•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #نون_مهاجری
#قسمت471
گوشی رو پیش خانم جون گذاشتم و به مناظر سرسبز بیرون نگاه کردم، پارسال که اومده بودیم شمال با دیدن مناظر زیبا کلی ذوق میکردم اما الان اصلا حسی ندارم.
به قول یکی از دوستام که میگفت اگه روح در آرامش باشه از همه چی لذت میبره ولی اگه ناآروم باشه زیباترین و بهترین امکانات هم نمیتونه آدم رو خوشحال کنه.
دقیقا حال من همونه، پیش همه مجبورم خودم رو آروم و خوب نشون بدم اما از درون دلم طوفانیه!
هیچ چی خوشحالم نمی کنه، باورم نمیشه در عرض چند روز این همه اتفاق پشت سر هم بیفته. بیخیال از تماشای مناظر سرسبز اطرافم چشم هام رو بستم تا بخوابم. شاید از دست این فکر ها یکم راحت شم!
کم کم چشم هام گرم شد و خوابیدم.
با تکان های ماشین چشمم رو باز کردم، دایی ماشین رو مقابل یه خونه ی ویلایی که حیاطش باغ بزرگی بود نگه داشت، کش و قوسی به بدنم دادم و اطرافم رو کمی نگاه کردم.
دقیقا عین همونایی که تو فیلم ها دیده بودم، روستای خیلی زیبا و چشم نوازیه!
دایی بوق زد و در بزرگ باغ رو پسری تقریبا ده ساله باز کرد.
دایی ماشین رو داخل برد و از بین درخت های نارنج و پرتقال که گذشتیم به یه خونه ی خیلی باصفایی رسیدیم.
خانم جون هم مثل من تماشا میکرد رو بهش گفتم
- چرا تا الان اینجا نیومدیم خیلی قشنگه
با خنده جواب داد
- از بس همه سرشون شلوغه وقت نمیشه، وقتی کوچیک بودی خیلی میومدیم اما چندسالیه که فقط تلفنی میتونم باخواهرم حرف بزنم.
ماشین رو دایی نگه داشت، باصدای خانمی که تقریبا شصت ساله به نظر میرسید و خوش آمد میگفت پیاده شدیم
- سلام خوش اومدین، چراغ خونمون رو روشن کردین
به محض رسیدن به خانم جون بغلش کرد و گفت.
- عزیزدلم چه عجب یادی از ما کردی؟
خانم جون جوابش رو با محبت داد، از بغل هم که جدا شدن با دیدنم خوشحال گفت
- این زهرا خانم خودمونه؟؟ ماشاالله هزار ماشاالله دیگه خانمی برا خودت شدی عزیزم.
نزدیکم شد و بغلم کرد، از بغلش جداشدم و سلام و احوالپرسی کردم. با زندایی هم روبوسی و احوالپرسی کرد. بعد روبه هممون گفت
- بفرمایین بالا خیلی خوش اومدین، دیشب تا حالا از خوشحالی چشم روهم نذاشتم
بعدبا صدای خیلی بلند گفت
- گلرخ؟ گلرخ کجایی مادر بیا مهمونامون رسیدن
احتمالا اسم دخترشه، بعداز صدا زدنش گفت
- ازدیروز که گفتم میاین دل تو دلش نیست، گلرخ عاشق مهمونه!
طولی نکشید دختری تقریبا هم سن خودم با لباس محلی خیلی زیبایی از پله ها پایین اومد، کمی که تو صورتش دقیق شدم از چشم هاش شیطنت میبارید، نزدیکمون شد و باهمه سلام و احوالپرسی کرد، دقیقا مثل مادرش با محبت و خوش برخورد!
معلومه خیلی خانواده ی خونگرم و با محبتی هستن، دست خانم جون رو گرفت و کمک کرد تا از پله ها بالا بریم. رسیدیم به یه ایوان خیلی بزرگ که با فرش های سنتی قدیمی و پشتی های همرنگ خودش با سلیقه چیده شده بود!
به اصرار خانم جون همون جا نشستیم تا بیشتر بتونیم از فضای سرسبزش استفاده کنیم.
کنار خانم جون نشستم و گفتم
- خوب شد اومدما و الا جای به این باصفایی رو از دست میدادم
دایی که حرفام رو شنید با خنده گفت
- وقتی بچه بودیم خیلی میومدیم اینجا، اومدنی با چه ذوقی میومدیم ولی رفتنی با دمپایی و کتک میبردنمون..
هممون خندیدیم و گلرخ با سینی چایی به سمتمون اومد و بعداز تعارف به همه کنار نرده های چوبی نشست. به خاطر این که هیچ کدوممون روزه نیستیم برامون نهار هم تدارک دیده بودن واین باعث میشد بیشتر خجالت بکشیم.
نگاهم به سمت گلرخ که خوشحالی نگاهم میکرد و از قیافه ش مشخصه دوست خوبی میتونه تو این مدت برام باشه افتاد.. خداروشکر حداقل یه هم صحبت اینجا دارم. کمی که گذشت اشاره کرد سکینه خانم با ظرفی پر از میوه اومد، دایی با شرمندگی گفت
- سکینه خانم زحمت نکشین، خودتونم روزه هستین بفرمایین بشینین خودتون رو خسته نکنین
سکینه خانم با خوشرویی جواب داد
- چه زحمتی پسرم، بعد چندسال دوری مهمونای عزیزی مثل شما برام اومده. بفرمایین از خودتون پذیرایی کنین، من و گلرخ میریم آشپزخونه که شما راحت باشین
اشاره به گلرخ کرد و هر دو به آشپزخونه رفتن تا ما معذب نباشیم.
♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇
https://eitaa.com/eshgheasemani/74667
#ادامہدارد....
#کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
🕊️عشـــ❤ـــقآسمانے🕊️
. این سفر برای زهرا یه جورایی سرنوشت سازه... با ادمای مختلفی روبرو میشه و اتفاقاتی تو این سفر برا
عزیزانی که تازه دارن کانال رو چک میکنن مطالب جدید رو از اینجا بخونن
🌹🍃واجب ؛ اما فراموش شده
🔹 عالم محقق سید محمد تقی موسوی اصفهانی رحمة الله در کتاب شریف «مکیال المکارم» می نویسد:
برادر عزیز ایمانی ام، فاضل وارسته -که مؤیّد به تأییدات ربانی است- جناب میرزا محمد باقر اصفهانی، برایم نقل کرد که:
شبی از شب ها در خواب -یا بین خواب و بیداری- مولایم امام بزرگوار حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام را دیدم که سخنانی به این مضمون فرمودند:
🔸به مردم بگویید و به آن ها امر کنید که توبه کنند و برای فرج و تعجیل ظهور حضرت حجت عجل الله دعا نمایند؛ و این دعا مثل نماز میت واجب کفایی نیست که اگر یک یا چند نفر از مردم آن را انجام دادند، تکلیف از دیگران برداشته شود؛ بلکه همانند نمازهای واجب روزانه است که بر تمام مکلّفین واجب است آن را انجام دهند.
📚 مکیال المکارم،ج1 ،ص483
🌹☘
🟢 این استغفار امیرالمؤمنین علیه السلام هست که 70 بند میباشد و مولا آن را هر سحر بعد از نماز صبح میخواندند:
✅هر شب یک بند از استغفار هفتاد بندی امیرالمؤمنین علیه السلام در کانال گذاشته میشه
💠فراز 50 استغفار امیرالمؤمنین 🌸🌿
50- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ أَوْرَدَنِي الْهَلَكَةَ لَوْ لَا رَحْمَتُكَ وَ أَحَلَّنِي دَارَ الْبَوَارِ لَوْ لَا تَغَمُّدُكَ وَ سَلَكَ بِي سَبِيلَ الْغَيِّ لَوْ لَا رُشْدُكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 50: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که اگر رحمتت شامل نمیشد، مرا به هلاکت انداخته بود، و مرا به دار فنا و نابودی میکشانید؛ و اگر هدایت تو نبود مرا به گمراهی میبرد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
💎خدایا به حق حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها فرج مولامون تعجیل بفرما و مارو از خدمتگزاران وفادار مولا قرار بده 🤲
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تابَعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
AUD-20220329-WA0025.mp3
4.87M
____________________________
🌼🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨دعای زیبای ال یاسین🌼🍃
#حضرتامامزمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستادهاند میفرمایند:
« هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …»
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
#زیارتحضرتنرجسخاتونسلاماللهعلیها
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹
🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ
اَلسَّلامُعَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسىوَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ.
اَلسَّلامُعَلَیْکِ وَعَلى آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِالْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فىذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى حِفْظِ حُجَّةِ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِوَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ.
پس بالا مىکنى سر خود را و مىگوئى
اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى عَلى مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى مَعَها وَمَعَ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه وَیس، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى مِنَ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى اِیَّاها، وَاْرزُقْنى الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى فَاحْشُرْنى فى زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى فى شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________
🌸🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃
اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #نون_مهاجری
#قسمت472
#علی
به ساعت روی مچم نگاه کردم تقریبا پنج و نیمه. دیشب رو کلا توبیمارستان نخوابیدم، دوسه تا مریض بدحال داشتیم، یکیشون متاسفانه چون سنش بالا بود نتونستیم کاری براش بکنیم و فوت شد. دیدن خانواده ی داغدارش حالم رو بیشتر خراب میکرد، از عصر پریروز هم که با زهرا بحثمون شد نتونستم آروم و قرار داشته باشم.
بی حوصله به سمت اتاقم رفتم، سرم رو روی میز گذاشتم
باید امروز برم ازش عذرخواهی کنم، قبل از اینکه عصبی بشم باید میفهمیدم کی اون پیام هارو برام میفرستاده، اصلا باید از زهرا می پرسیدم برا چی رفته پارک!
چشم هام رو بستم، حس میکنم فضای اتاق برام خفه کننده س! سرم رو بلند کردم و دکمه ی بالای بلوزم رو باز کردم شاید حالم جا بیاد.
چند تقه به در خورد و بفرماییدی گفتم و محسن وارد اتاق شد، از چشم های قرمزش مشخصه خیلی خسته ست.
- نبینم خسته باشی؟
روی مبل نشست و گفتم
- وقتی میبینم یکی از دنیا میره و خانواده ش عزادار میشن بدجور ناراحت میشم، هرچند عمر دست خداست و مافقط وسیله ایم اگه خدا اذن بده عمر داشته باشه زنده میمونه ولی اگه وقتش تموم شده باشه هرچی تلاش بکنیم فایده نداره.
- اره دقیقا همینه، ما فقط وسیله ایم، همه چی دست خداست. ولی علی جان این چند روز چرا حوصله نداری؟ من گفتم از مشهد برگردی با روحیه ی مضاعف میای اما الان میبینم بدتر از قبلی چیزی شده؟
- نه چیزی نیست، فقط دعا کن
- اگه کمکی از دستم برمیاد بگو! از دیروز خیلی گرفته ای، پس رفیق به چه دردی میخوره داداش. رو من حساب کن!
پوفی کردم و به صندلی تکیه دادم
- نمیدونم شاید به وقتش بهت گفتم، اول باید از یه چیزایی مطمئن بشم.
- برو خونه استراحت کن، من اینجا هستم الان دکتر مظفری هم میاد، حالت اصلا خوب نیست
خمیازه ای کشیدم، تو این دوروز نتونستم راحت چشم روهم بذارم، با حرف محسن موافقت کردم و بعداز عوض کردن لباس هام از بیمارستان زدم بیرون.
به سمت پارکینگ رفتم و سوار ماشین شدم، به قدری فکرم خرابه، دلم میخواد همون سیدی که تو مشهد دیدمش اینجا بود تا میتونستم برم باهاش حرف بزنم.
خدایا چیکار کنم نه میتونم به حمید بگم شاید زهرا نخواد خانواده ش بدونه نه میتونم با خانواده ی خودم درمیون بذارم. مامان برای عید فطر برنامه ریخته، کلافه ماشین رو کنار جدول نگه داشتم.
سرم رو روی فرمون گذاشتم، خدایا کمکم کن...غیر تو کسی رو ندارم. کمک کن بتونم از دلش دربیارم. راه رو نشونم بده!
سر از فرمون برداشتم، هرطور شده باید امروز ببینمش و باهاش حرف بزنم، از دیروز که جوابم رو دیگه نداد مثل دیوونه ها شدم.
دوباره استارت زدم و به سمت خونه حرکت کردم، ساعت تقریبا شش رو گذشته، وارد کوچه که شدم سمند سفید رنگی به سمتم اومد، کشیدم کنار تا بتونه رد بشه، اما با دیدن آقا مرتضی، دایی زهرا شیشه رو پایین کشیدم و سلام دادم.
به گرمی جوابم رو داد و گفت که خانم جون رو شمال میبرن، نگاهم به سرنشینای پشت ماشین افتاد، کمی دقیق شدم و با دیدن زهرا حس کردم توان از پاهام رفت.
اصلا نگاهم نکرد و سرش رو پایین انداخت، این بدتر از مرگه برام...نکنه...نکنه زهرا هم باهاشون میره!
✅رمان نذرعشق 1566 پارت هست در دو فصل
🔹فصل اول 866پارته که زندگی مجردی و نامزدی زهراست
🔸فصل دوم 700پارته که زندگی متاهلی زهراست.
✅❤️به همراه اموزش #همسرداری #مهدویت #تربیتفرزند😊
🔴اگه میخوای زودتر از بقیه بخونی و تموم کنی، با پرداخت 40هزار عضو vip شو😍😍
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ❌❌مهمتر اینکه چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌ #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
اینفوگرافی های جزء های قرانی، با هدف آشنایی اجمالی با وضعیت سوره های هر جزء، تعداد آیات، زمان و فضای نزول و معرفی رویکرد مفهومی هر سوره، و آشنایی با برخی آیات توحیدی و انسان شناختی و سبک زندگی و اخلاق کاربردی و ....
#سی_جزء_قرآن
#ماه_رمضان
#اینفوگرافی_قرآنی
#جزء_پانزدهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️وقتی طرف حساب، کریم است...
#نماوا " کریم بن کریم" به مناسبت سالروز میلاد با سعادت امام حسن مجتبی علیهالسلام.💐
#دعا_برای_فرج
#امام_مجتبی علیهالسلام
✨ شدهست مستِ حَسن، هر دلی که آگاه است
فدای ماه جمالی که بهتر از ماه است...
به عشق دیدن رویش بخوان دعای فرج
تمام حُسن حَسَن در بقیةالله است...
❤️ مهدی جان!
دیر نیست آن روزی که دستانمان در دستان تو، به مشبک ضریح کریم اهلبیت علیهمالسلام گره بخورد.
اما کاش فکر دلتنگی خورشید هم باشی
در آن روز که دیگر دستش کوتاه میشود از آن تربت آسمانی!
.
دوست عزیزی که صبح وی ای پی واریز کردی و هنوز فیش نفرستادی تا لینک بدم 😁
زودتر فیش رو بفرس و لینکبگیر❌❌😂
.
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت473
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
آقا مرتضی خداحافظی کرد و رفت، همونجا موندم و بعداز رفتنشون پیاده شدم و همون جا وایستادم، یه لحظه حس کردم زهرا برگشت و نگاهم کرد.
سریع گوشی رو در اوردم و شماره ش رو گرفتم
- دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می باشد...
دوباره و سه باره شماره ش رو گرفتم، ماشین از کوچه پیچید و دیگه ندیدمش، با پا محکم به لاستیک ماشین کوبیدم
- لعنت به من....لعنت. باورم نمیشه زهرا نمیتونه بره، قرار بود عید فطر بریم خواستگاری، غیر ممکنه! من نمیتونم....
کوچه خلوته، دستهام رو روی سقف ماشین گذاشتم، چشم هام روبستم و چندباری نفس عمیق کشیدم.
نباید بذارم بره نباید.....
سریع سوار شدم و دنبالشون رفتم. همه جا رو نگاه کردن انگار آب شدن رفتن زیر زمین، سرعتم خیلی بالا رفته، فقط به خودم بدو بیراه میگم.
به خاطر سرعت بالام یکی دونفر عصبی شدن، انگار هیچی برام مهم نیست، فقط میخوام پیداش کنم.
یک ساعتی همه راه هایی که به خروجی شهر میرفت رو رفتم، نا امید از پیدا کردنش فکری به سرم زد.
زینب میتونه کمکم کنه سریع دور زدم و به سمت خونه برگشتم.
امیدوارم مامان بابا خواب باشن و این حالم رو نبینن، آروم در ورودی رو باز کردم، قبل ازاینکه به هال برسم توهمون راهرو جلوی اینه موهای نامرتبم رو مرتب کردم و به سمت هال رفتم.
