eitaa logo
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
16.8هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
67 فایل
مدیر @Yaasnabi تبادل نداریم اگر کانالو دوست دارید یه فاتحه برای مادر 🖤بنده بفرستید تا اطلاع ثانوی تبلیغ شخصی نداریم به آیدی بالا پیام ندید لطفا
مشاهده در ایتا
دانلود
اون خانم عزیزی ک با رژیم رحمشون سرد شده روغن گرمی رحم سه ماه استفاده کنن.از سایت ریحانستان سفارش بدن مال خانم عباسی.عالیه. روغن دوقلو زاییم داره.. گرمیجاتم بخورن ان شالله چهارمیم خدا روزیشون کنه...خدارو چه دیدی پنجمی و ششمی تو گوگل بزنن سایت ریحانستان میاره..همه وسایل بهداشتی ارایشیشون طبیعی و عالیه... سلام ببخشید روغن تو سایت اسمش روغن سردی رحم من ب اشتباه نوشتم گرمی رحم😂 @sabke_asheghiii ب این آیدی پیام بدن بگن دوره های خانم عباسی و میخان کارشون حرف نداره.... این دوره ها از قبل بارداری تا اتمام بارداری و شیردهیه...اون روغنم استفاده کنن ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سلام ستایش خانم پیام رهبری ک خانم مطهره وافی گفتن دل منو خیلی شکست آقا جانم کاش در نمازهای شب برای کسایی ک بچه میخوان اما خدا نمیخواد هم دعا کنید . دو سال التماس خدا کردم قرص خوردم درمان دارویی گیاهی سنتی ولی آخر هیچی این ماه با ۳ روز تاخیر و مرا از عرش چنان ب زمین کوبوند له شدم زبان ب گلایه گشودم دلم نمیخواد تک فرزندم تنها بمونه . چکار کنم وقتی خدا نمیده. خدایی ک فقط کافیه اراده کنه . ‌. ‌. دلم شکسته خیلی . کاش من گناهکار هم سهمی در امر رهبر عزیز دلم داشتم کاش😔😔😔😔 ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
به عشق سردار... من مادر دختر هفت ساله ای هستم که ۱۹ اسفند تولدش بود و ما با چند روز تاخیر تصمیم گرفتیم به کافی شاپ مجتمع پاژ مشهد برویم و آنجا شگفت زده اش کنیم. موقع رفتن دخترم بدون اینکه به من بگوید چادر مشکی اش را سر کرده بود. وقتی داخل پاساژ شدیم دیدم دو طرف چادرش را با پیکسل حاج قاسم به هم وصل کرده، خواستم بگویم آن را باز کند تا نکند کسی چیزی به او بگوید و احساسات پاک کودکانه اش خدشه بردارد، ولی دلم نیامد. رفتیم کافی شاپ سفارش دادیم و همسرم آرام در گوش گارسون گفتند، موقع آوردن سفارشات، آهنگ تولد پخش کنید. منتظر بودیم که آقایی آمد در گوش همسرم چیزی گفت و کاغذی گذاشت و رفت همسرم دوید پشت سرش صحبتهایی رد و بدل شد و دوباره برگشت. موقعی که سفارشات را آوردند و آهنگ پخش شد، دخترم حسابی ذوق زده و شگفت زده شد. بعد همسرم گفتند اون آقا میز ما را حساب کردند و گفتند دم حجاب دخترت گرم، من عاشق سردار هستم، به عشق سردار هزینه امشب تون رو من پرداخت می کنم. ما می‌خواستیم دخترمان را شگفت زده کنیم ولی دخترم با حجابش ما را شگفت زده کرد. ما می‌خواستیم او را مهمان کنیم ولی او با رفتار خالص کودکانه اش ما را مهمان کرد، به دخترم گفتم این هم هدیه حاج قاسم به تو بود که به واسطه آن آقای مهربان داده شد. نمی دانستم چه جوری پیام تشکر خود را به آن آقا برسانم، امیدوارم این متن به دستش برسد. ممنون آقای مهربان به خاطر شادی و شعفی که به دخترم به خاطر حجابش دادی، سپاس به خاطر اینکه پسرانم دیدن که در زمانه ای که عده‌ای چادر و روسری از سر برداشتند، خواهرشان برای چادرش تشویق می‌شود. ممنون که به ما یاد دادین که چقدر می‌توانیم برای امر به معروف حجاب، خلاق باشیم. تشکر به خاطر ثبت خاطر ه ی خوب و به یاد ماندنی برای همه خانواده... انشاالله عاقبت به خیر شوید و دعای سردار دلها روزیتان شود و شما را در روز قیامت شفاعت کند. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
بیمه ی رایگان مادران مناطق روستایی و عشایری با سه فرزند و بیشتر... سخنگوی دولت دیروز در جمع خبرنگاران گفت: بر اساس یکی دیگر از مصوبات هیات وزیران و با هدف اجرای قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت، مادران خانه‌دار ساکن مناطق روستایی و عشایری که دارای سه فرزند و بیشتر هستند، در صورتی که نرخ باروری در آن منطقه کمتر از ۲.۵ باشد، تحت پوشش صندوق بیمه اجتماعی کشاورزان و روستاییان و عشایر قرار می گیرند و حق بیمه آنها را دولت پرداخت می‌کند. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
سلام خواهر روزتون بخیر🌹🌹 خانم عزیزی که گفتن درد در ناحیه تناسلی دارن منم توماه ششم هستم وهم دل درددارم هم بعضی اوقات در ناحیه تناسلی دکتررفتم گفتن دردواژن طبیعیه بخاطرزایمانهای قبیله ،برای دل دردهم قرص دادن حتماحتمادکتربرید خانم عزیزی که گفتن توبارداری چی بخورن که وزن بچشون بالابره سویق گندم وجوصبح‌ناشتادوقاشق غذاخوری به مدت دوهفته بخورن بیشترنخورید من خودم امتحان کردم خانم عزیزی هم که گفتن دوبارباردارشدن وسقط شدن حتماحتماحتماقبل ازبارداری پیش متخصص برن وتحت نظر باشن دوتاازدوستام دوسه باربچه توشکمش ازبین میرفتن یازودبدنیامیومدن جفتشون تحت نظربودن ودارو وآمپول استفاده کردن الحمدالله بچه هاشون سالم موندن بعضی بدون دارو بچشون سقط میشه شماهم این موضوع روجدی بگیریدوپیش متخصص بریدان شاء الله تاسال آینده نی نیتون بغلتون باشه ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
اون خانم عزیزی ک با رژیم رحمشون سرد شده روغن گرمی رحم سه ماه استفاده کنن.از سایت ریحانستان سفارش بدن مال خانم عباسی.عالیه. روغن دوقلو زاییم داره.. گرمیجاتم بخورن ان شالله چهارمیم خدا روزیشون کنه...خدارو چه دیدی پنجمی و ششمی ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
باسلام مادری که نگران پای پرانتزی بچشون هستن اولا سعی کنن که پسرشون زود راه نره چون سنگینی وزنش میوفته روی پاهاش پسرخواهرمن به خاطرهمین موضوع پاش پرانتزی شد،دوما اگه راه رفت دیدید مشکل داره بایدبه دکترارتوپد کودکان مراجعه کنید تاازپاهاش عکس بگیر تادرجه انحراف پاهاش مشخص بشه معمولا تادوسالگی صبر میکنن تاخودش خوب بشه،دوسالگی دوباره عکس میگیرن اگه خوب نشده بود باید بریس به پاهاش ببنده تا سه سالگی ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سلام خسته نباشید من درشهرشوشترزندگی میکنم و تخصص طب گیاهی دارم مخصوصا درمورددرمان سقط جنین ونازایی وسرطان وبیماری ام اس ودرمان بیشتربیماریها;; دوست دارم درین باره به هموطنهام کمکی کرده باشم حدود20ساله که باکمترین هزینه وساده ترین داروهای گیاهی که بیماربه آنهاعادت داره;;توانسته ام بلطف خدای منان درمان بشوند جواب به اون خانمی که فیبرم داشته وخونریزی کرده احتمال میدم بچه شون دختربوده یعنی وقتی ویتامین ای دربدن مادرزیادبشه زایمان زودرس وخونریزی پیش میاد واین خانم هییییچ مشکلی نداشتن ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
هدایت شده از خانواده بزرگ ما😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو ده سال،ده تا بچه😳😍 اونوقت به ما که میرسه میگن فاصله سنی مناسب بیشتر از سه ساله😑 ما بیشتر از دو تا بچه بیاریم میشیم بی کلاس و ..‌‌ اما اگه یه اروپایی ده تا بچه بیاره میشه نایس و متمدن! پ ن، فقط اون تک دختری که وسط نه تا پسره😍 به خانواده‌ی بزرگ ما بپیوندید☺️👇 http://eitaa.com/bano_sadeghy در روبیکا هم همراهمون باشید💞👇 https://rubika.ir/banosadeghy (از اینکه مطالب را با ذکر منبع نشر میفرمایید متشکریم🌹)
۶۷۴ متولد ۶۴ هستم و سال ۸۳ ازدواج کردم. همیشه عاشق بچه بودم و حتی قبل از ازدواج هم به دوستام می‌گفتم دلم میخواد دوتا پسر و دوتا دختر داشته باشم، تا نوه هام یه فامیل کامل از عمو عمه خاله و دایی داشته باشن ولی خانواده همسرم با اینکه بچه دوست بودن اصلا موافق بیشتر از یکی دوتا بچه نبودن. اون موقع که اصلا بی کلاسی بود، یادمه تمام فامیل یه دونه بچه داشتن و حتی یکی از دخترای فامیل که پشت هم و خداخواسته دوتا بچه با فاصله ۲ سال داشت، همه جا، بیچارگی و اشتباهش نقل مجالس بود. ولی من که خودم فاصله سنیم با پدر و مادرم و برادرهام زیاد بود، دوست داشتم هم فاصله سنی خودم با بچه هام کم باشه، هم فاصله سنی بچه هام با هم دیگه... بعد از عروسی خیلی با همسرم سر این موضوع صحبت می‌کردیم ولی همسرم به خاطر یک سری مشکلات که اوایل زندگی همه هست، مخالف فرزند بود و میگفت تا مشکلات کامل حل نشه بچه بی بچه... اردیبهشت سال ۸۶ رفتیم مکه، اونجا خیلی دعا کردم. هم برای بهتر شدن روز به روز زندگیمون، هم اینکه خدا بهمون فرزندان صالح بده. آخر ۸۶ اولین فرزندمون بعد از یک بارداری راحت دنیا اومد، یه دختر ماه و خوب و آروم طی یک زایمان طبیعی... من به خاطر اینکه می‌دونستم بعد از زایمان کسی رو ندارم که برای مراقبت ازم بیاد، خودم خواستم که زایمانم طبیعی باشه تا بتونم زود سر پا بشم و به کارام برسم، که خدا رو شکر همینطور شد. بعد از حدود دو سال، دوباره وسوسه فرزند بعدی تو وجودم افتاد و این دیگه خیلی سخت تر بود چون ما مشکلاتمون خیلی بهتر نشده بود و تقریبا هیچ کدوممون مهارتهای لازم زندگی مشترک رو بلد نبودیم، فقط همدیگه رو خیلی دوست داشتیم و تنها سرمایه زندگیمون همین بوده تا الان... البته من همیشه در تمام لحظات زندگی از اون اول بیشتر از خدا خواستم به من صبر بده، بعدش به هر دو مون فهم درست برخورد با مشکلات ... وقتی مسئله رو مطرح کردم، همسرم کامل مخالفت کرد و گفت این یکی بره کلاس اول، بعد ببینم چی میشه و خودم هم به شدت استرس خانواده همسر رو داشتم وقتی که میفهمیدن ولی دیگه توکل کردم به خدا و گفتم خدایا خودت کمک کن، در تمام لحظات زندگی جز کمک خدا هیچ امیدی نداشتم. با مشقت و صحبت های فراوان که بالاخره ما دوتا رو که میخوایم، سن مون هم نره بالا بهتره، پس الکی عقب نیندازیم، راضی شد. البته بارداری خیلی خیلی سختی داشتم که واقعا هنوز یادم نرفته خیلی سنگین و بد ویار شده بودم، در همون بارداری، به همسرم گفتم من انگار دیگه توانم خیلی کم شده و دیگه نمیتونم بچه دار بشم، خیلی داره بهم سخت میگذره و کلی غر که بعدا بدجور پشیمون شدم. بالاخره پسرم سال ۹۱ طی زایمان طبیعی خیلی سخت به دنیا اومد یک پسر بد قلق به شدت ناآروم و که مدام گریه می‌کرد. شیردهی خیلی سخت و زجرآوری داشتم، پسرم اصلا ازم جدا نمی‌شد، شبها تا صبح باید شیر می‌خورد، بدنم خیلی ضعیف شده بود. بعد از چند ماه به طرز عجیب و باور نکردنی یه روز همسرم اومد خونه و گفت عمل بستن رو انجام داده! اون موقع خیلی تعجب کردم، چون از شخصیت و خجالتی بودنش خیلی بعید بود ولی نمیدونم تقدیر چطور اینو برامون رقم زد... دقیقا پسرم یک ساله بود که حضرت آقا صحبت فرزند آوری کردن، اوایل می‌گفتم خب حیف شد ما که دیگه نمیتونیم ولی هر چه می‌گذشت عطش فرزند آوری بیشتر در وجودم شعله می‌کشید و هر چه جلو میرفتیم، حضرت آقا بیشتر توصیه می‌کردن... من با همسرم زیاد در این باره حرفی نمیزدم، بیشتر فکر میکردم و افسوس میخوردم. حتی یک سال سراغ درس رفتم فقط برای اینکه کمتر به این قضیه فکر کنم و دنبال یه کار مفید باشم ولی باورم نمیشد که اصلا فکرم از این قضیه منحرف نمیشه، تمام دعام این بود که خدایا من به معجزه ایمان دارم یا معجزه وار به من فرزند دیگری بده یا من رو از شر این فکر وسوسه کننده خلاص کن. همون موقع ها اتفاقا برای کانال شما یه دلنوشته کوتاه هم ارسال کردم و نوشتم که هنوز منتظر معجزه هستم. دیگه اصلا امیدی نداشتم فقط گریه می‌کردم و استغفار که خدایا من چه گناهی کردم که اینطور عقوبت میشم. خدایا منو ببخش خدایا من قدر فرزندان سالم، همسر خوبم، سلامتی و خیلی از نعمتهایی که بهم دادی رو ندونستم، ناشکری های زیادی کردم و تو بخشنده ای... مدام با خدا صحبت می‌کردم، خدایا نکنه نیتم خالص نیست، اگر اینطوره من رو، تو راهی که به صلاحمه قرار بده، بعدها بیشتر با همسرم صحبت می‌کردم، میگفتم اصلا بریم شیرخوارگاه، بچه بیاریم الان دیگه هیچ مشکلی بدون راه نیست، بیا بریم حداقل با یه دکتر مشورت کنیم و ایشون هم به شدت مخالفت می‌کرد. ولی من هر روز مصمم تر میشدم و خیلی جدی تر میگفتم بالاخره یه راهی پیدا می‌کنم 👈ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۶۷۴ همسرم استدلالش این بود که این خواست خدا بوده که این اتفاق بیفته و ما دیگه بچه نیاریم ولی من قبول نمی‌کردم و می‌گفتم ما نباید کاری رو که خودمون انجام میدیم رو، صرفا بذاریم به حساب خواست خدا... خلاصه دیگه نگم که چی گذشت تو اون چند سال که خودش یه کتابه دو بار راضی شد که عمل باز کردن رو انجام بده، هر دو بار طی یک اتفاق نادر و عجیب کنسل شد، دیگه حال روز انسانی که همه زندگیشو باخته، داشتم و کم کم داشت باورم می‌شد که قسمتم نیست... تا اینکه اتفاقی تو یک مهمونی، دوستی که تو مرکز باروری زوج‌های نابارور کار می‌کرد و همسایه دیوار به دیوار مون بود، درباره مشکل مون راهنماییم کرد و گفت، اصلا عمل باز کردن کار درستی نیست و جواب دهی خیلی ضعیفی داره، بهترین و راحت ترین راه، آی وی اف هستش، مخصوصا که خانوم مشکل ناباروری نداشته باشه، صد در صد جواب میده... و از اونجایی که خدا بخواد کاری بشه، خیلی خیلی قشنگ انجام میشه... دوباره خیلی جدی شروع کردم با همسرم صحبت و قرار شد برای بار آخر استخاره کنه که این‌بار هم بریم دنبال این کار یا برای همیشه فراموش کنیم. جواب استخاره خیلی خوب اومد و اینکه کار بسیار پسندیده ای هست و باعث تعجب همه میشه بعد از اون انگار همه کارها رو روال افتاد چند روز یکبار به همراه همسایمون که دکترم بود، به مرکز مراجعه می‌کردم برای انجام کارها و هر بار در کمال ناباوری زوجهایی رو که برای درمان به اونجا اومده بودن رو می‌دیدیم که چقدر مشقت و سختی متحمل شدن، سالهاست مراجعه میکنن، چه هزینه ها کردن و هنوز بچه دار نشدن... اولا از اینکه اینقدر راحت خدا دوتا دسته گل بهم داد و قدر ندونستم خجالت می‌کشیدم و دوم اصلا انتظار اینکه نتیجه بگیرم نداشتم و باور هم نمی‌کردم دوباره روزی بیاد نوزاد داشته باشم و میگفتم همین قدر که قدم تو این راه گذاشتم، شکر، خدا قبول میکنه ازم، چون مسیر خیلی سختی بود و مراحل ناراحت کننده ای داشت و نکات ریزی داشت که همه رعایت میکردن برای نتیجه گرفتن که تازه بیشترشون نتیجه نمی‌گرفتن و من بیشتر این نکات رو واقعا نتونستم رعایت کنم و دیگه تقریبا هر روز بیشتر به این حرف شوهرم می‌رسیدم که قسمتمون نیست ولی ته دلم میگفتم حداقل اون دنیا میتونم بگم به حرف رهبرم بی تفاوت نبودم و بالاخره یه کاری کردم. درست زمانی که سردار دلها ما رو تنها گذاشت، استراحت مطلق بودم، خیلی بی‌قرار و ناراحت و ناامید بودم و می گفتم من که باردار نیستم، پس برا چی نرم تشییع، رفتم و تمام مسیر گریه کردم. وقتی چند روز بعد وقتی آزمایش دادم، فهمیدم که باردارم فقط در بهت و تعجب بودم حتی تا آخر بارداری هم همینطور همسرم خیلی خوشحال بود. هم به خاطر کرونا، هم به خاطر استرسهای مراکز درمان، زیاد دکتر نرفتم هر جا میخواستم برم، میدونستم که با کلی هجمه مواجه میشم که دیگه میخواستی چیکار، هم دختر داشتی، هم پسر... حتی برای غربالگری هم نرفتم، با خودمون گفتین جای اگر مشکلی هم داشته باشه ما که اهل سقط کردن نیستیم، پس برا چی بریم. هر دو فقط خدا رو شکر میکردیم، مخصوصا روزی که سونوگرافی دوقلو بودنشون رو اعلام کرد، باورش واقعا سخت بود، این همه لطف خدا... 👈ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۶۷۴ من تصمیم گرفتم این‌بار هم، با وجود اینکه دوقلو باردار بودم، طبیعی زایمان کنم. تحت نظر ماما بودم، ایشون خیلی به من روحیه می‌داد که اینکار خوبه و شدنی، خلاصه بعد از یک بارداری سخت و سنگین و پر استرس آخر ماه ۸ کیسه آب پاره شد و دوقلوها سال ۹۹ به دنیا اومدن و دوقلو داری، که برای ما به طرز عجیبی سخت بود، دست تنها به کمک یه دختر ۱۲ ساله و پسر ۸ ساله که به لطف کرونا آنلاین بودن... کمترین انتظار کمک از همسرم تا الان نداشته و ندارم، مهربون هستن و بچه دوست ولی اصلا تحمل سختی هاشو ندارن اتفاقا کسایی که میشناسنشون، میگن که با این روحیات همسرت، چطور دوباره بچه خواستی؟ و امان از حرف مردم، واقعا کمکی که نمیکنن هیچ، چطور می تونن با زبون شون به جای انرژی و آرامش دادن، استرس و دلشوره بدن! وقتی می فهمیدم گاهی ته دل همسرم خالی میشه و نگران آینده بچه ها سعی میکردم تو اون زمان که خودم احتیاج به همراهی داشتم بهش انرژی و امید بدم. خودم توان روحی خیلی عالی ندارم و از دیدن بعضی افراد و حتی خوندن تجربه شون تو این کانال واقعا از خودم خجالت میکشم، حتی با وجود اون همه تمنا برای بچه آوردن بعضی وقتا دوقلو داری خیلی بهم سخت میگذره و یهو از دلم رد میشه که نکنه واقعا به صلاح من نبود و به زور حاجت گرفتم ولی بازم دوباره به خودم میگم نه من چندین سال هر روز از خدا خواستم اگر به صلاحمه بده در غیر این صورت نمیخوام. ولی همسر واقعا توان روحی دوقلو رو نداره یعنی خانوادگی اینطوری هستن و من خیلی خوشحالم که که دوقلوها رو خدا تو کرونا به ما داد، واقعا جز الطاف خفیه بود که هم جایی نریم با دوقلوها که همش بخوان بهمون بگن خودت خواستی، دیگه حالا بکش هر چند که چند نفری گفتن... کرونا باعث شد دختر و پسر بزرگم خونه باشن و واقعا کمک دستم بودن و بعد از خدا فقط امیدم به اونا بود و اصلا رو کمک همسر هیچ‌وقت حساب نکردم چون میدونستم در توانش نیست شب بیداری ها، موقع واکسن زدن، موقع دندون در آوردن، کلا بچه های آرومی نبودن، بیشتر شبها منم باهاشون گریه میکردم. از بی کسی خودم دلم میسوخت، از اینکه یه دختر بچه ۱۲ ساله باید بیدار بشه، کمکم کنه سر کلاس آنلاین دوتاشونو با هم بذاره رو پاش تا من به چند تا کارم برسم، از شش ماهگی، دخترم تو حموم بردن کمکم می‌کرد، از اینکه پسر ۸ سالم صبحا به جای اینکه من بهش صبحانه بدم، اون برامون چایی دم می‌کرد، خجالت میکشیدم، وقتی غذا خور شدن پسر و دخترم تو غذا دادن بهشون، کمکم میکردن. تازه وقتایی که من غصه میخوردم اونا بهم دلداری میدادن و از وجود دوقلوها خوشحال بودن و همش میگفتن اگر اینا نبودن چقد زندگیمون بی مزه بود البته همسر هم گاهی چرا کمک میکنه ولی شغلش طوریه زیاد خونه نیست ولی واقعا خیلی دوسشون داره سالهاست تبلیغ فرزندآوری میکنم، مخصوصا قبل دوقلوها میگفتم حالا من نمیتونم بیارم شاید تو ثواب فرزندآوری دیگران شریک شدم حالا هم همینطور و دلم میسوزه برا کسایی که مثل من در حسرت بچه هستن و امیدوارم این تجربه بهشون امید دوباره بده که هیچگاه در رحمت الهی بسته نیست هیچوقت نا امید نشن. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
سوال ۱۶۲ ۲۱ اسفند ۱۳ بهمن سلام به همه دوستان وتبریک ماه رجب بارداری ۴ رو میگذرونم و به شدت معده د
جواب سوال ۱۶۲ سلام ستایش جان در جواب این دوست عزیز یکی اینکه ببینن چی میخورن معدشون درد میکنه چیزای سرد یا گرم بعدش انجیر خیلی خوبه برا معده ناشتا البته بخورن ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
سوال ۱۵۶ ۱۵ اسفند سلام عزیزم من عضو کانالتون هستم . واقعا عالیه مطالب کانال خدا اجرتون بده . و خدا
جواب سوال ۱۵۶ سلام ستایش عزیزم در جواب این خواهر گلم من تو بوشهر کسی رو سراغ ندارم ولی یه نفر سراغ دارم که شهرهای دیگه ای هم میره شاید بوشهر هم بره آقای بیگوردی کارشون خوبه اینم شمارشون 0912 345 7727 ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سوال ۱۷۷ ۲۸ اسفند سلام.متولد۶۸ هستم. سال ۹۲ بود که بچه در شکم دچار خشکی شده و پس از سزارین در ماه ۹ بدلیل مشکل قلبی بچه از دنیا رفت. سه تا دیگه بچه هم سزارین دارم. دوره پریود که قبلا ۶ روز بوده به ۱۰ روز رسیده که اذیت کننده هست. میخواستم ببینم راهکاری سراغ دارید. ممنون ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سوال ۱۷۸ ۲۸ اسفند من ۱ دختر ۲ ساله و نیمه دارم دخترم ک ۱۱ ماهش بود ناخواسته با وجود جلوگیری باردار شدم متاسفانه قلب نداشت کورتاژ کردم الان ۱ هفتس باز فهمیدم ناخواسته باردارم همش استرس دارم مث دومی باشه و الان نزدیک نافم دولا میشم درد میکنه و ی کوچولو برجسته س نظرتون چیه؟ ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سوال ۱۷۹ ۲۸ اسفند سلام من سوالی داشتم بنده 32 سالمه شوهرم 41 ساله یه زایمان سزارین داشتم وهنوزبعدشانزده سال بچه دارنشدم دکتررفتم فقط تشخیص کیست تخمدان داده واینکه شوهرم به دکترمراجعه نکرده قبلا عادت ماهانه نامنظم داشتم چهارماه گذشته ماهانم منظم شدالان 35روزه ازآخرین ماهانم گذشته ممکنه باردارباشم واینکه باید برای درمان چع اقدامی کنم ممنون ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سلام خسته نباشید خانمی که گفتن رحمشون سرد بود گرم کردن رحم دو مثقال انذروت(از عطا ری تهیه کنید) پودر کنید به دو قسمت مساوی تقسیم کرده بعد با کمی آب دست رو خیس کنید ۹تا گلوله به اندازه نخود درست کنید که مجموع این دو مثقال هیجده تا نخود میشه روز اول دوم وسوم پریودی صبح ناشتا مثل قرص سه تا روز اول سه تا هم روز دوم و سه تا هم روز سوم قورت بدین با آب فراوان ونه تا ی دیگه رو هم برای .آه بعد بزارن این دستور برای کسانی که درد قاعدگی دارن خیلی خوب جواب میده ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سلام من۲۲سالمه ۱۵سالگی ازدواج کردم۱۶سالگی به اصرار خانواده شوهرم باردارشدم (تا۶سال بعد ازدواج با خانواده شوهرم زندگی میکردیم😢)۱۷سالگی پسرم بدنیااومد درطول دوره بارداری دکترا بهم میگفتن سنت کمه برات بنویسیم سزارین بشی قبول نکردم خداروشکر خوش زا بودم بچم راحت بدنیا اومد دوساله که شد بحض اینکه شیرشو برداشتم باردار شدم ناخواسته اینبار خانواده شوهرم زجرم دادن که بندازش(هم بخاطر بچم کوچیک بود هم اینکه بچه توراهیم دختر بود😔)خلاصه باز قبول نکردم ولی خیلی اذیتم کردن چه با دخالت هاشون چه باحرفای بیجاشون چند وقت قبل از اینکه دختر بدنیا بیاد مادرشوهرم فوت کرد دخترم که بدنیا اومد گفتن اسم اونو بزار رو دخترت قبول نکردم گفتم تا دیروز که نمیخواستینش الان اسم براش انتخاب میکنین الان خداروشکر به برکت وجود دخترم خونه دار شدم وروزیمونم خداروشکر خوبه خاستم بگم خانمای عزیز به خاطر سن کم خودتون یا بچتون نعمت خدارو از دست ندید بخاطر سن زیاد خودتون یا بچتون رحمت خدارو ازدست ندید نگید زنگوله پای تابوته نگید دستم خالیه نگید سنم کمه نگید بلد نیستم بچه داری کنم خداوقتی بچه میده روزیش هم میده حوصلشوهم میده ادامه پست بعد ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
#تجربه_خاطره سلام من۲۲سالمه ۱۵سالگی ازدواج کردم۱۶سالگی به اصرار خانواده شوهرم باردارشدم (تا۶سال بع
یه خاطره هم بگم از روزی که دخترم بدنیا اومد اونروز از صبحش رفته بودم بیمارستان واسه چکاپ تا ظهر که نوبتم شد بهم گفتن برو سونو بده ببینم وضعیت بچه چطوره ۴۱هفته بودم تا ساعت ۶نشستم واسه سونو دیگه حسابی خسته شده بودم گفتن برو اورژانسی بدنیا بیار منم حسابی خسته وگرسنه آخه ظهرم با یه ساندویچ سر کرده بودم(برنجی بودم وتا۲تا بشقاب نمیخوردم سیر نمیشدم😐)ایناهم بهم استرس دادن خلاصه رفتیم برای کارای بستری بخاطر کرونا نمیذاشتن شوهرم کارارو بکنه یا بیاد داخل ۲ساعت بدوبدو کردم ساعت۸بستریم کردن بهشون گفتم گرسنمه به همسرم بگید یه چیزی بیاره بخورم گفتن نمیشه😢یکی از کمک پرستارا که خشکبار واینا می‌آورد تو محل کارش میفروخت بهم گفت اگر تا۵صبح بزایی بهت یه بسته پشمک ویه بسته آجیل میدم😍(از بس گفتم گشنمه 😅😆)منم بچه دومم بود میدونستم خوش زا هستم گفتم تا ۱۲ونیم زایمان کردم بعدم میگیرم میخوابم گفت عمرااا😜خلاصه سرم فشار زدن پاشدم سرم گرفتم دستم هی تو راهرو راه میرفتم میگفتن درد داری بشین میگفتم من دارم درد میکشم میخوام زودتر تموم بشه (الکی میگفتم گشنم بود پشمک میخواستم😋)دیگه دردم شدید شده بود از اونور گرسنم بود اومدن معاینه کردن گفتن رحمم کامل بازه رفتیم برای زایمان حالا تواتاق زایمان بيسکوئيت گرفته بودم دستم میخوردم ومیگفتم گشنمه🙈ماما میگفت فشار بده من داد میزدم گشنمههههههه 😝بیچارها نمیدونستن بخندن یا بچتون بگیرن ماما دولا شده بود داشت می‌خندید که سر بچه اومد بیرون 😱از هوام که بچه الان بیفته گفتم یا فاطمه زهراااااا یکی از دانشجوها دید ذکر گشنمه شده یا فاطمه😅نگاه کرد دید سر بچه بیرونه داد زد بگیرش خدارو شکر ماما خودش جمع کرد بچرو گرفت😐 پرستار ها هی از جلو در اتاقم رد میشدن میخندیدن😅میگفتن دیگه گشنت نیس؟؟ ساعت۱۲وده دقیقه زایمان کردم پشمک واجیلمم از خانمه گرفتم😋😋 البته فرداش پولشو دادم دلم نیومد گفتم لابد لازم داره که تو بخش اینارو میفروشه انشالله بحق فاطمه زهرا خودش دامن همه اونایی که توحسرت بچه هستن رو سبز کنه😘 ببخشید طولانی شد ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
در مورد سوال اون خانومی که در غربالگری بهشون گفتند سندروم دانه جنینشون باید بگم اینا همش حرفه من سر دخترم 3سال پیش همینو گفتند دوبارهم رفتم غربالگری به طوری که فقط گفتند سقط تا خدا خیر بده خانم دکترم گفتند اول برو آمینو سنتز بعد اگه بد بود برو سقط خداروشکر وقتی جواب آمینو سنتزم اومد گفتند یه جنین دختر سالم فقط به مادر باردار استرس میخواند بدند به نظرم اصلا استرس نداشته باش اگه تو فامیلاتونم موردی از سندروم دان ندارید اعتنا نکن انشاءالله به سلامتی زایمان کنید برا ماهم دعاکنید ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سوال ۱۸۰ ۲۸ اسفند سلام خسته نباشید من ۱۸ سالمه و ناخواسته باردار شده بودم ماه پیش سقط داشتم ۱۲ هفته بود که توی شش هفته رشدش متوقف شده همیشه پریودم هام ۷ روزه بود حدود ۱۰ روز بعد از سقط خونریزی داشتم و بعدشم تا هفت هشت روز لکه بینی رفتم سونو برای بقایا وقتی خونریزی ایم قطع شد گف چیزی نمونده و الانم داری پریود میشی اومدم خونه و فرداش پریود شدم خونریزی مث همیشه هفت روز بود اما دو روز قطع شد که غسل کردم و رابطه داشتم بعد دو روز یکم ورجه وروجه کردم که دیدم با ترشح قهوهای مث ته مونده خون دارم تا الان طول کشیده باز ینی الان من ۱۲ روزه پریودم هفت روز خونریزی بعدشم لکه بینی (هی قطع و وصل میشه ) مشکلی دارم یا طبیعیه انقد طول کشیده ؟! لطفا جواب بدید ذهنم درگیره هر جی‌سرچم می‌کنم چیزی دست گیرم نمیشه ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥نماز بچه دار شدن❗(تضمینی) 💠آیت الله شاه آبادی 🌴 کــــانـــــال در محـــــضر علمـــــا 🌴 👇 https://eitaa.com/joinchat/890306563Ceb69f62f94
سلام وقتتون بخیر اگر واقعا میتونین این حرف مارو به گوش بالادستی ها برسونین بچه سومم مردادماه به دنیا اومده همون موقع برای وام فرزند آوری اقدام کردیم تا یک ماه پیش که نوبتمون شد حالا بعد از کلی ضامن معتبر بردن واینا چون ضامن یه بنده خدای گرفتار شده بودیم گفتن چون دوسه بار قستش عقب وجلو شده حساب شما خرابه وام رو نمیدین ماکلی روش حساب کرده بودیم مستاجر هستیم وبا یه ماشین داغون که قصدمون بود یعنی ماشینمون رو بهتر کنیم چون بعد از شش بار ثبت نام در قرعه کشی اسممون در نمییاد که نمییاد ما به خاطر وام وماشین بچه دارنشدیم که الان بخوایم طلبکار باشیم اما وقتی اینقدر الکی وعده میدن این خیلی بده ما که از خیرش گذشتیم ان شاءالله به بقیه راحت بدن یاعلی مدد ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
محصولات خوبی دارن هم برای لاغر شدن هم برای چاق شدن و کلی محصولات دیگه برای کودکان و بزرگسالان ✔️روش های تضمینی برای چاق و لاغر شدن! 👍 https://eitaa.com/joinchat/936902936C75db1cfe01
سارا سرابندی: سلام مهربانو خواستم داستان بارداری دومم رو بزارم ،من سر دختر اولم بشدت بارداری بدی داشتم و سزارین راحتی و بچه داری فوق العاده سختی دخترم اصلا خواب نداشت ریفلاکس شدید گریه های زیاد کلا داغون شدیم من وهمسرم،🤪🤪🤪 دست تنهام هم بودم که گفتم تا دخترم مدرسه ای نشه اصلا بجه دوم نمیخوام سال ۱۴۰۰تصمیم گرفتم مهربرم باشگاه و جلوگیری طبیعی هم داشتم رفتم باشگاه و ورزش های خیلی سخت انجام میدادم از لاستیک ودوچرخه گرفته تا دنبل ودراز ونشست با دستگاه درهمین بین لکه بینی هم داشتم اینم بگم که تخمدان پلی کیستیک بودم که پریود نامنظم داشتم لکه ها قطع شد و کرونا بشدت سختی گرفتیم اینقدر حال من وهمسرم بد بود که نا حرف زدن و خوردن نداشتیم این بیماری مسخره حسابی جونم رو گرفته بود تا اینکه حالمون روز ب روز بدترشد و رفتیم دکتر و گفت سی تی از ریه بدین من و همسرم سی تی دادیم ریه هامون در گیر بود و گفت بستری بشین و چون من دخترم کوچیک بود گفت من دارو بگیرم و باز باشم اولین شب تو بیمارستان که رفتم دارو بگیرم تزریق داشتم ۵یا ۶ساعت طول کشید و من همون شب باز لکه دیدم و کفتم از کرونا و استرسی که دارم هست این لکه بینی تا ۲ماه ادامه داشت و من پریود نمیشدم چند روز رمدسیور گرفتم ولی حال عمومی بدنم خوب نمیشد به همسرم میگفتم تو چرا خوب شدی ولی من نه یه شب از شدت گرسنگی ۷بار غذا خوردم ولی حالم خوب نبود از همه چی بدم میومد تا اینکه سرفه هام قطع شد ولی حالم هنوز بد بود از همه شنیده بودم که بعد کرونا پریود به تاخیر میوفته منم نگران نبودم که پریود نمیشم یروز خانوم همسایه بهم گفت تست بزن شاید بارداری منم که مطمئن گفتم امکان نداره ولی در کمال ناباوری ۵تا تست زدم همشون مثبت بازم گفتم هورمونام بهم ریخته واسه کرونا روز بعدش آزمایش دادم و واقعا من باردار بودم و سونو که رفتم در کمال ناباوری دکتر گفت ۴ماهه بارداری نمیدونستم گریه کنم بخندم ولی واقعا خدا بهترین هدیه رو در بهترین زمان بهمون داد که بهم بفهمونه زنگی در جریانه و بعد از سختی آسونی هست والان دخترم 6ماهه هست و یک ماه هم زودتر از موعد دنیا اومد و الان تصمیم دارم یه نی نی دیگه هم بیارم واقعا لذت بخش هست این جور بارداری که خودت ندونی و باردار باشی 😍😍😍😍😍😍😍😍 ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano