به خدا قسم فقط حمایت یک بی بی سی و پوشش های خبری یک طرفه و ضد حکومتی آن برای شناخت جبهه حق از باطل کفایت می کند. به خدا قسم آدم اگر عقل داشته باشد می فهمد یک جای کار می لنگد. اگر عقل داشته باشد، با پا به میدان گذاشتن سلبریتی های جهان و تغییر رنگ آبشار نیاگارا به سه رنگپرچمایران و زنجیره های انسانی و این همه هجمه و پوشش اخبار ایران، و در مقابل، سکوت محض در برابر حکمهای اعدام در عربستان و جنگ یمن و ماجرای فلسطین و اعتراضات فرانسه و هزار کوفت و زهرمار دیگر، می فهمد کار، بالاتر از این حرف هاست. جمله ی: "تو نمی میری، نامت رمز می شود" برای منِ شاعر که کلمات نقل و نبات توی جیبم هستند جمله ای نیست که یکدفعه بر قلب و زبان داغدار یک خانواده جاری شده باشد. این جمله، خروجی یک اتاق فکر بزرگ است. نام هرکسی به این راحتی روی ابرها با هواپیما نوشته نمی شود! نام هرکسی به راحتی روی زبان سرشناس ترین سلبریتی های جهان که تا به حال نام انقلابیون و تاثیرگذاران جریان ها در کشور خودشان را هم بر زبان نیاوره اند جاری نمی شود! پس یا پوشش خبری و مانور رسانه ای بیش از حد سنگین است، یا جریان، خیلی حساب شده و برنامه ریزی شده است. که هر دو حالت مشکوک است. جریانی که به هر نحوی شده حتی با یک شایعه، نمی گذارد یک روز این سر و صدا بخوابد دنبال چه می تواند باشد؟
بیچاره کسی که منطق نمی فهمد! کسی که نمی فهمد پلیس ضدشورش در هیییییییچ جای دنیا با هییییییییچ کس مماشات نمی کند. بیچاره کسی که خانه ی خودش را آتش می زند تا خوراک خبری برای بی بی سی جور شود! حماقتی از این بزرگتر هم وجود دارد؟ یک جوری توی مغز بعضی ها کرده اند که تا با آن ها حرف بزنی می گویند بالاتر از سیاهی رنگی نیست! تا حرف بزنی کلیپ ها و تحلیل های بی بی سی و اینترنشنال را برایت نوشخوار می کنند. از صفر تا صد رسانه های جمهوری اسلامی را کذب و بی پایه و دروغ می دانند و هرچه بی بی سی و اینترنشنال بگوید برایشان حجت است! بعد هم برای این که خودشان را تطهیر کنند در نهایت می گویند ما چکار به بی بی سی و اینترنشنال داریم!؟
پس تحلیل های تان نشات گرفته از مشاهدات تان است؟ چشم جهان بین دارید؟ مغز متفکرید و دانای کل؟ واقعاً نمی فهمید رسانه سوارتان شده است و شما را به هر سمتی که می خواهد می برد؟ بابا خوش فکرها! یک لحظه استُپ کنید و اینترنت های تان را ببندید و لختی فکر کنید! شاید این طرف حق نباشد اما آن طرف باطل اندر باطل است. باطلی که حرف و آرمان حق را مصادره کرد و در این ظرف تمیز هرچه می خواست ریخت توی مغز و حلقوم تان! باطل را نمی شناسید؟ مانعی ندارد. خدم و حشم اش را ببینید! زرق و برق و طبل و دهل اش را ببینید! شما را پیاده نظام خودش کرده! خودتان را از لای این منگنه که یک طرفش دردها و عقده ها و کم کاری های چهل ساله یک عده نالایق است و طرف دیگرش فشار حلقه ی گرگ ها برهانید! بدجایی گیر کرده اید و گیر کرده ایم! زود نجنبیم ضمیمه ی کاغذهایی می شویم که متن شان را دست های کثیفی برای مان نوشته اند!
آری!
شما فقط و فقط می خواستید لخت شوید! و دارید می شوید! پلیس و حافظان امنیت که جلیقه ی محافظ تان بود را به لطف هزاران دوز و کلک و با شعار "زندگی" باز کردید! همان روسری نصفه و نیمه که نه هویت دینی بلکه هویت آریایی تان بود را با شعار "زن" در آوردید و با دست خودتان سوزاندید! با فحش های رکیک، حجاب از زبان برداشتید و با شعار "آزادی" آزادی خودتان و هم میهنان تان را سلب کردید و اجازه دادید کومله و جیش العدل و موصاد و سیا و داعش و ارتش های کشورهای همسایه و هرچه بی همه چیز دور و برمان داریم به فکر آرایش تازه بیفتند! و در نهایت با "کار خودشان است" و "دشمن فرضی" و "توهم توطئه"، خودتان را از همه چیز مبرا کردید!
