eitaa logo
استاد محمدحسین فرج‌نژاد
18.8هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
70 فایل
👈مؤسسه فرهنگی رسانه‌ای استاد محمدحسین فرج‌نژاد با موضوعات: دشمن شناسی - جنگ رسانه‌ای - جنگ شناختی - نقد فیلم و انیمیشن مدیر کانال: @admin_eeita معاونت آموزش: @Amoozesh_resaneh فروش کتاب: @tabib_14 شبکه‌های اجتماعی: https://zil.ink/farajnejad
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون ◼️ خبر دلخراش ارتحال محقق ارجمند و فعال فرهنگی در عرضه رسانه و فضای مجازی و منتقد ایدئولوژی صهیونیستی مرحوم مغفور محمد حسین فرج نژاد و خانواده اش در قربانگاه عید قربان، همه دوستان و دغدغه مندان عرصه فرهنگ را غمناک و عزادار کرد. این پژوهشگر دانشمند، انسانی خلیق، فهیم، ولایی و متواضع بود که با زندگی زاهدانه اش، عمرش را وقف دفاع از فرهنگ اسلامی ساخت و خانواده و فرزندانش را در این راه قربانی کرد. پژوهشگران فرهنگی راه این مجاهد علمی را ادامه دهند و مسئولان امنیتی، پیگیر علل این حادثه ناگوار و مشکوک باشند. علو‌ درجات این جهادگر بهشتی و خانواده و فرزندان مغفور و مرحومشان را از خداوند سبحان خواستاریم. رضوان و جنت الهی و ضیافت علوی و فاطمی نصیبشان باد. طوبی لهم و حسن مآب ✍ عبدالحسین خسروپناه دزفولی طلبه حوزه علمیه قم ۳۰ تیر ۱۴۰۰ @farajnezhad110
بسم الله الرحمن الرحیم ▪️دوستان، اساتید، پژوهشگران و همه‌ی عزیزانی که از استاد محمد حسین فرج‌نژاد، ، ، ، و... داشته‌اند برای آیدی زیر جهت استفاده‌های رسانه‌ای ارسال بفرمایید. @MRN691 @danial_basir @farajnezhad110
🔹دیروز یکی از تلخ‌ترین روزهای زندگیم بود. وقتی که حوالی ظهر ناگهان متوجه خبر درگذشت استاد عزیزم شدم. دکتر محمدحسین فرج‌نژاد به همراه تمامی اعضای خانواده‌اش در شب عید قربان، پرپر شد. خبر بسیار تلخ و تکان‌دهنده بود. گریه امانم را بریده بود. این داغ، حالا حالاها، خاموش نمی‌شود. 🔹دیشب وقتی از مراسم استاد به منزل برگشتیم، به این امید بودم که دکتر را در خواب ببینم. با یک دنیا غم و حسرت خوابیدم. برای نماز صبح بیدار شدم درحالی که هنوز خواب محمدحسین رو ندیده بودم. بعد نماز با آه و حسرت، دوباره به خواب رفتم. این بار خواب دکتر رو دیدم. خواب دیدم که ایشان از دنیا رفته است و مراسم نکوداشت او برقرار است. حال خوشی در خواب نداشتم و ناراحت بودم. ناگهان محمدحسین رو دیدم. سرحال و سرزنده و شاداب. دستش رو محکم گرفتم و بوسیدم. گفتم مگه تو نرفتی؟! مثل همیشه شروع کرد به خندیدن. یقین کردم که تمام ماجرای درگذشت محمدحسین، خواب و خیال بوده. انگار دنیا رو به من داده بودن. خیلی خیلی خوشحال شدم و حسابی در آغوش گرفتمش و خیالم راحت شد که محمد حسین زنده است و بالاسر بچه‌ها. 🔹هنوز چند لحظه از شهد شیرین آغوش محمدحسین نگذشته بود که نم نم بیدار شدم و متوجه شدم آنچه دیدم، همه خواب بوده! بعد از این خواب یاد جمله حضرت آقا افتادم که در تجلیل از مرحوم آیت الله خشوقت گفته بود: «دست اولیای خدا بعد از مرگ، بازتر میشه» فهمیدم استاد عزیزم، مثل همیشه بالاسر کارهاست و بچه‌ها رو رها نمی‌کنه؛ بلکه با قدرت و نورانیت بیشتری، سرپرستی امور رو در دست می‌گیره. هرچند یقینا هدایت باطنی محمدحسین بالاسر بچه‌هاست، اما دکتر جان، بچه‌ها با دوری تو چه کنند؟! غم ندیدن چهره خندانت را با چه چیزی می‌شود جبران کرد؟! عزیز دلم، سلام ما را به مادر سادات، حضرت زهرا سلام الله علیها برسان و خودت از حضرت ایشان برای ما صبر و ثبات بخواه. 🔸وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين‏ یکی از شاگردان و داغدارانِ طلبه مبارز، مجاهد مظلوم، مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد. @farajnezhad110
بسم نافذ الامر قلم زدن در توصیف استاد انقلابی عزیز، دکتر محمد حسین فرج‌نژاد، «حال» می‌خواهد که واقعه‌ی نبودنش آن را سلب کرده. پس بماند برای فرصت مقتضی، ان‌شاءالله. اما کلامی با خودت آقا محمد حسین! اگر می‌دانستم آن لحظه که آخرین حرف‌ها و نگاه‌ها میان‌مان گذشت، فقط ۲۰ ساعت تا حضور در مراسم تشییع پیکر تو و خانواده‌ی عزیزت فاصله باقی است؛ دستت را می‌گرفتم و هیچ ناگفته‌ای را به جلسه‌ی آتی موکول نمی‌کردم. اگر می‌دانستم باز کردن قفل آن موتور سیکلت مستهلک، باز کردن پر پروازتان است؛ محال بود به این جمله‌ات راضی شوم که «امشب باید با موتور بروم حرم دنبال بچه‌ها و ببرمشان تفریح تا خلأ نبودن چند روزه‌ام را جبران کنم» و بگذارم بروی... چه نسبتی بود بین تو، خدا و نیت‌ات در تمام امور که نهایتاً در عصر روز عرفه و شب عید قربان، با تمام خانواده به دیدار حضرت حق نائل شدی...؟؟! آقا محمد حسین! ظاهراً آخرین فردی که با تو بوده، من بوده‌ام... امید که تکلیف الهی را بدون کاستی انجام دهم و اگر مقدر باشد، «اولین» ملاقات‌کننده‌ات هم من باشم. دعا کن برای ما که تا آخرین نفس، در راه ولایت و جهاد علمی باقی باشیم. اللهم لانعلم منه الا خیرا... عید قربان ۱۴۰۰ محمدعلی شکوهیان‌راد @farajnezhad110
یادبودی در رثای علیرضا فرج‌نژاد فرزند 12 ساله‌ی استاد: پسر من با آقازاده حجت الاسلام فرج نژاد دوست بود و به شدت از حادثه ای که برای این خانواده افتاده ناراحت است چند خط شعر در مورد از دست دادن دوستش گفته پاک باش دوست من دیروز پر زده است او تا هفت آسمان سر زده است از دعای عرفه بر می‌گشتند اوپاک ،از این دنیا پر زده است آن شب دوباره به خانه بر نمی گردند او دوباره به خانم قم سر زده است دوست من دیگر بر نمی گردد مرگ همیشه ی زمان سرزده است می میری یک روز از دوران مرگ همیشه ی زمان سرزده است پاک باش همیشه ای انسان مرگ همیشه ی زمان سرزده است زندگی بعد غم ، خوش خواهد بود روزی می بینی غم پر زده است شعری برای دوستم💔 محمد علی بازرگان ۱۲ ساله ‌ ۱۴۰۰/۴/۳۱ @farajnezhad110