eitaa logo
🕊️عشـــ❤ـــق‌آسمانے🕊️
15.4هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
39 فایل
#اللهم‌بارک‌لمولانا‌صاحب‌الزمان💚 🔴در آخرالزمان همه هلاک میشوند مگر کسانی که برای تعجیل فرج دعاکنن🌷 #رفیق👈 هر کاری میکنی به نیابت از حضرت نذر سلامتی و فرج مولا کن❗
مشاهده در ایتا
دانلود
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ ♥️ ✍ دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌ زینب و سحر هم همراهمون اومدن علی آقا نزدیک شد و رو به زینب گفت - زینب خانم یه لحظه بیا زینب از ما جدا شد و بعداز رفتنش روبه صدیقه خانم گفتم - برای سحری چی میپزین؟ صدیقه خانم نایلون بزرگی که داخلش گوشت قرمز بود بیرون آورد و گفت - میخوام گوشت پلو بپزم، دوست دارین - اگه آشپزش شما باشین معلومه که دوست داریم خندید و به تیکه کردن گوشت ها مشغول شد، سینی بزرگ رو برداشتم و مشغول پاک کردن برنج شدم، امشب سخنرانی استاد رو از دست دادم روبه سحر گفتم - سحرجان، سخنرانی رو ضبط کردی؟ سحر که کشمش و زرشک رو داخل سینی کوچیک میریخت تا نگاهی بهشون بندازه گفت - اره، گوشیمو دادم گذاشتن کنار استاد، چطور؟میخوای گوش کنی؟ باخوشحالی جواب دادم - اره بزن گوش کنیم سحر گوشیش رو روشن کرد و بعداز باز کردن سخنرانی، گوشی رو به دیوار تکیه داد تا صداش خوب بیاد - بسم الله الرحمن الرحیم وبه نستعین سلام عرض میکنم خدمت همه ی شماعزیزان، نماز و روزه هاتون مورد قبول درگاه حق تعالی باشه ان شاالله. خب عزیزانم در جلسات قبلی که در خدمت اکثر دوستان بزرگوار بودیم در عرایضم به مبحث توجه به امام عصر اشاره کردیم و گفتیم که شرط عاقبت بخیری، توجه به وجود نازنین آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و دعای برای فرج ایشان هست. برای اینکه بتونیم با خلوص نیت برای فرج دعا کنیم، باید احساس درد و نیاز داشته باشیم. و با تضرع و چشمی گریان برای فرج دعا کنیم. شرط ایمان هم همینه، هرکسی چشمانش برای امام عصر،گریان بود مؤمنه، از اوصاف مؤمنین در زمان غیبت هم یکیش گریان بودن برای امام عصره. حالا به درونتون مراجعه کنین ببینین واقعا احساس درد و نیاز دارید؟؟؟ همونطور که نگاهم به دانه های سفید برنج بود و گوشم به صدای استاد... با این حرف استاد به فکر رفتم. واقعا من احساس درد و نیاز دارم ؟؟ نه....هنوزم احساس درد و نیاز ندارم واین واقعا جای تأسف داره. شرمنده از مولای خودمم، به هرچیزی فکر میکنم الا امامم! دانه های برنج رو با انگشتهام بازی دادم که انگار چیزی یادم اومده باشه رو به سحر گفتم - تاحالا به برنج پاک کردن توجه کردی؟ سحر که سرش گرمِ کار خودش بود، سرش رو بلند کرد و گفت - از چه نظر؟ - ببین همونطور که میگن تو آخر الزمان همه غربال میشن، مثل همین دانه های برنج....اونایی که سیاهن باید از برنج های سالم جدابشن، انگار لیاقت اینکه وارد بدن یه مؤمن بشن رو ندارن. حالا ماها هم وضعیتمون همینه، اگه قلب و روحمون پاک و سالم نباشه نمیتونیم جزو یاران امام باشیم سحر با سرتأیید کرد و جواب داد - تا حالا از این زاویه نگاه نکرده بودم،جالب بود. دوباره ساکت شدم و مشغول پاک کردن بقیه ی برنج ها شدم، باید بقیه ی مطالب استاد رو هم خوب گوش کنم و خلاصه برداری کنم. دوباره حواسم رو به سخنرانی دادم - ببینین وقتی بچه ای کنکور داره یا اونی که چک برگشتی داره، یا بچه ش مریضه... شب خوابش رو میبینه...صبح از خواب بیدار میشه به فکر اونه، بعضیا غذا خوردن هم یادشون میره. چون براشون مهمه و احساس نیاز میکنه... اما مطلب بعدی، اینه که امام عصر رو ولی نعمت خودمون بدونیم، یعنی باید حواسمون باشه که همه نعمتهایی که بهمون میرسه همه‌اش از طریق امام عصره. متاسفانه ما دقیقا به خلاف اینیم مثلا مشکل مالی داریم، یکی برامون وام جور میکنه از همه عالم تشکر میکنم الا از امام عصر.... هروقت میخوایم بگیم، میگیم فلانی؛ خدا خیرش بده برام وام جور کرد. همه رو حساب میکنم غیر از امام عصر... حتی همین نهارو شامی که میخوریم یا آبی که میخوریم، سلامتی و همه‌ی این نعمتها به خاطر وجود امام عصره.... یعنی به یمن وجود امام عصر همه عالم روزی میگیرن، چون سبب اتصال زمین وآسمونه. .... 🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ ♥️ ✍ ❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌ احمد اقا و لیلا خانم تو آشپزخونه مشغول پختن پفیلا بودن، علی سوغاتی رو روی اپن گذاشت و گفت - احمدجان شرمنده دیشب که تازه از راه رسیده بودیم و خسته، امروزم که از صبح بیرون بودیم یادمون رفت سوغاتیتون رو بدیم، بالاخره بابت تأخیر عذرخواهیم احمد اقا به شوخی جواب داد - اولا که بخششی درکار نیست اعدام باید بشید، ثانیا علی جان تو خودت سوغاتی، برا چی خودتو به زحمت انداختی! علی با خنده گفت - من به دردت نمیخورم، درضمن چیز قابل داری نیست برگ سبزیست تحفه ی درویش! - خواهش میکنم این چه حرفیه صاحبش قابل داره! لیلاخانم تشکری کرد و محیا دست دراز کرد تا کادو رو برداره که با اشاره ی باباش دستشو عقب کشید. علی با خنده گفت - چیکارش داری بچه رو، اتفاقا یکی از اون کادوها براهمین خوشگل خانمه محیا چشمهاش برقی زد و احمداقا با خنده اجازه داد تا باز کنه. مشتاقانه منتظر عکس العملش بودم، وقتی باز کرد و پیرهنش رو دید کلی ذوق کرد و در عرض چند ثانیه به اتاق رفت تا لباسش رو عوض کنه. لیلا خانم هم با دیدن روسریش کلی تشکر کرد و احمداقا سرش رو خاروند و گفت - به من به چشم ناپدری نگاه کردی علی؟ از حرفش همه خندیدیم و علی گفت - مال تو پیش خودمه بعدا بهت میدم با تعجب به علی نگاه کردم، چرا چیزی درباره سوغاتیش بهم نگفت. چشمهای احمداقا برقی زد و گفت - بعدا نمیخواد همین الان بده ، خودت که میدونی من صبر و حوصله ندارم. علی خندید و به اتاق برگشت و طولی نکشید با یه جعبه تو دستش برگشت. همه منتظر بودیم ببینیم کادوی احمداقا چیه که علی جعبه رو مقابلش گرفت، احمداقا سریع از دستش گرفت و باز کرد. وقتی چشمم به تسبیح شاه مقصود افتاد به علی نگاه کردم و احمداقا گفت - عه.....علی این از همون تسبیح اکبر برجی نیست؟ - چرا جفت همونه، یادمه اونموقعها خیلی تلاش کردی ازش بگیری ولی نتونستی، یادته؟ احمد اقا با خوشحالی تسبیحش رو نگاه میکرد، علی ادامه داد - خانم، ما تو دوران سربازی یه دوست داشتیم به اسم اکبر، یه تسبیح شاه مقصود داشت که چشم اکبر رو گرفته بود تو کل سربازی تمام تلاشش رو کرد که بده بهش اما نداد. چند روز پیش که رفتم بازار تا چشمم به این تسبیح افتاد یاد احمد افتادم خلاصه گفتم براش بگیرم تا حداقل بچه م ارزو به دل نمونه. احمداقا هنوز چشمش به تسبیح بود، لیلا خانم با محبت به همسرش نگاه میکرد، در باز شد محیا با پیرهن صورتیش بیرون اومد، موهای بلندش رو باز گذاشته بود و یه تل جلوش زده بود. همه بهش نگاه کردیم وسط اتاق از خوشحالی چرخی زد و یهو اومد بغلم کرد - ممنون خاله جون، خیلی قشنگه، مثل عروسا میشم همه خندیدیم، لیلا خانم و احمداقا قربون صدقه ش رفتن و خواست بره اتاقِ اقا، که مادرش مانع شد و گفت اقا خوابه ممکنه بدخواب بشه و اونموقع تا صبح باید بیدار بمونه. محیا هم کوتاه اومد و مشغول باز کردن لپ لپش شد. چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا تو‌کانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌ ♥️پارت‌اول‌رمان‌ عاشقانه ‌💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 .... 🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞‌