✨به مناسبت عید قربان✨
میدونستی اهلبیت علیهمالسلام قربونصدقه امام زمان ما میرفتن؟!
چندتاش رو ببین:
🔸پیامبر صلی الله علیه وآله:
اهل آسمان و زمین از غیبت او اندوهگین می شوند...
پدر و مادرم فدایش که همنام و شبیه من است. (۱)
🔸امیرالمومنین علیهالسلام:
خدا به دست مردی از ما اهلبیت فرج را خواهند رساند،
پدرم فدایش باد! (۲)
🔸امام محمد باقر علیهالسلام:
پدر و مادرم فدای او که همنام من است...
پدرم فدایش که زمین را از عدالت پر خواهد کرد...(۳)
🔸امام صادق علیهالسلام:
جانم به فدایت ای غائبی که از ما دور نیستی!...
جانم به فدایت ای آرزوی هر مومن مشتاق!... (۴)
🔸امام کاظم علیهالسلام:
مهدی چراغ تاریکیهاست،
پدرم فدای او که به امر خدا قیام میکند. (۵)
🔸امام رضا علیهالسلام:
پدر و مادرم فدای او که همنام جدّ من است...
هالهای از نور گرداگرد او را گرفته که از انوار قدسی پرتو میگیرد. (۶)
منابع:
📚(۱) منتخب الاثر حدیث ۱۰۹
📚(۲) منتخب الاثر حدیث ۵۴۴
📚(۳) منتخب الاثر حدیث ۵۷۲
📚(۴) دعای ندبه
📚(۵) منتخب الاثر حدیث ۱۲۴۶
📚(۶) منتخب الاثر حدیث ۹۷۳
#عید_قربان
🌹☘
🟢 این استغفار امیرالمؤمنین علیه السلام هست که 70 بند میباشد و مولا آن را هر سحر بعد از نماز صبح میخواندند:
✅هر شب یک بند از استغفار هفتاد بندی امیرالمؤمنین علیه السلام در کانال گذاشته میشه
💠فراز 50 استغفار امیرالمؤمنین 🌸🌿
50- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ أَوْرَدَنِي الْهَلَكَةَ لَوْ لَا رَحْمَتُكَ وَ أَحَلَّنِي دَارَ الْبَوَارِ لَوْ لَا تَغَمُّدُكَ وَ سَلَكَ بِي سَبِيلَ الْغَيِّ لَوْ لَا رُشْدُكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 50: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که اگر رحمتت شامل نمیشد، مرا به هلاکت انداخته بود، و مرا به دار فنا و نابودی میکشانید؛ و اگر هدایت تو نبود مرا به گمراهی میبرد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
💎خدایا به حق حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها فرج مولامون تعجیل بفرما و مارو از خدمتگزاران وفادار مولا قرار بده 🤲
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تابَعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
AUD-20220329-WA0025.mp3
4.87M
____________________________
🌼🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨دعای زیبای ال یاسین🌼🍃
#حضرتامامزمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستادهاند میفرمایند:
« هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …»
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
#زیارتحضرتنرجسخاتونسلاماللهعلیها
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹
🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ
اَلسَّلامُعَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسىوَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ.
اَلسَّلامُعَلَیْکِ وَعَلى آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِالْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فىذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى حِفْظِ حُجَّةِ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِوَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ.
پس بالا مىکنى سر خود را و مىگوئى
اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى عَلى مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى مَعَها وَمَعَ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه وَیس، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى مِنَ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى اِیَّاها، وَاْرزُقْنى الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى فَاحْشُرْنى فى زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى فى شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________
🌸🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃
اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #نون_مهاجری
#قسمت640
چشم هاش رو باز کرد و نگاهم کرد
- ببین زهرا میخوام....میخوام یه چیزی بگم امیدوارم فکر نکنی آدم بدبین و بد دلی هستم نه!
سکوت کرد، حس میکنم گفتنش براش سخته، انگار دنبال جمله ای توذهنش میگشت که حرفش رو ادامه بده، برای اینکه خیالش رو راحت کنم گفتم
- من هیچ وقت همچین فکری نمیکنم عزیزم، فقط ازت میخوام اون چیزی که تو دلته بهم بگی تا از نگرانی دربیام.
خیلی کلافه به نظر میاد، ادامه داد
- ازت میخوام تا وقتی اینجایی و منم پیشت نیستم، هرجا اون پسره منظورم برادرشوهر گلنار بود تو اونجا نری!
باید حدس میزدم مربوط به اون میشه،
دستش رو گرفتم و گفتم
- علی جان خیالت راحت باشه، خودمم دوست ندارم جایی که اون اونجاست برم. اصلا ازش خوشم نمیاد
خیالش که راحت شد ادامه داد
- من جنس مردها رو خوب میشناسم، نوع نگاهشون رو میتونم بفهمم
اصلا دوست ندارم یه نفر با اینکه میدونه یه خانمی شوهر داره بهش زل بزنه و....
دستش رو مشت کرد و محکم فشار داد، زیر لب لا اله الااللهی گفت
- راستش وقتی عصری اومدی خیلی خوشحال شدم که دیگه مهمونی نمیرم، قبل اینکه بیای سکینه خانم گفت اونا هم میان، با خانم جون بحث میکردم که ما نریم، چون گلرخ درباره ی این پسره بهم بهم یه چیزایی گفته بود که آدم درستی نیست، ولی ترسیدم بهت بگم ناراحت بشی
- اتفاقا اگه بهم میگفتی ناراحت نمیشدم بلکه بیشتر خوشحال میشدم.
- ترسیدم اونجا عصبانی بشی و یه چیزی بگی که ناراحتی پیش بیاد. حالا که میبینم خیلی عاقلانه و منطقی برخورد کردی دیگه بعد این بدون هیچ ترسی بهت میگم.
دستم رو محکم تو دستش گرفت و لبخندی زد
- اگه به جای ترس قبل رفتنمون بهم میگفتی، اونوقت یه بهونه ای میاوردیم و نمیرفتیم. اینهمه هم بیخودی استرس نمیکشیدی و معذب نمیشدی!!
- درسته حق با توعه، بعد این هر چی شد بهت میگم، فقط از کجا فهمیدی معذب بودم؟
خنده صدا داری کرد، از همونایی که عاشقشم
- آخه دیدم تویی که اصلا پیش کسی دستم رو نمیگرفتی، یهو تو حیاط خودت رو نزدیکم کردی و دستم رو گرفتی!! حالا بماند که تو خونشونم همش سعی میکردی جلوی دیدش نباشی، که واقعا از رفتارت خوشحال شدم
- خب تو که اونجا فهمیدی چرا قبل شام بلند نشدی؟
- اخه زشت میشد قبل شام بلند شم. در ضمن از طرف گلنار خانم و همسرش غیر از احترام چیزی ندیدم، پس اگه زودتر بلند میشدم بی احترامی میشد. به خاطر همین منتظر موندم سفره جمع بشه
- من همیشه به این اعتقاد دارم یه خانم اگر به آقایی بله میگه باید همه جوره امانتدار همسرش باشه. از بابت منم خیالت راحت باشه.
با محبت نگاهم کرد
- من بهت اعتماد دارم عزیزم، حتی اگه اون سر دنیا تنهایی بری خیالم راحته.
♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇
https://eitaa.com/eshgheasemani/74667
#ادامہدارد....
#کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت641
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
ماشین رو روشن کرد و گفت
- خب خانم خانما، بهتره از فرصت استفاده کنیم، کجا دوست داری بریم
شونه بالا انداختم
- نمیدونم، میگم امشب شب جمعه ست نظرت چیه بریم یه جایی دوتایی زیارت عاشورا بخونیم؟
چشمکی زد و گفت
- منکه اینجا رو خوب نمیشناسم، باید بپرسیم
با سر تأیید کردم و حرکت کردیم.
تومسیرمون از دوسه نفری پرسیدیم، هر کدوم یه جایی رو گفتن، بالاخره یکی از آقایون گفت امام زاده قاسم علیه السلام خوبه، اکثرا هم مراسم داره.
به سمت امامزاده حرکت کردیم، بالاخره رسیدیم و بعداز قفل ماشین وارد امامزاده شدیم و بعداز زیارت و خوندن زیارت عاشورا که واقعا حس و حالمون رو خوب کرد، علی گفت
- خانوم جان پاشو بریم یه دوری بزنیم بعد برگردیم.
چون به خانم جون هم قول دادم بریم دنبالش، بدقول نشیم.
چشمی گفتم، دستش رو به سمتم گرفت بلندم کرد.
دوباره سوار ماشین شدیم. تو خیابانهای بابل که میگشتیم چند باری علی گفت بریم فروشگاه خرید کنیم اما قبول نکردم و به ناچار کوتاه اومد.
روبروی بستنی فروشی نگه داشت و رفت داخلش سری زد و اومد
- پیاده شو بریم بالا لژخانوادگی داره، داخلشم نگاه کردم، هم خلوته هم تمیز
باهم وارد بستنی فروشی شدیم، علی از قبل بستنی رو سفارش داده بود، با هم از پله ها بالا رفتیم، علی چادرم رو از پایین گرفته بود تا زیر پام گیر نکنه.
به سمت یکی از میز و صندلیها اشاره کرد و گفت
- اونجا بهتره، هم جلوی دید نیست، هم راحت و دنجه!
دستم رو گرفت و به جایی که گفته بود پا کج کردم. صندلی رو برام بیرون کشید و خودشم روبروم نشست. دو دستش رو زیر چونش گذاشت و بهم خیره شد. نگاهم که به چشم هاش افتاد تپش قلبم بالا رفت، حس کردم الانه که با این نگاهش قلبم وایسته. با خنده گفتم
- چرا اینجوری بهم زل زدی؟
- میخوام یه دل سیر نگاهت کنم، عوض این یه هفته ای که ندیدمت.
از حرفش قند توی دلم آب شد
- تو بهترین اتفاق زندگیمی علی!
با این حرفم چشم هاش برقی زد، نگاهی به چشم و ابروی مشکی و ریش مرتب و کوتاهش کردم، واقعا زندگی بدون علی برام معنایی نداره!
- از داخل جیبش جعبه ی کوچکی رو درآورد و به سمتم گرفت
- قابل عشقم رو نداره!
با خوشحالی از دستش گرفتم
- برا من خریدی؟
- مگه غیر از شما عشق دیگه ای هم دارم؟. بازش کن ببین خوشت میاد
با ذوق جعبه رو بازش کردم، با دیدن یه دستبندی که زنجیر ظریفی داشت و روش اولِ اسم هر دومون آویزون بود با خوشحالی گفتم
- وااااااای این خیلی نازه علی، خوش سلیقه بودیا. کی خریدی؟
🔴برای خوندن کل رمان با پرداخت 35 هزار عضو vip شو😊
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ❌❌مهمتر اینکه چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌ ♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
🌹🍃از اشعار امیرالمومنین علیهالسلام در وصف فرزند موعودشان:
🔸قیامکنندهی بر حق خواهد آمد.
او حق را میآورد و طبق حق عمل میکند.
او همنام پیامبر خداست. روحم (جانم) به قربان او! ❤️
فرزندانم او را تنها نگذارید و (برای یاریش) تعجیل کنید!
🔹فثَمَّ يَقُومُ الْقَائِمُ الْحَقُّ مِنْكُمْ
وَ بِالْحَقِّ يَأْتِيكُمْ وَ بِالْحَقِّ يَعْمَلُ
سَمِيُّ نَبِيِّ اللَّهِ رُوحِی [نَفْسِي] فِدَاؤُهُ
فَلَا تَخْذُلُوهُ يَا بَنِيَّ وَ عَجِّلُوا
📚 منتخب الاثر (تالیف آیت الله صافی)، ج۲، ص۹۷.
📚 اثبات الهداة، ج۵، ص۲۶۶.
#غدیر_عهدی_با_مهدی
#امیرالمومنین_علیه_السلام
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت642
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
همونطور که با عشق نگاهم می کرد گفت
- معلومه که خوش سلیقه م، خصوصا وقتی تو رو انتخاب کردم! یه خانم با حیا، با محبت، با ایمان و خوشگل مثل تو شده همسرم ، یعنی خوش سلیقه و خوش شانسم دیگه. این دستبندم دادم برات ساختن.
دلم از این حرفش قنج رفت، خواستم دستبند رو تو دستم بندازم که علی از روی صندلی بلند شد و به سمت پله ها رفت. برگشتم ببینم کجا میره دیدم پسر جوانی سینی به دست از پله ها بالا اومد، سینی رو ازش گرفت، تشکری کرد و برگشت پیشم. دوتا لیوان بزرگ که یکیش آب هویج بستنی بود و یکیش معجون رو مقابلم گذاشت.
رو بهش گفتم
- مگه خودت نمیخوری؟
با شیطنت نگاهم کرد و جواب داد
- چرا گرفتم دوتایی بخوریم.
صندلیش رو کنارم کشید، داخل آب هویج بستنی دوتا نی گذاشت. قبل از اینکه بخوریم مچ دستم رو گرفت و دو طرف دستبند رو دور دستم قفل کرد.
چون هیچ کسی نبود و فقط مابودیم، دستم رو بوسید و گفت
- تو دست شما خوشگلتر شد.
ازش تشکر کردم و بعداز اینکه آب هویج بستنی رو خوردیم، گفتم
- من دیگه جایی برا معجون ندارما، خودت باید بخوری..
نوچی کرد و گفت
- اتفاقا معجون رو بیشتر به خاطر تو گرفتم باید بخوری.
با قاشقی که داخلش بود هم زد و گفت
- بخورش، باز یه هفته نبودم لاغرتر شدی.
به ناچار دو،سه قاشق خوردم و گفتم
- دیگه نمیتونم، بقیه ش رو خودت بخور
قاشق رو از دستم گرفت و به زور جلوی دهنم آورد
- بخور و الا خودم به زور بهت میدما
التماسم رو توچشم هام ریختم
- باور کن نمیتونم، یه کمیش رو تو بخور بقیه ش رو بعدا میخورم
با قاشقی که من خورده بودم چند قاشق هم خودش خورد.
گوشیم زنگ خورد، با دیدن شماره ی خانم جون سریع تماس رو وصل کردم
- سلام خانم جون خوبین؟
- سلام عزیزم، خداروشکر خوبیم. زهرا جان من و سکینه اومدیم خونه گفتم بهت خبر بدم یه موقع نرین در خونه اونا منتظر بشین
- باشه ممنون که اطلاع دادین
- فقط ماخسته ایم میخوابیم، سکینه جان زحمت کشید اتاق مهمان رواماده کرد، اومدین برین اونجا. تا یادم نرفته بگم اومدین در حیاط رو بستین کلید روی دره، قفلش کنین
باشه ای گفتم و به علی که خیره بهم نگاه میکرد گفتم
- اونا خودشون رفتن خونه، ماهم کم کم بریم تا برسیم ساعت دوازده میشه.
چادرم رو مرتب کردم و لیوان معجون رو به دست علی دادم. بعد از حساب کردن هزینه به سمت ماشین رفتیم.
توماشین که نشستیم علی گفت
- میگم زهرا یه سورپرایز برات دارم
🔴برای خوندن کل رمان با پرداخت 35 هزار عضو vip شو😊
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ❌❌مهمتر اینکه چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌ ♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