#خاطره
↙️ پای کار اسلام
🔻خاطره ارسالی توسط یکی از مخاطبان کانال «اسلام سیاسی» درباره مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد
♦️قسمت ۲۵: حسین باصفای ما
🔻یادش بخیر بیست سال پیش حدود سال ۸۰ که کمتر کسی در یزد به دنبال صحیفه امام و کتابهای شهید مطهری بود، استاد #فرجنژاد توی مسجد موسی بن جعفر(ع) دوره مطالعاتی شهید مطهری و صحیفه خوانی گذاشته بود.
🔻 شبها بعد از نماز ماها رو دور هم جمع میکرد، من نوجوون بودم و تازه داشتم با این مباحث آشنا میشدم.
🔻چه صفایی داشت اون جلسات، چه حالی داشت حسین آقا!
نه خبری از موبایل بود، نه اینترنت، نه ماشین، نه موتور! اکثرا هم با دوچرخه میرفتیم و پای پیاده!
♦️ فقط صفا و صمیمیت بود و مسجد و هیأت.
♦️تاکید زیادی روی منظومه فکری #شهید_مطهری داشت، میگفت انس با کتابهای شهید مطهری باعث میشه تا چارچوب و اسکلت ذهن شما از اول درست شکل بگیره.
♦️صحیفه امام را هم که دیگه نگو، بعضی از بخشهای صحیفه خصوصا جلد۲۱ را اینقدر تکرار کرده بود که حفظ شده بود.
غرق در اندیشه امام بود.
🔻بعدها غرب شناسی هم که درس میداد، وقتی میرسید به امثال بیکن، کانت، دکارت، هیوم، اسپینوزا، هگل و...میگفت اینها معماران غرب جدید هستند!
اینها تمدن #امانیستی غرب را طراحی کردن و امام خمینی، تمدن جدید اسلامی ما را طراحی و اجرا کرده.
♦️ افسوس که حسین آقا رفت قم و ما ماندیم و فراق ... حالا هم که دیگه هیچی...خدا ما رو رحمت کنه!
⏪ راوی: محفوظ
#فرج_نژاد
https://eitaa.com/eslamesyasi
#خاطره
↙️ پای کار اسلام
♦️خاطره ارسالی توسط یکی از مخاطبان کانال «اسلام سیاسی» درباره مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد
قسمت۲۶: خستگی را خسته کرده بود.
🔻آشنایی من با استاد فرج نژاد برمیگرده به اردوی منشاد سال۹۴،
من رتبه ۲۸کنکور آورده بودم اما قصد داشتم برم حوزه.
♦️بچهها هم تا مرا میدیدن به شوخی میگفتن ۲۸ اومد.
🔻استاد فرج نژاد هم که اومدن و فهمیدن رتبه ۲۸ آوردم، منو ۲۸ صدا میکردن.
♦️اگه ازش میپرسیدی: برم حوزه یا دانشگاه؟
سریع جوابت رو نمیداد. اول میگفت باید خودت را خوب بشناسی، بعد هم باید مسیر را بشناسی، هم حوزه را و هم دانشگاه را.
🔻هدف استاد این بود که خودمون به تصمیم برسیم، هیچ وقت جای کسی تصمیم نمیگرفت.
🔻بعد از مدتی که اومدم قم، با جلسات صبح جمعه استاد فرج نژاد آشنا شدم.
🔻 یه روز جمعه با چندتا از رفقا رفتیم خونه استاد.
یه منزل آپارتمانی داشتن توی پردیسان.
🔻وارد اتاق کوچک کار و مطالعه ایشون که شدیم، قفسه های فلزی پر از کتاب را دیدیم. قرارشد استاد #فرجنژاد یه سیر مطالعاتی به ما معرفی کنن.
♦️ایشون هم شروع کرد دونه دونه کتابها را از قفسه بیرون آورد و روی هم چید، برجی از کتاب درست شد!
🔻بعد گفتن مدل مطالعاتی ما، انبوه خوانیه. همزمان هم باید دست به قلم بشید و تا آخر سال دو تا مقاله بنویسید.
🔻اون اوایلی که اومده بودم قم خیلی دل تنگ خانوده ام میشدم لذا پنجشبه ها و جمعه ها را میرفتم اردکان.
یه بار به من گفتن که چرا مباحثههای جمعه را نمیایی؟ منم گفتم دلم برای خانواده ام تنگ میشه، میرم شهرستان.
🔻تا این رو شنید یه تشر به من زد و خاطره خودش رو تعریف کرد. گفت منم که اون اوایل اومده بودم قم، سنّم کم بود و دلم برای خانوادهام تنگ میشد.
♦️از طرفی هم نمیخواستم مدام برم یزد و میخواستم توی قم به درس و بحثم برسم.
یه وقتهایی که دیگه خیلی دلم تنگ میشد، میرفتم توی حمام مدرسه و دوش آب را باز میکردم به طوری که کسی صدام رو نشنوه و بلندبلند گریه میکردم!
🔻چند سال قبل زمان انتخابات مجلس بود که استاد فرج نژاد اومدن مدرسه ما(مدرسه حقانی)
🔻بعد از نماز عصر، توی مسجد مدرسه سخنرانی داشتن.
🔻جلسه پرمحتوایی بود. در عین اهمیت و جدیت محتوای جلسه، با شوخی هاشون طلاب رو میخندوندن.
♦️جالب بود که در بحبوحه انتخابات، به طلاب سفارش میکردن که حتما مصمّمانه درس بخونن.
🔻بعد از جلسه، اومدن حجره یکی از رفقا و گعده گرفتن.
🔻بعد از گعده که میخواستن از مدرسه برن با همون موتور و کیف پر از کتاب که به زور بسته میشد و خیلی هم خسته بودن، شروع کردن با بچه ها گفتن و خندیدن.
🔻روحیه اخلاص، پرکاری و شوخطبعی ایشون خیلی برام جالب بود.
⏪ راوی: مرتضی دشتی اردکانی، طلبه پایه۶ مدرسه حقانی
#فرج_نژاد
https://eitaa.com/eslamesyasi
#خاطره
↙️ پای کار اسلام
♦️خاطره ارسالی توسط یکی از مخاطبان کانال اسلام سیاسی درباره مرحوم محمدحسین فرج نژاد
🔴 قسمت ۲۷: دلسوز سیستان
🔻استاد فرج نژاد مسافرت هم که میرفت، بخاطر دغدغه ها و کارهای علمی-فرهنگی میرفت. برای تفریح و خوشی مسافرت نمیرفت مگر با خانواده اش.
🔻 در یکی از این سفرها که سفر به زاهدان بود، من و چند نفر دیگه از دوستان، ایشون را همراهی کردیم.
♦️نوروز ۹۶ بود. شب اول را در مسیر بودیم، وقتی به بم رسیدیم مقداری استراحت کردیم و خوابیدیم.
شب دوم را در زاهدان خوابیدیم و شب سوم را در شهر سرباز در منزل یکی از اهالی.
🔻در طول سفر چند نکته برام خیلی جالب بود:
یکی اینکه من ندیدم حسین آقا اصلا استراحت کنه. در مسیر وقتی همه میخوابیدن، او بیدار بود.
رسیدیم زاهدان و رفتیم خونه آقا مجید گورگیج، همه رفتند استراحت اما حسین فرصت را از دست نداد و رفت با مجید صحبت کردن.
مجید از برادران اهل سنت بود که شیعه شده بود.
حسین نیومده بود مسافرت که تفریح کنه، با کلی دغدغه اومده بود و کلی برنامه داشت.
میگفت ماهم باید در تمدن سازی اسلامی یه نقشی داشته باشیم، باید یه کاری بکنیم.
حسین مسئله محور بود، مسئله او در زندگی افشای نقشه های #صهیونیستها در سرزمینهای اسلامی بود.
میگفت صهیونستها که خبیث ترین موجودات روی زمین هستند، برای تفرفه بین شیعه و سنی برنامه دارن، اونها میخوان مردم این منطقه در فقر و تنگدستی زندگی کنند و منابعشون را غارت کنند.
حسین با انرژی و انگیزه و بدون خستگی کار میکرد.
🔻نکته بعدی اینکه وقتی رسیدیم زاهدان، گفت بریم خرید. رفتیم مغازه، برنج و روغن و مرغ و... خریدیم. میخواست در اون چند روزی هم که زاهدان هست، باری روی دوش کسی قرار نده.
حتی از یزد هم که میخواستیم حرکت کنیم، رفت و بهترین سوغات یزد را خرید تا دست خالی نریم.
🔻یه روز رفتیم شهرک صنعتی زاهدان، به برکت این دولت، خیلی از کارگاهها و کارخونهها تعطیل شده بود!
حسین از این ماجرا خیلی ناراحت بود. یکی از دوستان یزدی ساکن تهران را که دستی بر تولید داشت را گفته بود بیاد زاهدان بلکه بتونه برای مجید و رفقاش کسب و کاری راه بندازه.
حتی به فکر خریدن چرخ خیاطی و راه اندازی کارگاه خیاطی برای خانواده مجید و اهالی اون منطقه بود.
🔻بعد رفتیم بازار، داخل بازار همش توی فکر بود، چیزی هم نخرید، فقط یه دونه ماشین جنگی اسباب بازی برای پسرش علیرضا خرید گفت بهش قول دادم برات میخرم.
❓بعد از خرید پرسیدیم چرا ناراحتی؟ گفت من شیطان را توی این بازار میدیدم.
گفتیم یعنی چی؟ شروع کرد به توضیح دادن جریانهای اقتصادی که بازار زاهدان را در دست گرفتن و از توطئه های اقتصادی جریان #وهابیت برامون گفت.
❗️اونجا بود که فرق خودم را با آدمی که نسبت به کوچکترین مسائل اطرافش حساسه و مطالعه داره رو فهمیدم.
حسین از نقشه های دشمن برای جای جای کشور اطلاع داشت، به خاطر همین هر جا میرفت با رویکرد خنثی سازی این نقشه ها میرفت.
♦️ سفر ما ۳-۴ روز طول کشید، با اینکه از زاهدان به سمت چابهار هم رفتیم و در مجموع بیش از سه هزار کیلومتر مسافت طی کردیم اما ذره ای خستگی در چهره حسین دیده نمیشد.
🔻هرجا میرسید، بومی های منطقه را دور هم جمع میکرد و شروع میکرد باهاشون صحبت کردن.
♦️وقتی هم از زاهدان برمیگشتیم به سمت یزد، در مسیر برگشت به تک تک رفقا زنگ زد و گفت ما فلان ساعتی میرسیم، وعده ما موسسه صادقیه میرچخماق.
میگفت همه را باید دور هم جمع کنیم، همفکری کنیم ببینیم چیکار باید بکنیم.
وقتی رسیدیم یزد، رفتیم یه سر به خونه زدیم و خیلی زود خودمون رو رسوندیم صادقیه.
🔻در جمع دوستان شروع کرد سفر سیستان را توضیح دادن و چون جامع نگر بود، راهکارهای کمک به سیستان را روی تخته نوشت.
تخته کاملا پر از مطلب شد.
این نشون میداد که یه منظومه فکری بر ذهنش حاکمه و یه عقبه مطالعاتی سنگین داره که میتونه در حوزه های مختلف راهکار بده.
🔰معتقد بود استان سیستان و بلوچستان خصوصا منطقه زابل که از قدمت بیشتری برخورداره ظرفیت بسیار بالایی در تمدن سازی اسلامی داره.
🔹راوی: م. کارگر
#فرج_نژاد
https://eitaa.com/eslamesyasi
هدایت شده از جرعهنوش | علی احسانزاده
خاطرات #من_نوعی از استاد #فرج_نژاد (12)
درسها که شروع شد، چندان بهانهای برای رفتوآمد به منزل استاد نداشتم. تا اینکه پس از چند ماه، در یزد، سری به دبیرستان شهید صدوقی زدم تا رفقا را ببینم. با یکی از دوستان صمیمی- نمیدانم بر سر چه- بحثی سیاسی کردم و کار به تلخی گرایید. آنقدر تلخ که پس از آمدن به قم، سریع به منزل استاد رفتم و موضوع را در میان گذاشتم. استاد هم بلافاصله گفت: کتاب #فلسفه_سیاست (نوشتهی حجةالاسلاموالمسلمین محمدجواد نوروزی، از کتابهای #طرح_ولایت ) را تهیه کن و بیا با هم مباحثه کنیم.
من هم ازخداخواسته، کتاب را خریدم و به یکی از رفقای طلبه هم گفتم بیا. رفتیم و دو سه جلسهای منزل استاد به بحث نشستیم. نمیدانم چه شد که بحث آن سال ادامه نیافت؛ شاید سال تحصیلی تمام شد. ولی سال آینده که از راه رسید، دوستان زیادی از یزد به قم آمدند و مباحثه را با جمعیتی بیشتر و نشاطی افزونتر، اینبار در مدرسهی #فیضیه آغاز کردیم.
پیش از آنکه به سال آینده برسم، لازم است بگویم که سال آینده یک سال عادی نبود؛ سال 1388. از دگردیسیهای سیاسی خودم که بگذرم، حوادث آن سال، نیاز ما را به چنان مباحثهای مضاعف ساخت.
سال تحصیلی که آغاز شد، جلسات هم پا گرفت و آن حلقه که گمانم سومین حلقهی مباحثاتی استاد با طلاب یزدی بود، کلید خورد. البته افراد حاضر، به یزدیها منحصر نماندند و افراد مختلفی از مدارس و شهرهای مختلف به ما پیوستند.
دیگر، دوران جدیدی برای من شروع شده بود...
@jorenush
اسلام سیاسی | مومنی
خاطرات #من_نوعی از استاد #فرج_نژاد (12) درسها که شروع شد، چندان بهانهای برای رفتوآمد به منزل است
خاطرات دوست عزیز و بزرگوارم آقای علی احسان زاده را مطالعه کنید...
از دریچه ای دیگر و با قلمی زیبا
#فرج_نژاد
https://eitaa.com/eslamesyasi
10.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
↙️ بررسی ابعاد شخصیتی طلبه مجاهد مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد (۳)
♦️مجاهد، انقلابی، عالم، بصیر، سادهزیست
🔻درد دین داشت و با جماعت اهل تزویر سر سازش نداشت.
🔻شخصیتی عمیقتر و دقیقتر از شهید آوینی
#فرج_نژاد
https://eitaa.com/eslamesyasi
📌 یادداشت استاد سعید مستغاثی در روزنامه کیهان به تاریخ 9 مرداد 1400
🔰 به یاد مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد
حکایت آن پژوهشگر پرشور و خوش مشرب و ساده زیست
✏️ سعید مستغاثی
وقتی با او برخورد می کردی، انگار نه انگار که علاوه بر حوزه علمیه، در دو سه رشته دانشگاهی هم تحصیلات عالی دارد و چندین مسئولیت تحقیقاتی و رسانه ای برعهده اوست. با صفا بود و خوش مشرب و اهل شوخی و بذله گویی ولی در عین حال در مسائل مبرم جامعه و به خصوص وضعیت فرهنگی آن، خیلی جدی بود و بسیار عصبی می شد و جوش می زد.
موتوری زیرپایش بود (همان موتوری که او و خانواده اش را بعد از دعای عرفه و در شب عید قربان به ملکوت اعلا برد) و خانه محقری در پایین دست ترین بخش های قم، اجاره کرده بود و خوشحال بود که از معماری سنتی برخوردار است و در آن حریم محرم و نامحرم رعایت می شود.
آرام و قرار نداشت، یا در حال مطالعه بود و تحقیق و درس خواندن یا در حال بحث و فحص های فرهنگی و علمی و یا در حال درس دادن و نوشتن. یک بار که پس از فارغ التحصیلی دوره عالی یکی از رشته ها، دیدم دوباره مشغول درس خواندن است، پرسیدم دیگر این ماجرا چیست؟ گفت: می خواهم دکترای رشته ای را به زبان انگلیسی بخوانم که حداقل در یک زبان دیگر هم مسلط بشوم!
بار دیگری که دیدمش، کتاب هایی از تاریخ هنر و فلسفه هنر دستش بود، گفت: دارم دکترای فلسفه هنر می خوانم! و یک بار هم ناظر دفاعش از پایان نامه دکترای رشته ای دیگر در یکی از دانشگاه های کشور بودم!
هر وقت که او را می دیدم، انبوهی از دستنوشته و کتاب و... زیر بغلش بود و با شور و حرارت بی نظیری درباره آنها سخن می گفت، گویی تازه موضوعات جدیدی کشف کرده و با مسائل نویی برخورد داشته است. برای هر موضوعی ده ها کتاب و رفرنس و منبع معرفی می کرد و در عین حال اصلا متکلم وحده نبود و با پرسش های متعدد سعی می کرد از آنچه طرف مقابلش هم می داند، نهایت بهره را ببرد.
و البته همه اینها را در گوشه کلاس ها و اتاق ها و حجره ها حبس نکرد، به طور مداوم در دانشگاه ها و مراکز آکادمیک سراسر کشور جلسه درس و سخنرانی داشت و مباحث تاریخی و هنری و روز را به نحو هوشمندانه و استادانه ای در کنار یکدیگر تحلیل می کرد، در یک سالی آمار گرفتیم، قریب به ۵۰۰ جلسه سخنرانی و درس در دانشگاه ها و حوزه های سراسر کشور برگزار کرده بود! فعال فضای رسانه ای بود و دوره های متعدد سواد رسانه ای برای دانشجویان و طلاب برگزار کرد که حقیر هم در چند دوره آن، همکار و در کنارش بودم.
سعی می کرد در تحقیقات و پژوهش های خود، دانشجویانش را نیز همراه گرداند و از همین روی در تالیف کتاب هایش، ده ها دانشجو و طلبه شرکت داشتند و هر یک تحت مدیریت او به گونه ای بخشی از تحقیق و پژوهش و تالیف را برعهده گرفته بودند که نامشان نیز برروی جلد آن کتاب ها ثبت شده است. کتاب هایی مثل «تحلیل نفوذ فرهنگ کابالیستی در سینما» یا «دین در سینمای شرق و غرب» و یا «اسطوره های صهیونیستی سینما» و...
روزگاری نشریه «رواق اندیشه و هنر» را در می آورد و به عمیق ترین مسائل فکری هنر در دنیای امروز می پرداخت. روی سینمای امروز دنیا خیلی کار کرده بود، خصوصا روی برخی فیلم ها مانند مجموعه «هری پاتر» یا «ارباب حلقه ها» که به جرات می توانم بگویم تقریبا منبع و نوشته و نظری در زمینه آن دو فیلم در دنیا نبود که او پی گیر نشده و از قلم انداخته باشد. مثلا برای «ارباب حلقه ها»، همه کنه و بن اندیشه های «جی. آر. آر. تالکین» (نویسنده اش) را بیرون کشیده بود.
برنامه های متعدد برای بالا بردن سواد دانشجویان و طلاب می ریخت و در مراکز مختلف مثل مرکز فرهنگی هنری حوزه علمیه قم و انجمن سواد رسانه ای طلاب و...به اجرا در می آورد. کارشناسی را که برای برنامه های یاد شده دعوت می کرد، حتی در یک روز حداکثر استفاده را از زمان او برای دانشجویان و طلاب می برد.
مثلا خاطرم هست در یکی از این دوره ها، از صبح ساعت ۸ تا ۱۲ ظهر برای دو گروه از دانشجویان ارشد و طلاب سطح عالی حوزه، کلاس شناخت سینما داشتم و بعد از ظهر هم حدود ۴ ساعت برای خواهران جامعه الزهرا که اغلب در سطح عالی حوزه تحصیل می کردند و بعضا همکاران دکتر فرج نژاد در پروژه های تحقیقاتی اش بودند، همان کلاس را برگزار می کردیم و در بین این کلاس ها هم یا دوربین ضبط می آورد و درباره مباحث مورد نظرش صحبت می کرد و یا جلسه ای برای یافتن راهکار برخی مسائل مطرح در عرصه های فرهنگی و هنری برقرار می ساخت.
ادامه🔻🔻🔻🔻🔻
https://eitaa.com/eslamesyasi
ادامه🔺🔺🔺🔺🔺
📌 یادداشت استاد سعید مستغاثی در روزنامه کیهان به تاریخ 9 مرداد 1400
🔰 به یاد مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد
حکایت آن پژوهشگر پرشور و خوش مشرب و ساده زیست
✏️ سعید مستغاثی
در جامعه المصطفی هم درس می داد و تعداد انبوهی دانشجوی خارجی از کشورهای مختلف، از کلاس هایش بهره می بردند. در یکی از این کلاس هایی که بنده را برای درس سینما دعوت کرده بود، دانشجویان رشته های دکترا از عراق و اندونزی و چین و هند و... حضور داشتند و به خاطر حضور استادی همچون دکتر فرج نژاد برعکس اغلب کلاس های دیگر دانشگاه ها، چقدر پرسشگر و با روحیه محققانه و جوینده مسائل جدید، کلاس را مورد استفاده قرار می دادند.
در ایام نزدیک به راهپیمایی اربعین، پذیرای بسیاری از زائران کشورهای مجاور برای سفر کربلا بود و از همان فرصت هم برای آگاهی دادن و بالا بردن سواد رسانه ای و هنری آنها بهره می جست.
علی رغم همه سواد فوق العاده و معلومات عالی در دین و هنر و فلسفه و رسانه و... اما اهل افاده و طاقچه بالا گذاشتن هم نبود، اگر برای جلسه یا گفت و گویی دعوتش می کردی، از هر کجا که در این مملکت بود، چه قم و چه یزد (شهر پدری اش) و چه مشهد و زابل و... می آمد. ایام بسیاری در کارگروه رسانه و هنر پژوهشگاه اندیشه و هنر اسلامی در کنار او و چند دوست باصفایش، گپ زدیم و یاد گرفتیم و حظ بردیم. برای مستند «راز آرماگدون» و «... اینک آخرالزمان» و... بدون هیچ چشمداشتی آمد و هر چه اطلاعات داشت را در طبق اخلاص گذارد و رفت و وقتی برای پنل سینمای آخرالزمانی جشنواره جهانی فیلم فجر در بهار ۱۳۹۸ دعوتش کردم، نه تنها خودش که گروهی از دانشجویان و طلاب را نیز با هزینه خودش آورد و یکی از پرمغزترین سخنرانی ها را در آن جلسه ارائه کرد.
اما علی رغم همه این معلومات و صدق و صفا و جهد و تلاش، از بی انصافی ها و نادانی ها و بی حرمتی های برخی دوستان گله مند بود. و با حرارت و دلخوری غریبی (که عادت و سیره اش نبود) از این موضوع شاکی بود حتی بیشتر از عصبانیتی که نسبت به خودباختگان و پشیمانان وادادگان از انقلاب داشت.
در تابستان ۹۸ که برای آخرین بار برای درس سواد رسانه ای و کارگاه نقد سینما، دوره ای را در مرکز فرهنگی دفتر تبلیغات اسلامی قم داشتم، دیگر او آنجا نبود و با تغییر مدیریت، عذرش را خواسته بودند. در آخرین دیدار که آمده بود تا برای جلسه ای درباره ساخت مستند با گروهی از جوانان، همکاری کنم، حتی به داخل مرکز هم راهش ندادند!
آن روز دلگیر و ناراحت، چند خیابان را پیاده رفتیم و می گفت ده ها پروژه ناتمام تحقیقی و علمی رسانه ای دارد که همش مانده و کسی حمایت نمی کند. می گفت این مملکت و سرزمین و انقلاب بیش از هر چیز نیاز به آگاهی و سواد دارد و هر بدبختی می کشیم ناشی از همین ناآگاهی و جهل و بیسوادی خصوصا در میان طبقه به اصطلاح نخبه و امروز در میان جوانان انقلابی است!
لحظاتی را در دفتری دیگر درباره ساخت مبرم ترین فیلم های مستند آگاهی بخش در حوزه رسانه و تاریخ جلسه ای داشتیم که حقیر هم هر چه می دانستم گفتم و او مرتب یادداشت برمی داشت.
اواخر اسفند ۹۸ بود که برای جلسه ای برای پایان فروردین ۹۹ تماس گرفت اما ویروس منحوس کرونا دیگر مجال دیدار مجدد را نداد تا امروز که آن خبر را شنیدم...
https://eitaa.com/eslamesyasi
یادداشتی از مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد
سینما ساحل نجات صهیون
(بخش اول)
اخیرا صهیونیست ها شرکت های جدیدی در سینمای آمریکا تاسیس کرده اند که همان آرمان های قدیمی بنی صهیون را با رنگ و لعاب و جذابیت های بیش تر گسترش می دهند؛ مانند شرکت دریم ورکز که استیون اسپیلبرگ و یارانش راه اندازی کرده اند. از آغاز شکل گیری سینما در سواحل شرقی آمریکا، یهودیان و صهیونیست ها قدرت آن را دریافتند و با گسترش فعالیت ها در ساحل غربی، شهرک هالیوود را تاسیس کردند.
آن ها هر روز بیش از پیش در آنجا سرمایه گذاری می کردند تا اینکه توانستند لقب «سلطان سینما» را به خود اختصاص دهند. پایه گذاری هالیوود با نام هایی چون برادران وارنر، ساموئل گلدن، لویی مایر، کارل لمله هادکنسون، آدولف زوکر و ویلیام فاکس همسان است و ما را به یاد شرکت های آغازین یهودی می اندازد که هنوز هم نقش مهمی در بازی های فکری و سیاسی هالیوود بازی می کنند.
در اهمیت این شرکت ها همین بس که فیلم های تاثیرگذار و شاخصی چون ماتریکس یک، دو، سه، هری پاتر یک، دو، سه، چهار، پنج، تراوا و... را شرکت برادران وارنر ساخته و فیلم های پر فروش و موثری چون جنگ های ستاره ای، روز استقلال، عصر یخی، روز پس فردا، امپراتوری ضربه می زند و... را شرکت فوکس قرن بیستم تولید کرده است. یونیورسال، آثار مهمی چون پارک ژوراسیک، دنیای گمشده (پارک ژوراسیک)، کینگ کنگ، ملاقات با والدین، بروس توانا و... را در کارنامه سال های اخیر خود دارد و پارامونت خالق تایتانیک، فارست گامپ، جنگ دنیاها، ماموریت غیرممکن ۲، روح و... می باشد.
برای آنان که با سینما و گیشه در هالیوود آشنایی دارند، فقط نام این فیلم ها که همگی جزء پرفروش ترین فیلم های دو دهه اخیر هستند، کافی است که به قدرت بی بدیل صهیونیسم در هالیوود پی برند. در فیلم های مذکور و دیگر آثار این شرکت ها، سیاست های فرهنگی، مذهبی و سیاسی خاصی دنبال می شود که برخی از آنها بدین قرارند: ترویج نگاه آخرالزمانی با مبانی عهد عتیق (توراتی)، گسترش فرقه کابالیسم (تصوف یهودی) و شیطان گرایی، بسط اندیشه خودمحوری اندیشه بشری، نگاه انحرافی توراتی به مقوله وحی و پیامبری، عصمت زدایی و سکولاریزاسیون اولیا و انبیای الهی، تحریف تاریخ، جعل داستان ها و اساطیر و افسانه های خاص، تقدیس روابط نامشروع و عشق زمینی، تعمیم سکس و خشونت و جادو و خرافه، رواج ماده گرایی و لیبرالیسم و فمینیسم، القای برتری نژادی یهودیان و تروریست بودن مسلمانان، اسلام هراسی و اسلام ستیزی، تبلیغ فرقه ها و عرفان های صهیونیستی بودیستی و ادیان جعلی جدید، بازتولید معناگروی زمینی شده و بهشت مادی واتوپی یهودی، القای فرهنگ الهی و نشان دادن مدرنیته و جنگ طلبی به مثابه تنها راه نجات بخش بشر، پروژه موعودسازی بر اساس تفکرات یهودی و کابالایی، الگوسازی و اسوه سازی از قهرمانان دنیاطلب و مقام پرست و... اخیرا صهیونیست ها شرکت های جدیدی در سینمای آمریکا تاسیس کرده اند که همان آرمان های قدیمی بنی صهیون را با رنگ و لعاب و جذابیت های بیشتر گسترش می دهند؛ مانند شرکت دریم ورکز که استیون اسپیلبرگ و یارانش راه اندازی کرده اند. وی پس از ساخت فیلم فهرست شیندلر-که به تثبیت اسطوره هلوکاست می پرداخت- جوایز کلانی از موسسه های مالی و سیاسی صهیونیست های آمریکا، اروپا و اسرائیل گرفت و توانست این شرکت را پایه گذاری کند.
https://eitaa.com/eslamesyasi
(بخش دوم)
آثار تاثیرگذاری چون پرنس مصر، «شرک» ۱، ۲، ۳، ماداگاسکار، نجات سرباز رایان، فرار مرغی و... در جهت گسترش اهداف صهیونیسم به خوبی پیش رفته اند و جزو آثار پر فروش این شرکت به شمار می آیند. صهیونیست ها از تاثیر اسطوره پردازی و الگودهی اساطیر نیز به خوبی آگاه بوده و اسطوره های سینمای صهیونیستی را بیش از گذشته رواج داده اند؛ اسطوره هایی همچون: سرزمین مادری و موعود، ده سبط گمشده، آوارگی یا دیاسپورا، مظلومیت یهود، شیطان قدرتمند، خدای ضعیف قوی، برتری نژاد یهودی، سرزمین بدون مردم برای مردم بدون سرزمین، معاد دنیوی، ناجی قومی و قبیلگی، یهودستیزی هیتلر، فاشیسم ستیزی صهیونیست ها، اتاق های گاز، نسل کشی یهودیان هولوکاست، ساختن صابون از روغن بدن یهودیان در کوره های آدم سوزی، انگیزاسیون مسیحی، رنسانس سعادت بخش، اصلاح طلبی پروتستان ها، عرفان ظلم پذیر، تثلیث، نبرد نهایی آرماگدون، مظلومیت تاریخی یهودیان، عقب ماندگی مسلمانان و آفریقاییان، کشف آمریکا، سرخ پوست ها و سیاه پوست های وحشی و بی تمدن، انحصار تمدن در غربی ها، حقوق بشر غربی، متافیزیک اومانیستی، کاپیتالیسم مهربان، سوسیالیسم مردمی، آزادی اطلاع رسانی در غرب و...
در یک کلام می توان گفت که در دریای متلاطم قرن پانزدهم هجری، یهودیان جزیره نجات خود را سینما و رسانه یافته و توانسته اند با لنگراندازی در این ساحل نجات، از امواج توفنده و رو به تزاید انقلاب معنوی اسلام در امان باشند؛ اما به خواست خدا اگر ما بکوشیم و بتوانیم در مسیر الهی از رسانه ها استفاده کنیم، نتیجه غیر از این خواهد بود.
منبع: فصلنامه فرهنگ پویا، شماره 8، شهریور 87
https://eitaa.com/eslamesyasi
سینما ساحل نجات صهیون.pdf
حجم:
130.8K
فایل پی دی اف مقاله «سینما ساحل نجات صهیون»👆
#مقاله
↙️ پای کار اسلام
💢 خاطرات محسن مومنی از طلبه مجاهد مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد
💢قسمت ۲۸: مبارزه با جمود، تحجر و دگم اندیشی
♦️اولین باری که با کتابهای شهید آوینی آشنا شدم، دوران دبیرستان بود.
🔻اما خیلی جدی نگرفتم چون اهمیت نگاه شهید آوینی را نفهمیدم.
🔻شاید برای اولین بار و به طور جدی، حسین فرج نژاد بود که ما را با عمق نگاه شهید آوینی آشنا کرد.
🔻در جلسات صبح جمعه، به کوچکترین مناسبتی نام کتاب «توسعه و مبانی تمدن غرب» را از زبان حسین میشنیدم.
🔻 اینقدر شنیدم و آنقدر روی نام و نگاه او تاکید کرد که مشتاق شدم آثار شهید آوینی را یک دور بخوانم.
🔻اصلا برای اولین بار، حسین بود که ما را با مفهوم "توسعه" و ذات و ماهیت آن آشنا کرد.
🔻کم کم پای آثار شهید آوینی به مباحثه ها باز شد، از آیینه جادو گرفته تا حلزونهای خانه به دوش و فتح خون.
🔻حسین با تفکرات سید احمد فردید هم آشنا بود، نگاه انتقادی طرفداران و شاگردان فردید مانند مرحوم محمد مددپور، دکتر رضا داوری اردکانی، دکتر محمد رجبی و... به تمدن غرب را می پسندید اما انتقاداتی به آنها نیز داشت.
🔻بعدها و باز هم برای اولین بار، نام مارتین هایدیگر، فیلسوف مشهور اگزیستانسیالیسم آلمانی را از زبان حسین شنیدم.
🔻او برای ما از کانت، دکارت، هیوم، هگل، هایدیگر، نیچه و حتی فیلسوفهای پست مدرن غرب میگفت اما با تعابیری کاملا انتقادی و بعضا تند.
🔻برای حسین، عقلانیت دینی و فلسفه اسلامی بسیار مهم بود. او خود را پیرو آیت الله مصباح و آیت الله جوادی میدانست و به این دو شخصیت علمی، بسیار احترام میگذاشت.
🔻البته جریانهای داخلی مدافع غرب و لیبرالها را نیز به شدت نقد میکرد و از انحرافات عبدالکریم سروش(شاگرد پوپر) و حلقه کیان برایمان میگفت.
🔻حسین با گروه های اخباری و تفکیکی نیز به شدت مخالف بود. جریانها و شخصیتهای این طیف را خوب میشناخت، هم در قم و مشهد و هم در برخی شهرهای دیگر.
🔻برای ما از تحرکات اخباری ها در تاریخ معاصر میگفت و از مرحوم وحید بهبهانی به بزرگی یاد میکرد، چراکه وحید بهبهانی با تقویت جریان اصولی موجب تضعیف جریان اخباری شده بود.
🔻از انجمن حجتیه برایمان میگفت و انحرافات فکری آنها را توضیح میداد.
🔻حسین فرج نژاد، فردی آزاد اندیش بود و درباره تمامی این مکاتب و جریانها مطالعه میکرد و نسبت به انحرافات آنها نقدهای علمی داشت.
#فرج_نژاد
https://eitaa.com/eslamesyasi