فلسفه نظری
🔴مروری بر متافیزیک ♨️قسمت هفتم. ⬅️اين نكته قابل توجه است كه فلسفه هرگاه در استنباطات خود راه خطا ر
🔴مروری بر متافیزیک
♨️قسمت هشتم.
⬅️. فلسفه اعم از همه علوم و معارف است، زيرا موضوع آن (موجود) عامترين موضوعات و در برگيرنده همه چيزهاست. علوم كلًاّ از حيث ثبوت موضوع متوقف بر فلسفهاند، اما فلسفه در ثبوت موضوع خود بر هيچ يک از علوم مبتنى نيست.
💠موضوع هر علم در حيطه قوانين فلسفى و طبقهبندىهاى خاص آن مشخص مىشود، زيرا حد و رسم وجودى هر موجود در فلسفه تعيين مىشود؛ فلسفه اثبات مىكند كه موضوع علم خاصّى اساساً وجود دارد يا نه؟
شايد تصور شود كه وجود موضوع از بديهيات است، اما چنين نيست، زيرا نحوه وجود موضوع بايد در فلسفه معين شود. چه بسيارى از موضوعات سالها بلكه قرنها بهعنوان يک موجود حقيقى مورد بحث واقع مىشود و درباره آن احكام گوناگون صادر مىكنند، اما بعداً مشخص مىشود كه موضوعى با آن مشخصات وجود نداشته است.
⬅️اين اشكال بيشتر در مورد موضوعاتى پيش مىآيد كه قابل آزمايش و تجربه در آزمايشگاه علوم تجربى نيست.
كسانى كه سالهاست جامعه انسانى را بهعنوان يک واحد حقيقى از موجودات پنداشتهاند و درباره حركت و تكامل و زندگى و قوت و ضعف آن درست مانند يک موجود زنده سخن مىگويند، يعنى همه فلاسفه جامعه و تاريخ، نيز كسانى كه تاريخ را بهعنوان يک موجود واحد حقيقى متحرک و متكامل پنداشته، براى زندگى و حركت و حتى آينده آن از حيث غايت تعيين تكليف مىكنند، اگر از ابتدا نحوه وجود جامعه و تاريخ را، يعنى معنى واحد حقيقى و واحد اعتبارى را در فلسفه آموخته بودند هيچگاه در سخنان خود اينچنين خطاهاى فاحشى مرتكب نمىشدند.
⬅️همچنين كسانى كه معنى تناقض را نمىدانند و اجتماع هستى و نيستى يک شىء واحد را امكانپذير بلكه ضرورى مىدانند، اگر از مبانى فلسفه اطلاعى داشتند به اين خطاها دچار نمىشدند.
اگر در طبقهبندىهايى كه توسط بعضى از فلاسفه دورههاى اخير نسبت به علوم و معارف بشرى صورت گرفته است توجه شود اين نكته به خوبى روشن خواهد شد كه براى حفظ وحدت معرفت بشرى كه خود ناشى از اشتراک وجود و وحدت ذاتى آن است، بايد علوم و معارف را از كلّى به جزئى طبقهبندى كرد؛ و بديهى است كه مرتبه هر علم در اين طبقهبندى، متناسب با ميزان كليّت يا جزئيت موضوع آن علم خواهد بود. چنانكه در طبقهبندىهاى معروف مشاهده مىشود، علوم و معارف بشرى بر حسب كليّت متنازل طبقهبندى گرديده است، بدين معنى كه آنچه كلىتر و عامتر است در بالا و آنچه جزئىتر و خاصتر است در مراتب پايينتر، به ترتيب، قرار گرفته است.
⬅️اگوست كنت در طبقهبندى خود، كليّت و عموميت را با بساطت در رابطه مستقيم دانسته، در ترتيب متنازل از كلى به جزئى و از بسيط به مركب سير نموده؛ از رياضيات به هيأت و از هيأت به فيزيک و از فيزيک به شيمى تنازل كرده است.
⬅️هربرت اسپنسر در طبقهبندى او تجديدنظر كرده، اصلاحاتى را پيشنهاد نموده است. پيشنهاد او بسيار منطقى و دقيق است. وى علوم انتزاعى را كه مستقيماً با ماده سر و كار ندارند كلّىتر و عامتر از ديگر علوم دانسته، از اينرو، منطق و رياضيات را در طبقه اول و مكانيک و فيزيک و شيمى را در مرتبه دوم و ... قرار داده است.
💠در اين تقسيمبندى نيز سير صعودى به سمت بساطت و كليّت است (البته هيچيک از اين طبقهبندىها جامع و مانع نيست).
با توجه به اينكه از وجود، عامتر و بسيطتر هيچ چيز متصور نتواند بود، طبعاً در هر نوع طبقهبندى كه از معارف بشرى صورت مىگيرد، علم وجود، يعنى فلسفه اولى، كه موضوع آن عامترين و بسيطترين موضوع است در رأس طبقهبندى قرار خواهد گرفت.
💠انگيزه اصلى فلاسفه در طبقهبندى علوم آن بوده است كه وحدتى ميان شعب گوناگون علم برقرار كنند تا تقسيم و تشعُب معارف بشرى مانع از يك برداشت كلّى و فراگير از جهان هستى و حقيقت واحد آن نشود.
اين بينش وحدانى را پيشرفتهاى اخير علمى نيز هر روز بيش از پيش تأييد كردهاند.
⬅️قوانين علوم در سير طبيعى خود، هر روز به وحدتى كه بشر فطرتاً در جهان هستى مىيابد نزديكتر مىشود و سرانجام همه قوانين در قوانين كلّى وجود خلاصه مىگردد كه از وحدت و بساطت محض برخوردار است.
بديهى است كه كلىترين قوانين، قوانين وجود يا موجود بهطور مطلق است. از اينرو فلسفه اولى كه فوق همه معارف و علوم است، همواره در طول تاريخ انديشه بشرى، به كشف و استنتاج چنين قوانينى پرداخته، بهويژه در ميان مسلمين كه با عنوان «علم اعلى» گرامىترين نوع معرفت بوده است موضوع فلسفه موجود عام است كه علم بدان ضرورى است، زيرا تصور آن بديهى و اولى است و تصديق به وجود آن نيز ضرورى است، زيرا خود عين موجوديت است.
💢 #ادامه_دارد...
#فلسفه_اسلامی.
#فلسفه.
#متافیزیک.
#پوزیتویسم.
#آگوست_کنت.
#هربرت_اسپنسر.
#وجود.
#مابعدالطبیعه.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari