امروز فیلم شماره 10 رو دیدم؛ داستان واقعی یک اسیر ایرانی که از اردوگاه عراق به طرز دیوانهوار و شجاعانهای فرار میکنه و گرفتار سازمان خلق میشه. میگن این تنها فرار موفق اسرا بوده! بعد، دوباره از سازمان هم به طرز هوشمندانه ای فرار میکنه و برمیگرده خودشو دوباره به اردوگاه تسلیم میکنه. اینکه چرا فرار میکنه و چرا برمیگرده و عاقبتش چی میشه رو نمیگم. این معمایی است که با دیدن فیلم باید کشف کنید تا دقیقه آخر. البته اگه دل دیدن دوزخ رنج اسرا رو دارید. نقش این اسیر معمولی اما قوی رو مجید صالحی به خوبی بازی میکنه و تقریبا کل داستان روی اون پیش میره. بدون قهرمانسازی و جلوههای تأثیرگذار که در نوع فیلمهای دفاع مقدسی شاهدش هستیم.
یه جایی از فیلم رفیقش بهش میگه: من هر کاری میکنم واسه اینکه کتک نخورم. در جوابش میگه: ترس قبل از کتک خوردن نیست. ترس، کنارمونه. منم میترسم. رفیقش می پرسه: از چی میترسی؟ میگه از اینکه کم بیارم. آره کم نیاورد و واستاد. ما امروزه خیلی به فیلمها و داستانهای قدرتبخش نیاز داریم، خیلی به شخصیتهای معمولی اما قوی در توده مردم نیاز داریم، ما نیاز داریم به ضعیف کردن ضعف و قدرتمند کردن قدرت.
#فیلم_بازی
✍️ عبدالله عمادی (معین)- ۱۴۰۲/۷/۲۴
@abdollahemadi
🎆 طغیان و ترس
طغیان و طاغوت، دو مفهوم مهم و متمایز در اخلاق اسلامی است که روی دیگری از تصمیمات اجتماعی ما را شکل میدهد.
طغیان، یعنی فساد. فساد یعنی تخریب؛ تخریب عامدانه و گسترده اخلاق و انسانیت در جامعه. پس طاغوت، نماد فساد و افساد است که با پرویی و قلدری هر چه تمام، همه جا را به گند میکشد و گوشش به حرفی بدهکار نیست.
(کلیدواژه فساد و مفسد را در قرآن و روایات جستجو کنید و بیشتر بخوانید.)
🏷️«تضعیف طاغوت»، یکی از وظایف اخلاقی ما در این زمانه است. اما طبیعی است وقتی شما با طاغوت سرسخت، سرشاخ شوی، ممکن است شاخت شکسته شود، حتی شاید جانت را از دست بدهی، اما به سهم خود، خودی نشان دادهای، نشان دادهای که من ضعیف نیستم، من ترسو نیستم، تو نمیتوانی مرا به زانو دربیاوری و اهداف پلیدت را اجرا کنی.
ولی ارزش و درستی این کار، صرفا احساسی و فضیلتگرایانه نیست، صرفاً به خاطر تحسین یک شیردل شجاع و جسور نیست، بلکه عقلانی و غایتگرایانه ست. چون چنگ زدن به قیافه زشت طاغوت و مخدوش کردنش، نهایتا به محو آن منجر میشود. امثال غرور نگاه حججی ها و آقا نور چشم منه گفتن آرمان ها و رجزهای حماس ها، نوری هستند که شب ظلمت را میشکافد و دست آخر، جبهه حق را به صبح پیروزی میرساند. مثل دومینویی که یکی یکی ساختمان فاسد طاغوت را پایین میریزد. ولی ترس در برابر طاغوت، طغیانش را بیشتر میکند و موجودیتش حفظ میشود.
🏷️بنابراین لازم است نگاه غایت گرا (نهایت گرا) داشته باشید نه نگاه پیامدی کوتاه مدت. (قضاوت درباره رویدادهای اجتماعی، منوط به اثر آنها در حرکت تکاملی تاریخ است.) اگر نگاه پیامدی کوتاه مدت داشته باشید، جنگ امام حسین با یزید را شکست خورده میدانید و او را ملامت میکنید که چه کاری بود جان خود و عزیزانش را به باد داد و آخرش هم هیچ!. یزید و بنی امیه کماکان سر قدرت ماندند و آب از آب تکان نخورد. یا اصلا برگردیم عقبتر، شهادت فاطمه زهرا را همینطور. بعدش خلیفه سر کار ماند و هیچ اتفاقی نیفتاد. و در طول تاریخ، هزاران مظلوم لت و پار شدند و رفتند و ظلم ظالم ادامه پیدا کرد.
ولی نگاه غایتگرایانه به همه اینها چشم ما را باز میکند به دیدن دوگانهای که یک سمتش، نیروهای مقاوم و شجاعی هستند که بیخیال نشدند، نترسیدند، خود را زیر چنبره طاغوت مچاله نکردند و از گردونه وجود خارج نشدند. چشم ما را باز میکند به دیدن و خواندن آخر قصه که ببینیم فاطمه و حسین و مظلومان قوی تاریخ هر کدام نسبت به سهم خود اثر گذاشته و طاغوت را فشل کردند، چشم ما را باز میکند به دیدن انتهای مسیر که به شهادت آیه ۵۶ سوره مبارکه مائده، حزب حق غالب خواهد شد.
#فلسطین
#اخلاق_اسلامی
✍️ عبدالله عمادی (معین)- ۱۴۰۲/۷/۲۶
@abdollahemadi
سلام بر دوستان و همراهان عزیز که مهمون نوشتههام هستید.🤝
چند عزیز، از امکان انتشار نوشتههای کانال سؤال داشتند،
عرض کنم خدمتشون که اینجا، هیچ محتوایی غیر از نوشتههای خودم بارگذاری نمیشه. پس نشر مطالب، مجاز و خوب است، اما با حفظ اسم نویسنده. البته اگر به هر دلیلی اسم بنده رو برداشتین و کلا بدون اسم بازنشر دادید، فردای قیامت جلوتونو نمیگیرم😉 مهم اینه که مغز افراد بیشتری از مغزی جات پر شود.🥰
و اگر کانال رو به بقیه معرفی کردید یا لینک کانال رو براشون فرستادید، ثواب کردید.🙏
در آخر،
عذرخواهی کنم از اینکه آیدیم این مدت در بیوی کانال به اشتباه قید شده بود. با تذکر یکی از همراهان، اصلاح شد و من پذیرای نقدها و نقطه نظرات شریفتان هستم.
@aemadii
👥 از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن
چه کتابی، حالتون رو خوب کرد؟
دکتور استیون هیز، روانشناس بالینی کتاب قشنگ و زندگی سازی داره به نام «از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن». دکتر علی صاحبی کتاب رو ترجمه کرده.
جایگاه علمی مؤلف و مترجم و رفرنسهای فراوان به منابع و تحقیقات علمی میگه این کتاب بر خلاف اسمش که به کتابای زرد میخوره، کتاب علمی و معتبریه.
بیش از یک سال قبل از طریق دکتر مجتبی شکوری با این کتاب آشنا شدم و ریز ریز خوندم. حقا و انصافا تحولی در زندگی و حالم ایجاد کرد.
ایده این کتاب از اسمش مشخصه: از ذهنت بیا بیرون و زندگی کن. این ایده، برای کسانی که زیاد فکر میکنند و آمال و آرزوهاشون اونا رو از پا درآورده و از زندگی عقب انداخته، کارگشاست. برای کسانی که زیاد فکر میکنند، این تله و احتمال وجود داره که فکراشون، فلجشون کنه و از واقعیت فاصله بگیرند.
استیون هیز میگه: «فکر کردن به همان میزان که درست است، غلط نیز میتواند باشد.» فکر کردن خوبه، اما زیاد فکر کردن نه. فکر کردن و آرزو داشتن خوبه، اما عمل نکردن نه. فکر کردن و آرزو داشتن خوبه، اما توفکر و خیال غوطهور شدن و از واقعیت فاصله گرفتن نه. واقعیت، در ذهن ما نیست. باید از ذهن بیرون بیاییم و پا در عرصه زندگی بگذاریم. انسان قدرت این رو داره که در ذهن خودش، زندگی دلخواه خودشو بسازه اونطور که دوست داره، ولی این کار عاقلانهای نیست. در واقع باید گفت اصلا روش زندگی این نیست.
ملاصدرا و خیلی از حکمای اسلامی بحث قشنگی دارن در فضیلتهای عقل به اسم «جودةالذهن» یا «جودةالرأی»؛ یعنی خوشفکر بودن، یعنی نیک رأیی. این فضیلت در حالت اعتدال بدست میاد.
من سالها اسیر اوهام و تخیلات و رؤیاهای ذهنم بودم و حالا یاد گرفته م واقعی زندگی کنم و واقعی زندگی رو دوست داشته باشم. بخشی از رؤیاهای من با عمل و اراده ام، واقعیت رو تشکیل میدهند و واقعیت همیشه جدا از حقیقت نیست. واقعیت، سیالترین چیزی است که با من مطابقت داره. سیالی یعنی عدم قطعیت.
استیون هیز، خیلی جالب این مطلب رو باز میکنه که رنج، چیزی بیش از درد است. درد، قرین زندگیست اما رنج، زاییده ذهن است. از ذهنت بیا بیرون و زندگی کن.
#میز_کتاب
✍️ عبدالله عمادی (معین)- ۱۴۰۲/۸/۱
@abdollahemadi
کم صبری و عصبیت، آنقدر ما رو بیجنبه کرده که به محض اینکه صحبتهای دو نفر، یک بار رفت و برگشت کرد، دفعه بعدی تن صداها بالا میره و بحث میشه. فوقش برسه به یک بار دیگه، ولی اصلا ظرفیت ادامه دادن اون رو ندارند. به همین خاطر خیلی از ما اجتناب میکنیم از گفتگو کردن در محیط خانه، اداره، اجتماع، که مبادا بحث بالا بگیره و تنش به وجود بیاد. ولی این روال باعث میشه از هم فاصله بگیریم یا در برخی موارد، مشکلات لاینحل بمونه.
پس بهتره فرق بین مجادله و مباحثه رو بدونیم:
۱- مجادله یعنی بحث کردن برای اثبات خود، یعنی خودت رو حق مطلق و طرف رو باطل محض دونستن، اما مباحثه یعنی گفتگو کردن برای اثبات حق، یعنی احتمال خطا دیدن برای خود. (مجادله یعنی غرور، مباحثه یعنی تواضع)
۲- در مجادله شما گوشت رو میبندی و دهنت رو باز میکنی، اما در مباحثه، هم گوشت بازه هم دهنت. به همین خاطر حرفتوحرف نمیشه. (مجادله یعنی شنونده نبودن، مباحثه یعنی شنونده بودن)
۳- در مباحثه ادب و احترام طرف رو حفظ میکنی حتی اگر مدل حرف زدنت جوشی باشه، ولی مجادله پره از بیادبی و توهین و تحقیر. به خاطر همین امام حسن عسکری (ع) فرمود: مجادله کنی، احترامت از بین میره (مجادله یعنی بیادبی، مباحثه یعنی ادب)
تولد معلم زندگی، آقا امام حسن عسکری مبارک 🌺🍀
@abdollahemadi
🦋من معصومه ام
من معصومه ام ؛
و ثابت کردم
با یتیمی هم میشه
با داشتن بدخواه و دشمن هم میشه
تو مجردی هم میشه
توی وقت کم و عمر کوتاه هم میشه
حتی اگه کسی درکت نکنه هم میشه
حتی اگه دلتنگ و تنها باشی هم میشه
درست زندگی کرد.
🖊️ معین- ۸/۴/
@abdollahemadi
در ستایش زرنگی
زرنگ کیست؟
زرنگ، به کسی میگویند که کارها را فرز و خوب پیش میبرد.
آیا شما یک بچه زرنگ هستید؟
ما انیمیشن «بچه زرنگ» را به اتفاق دخترجان دیدیم و فهمیدیم بچه زرنگ نیستیم! 😊
این فیلم، یک برداشت آزاد و خوشساخت از داستان ضامن آهو بود که در مجموع موفق ساخته شده. مفاهیم کمک، زرنگی، شهامت، مهربانی و حفظ محیط زیست و حقوق حیوانات از مفاهیم پایه فیلم است. داستان در تم کلی مبارزه خیر با شر پیش میرود و ایده «نجات» را ایده اصلی آن می توان دانست.
داستان را فاش نمیکنم اما حول محور تلاش و تقلاهای یک پسربچه که قهرمانبازی در میآورد، میچرخد. از آنجا که سازندگان فیلم درصدد شخصیت سازی بودهاند، در کارکتر بچه زرنگ- که برای نمایش در جامعه تنبل بجاست-، میتوان انسان تلاشگری را دید که در کشاکش قوت و ضعف، از قدرت غیبی خداوند و ائمه مدد میگیرد. در واقع فیلم میخواهد نشان دهد نجات نیروهای خیر از دست اشرار، از مسیر سعی انسانی متکی بر امداد الهی محقق میشود.
🍁«سعی بدون توسل و توسل بدون سعی، نه. سعی و توسل با هم»☘️
این پیام، به صورت غیرمستقیم در فیلم جریان دارد. اما سایر عناصر آن از عنوان و نامگذاری و تیتراژ و آهنگهای بین فیلم و پایانبندی گرفته تا اصل داستان ضامن آهو که مش غلامرضا برای بچه زرنگ تعریف میکند، مستقیمگوییهای زیادی در آن هست. (البته مستقیمگویی در کارهای تربیتی اگر جذاب و روشن باشد، اشکالی ندارد اما طرفداران کمتری به خود جذب میکند.)
در طول فیلم، بیننده به روشنی درک میکند که بچه زرنگ، واقعا زرنگ و قوی نیست بلکه بازیگوش و کلهشق است. در واقع بیشتر از آنکه قهرمان باشد، دلش میخواهد که قهرمان باشد و البته تلاش خودش را میکند. اگر چه از سویی این را میتوان نقد و نقص حساب کرد اما به نظر من مزیتِ آن است که یک بچه معمولی، اقدام میکند و گاهی کار را خراب میکند ولی نهایتا به نتیجه میرساند. یعنی این به توصیف یک «زرنگ» و ترسیم طبیعی از قهرمانی و پیروزی انسان نزدیکتر است.
اما مهمترین نقدی که در راستای شخصیتسازی قابل ذکر است اینکه: زرنگیهای بچه زرنگ از ذهن و دانش و رشد فردی او نمیآید بلکه از تخیل و نمادهای او میآید و نمادهای او- به عنوان ابرقهرمان- بومی نیست مانند ماسک و شنل و شمشیر و شاخ و هیأت خاصی که مدل قهرمانهای کارتونی غربی را تداعی میکند. علاوه بر آن، به لحاظ محتوایی، نتوانسته منش زرنگی را درست جا بیندازد و جا دارد که باز هم کارهایی در ستایش «زرنگی» بهعنوان یک فضیلت ساخته شوند.
#فیلم_اخلاق
✍️ عبدالله عمادی (معین)
@abdollahemadi