eitaa logo
استاد محمدحسین فرج‌نژاد
15.3هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
70 فایل
👈مؤسسه فرهنگی رسانه‌ای استاد محمدحسین فرج‌نژاد با موضوعات: دشمن شناسی - جنگ رسانه‌ای - جنگ شناختی - نقد فیلم و انیمیشن مدیر کانال: @admin_eeita معاونت آموزش: @Amoozesh_resaneh فروش کتاب: @tabib_14 شبکه‌های اجتماعی: https://zil.ink/farajnejad
مشاهده در ایتا
دانلود
خداوند "حسین" را خرید! ✍ فرازی از مناجات دل‌ربای سیدالشهدا (ع) در صحرای عرفات ای مولای من تویی که نعمت دادی تویی که احسان کردی تویی که به نیکی رفتار نمودی تویی که کرامت فرمودی تویی که فضیلت بخشیدی تویی که روزی عطا فرمودی تویی که کرم کردی تویی که توانمندم ساختی تویی که سرمایه ام دادی تویی که پناه دادی تویی که هدایت کردی تویی که از گناه بازداشتی تویی که گناهان را پوشیدی تویی که گناهان را بخشیدی تویی که عزت دادی تویی که یاری رساندی تویی که شفا بخشیدی تویی که سلامتی دادی خجسته و بلند مرتبه ای ای پروردگار من ستایش جاودانه از آن توست و سپاس پیوسته تو را سزاست. اما من ای خدایم به خطاهایم معترفم پس بر من ببخشای! منم که گناه کردم منم که خطا نمودم منم که نادانی کردم منم که به سوی گناه شتافتم منم که اشتباه کردم منم که به غیر تو اعتماد کردم منم که در عین دانایی گناه کردم منم که وعده‌ها دادم منم که وفا ننمودم منم که پیمان شکستم منم که به جرم خود اقرار کردم؛ 🤲🏻 بار الها من بدان نعمات که مرا داده ای اذعان دارم به گناهانم اعتراف کرده و از آنها باز می گردم تو نیز مرا بیامرز @farajnezhad110
🌿آغازی دگر باید تو را ✍ حسن طاهری محمد حسین فرج نژاد، فعال مطبوعاتی و رسانه ای حوزوی، در شب عید قربان سه‌شنبه ۲۹ تیر ۱۴۰۰ به همراه همسر و سه فرزندش، سوار بر موتور با یک پژو ۲۰۶تصادف کرده و هر پنج نفر در دم جان باختند. خبری حاوی حجمی انبوه از اندوه و انفجار وسیع احساسات تلخ، برای همه کسانی که تمام آغازین تلاش های محمد حسین را در رسانه های مکتوب و تصویری دیده اند؛ آن هم با دنیایی از حرارت و شور و شراره و اخلاص و پاکی و گمنامی او، در خاکریز بی سر و صاحب و بدون امکانات و بودجه رسانه انقلاب. محمد حسین، این بچه یزدی خستگی ناپذیر حالا پرکشیده. پرکشیدنی در اوج تنهایی و گمنامی و خلوص و عزت نفس و شرافت و سربازی بی ادعا برای اسلام ناب و رنج دیده از بیگانه و آشنا و البته یک دنیا شرمندگی و روسیاهی برای همه مدیران و متولیان و پرچم داران و حنجره دارانِ فرهنگی و هنری و ارشادی و انذاری و تبشیری و تبلیغی و حوزوی و دانشگاهی. روزهای اول آمدنش از یزد به قم در سال های نخستین دهه ۸۰ به جهت ارادتش و همشهری آقای مصباح بودنش، مسقیم آمد دفتر  فصل نامه پویا، در کنار موسسه ایشان و یکراست و تند تند، سر خود را با همان حالت کج کرده و با لهجه غلیظ و شیرین از سینمای هالیوود و شیطان پرستان و سیطره اسراییل بر سپهر رسانه های عالم، حرف زد و حرف زد و حرف زد. و من مسحور و مفتون ادبیات لرزه دار و سرشار لهجه اش به او گفتم: خوش انصاف! همین ها را بنویس، چرا نمی نویسی و فقط  می گویی؟ و ادامه دادم: تو که از ته دل چنین با حرارت، حرف می زنی، قطعا هم می توانی خیلی خوب بنویسی. خندید و چند صفحه اطلاعات اولیه روی میزم گذاشت و گفت: حالا اول به این حرف هام گوش کن خب! بعدش هم چه کسی این حرف ها رو آخه چاپ می کنه؟ و هی وسط کلامش، با همان سر  حالت کج می گفت: خب! و به گونه ای با هیجان سخن می گفت که انگار همان لحظه قصد نابودی تمام ارکان سینمای هالیوود و کنست اسراییل را داشت. مطالبش را که دیدم با خنده و شوخی گفتم: ببین عزیزم، مطالبت حرف ندارد و عالی است. اما اول اسناد و منابع متن هایت را بیاور و دوم اینکه اطلاعات خوب را باید خوب بنویسی. به عنوان سردبیر فصل نامه پویا اعلام می کنم که از امروز هر مطلبی آوردی و هر چند صفحه شد، با آن دو ملاحظه ای که گفتم، مشکلی برای انتشارش نیست. ففط مطالب را با موضوعات هر شماره نشریه منطبق و متن های طولانی ات را هم کوتاه و در چند بخش تنظیم کن، با یک شروع و پایان جذاب. با شوخی و لهجه یزدی گفت: شروع و پایان چی چی هستش؟ و نشستیم و چند نمونه از سیر تا پیاز شروع و پایان در متن را باهم مرور کردیم. و از همان جا و این روز شد، همکاری و آشنایی من و محمدحسین و جلسات هفتگی تحریریه و آموختن و نوشتن و گفتن. چند اسم مستعار هم برگزید و تمام مطالبش را تا سال ۸۹ که در نشریه پویا بودم، بدون استثنا چاپ می شد، و در برخی شماره ها چندین مطلب از خود و شاگردانش در گروه رسانه. حالا محمدحسین رفته، و از فردای تشییع و تدفین او، مراکز و نهادها و موسسات پرطمطرق و پرمدعا و بودجه خور و نفت نوش، صف در صف و ردیف به ردیف عکس های نمکین فتوشاپ شده او را روی بنر و شاسی و تابلو چاپ خواهند کرد، و در اهمیت و ضرورت اهمیت دادن به چنین شخصیت هایی در حوزه و دانشگاه، دهها مقاله و بیلان و عملکرد و ساعت ها نشست و همایش و سمینار و سخن و رهنمود گوهربار به اضافه سی میز ناهار ، عرضه محضر و اظهار لحیه و ارائه کرده و البته حضرت باری تعالی نیز از این حضرات بسیار بسیار همیشه حاضر در صحنه هواشناس، به احسن وجه قبول خواهند فرمود. هر چه هست سپیدی خاطرات رهروان راه جهاد از یک بچه یزدی پرحرارت همیشه خندان ماخوذ به حیا و بی خیال به دنیا و بی توجه به همه مظاهر مادی و منصب های متعفن و کثیفش، تا ابد در تاریخ مبارزات گمنام انسان انقلاب اسلامی بر جای خواهد ماند و روسیاهی بر چهره سیاهرویان گرفتار در مرداب شهرت و منصب و قدرت.   حالا او با همسر و همرزم همیشگی و سه دسته گل زیبایش، شهیدانه و مظلومانه پروازی را آغاز کرده اند به سوی آسمان بی پایان و بی نهایت ابدیت و ماییم و دوستان داغدار در فراقش، با زمزمه زیر لب این بیت مصطفی نقی پورفر: در تو پایان نیست، آغازی دگر باید تو را گر ره آسان نیست، پروازی دگر باید تو را ___ نگاشته شد به یاد دوست عزیز و دیرینم، مرحوم محمدحسین فرج نژاد، ۳۱ تیر۱۴۰۰ پنج شنبه ساعت ۶ صبح @farajnezhad110
آنچه استاد فرج نژاد گفت(۱) جعفر بحرینی انروز که رهبر و مقتدای ما از دشمنی اسرائیل گفت، مرحوم «محمد حسین فرج نژاد» با اعماق وجودش بدنبال اجرای فرمان رهبر رفت. او اسرائیل را نه یک مفهوم ساده بلکه یک تفکّر کلان و عمیق تاریخی شناخت. تفکری که از زمان مارتین لوتر در مسیحیت هم ریشه دوانده بود، و «مسیحیت صهیونیستی» از چند قرن قبل تشکیل شده بود. یهودیان با نفوذ در تفکرات مسیحیَت ، تفکرات مادی خود را بر مسیحیت سیطره داده بودند. پس تعجِّبی ندارد که ایالات متحده مسیحی از طرفداران پر و پا قرص صهیونیست ها به شمار برود! آن مرحوم «سیطره اختاپوسی رسانه ای صهیونیست ها بر دنیا» را از همین مساله ناشی می داند. او بدرستی نشان داد که «از نگاه صهیونیست ها ، در آرمانشهر فقط یهودیان حق زندگی دارند و دیگرنژاد ها حتی بعنوان کارگر هم نمی توانند باشند»از صهیونیست هایی که «اعتقادی به معاد ندارند» هیچ بعید نیست که بدنبال«معاد دنیوی صرفا یهودی» باشند! مرحوم فرج نژاد به خوبی نشان داد که هالیود به عنوان قوی ترین رسانه جهان است و«صهیونیست ها اجازه دخالت به کسی در آنرا نمی دهند ، آنها حتی سوژه ها را خود کنترل می کنند ومدیریت تمام اموردر هالیوود به عهده آنهاست» از همین روی صهیونیست ها «اسطوره سازی» باب میل خود را ترویج می دهند. آنها خداوند را ضعیف و توحید را قومی و الوهیت را منحصر در یهود تلقِّی می کنند.از همین رو است که در فیلم های هالیوودی ، اثری از خدا نیست و دانشمندان یا تکنسین ها حکمفرمانی می کنند! در طرف مقابل آنها شیطان را بسیار قوی(برخلاف فرامین قرآن و کتب الهی) جلوه می نمایند، «هری پاتر»، «جن گیر»،«طالع نحس» از این دست فیلم ها هستند. استاد فرج نژاد، «پروژه آخرالزمان سازی» صهیونیست ها را اینگونه معرفی می کند که : در هالیوود ضدیَّت با تمام ادیان حتی مسیحیَّت است امَّا یهود خیر! در هالیوود هیچ فیلم ضدِّ یهودی یافت نمی شود!» آنها با داخل کردن سمبل هایی چون «شیر،تاج و قلعه» بدنبال نشان دادن پادشاهی داوود و با سمبل های «سرزمین شیر و عسل» بدنبال القای «اسرائیل بزرگ از نیل تا فرات» هستند. هالیوود «اسلام هراسی،نفرت پراکنی نسبت به مسلمین» را به عنوان اصول اساسی فیلم های آخرالزمانی دنبال می کند.در انیمیشن های نه گانه «ماتریکس» در اقدامی عجیب و قابل تامّل شهری در عربستان را به عنوان شهر استقرار شیاطین ربوتیک نشان می دهند! آنها اسلام انقلابی را مهمترین خطر استراتژیک در مقابل خود قلمداد می کنند! لذا آنها در فیلم «پسر جهنمی» اتحاد هیتلر و ایرانیان را نشان می دهند که توسط آمریکایی ها ، این اتحاد شکسته می شود! صهیونیست و استکبار جهانی ، «جنگ رسانه ای » را از نان شب برای خود واجب تر می دانند! و این آن نکته عمیقی است که مرحوم « محمد حسین فرج نژاد» به خوبی آنرا شناخت و به جامعه شناساند! @farajnezhad110
بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون ◼️ خبر دلخراش ارتحال محقق ارجمند و فعال فرهنگی در عرضه رسانه و فضای مجازی و منتقد ایدئولوژی صهیونیستی مرحوم مغفور محمد حسین فرج نژاد و خانواده اش در قربانگاه عید قربان، همه دوستان و دغدغه مندان عرصه فرهنگ را غمناک و عزادار کرد. این پژوهشگر دانشمند، انسانی خلیق، فهیم، ولایی و متواضع بود که با زندگی زاهدانه اش، عمرش را وقف دفاع از فرهنگ اسلامی ساخت و خانواده و فرزندانش را در این راه قربانی کرد. پژوهشگران فرهنگی راه این مجاهد علمی را ادامه دهند و مسئولان امنیتی، پیگیر علل این حادثه ناگوار و مشکوک باشند. علو‌ درجات این جهادگر بهشتی و خانواده و فرزندان مغفور و مرحومشان را از خداوند سبحان خواستاریم. رضوان و جنت الهی و ضیافت علوی و فاطمی نصیبشان باد. طوبی لهم و حسن مآب ✍ عبدالحسین خسروپناه دزفولی طلبه حوزه علمیه قم ۳۰ تیر ۱۴۰۰ @farajnezhad110
🔹دیروز یکی از تلخ‌ترین روزهای زندگیم بود. وقتی که حوالی ظهر ناگهان متوجه خبر درگذشت استاد عزیزم شدم. دکتر محمدحسین فرج‌نژاد به همراه تمامی اعضای خانواده‌اش در شب عید قربان، پرپر شد. خبر بسیار تلخ و تکان‌دهنده بود. گریه امانم را بریده بود. این داغ، حالا حالاها، خاموش نمی‌شود. 🔹دیشب وقتی از مراسم استاد به منزل برگشتیم، به این امید بودم که دکتر را در خواب ببینم. با یک دنیا غم و حسرت خوابیدم. برای نماز صبح بیدار شدم درحالی که هنوز خواب محمدحسین رو ندیده بودم. بعد نماز با آه و حسرت، دوباره به خواب رفتم. این بار خواب دکتر رو دیدم. خواب دیدم که ایشان از دنیا رفته است و مراسم نکوداشت او برقرار است. حال خوشی در خواب نداشتم و ناراحت بودم. ناگهان محمدحسین رو دیدم. سرحال و سرزنده و شاداب. دستش رو محکم گرفتم و بوسیدم. گفتم مگه تو نرفتی؟! مثل همیشه شروع کرد به خندیدن. یقین کردم که تمام ماجرای درگذشت محمدحسین، خواب و خیال بوده. انگار دنیا رو به من داده بودن. خیلی خیلی خوشحال شدم و حسابی در آغوش گرفتمش و خیالم راحت شد که محمد حسین زنده است و بالاسر بچه‌ها. 🔹هنوز چند لحظه از شهد شیرین آغوش محمدحسین نگذشته بود که نم نم بیدار شدم و متوجه شدم آنچه دیدم، همه خواب بوده! بعد از این خواب یاد جمله حضرت آقا افتادم که در تجلیل از مرحوم آیت الله خشوقت گفته بود: «دست اولیای خدا بعد از مرگ، بازتر میشه» فهمیدم استاد عزیزم، مثل همیشه بالاسر کارهاست و بچه‌ها رو رها نمی‌کنه؛ بلکه با قدرت و نورانیت بیشتری، سرپرستی امور رو در دست می‌گیره. هرچند یقینا هدایت باطنی محمدحسین بالاسر بچه‌هاست، اما دکتر جان، بچه‌ها با دوری تو چه کنند؟! غم ندیدن چهره خندانت را با چه چیزی می‌شود جبران کرد؟! عزیز دلم، سلام ما را به مادر سادات، حضرت زهرا سلام الله علیها برسان و خودت از حضرت ایشان برای ما صبر و ثبات بخواه. 🔸وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين‏ یکی از شاگردان و داغدارانِ طلبه مبارز، مجاهد مظلوم، مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد. @farajnezhad110
▪️این اواخر وقتی جلسه ای با موضوع ارتش های سایبری با حضور گرم و سبز ایشان بصورت مجازی برگزار شد در وهله اول یک فرد بسیار ساده ولی با عناوین سنگین را از پس قاب دوربین نظاره گر بودیم، با خودم گفتم با این سادگی آیا حرفی هم برای گفتن دارد؟ ▪️اما وقتی سر صحبت باز شد چنان گهر افشانی کرد و چنان به‌صورت ریاضی و منطقی از فضای رسانه و دشمن شناسی سخن به میان آورد که ما مطلب و مطالبه اصلی خودمان را فراموش کردیم و همه وقت خودمان را به ایشان اختصاص دادیم تا بیشتر بشنویم و بیشتر بیاموزیم ▪️جلسه در عین صمیمیت و سادگی دریایی از معلومات کاربردی و معارف ارزشمند برگزار شد. ▪️لبخند بر لبانش و متانت در چهر ه اش شاخصه بارز آن مرحوم بود. ▪️خلق و خوی پسندیده، خلاقیت و نو آوریش نشان از پیروی علی ع داشت و حرارت انقلابیش با حلاوتِ لهجه و بیانش، درخشش مدالی از سربازی امامین انقلاب بر سینه ی پر از دانش و آگاهیش به نمایش می گذاشت. اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا... ✍️محمدحسین کارگر شورکی @farajnezhad110
انالله و انا الیه راجعون ☑️پیام تسلیت شهردار قم در پی درگذشت طلبه جهادی و خانواده 🔸خبر جانسوز درگذشت محقق و استاد گرانمایه مرحوم آقای دکتر محمدحسین فرج نژاد مایه غم و اندوه فراوان برای ما و همشهریان و نخبگان این دیار آسمانی گردید. ایشان طی عمر بابرکت خود خدمات ارزشمندی در حوزه سواد رسانه ای ، فضای مجازی و ساماندهی این بستر حساس و موثر داشت. 🔸اقدامات شایسته و مجاهدتهای مرحوم فرج نژاد در زمینه صهیونیست شناسی و تحقیقات گسترده با رویکرد ضد صهیونیستی چراغ راهی خواهد بود برای تشنگان حق و حقیقت. 🔸اینجانب این ضایعه دردناک که فقدان یکی از شاگردان مکتب امام صادق علیه السلام و خانواده عزیزش را به همراه داشت ،محضر دوستان و آشنایان و جوانان تشنه معارف الهی تسلیت عرض نموده و از درگاه حضرت باریتعالی برای ایشان عفو و رحمت و برای بازماندگان صبر مسالت دارم. سید مرتضی سقائیان نژاد 30 تیرماه 1400 @farajnezhad110
این پیام یکی مستبصرینی سیستانی که استاد فرج‌نژاد سالیان سال با ایشون ارتباط داشتند و هم از لحاظ فکری و مادی آنان را تامین می‌کردند @farajnezhad110
📚لینک دانلود 15 مقاله از مرحوم فرج نژاد در پرتال جامع علوم انسانی ensani.ir/fa/article/author/84449 لینک مقالات در سایت مگ ایران www.magiran.com/author/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%20%D9%81%D8%B1%D8%AC%20%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF ✅لینک خرید الکترونیک برخی کتاب‌های ایشان: bookroom.ir/people/3909 www.gisoom.com/book/11382245/ ✅لینک کانال اقتصادی استاد فرج‌نژاد eitaa.com/SchoolofEconomics ✅لینک وبلاگ قدیمی استاد فرج‌نژاد zionism.blogfa.com/ @farajnezhad110
یادم هست یک سخنرانی از آیت الله مجتهدی گوش کرده بودم که ایشان می فرمودند "استغفار" روزی رو زیاد میکنه و توضیح می دادند که روزی فقط پول نیست بلکه خیلی چیز ها روزی هست و یکی از مثال هایی که میزدند، "همسفر خوب" بود. چند روز بعد در قطار یزد به قم نشسته بودم و به نیت پیدا شدن همسفر خوب، شروع کردم به استغفار چند دقیقه بعد استاد فرج نژاد از کنار بنده گذشتند و به طرف رستوران قطار رفتند بنده هم فرصت را مغتنم شمردم و نزد ایشان رفتم و بیش از شش ساعت در معیت ایشان بودم و از هر دری با هم سخن گفتیم شیرینی اون سفر رو هنوز که هنوزه با تمام وجودم حس میکنم خدایش رحمت کند @farajnezhad110
حسین فرج‌نژاد در متن خانواده ⚫️ هر کار کردم از دیروز (روز عید قربان) ساعت 9:30 صبح (اولین لحظه اطلاعم) چند خطی برای بنویسم، نتونستم و نشد. این خانواده (حسین، همسرش، دو پسر، دختر ته‌تقاری و احتمالا...) حتما الان وضعشون خوبه. شک ندارم. دعا می‌کنم که بهتر باشه جایگاهشون. دیروز و امروز، درباره حسین چیزهایی نوشتند، اما مردی که توصیف شد، آقای فرج‌نژاد در صحنه کار جهادی، تلاش علمی، فعالیت خستگی‌ناپذیر فرهنگی و تربیتی، پژوهش، تألیف و... بود. هر وقت بتونم، روایت خودم از اندیشه و سیره عملی این مرد رو بیان خواهم کرد. الان حال و توانش رو ندارم. اینجا خیلی مختصر به حسین، وسط خونواده‌ی 5نفری‌شون اشاره می‌کنم: این زن و شوهر، نمونه خونواده‌ای بودن که با هم می‌ساختن. همسر حسین (خانم بابایی) خیلی علاقه‌مند بود به هنر و کار فرهنگی. حسین برای هر دو علاقه‌ی همسرش کاملا شرایط رو آماده می‌کرد. تعریف می‌کرد که چه هزینه‌هایی کرده تا همسرش کلاس‌های هنری مورد علاقه‌ش رو شرکت کنه یا لوازم این کار رو بخره، بااینکه درآمد خیلی بالایی نداشت. البته همسرش هم هنرجوی صرفا مصرف‌کننده نبود. با فروش تولیدات هنری‌ش یه مبلغ اندکی به دخل و خرج خونه کمک می‌رسوند. کمی بعدتر، علائق همسرش در تربیت و آموزش نونهالان شدت گرفت و دوست داشت مربی مهد یا دبستان باشه. حسین در این مقطع، برخلاف تصویر رایج از یک مرد جهادی در ایران، نصف روز در خونه می‌موند، مطهره‌ی کم‌سن‌وسال رو با دو تا داداشای شیطونش نگه می‌داشت تا مامانِ خونه بتونه دوره‌های آموزشی و آزمایشی مربی مهد و معلم دبستان رو بگذرونه. این برش‌ها از زندگی حسین رو دیگران نگفتن و لذا وادار شدم اشاره کنم. این زن‌وشوهر نمونه جالبی برای یه خونواده ساده و بی‌دنگ‌وفنگ ایرانی بودن. بالاخره مثل همه زن‌وشوهرا سر یه مسائلی بحثشون می‌شد، اما با هم می‌ساختن. تحمل کردنِ شرایطِ مردی با گستردگی فعالیت حسین فرج‌نژاد کار آسونی نیست، اما خانم بابایی شرایط رو کاملا فراهم می‌کرد. اگه این همکاری زنانه و مادرانه نبود، امکان نداشت حسین بتونه حسین فعلی باشه و متقابلا، حسین کاملا در خدمت خونواده بود. علاوه بر همراهی کامل در راستای اشتغال خانم بابایی، برای بچه‌ها بابا بود، نه یه فعال جهادی که نمی‌شناسنش. تمام طول هفته شاید تا نصفه شب جلسه رسمی و خونگی برای کار انقلاب داشت، اما همیشه بهم می‌گفت عصر جمعه‌ها رو هیچ کاری قبول نمی‌کنم تا جایی که بتونم. این چند ساعت مال بچه‌هاست. ساده‌ترین کاری هم که می‌کردن این بود: با این موتورِ علیه‌ماعلیه می‌رفتن تو بیابونای پردیسان و جاده کهک و اینجاها، آتیش «بزرگ» درست می‌کردن. تأکیدم داشت که آتیششون خیلی بزرگه، چون بچه‌ها بیشتر کیف می‌کنن. الان که می‌نویسم حالم دگرگون شده، بیشتر نمی‌تونم ادامه بدم. اما گفتن از «حسین فرج‌نژاد در متن خونواده» رو یه ضرورت می‌دونم،‌ درحالی‌که دختر و پسر انقلابیِ ما خوب نمیتونه خونواده‌داری کنه، از زندگی مشترک به خدا برسه و بهشت بخره. در شرایطی که آمار طلاق و تنش بین خونواده‌های مذهبی نگران‌کننده داره میشه، باید این جنبه‌ها رو هم گفت. اونایی که قلم شیوا و صدای رسا دارید و می‌خواید از حسین فرج‌نژاد یه الگو در جبهه‌ی انقلاب بسازید، این جنبه‌ها هم ضرورته. فعل‌ ماضی چقدر بده، وقتی داری به عزیزانت نسبت میدی: بود، می‌گفت، می‌رفت... این افعال ماضی بر حسب احوال ماست که خودمون رو زنده و اونا رو درگذشته و ناپیدا فرض می‌کنیم، در حالی‌که برعکسه. به قول آوینی، حقیقت اینه که زمان ما رو برده و اونا با ابدیت ماندگار شدن. ما از اون لحظه‌ی ابدیت درگذشتیم و به سوی اجل خودمون در حرکتیم. اونا هستن. بیشتر از ما هستن.‌ در سکوت و بهت فرو رفتم. گفتنی زیاده. هر وقت بتونم، خواهم گفت؛ از باقیات صالحات او، شیوه تفکرش، افقی که برای آینده حزب‌اللهی‌های امروز گشوده و رسم انقلابی زیستن . ✍️ محمد محمدی‌نیا @farajnezhad110
بسم الله رب الشهداء نوبت شهادت اهل علوم انسانی اسلامی، خانوادگی می‌رسد! پنجشنبه گذشته پس از آن که یکی دو هفته قبل هم قم مشرف شده بودم، به اتفاق دکتر شهرستانی دوباره آنجا رفتم. این آخرین دیدارم با آن شهید بزرگ بود که در فاصله کمتر از یک هفته تا شنیدن خبر بهت‌آور شهادتش اتفاق افتاد. در آن جلسه یادآوری کرد که نخستین دیدارمان در دانشگاه امام صادق ع بوده، و من آن جلسه شیرین و پربار را هم به یاد آوردم. در این جلسه هم فرصت گپ و گفتی بسیار شیرین با عالم بزرگی دست داد که با هنرمندی می‌توانست نقش دانشجویان پرسشگر را بازی کند تا تو را به حرف آورد. قدری با هم از امکان اسلامی کردن ادبیات عملیات روانی گفتیم و سپس در انتها به موضوع جایگاه زن در چارچوب یک نگاه عرفانی در تمدن نوین اسلامی پرداختیم. از من پرسید آیا تا کنون این ایده را در جایی نوشته‌ای؟! و من شاید طمع داشتم که آن را با هم بنویسیم. آنقدر از آن گفتگو به وجد آمده بودم که بی‌اختیار در پایان گفتم دوباره هم ما را دعوت کنید. چه می‌دانستم که آن نقش زن را اینقدر در زندگی خودش - که سراسر دغدغه و تلاش بود- جدی گرفته، و آن قدر مفهوم محوری خانواده را در صحنه عمل پرورانده که تا چند روز دیگر فرصت پیدا می‌کند با همه آنها به شهادت برسد. خدا را شکر که نوبت شهادت علوم انسانی‌ها هم رسید. چه ساده بظاهر و چه پر نشیب و فراز در حقیقت! اولین شهید ما خانوادگی به رزق رب رسید. محمدهادی همایون دانشگاه امام صادق ع @farajnezhad110