eitaa logo
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
321 دنبال‌کننده
2هزار عکس
862 ویدیو
8 فایل
🍂ماییم‌وهواےبغض‌آلودفقط، دلواپسےوغصّه‌مشهودفقط والله‌که‌آسان‌شوداین‌سختےها باآمدنِ‌حضرتِ‌موعودفقط . . .(: تبادل: @hoonarman110 #درنشرمطالب‌درنگ‌نکنید...🍃 📌پیام سنجاق شده مطالعه شود•~
مشاهده در ایتا
دانلود
از نظر روحی نیاز دارم ۲۲ بهمن یه تصویر متفاوت ببینم... تصویر حامد زمانی تو میدون انقلاب که داره می‌خونه... «فریاد بزن که زن شکوهه»🙃 «مرگ بر آمریکا»و . . . چی بشه اون روز👣
AUD-20220114-WA0017.mp3
15.53M
از حامد زمانی به مناسبت میلاد امام حسن عسکری @istafan
دختر شهید:♥ دخترها بابایی‌اند... جمله‌ی زیباییست. زیبایی‌اش آنجا رنگ غم می‌گیرد که دختر از نبود بابا جان بدهد. یا به خاطر نوشتن بیست باره‌ی کلمه بابا تب کند. یا پشت نیمکت دونفره، ریز ریز اشک بریزد. دخترها بابایی‌اند یعنی همینکه به خانه برسد، مقنعه و کیفش را پرت کند گوشه‌ای و عکس روی میز را در آغوش بگیرد و زمزمه کند:«بابایی جونم امروز یاد گرفتم اسمتو بنویسم...» و بعد ماژیک را بردارد و با خط میخی‌اش روی شیشه‌ی قاب عکس اسم پدرش را بنویسد. اشکش اجازه ندهد لبخند بابا را ببیند. یا روز پدر نقاشی خودش را در دست بابا بکشد و روی مزارش بچسباند. چادر مادر را بگیرد و همراهش روی خاک بنشیند. یا وقتی بزرگ شد و کسی پدرش را دشنام داد با اخم نگاهش کند و برای بار هزارم قلب شکسته‌اش را آرام کند... دختران بابایی شب ها بالش های خود را با خیسی اشک می‌شویند و صبح با گرمای محبت مادر خشک می‌کنند... با همه اینها دختران بابایی هیچ وقت تنها نیستند...آنها بابا دارند؛ یک بابای آسمانی کنار ماه
هدایت شده از |•عُشّاقُ الْحُسَین‍ْ•|⁦🖤
همچین لحظه ای را همین لحظه که رفیقام دورم حلقه بزنن بگن زدی زیر قولت زودتر از ما رفتی قرار بود باهم آسمونی شیم(:
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
همچین لحظه ای را #آرزوست همین لحظه که رفیقام دورم حلقه بزنن بگن زدی زیر قولت زودتر از ما رفتی قرار
قاصدک، شعر مرا از بر کن… برو آن گوشه باغ، سمت آن نرگس مست و بخوان در گوشش، و بگو باور کن… یک نفر یاد تو را، دمی از دل نبرد… ✍🏾: سهراب سپهری
چه قشنگ ملائک اون بچه‌های مخلصو گلچین می‌کنن جدا می‌کنن عزیز می‌کنن بعدم میزارنشون تو بغل آقام امام حسین(ع)🙃
من از آن روز سرم میل بریدن دارد💔 ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
مظلوم من.mp3
10.45M
😭چجوری کشتنت 🥀 نشناختمت!!!
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
حق ترین کلیپ هفته👌🏻 مُشتی اوباش….🤦🏻‍♂️ 🔻 @seyyedoona
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کوچولوهاے ما برا زمین زدن شما کافےان😎 ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر خوانی حاج مهدی رسولی_محوطه دانشگاه زنجان ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
18.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌امر به معروف دختر کشف حجاب سیگار به دست در روز گذشته در تهران 📢یادتون نره این روزها که کشف حجاب ها زیاد شده بی تفاوت از کنارشون عبور نکنید و با شیوه های امر به معروف کنید.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
؟ با فلافل فروش چی؟ با بنا چطور؟ راننده وانت یا دست‌فروش چی؟ یه جوابی دادن که همشون پشیمون شدن!
24.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپی از که در ۲۴ساعت گذشته توسط لیدرهای براندازی، گلشیفته،سوگند ،مدگل و … به طور گسترده پخش شده و مسخره اش کردند چرا؟ چون این کلیپ دستشون و رو کرده حتما ببینید و توی ثواب انتشارش سهیم باشین اینم آیدی کانالش👇 @seyyedoona
پدرصورت‌پسـرش‌رآبوسیدوگفت: تاڪی‌میخوـٰاۍ‌برۍ‌جبھہ؟! پسـرباخنده‌گفت: قول‌میدهم‌دفعہ‌ۍآخرم‌بآشہ پدر:قول‌دادیـٰا..!' وپسـرش‌سرقولش‌جآن‌داد🙂💔'! -‌‌✍🏼🗒🌱.
✨'قصّہ اسارت'✨ هنگام حمله وحشیانه ی عراقیان به خونین شهر(خرمشهر)، در خانه بودیم که ما را به اسارت گرفتند و به بصره و زبیر بردند. موقعی که عرب و عجم را از هم جدا می‌کردند چون عربی می‌توانستم صحبت کنم، می‌گفتند تو حتماً عرب هستی؛ ولی به آنها گفتم عجمم. آنگاه بی‌شرمانه پای مرا به پنکه سقفی بستند و پنکه را روشن کردند و مرا چرخاندند، اما باز گفتم که عجم هستم. بعداً ما را به بغداد ـ موصل و سپس به اسارتگاه رمادیه بردند، آن جا از ما بیگاری می‌کشیدند و هر روز یک آسایشگاه بلوک زنی می‌کردیم. جلو چشم یکدیگر ما را می‌زدند، یک درجه دار ارتش را آنچنان زدند که گوشش کر شد.
°🐚🦋نوشتن نوعی زندگی‌کردن است. به بیانی دیگر، کسی که این حرفهٔ زیبا و جذاب را به عنوان شغل خود برمی‌گزیند، برای زندگی کردن نمی‌نویسد بلکه برای نوشتن زندگی می‌کند☁️
هدایت شده از ᴍᴏʜᴇʙ ∫ مٌـحِـب
- کاش:)💔!
گاهے حواسمــــان نبود؛ ڪه او هست و نـــگاهمان مےڪند..🙃 ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
حزب الهی بودن را با همه‌ی تراژدی‌هایـــش دوست دارم...💚 'شهید آویـــنے' ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
202030_839621193.mp3
1.91M
هنوز از بابات پول می‌گیری ؟! بعد از شنیدنِ این صوت، دیگه نمیگیری☺️😂 + برخورد غیر منتظره پیامبر(ص) با جوانی که شغل نداشت..
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨ ✨ #همسفران_عشق #پارت_53 علی: خنده‌ی تلخی کردم. _راس میگ
✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨ ✨ محمد: صدای پر قدرت کوبیده شدن کفش روی کاشی های راهرو نشان از آمدن علی میداد. قبل از رسیدنشان به اتاق، کاغذ زیر دستم را امضا کردم و گذاشتم گوشه‌ی میز. سریع پوشه‌ی سبز رنگ را از میان پوشه‌های دیگر جدا کردم و از اتاق بیرون آمدم. بیرون آمدن من همزمان شد با رسیدن علی و کامیار بی‌تفاوت به من وارد اتاق جلسات شدند؛ من هم پله‌هارا یکی دوتا کردم و خودم را به جلسه رساندم. به محض ورود نگاه گذرایی به چند نفری که پشت میز نشسته بودند انداختم. چند خانم که صورت دو نفر از آنها به خاطر پایین بودن سرشان معلوم نبود و سرهنگ، به علاوه‌ی نیروهای اصلی و فرماندهان گروه‌های مختلف ستاد دستی به ریشم کشیدم و کنار سرهنگ جا خوش کردم. به اواسط جلسه که رسیدیم سرهنگ گفت _در رابطه با سامانه‌ی ستاد یه توضیحاتی باید داده بشه شماهم بالافاصله به بقیه خبررسانی کنید که بیشتر از این مشکل به وجود نیاد از گروه سایبری اومدن برا همین موضوع درخدمتیم خانم نجمی... با شنیدن اسمش، متعجب خط نگاه سرهنگ را گرفتم واقعا اینجا بود... _به نام خدا... دیروز این مورد رو به من گزارش دادن. بعد یه مدت تحقیق و چند ساعت وقت گذاشتن تونستم یک تفاوت بین سایت جعلی و اصلی پیدا کنم که خیلی ساده‌اس. با کنترلِ نمایشگر صفحه را باز کرد و گفت _از این به بعد اگر پیامکی براتون اومد اولین کاری که تو سایت انجام میدید اینه که کدملی خودتون رو وارد کنید. اگر شمارو شناسایی کرد و اسمتون رو آورد یعنی سایت اصلی ستاده ولی اگر ازتون خواست اسم رو هم خودتون وارد کنید سریعا از سایت خارج بشید و مسدودش کنید غیر از اینکه اطلاعات معمولی شمارو داره میتونه اطلاعات شخصی لپ تاپ و هرچیزی که بهش وصل میشه رو سرقت کنه! واما کسایی که وارد سایت شدن... بالافاصله هارد رو ازش جدا کنید و به تنظیمات کارخونه برش گردونید من پیگیری می‌کنم ان‌شاءالله که مشکل جدی پیش نیاد... _خیلی ممنون پایان جلسه... نگاهم را از صورت خانم نجمی گرفتم و به علی دادم که زیر لب با کامیار پچ پچ می‌کرد. آرام آرام دردم شروع شد دردی که خیلی وقت بود فراموشش کرده بودم علی: _الان اگه بهم طعنه نزنه اسممو عوض می‌کنم...این کار بود تو کردی؟ منو آوردی اینجا که چی بشه دستم را جلوی دهانم گرفتم و آرام گفتم _نه که با استعفات موافقت کردن...تو حالا حالاها ور دل محمد حیدری... _آخ آخ گفتی! من که از دست این کلافه شدم. یک‌لحظه متوجه محمد حیدر شدم که نگاهش را به ما دوخته بود. از کامیار فاصله گرفتم و ایستادم. دلم پر بود ولی دلم به حالش سوخت. نمی‌دانم چرا ولی رنگش مثل سفیدی دیوار پریده بود. آرام آرام یاد چند سال قبل افتادم. به قلــــم:ف.ب لینک ناشناس: https://abzarek.ir/service-p/msg/866618 ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجریای اینترنشنال، فارسی رو کیلی کیلی کم بلدن؟! 😂🤦🏻‍♂️ بُرش جذاب یکی از کلیپ های 🔻 @seyyedoona
گر چه این شهر شلوغ است ولی باور کن، آنچنان جایِ تو خالیست صدا می‌پیچد :) |