eitaa logo
فلسفه نظری
2.4هزار دنبال‌کننده
529 عکس
83 ویدیو
142 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ در حکمت اولین موجودی که صانع متعال خلق کرد و به آن هستی بخشید، جوهری مجرد است در نهایت حُسن وکمال که حامل صورت موجودات وهمچنین واسطه فیض برای تمام مخلوقات است، این جوهر را یا مینامند. از عقل کلی جوهری دیگری صادر شده که در مراتب وجود ، دون اوست و آنرا مینامند.نفس کلی‌ به منزله روح عالم است که بر جمیع مراتب جهان حکم فرماست و فیض الهی را پس ازآنکه از عقل اول دریافت کرده به سایر موجودات افاضه میکند. همچنان که روح انسان بر بدن او سلطه دارد عالم نیز در سیطره نفس کلی میباشد. نفس کلی محرک نخستین افلاک و مبدا تمام حرکات وتحولات دنیا است. حکماء این نفس را به نجاری تشبیه کردند و تمام افلاک و عناصر و مرکبات و موجودات را مانند ابزار دست او میدانند.بنابراین نفس کلی، جوهری واقعی و زنده است که بر جمیع شئون عالم سیطره دارد و اتحاد و پیوستگی جهان راحفظ میکند. نفس کلی دارای قوایی است که بوسیله آنها عالم را تدبیر کرده به نحوی که هر جسم آسمانی توسط یکی از قوای آن اداره میشود و چون این قوا متعلق به یک نفس واحد هستند تغییر وتحول در هریک از اجزاء کائنات بردیگر اجزاء وموجودات عالم موثر خواهد بود. براین اساس تمام اتفاقاتی که در زمین رخ می‌دهد بر اثر حرکت اجرام سماوی میباشد. به عبارتی علت فاعلی موجودات مشیت خداوند، علت مادی آنها هیولای‌اولی، علت صوری آنها حرکت افلاک و اجرام سماوی وعلت غایی آنها منافعی است که انسان وموجودات از آن بهره‌مند میشوند. نفوذ قدرت افلاک وکواکب بر تحولات طبیعت و جوامع بشری تاحدی است که برخی از نظیر _جیلی در کتاب الانسان الکامل هر سیاره را با یکی از انبیاء و یکی از دوران‌های تاریخ که به ادوار نبوت مشهور است تطبیق داده و تحقق قیامت را در اجتماع سیارات انطباق میدادند. اما در بین سیارات وکواکب قدرت و نفوذ اهمیت ویژه‌ای دارد. ازآنجاکه خورشید مانند قلب عالم و سایر سیارات مانند بقیه اعضای پیکر جهان‌اند، حکمای گذشته به‌دقت ، تاثیرات خورشید را در هر برج شرح داده ونفوذ آنرا بر سلامت وبیماری موجودات و وضع کوهها و دشتهای سطح زمین و سرنوشت اقوام گوناگون و اوضاع سیاسی ممالک توضیح داده‌اند. در جهان شناسی گذشتگان خورشید سهم مهمی را عهده‌دار است به اعتقاد آنها خورشید را در مراکز عالم قرار داده همانطور که پایتخت هر مملکتی در مرکز آن و قصر هر سلطانی در مرکز پایتخت می‌باشد.لذا خورشید قلب عالم و آیت خداوند در آسمانها و زمین است...اِنَّ الشمس هی آیه الله فی السموات والارض. به باور حکمای الهی، حرکت خورشید در وسط افلاک به تمام عالم حیات می بخشد و نسبت خداوند با عالم مانند نسبت نور به خورشید است.خورشید همچنان مبدا نور است وجهان ازقبل او منور میشود و این تشبیه و تمثیل همان نوری است که در مکتب اصل جهان وهستی شناخته شده است.از این رو خورشید را سیداعظم ویا آیت کبری مینامید. جرم کروی شکل وبی رنگی است که هر ستاره وجسم آسمانی به آن چسبیده است وبراثر حرکت فلک است که اجرام آسمانی حرکت میکنند. مثلا اولین فلکی که زمین را احاطه کرده میباشد، در واقع جسم بی رنگی است که ماه به بدنه آن چسبیده است وبراثر گردش آن، ماه نیز حرکت میکند. براین اساس نُه فلک زمین را احاطه کرده‌اند. هشتیمن فلک محاط بر زمین عبارت است از ؛ فلکی است که تمام ستارگان آسمان به آن چسبیده و براثر حرکت آن، ستارگان نیز حرکت میکنند.به قسمت میانی واستوای فلک ثوابت اصطلاحا میگویند.ستارگانی در این منطقه وجود دارند که آنها مینامند. حرکت خورشید به مُحازات منطقه البروج است. یعنی اگر منطقه البروج را مانند نواری در افق آسمان فرض کنیم، خورشید در حرکت خود هیچگاه از آن منطقه خارج نمیشود.اما زاویه تابش خورشید تغییر میکندوبراساس تغییر آن فصلهای مختلف بوجود می‌آیند. اما چنانچه پادشاه آسمان، بر مدار اعتدال منطقه البروج حرکت کند، طبیعت را درحالت تعادل قرار داده وسبب زنده شدن گیاهان وموجودات میشود و را ایجاد میکند. براین اساس فصل بهار براثر حرکت اعتدالی سلطان افلاک ایجاد میشود. حیات وزنده شدن مجدد طبیعت، تحت تاثیر نیروی نفس کلی است که بوسیله خورشید و ورود آن به برج حَمَل صورت میگیرد.خورشید واسطه انتقال تعادل نفس کلی به طبیعت می‌باشد؛ از همین روی فصل بهار را تکریم میکردند و را جشن میگرفتند. زیرا در این موعد سال حیاتی مجدد به طبیعت افاضه میشود وانسان به عنوان جزئی از نظام طبیعت، متاثر ازاین تعادل وحیات مجدد افلاکی وسماوی است.ای بسا سیروسلوک انفسی دراین ماه موثر میباشد.چه اینکه جان عالم(نفس کلی) فیض حیات را به طبیعت افاضه کرده وطبیعت به وزان تعادل رسیده، واین تحولات در جسم ونفس انسان نیز تاثیر گذار است. @falsafeh_nazari
✅ عقل کلی 📌مقدمه اول: بنابر هر مخلوق و موجودی که در مرتبه ای از عالم تحصل دارد، قبل از آن می‌بایست موجود کامل و اشرفی وجود داشته باشد که در واقع علت تحقق آن میباشد. به تعبیری هر آنچه مشاهده میکنیم صورت وسایه تنزل یافته حقیقتی بالاتر است که بر لوح خاکی دنیا افتاده. لذا هر بسطی مسبوق به اجمال است وهر تفصیلی بر اختصار تکیه زده. هرموجودی، صدا وآوای حنجره دیگری میباشد، نوری است که از منبعی تابیده، سایه‌ای است که حکایت از اصلی دیگر دارد. صورتی در زیر دارد آنچه دربالاستی... 📌مقدمه دوم: بنابر آنچه در بحث ذکر کردیم، نفس کلی مدبر آسمانها وزمین میباشد به نحوی که افراد نفوس همگی تنزلات آن هستند. نفس کلی مقام تفصیل وتحقق مقدرات الهی است. لوح محفوظی است که حقایق عالم در او مندرج شده. اما به روایت قاعده امکان اشرف، نفس کلی خود ظهور امری دیگر میباشد. معلول وسایه علتی برتر است که از تنزل آن موجود شده. آن حقیقت اشرف که نفس کلی سایه اوست، یا میباشد. حکماء عقل کلی را نخستین مخلوق خدا دانسته که همان عقل است که از تنزل وظهور او، نفس کلی که مدبر فلک نهم وسایر افلاک ونفوس میباشد پدید آمده. وجود عقل کلی شامل وجود تمامی موجودات عالم است. در شریعت به عقل کلی (کتاب مکنون) گفته می‌شود یعنی کتاب بسته شده. همچنانکه از کتابی که بسته شده نمی‌توان مطلبی را دریافت، در عقل کلی به دلیل غلبه وحدت وبساطت نمیتوان موجودی را یافت. چه اینکه کثرات خَلقی در پرتوی نور واحدش مکنون ومخفی هستند. از تجلی عقل کلی نفس کلی ظاهر می‌شود. در نفس کلی آن وجود واحد عقلی، متکثر می‌شود و وجود موجودات در او از یکدیگر جدا می‌شوند ولی این وجودات همچنان مجرد و نورانی هستند. برای همین کثرتی که بر مزاج نفس کل حاکم است در لسان شریعت او را (کتاب مبین) می‌گوید یعنی کتاب باز شده. 🔻نتیجه:  اهل معرفت وجود حضرت آدم (ع) را نماد عقل کلی میدانند چه اینکه: کثرات خلقی نوع انسان یعنی نطفه انسانهای دیگر در مرد به نحو مکنون وپنهان موجود است. همچنین عقل کلی حالت فاعلی دارد و فاعلیت او همان تجلی اوست که در اثر این تجلی نفس کلی را می‌آفریند. مرد هم حالت فاعلی دارد و نطفه مجمل از او منتقل میشود. و اما حضرت حوّا(ع) نماد نفس کلی است زیرا: همچنان که نفس کلی وجود واحدی را که از عقل کلی به او می‌رسد متکثر می‌کند، زن هم زمینه ظهور کثرات خَلقی است. یعنی نطفه نوع بشر در وجود زن بسط وتفصیل میابد. زن بستر تحقق وفعلیت یافتن امور مکنون و مخفی است. مانند الماسی است که نور واحد را به طیفهای مختلف تبدیل میکند. انفعالی است که از مجرای او وحدت رنگ کثرت میپذیرد، بسیط کثیر شده و امر بالقوه فعلیت می‌یابد. 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔹فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari