eitaa logo
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
17.7هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
66 فایل
مدیر @Yaasnabi تبادل نداریم اگر کانالو دوست دارید یه فاتحه برای مادر 🖤بنده بفرستید تا اطلاع ثانوی تبلیغ شخصی نداریم به آیدی بالا پیام ندید لطفا
مشاهده در ایتا
دانلود
۹۲۷ ما خانواده پرجمعیتی بودیم، من فرزند ششم خانواده بودم و ۳تا خواهر هم کوچکتر از خودم داشتم. از نظر اعتقادات خداروشکر خانواده مذهبی و معتقدی هستیم. من دوران کودکی ونوجوانی ام را در آن فضای پرجمعیت خانواده ام سپری کرده ام که با وجود تمام سختی ها و امکانات کمی که داشتیم و زندگی سختی که در اون قرار گرفته بودیم اما همیشه خوشحال و پر انرژی بودم. اون موقع ها که من کودکی بیش نبودم در مدرسه به عنوان سریدار ساکن بودیم. دوران بسیار خوشی داشتیم. من و خواهر های کوچکم با هم همبازی های خیلی خوبی بودیم، فاصله سنی زیادی با هم نداشتیم. روزهای جمعه وتعطیل هر کداممان که زودتر بیدار میشد آن دو را نیز بیدار می‌کرد تا در آن حیاط بزرگ دلباز ساعت ها بازی کنیم. نا گفته نماند که اکثر اوقات هم اقوام به خانه ما می آمدند و با هم بازی میکردیم. آن روز ها سپری شد و کم کم با ازدواج خواهرهای بزرگم و بزرگتر شدن ما جمعیت خانه ما هم کمتر و شوق و ذوق ما برای دیدن خواهرای متاهلم بیشتر می‌شد. من بعد از گرفتن دیپلم وارد حوزه شدم و درس شیرین طلبگی را آغاز کرد. م در این مدت خواستگاران زیادی می آمدند ولی پدرم قبول نمیکرد تا خواهر بزرگتر در خانه هست کوچکتر ازدواج کند. من لیسانس را گرفتم و در کارشناسی ارشد قبول شدم اینجا خواهر بزرگترم ۲ سال بود که متاهل شده بود. ۲۲ سالم بود و سال اول فوق لیسانس بودم که بلاخره بعد از اصرار زیاد یکی از خواستگارانم به پدرم، ازدواج من سر گرفت و کلا تمام ماجرای خواستگاری و عقد و عروسی من کمتر از یک ماه طول کشید. اردیبهشت ۹۴ بود. فقط توانستم یک مقدار از وسایل ضروری زندگی را تهیه کنیم و با مراسم بسیار ساده فصل جدید از زندگیم شروع شد. خانواده همسرم و اقوامش سر بچه حساس بودند و میخواستن زود بچه دار شوم و مدام سراغ میگرفتن با اینکه فقط مدت کوتاهی از زندگی مششترکمان نگذشته بود. حقیقت ما هم از بچه بدمان نمی آمد، اما متاسفانه باردار نشدم و به دکتر مراجعه کردیم. طی آزمایشاتی که دادیم همسرم بیماری واریکوسل داشتند و باید عمل می‌شدند. آن روز ها گذشت و آذرماه بود حال هوای اربعین و محرم دیوانه ام کرده بود. تصمیم گرفتیم منو همسرم پیاده روی به دیار عشق سفر کنیم. در آنجا به امام حسین و اهل بیت توسل کردم. وقتی به مرقد مطهر امام موسی کاظم و امام جواد رفتیم، یک دل سیر با امام جواد صحبت کردم و آرزوی دنیایم ام را از او خواسته ام که فرزندی به من عطا کند تا نور چشم من در دنیا و آخرت باشد. بعد از برگشت نوبت عمل گرفتیم و با توکل بر خدا همسرم عمل کرد و خداروشکر عمل همسرم موفقیت آمیز بود و بعد از ۳ماه نتیجه گرفتیم. خدا میداند آن روزی که من بی بی چک گرفتم و دوخط نشان داد چقدر خوشحال بودیم. آن روز سالگرد ازدواجمان بود و این بهترین هدیه دوران عمرم بود و خدا رو صد هزار مرتبه شکر که بعد از ویار سخت و بارداری سختی که داشتم پسر گلم آقا محمد جواد آذر ماه بدنیا آمد. همان ماهی که به پابوس امام حسین ع رفته بودیم و از آنها طلب فرزند کردیم. زایمان بسیار سختی داشتم اما چهره معصوم و دوست داشتنی پسرم تمام دردهایم را آرام می‌کرد. دوباره بعد از ۳سال خدا به من لطف کرد و مرا لایق مادری دانست و برای بار دوم صاحب گل پسری زیبا و دوست داشتنی شدم. الان پسر بزرگم ۷ سالشه و پسر دومم ۳ونیم سالشه با اینکه بارداری و و زایمان سختی دارم اما از خدا خواستم که باز به من فرزندانی عطا کند و اکنون که شاغل هستم ۱۲ هفته اس که باردارم و برای دیدن فرزند گلم که هنوز نمیدانم چیست لحظه شماری میکنم. الان همه خواهر هایم ازدواج کردن و حتی کوچکمان که دهه ۸۰ است، بچه دارد. از خدا میخوام که کمکم کند تا باز بتوانم فرزندانی دیگر بیارم و نسل شیعه را زیاد کنم و اگر لایق باشم برای امام زمانم سربازانی تربیت کنم. البته بعد از بارداری سومم همسرم دیگر موافق نیست باردار شوم اما اگر خدا بخواهد راضی می‌شود. چون شاغل هستم بسیار اذیت شدم بطوری که من بخاطر ویار بدی که دارم هیچ غذایی را نمیتونم بخورم و هر یک روز درمیان سُرم و آمپول وصل میکنم تا کمی حالم بهتر شود. اگر خدا بخواهد دوست دارم تا ۵ بچه را بیارم تا بچه هایم را از همبازی شدن با هم محروم نکنم تا آنها هم لذت خواهر برادری در ذهنشان بماند. این نکته را هم بگوییم که ما با وجود اینکه پرجمعیت بودم ولی همگی درس خوندیم و ۴تا از خواهرا و ۲تا از برادرانم شاغلیم. از شما مخاطبین خوب کانال میخوام برایم دعا کنید تا بسلامتی این دوران نیز بگذرد از خداوند میخواهم که به هرکس که طعم قشنگ فرزند را نچشیده است خدا به او ذریه پاک عطا کند. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ✅ وزیر اقتصاد: والدین از درگاه ملی خدمات برای خرید سهام ۱.۵ میلیونی نوزادان متولد ۱۴۰۱ تا پایان امسال اقدام کنند. 👈 آدرس درگاه ملی: https://my.gov.ir/ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دخترم پارسال به سن تکلیف رسید و روزه اولی بود. چون خودم خاطره ی خوبی از سن تکلیف و جشن تکلیفم داشتم ☺️دوست داشتم که دخترم هم خاطره خوبی تو ذهنش بمونه و اعمال عبادی براش شیرین باشه 😋 بنابرين سعی کردم جشن عبادت رو به بهترین شکل براش برگزار کنم. البته اقوام و اطرافیان هم خیلی تو این خاطره ی شیرین موثر بودن ( با هدایایی که برای دخترم گرفتن و تبریکاتی که گفتن) با آغاز ماه رمضان هم روزه داری رو همراه ما شروع کرد و من سعی کردم با دلش راه بیام و هرچی که دوست داره برای سحر و بخصوص افطار براش آماده کنم تا با شوق بیشتری روزه بگیره همچنین سعی کردم رفتار بسیار مهربانانه ای باهاش داشته باشم و سخت گیری نکنم و چون زمان مدرسه بود از لحاظ درسی هم اصلا بهش سخت نگرفتم، هرچند خودش به درسش خیلی اهمیت میده🤲 یه چیزی که روزه داری رو براش سخت کرده بود یکی گرمای هوا بود، بخصوص روزایی که مدرسه داشت و یکی هم اینکه متأسفانه می دید خیلی از هم کلاسی هاش روزه نمیگیرن و روزه خواری میکنن 😔 اینجا بود که من خیلی باهاش حرف میزدم و سعی می‌کردم از لحاظ فکری بهش انرژی بدم. در پایان ماه رمضان هم خودم و پدرش و تعدادی از فامیل بهش جایزه دادیم 😍 الان یه طبقه ی کمدش پر از هدایای جشن تکلیف و روزه داری ش هست و کلی باهاشون ذوق میکنه😄 خداروشکر نمازش رو هم معمولا سر وقت میخونه، امسال اعتکاف شرکت کرد و دوسه روزی هم با خودم تو خونه روزه مستحبی گرفت. الان هم با نزدیک شدن به ماه مبارک رمضان شوق داره که هر چه زودتر این ماه از راه برسه. خودم هم سعی میکنم همیشه با هدایای فرهنگی بچه های فامیل و همسایه رو در مناسبت های مختلف دینی خوشحال کنم و براشون خاطره خوبی رو رقم بزنم انشاءالله که همه بچه هامون دیندار و با ایمان باشن🤲🤲🤲 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
