eitaa logo
🕊️عشـــ❤ـــق‌آسمانے🕊️
16.6هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
38 فایل
#اللهم‌بارک‌لمولانا‌صاحب‌الزمان💚 🔴در آخرالزمان همه هلاک میشوند مگر کسانی که برای تعجیل فرج دعاکنن🌷 #رفیق👈 هر کاری میکنی به نیابت از حضرت نذر سلامتی و فرج مولا کن❗ این‌کانال وقف امام زمان علیه السلامه و مطالب غیرمرتبط، تبلیغ‌ و‌تبادل گذاشته نمیشه❌
مشاهده در ایتا
دانلود
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ ♥️ ✍ دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌ نماز رو با جانمازی که از مشهد خریده بودم خوندم و بعداز تموم شدنش یه لحظه یاد زهرا افتادم. روی تخت دراز کشیدم و قبل از اینکه بخوابم بهتره به زهرا زنگ بزنم.شماره ش رو گرفتم تا چندباری بوق خورد و قطع شد. دوباره شماره ش رو گرفتم و بعد از بوق چهارم صداش تو گوشم پیچید - سلام عزیزم، خوبی؟ کمی نفس نفس میزد - سلام جان دلم، تو خوب باشی منم خوبم! ببینم چرا نفس نفس میزنی؟ - تو حیاط بودم، خانم جون گفت گوشیم زنگ میزنه با عجله از پله ها بالا اومدم صداش رو که میشنوم تمام خستگی و ناراحتیم میره، دلم میخواد هر چه زودتر برگرده و بیشتر باهم باشیم. - ببین عشق علی چیکارت کرده!!! - گر نباشد در معشوق کششی، کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد. - بله دیگه وقتی معشوقت علی آقا باشه همین میشه که وقتی صدای زنگ و پیامش رو میشنوی یا با سر میخوری زمین یا از پله ها با عجله میای تا صداش رو بشنوی! از پشت گوشی با خنده جواب داد - اونوقت عشق بنده با جنابعالی چیکار کرده؟ - عرضم به حضور خانومم، عشق شما باعث شد به خاطرت برم مشهد و برگردم و از دوریت نزدیک پنج شش کیلو هم وزن کم کنم من حرف میزدم و اون میخندید، ادامه دادم - عزیزجان از پله ها بالا اومدنی مواظب باش خانومی! خدایی نکرده پات گیر میکنه میفتیا! منم که اونجا نیستم - چشم آقا، راستی مهمونتون کی بود نتونستی حرف بزنی؟ با یادآوری حرفای عمه چشم هام رو بستم ، دوست ندارم زهرا خبر دار بشه و ناراحتش کنم! - عمه م اومده بود و الانم رفت، اینارو بیخیال مهم الانه که داریم باهم حرف میزنیم حالا بگو ببینم اونجا چه خبره؟ - هیچی نهار خوردیم منتظریم عصر بریم محضر، جات خیلی خالیه اینجا! - جای تو هم اینجا خالیه عزیزم، نمیدونم چطور باید دوریت رو تحمل کنم تا برگردی! - علی! - جانم - نمیشه آخر هفته بیای؟ - نمیدونم گلم، فعلا که درگیر کارمم، مطمئن باش جور کنم تو اولین فرصت میام پیشت. - ان شاءالله! میگم به مامانت گفتی باهم بیاین؟ - اره عزیزم، اتفاقا همین الان مامان بحثش رو پیش کشید بابا هم موافق بود فقط باید کار منم جور شه بیایم. توهم با مامانت صحبت کن ببین میتونه جور کنه باهم بیایم - باشه حتما بهش زنگ میزنم - خانومی اوضاع قلبت چطوره؟ داروهات رو به موقع میخوری؟ دکتر علوی حالت رو میپرسیدا ! - اره نگران نباش‌، حواسم به داروهام هست، فقط امیدوارم وقتی بیام دکتر نگه دوباره استفاده کنم - تا خدا چی بخواد تو به تمام توصیه هایی که دکتر گفته عمل کن، ان شاءالله کامل خوب میشی و نیازی به استفاده ی دوباره ی دارو نمیشه! از پشت گوشی آهی کشید و باشه ای گفت - خانومم! جان دلم! آه نکش که دل منم میگیره. فقط خدا صبر بده بهم تا این چند هفته بگذره و برگردی! از پشت گوشی خندید، خنده هاش رو که میشنوم سرحال میشم. حالا میفهمم زهرا رو با دنیا عوضش نمیکنم. - راستی تا یادم نرفته بپرسم، موهات بلنده؟ - اووووووم، نمیگم. - بگو دیگه میخوام بدونم - اره عزیزم، برا چی پرسیدی؟ - وااااای من عاشق موهای بلندم، میخوام هرچه زودتر بیام و ببینمشون. از پشت گوشی شنیدم که خانم جون زهرا رو صدا میزد رو بهش گفتم - فکر کنم بد موقع زنگ زدم بعدا باهات حرف میزنم عزیزم، مراقب خودت باش دوستت دارم - منم دوستت دارم به همه سلام برسون تماس رو قطع کردم و چشم هام رو بستم تا بخوابم ✅ رمان نذر عشق در وی ای پی کامله با1566 پارت در دوفصل به همراه اموزش 😊 🔴برای خوندن کل رمان با پرداخت 35 هزار عضو‌ vip شو😊 بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483
بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ❌❌مهمتر اینکه چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا تو‌کانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌ ♥️پارت‌اول‌رمان‌ عاشقانه ‌💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 .... 🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞‌