♦️عُقدهٔ عقیده
مگه بارها نشده که وقتی شنیدیم کسی درگیر یک چالش تو زندگیش شده و ناراحتی و غم و غصه زیادی رو تحمل میکنه، درگیر و ناراحت شدیم؟
مگه گرفتگی روحی پیدا نکردیم با شنیدن رنجها و مرارتهای کسی که سفره دلشو پیشمون باز کرده؟!
مگه بارها پیش نیومده که وقتی میبینیم کاری از دستمون برنمیاد براش، در خودمون مچاله شدیم؟!
بله جواب مثبته. آدم دلش میخواد اطرافیانش و همه انسانهای دنیا، شاد باشند، سالم باشند، آرامش خاطر و در رزق و روزی پر برکت. اما،
چی میشه که وقتی پای اختلاف ایدئولوژیک میاد وسط، وقتی حس کنیم بوی ایدئولوژی و مذهب و مکتب و عقیده میاد، انسانیتو فراموش میکنیم! واقعا چی میشه؟! انگار بنیآدم- بشرطی که متعلق به هیچ مکتب و مذهبی نباشه- اعضای یک پیکرند و در آفرینش ز یک گوهرند! عقده عقیده داریم آیا؟! چرا ایدئولوژی، دست و پای اخلاق را میبندد؟
انسانیت و مهربانی، یعنی وقتی بفهمی یکی از یک جای این دنیا مشکلاتی داره که موجب غصه و درد روحی و حتی جسمی شده براش، دردمند بشی؛ شیعهس، سنیه، مسیحیه، یهودیه، بیدینه، دهاتیه، افغانه، فلسطینیه، آمریکاییه، آفریقاییه، قطب جنوبیه... حداقل کاری که ازت برمیاد اینه که از قلبت انرژی مثبت بفرستی و براش دعا کنی که ناراحتیش تبدیل به خوشحالی بشه.
[تنها جایی که انسانِ باانسانیت، این حالتو تجربه نمیکنه و نباید کنه، نسبت به دشمن حربی در مقام مجازاته که بحثش جداست.]
دوستان! ما امروزه در مجازی و از طریق کلیپها و نوشتههامون با هم در ارتباطیم، با همه جهان. ما هر لحظه در این جهان حضور داریم، ما در هر کجای این جهان پهناور که باشیم با هر عقیده و نژادی که باشیم، درون یک سیاره مشترک زندگی میکنیم و باید با انرژی مثبت، این سیاره رو حفظ کنیم و انا الیه راجعون 🌺♥️
✍️ عبدالله عمادی (معین)- ۱۴۰۲/۷/۲۰
@abdollahemadi
⏱️زندگی بیس چاری
🧷این متن، مخصوص آدمهای باانرژی و باهوش است:
بعضیا در شبانهروز، چار ساعت زندگی میکنند! بعضیا هشت ساعت! بعضیا ده ساعت! بعضیا چارده ساعت! ولی بعضیا بیست و چار ساعت؛
ساعت به ساعت، لحظه به لحظه، و ثانیه به ثانیه رو زندگی میکنه؛ میخونه، میخوره، درست میکنه، مینویسه، فکر میکنه، حرف میزنه، کمک میکنه، میخوابه، میخنده، میگرده، میخره، میبینه، میشنوه، کار میکنه و کار میکنه...
اگه همه اینا برای اهدافی نباشه، اسمش زندگی نیست! خرحمالیه، سگ دُو یه! اما اگه برای اهدافی باشه، اگه برای زندگیش ایده داشته باشه، اگه رؤیاها راهشو روشن کنند، اسمش زندگیه زندهگی. یه زندگی پرتکاپو، یه زندگی با سرعت و قدرت.
برای زندگی، ایده داشتن یعنی وقتی تومسیر برات هی سؤال پیش میاد «الان باید چکار کرد؟» ، یا «اینو باید چکار کرد؟»، یا «ای بابا حالا اینو کجای دلم بذارم»، جواب داشته باشی، برنامه داشته باشی، راهکار داشته یا بگی یه راهی براش میجورم.
در زندگی بیست و چاری، همونطور که کارها در لحظست و پیش میره، غصهها در لحظه ست و پیش میره. کارا میاد و میره، غصهها میاد و میره. هر چیزی از این لحظه بمونه، در واقع جلوی یه چیزی رو گرفته در لحظه بعدش. اون چیز میتونسته یه ایده بوده باشه یا یه کار و فعالیت کوتاهمدت. زندگی بیس چاری یعنی اهداف کوتاهمدت، پشت کوتاهمدت، .... تا بلندمدت
خب دلگیری و غصه هست. نباشه که سیبزمینی هستیم! اصلا آدم بیس چاری و ایدهدار، درگیریهای بیشتری داره، مسیر رشد، سختتره از مسیر تنبلی. وقتی ایدههاتو زندگی کنی، بیشتر متوجه موانع و چالشها و کمبودها میشی و غصه میخوری. ولی عوضش، غصههات چرت و چرند نیست! از سر کمبود و نیاز نیست، بلکه مقدس و ارزشمنده، مربوط به کاره، از سر دغدغهست، اصلاحی و تغییردهنده ست.
در نتیجه ایدهها غصه ها رو میخوره.
در نتیجه فقط فقط ایدههاتو زندگی کن
در نتیجه فقط فقط ایدههاتو پیش ببر
بیست و چاری
✍️ عبدالله عمادی (معین)- ۱۴۰۲/۷/۲۳
@abdollahemadi
امروز فیلم شماره 10 رو دیدم؛ داستان واقعی یک اسیر ایرانی که از اردوگاه عراق به طرز دیوانهوار و شجاعانهای فرار میکنه و گرفتار سازمان خلق میشه. میگن این تنها فرار موفق اسرا بوده! بعد، دوباره از سازمان هم به طرز هوشمندانه ای فرار میکنه و برمیگرده خودشو دوباره به اردوگاه تسلیم میکنه. اینکه چرا فرار میکنه و چرا برمیگرده و عاقبتش چی میشه رو نمیگم. این معمایی است که با دیدن فیلم باید کشف کنید تا دقیقه آخر. البته اگه دل دیدن دوزخ رنج اسرا رو دارید. نقش این اسیر معمولی اما قوی رو مجید صالحی به خوبی بازی میکنه و تقریبا کل داستان روی اون پیش میره. بدون قهرمانسازی و جلوههای تأثیرگذار که در نوع فیلمهای دفاع مقدسی شاهدش هستیم.
یه جایی از فیلم رفیقش بهش میگه: من هر کاری میکنم واسه اینکه کتک نخورم. در جوابش میگه: ترس قبل از کتک خوردن نیست. ترس، کنارمونه. منم میترسم. رفیقش می پرسه: از چی میترسی؟ میگه از اینکه کم بیارم. آره کم نیاورد و واستاد. ما امروزه خیلی به فیلمها و داستانهای قدرتبخش نیاز داریم، خیلی به شخصیتهای معمولی اما قوی در توده مردم نیاز داریم، ما نیاز داریم به ضعیف کردن ضعف و قدرتمند کردن قدرت.
#فیلم_بازی
✍️ عبدالله عمادی (معین)- ۱۴۰۲/۷/۲۴
@abdollahemadi
🎆 طغیان و ترس
طغیان و طاغوت، دو مفهوم مهم و متمایز در اخلاق اسلامی است که روی دیگری از تصمیمات اجتماعی ما را شکل میدهد.
طغیان، یعنی فساد. فساد یعنی تخریب؛ تخریب عامدانه و گسترده اخلاق و انسانیت در جامعه. پس طاغوت، نماد فساد و افساد است که با پرویی و قلدری هر چه تمام، همه جا را به گند میکشد و گوشش به حرفی بدهکار نیست.
(کلیدواژه فساد و مفسد را در قرآن و روایات جستجو کنید و بیشتر بخوانید.)
🏷️«تضعیف طاغوت»، یکی از وظایف اخلاقی ما در این زمانه است. اما طبیعی است وقتی شما با طاغوت سرسخت، سرشاخ شوی، ممکن است شاخت شکسته شود، حتی شاید جانت را از دست بدهی، اما به سهم خود، خودی نشان دادهای، نشان دادهای که من ضعیف نیستم، من ترسو نیستم، تو نمیتوانی مرا به زانو دربیاوری و اهداف پلیدت را اجرا کنی.
ولی ارزش و درستی این کار، صرفا احساسی و فضیلتگرایانه نیست، صرفاً به خاطر تحسین یک شیردل شجاع و جسور نیست، بلکه عقلانی و غایتگرایانه ست. چون چنگ زدن به قیافه زشت طاغوت و مخدوش کردنش، نهایتا به محو آن منجر میشود. امثال غرور نگاه حججی ها و آقا نور چشم منه گفتن آرمان ها و رجزهای حماس ها، نوری هستند که شب ظلمت را میشکافد و دست آخر، جبهه حق را به صبح پیروزی میرساند. مثل دومینویی که یکی یکی ساختمان فاسد طاغوت را پایین میریزد. ولی ترس در برابر طاغوت، طغیانش را بیشتر میکند و موجودیتش حفظ میشود.
🏷️بنابراین لازم است نگاه غایت گرا (نهایت گرا) داشته باشید نه نگاه پیامدی کوتاه مدت. (قضاوت درباره رویدادهای اجتماعی، منوط به اثر آنها در حرکت تکاملی تاریخ است.) اگر نگاه پیامدی کوتاه مدت داشته باشید، جنگ امام حسین با یزید را شکست خورده میدانید و او را ملامت میکنید که چه کاری بود جان خود و عزیزانش را به باد داد و آخرش هم هیچ!. یزید و بنی امیه کماکان سر قدرت ماندند و آب از آب تکان نخورد. یا اصلا برگردیم عقبتر، شهادت فاطمه زهرا را همینطور. بعدش خلیفه سر کار ماند و هیچ اتفاقی نیفتاد. و در طول تاریخ، هزاران مظلوم لت و پار شدند و رفتند و ظلم ظالم ادامه پیدا کرد.
ولی نگاه غایتگرایانه به همه اینها چشم ما را باز میکند به دیدن دوگانهای که یک سمتش، نیروهای مقاوم و شجاعی هستند که بیخیال نشدند، نترسیدند، خود را زیر چنبره طاغوت مچاله نکردند و از گردونه وجود خارج نشدند. چشم ما را باز میکند به دیدن و خواندن آخر قصه که ببینیم فاطمه و حسین و مظلومان قوی تاریخ هر کدام نسبت به سهم خود اثر گذاشته و طاغوت را فشل کردند، چشم ما را باز میکند به دیدن انتهای مسیر که به شهادت آیه ۵۶ سوره مبارکه مائده، حزب حق غالب خواهد شد.
#فلسطین
#اخلاق_اسلامی
✍️ عبدالله عمادی (معین)- ۱۴۰۲/۷/۲۶
@abdollahemadi
سلام بر دوستان و همراهان عزیز که مهمون نوشتههام هستید.🤝
چند عزیز، از امکان انتشار نوشتههای کانال سؤال داشتند،
عرض کنم خدمتشون که اینجا، هیچ محتوایی غیر از نوشتههای خودم بارگذاری نمیشه. پس نشر مطالب، مجاز و خوب است، اما با حفظ اسم نویسنده. البته اگر به هر دلیلی اسم بنده رو برداشتین و کلا بدون اسم بازنشر دادید، فردای قیامت جلوتونو نمیگیرم😉 مهم اینه که مغز افراد بیشتری از مغزی جات پر شود.🥰
و اگر کانال رو به بقیه معرفی کردید یا لینک کانال رو براشون فرستادید، ثواب کردید.🙏
در آخر،
عذرخواهی کنم از اینکه آیدیم این مدت در بیوی کانال به اشتباه قید شده بود. با تذکر یکی از همراهان، اصلاح شد و من پذیرای نقدها و نقطه نظرات شریفتان هستم.
@aemadii
👥 از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن
چه کتابی، حالتون رو خوب کرد؟
دکتور استیون هیز، روانشناس بالینی کتاب قشنگ و زندگی سازی داره به نام «از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن». دکتر علی صاحبی کتاب رو ترجمه کرده.
جایگاه علمی مؤلف و مترجم و رفرنسهای فراوان به منابع و تحقیقات علمی میگه این کتاب بر خلاف اسمش که به کتابای زرد میخوره، کتاب علمی و معتبریه.
بیش از یک سال قبل از طریق دکتر مجتبی شکوری با این کتاب آشنا شدم و ریز ریز خوندم. حقا و انصافا تحولی در زندگی و حالم ایجاد کرد.
ایده این کتاب از اسمش مشخصه: از ذهنت بیا بیرون و زندگی کن. این ایده، برای کسانی که زیاد فکر میکنند و آمال و آرزوهاشون اونا رو از پا درآورده و از زندگی عقب انداخته، کارگشاست. برای کسانی که زیاد فکر میکنند، این تله و احتمال وجود داره که فکراشون، فلجشون کنه و از واقعیت فاصله بگیرند.
استیون هیز میگه: «فکر کردن به همان میزان که درست است، غلط نیز میتواند باشد.» فکر کردن خوبه، اما زیاد فکر کردن نه. فکر کردن و آرزو داشتن خوبه، اما عمل نکردن نه. فکر کردن و آرزو داشتن خوبه، اما توفکر و خیال غوطهور شدن و از واقعیت فاصله گرفتن نه. واقعیت، در ذهن ما نیست. باید از ذهن بیرون بیاییم و پا در عرصه زندگی بگذاریم. انسان قدرت این رو داره که در ذهن خودش، زندگی دلخواه خودشو بسازه اونطور که دوست داره، ولی این کار عاقلانهای نیست. در واقع باید گفت اصلا روش زندگی این نیست.
ملاصدرا و خیلی از حکمای اسلامی بحث قشنگی دارن در فضیلتهای عقل به اسم «جودةالذهن» یا «جودةالرأی»؛ یعنی خوشفکر بودن، یعنی نیک رأیی. این فضیلت در حالت اعتدال بدست میاد.
من سالها اسیر اوهام و تخیلات و رؤیاهای ذهنم بودم و حالا یاد گرفته م واقعی زندگی کنم و واقعی زندگی رو دوست داشته باشم. بخشی از رؤیاهای من با عمل و اراده ام، واقعیت رو تشکیل میدهند و واقعیت همیشه جدا از حقیقت نیست. واقعیت، سیالترین چیزی است که با من مطابقت داره. سیالی یعنی عدم قطعیت.
استیون هیز، خیلی جالب این مطلب رو باز میکنه که رنج، چیزی بیش از درد است. درد، قرین زندگیست اما رنج، زاییده ذهن است. از ذهنت بیا بیرون و زندگی کن.
#میز_کتاب
✍️ عبدالله عمادی (معین)- ۱۴۰۲/۸/۱
@abdollahemadi
کم صبری و عصبیت، آنقدر ما رو بیجنبه کرده که به محض اینکه صحبتهای دو نفر، یک بار رفت و برگشت کرد، دفعه بعدی تن صداها بالا میره و بحث میشه. فوقش برسه به یک بار دیگه، ولی اصلا ظرفیت ادامه دادن اون رو ندارند. به همین خاطر خیلی از ما اجتناب میکنیم از گفتگو کردن در محیط خانه، اداره، اجتماع، که مبادا بحث بالا بگیره و تنش به وجود بیاد. ولی این روال باعث میشه از هم فاصله بگیریم یا در برخی موارد، مشکلات لاینحل بمونه.
پس بهتره فرق بین مجادله و مباحثه رو بدونیم:
۱- مجادله یعنی بحث کردن برای اثبات خود، یعنی خودت رو حق مطلق و طرف رو باطل محض دونستن، اما مباحثه یعنی گفتگو کردن برای اثبات حق، یعنی احتمال خطا دیدن برای خود. (مجادله یعنی غرور، مباحثه یعنی تواضع)
۲- در مجادله شما گوشت رو میبندی و دهنت رو باز میکنی، اما در مباحثه، هم گوشت بازه هم دهنت. به همین خاطر حرفتوحرف نمیشه. (مجادله یعنی شنونده نبودن، مباحثه یعنی شنونده بودن)
۳- در مباحثه ادب و احترام طرف رو حفظ میکنی حتی اگر مدل حرف زدنت جوشی باشه، ولی مجادله پره از بیادبی و توهین و تحقیر. به خاطر همین امام حسن عسکری (ع) فرمود: مجادله کنی، احترامت از بین میره (مجادله یعنی بیادبی، مباحثه یعنی ادب)
تولد معلم زندگی، آقا امام حسن عسکری مبارک 🌺🍀
@abdollahemadi
🦋من معصومه ام
من معصومه ام ؛
و ثابت کردم
با یتیمی هم میشه
با داشتن بدخواه و دشمن هم میشه
تو مجردی هم میشه
توی وقت کم و عمر کوتاه هم میشه
حتی اگه کسی درکت نکنه هم میشه
حتی اگه دلتنگ و تنها باشی هم میشه
درست زندگی کرد.
🖊️ معین- ۸/۴/
@abdollahemadi
در ستایش زرنگی
زرنگ کیست؟
زرنگ، به کسی میگویند که کارها را فرز و خوب پیش میبرد.
آیا شما یک بچه زرنگ هستید؟
ما انیمیشن «بچه زرنگ» را به اتفاق دخترجان دیدیم و فهمیدیم بچه زرنگ نیستیم! 😊
این فیلم، یک برداشت آزاد و خوشساخت از داستان ضامن آهو بود که در مجموع موفق ساخته شده. مفاهیم کمک، زرنگی، شهامت، مهربانی و حفظ محیط زیست و حقوق حیوانات از مفاهیم پایه فیلم است. داستان در تم کلی مبارزه خیر با شر پیش میرود و ایده «نجات» را ایده اصلی آن می توان دانست.
داستان را فاش نمیکنم اما حول محور تلاش و تقلاهای یک پسربچه که قهرمانبازی در میآورد، میچرخد. از آنجا که سازندگان فیلم درصدد شخصیت سازی بودهاند، در کارکتر بچه زرنگ- که برای نمایش در جامعه تنبل بجاست-، میتوان انسان تلاشگری را دید که در کشاکش قوت و ضعف، از قدرت غیبی خداوند و ائمه مدد میگیرد. در واقع فیلم میخواهد نشان دهد نجات نیروهای خیر از دست اشرار، از مسیر سعی انسانی متکی بر امداد الهی محقق میشود.
🍁«سعی بدون توسل و توسل بدون سعی، نه. سعی و توسل با هم»☘️
این پیام، به صورت غیرمستقیم در فیلم جریان دارد. اما سایر عناصر آن از عنوان و نامگذاری و تیتراژ و آهنگهای بین فیلم و پایانبندی گرفته تا اصل داستان ضامن آهو که مش غلامرضا برای بچه زرنگ تعریف میکند، مستقیمگوییهای زیادی در آن هست. (البته مستقیمگویی در کارهای تربیتی اگر جذاب و روشن باشد، اشکالی ندارد اما طرفداران کمتری به خود جذب میکند.)
در طول فیلم، بیننده به روشنی درک میکند که بچه زرنگ، واقعا زرنگ و قوی نیست بلکه بازیگوش و کلهشق است. در واقع بیشتر از آنکه قهرمان باشد، دلش میخواهد که قهرمان باشد و البته تلاش خودش را میکند. اگر چه از سویی این را میتوان نقد و نقص حساب کرد اما به نظر من مزیتِ آن است که یک بچه معمولی، اقدام میکند و گاهی کار را خراب میکند ولی نهایتا به نتیجه میرساند. یعنی این به توصیف یک «زرنگ» و ترسیم طبیعی از قهرمانی و پیروزی انسان نزدیکتر است.
اما مهمترین نقدی که در راستای شخصیتسازی قابل ذکر است اینکه: زرنگیهای بچه زرنگ از ذهن و دانش و رشد فردی او نمیآید بلکه از تخیل و نمادهای او میآید و نمادهای او- به عنوان ابرقهرمان- بومی نیست مانند ماسک و شنل و شمشیر و شاخ و هیأت خاصی که مدل قهرمانهای کارتونی غربی را تداعی میکند. علاوه بر آن، به لحاظ محتوایی، نتوانسته منش زرنگی را درست جا بیندازد و جا دارد که باز هم کارهایی در ستایش «زرنگی» بهعنوان یک فضیلت ساخته شوند.
#فیلم_اخلاق
✍️ عبدالله عمادی (معین)
@abdollahemadi
سلام دوستان، اوقات به نیکی و برکت 🤝
امروز روز کتابه و آغاز هفته کتاب، تا 30 آبان📆
می خوام این فرصت رو قدر بدونم تا مطلبی رو با شما در میان بگذارم:
➖📕📕➖
شما وقتی که به این دنیا آمدید چیزی نمیدانستید و جاهل بودید. لاتعلمون شیئا (نحل، ۷۸)
حال، در چه زمینهای و موضوعی دوست دارید آگاه شوید؟ راجع به چه چیزی کنجکاوید که بدانید؟
اگر بگویید همه چیز، جوابتان غلط نیست اما تحققش محال است. پس ناچارید به انتخاب.
من خودم مثل پسرکی هستم که جایی غیر از شهر خود را ندیده و پایش را از شهر خودش فراتر میگذارد که ببیند بیرون چه خبر است. البته به هر جایی سرک نمیکشد و فقط جایی میرود که کنجکاو است؛
من کنجکاوم بدانم که زیست انسان روی این کره خاکی چگونه است و چگونه باید باشد. من به شناخت زندگی انسان علاقه دارم.
در این فضا، موضوع «زندگی خوب» برایم چراغ میزند که راجع به آن بدانم.
پی چراغ را میگیرم و میپرسم «زندگی خوب چیست؟»
کتابها، ظاهرا دم دست ترین چیزی اند که شاید مرا به پاسخ این سؤال برسانند.
اما «زندگی خوب را با چه کتابهایی میتوان شناخت؟»
چه کتابهایی را باید انتخاب کنم؟
▪️موضوع، موضوع سادهای به نظر میرسد اما در انبوه قفسههای کتاب باید قدم زد و ورق زد تا کتابی پاسخگوی این سؤال باشد. البته منظورم این نیست که کتابهایش کم باشد اما گویا «خوب بودن»- به معنای دقیق کلمه- چیزی است که چندان نیاز نیست از پیش پا برداشت و راجع به آن دانست! برای همین، علاقمندان زیادی ندارد.
▪️من فهرستی از کتابهایی که توانستهاند آگاهیام درباره «زندگی» و «زندگی خوب» را تأمین کنند، دارم.
شما چطور؟
✍️ عبدالله عمادی (معین)
@abdollahemadi
اهل کتاب، چهار گروهند:
1️⃣ ذوقیها: از دیدن کتاب ذوق میکنند. بهخصوص کتابهای خوشگل و خاص
2️⃣ تورقیها: فقط ذوق نمیکنند بلکه کتابها را ورقی میزنند و به کاغذها و فهرستش نگاهی میاندازند و سپس آن را میبندند.
3️⃣ تعمقیها: کتاب را فقط تورق نمیکنند بلکه واقعا با دقت میخوانند.
4️⃣ تعلقیها: کتاب را فقط نمیخوانند بلکه خواندهها و دانستهها گوشهای از وجود آنان میشود؛ یا باورشان را میسازد یا رفتارشان را
خلاصه اینکه همه اهالی کتاب، به کتاب تعلق ندارند. خیلیها پُز و پرستیژ کتاب را دارند و نور و نشاطش را نه!
🖊️ عبدالله عمادی (معین)
@abdollahemadi
کافهـ اخـــلاق ◾
➖📕📕➖ شما وقتی که به این دنیا آمدید چیزی نمیدانستید و جاهل بودید. لاتعلمون شیئا (نحل، ۷۸) حال، در
یکی از گلچینهای فهرست کتابهای «زندگی خوب»، کتاب کوچک و جذاب «درباره خوب بودن» نوشته آلن دوباتن است.
موضوع و هدف کتاب، از اسمش پیداست؛
میخواهد به ما کمک کند که خوبتر باشیم.
این کتاب شیرین سه بخش دارد:
۱- چرا واقعا نمیخواهیم خوب باشیم؟
۲- مهربانی
۳- دلنشینی
در بخش اول، با طرح ۴ جریان فکری-فرهنگی معاصر درباره پرهیز از خوب بودن، به این نتیجه دست مییابد که ما برای سادهلوح نبودن و پرشور و ثروتمند و مقتدر بودن است که میخواهیم خوب نباشیم. سپس توضیح میدهد که ما باید فضیلت خوب بودن را دوباره کشف و ارجگزاری کنیم چون واقعا میتوانیم «خوب و موفق»، «خوب و پرشور»، «خوب و ثروتمند» و «خوب و مقتدر» باشیم.
در بخش دوم، آدمهای مهربان را توضیح میدهد و در ۶ فصل کوتاه، چیزهایی میگوید که روی نامهربانی را کم میکند.
در بخش سوم، وارد دوستی و ارتباطات میشود و در ۱۳ فصل کوتاه، هدف دوستی، محبت بیش از حد، فائق آمدن بر شرم، سر به سر گذاشتن، گرم بودن، اظهار علاقه، دروغ گفتن آدمهای مهربان، شنونده بودن، ذهن باز، خستهکننده نبودن، درباره خود گفتن، وراجی نکردن و آسیبپذیری را تحلیل میکند.
کتاب «درباره خوب بودن» روان و خوشخوان است اما از بس مطالبش عمیق و تحلیلی است، باید بادقت بخوانید. اگر بر حوصلهتان فائق آمدید و بادقت خواندید، هم به لایههای عمیق خودتان بیشتر پی بردهاید هم آدمهای دیگر.
کتاب، هیچ مهارت و تکنیکی یاد نمیدهد بلکه فقط تحلیل میکند و نگرش ما را تغییر میدهد. آنقدر بعضی تحلیلهایش ناب است که گویی تازه با آن مضمون آشنا میشوید. و شاید گاهی مثل من کفرتان دربیاید از اینکه لامصب چقدر خوب تیرها را به خال زده است.
#کتاب_خوب
#میز_کتاب
🖊️ عبدالله عمادی (معین)
@abdollahemadi
🏷️ آیا «حرم» میتواند انسان را خوب کند؟
چگونه فیروز، خوبشده از حرم برمیگردد؟
به همین راحتی؟!
مگر به حرف است!
پس این همه که اخلاقشناسان، زور میزنند اخلاقیات را بشناسانند، چه؟!
این همه که اساتید اخلاق، تاکید دارند که مهارتهای لازم برای کسب فضایل را به انسان بیاموزند، چه؟!
آیا فیروز میتواند بدون هیچ یک از آن شناختها و تواناییها، خوب شود؟
آیا حضور در حرم و زیارت صاحب حرم، میتواند ناگهان جای شناخت و مهارت خوب بودن را بگیرد؟
آیا فیروز، راه آسان و میانبر را انتخاب کرده یا در توهم به سر میبرد؟!
🔺جوابی که تاکنون به آن رسیدهایم این است که
فیروز، خودش را با فروتنی، توبه و عهد، بازسازی کرده و آقا هم قلب او- به عنوان مرکز تصمیماتش- را دگرگون نموده است. این یک قدرت خاص معنوی به اسم «ولایت باطنی» است که صاحب حرم در باطن زائر تصرف میکند و آن را تغییر میدهد؛ به طوری که دیگر آن آدم قبل نیست. لابد به همین جهت است که حرم در جایگاه بالابلندی قرار دارد (اذن الله ان ترفع)؛ جایگاه تغییر و ارتقا.
در واقع، فیروز با برقراری ارتباط با صاحب حرم، انگیزه اخلاقی خود را بالا برده و سپس گرایشات شخصیتیاش تغییر کرده و صفات مثبت خود را فعال نموده است.
از آنجا که این اتفاق، در اکثر آموزشهای اخلاق نمیافتد، نتیجه میگیریم زیارت، راه میانبر و استثنایی برای خوب شدن است. همان چیزی که در عرف نیز از آن با «متحول شدن» یاد میشود.
🖊️ عبدالله عمادی (معین)
@abdollahemadi
🌻۱۰ شرط فیلسوف بودن
فارابی در کتاب «تحصیل السعاده» ص۷۵ مینویسد:
فيلسوف ناقص، فيلسوف تقلبى، فيلسوفنما و فيلسوف باطل كسى است كه بدون شایستگی، شروع به آموختن علوم نظرى مىكند؛
زيرا كسى كه مىخواهد علوم نظرى بیاموزد، بايد این شرایط را داشته باشد:
1- خوشفهم باشد و قدرت تصور اشيا را به خوبى داشته باشد.
2- نسبت به رنجى كه در حين یادگیری خواهد كشيد صبور و تحملكننده باشد.
3- ذاتا دوستدار راستى و اهل آن باشد و عدل و اهل آن را دوست داشته باشد.
4- نسبت به خوردنىها و نوشيدنىها، ميل افراطى نداشته باشد.
5- لذات جنسى و مال و اموال را پست و کمارزش ببيند.
6- نفسش نسبت به كارهايى كه نزد مردم زشت به حساب مىآيد حالت بزرگى و عزت داشته باشد.
7- نسبت به خير و عدالت، راحت مطيع گردد اما نسبت به شر و ستم، به راحتى سر خم ننمايد.
8- در مورد كار خوب داراى ارادۀ قوى باشد.
9- به اعتقادات و ارزشها و نیکوییهای ملت خود و نیز کارهایی که مشهور مردم آنها را خوب میدانند، پایبند باشد.
10- بر اساس قوانين و احکام و عادات متفکرانه رشد كرده باشد.
بازنویسی و تخلیص: عبدالله عمادی (معین)
#روز_حکمت_و_فلسفه #روز_فارابی
@abdollahemadi
هفته کتاب تمام شد و هفته بسیج شروع شد. در این راستا، برای شما دوستان و مخاطبان کتابدوست یک پیشنهاد بسیجی دارم:😀😊
اگر شما هم مثل من، علاقه و دغدغه خواندن و دانستن درباره «زندگی خوب» را دارید، بیایید حلقهای تشکیل بدهیم و چندنفری دور هم کتابهای این موضوع را بخوانیم و بدانیم. (لیست آنها را متعاقبا بررسی می کنیم. نمونهاش کتاب درباره خوب بودن بود که معرفی کردم)
برای من هیچ فرقی نمی کند کتابی که درباره «زندگی خوب» است، در کدام دستهبندی رایج بگنجد؛ آیا جزء کتابهای داستانی باشد یا فلسفی، عرفانی، دینی، روانشناسی، اخلاقی یا هر دانش دیگر. مهم آن است که درست، واقعی و متفکرانه باشد. بنابراین میتواند دایره گستردهای از سلایق را پوشش بدهد.📚
اگر پیشنهادم را دوست داشتید، به آیدی @aemadii اطلاع بدهید.
امیدوارم زندگیتان خوب و حالتان خوش باشد.🙏🍁
کافهـ اخـــلاق ◾
➖📕📕➖ شما وقتی که به این دنیا آمدید چیزی نمیدانستید و جاهل بودید. لاتعلمون شیئا (نحل، ۷۸) حال، در
اگر راجع به ایده «زندگی خوب» متنم رو نخوندید، اینجا ازش گفته بودم 👆
عنوان مقاله:
ایسلند چطور جوانانش را از الکل و مواد مخدر نجات داد؟
نوشته:
اِما یانگ، در تاریخ ۱۹ ژانویه ۲۰۱۷ در وبسایت آتلانتیک
ترجمه:
محمد معماریان در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۳۹۶ در وبسایت ترجمان
لینک مقاله : B2n.ir/r47142
📚🌿
همانطور که می دونید تحقیق از یک یا چند سؤال شروع میشه. سؤالی که برای هاروی میلکمن استاد روانشناسی دانشگاه ریکیاویک آمریکا پیش اومده بوده این بوده که چطور گرایش جوانان و نوجوانان به مصرف مواد و الکل رو کاهش بدیم؟
اولین ایده ای که به ذهنش میاد ایده اعتیاد رفتاریه؛ یعنی انسانها به هر چیزی ممکنه معتاد بشن. با این ایده درصدد برمیاد که نشئهکنندههای طبیعی راه بندازه که مردم به جای مواد و الکل به اونها معتاد بشن و بر اساس تغییرات شیمیایی مغزشون همون هیجان رو دریافت کنند.
حالا اینکه این نشئهکننده چی باشه، با «عقل سلیم تقویتشده» (enforced common sense) باید انتخاب بشه. میلکمن میاد یه طرح تدوین می کنه موسوم به پروژه «خودیابی» و در جامعه ایسلند طی سالهای 1991 تا 2012 اجرا میکنه.
این پروژه ، سه محور داشته:
🔸محور اول: یاد دادن موسیقی، رقص، هیپهاپ، هنر، هنرهای رزمی و هر چیزی که نوجوانان دوست داشتند به همراه تمرین مهارتهای زندگی
🔸محور دوم: محدودیت زمانی که نوجوانها تا پاسی از شب بیرون نباشند.
🔸محور سوم: تقویت والدین حامی؛ حمایت والدین از برنامههای آموزش بچه ها و افزایش مقدار باهمگذرانیهای اونها با بچه ها
جالبش اینجاست که قانون هم میاد پشت این طرح: مثلا قانون تصویب شد بیرون ماندن نوجوانان ۱۳ تا ۱۶ ساله پس از ساعت ۱۰ شب در زمستان و پس از نیمهشب در تابستان ممنوعه. یا مثلا بچههای خانوادههای کمدرآمد برای شرکت در برنامه آموزشها اعانه میگرفتند. یا مثلاً «کارت تفریح» به ازاء هر کودک در سال مبلغ 250 دلار به خانواده میدادند تا هزینۀ فعالیتهای تفریحی کنند.
🔆با اجرای این طرح، آمار مصرف رو از بالای 45% می رسونه به تقریبا 7%.
خیلی نتیجه شگفت انگیزیه 🤩👌🏼
با بدست آوردن این موفقیت، میلکمن با دستیارانش سعی می کنند طرحشون رو در کشورهای دیگه هم اجرا کنند. اما در سایر کشورها نتایج موفقیت آمیز ایسلند به دست نمیاد. میدونید چرا؟
1- کشورها معمولا «کوتاه مدت نگری» دارند به جای تعهد به برنامه های درازمدت
2- تأمین و حفظ منابع مالی برای استراتژیهای پیشگیری سختتر از درمان است.
3- در کشورها برنامه ملی سراسری اجرا نمیشه و منابع محلی در گوشه کنار کارهای متفرقه میکنند.
4- برنامه ها آموزش محوره و فقط اطلاعات میدن درباره خطرات مواد و الکل. مهارت محور نیستند.
#تربیت_اخلاقی
🖊️ عبدالله عمادی (معین)
@abdollahemadi
تا به حال با درد، نفس کشیدهاید؟
اگر این تجربه را داشته اید، فاطمه را درک میکنید.
نفسهای دردناک، نتیجه غمخوار بودن اوست.
اینکه برخی منابع به او لقب «حانیه» و «حنانه» دادهاند، به این خاطر است.
فاطمه زهرا را به عنوان الگوی غمخواری باید شناخت و بازشناخت.
باید در آداب و اخلاق غمخواری، پای درس او نشست
باید نوحهای که به عنوان «مادر غمخوار» منتشر شده را شنید؛
بشنوید و در ذهنتان تمام غمخواریهایش را مرور کنید و او را تقدیس کنید؛
غمخواریهای مادرانهای که برای پدر داشت و او را امابیها کرد.
غمخواریهای عالمانهای که برای جامعه داشت و او را مجاهد کرد.
غمخواریهای دلسوزانهای که برای فرزند داشت و او را مادر اهلبیت کرد.
غمخواریهای فداکارانهای که برای خادم داشت و او را خانهدار کرد.
غمخواریهای همسرانهای که برای علی داشت و او را شهیده کرد.
صلوات الله و سلام الله علیها
#الگوی_غمخواری
#care_ethics
🖊️ عبدالله عمادی (معین)
@abdollahemadi