خداروشکر خوابن، آروم در زدم و زینب رو صداش کردم
- زینب جان بیداری؟
صدایی نیومد، دوباره در زدم ، بالاخره صدای خواب آلود زینب رو شنیدم
- بیا تو داداش
وارد اتاقش شدم، نمیدونم تو قیافه م چی دید که مثل برق گرفته ها از جا پرید
- چی شده داداش؟ نکنه تصادف کردی؟ یا امام حسین...
کلافه گفتم
- زینب جان، نترس چیزی نشده. اجازه بده بذار حرف بزنم
سکوت کرد و منتظر شد
- ببینم زینب تو دیروز به سحر خانم زنگ زدی چی گفت؟
- والا چیز خاصی نگفت، خبر نداشت گفت قراره عصری بریم خونشون، عصر هم زنگ زدم جواب نداد. گوشی زهرا هم زنگ زدم خاموش بود
با دو دستم موهام رو چنگ زدم و همونجا روی زمین افتادم. زینب دستپاچه گفت
- داداش توچت شده؟ خب بگو ببینم چی شده، جون به لبم کردی اول صبحی
- فکر کنم زهرا رفت!
- یعنی چی رفت؟ اصلا کجا ؟ مگه قرار بود جایی بره
- دکتر علوی گفته بود خانم جون باید به خاطر قلبش یه مدت ازشهر دور باشه، الان دیدم زهرا هم باهاش رفت
زینب کنارم نشست
- مطمئنی؟ غیر ممکنه زهرا هم بخواد بره. مگه قرار نبود عید فطر بریم خونشون
کلافه و عصبی گفتم
- نمیدونم...نمیدونم
- دادش اصل قضیه چیه؟ بهم بگو بین تو و زهرا چه اتفاقی افتاده بذار ببینم چیکار کنیم
- شماره سحر خانم رو بگیر اون مطمئنن خبر داره
زینب سرش رو تکون داد
- عزیز من تازه ساعت هفت و نیمه، الان خوابه زنگ بزنم چی بگم بهش اخه، صبر کن حداقل ساعت نه شه
- باشه، من میرم تو اتاقم یکم استراحت کنم،
✅رمان نذرعشق 1566 پارت هست در دو فصل
🔹فصل اول 866پارته که زندگی مجردی و نامزدی زهراست
🔸فصل دوم 700پارته که زندگی متاهلی زهراست.
✅❤️به همراه اموزش #همسرداری #مهدویت #تربیتفرزند😊
🔴اگه میخوای زودتر از بقیه بخونی و تموم کنی، با پرداخت 40هزار عضو vip شو😍😍
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ❌❌مهمتر اینکه چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌ ♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
کی پارت عیدی میخووووواد؟؟؟😁
حواستون نبودا امروز عید بود عیدی ندادم😂
@Ad_nazreshg
🕊️عشـــ❤ـــقآسمانے🕊️
کی پارت عیدی میخووووواد؟؟؟😁 حواستون نبودا امروز عید بود عیدی ندادم😂 @Ad_nazreshg
.
مثل اینکه بعضی دوستان خیلی حواسشون جمعههههه😍😍
هر کی پارت عیدی میخواد این ذکر رو بفرسته👇
اللهم عجل لولیک الفرجبزن روش کپی شه😊 @Ad_nazreshg
🕊️عشـــ❤ـــقآسمانے🕊️
. مثل اینکه بعضی دوستان خیلی حواسشون جمعههههه😍😍 هر کی پارت عیدی میخواد این ذکر رو بفرسته👇
.
مؤمن زرنگه با یه تیر دو نشون میزنه😉
هم دعا رو میگه هم پارت عیدی میگیره☺️😍
✅👈 به 100تا برسه میذارم پارتو 👉✅
به نیابت از مادر عزیزشون حضرت نرجس خاتون این ذکر رو بگین😊
.
🕊️عشـــ❤ـــقآسمانے🕊️
. مثل اینکه بعضی دوستان خیلی حواسشون جمعههههه😍😍 هر کی پارت عیدی میخواد این ذکر رو بفرسته👇
ان شاءالله هر کی این دعا رو میفرسته
امشب حاجتشو از دستان مبارک مولاجانمون عیدی بگیره☺️