من ۳ تا بچه دارم. دوتا دختر ۶ و ۸ ساله و یه پسر۳ ساله. از یک سالگی پسرم فعالیت کاریمو تو خونه شروع کردم و خیلی پیش اومده خانومایی که یه دونه بچه داشتند، بهم گفتن چجوری میتونی با ۳ تا بچه کار کنی ما با یه بچه داریم شهید میشیم😅 به نظرم اگر زمانمون و درست مدیریت کنیم با ۳ تا بچه که هیچ با ۱۰ تا بچه هم میشه کار کرد. و واقعا از برکت و روزی بچه سومی چه از نظر معنوی چه از نظر مالی، کلی تو زندگیم تغییر ایجاد شده من دوس دارم چهارمی رو هم بیارم و البته پرقدرت تر هم کار کنم🤛🏻🤜🏻 ولی فعلا همسرم موافق نیستند. من تازه فهمیدم مادرای تک فرزندی چه سختی رو متحمل میشند چون امسال هر دو دخترم با هم مدرسه میرن و پسرم دائم به من چسبیده، در صورتی که وقتی خواهراش هستن حتی شده چندین ساعت طرف من نیومده و دلم میسوزه که پسرم داره سه سالش میشه و همبازی هم سن خودش و نداره. در آخر میخواستم به همه خانوما بگم که بچه هیچ وقت مانع رشد ما نمیشه چه بسا که باعث بیشرفتمونم بشه من که اینو به چشم خودم دارم میبینم. ما میتونیم تو خونه و کنار خانواده ی کسب درآمد متناسب با روحیه مون داشته باشیم که هم حالمون باهاش خوب باشه هم به اقتصاد خانواده کمک کنیم✌️🏻 متاسفانه چیزی که این روزا داره وقت مارو هدر میده استفاده نادرست از گوشی و فضای مجازیه، ما هر روز کلی زمان از دست میدیم و خودمون غافلیم که اگر از همین زمان های مرده استفاده کنیم کلی میتونیم تو زندگیمون پیشرفت کنیم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌مراقب بچه های نوپا باشید... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۹۲۹ ۴۱ سال سن دارم و در یک خانواده پر جمعیت بزرگ شدم. در سن ۱۹ سالگی ازدواج کردم و همسرم یک سال از من بزرگتر هستن. ما اوایل زندگی به بچه فکر نمی کردیم و دوست نداشتیم زود بچه دار بشیم. تا اینکه بعد از حدود ۷ سال دیگه دیدم زندگی بدون بچه خیلی تکراری و یکنواخت شده نزدیک به یکسال می‌شد که اقدام به بارداری کرده بودم ولی بی نتیجه بود. خیلی نگران شده بودم، مخصوصا که از دوستان و اطرافیان که از من کوچکتر بودن یا دیرتر ازدواج کرده بودن بچه دار شده بودن یا دومین بچه را باردار بودن. به خدا توکل و توسل کردم و ازش خواستم که من هم طعم مادر شدن رو بچشم تا اینکه ماه مبارک رمضان تمام روزه هایم رو گرفتم و روزهای آخر ماه مبارک نزدیک افطار حالت تهوع داشتم. یکم شک‌ کرده بودم ولی باز میگفتم شاید به خاطر روزه است. تا اینکه شب عید فطر که بیرون بودیم موقع برگشت بی بی چک گرفتم و در کمال ناباوری مثبت شد. به قدری خوشحال شدیم که من و همسرم نماز شکر خواندیم. فروردین ۹۴ پسر گلم موقع اذان مغرب دنیا اومد. یه پسر بسیار آروم و دوست داشتنی. تا ۵ سالگی پسرم به بچه دوم فکر نمی‌کردیم. وقتی تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم که کرونا اومد و نگران بودیم از اینکه تو این اوضاع کرونا باردار بشم. گذشت تا اینکه پسرم کلاس اول و دوم رو گذروند. دیگه خیلی دلم بچه میخواست مخصوصا که دیگه پسرم یه همبازی میخواست و همش به ما می‌گفت که من تنهام و نه خواهر ونه برادر دارم ولی بقیه بچه ها دارن . فاطمیه پارسال، مادر عزیزم فوت کرد.😭خیلی حال روحی بدی داشتم دیگه چیزی خوشحالم نمی‌کرد. بعد از یکسال از فوت مادرم شب یلدا متوجه شدم باردارم. خیلی خوشحال شدم همش میگفتم شاید با وجود این بچه یکم از غم نبود مادرم کم بشه. دکتر رفتم و بعد از سونو گرافی گفت در هفته ششم بارداری هستم ولی هنوز قلب جنین تشکیل نشده، دوهفته دیگه بیا برای سونو مجدد. سه هفته گذشت من از صبح روزی که میخواستم عصر برای سونو برم دل درد و کمردرد داشتم به لکه بینی افتادم. خیلی نگران شدم تا اینکه رفتیم سونو و دکتر گفت متاسفانه قلب جنین تشکیل نشده😔 به خونه که برگشتیم درد هام بیشتر شد و دوباره به بیمارستان رفتیم و روز بعد عمل کورتاژ کردن خیلی اذیت شدم. نمی‌دونم حکمت خدا چی بود که در شب آرزوها، آرزوی منو پسر و همسرم از بین رفت😔 ولی الان با وجود اینکه سقط خیلی سختی داشتم، بیشتر از قبل دلم بچه میخواد مخصوصا که تجربه دوستان رو میخونم که با داشتن فرزند بیشتر، حس و حال خوبی دارند. نمی‌دونم خدا دوباره من رو لایق مادر شدن می‌دونه؟ عزیزان اگر قصد دارید چند فرزند داشته باشید، نگذارید خیلی فاصله بیوفته بین بچه ها. من الان که بگذشته نگاه میکنم، میبینم خیلی اشتباه کردم که دیر به فکر بچه دار شدن افتادم و دلم خیلی برای پسرم می‌سوزه که تنهاست و در حقش یه جورایی ظلم کردم.🥺 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
منم اومدم تجربه روزه اولی بودنم رو بگم 😁 اول اینکه تو محاسبات سنی من اشتباه شد و ۱ سال زود تر روزه گرفتم😂 اون سالی که روزه اولی بودم از گرم ترین تابستونا بود و ساعت ۹ افطار می‌شد. 😇 یه دختر لاغری که از نظر دیگران جون نداشت و همسایه مون مداوم به مامانم گوش زد می‌کرد نذار بگیره و قیافه من که ناراحت میشدم از این که منو دست کم میگرفتن.😕 خلاصه ماه رمضون شد و کلی خاطرات خوب و بامزه برام رقم زد.🤩 روزه روز اول ماه مبارک خونه مامان بزرگ و پدربزرگ سپری شد و مامان بزرگم برای تقویت روحیه من گفت بریم خرید که سفره افطار رو شما بچینی و من خوشحال که مسئولیت به این مهمی رو بهم دادن 😅😍 رفتیم خرید و هرچی دلم خواست خریدم و بعدش با مامان بزرگ رفتیم پارک از اذان خیلی گذشته بود و من اصلا دلم نمیخواست برم خونه 😅 خلاصه مامان بزرگ با ترفند های مختلف تلاش کرد که من رو ببره خونه، وقتی رسیدیم خونه قیافه خسته روزه دارانی که منتظر منو مامان بزرگ بودن😫 تازه میخواستم سفره رو هم تزئین کنم 🤪 و قیافه خانواده🤨😫 تازه میگفتم تا سفره رو نچیدم،، حق ندارید بخورید😅 خلاصه افطار ما شد ساعت ۱۰ شب 😲 حالا چون روزه میگرفتم و فهمیده بودم باهام کنار میان، اصرار کردم شب خونه مادبزرگ بخوابم و جواب داد😎 حالا بابا بزرگم بنده خدا هم کار سختی داشت، هم سن بالا و توی اون هوای گرم روزه می‌گرفت گاهی که غر میزد بنده خدا، منم میگفتم اگر غر بزنی از ثوابش کم میشه و بعد مامان بزرگ به بابابزرگ میگفت ازین فسقل بچه یادبگیر😂😎 مامانم خیلی رو روزه گرفتنم حساس بود یادمه مامانم رفته بود خرید، بابام بهم میگفت ولش کن بخور من به مامانت نمیگم، منم گفتم من برای مامان روزه نگرفتم من برای خدا روزه گرفتم😎😂 کاش آدم اخلاص بچگی رو الانم داشت🤗 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دوتا فرزند اولم طبیعی به دنیا اومدن و خداروشکر هیچ مشکلی نداشتم البته درد زایمان طبیعی رو مثل همه مادران عزیز داشتم. فرزند سومم بریچ بود (با پا بود) بخاطر همین به اجبار سزارین شدم😭 بعد از زایمانم به شدت درد داشتم خییییلی، با اینکه بخیه ها مشکل خاصی نداشتن اما مدتها بعد از زایمانم درد داشتم. تجربه زایمان طبیعی و سزارین مصمم کرد که فرزند چهارمم رو حتما طبیعی به دنیا بیارم. بعد از بارداری رفتم پیش دکتر سیده سکینه لطیفی متخصص زنان که بسیار مذهبی و متعهد بودن و تو قم کسانی رو که سزارین شده بودن رو با زایمان طبیعی فرزند بعدی شون به دنیا می آوردن. چندین ماه تحت نظر ایشون بودم تا اینکه هفته ۳۲ سونوگرافی دادم و باز هم فرزندم بریچ (با پا) بود. تو این مدت خیلی تلاش کردم تا سفالیک بشه. از طب فشاری گرفته تا هر ورزش و راهکاری که فکرش بکنید. ولی نچرخید که نچرخید... روزهای آخر دوباره رفتم پیش دکتر لطیفی یه سونو دیگه برای بررسی وضعیت جفت و جنین و وضعیت خونرسانی نوشتن، این سونوگرافی انجام دادم و دوباره رفتم پیش دکتر گفتن همه چی خوب هست. گفتم دکتر چه کنم نمیخوام سزارین بشم. دکتر که تو این مدت اصرار من بر زایمان طبیعی رو دیده بودن، گفتن خب شنبه بیا بیمارستان برات میچرخونم. باورم نمیشد خیلی خوشحال شدم شنبه فرا رسید و من رفتم بیمارستان فرقانی بستری شدم. دکتر لطیفی به همراه یکی از همکارانشون به نام دکتر میرج زحمت چرخوندن بچه رو کشیدن. لحظه به لحظه قلب بچه چک میشد و با دستگاه سونو گرافی وضعیت بچه مشخص میشد. دکترا بالاسرم چهار قل میخوندن و آروم آروم کارشون انجام میدادن. منم برای حضرت زهرا و حضرت نرجس و حضرت معصومه صلوات می‌فرستادم و توسل میکردم. کل کارشون حدود یک ربع طول کشید وقتی کارشون تموم شد و بچه چرخید همه دکترا و پرستارها کف میزدن. البته مدد ائمه بود که این کار با موفقیت انجام شد بعدش هم به لطف خدا بچه با زایمان طبیعی به دنیا اومد. دکتر لطیفی میگفتن اشتیاق شما به زایمان طبیعی باعث شد این کار انجام بدیم مادرهای عزیز نگذارید به راحتی سزارین بشید بدونید سزارین برای اضطرار هست ان شاالله که پزشک های دیگه هم شروع کنن و این کار تو بیمارستان ها انجام بدن و مادران هم استقبال کنن. همین جا هم از دکتر لطیفی تشکر میکنم البته زبان من قطعا قاصر هست از تشکر اجرشون با ائمه 🌺🌺 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌 «ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من ۳ تا بچه دارم. دوتا دختر ۶ و ۸ ساله و یه پسر۳ ساله. از یک سالگی پسرم فعالیت کاریمو تو خونه شروع کردم و خیلی پیش اومده خانومایی که یه دونه بچه داشتند، بهم گفتن چجوری میتونی با ۳ تا بچه کار کنی ما با یه بچه داریم شهید میشیم😅 به نظرم اگر زمانمون و درست مدیریت کنیم با ۳ تا بچه که هیچ با ۱۰ تا بچه هم میشه کار کرد. و واقعا از برکت و روزی بچه سومی چه از نظر معنوی چه از نظر مالی، کلی تو زندگیم تغییر ایجاد شده من دوس دارم چهارمی رو هم بیارم و البته پرقدرت تر هم کار کنم🤛🏻🤜🏻 ولی فعلا همسرم موافق نیستند. من تازه فهمیدم مادرای تک فرزندی چه سختی رو متحمل میشند چون امسال هر دو دخترم با هم مدرسه میرن و پسرم دائم به من چسبیده، در صورتی که وقتی خواهراش هستن حتی شده چندین ساعت طرف من نیومده و دلم میسوزه که پسرم داره سه سالش میشه و همبازی هم سن خودش و نداره. در آخر میخواستم به همه خانوما بگم که بچه هیچ وقت مانع رشد ما نمیشه چه بسا که باعث بیشرفتمونم بشه من که اینو به چشم خودم دارم میبینم. ما میتونیم تو خونه و کنار خانواده ی کسب درآمد متناسب با روحیه مون داشته باشیم که هم حالمون باهاش خوب باشه هم به اقتصاد خانواده کمک کنیم✌️🏻 متاسفانه چیزی که این روزا داره وقت مارو هدر میده استفاده نادرست از گوشی و فضای مجازیه، ما هر روز کلی زمان از دست میدیم و خودمون غافلیم که اگر از همین زمان های مرده استفاده کنیم کلی میتونیم تو زندگیمون پیشرفت کنیم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا