eitaa logo
اعتدال (عدالت‌پذیری)
134 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
757 ویدیو
42 فایل
ارتباط با مدیران کانال = hadi_moshfegh@
مشاهده در ایتا
دانلود
. با درآستانۀ ۱۲فرودین یادآوری کنیم و از خداوند پاداش طلب‌نماییم که فرموده است: 📖... فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ 📖 یعنی: برای‌مؤمنین‌ ☝️سورۀ ذاریات/۵۵☝️ 1⃣دشمن ، بااعتماد به‌تأثیر در گفت: #۶ماه دیگر انقلاب سقوط‌ می‌کند 😂 اما [باتحمّلِ‌سنگین‌ترین فشارها] 2⃣باتوهُّمِ دستور دادند و مزدورانِ ناجوانمردشان، #۱۷هزار_ایرانی را به خاک و خون کشیدند اما [باتحمّلِ‌سنگین‌ترین فشارها] 3⃣با 😂پیروزیِ‌۱هفته‌ای😂 واداربه‌حمله‌کردند #۸سال طول کشید و با همه امکانات‌شان و... اما [باتحمّلِ‌سنگین‌ترین فشارها] سلام‌وصلوات‌خدابر✊رزمندگان✊ 💗شهدا 💗جانبازان💗آزادگان💗 و 💗خانواده‌های‌شان💗 4⃣وقتی‌از ناامیدشدند را بردند و شعار دادند😂امروز مهران فردا تهران😂 بعدهم عملیات جاویدان‌و... اما [باتحمّلِ‌سنگین‌ترین فشارها] 5⃣با وابستگیِ‌انقلاب به‌افراد تا گفتند کار انقلاب تمام است اما [باتحمّلِ‌سنگین‌ترین فشارها] 6⃣با 😂فریب‌‌ملت‌ایران‌😂 #۲۹۵شبکۀفارسی‌زبان را تجهیز کردند و شبانه روز درحال تولید و تزریق و... هستند اما [باتحمّلِ‌سنگین‌ترین فشارها] و انقلاب‌شان را حفظ کردند 7⃣با توهُّمِ ، تحریم‌های‌ضدبشری‌را تشدیدکردند و گفتند: است😂😂 اما [باتحمّلِ‌سنگین‌ترین فشارها] و وادارکرد به‌ اعتراف کنند 8⃣ آنقدر برنامه‌های‌شان جدی‌بود که‌یکی‌از ۱ را مأمور کردند بگوید: ایران #۴۰سالگی‌انقلاب رانمی‌بیند😂😂 اما [باتحمّلِ‌سنگین‌ترین فشارها] 9⃣این‌دشمنِ ☝️ با وتولید و و...تلاش‌می‌کند ملت‌شجاع‌ایران را !! اما [باتحمّلِ‌سنگین‌ترین فشارها] 🔟باتوهُّمِ در مقابل ملت‌ایران‌، را به فرستاده‌اند تا ضمن تولید و ، با ضعف‌ها و نقص‌ها و مشکلات، القاء کنند که: 😂😂 مردم خسته شده‌اند 😂😂 🔻اما🔻 سابقۀ۴۴ساله نشان می‌دهداین‌مردم تارساندن 🇮🇷پرچم انقلاب‌شان🇮🇷 به سلام الله‌علیه، با همان و و همان و ایستاده‌اند و با یاری‌خدا بر و و و... غلبه‌ می‌کنند و 🤛آمریکا را زیر پا می‌گذارند🤜 ✊ 🤝 💪 ا🇮🇷ا 💪 🤝 ✊ .
. ✅ حکایت : از «عبدالسلام بن صالح»، مشهور به [خواجه اباصلت هِرَوی] نقل شده که گفته است: حضرت ابوالحسن، امام علىّ بن موسى الرّضا (عليه‌السلام) به تمام زبان‌ها مسلّط بودند و [در موارد لزوم] با مردم با زبان محلّى خودشان حرف می‌زدند. اباصلت [به نقل از افراد غیر عرب، نقل کرده که با حيرت و تعجّب گفته‌اند] حضرت در لهجه و تلفّظ كلمات، از خود آن‌ها فصيح‌تر حرف می‌زدند. اباصلت گفته است: روزی به آن حضرت عرض كردم: ياابن رسول اللّه ! شما چگونه به همه زبان‌ها آشنا شده‌اید که اينطور ساده و روان با افراد با زبان‌های مختلف گفتگو مى‌کنید!؟ امام (عليه‌السلام) فرمودند: پروردگار حكيم كسى را كه مى‌خواهد برای راهنمای بندگان خود قرار دهد، به تمام زبان‌ها آگاه مى‌سازد، تا زبان عموم افراد را بفهمد و [همه بتواند بدون واسطه] با حجت خدا حرف بزنند. سپس امام رضا (عليه‌السلام) افزودند: آيا فرمايش اميرالمؤمنين، امام علىّ (عليه‌السلام) را نشنيده‌اى كه فرمود: «فصل‌الخطاب به ما اهل بيت عنايت شده است». سپس اضافه کردند: [از مصداق‌های] «فصل الخطاب» تسلط به تمام زبان‌ها و گویش‌های عموم خلايق در هر كجا و از هر نژادى‌ست. 📡ا https://b2n.ir/e27523 از 👇 📚چهل داستان وچهل حدیث از امام رضا علیه السلام از 👇 📚عيون اخبارالرّضا (عليه‌السلام)، ج۲، ص۲۲۸، ح۳ 📚إثبات الهداة، ج۴، ص۲۷۹، ح۹۱ 📚إعلام الورى طبرسى، ج۲، ص۷۰ ✅ حکایت : طبق آنچه مورّخان و محدّثان در كتاب‌هاى خود ذكر كرده‌اند و نيز روايات كلّى بر تاييد آن وارد شده است: مادر حضرت امام علىّ بن موسى الرّضا (عليه‌السلام)، از خانواده‌اى با شرافت و از زنان با فضيلت بود و نيز از جهت عقل و دين سرآمد زنان هم زمان خود بوده است. اين بانوى بزرگوار، نسبت به فرائض الهى بسیار مقید بود و حتّى الامكان بر انجام مستحبّات و ترک مكروهات اصرار داشت و دائم مشغول ذكر و تسبيح خداوند متعال بود. از اين مادر نمونه نقل شده که گفته است: از همان موقعى که متوجه شدم به حجّت خداوند سبحان، [فرزندم حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهماالسلام] باردار هستم، حالات معنويّت و عشق به خداوند در من فزونى يافت و هيچ گاه احساس سنگينى و سختى در خود نداشتم. فرزندم، در وقت‌هاى تنهائى، انيس و مونس من بود. در خواب نیز صدای تسبیح و تهلیل می‌شنیدم ولی وقتی که بیدار می‌شدم می‌دیدم کسی نیست و آن صداها از جنین داخل رحم من بود. هنگامی كه فرزندم [امام رضا علیه‌السلام)] متولد شد، دست‌هایش را بر زمين گذاشت و سرش را به سمت آسمان بلند کرد و با فصاحت کامل گفت: اشهد آن با اله الا الله و اشهد آن محمدا رسول الله. و همان لحظه پدرش، امام موسى كاظم (عليه‌السلام) وارد شد، بر من تبريك فرمود. و... 📡ا https://b2n.ir/s36816 از 👇 📚چهل داستان وچهل حدیث از امام رضا علیه السلام از 👇 📚عيون اخبارالرّضا (عليه‌السلام)، ج۱، ص۲۰، ح۲ 📚ينابيع المودّة، ج۳، ص۱۶۶ 📚حلية الابرار، ج۴، ص۳۳۹، ح۵ 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ۱آیه_در۲روز سهم دیروز و امروز👇 ۵۶سورۀهود 🌷 إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَ رَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ 🌷ترجمه 👇 [هود ادامه داد] همانا من بر خداوندى كه پروردگار من و شماست توكّل كرده‌ام، (زیرا) هیچ جنبنده‌اى نیست، مگر آنكه خدا مهارش را گرفته (و عادلانه و به حق بر او تسلّط دارد) بدرستى كه پروردگار من بر صراط مستقیم است. ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/y75774 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ✅ حکایت : مردی خدمت امام جواد علیه السلام آمد و گفت: به اندازه جوانمردی‌ات به من کمک کن. امام علیه السلام فرمودند: این قدر نمی‌توانم. گفت: پس به اندازه جوانمردی خودم، کمک کن. فرمودند: این را می‌توانم. و صد دینار به او دادند. 📡ا https://b2n.ir/a29933 از 👇 📚نشریه «مبلغان»، آذر و دی ۱۳۸۳، شماره۶۱ از 👇 📚کشف الغمه، ج۲۲، ص۳۶۸ 📚حلیة الابرار، ج۲، ص۴۰۸ ✅ حکایت : مرحوم شيخ مفيد، کليني، راوندي و ديگر بزرگان به طور مستند از يکي از اهالي مدينه‏ منوره به نام «مطرفي» نقل کرده‌اند که گفته است: هنگامي که حضرت ابوالحسن، علي موسي الرضا عليهماالسلام به شهادت رسيد، مبلغ «چهار هزار درهم» از آن حضرت طلب داشتم و غير از من و خود حضرت(علیه‌السلام)، کسی از اين موضوع اطلاع نداشت. به همين جهت با خود گفتم: پول‏هايم از دستم رفت و ديگر قابل وصول نيست. در اين افکار بودم، که فرزندش حضرت ابوجعفر، حضرت امام جواد الأئمه (عليه‏السلام) برايم پيغام فرستاد که فردا نزد ایشان بروم و در ضمن پيام افزوده بودند: هنگام آمدن کيسه و يا خورجيني را نيز همراه بياور. فرداي آن روز به محضر مبارک امام محمد جواد (عليه‏السلام) شرفياب شدم، حضرت فرمودند: پدرم حضرت ابوالحسن، امام علي بن موسي الرضا عليهماالسلام رحلت نموده است؛ و تو مقدار «چهار هزار درهم» از پدرم طلب کار هستي؟ عرض کردم: بلي، پدر شما مبلغ «چهار هزار درهم» به من بدهکار مي‏باشند. حضرت امام جواد (عليه‏السلام) مقداري دينار تحويل من دادند و فرمودند: اين دينارها بابت بدهي پدرم به تو مي‏باشد، آن‏ها را تحويل بگير[بشمار]. من آن پول‌ها را از حضرت تحويل گرفتم، آن‏ها را شمردم، درست، همان «چهار هزار درهم» بود که از امام رضا عليه‏السلام طلب داشتم. 📡ا https://b2n.ir/z19832 از 👇 📚چهل داستان و چهل حدیث از امام جواد از 👇 📚اصول کافی، ج۱،ص۴۹۷، ح۱۱ 📚ارشاد شیخ مفید، ص۳۲۵ 📚خرایج راوندی، ج۱، ص۳۷۸، ح۷ 📚بحارالانوار، ج۵۰، ص۵۴، ح۲۹ 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ۱آیه_در۲روز سهم امروز و فردا👇 ۵۷سورۀهود 🌷 فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ وَ يَسْتَخْلِفُ رَبِّي قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَ لَاتَضُرُّونَهُ شَيْئًا إِنَّ رَبِّي عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ 🌷ترجمه 👇 [حضرت هود(ع) ادامه داد] پس اگر شما (از دعوتم) روى برگردانید، پس براستى كه من آنچه را كه به خاطر آن به سوى شما (مأمور و) فرستاده شده ام، به شما رسانده ام و پروردگارم گروه دیگرى را جانشین شما خواهد كرد، و شما هیچ ضررى به اونمى رسانید. همانا پروردگارم بر هر چیزى نگهبان است. ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/a63315 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. مورخ و محدث بزرگ «ابن شهرآشوب»، نوشته است: یکی از دانشمندان بزرگ اسلام در قرن سوم، شخصی‌ست به نام «یعقوب بن اسحاق کِندی» یا «اسحاق بن یعقوب کِندی». او فیلسوف مسلمان است که جوانیِ خودش را در دوره‌ای آغاز کرد که سرو صداهای بسیار گوش خراش، جامعه اسلامی را فراگرفته بود و فلسفه‌های گوناگون در محیط اسلامی رخنه کرده و بسیاری از اندیشمندان نوپدید با حمایت‌های دستگاه مأمون عباسی بر واردات افکار یونانی، فارسی، پهلوی، هندی و سانسکریت تکیه کرده بودند و ترجمه آثار بی‌گانه با فرهنگ اسلامی، گسترش بسیار یافته بود. و طبیعتاً در آن دوره افراد بسیاری که در «دوره انتقال فرهنگ و معرفت» زندگی می‌کردند، از آثار ترجمه شده تأثیر می‌گرفتند و... «یعقوب بن اسحاق کِندی» یا «اسحاق بن یعقوب کِندی» نیز یکی از آنان بود. « کِندی»، مدتی در منزل نشست، گوشه نشینی اختیار کرد و بدون اینکه به کسی چیزی بگوید، خود را به نوشتن کتابی به نام «تناقض‌های قرآن!!!» مشغول کرد و کم کم داشت به انتهای کتاب می‌رسید و... روزی برخی از شاگردان او خدمت حضرت امام حسن عسکری (علیه‌السلام) شرفیاب شدند. هنگامی که چشم حضرت به آن‌ها افتاد فرمودند: آیا یک مرد رشید در میان شما وجود ندارد!؟! درحالی‌که با تعجب به حضرت امام حسن عسکری (علیه‌السلام) نگاه می‌کردند، امام (علیه‌السلام) ادامه دادند: چرا به شبهات استادتان پاسخ نمی‌دهید و او را از اشتباهش باز نمی‌دارید؟ گفتند: ما شاگرد او هستیم، چگونه می‌توانیم اشتباه استاد را بدانیم و به او اعتراض کنیم؟ امام (علیه‌السلام) به یکی از شاگردان «کِندی» فرمودند: اگر مطلبی به تو بگویم می‌توانی به او برسانی؟ گفت: آری. امام (علیه‌السلام) فرمودند: از این پس هرگاه حضور استاد رفتی با او به گرمی و محبت رفتار کن و او را در انجام کارهایش کمک کن و... هنگامی که کاملا انس و آشنائی به وجود آمد، به او بگو: برای من سؤالی پیش آمده که غیر از شما کسی پاسخ آن را نمی‌داند، اجازه می‌دهید بپرسم؟ وقتی اجازه پرسش به تو داد، بگو: آیا ممکن است کسی حرفی بزند و من از آن چیزی بفهمم ولی منظور او چیز دیگری باشد؟ قطعا، پاسخ کِندی مثبت خواهد بود. آنگاه بگو: آیا ممکن است نازل کننده قرآن از گفتار خود معانی و مقاصدی غیر از آن معانی که من یا شما می‌فهمیم، اراده کرده باشد؟ کِندی در پاسخ خواهد گفت: بلی ممکن است. زیرا کِندی مردی هوشمند است و حرف درست را خوب می‌فهمد. در این هنگام به او بگو: پس چرا به آنچه خودت از قرآن فهمیده‌ای اکتفا نموده و اشکالاتی به آن وارد کرده‌ای؟! شاید منظور نازل کننده قرآن غیر از چیزی باشد که شما می‌پنداری و در این صورت، سخنان شما از جایگاه و موضوع اصلی خویش بیرون باشد؟ شاگرد به حضور استاد خود «کِندی» رفت و طبق دستور امام (علیه‌السلام) با او به ملاطفت و مهربانی رفتار کرد و سؤال را مطرح نمود و... کندی گفت: تو را سوگند می‌دهم که حقیقت را به من بگویی. چنین سئوالی از کجا به فکر تو خطور کرد؟ شاگرد گفت: چه ایرادی دارد که چنین سئوالی به ذهن من آمده باشد؟ استاد گفت: نه، تو هنوز زود است که به چنین مسائلی رسیده باشی، به من بگو این سئوال را از کجا یاد گرفته‌ای؟ شاگرد گفت: حقیقت این است که حضرت «ابومحمد» [امام عسکری (علیه‌السلام)] مرا راهنمایی فرمودند. کِندی وقتی به اشتباه خود پی برد، دستور داد آتشی روشن کردند و آنچه را که (به عقیده خودش) به عنوان تناقض‌های قرآن، در مدتی بسیار طولانی نوشته بود، سوزاند. 📡ا https://b2n.ir/g33112 از 👇 📚زندگانی چهارده معصوم، ص۵۲۰ 📚سیره پیشوایان، ص۶۲۸ از 👇 📚بحارالانوار،ج۵۰، ص۳۱۱ 📚منتی الامال، ص۲۶۶ 📚مناقب شهر آشوب، ج۳، ص۵۲۵ 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
Tahdir-(www.AvayeQuran.ir)joze1.mp3
4.5M
. تلاوت (تندخوانی)☝️ و ، جزءاول 👇 ا http://j.mp/2b8SiNO و جزء اول 👇 ا https://b2n.ir/p17912 ❣️لطفا ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاكمان 🤲 دعابفرمائید 🤲 .
. «ابن ابی داود» [قاضی‌القضات دستگاه معتصم، خلیفه عباسی] بوده. از «زرقان» [دوست صمیمی «ابن ابی داود»] نقل شده که گفته است: روزی «ابن ابی داود» را دیدم در حالی که از نزد معتصم [خلیفه عباسی] باز می‌گشت و به شدت ناراحت بود. علت ناراحتی او را پرسیدم، گفت: امروز آرزو کردم که کاش بیست سال قبل مرده بودم.!! گفتم: چرا!؟ گفت: به خاطر اینکه امروز چنان دانشی از «ابی جعفر محمد بن علی بن موسی» [حضرت امام محمد تقی (علیه‌السلام)] آشکار شد که تمام توجه خلیفه به سمت او جلب شد. گفتم: چگونه؟ گفت: دزدی به سرقتش اعتراف کرده بود و خلیفه هم برای روشن شدن مسئله و اجرای مجازات او، فقها را در مجلسی جمع کرد و محمد بن علی [حضرت امام محمد تقی (علیه‌السلام)] را نیز دعوت کرده بود. خلیفه ابتدا از من سؤال کرد: از کجای دست دزد باید قطع شود؟ من گفتم: از مچ دست. خلیفه گفت: به چه دلیل؟ گفتم: برای اینکه [حداقلِ] دست همان انگشتان و کف دست تا مچ است و خداوند نیز در مورد وضو، علاوه‌بر «دست»، «بالاتر از مُچ» را جداگانه ذکرده است و می‌فرماید: ... و دست‌های‌تان را تا «آرنج» بشوييد.[سورۀمائده/ ۶] ابن ابی داود افزوده: برخی از فقها حاضر در مجلس با من همراه شدند. برخی نیز گفتند: قطع دست دزد، باید از آرنج باشد. خلیفه از آنان دلیلش را پرسید. گفتند: چون خداوند در قرآن می‌فرماید: «دست‌های‌تان را تا آرنج بشوييد.[مائده/ ۶]» و این دلالت دارد که منظور از «دست» از «سر انگشتان تا آرنج» است. ابن ابی داود، ادامه داده: سپس خلیفه به امام جواد (علیه‌السلام) گفت: ای اباجعفر، نظر شما درباره‏ این موضوع چیست؟ امام (علیه‌السلام) گفتند: این جماعت در این باره نظر دادند. خلیفه گفت: رأی آنها را نادیده بگیر، رأی خود را بیان کن. فرمودند: ای خلیفه، مرا معاف کن. خلیفه گفت: تو را به خدا سوگند می‌دهم که نظر خود را بیان کنی. امام (علیه‌السلام) گفتند: حال که سوگند دادی، می‌گویم و فرمودند: آنچه بیان شد، اشتباه است. زیرا، واجب است دست از نقطه پیوند استخوان‌های انگشتان قطع شود و کف دست به حال خود باقی بماند. خلیفه گفت: دلیلش چیست؟ فرمودند: دلیل این حکم، [اولاً] فرموده رسول اکرم (صل‌الله‌علیه‌وآله) است که فرموده‌اند: برای سجده، واجب است، هفت عضو بدن بر زمین قرار گیرد. که عبارتند از «پیشانی»، «کف‌دو دست»، «دو زانو» و «انگشتان دو پا» به همین دلیل، شایسته نیست که یکی از اعضای سجده از دزد سلب شود. زیرا، اگر دستش از مچ و یا آرنج بریده شود، اعضای سجده دزد ناقص می‌شود. دوماً: خدای متعال فرموده: «مسجدها» از آن خداوند است [سوره جن/ ۱۸] و اعضای هفت گانه سجده [مسجد حساب می‌شود] و مساجد از خدا هستند و آنچه از آن خداست قطع نمی‌شود. ابن ابی داود ادامه داده: معتصم از این حکم خوشش آمد و آن را پذیرفت و دستور داد تا نظرامام به محاکم قضایی ابلاغ شود و دست دزد را از «مفصل انگشتان» قطع کنند، نه کف دست و... ابن ابی داود افزوده: در آن لحظه گویی برای من قیامتی برپا شد و آرزو کردم کاش زنده نبودم. «زرقان» پرسید: تو چه کردی؟ ابن ابی داود گفت: پس از جلسه نزد معتصم رفتم و به او گفتم: خیرخواهی برای امیرالمؤمنین بر من واجب است. هرچند که بدانم به سبب آن بر آتش داخل شوم. خلیفه گفت: این خیرخواهی چیست؟ گفتم: خبر مجلس خلیفه به گوش مردم می‌رسد و وقتی قول همه فقها و دانشمندان را کنار می‌زنی و مردم پی می‌برند که خلیفه قول مردی را که عده‌ای معتقد به امامت او هستند و ادعا می‌کنند، او [امام جواد (علیه‌السلام)] به مقام خلافت سزاوارتر است، عواقبی بدی در پی خواهد داشت؟ ابن ابی داود افزوده: در این لحظه رنگ خلیفه تغییر کرد و گفت: خداوند به خاطر این خیرخواهی به تو جزای خیر عطا کند!!! راوی (زرقان) افزوده است: چهار روز پس از این واقعه حضرت امام جواد (علیه‌السلام) به شهادت رسیدند... 📡ا https://b2n.ir/z82353 از 👇 📚جایگاه علمی امام جواد،محمدجوادشاهرودی 📚مجله «پاسدار اسلام»، آبان ۱۳۸۸ ، شماره ۳۳۵ از 👇 📚تفسیر عیاشی،ج۱،ص۳۱۹ 📚بحارالانوار،ج۵۰، ص۵ 📚موسوعه الامام جواد علیه السلام-ج۲،ص۴۱۰ 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
4_6048397641736258531.mp3
4.34M
☝️☝️تلاوت (تندخوانی) قرآن کریم و 👇 ، جزء دوم قرآن کریم ا http://j.mp/2b8RJmQ و 👇 جزءدوم قرآن کریم ا https://b2n.ir/470952 ❣️لطفا ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاكمان 🤲 دعابفرمائید 🤲 .
. ✅ حکایت : «علی بن مهزیار اهوازی» از فقها، محدثان و دانشمندان معروف شیعه و از اصحاب «امام رضا»، «امام محمد التقی»، «امام علی النقی»، و «امام حسن عسکری» (علیهم‌السلام) بوده و عمری طولانی داشته است و در بخشی از عمرش در برخی از مناطق، به‌ویژه در اهواز به عنوان نماینده امام زمان خودش بوده‌است. مرحوم شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه به طور مستند از «علی بن مهزیار اهوازی» واقعه‌ای را مربوط به اوائل جوانیِ علی بن مهزیار است نقل کرده که این مهزیار گفته است: مدتی بود در اهواز پی در پی زمین می‌لرزید [احتمالا زمین‌لرزه خفیف بوده و آسیب نمی‌زده ولی آرامش مردم را بهم زده بوده] به محضر مبارک حضرت ابوجعفر، امام محمد جواد علیه‏السلام نامه‌ای به این مضمون نوشتم: یا ابن رسول الله! در شهر اهواز و حوالی آن، زلزله بسیار رخ می‏دهد، آیا اجازه می‏فرمائید که از این جا کوچ کنیم و در محلی دیگری ساکن شویم؟ پس از گذشت چند روز، جواب نامه از طرف امام علیه‏السلام به دستم رسید و مرقوم فرموده بودند: در آن محل بمانید و از آن جا کوچ نکنید، بلکه روز چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه روزه بگیرید. و روز جمعه، غسل جمعه نمائید؛ و لباس تمیز بپوشید و در محلی مناسب تجمع کنید و در آن جا همه با هم با خداوند متعال راز و نیاز و مناجات نمائید و از درگاه با عظمتش بخواهید تا مشکل را برطرف سازد. علی بن مهزیار افزوده است: طبق دستور حضرت جوادالأئمه (علیه‏السلام)، همگی ما چنین کردیم و زلزله قطع شد و زمین آرامش پیدا کرد؛ و پس از آن، عموم اهالی اهواز به برکت راهنمائی آن حضرت از خطر زمین لرزه در أمان قرار گرفتند. 📡ا https://b2n.ir/n36203 از 👇 📚چهل داستان و چهل حدیث، ص۷۰ 📚آسمانی‌ترین مهربانی، ص۹۲ از 👇 📚من لایحضره الفقیه، ج۱، ح۱۵۱۸ 📚وسایل الشیعه، ج۷،ص۵۰۴،ح۱ 📚بحارالانوار، ج۵۰، ص۱۰۱ ✅ حکایت : از شخصی به نام «بکربن صالح» [[که از یاران حضرت امام کاظم، حضرت امام رضا و حضرت امام جواد (علیهم‌السّلام) بوده]] نقل شده که گفته است: از افکار و رفتار پدرم به تنگ آمده بودم و... نامه‌ای به حضرت امام جواد (علیه‌السلام) نوشتم و عرض کردم: پدرم ناصبی [دشمن اهلبیت علیهم‌السّلام] و دارای افکار خبیثی است و از او خیلی سختی دیده‌ام، قربانت بروم برای من دعا فرما و بفرمائید چه کار کنم آیا با او درگیر شوم یا با ایشان مدارا کنم؟ امام جواد (علیه‌السلام) به نامه من پاسخ دادند و نوشتند: مشکل تو را با پدرت فهمیدم، انشاالله، پیوسته برای تو دعا می‌کنم، مدارا برای تو از درگیری و رسوایی، بهتر است، حتماً با هر سختی، آسانی هست. پس صبر کن و شکیبا باش. سرانجام امور، موفقیت با پرهیزکاران است ... بکربن صالح ادامه داده است: خیلی زود در اثر دعای آن حضرت خداوند پدرم را به راه ولایت هدایت کرد و قلب پدرم را به سوی من برگرداند و بعد از آن در افکار و رفتار با من مخالفت نمی‌کرد. 📡ا https://b2n.ir/k46739 از 👇 📚زندگانی امام جواد (علیه‌السلام)،حسین ایمانی یامچی 📚نمونه‌هایی از فضایل و سیره فردی امام جواد (علیه‌السلام) از 👇 📚بحارالانوار،ج۵۰، ص۵۵ 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
4_6050874407641941222.mp3
4.53M
☝️☝️تلاوت (تندخوانی) قرآن کریم با صدای استاد معتز آقایی و 👇 جزء سوم قرآن کریم ا http://j.mp/2bFSrtF و 👇 جزءسوم قرآن کریم ا https://b2n.ir/537107 ❣️لطفا ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاكمان 🤲 دعابفرمائید 🤲 .
. از شخصی به نام «محمد بن ولید کرمانی» نقل شده که گفته است: به امام جواد (علیه‏‌السلام) عرض کردم: دوستداران و خدمتکاران شما چه پاداشی دارند؟ فرمودند: امام صادق (علیه‏‌السلام) خدمتکاری داشت [ظاهراً مرد فقیری بوده که با امام (علیه‏‌السلام) همراه بوده و در بعض امور به حضرت کمک می‌کرده و از آن حضرت برای تأمین مخارج زندگی خودش دستمزد می‌گرفته] گاهی وقتی امام (علیه‏‌السلام) به مجلسی یا به مسجد و... می‌رفتند، مرکب [الاغ یا قاطر] آن حضرت را نگاه می‌داشت. روزی حضرت امام صادق (علیه‏‌السلام) داخل مسجد بودند و آن مرد بیرون از مسجد از مرکب آن‌حضرت مراقبت می‌کرد که عده‏‌ای از اهل خراسان به دیدن امام آمدند. قبل از اینکه خدمت امام (علیه‌السلام) برسند، کمی گفتگو با آن مرد کردند. یکی از اهالی خراسان متوجه موقعیت آن مرد نزد امام صادق (علیه‏‌السلام) شد و به مرد خدمتکار گفت: من در خراسان مال و ثروت زیادی دارم. اگر تو جای خودت نزد امام را به من بدهی، من هم همه دارایی خودم را به تو می‌بخشم، هر چه من دارم، مال تو و نگهبانی مرکب امام، مال من. خدمتکار وقتی مطمئن شد که مرد خراسانی خیلی جدی و مصمم حرف می‌زند از این پیشنهاد خوشحال شد و گفت: بگذار از امام اجازه بگیرم. سپس نزد امام (علیه‏‌السلام) رفت و عرض کرد: فدایتان شوم اگر خداوند خیری برای من پیش آورده باشد، شما مانع آن می‌شوید؟ امام (علیه‏‌السلام)فرمودند: من که خودم به تو خیر می‌رسانم، چگونه ممکن است مانع احسان دیگران شوم؟ خدمتکار، پیشنهاد مرد خراسانی را عرض کرد و از امام اجازه رفتن گرفت. امام (علیه‏‌السلام) فرمودند: اگر تو از همراهیِ ما سیر شده‌‏ای و او به همراهیِ ما راغب است، او را به جای تو قبول می‌‏کنم. خدمتکار، با خوشحالی برخاست که برود. امام (علیه‏‌السلام) او را صدا زدند و فرمودند: چون مدت همراهیِ ما با هم زیاد بوده است، دوست دارم نکته‌ای را به تو بگویم و انتخاب را به خودت واگذارم. خدمتکار عرض کرد: بفرمایید. امام (علیه‏‌السلام) فرمودند: وقتی در روز قیامت همه خلائق وارد صحرای محشر می‌شوند، پیامبر اکرم (صل‌الله‌علیه‌وآله) به نور خدا چنگ می‌زند، امیرالمؤمنین (علیه‏‌السلام) به نور رسول الله متوسل می‌‏شود و سایر امامان به نور امیرالمؤمنین و شیعیان ما با توسل به نور امامان وارد بهشت می‌شوند. و... مرد خدمتکار پس از شنیدن این سخن امام، عرض کرد: یابن رسول الله! [چون می‌ترسم اگر از شما دور شوم، محبت و ولایت شما را از دست بدهم و...] پس من در خدمت شما می‏‌مانم و آخرت را با دنیا عوض نمی‌کنم. وقتی خدمتکار نزد مرکب امام و محل انتظار مرد خراسانی برگشت، خراسانی دید او حال دیگری دارد و از حال او فهمید که پشیمان شده و معامله انجام نمی‌شود. گفت: چه شده است؟! برگشتی ولی نه با آن حال که رفته بودی! خدمتکار، فرمایش امام (علیه‌السلام) را برای مرد خراسانی بازگو کرد و... سپس امام صادق(علیه‏‌السلام)، دو کار انجام دادند. اول: مرد خراسانی را به حضور پذیرفتند و از اخلاص و محبت او تقدیرنموده و برایش دعا کردند. دوم: هزار دینار به آن فقیر فهیم هدیه کردند. «محمد بن ولید کرمانی» افزوده است: به امام جواد عرض کردم: اگر زن و فرزندانم در مکه نبودند، هرگز دوست نداشتم آستان شما را ترک کنم. امام جواد (علیه‏‌السلام) فرمودند: من هم علی‌‏رغم اندوه دوری از تو، با رفتنت نزد خانواده، موافق هستم. سپس امام جواد (علیه‏‌السلام) به مقداری پول اشاره کردند و فرمودند: برای تو آورده‌ام، بردارم. چون نیاز نداشتم، عرض کردم: اجازه بدهید باشد. امام با لبخندی شیرین فرمودند: بردار! به آن احتیاج پیدا می‏کنی! وقتی به مکه بازگشتم، دیدم [بخاطر حادثه‌ای] بخش بزرگی از دارایی‌‏ام از بین رفته است و به آن پول محتاج شده‏‌ام. 📡ا https://b2n.ir/r80984 از 👇 📚آسمانی‌ترین مهربانی، ص۱۱۲ از 👇 📚بحارالانوار، ج۵۵، ص۸۸ 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
.تلاوت (تندخوانی)☝️☝️ قرآن کریم و 👇 ، جزء۴ ا http://j.mp/2b8SXi3 و 👇 جزءچهارم ا https://b2n.ir/798531 ❣️لطفا ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاكمان 🤲 دعابفرمائید 🤲 .
. مراقب باشیم دراقدام‌تروریستیِ‌حرم مطهررضوی، نشانه‌هایی وجود دارد که این جنایت، ، مردم و ایجاد است بنابراین☝️☝️شایسته است ملتی که بیش‌از #۱۷هزارشهیدترور، تقدیم مبارزه با کرده و محکم ایستاده، امروز نیز با ، این نیرنگ کثیف را ناکام نمایند. ❣️لطفا ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاكمان 🤲 دعابفرمائید 🤲 .
. «علی بن اسباط بن سالم»، از سویی از اصحاب امام کاظم و امام رضا و امام جواد (علیهم‌السلام) بوده است. و از عالمان و راویان حدیثی و قاری و مفسر قرآن بوده و جایگاه و منزلت اجتماعی خوبی داشته. از سوی دیگر، فرد ثروتمندی بوده و به تجارت لباس مشغول بود. یعنی: هم به لحاظ علمی و معنوی، هم به لحاظ ثروت، در زمان خودش فرد شاخصی بوده. به هرحال: «علی بن اسباط بن سالم»، با همسرش داخل منزل نشسته بودند و در مورد خواستگار دخترشان با هم مشورت می‌کردند. زن گفت: مرد! چرا سنگ ‏اندازی می‏کنی؟ هر دختر و پسری سرانجام باید ازدواج کنند و دنبال زندگی مشترک خودشان بروند. مرد گفت: سنگ اندازی کدام است زن!؟ هر که از راه رسید و دخترمان را خواست، باید بدهیم!؟ مگر تو او و خانواده‌‏اش را چقدر می‌شناسی که این همه اصرار می‌کنی؟! زن گفت: شناخت زیادی ندارم، ولی مگر تو با آن‌ها آشنا نیستی؟ مرد جواب داد: من فقط چند بار در مسجد با او سلام و علیک داشته‏ام، همین! زن گفت: ظاهرش نشان می‌‏دهد که جوان بدی نیست. زحمتکش است. با کار و زحمت مخارج خود و مادر پیرش را تأمین می‌کند. این سه باری که با مادرش به خواستگاری آمده بود، از برخوردهایش فهمیدم که انسان مؤمن و خوبی است. مادرش می‌گفت: اهل محل همه قبولش دارند! مرد گفت: نمی‏دانم، عقلم به جایی نمی‌رسد. راستی خود «جمیله» چه می‌گوید؟ نظرش چیست؟ زن گفت: حرفی نزده، اما با شناختی که از روحیه‏ی دخترمان دارم، می‏دانم که سکوتش نشان رضایتش است. راستی قرار است امروز نزدیک غروب مادرش برای گرفتن جواب بیاید. در جوابش چه بگویم؟ مرد گفت: بگو یک هفته دیگر صبر کنند تا خوب فکرهای‏مان را بکنیم. زن: یک هفته؟! مرد: بله. باید با امام جواد (علیه‌‏السلام) مشورت کنم. دخترمان را که از سر راه پیدا نکرده‌‏ایم. ... راستی! در مورد مشورت با امام، به آن‏ها چیزی نگو! جمیله در آشپزخانه بود و گفت‏وگوی پدر و مادرش را می‏شنید. از شدت اضطراب ناخن‏هایش را می‌جوید. او به خواستگارش علاقه داشت. از طرفی صحبت‏های پدرش را هم منطقی می‌‏دید. یک هفته از ماجرا گذشت. نزدیک‏های ظهر بود که زن صدای در را شنید. وقتی در را باز کرد، دید قاصدی نامه آورده است، بدون هیچ حرفی نامه را به او داد و رفت. زن می‏دانست که شوهرش دوست ندارد نامه‌هایش باز شود. این بود که تا عصر صبر کرد. وقتی مرد به خانه آمد، دست و صورتش را شست و داخل اتاق شد، زن نامه را جلوی او گذاشت و گفت: امروز رسید. چشم‏های مرد برق زد. نامه را برداشت و بوسید. زن گفت: از کیست ؟ گفت: نامه امام جواد (علیه‌السلام) است. نظرشان را پرسیده بودم و جواب نوشته‌اند. زن: بخوان، ببینم چه نوشته‌اند؟ مرد نامه را باز کرد و بلند خواند، طوری که جمیله هم در آشپزخانه می‌شنید: امام (علیه‌السلام) نوشته بودند: اگر خواستگاری برای دختر شما آمد و اخلاق و دیانت او مورد رضایت شما بود، با ازدواج موافقت کنید... مرد نامه را بست و به زنش گفت: اگر برای جواب آمدند، بگو مبارک است ان‏شاءالله! دخترشان «جمیله» نیز با شنیدن این حرف پدرش، خیالش راحت شد و در حالی که از خجالت توی صورتش خون دویده بود، یک لیوان شربت خنک برای پدرش برد و جلوی او گذاشت و... 📡ا https://b2n.ir/y86364 از 👇 📚حیات پاکان، مهدی محدثی، ص۵۶ از 👇 📚فروع کافی، ج۵، ص۳۴۷، ح۲ 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
142673_209.mp3
4.33M
(تندخوانی)☝️ و 👈 ، جزء پنجم 👇 ا http://j.mp/2b8RZm3 و 👈 جزء پنجم 👇 ا https://b2n.ir/682575 ❣️لطفا ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاكمان 🤲 دعابفرمائید 🤲 .
. ✅ حکایت : ساربانی بيكار بود و دنبال كار مى‌گشت، به فكرش رسيد از امام جواد عليه السلام بخواهد تا براى او كارى انجام دهد، از اين رو به «ابوهاشم داود بن قاسم» گفت: وقتى نزد امام عليه السلام رفتى از او بخواه مرا به كارى گمارد. ابوهاشم گفته است: وقتى به محضر امام (عليه‌السلام) شرفياب شدم خواستم در اين باره با او صحبت كنم كه ديدم غذا مى‌خورند و گروهى نيز نزد ایشان هستند و نشد چیزی بگويم. امام (عليه‌السلام) فرمودند: اى ابا هاشم! بيا غذا بخور و مقدارى غذا نزد من گذاشتند، آنگاه بدون آنكه من سؤال كنم به یکی از افراد منزل خودشان فرمودند: ساربانى را كه ابا هاشم آورده است نزد خود نگهدار. 📡ا https://b2n.ir/j11287 از 👇 📚اصول كافى، باب «مولد ابى جعفر محمد بن على الثانى» ✅ حکایت : حاکم، به قصد شكار بيرون آمده بود و با جاه و جلال سلطنتى برای خروج از شهرعبور مى‌كرد، عده‌اى از کودکان و نوجوانان در راه بازی می‌کردند و... تا چشم‌شان به کاروان حکومتی افتاد، همه فرار كردند اما یکی از آن‌ها كه حدود يازده سال داشت از جاى خود حركت نكرد. حاکم با دیدن او تعجب کرد، زیرا نه فرار کرده بود و نه به حاکم و همراهانش اعتنایی می‌کرد. حاکم پیاده شد و به نزديك او رفت اما او همچنان با آرامش کامل درجای خود ایستاده بود. حاکم که آثار متانت و بزرگى را در چهره او مشاهده می‌كرد. از او پرسید: چرا مانند ديگران فرار نكردى؟ پاسخ داد: راه را نبسته بودم تا با رفتن من باز شود و گناهى هم نكرده‌ام كه بترسم. سخنان شيواى او حاکم را شگفت‌زده کرد. پرسید: اسم تو چيست؟ پاسخ شنید: محمد. پرسید: فرزند کیستی؟ پاسخ شنید: فرزند على بن موسى الرضا عليه السلام . 📡ا https://b2n.ir/j11287 از 👇 📚بحارالانوار، ج۵۰، ص ۹۱ 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
4_5771572804642145412.mp3
4.35M
تلاوت (تندخوانی) ☝️☝️ قرآن کریم و 👈 ، جزء۶ 👇 ا http://j.mp/28MBohs و 👈 و ترجمۀ جزء۶👇 ا https://b2n.ir/z93932 ❣️لطفا ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاكمان 🤲 دعابفرمائید 🤲 .
. «ابو عبدالله، موسى بن قاسم» با نام کامل «موسى بن القاسم بن معاوية بن وهب البجلي» از اصحاب امام رضا و جواد (علیهماالسلام) و از راویان مورد اعتماد و دارای آثار و تألیفات علمی بسیاری است. 📡ا https://b2n.ir/e30020 از 👇 📚رجال النجاشی، ج۲، ص۳۳۵ از «موسى بن قاسم» نقل شده که گفته است: به امام جواد (عليه السلام) عرض كردم: خواستم به نيايت از شما و پدرتان کعبه را طواف كنم اما به من گفته شد به نيابت از اوصياء، طواف كردن جايز نيست. امام (عليه السلام) فرمودند: بلكه هر قدر مى‌توانى طواف كن و بدان كه طواف به نیایت از اوصيا جايز است. «موسى بن قاسم» افزوده است: سه سال از اين ماجرا گذشت و آن حضرت را ملاقات كردم و عرض كردم: من سه سال پيش از شما اجازه خواستم تا به نيابت از شما او پدرتان كعبه را طواف كنم و شما اجازه داديد و من آنچه خواستم، طواف كردم. سپس چيزى به قلبم خطور كرد و مطابق آن عمل كردم. فرمودند: چه چيزى به قلبت خطور كرد؟ عرض كردم: يك روز به نيابت از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) طواف كردم. حضرت جواد (عليه السلام) با شنیدن نام رسول خدا، سه بار گفتند: صلى اللّه عليه و آله. عرض كردم: در روز دوم به نیایت از اميرمومنان على (عليه السلام) طواف كردم ، روز سوم به نیایت از امام حسن (عليه السلام)، روز چهارم به نیایت از امام حسين (عليه السلام)، روز پنجم به نیایت از امام سجاد (عليه السلام)، روز ششم به نیابت از امام باقر (عليه السلام)، روز هفتم به نیایت از امام صادق (عليه السلام)، روز هشتم به نیایت از امام كاظم (عليه السلام)، روز نهم به نیایت از امام رضا (عليه السلام) و روز دهم به نیایت از شما طواف كردم. سپس ادامه دادم: من بر اساس ولايتى ايشان دين خداوند را پذيرفته‌ام. امام جواد (عليه السلام) فرمودند: سوگند به خدا، اكنون داراى دين خدا هستى همان دينى كه جز آن از بندگانش پذيرفته نمى‌شود. عرض كردم: گاهی به نيابت از مادرتان فاطمه زهرا (عليها السلام) طواف كردم و گاهى طواف نكردم. فرمودند اين كار را بسيار بجا آور، زيرا بهترين عملى كه انجام مى‌دهى به خواست خداوند همين است. 📡ا https://b2n.ir/j11287 از 👇 📚منتهى الامال ، باب يازدهم ، فصل دوم ، ص ۹۴۲ 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
4_5776036495433401597.mp3
4.59M
تلاوت (تندخوانی) ☝️☝️ قرآن کریم و 👈 ، جزء ۷ 👇 ا http://j.mp/2bFRIZC و 👈 و ترجمۀ جزء۷👇 ا https://b2n.ir/218834 ❣️لطفا ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاكمان 🤲 دعابفرمائید 🤲 .
☝️ پای‌مال‌شدن و تحقیر در تشییع پیکر مطهر شهید والامقام 💗حجت‌الاسلام محمدصادق دارایی💗 دومین شهید صحن مطهر امام رضا عليه‌السلام سلام بر غیرت این☝️ که باردیگر، ۴۳سال و آمریکا و مزدورانش را کردند. 🤲 پروردگارا 🤲 به مجاهدت و ایثار 🪴شهدای‌مان🪴 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. از «على بن ابراهيم» از پدرش [ابراهیم بن هاشم قمی، که از اصحاب امام جواد (علیه‌السلام) بوده] نقل شده که گفته است: هنگامى كه امام رضا عليه السلام به شهادت رسيد با جمعى از شيعيان براى زيارت خانه خدا به مكه رفتيم و در اين سفر به محضر امام جواد (عليه‌السلام) رسيديم. در آنجا بسيارى از شيعيان را ديديم كه از شهرهاى مختلف براى ديدار آن حضرت آمده بودند. هم‌زمان، «عبداللّه بن موسى بن جعفر»، عموى امام جواد (عليه‌السلام) كه پير مردى بزرگوار و دانشمندان بود وارد مجلس شد. او لباس خشن به تن كرده بود و آثار سجده روی پيشانيش آشكار بود. پس از آن، امام جواد (عليه‌السلام) در حالى كه پيراهن و ردايى از كتان پوشیده بودند و كفش سفيد به پا داشتند از اتاق بيرون آمد و وارد مجلس شدند. «عبداللّه بن موسى بن جعفر»، برخاست و از او استقبال كرد و بين چشمانش را بوسيد. و شيعيان حاضر در مجلس به احترام او برخاستند و حضرت بر روى صندلى نشستند. حاضران از روى حيرت و تعجب درباره خرد سالى آن حضرت به يكديگر نگاه مى كردند. در اين هنگام يكى از حاضران سكوت را شكست و از عبداللّه، عموى امام جواد (عليه‌السلام) سوالى از احکام دینی پرسید و او [با اینکه فردی دانشمند بود] پاسخی که داد، اشتباه بود. امام جواد عليه السلام [با اینکه به عموی‌شان بسیار احترام می‌گذاشتند]، در مقابل بیان اشتباه از احکام دینی، سکوت نکردند و با بیان پاسخ صحیح، هم حاضران را متوجه آن اشتباه کردند و هم عموی‌شان به اشتباه خود پی برد. 📡ا https://b2n.ir/j11287 از 👇 📚نگاهى به زندگى چهارده معصوم، نور يازدهم 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. تلاوت *جزء هشتم* قرآن کریم *👈تندخوانی* (تحدیر)جزء به‌جزء 👇 ا http://sharieh.com/news/284 👈 تلاوت *ترتیل،* جزء *هشت*👇 http://j.mp/2bufF7o *👈 متن* و *ترجمۀ* جزء *هشت👇* https://b2n.ir/z11691 *التماس دعا* 🤲پروردگارا🤲 بشریت را در مقابل *کرونا* و شرارت‌های حاکمان *آمریکا* *محافظت بفرما* .
. نقل شده است: مردى از دوست‌داران اهلبیت علیهم‌السلام، با خوشحالى بر امام جواد (عليه‌السلام) وارد شد، امام (عليه‌السلام) به او فرمودند: چه شده که تو را اين گونه شادمان مى‌بينم؟ عرض كرد: يابن رسول اللّه ! از پدرتان شنيدم كه فرمودند: «بهترين روزى كه بنده خدا بايد در آن خوشحال باشد روزى است كه خداوند به او توفيق انفاق و نيكى به برداران مؤمن خود را مى‌دهد». من هم امروز ده نفر از برادران فقير و عيالوارم که از فلان جا براى كمك نزد من آمدنده بودند را كمك كردم و خوشحال هستم. امام جواد (عليه‌السلام) فرمودند: به جان خودم قسم سزاوار است كه خوشحال باشى. البته اگر اعمال خير خود را محو و نابود نکنى. عرض كرد: چگونه اعمالم را نابود كنم در حالى كه من از شيعيان خالص شما هستم. امام جواد (عليه‌السلام) فرمودند: با همين سخن، صدقات و نيكى به برادران مؤمن را نابود کردی. عرض كرد: چرا !! يابن رسول اللّه!؟ امام جواد (عليه‌السلام) فرمودند: آيه ۲۶۴ سوره بقره را بخوان که فرموده است: اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد بخشش‌هاى خود را با منت و آزار باطل نکنيد. عرض كرد: يا بن رسول اللّه ! من منتى بر آن‌ها نگذاشتم و آن‌ها را آزارى ندادم. امام (عليه‌السلام) فرمودند: خداى عزوجل نفرموده: فقط با منت و آزار «بر خود كسانى كه به آنها بخشیده‌اید» باطل نسازيد. بلکه فرمودند: «صدقات خود را با منت و اذيت باطل نكنيد». آيا به نظر تو آزار به آنان شديدتر است، يا آزار به فرشتگان مراقب اعمال يا آزار ما؟ حضرت افزودند: تو فرشتگان و مرا آزار دادى و صدقه خود را محو كردى. عرض كرد: مگر چه کردم که فرشتگان و شما را ناراحت نماید!؟ امام (عليه‌السلام) فرمودند: به خاطر اينكه گفتى من از شما هستم. آيا تو مى‌دانى «شيعه خالص» كيست!؟ عرض كرد: نه حضرت فرمودند: «شيعيان خالص»، «مؤمن آل‌فرعون»، «حبيب نجار»، «سلمان فارسی»، «ابوذر»، «مقداد» و «عمّار» هستند و تو خود را برابر آنها دانستى. سپس افزودند: آيا تو با اين ادعا ملائكۀ مراقبِ اعمال و ما را آزار ندادى؟ آن مرد استغفار کرد و گفت: به من یاد بدهید که چگونه بگويم؟ حضرت فرمودند: بگو من از دوستان شما هستم و دوستان شما را دوست دارم و با دشمنان شما دشمن هستم. عرض كرد: از این به بعد همين طور مى‌گويم و از آنچه گفتم و موجب ناخشنودى شما و ملائك گرديد توبه مى‌كنم. امام (عليه‌السلام) فرمودند: اكنون که از خطایت توبه کردی، پاداش بخشش‌هایت به تو بازگشت. 📡ا https://b2n.ir/j11287 از 👇 📚بحار الانوار، ج ۷۸، ص۱۵۹ 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .