بده.....
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
🌹☘
🟢 این استغفار امیرالمؤمنین علیه السلام هست که 70 بند میباشد و مولا آن را هر سحر بعد از نماز صبح میخواندند:
✅هر شب یک بند از استغفار هفتاد بندی امیرالمؤمنین علیه السلام در کانال گذاشته میشه
💠فراز 16 استغفار امیرالمؤمنین 🌸🌿
16- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ عَيَّرْتُ بِهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِكَ أَوْ قَبَّحْتُهُ مِنْ فِعْلِ أَحَدٍ مِنْ بَرِيَّتِكَ ثُمَّ تَقَحَّمْتُ عَلَيْهِ وَ انْتَهَكْتُهُ جُرْأَةً مِنِّي عَلَى مَعْصِيَتِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 16: بار خدایا ، از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که کسی از بندگانت را به آن سرزنش کردم؛ یا در فعل کسی از مخلوقاتت آن گناه را تقبیح کردم، اما پس از آن خودم وارد آن گناه شدم و مرتکب گشتم به خاطر جرأتی که از من بر عصیانت سر زد؛ پس بر محمد و آل محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بر بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
💎خدایا به حق حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها فرج مولامون تعجیل بفرما و مارو از خدمتگزاران وفادار مولا قرار بده 🤲
🏴#اللهمالعناعداءفاطمةالزهراسلاماللهعلیها
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🏴اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🏴
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