هدایت شده از دوتا کافی نیست
AudioCutter_1_2076627584.mp3
3.92M
#ارسالی_مخاطبین
💥این بغض ها را دریابیم...
👈 صحبت های مادر عزیزی که با روش های کمک باروری، صاحب دوقلو شدند. الان فرزندان شون ۶ ساله هستند و دوست دارن فرزندان بیشتری داشته باشند.
#فرزندآوری
#جامعه_دوستدار_فرزند
#خانواده_دوستدار_فرزند
#حامی_باشیم
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از آشپزی ونکات اسلامی
❌ پویش هر روز فقط یک صفحه از قرآن کریم
سلام بر دوستان همراه!😊🌸
شش سال پیش با کانال《هر روز فقط یک صفحه از قرآن کریم》آشنا شدم که توصیه می کنم حتماً شما هم عضو بشید:
👇👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2021851139Cd560dd7e3d
👈 کانالی با بیش از 6000 نفر عضو ....
هر صبحگاه فقط 10 دقیقه از شما فرصت می گیره... اما اون چیزی که هدیه میده نورانی شدن تمام روز شماست...
تشریف بیارید کانال .... مطمئنم با من هم عقیده خواهید شد... بفرمایید 👇👇👇👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2021851139Cd560dd7e3d
حتماً این کانال را عضو بشید....اگر زندگیتون با همراهی این کانال متحول شد(که میشه) منو دعا کنید...
این پیام رو منتشر کنید. نشرش هم حتماً براتون خیر داره....
التماس دعای خیر...🌺
هدایت شده از اخبار داغ سلبریتی ها
برای شما هم انتخاب #کتاب_خوب برای کودک عزیزتون سخته؟! 👀
#اسباب_بازی چطور‼️🧐
دنبال اسباب بازی های با کیفیت #ساخت_ایران هستید؟!✌️🇮🇷
توی فروشگاه ما همه چیز به صورت *تخصصی گلچین* شدست 👌
✅ هفت سال اول زندگی کودک برامون خیلی مهمه
👈 فروشحضوری و اینترنتی و ارسال به تمام نقاط ایران
#هفچین فروشگاه کودک من|عضو شوید
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4007919817C10aa08e0c9
سلام خدا قوت
من مادرم یک شخص عصبی بود از کودکی همیشه باعصبانیت وتوهین باهامون رفتارمیکرد مهربونی هم داشت خیلی زیاد اما انگار توهین ها بیشتر آسیب میزنه به آدم به پدرم هم بی احترامی میکرد بنابراین من شدم یک دختر بی دست وپا بدون هیچ اعتماد بنفسی وترسو به خاطر فرار ازکنایه های مادرم توی ۱۵سالگی نامزد کردم ۱۸سالگی عروسی البته توی روستای ما ازدواج توس سن پایین طبیعی ومورد قبوله .همیشه سعی کردم مثل مادرم عصبی نباشم به همسرم بی احترامی نکنم اما الان با وجودیک پسر شیطون دونیم ساله وجود مشکلات مالی زندگی توی خونه پدرشوهر جو عصبی خونه
خیلی عصبی بداخلاق غرغرو شدم واز همه مهمتر اخلاقم با پسرم خیلی بده کنترل خودمو ندارم حتی کتکش هم زدم درحد یک سیلی وداد زدن سرش .ارخودم خیلی ناراحتم از این روی عصبی خودم خیلی دلگیرم😭😭 دوست ندارم پسرم مثل خودم یک فرد عصبی وبدون اعتماد بنفس بشه
الان شما راهنماییم کنید چیکارکنم.که هم خودم آروم بشم وهم پسرم اعتماد بنفس داشته باشه.
╰━━═━━⊰❀👨🍳👩🍳❀⊱━━═━
قدیمیا میگن به خیرات آخر هفته برای اموات مقیید تر بودن تا آدمای امروزی 😢
آخر هفته ها حلوا پختن برای اموات رسم خیلی بجا و خدا پسندانه رایج بوده و پنج شنبه ها بوی حلوای خونه ها محله رو پر میکرد.
رسومات خداپسندانه را فراموش نکنیم.☺️
╰━━═━━⊰❀👨🍳👩🍳❀⊱━━═━
@T_ASHPAZE
عضویت در کانال رهبرمون اجباری😍👇
@khamenei_ir
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
تفاوت و ارزش افزوده ی این کانال نسبت به سایر کانال های مهدوی، منحصر به فرد بودن پست ها ،علی رغم کم بودن آنهاست...
دیگه اینکه : خودشون تولید محتوا دارن.... آپدیت و به روز هستند.... و پست های کاربردی دارند که توی کانال های خودتون می تونید استفاده کنید...
از تولید محتوای ناب رادیو انتظار استفاده کنید
بسم الله...بفرمایید عضو بشید :
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2471231687Ca52bb40a84
التماس دعا
#تجربه_من ۵۶۹
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
من متولد سال ۱۳۶۷ هستم و یک برادر که سه سال بزرگتر از خودم هست دارم. من و داداشم تو کودکی رابطه خوبی با هم نداشتیم، همش تو سر و کله هم میزدیم و عموما هیچ دوستی و بازی مشترکی بین ما شکل نگرفت.
من همیشه احساس تنهایی میکردم به خصوص که از همه فامیل دور بودیم و خانواده ام اصلا اهل رفت و آمد با کسی نبودند.
وقتی که من چهارده ساله و برادرم هفده ساله بود خدا به ما یک برادر دیگر داد که شد عشق من. رابطه عمیق عاطفی بین من و داداش کوچولو شکل گرفت.
در این میان، برادر بزرگترم که بحران های بلوغ رو در شدیدترین حالت ممکن میگذراند، کوچکترین علاقه ای به این داداش کوچیکه نشان نمیداد و عملا انگار نمیدیدش..
من و داداش بزرگه به فاصله دو سال از هم، ازدواج کردیم و خانه ای که قرار بود یک هو از بچه خالی بشه به لطف داداش کوچیکه، خالی نشد.
مادرم باید یک پسر بچه مدرسه ای رو بزرگ میکرد پس هر روز مثل همیشه صبح زود بیدار میشد، صبحانه آماده میکرد و ناهار بار میگذاشت و ظهرها چشم به راه داداش کوچیکه میشد.
همه اینها جای امید به زندگی و شادابی رو در پدر و مادرم زنده نگه میداشتند.
در حالی که اگر سومی نبود، ازدواج منو و برادرم باعث میشد یکهو مادر و پدرم با هجوم تنهایی حس پیری و رها شدگی داشته باشند و صبح و شب چشمشون به در باشه که ما کی میریم خونه شون.
چرخ روزگار چرخیده و داداش کوچیکه ۲۰ سالش شده و کی فکرش رو میکرد که این روزها، رفیق شفیق داداش بزرگه بشه.😳
این دو تایی که هیچ وقت تو زندگی به هم توجهی نداشتند الان چنان جون تو جون شده اند و ارتباط شون قوی و مستمر هست و برای هم دردو دل میکنند که آدم باورش نمیشه. کی فکرش رو میکرد ۲ تا داداش با فاصله ۱۷سال، هم بتونند در آینده باز و یاور هم باشند؟؟؟
پس حتی اگر فاصله سنی بین بچه هاتون زیاد میشه، و فکر میکنید که چرا بذارم بچه دار بشم اینا که همبازی نمیشن😞 بهتون این بشارت رو میدم که در آینده بازم همراه و یاور هم میشند.
خودم هم در اثر سالها تنهایی تصمیم گرفتم حداکثر تلاشم رو بکنم که به یکی دو تا بچه اکتفا نکنم.
با اینکه در ۲۴ سالگی ازدواج کردم اما دو سه سال اول زندگی مشترکمون، به دلایل محیطی، نتونستیم با همسرم زیر یک سقف مشترک زندگی کنیم. دنیا برای ما تصمیم دیگه ای گرفته بود و ما چند سال کیلومترها دور از هم زندگی میکردیم.
در نهایت من در ۲۸ سالگی باردار شدم و بچه اولم سقط شد، چند ماه بعد از لطف خدا مجدد باردار شدم و در ۲۹ سالگی خدا دختری سالم به من عطا کرد. قصد داشتم دو سالگی فرزندم برای فرزند دومم اقدام کنم که کرونا گرفتم و دو سال شیردهی و یک سال و نیم بیماری و یک کرونای جانانه منجر به از دست رفتن انرژی زیادی از من شد.
یک سال بعد اقدام به بارداری کردم و خداوند دختر دومم رو در ۴ سالگی دختر اولم به ما مرحمت کرد. الان ۳۴ ساله ام، و دو دختر ۵ ساله و حدودا یکساله دارم. از تاسف های زندگیم، اینست که با خود میگویم باید الان سه فرزند داشتم نه دو تا. ولی حقیقت این ست که سرنوشت، برای ما اینگونه مقدر کرده بود.
در نظر دارم اگر خداوند عنایت کرد ،یک دو سال بعد، مجدد برای فرزند سوم اقدام کنم.
انشالله که مورد لطف و رحمت خداوند قرار بگیرم.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075