پوسته ی جمجمه تان را شکافتید تا دیگران برای امیال و مقاصدشان هرچه می خواهند توی آن بریزند! با بازی با کلمات، اصلِ آن چه بود را به قهقرا بردید و کار را به جایی رساندید که با هم مثل جذامی ها برخورد می کنیم و از شنیدن نظر مخالف، فرار می کنیم! ما هیچ کلمه ی تاثیرگذاری برای گفتن نداریم و شما هم گوش های تان را بریده اید و انداخته اید دور.
تبریک می گویم!
شما لخت شده اید!
دنبال مسبب این اتفاقات نگردید
دنبال این که چه شد این شد نگردید. شما دفاعیاتی دارید که اکثراً به حق است. بر منکرش لعنت. باد دارد می وزد و این ابرهای باران زا که سال ها برای آمدن شان خون دل خوردیم را می برد جایی دیگر ببارد! ما اشک و خون می ریزیم، مرتع دیگران سرسبز می شود.
و اما صحبتی با بعضی دوستان
سکوت شما تا وقتی و زمانی قابل توجیه بود. خود من در اولین متن هایی که نوشتم گفتم نباید به کسانی که سکوت کرده اند خرده گرفت چرا که هر کس شاید دلیلی برای سکوتش داشته باشد. الان هم بر همان باورم. اما اجازه بدهید دلایل احتمالی این سکوت را برای مخاطبان مان و مخاطبان تان بازگو کنم.
عزیزان!
سکوت این روزهای بعضی صاحبان قلم و شاعران و نویسندگانی که شواهد و قرائن و سبقه و تریبون های مورد استفاده شان نشان می دهد با جمهوری اسلامی ایران هستند دلایلی دارد به شرح زیر:
یک. شاید به زعم خودشان در شناخت جبهه حق و باطل به مشکل برخورده اند. یعنی شبهه دارند. پیشنهاد می شود این عزیزان تا زمان برطرف شدن شبهه، لقمه شبهه دار نخورند!
دو. فکر می کنند حرف زدن فایده ای ندارد. پیشنهاد می شود "کلمه"، این ابزار تاثیرگذار را برای همیشه زمین بگذارند. ابزاری که به کار نیاید یا جایش توی جعبه ابزار نیست یا کسی که آن ابزار را در اختیار دارد بلد نیست با آن کار کند!
سه. پشت روایت هایی از این قبیل که در فتنه چونان شتر دو ساله باش... یا در فتنه سکوت پیشه کن... یا غیره و ذلک پنهان شده اند. پیشنهاد می شود به سکوت شان برای همیشه ادامه دهند. چون اوضاع، فتنه خیز است. این فتنه که تمام شد فتنه بعدی در راه است. آب ها هم که از آسیاب افتاد هرکسی اندازه خودش زبان دارد! لات کوچه خلوت بودن هنر نیست.
چهار. می ترسند فحش بخورند. عزیزان! این فحش ها پای شما نوشته شده. بخورید یا نخورید بعداً با شما حساب می شود!
پنج. به تعبیری، وسط بازی می کنند. کسی که وسط بازی کند از دو طرف سنگ می خورد.
شش. دست شان بند است! یعنی یک دست شان را برای بشکن زدن آماده کرده اند و دست دیگرشان را برای سینه زدن. منتظرند ببیند کدام مجلس عَلَم می شود!
هفت: "من سیاسی نیستم!" . این هم سنگر جالبی ست. هرچند می دانم دارید شوخی می کنید، اما باید بگویم حضورهای چشمگیرتان در جلسات و شب شعرها و مجالسی که هر یک به نوعی با سیاست گره خورده این ادعای تان را نشنیده می گیرد! ابی با آن هارت و پورتش از مذمت های به کار بردن این جمله در امان نماند! شما که دیگر فرهنگسازان یک ایدئولوژی هستید! حواس تان باشد. شما چه بخواهید چه نخواهید از دید دیگران سیاسی هستید. چون آن "دیگران ها" معتقدند دین از سیاست جدا نیست. اصلاً به همین دلیل است که سال هاست می گویند دین باید از سیاست جدا شود.
هشت:
می ترسند. ورق را برگشته می بینند. روی فراموشکار بودن دیگران حساب باز کرده اند. روی فراموش کارها حساب باز نکنید. فراموش کارها یادشان می رود شما روی آن ها حساب باز کرده اید! فراموش کارها معمولا حافظه ی بلند مدت شان خوب کار می کند! گذشته های دورِ دور را به خاطر می آورند! برای حساب باز کردن کمی دیر اقدام کرده اید!
آتش نشان ها ساعت ها دور هم می نشینند منچ و ماروپله بازی می کنند و چای می نوشند و والیبال بازی می کنند و می گویند و می خندند و حقوق می گیرند برای روزی که ناگهان زنگ ها به صدا در بیاید و جان شان را کف دست شان بگیرند و بروند وسط آتش. بیچاره نظام که سال ها اسباب مسافرت ها و تفریح ها و هتل گردی ها و رستوران گردی ها و پاکت گرفتن های یک عده را فراهم کرد دلخوش به این روزها! آتش دارد جان و مال یک عده را می سوزاند و آژیرهای خطر به صدا در آمده و آتش نشان ها نشسته اند ماروپله بازی می کنند!
درود بر کسانی که جبهه شان را مشخص کردند، با هر نیتی و با هر سطح آگاهی و با هر تفکری. آن ها حداقل با آیینه اتاق شان که خلوت می کنند کسی که در آیینه می بینند را می شناسند!
به خودم می بالم که با وجود تمام نقض ها و زشتی های درونم که با پرده ی نفاق از چشم خودم و دیگران پوشاندم، در این یک مورد پرده را کنار زدم و گفتم من هم هستم. کمم ولی هستم.
خودم را از این هزارتوی توجیهات بیرون کشیدم و به همه نشان دادم. من سعی کردم آتش نشانی باشم که فقط می خواهد شعله های آتش را کمتر کند. حال، این که کجای این میدانِ بزرگِ غبارآلود ایستاده ام قضاوتش با مردم.
سینه ها با سوختن، ارزنده تر خواهند شد
شمع ها در عمق شب، تابنده تر خواهند شد
امتیاز ماست مُردن! می کُشند و غافلند
دم به دم با مرگِ ما بازنده تر خواهند شد
سنگ اگر هم صحبت آیینه های ما شود
ما زبان هامان از این بُرّنده تر خواهند شد
چونجواب صخره تکراری ست، پرسش های موج
بعد از این از صخره ها کوبنده تر خواهند شد
چشم هایی که پی میراث ما افتاده اند
منتظر باشند! در آینده، تر خواهند شد!
اهل دنیا را خیال مرگ حتی می کُشد
عاشقان با مرگ اما زنده تر خواهند شد
ای شهادت! دست خونین بر سر و رومان بکش!
تحفه ها، تزیین شده، زیبنده تر خواهند شد
رزق اگر باشد شهادت، شام با تهران یکی ست
بی تفاوت ها فقط شرمنده تر خواهند شد
محمدحسین ملکیان
@farazmalekianpoet
با دیده که میل خواب دارد چه کنیم؟
با راه که پیچ و تاب دارد چه کنیم؟
فردا که بزرگ می شود فرزندت
صد پرسش بی جواب دارد! چه کنیم؟
@farazmalekianpoet
تنها شدی و شلوغ شد دور و برت
هنگامه ی کربلا گذشت از نظرت
آن قدر غریبی که در آن تنهایی
بر سینه ی پر درد خودت بود سرت
محمدحسین ملکیان
@farazmalekianpoet
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غمت مباد که سلطان ما امام رضاست
@farazmalekianpoet
14.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"دل ایران"
جانم فدای نام بلند تو ای وطن
این سلبریتی هایی که دارند نفت روی این آتش می ریزند، پریدن از یک جوی آب را توی فیلم هاشان به بدلکار می سپارند. این ها همین که مملکت وارد جنگ مسلحانه داخلی شد تف روی شناسنامه ی ایرانی شان می اندازند و از تابعیت اروپایی شان استفاده می کنند و می روند از دل اروپا با استوری گذاشتن و هشتگ زدن همراهی تان می کنند. روی این ها حساب باز نکنید. این ها هیچ وقت فرزندان خودشان را با شما در شعار دادن خیابانی همراه نمی کنند. این جماعت نان را داغ داغ از تنور می خورند.
مردانگی و شجاعت نه به فحش دادن است نه به آتش زدن سطل زباله. نه به باتوم زدن است و نه به شلیک به معترض. مردانگی و شجاعت به ایستادن پای پرچم ایران است آن روز که شغال ها زوزه کشان پای شان به این خاک باز می شود. آن روز که یک عده شلوارهایشان را خیس می کنند و یک عده سوراخ موراخ های خانه شان را برای اولین بار کشف می کنند. آن روز که یک عده فرار رو به جلو می کنند و می گویند کار خودشان است و یک عده مثل همیشه بی نام و بی ادعا پرپر می شوند. آن روز که پر سر و صداهای امروزی خفه خون می گیرند!