eitaa logo
با ما نویسنده شو
1.6هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
257 فایل
من با ۳۴سال سابقه تدریس رسمی به فرزند دلبندتون یاد می دم چطور رویاهاشو به شعر و قصه تبدیل کنه 🌈 آموزش نویسندگی به کودکان و نوجوانان 🌈چاپ آثار شما در: 👈 مجله پوپک و رشد نوجوان 🌈 ارتباط با ادمین 👇 @gheseh_1 ❌ کپی مطالب فقط با ذکر نام نویسنده ❌
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 📔 📖این قصه : ☘مداد سیاه و رنگین کمان 🌈 ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh
📚 📔 📖این قصه : ☘مداد سیاه و رنگین کمان 🌈 پسر کوچولو دلش می خواست یک جعبه مداد رنگی داشته باشد. مداد سبز، آبی، بنفش، نارنجی… اما فقط یک مداد داشت. آن هم سیاه بود. پسر کوچولو با مداد سیاهش نقاشی می کشید. دریای سیاه، کوه سیاه، جنگل سیاه و دشت سیاه. مداد سیاه، پسر کوچولو را دوست داشت. توی دلش می گفت: کاش می توانستم آسمان نقاشی اش را آبی کنم. جنگل را سبز و دشت را طلایی… اما نمی توانست. او فقط یک مداد سیاه بود. پسر کوچولو از صبح تا شب نقاشی می کشید. مداد سیاه کوچک و کوچک تر می شد. سرانجام، خیلی کوچک شد؛ آن قدر که پسر کوچولو نتوانست آن را بین انگشت هایش بگیرد. پسر کوچولو بغض کرد. مداد را برد و توی باغچه گذاشت. مداد توی دلش گفت: چه قدر مهربان است! حتی دلش نیامد مرا دور بیاندازد و گریه اش گرفت. همان موقع باران بارید. بعد، رنگین کمان شد. رنگین کمان بالای حیاط کمانه زد. توی باغچه مداد سیاه کوچک را دید که گریه می کرد. رنگین کمان پرسید: چرا گریه می کنی؟ مداد سیاه گفت: توی این خانه پسر کوچولویی زندگی می کند. پسر کوچولویی که نقاشی را خیلی دوست دارد. دلم می خواست بهترین رنگ ها را به نقاشی هایش بدهم، اما نتوانستم. همیشه همه چیز را سیاه نقاشی کردم. رنگین کمان گفت: غصه نخور… تو یک مداد سیاه دوست داشتنی هستی و لبخند زد. هوا پر از رنگ شد. رنگین کمان از هر رنگ، ذره ای به مداد بخشید. بعد آرام آرام از آن جا رفت. مداد مثل یک درخت توی باغچه سبز شد. قد کشید. شاخه داد. هر شاخه اش یک مداد کوچک بود. مداد سبز، سرخ، بنفش، آبی… وقتی پسر کوچولو به حیاط آمد، مداد سیاه کوچکش سبز شده بود. هفت شاخه رنگی هم داشت. هفت تا مداد رنگی قشنگ. پسر کوچولو کنار باغچه نشست. با تعجب به درخت مداد نگاه کرد. درخت مداد به سمت او خم شد. خودش را تکان داد. مدادهای رنگی مثل میوه پایین افتادند. پسر کوچولو با شادی مداد رنگی ها را از توی باغچه جمع کرد. مداد سیاه گفت: حالا می توانی آسمان را آبی بکشی… جنگل را سبز و دشت را طلایی! آن وقت پسر کوچولو، اولین نقاشی رنگی اش را کشید. یک درخت سیاه که هفت شاخه رنگی داشت. ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎀 زینب حاجی حسینی عزیز ❤️ 🎀کلاس ششم 🎀تهران بزرگ 🎀عضو تیم تولید محتوای نویسندگی 🎀 دی ماه ۱۴٠۳ ❤️ به وجودت افتخار میکنم عزیزدلم 👌 ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh
230.9K
💝 ☘شعر خانم معلم ✍سروده : 🎤با اجرای زیبای : 💢 زینب حاجی حسینی عزیز ❤️ ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh
477.8K
💝 ☘قصه : بشقابی که سیر نمی شد ✍نوشته : 🎤با اجرای زیبای : 💢 زینب حاجی حسینی عزیز ❤️ ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh
270.6K
💝 ☘دعا و نیایش ✍نوشته: 🎤با اجرای زیبای : 💢 زینب حاجی حسینی عزیز ❤️ ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh
949.3K
💝 ☘مداد سیاه و رنگین کمان 🎤با اجرای زیبای : 💢 زینب حاجی حسینی عزیز ❤️ ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💝 💝 ثنا داستان پور عزیز ❤️ 💖 ۱۴ساله☆ پایه هشتم 💖مدرسه شهیدهمت 💝تهران بزرگ 💝دی ماه ۱۴٠۳ 👌زیبا می نویسی و زیبا تعریف می کنی عزیز دلم❤️امیدوارم خداوند همه مظلومان جهان را از شر ظلم نجات بخشد انشالله 🙏 ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh
619K
📕قصه : مردم مظلوم غزه ✍به قلم و اجرای زیبای : 🎤 ثناداستانپور عزیز ❤️ ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh