eitaa logo
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
320 دنبال‌کننده
2هزار عکس
862 ویدیو
8 فایل
🍂ماییم‌وهواےبغض‌آلودفقط، دلواپسےوغصّه‌مشهودفقط والله‌که‌آسان‌شوداین‌سختےها باآمدنِ‌حضرتِ‌موعودفقط . . .(: تبادل: @hoonarman110 #درنشرمطالب‌درنگ‌نکنید...🍃 📌پیام سنجاق شده مطالعه شود•~
مشاهده در ایتا
دانلود
👤"مجتبی امینی" تهیه کننده سریال امنیتی گاندو این روزها همش یاد روضه اولیا مخدره حضرت زینب سلام الله علیها میفتم و غروب عاشورا..‌. دلم تنگه محرم است... حسین جان؛ ای کشتی نجات؛ دریاب ما را.‌‌.. ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
🖇یک معادله‌ی ریاضی زیبا شاید تا به حال این سوال براتون پیش اومده که جمعه روز فرده یا زوجه؟ جواب این پرسش اینه : جمعه نه فرده و نه زوجه بلکه ترکیب فرد و زوجه یعنی روز " فرجه" " اللهم عجل لولیک الفرج" تعداد جمعه های یکسال 52 تاست.. و تعداد روزهای یکسال 365 روز.. 🔸بنابراین تعداد روزهای غیر جمعه 365 - 52= 313 چه پیام زیبایی دارد. یعنی ای مسلمان و ای منتظر ظهور در روزهای هفته باید کاری کنی که جز 313 نفر باشی و آنگاه در روز جمعه منتظر ظهور باشی.. :)💔
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨ ✨ #همسفران_عشق #پارت_52 علی: _اتفاقی افتاده اومدی؟ دستان
✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨ ✨ علی: خنده‌ی تلخی کردم. _راس میگی...من چه میفهمم خانواده چیه! کاش حداقل یکی بود که نذاره به مهدی وابسته شم که حال و روزم نشه این _نه نه منظورم این نبود _مهم نیست! بلند شدم و به سمت اتاقم رفتم. در چهارچوب در ایستادم و خیره شدم به عکس‌ها _چه قشنگن... نیم نگاهی به کامیار کردم. _همیشه بهم آرامش میده؛ عکس تمام شهدایی که هم سن و سال خودمونن(: با انگشت به وسط دیوار، میان ده ها عکس اشاره کردم. _یکیشم مهدی... بی‌توجه به حرفی که زدم با خنده به سمت تابلو بوم رنگم رفت. پارچه را از رویش کنار زد و خیره شد به آن. _ قشنگه... فک کنم یه سالی میشه دست به قلم نشدی! نه؟ _آره...یک سالو سه ماه الان سرم خلوت تره! با صدای زنگ گوشی به سمت میز رفتم. محمد بود. _بله؟ _سریع خودتو برسون اینجا...به کامیارم خبر بده... _اتفاقی افتاده؟ _شاید...نمی‌دونم...باید بیای تا قضیه روشن شه محمد: وارد اتاقم شدم و پشت میز نشستم. لپ تاپ را به قصد چاپ کردن یک برگه باز کردم. به محض بالا آمدن صفحه، از وب سایت مخصوص کارکنان اداره پیامی برایم ارسال شد. -ضمن سلام و خسته نباشید خدمت جناب آقای محمد فاطمی، اطلاعات شخصی شما از سامانه پاک شده است لطفا در اسرع وقت پیگیری کرده و دوباره اطلاعاتتان را وارد کنید... این اتفاق کم رخ می‌داد.. وارد لینکی که داده بود شدم. اطلاعاتم را وارد کردم و دکمه ثبت را زدم. شاید واقعا بی عقل بودم که شک نکردم. گوشی ام زنگ خورد و اسم سرهنگ نمایان شد. _بله؟ _سلام... سرگرد اگه واست پیام اومد که اطلاعات شخصیتو جایی وارد کنی، نکن‌ها از امنیت سایبری زنگ زده بودن؛ اخطار دادن شقیقه‌ام را مالیدم و کلافه گفتم _ثبت کردم رفت آقای شهیدی.. دیر گفتید... _ای بابا...اینطوری که نمیشه...کامیار و علی رو پیدا کن تا ساعت ۵ ستاد باشن؛ باید جلسه‌بزاریم. منتظرم... دیر نکنید _چشم... _شنیدم سهیلو دستگیر کردی! _بله... _گزارشو با خودت بیار که لازم دارم؛ برو به کارت برس...فعلا عالی شد آقا محمد حیدر؛ غیر پیدا کردن گروهت باید به فکر جریانات سیستم‌های اداره‌هم باشی! ........ مریم: _مامان جان پاشو بشین آخه... به سختی نشستم و چشمانم را از به اجبارِ سرگیجه بستم. دست روی سرم گذاشتم. حس کردم چیزی روی سرم کشیده شد. _این روسری رو بزار بمونه رو سرت... نگاهش را بین چشم‌هایم رد و بدل کرد. _زندگی که تموم نشده اینطوری خودتو عذاب میدی... لباساتو بپوش می‌ریم خرید؛ بعدشم میریم خونه‌ی عمه‌ات؛ دعوت کرده بریم شام... همیشه نقطه ضعفم را می‌دانست. عمه راضیه و من اختلاف سنی کمی داریم...و برای همین از بچگی بیشتر پیشش میرفتم. خرید هم که روحم را جلا می‌داد. لبخند بی‌جانی زدم و بوسه‌ای از صورتش گرفتم. _چشم خواست برود که با تردید گفتم _فقط...میشه قبلش همه چیزایی که منو یاد مهدی میندازه بریزیم دور؟ دستانش را روی صورتم کشید و قطرات اشک را از صورتم کنار زد. _باشه... حالم آنقدر حالی به حالی بود که خودم هم یادم رفته بود؛ من قول داده بودم نه به مهدی، به خودم که همیشه کنارش باشم و جز او به هیچ پسری نگاه نکنم... غیرممکن نه! ولی آنقدر سخت بود که از فکر کردن به آن وحشت می‌کردم. _توکه هنوز تب داری دختر... پتو را کنار کشیدم و با دردی که در وجودم شعله‌ور بود زمزمه کردم _خوب میشم... پ.ن: - یه وقتایی فراموش کردن بعضیا، مثل فراموش کردن نفس کشیدنه...🌡 به قلـــم:ف.ب ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
✨'قصّہ اسارت'✨ جای ترکش ها توی بدنم دهان باز کرده بود و چرک و خون از آن می‌ریخت بیرون. پرستارها و دکترها می آمدند نگاهی می‌کردند و می‌رفتند. انگار نه انگار. آخر یک دکتر آمد و دستور داد زخم هایم را بخیه بزنند. نه بی حس کردند، نه چیزی. من« یا زهرا» می‌گفتم و آنها می‌دوختندم.
گفتید داعش به ما چه ربطی داره!؟ کیلومترا باهامون فاصله داره... بفرمایید🙂 اینم از حضور چند روزه ی داعش صفت‌ها... حساب کنید ببینید اگه مدافعان حرم نبودند... اگر حججی‌ها، ابومهدی‌ها، مغنیه‌ها نبودند نوامیس ایران باید روی سکوی برده‌ها می‌ایستادند یا شاید زیر شکنجه‌ها جان می‌دادند🙂👌🏻 دمت گرم بسیجی... دمت گرم سپاهی... دمت گرم نظامی... دمت گرم هرکس که پای نظام ثابت قدمی🖤 ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
شلــوار لـی را برایـــمآن فـرستــادنـد ، اول زیــاد هم بد نــبود ، بعـد شـد آفـت غیـرت و حـیاء…. پـسرانـه اش از بالا کـوتاه شـد و دخـترانه اش از پـایین! چــآدر شـد مـانتوهـاے بلـند، مـانتو ها ذره ذره آب رفــت ، حـالا دیگـر باید آن را بــُلوز نـامــید!! چـادرِ چـادرے ها هـم ڪم ڪم تـبدیل به شـــنــل شـد، یـا آنـقدر نــازڪ که بـودنش طعـنه ایسـت بـه نبــودنـش! حـالا ڪه دیگـر شلـوار جـایش را بـه سـاپـورت داده ، روسـری ها هـم ڪه از عـقب و جـلو آب رفــته! مـانده ام فـردا فـرزنـداݩ ایـن نسل هنـوز هم مـادر را اسـوه پـاکۍ و پـدر را مـظهر مردانـگی خـواهنـد دانـست؟؟؟
قصّہ‌ے زندگے: نگاهش را بین صفحه‌ی گوشی و قفل در تقسیم می‌کرد... ساعت‌ها بود که روی مبل نشسته بود. امشب تدارک دیده بود... نه فقط به خاطر سالگرد ازدواجشان نه فقط برای بستن عهدی دوباره... نه فقط برای خیره شدن در چشم‌های گیرایش و لب زدن این جمله:((بهت قول میدم مثل سالای قبل کنارت بمونم؛ تا پای جونم...قول میدم سید)) برای دادن خبری که مطمئن بود عشق را بینشان شعله‌ور تر می‌کند. دیر کردن‌اش طبیعی نبود... بار چندم بود پیام می‌دادم. _حتما باید امشب بدقولی کنی بی‌معرفت؟ خب من خشک شدم از بس به در نگاه کردم...کی میای؟ نفهمیدم چقدر گذشت که چشمانم گرم شد و روی هم رفت. صبح با صدای زنگ تلفن چشمانم را از هم فاصله دادم. کش و قوسی به بدنم دادم و جواب دادم. _سلام؛ خانم ....خودتونید؟ _سلام بله بفرمایید؟ _از رفیقای سید جوادم... خودم را جمع و جور کردم و با صدایی که لرزشش کم نبود گفتم: _خودش کجاست؟! _بیمارستان...البته نگران نباشید چیز خاصی نیست یه خراش کوچیکه! دفعه‌ی آخری که گفتند یک خراش کوچک برداشته چند روز بیهوش بود. اصلا معلوم نبود زنده بماند... نفسم را بیرون دادم. _کدوم بیمارستان؟ دست روی قلبم گذاشتم و زمزمه کردم. _نترس زهرا؛ چیزیش نمیشه. خودش گفته تنهات نمی‌ذارم پا داخل بیمارستان که گذاشتم نگاهم روی مادر و پدر و برادرم ثابت ماند. با چشم‌های اشکبار به سمتم آمدند. کابوسم به واقعیت تبدیل شده بود. مادر در آغوشم گرفت. _الهی مبارک آقا جواد باشه... کنارش زدم و لباس سبز رنگ سپاه را از دست علی گرفتم. با دیدن لکه‌های خون پا‌هایم سست شد؛ روی زمین نشستم. اشک‌هایم را کنار زدم دستانم را نوازش وار روی لباسش کشیدم. _هم خونی.هم خاکی...مبارکت باشه عشق زندگیم...
شهادتت‌مبار‌ک‌داداش :)💔
چقدر زیبا خودش به دوستاش میگفته من تو حرم شهید میشم بالاخره و نذر کرده بوده هر چهارشنبه بیاد شاهچراغ و این دومین چهارشنبه ای بود که اومد و با خونش نذرش ادا شد یه پسر بچه 15 ساله به مامانش تو سفر کربلا میگه برام هیچی جز کفن تبرکی نیار 💔 ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
📲💭 جیسون رضاییان (مایکل هاشمیان سریال گاندو) جاسوس دو تابعیتی، نگران بازداشت دو جاسوس دیگه شده 😁😂
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
کی بهت گفت اینو بگی عمو جون؟ سَم خالص😂🤦🏻‍♂️حتما ببینین 🔻 @seyyedoona
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏با دیدن این کلیپ بغض کردم، ،😔😔😔😔خدا به داد مسئولین فرهنگی برسه که انقدر راحت جوون‌های کشور رو رها کردن... فقط کافیه یکم کار بشه... ازمون محبت ببینن...متوجه شن تو رسانه چیزی که در موردمون میگن دروغه ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
شاید خیلی از سلبریتی ها یادشان نبوده یا اصلا برایشان مهم نبود... به هر حال سال قبل در همین ماه بودیم که گفتند شهید فاطمه اسدی(دختر کرد باغیرت که به دست دموکرات به شهادت رسید) تفحص شده‌است. یک دختر جوان که ۲۲ سالش هم نشده بود... شاید کمی کوچک تر از مهسا امینی! بچه شیرخواره داشت. هیچ کدام از این سلبریتی‌های همیشه درصحنه اشاره‌ای به‌آن نکردند... من یکی با همین مقایسه های کوچک ماجرا را فهمیدم... دیگر کاری با بقیه شهدا ندارم که نامردانه حق و خونشان پایمال شد(: ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
اگر كه حرفِ سر و پیكر است و انگشتر همه جدا شده‌ها را جدا جدا بنویس... امان از داستان انگشترها...
ایمان داشته باش خدا در جاهایی دور از انتظار به دست افرادی دور از انتظار در مواقعی تصور ناپذیر معجزات خود را به تو نشان می دهد ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
هدایت شده از 🍃...تجربه زندگی...🍃
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ چند وقت پیش رفتیم جایی، یکی از پیرزن های مجلس شروع کرد به فحش به نظام و دعا برای روح شاهنشاه. اون موقع چیزی نگفتم اما بعد این که شام صرف شد نشستم کنارش گفتم حاج خانم شنیدم ماشاللّه همه ی بچه ها و نوه هاتون تحصیل کرده هستن! لبخندی زد و با افتخار گفت: بله اون پسرم لیسانس هست اون نوه ام دکتره، اون یکی پزشکی می خونه و... خدا رو شکر نان حلال و زحمت کشی دادیم بهشون. گفتم: آفرین به شما، خودتون تا کلاس چندم خوندین؟! گفت: من تا کلاس پنجم درس خوندم گفتم: کدوم مدرسه؟ گفت: تا کلاس سوم مدرسه روستامون، کلاس چهار و پنجم رو هم نهضت سواد آموزی خوندم. گفتم: پس هوش بچه ها و نوه هاتون به شما نرفته احتمالاً به خاله ای، عمه ای کسی رفتن درس خون شده ن. گفت: نه، خواهر برادرام هم بیشتر از دبستان سواد ندارن! اتفاقا هوشی که من داشتم هیچ کس نداشت. گفتم: پس چرا درس نخوندین؟ حتما تنبل بودین! گفت: نه خیر! خیلی هم زرنگ بودم منتها بد شانسی ما اون موقع امکانات نبود، بیشتر روستاها مدرسه نداشتن، اگرم داشتن، تا دبستان! اگه امکاناتی که بچه های الآن دارن من داشتم، مدرک پروفسوری داشتم. قدیم اصلاً برای سواد ارزش قائل نبودن، از بچگی که دست چپ و راستم شناختم، بردنم پشت دار قالی. صبح تا شب باید برای ارباب قالی می بافتیم. بعدشم بدو بریم از سر چشمه آب بیاریم، گاو و گوسفند علف بدیم و مثل الآن لوله کشی و لباسشویی و این حرفا نبود ... وقتی برای درس خوندن نداشتیم همون سه کلاس رو هم شبانه خوندم! گفتم: خب می خواستین نرین قالی بافی. گفت: خب اگه نمی رفتیم چیزی نداشتیم بخوریم باید قالی می بافتیم که آخر برج پدرمون پولی از ارباب بگیره قند و چایی و کبریت و بقیه مایحتاجمون رو بخره. گفتم: شاه می دونست شما این جور زندگی دارید؟! پدر خودمم مثل شما بوده و تو سختی زندگی می کرده ن. چرا شاهنشاه براتون کاری نمی کرد؟! چرا ۸۰ درصد مردم ایران تو زمان شاه بیسواد بودن؟! تازه انقلاب اومده یک نهضت راه انداخته که بتونه بی سوادی رو ریشه کن کنه؟! حاج خانوم یک نگاهی کرد. گفتم: چرا دارید حقایق رو وارونه جلوه می دین؟ گفت: چی بگم؟ از بس گرونیه. گفتم: مدل ماشین بابات زمان شاه چی بود؟! حتما تو اون ارزانی ها بهترین ماشین رو خریدین؟ گفت: کسی اصلا ماشین نداشت، فقط ارباب ماشین داشت! گفتم: زمان شاه مستطیع شدین رفتین حج، حاج خانوم شدین؟! گفت: نه چند سال پیش رفتم مکه، سوریه و کربلا هم رفتم. گفتم: چرا تو زمان شاه که همه چیز ارزون بود نرفتین؟ گفتم: شاهنشاه استان بحرین رو چند فروخت؟! گفت: مگه شاه فروخت ؟! گفتم: وقتی استان فروخته نفهمیدین چه طوری از بقیه اختلاس هاشون باخبر می شدین؟! خلاصه گفتم تاریخ رو تحریف نکنید لطفا از شاه اسطوره تو ذهن بچه هایی که حاضر نیستن لحظه ای تو شرایط و امکانات زمان شاه زندگی کنند نسازید! سرش انداخت پایین و چیزی نگفت. 🌱 دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
رسيديم بہ جایی که دشمن سيم خاردار کشيده بود فرصت نبود که سيم خاردارها راباز کنيم. مانده بوديم که چکار کنيم . یه لحظه احساس کردم اتفاقی افتاد . نگاه کردم ديدم يکی از رزمنده ها خودش رو انداخته روی سيم خاردار و بچه ها را قسم ميده که از روی بدنش رد بشن و برن جلو تا عمليات به تعويق نيفته. بچه ها با اصرار او رد شدند و گوشت و پوست اين رزمنده ی دلاور به سيم خاردار دوخته شد.💔
موجه ترین غیبت🙃... ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
الهم الرزقنا توفیق الشهـــاده...💔
نیاز نیست انسان بزرگی باشیم انسان بودن خود نهایت بزرگی است... می‌توان ساده بود ولی انسان بود به‌ہمین سادگی..🌸 ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
هدایت شده از رادار انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کار خودشونه! 😂😂 حتما ببینید، براندازی هم کار خودشونه 😉👆 ✅ به رادار انقلاب بپیوندید: @radar_enghelabe
یه نکته رو بگم! مهمترین تجربه زندگی م بوده و یه عمر عقبه داره، در یه سطر بهتون میگم. "خودتون رو دوست داشته باشید" ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
اجتماع دانش آموزی به یاد شهدای دانش آموز حادثه تروریستی شهدای حرم شاهچراغ
و اما پیام بازیگر سریال گاندو آزیتا ترکاشوند یک هنرمند ارزشی🌱 ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
متنی که آقای زمانی توی کانالشون گذاشتن.. 😃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهداے دانش‌آموز مدرسه‌ے زینبیہ میانہ بیش از ۳۸ شهیده بانو... ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
‎🔴 فــوری- حتماااااا ببینید🔴 حمله موشکی سپـاه به اکباتان براى دانلـود كليپ‌هاى بيشتـر به كانالمـــون يه ســرى بزنين دست پُــر مياين بيرون😉👇🏻 🔻 @seyyedoona‌ 🔻 @seyyedoona
هدایت شده از ᴍᴏʜᴇʙ ∫ مٌـحِـب
8415344779.mp3
3.55M
به وقت مولودی🎧 بانی امشب خود صاحب زمونه...😍✨ ولادت امام حسن عسکری🎊 حاج مهدی رسولی