هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۶۴٧
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#بارداری_بعداز_۳۵_سالگی
#رزاقیت_خداوند
#سختیهای_زندگی
#قسمت_اول
فرزند اولم محمد مهدی را در سن بیست و یک سالگیم به دنیا آوردم و دقیقا بعد از دو سال و بیست روز فرزند دومم فاطمه خانم به دنیا آمد.
از لحاظ مالی زیاد روبه راه نبودیم ولی عنایت و لطف الهی بعد از هر فرزند در زندگیمون کاملا مشهود بود.
دخترم که پیش دبستانی رفت شروع کردم به تحصیل و کارشناسی را با دو فرزند گرفتم. اواخر تحصیلم بود که متوجه شدم فرزند سوم را باردار هستم وهنوز دو ترم دیگر مانده بود با لطف خدا و همکاری همسرم، دخترم حین امتحاناتم به دنیا آمد. و جالبتر آنکه آن ترم در دانشگاه در رشته خودم نفر دوم شدم.
بعد از پایان کارشناسی، بعد از یک فاصله چند ماهه ارشد را شروع کردم وحین تحصیل کار تدریس را شروع کردم و خدا را شکر با آمدن فرزند سوم اوضاع مالی کمی روبراه شد.
تا اینکه فرمایشات حضرت آقا و ناراحتی ایشان مبنی بر تحدید نسل و کنترل جمعیت ما را برا آن داشت که برای فرزند چهارم اقدام کنیم که مخالفت اطرافیان و تعجب آنان از اینکه چهار تا بچه....!!
البته این رو هم بگم که در اقوام، اغلب دو یا یک فرزند دارند که همین باعث می شد که من را نیز از آوردن بچه منصرف کنند. اما گوشم بدهکار این حرفا نبود. رهبرم امر کرده و من باید از ایشان تبعیت می کردم.
بار دیگر خداوند عنایت کرد و فرزند چهارم را در سن ۴۰ سالگی باردار شدم. من دل به فرموده رهبرم دادم و میدانستم که دست خداوند حافظ و مراقب کودکم است و فقط توکل به او کردم.
در ماه پنج بارداری بودم که پسرم در یک سانحه از دنیا رفت و من ماندم و خاطرات و داغ عزیز از دست رفته ام... چهار و ماه و نیم بعد علیرضام به دنیا آمد و شد شبیه محمد مهدیم و من هر روز خدا را شکر می کنم که لطفش شامل حالم شد و این عزیز دل را برای من هدیه کرد تا جای خالی پسرم کمتر آزارم دهد.
👈 ادامه در پست بعدی...
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۶۴٧
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#بارداری_بعداز_۳۵_سالگی
#رزاقیت_خداوند
#سختیهای_زندگی
#قسمت_دوم
بعد از یکسالگی فرزند چهارم، به فکر آوردن فرزند دیگری افتادم. از خدا می خواستم اگر لایقم میدونه فرزندی سالم و صالح بهم عطا کنه.
بعد از فوت فرزند اولم زندگی را طور دیگری میدیدم. دوست داشتم کاری کنم که رضای خدا و امام زمانم در آن باشد. در صحبتهای آقا فرزندآوری را جهاد ذکر کرده بودند و من نیز می خواستم اینگونه جهاد کنم، باورتان نمی شود گاهی اوقات سر خاک پسرم از خدا طلب اولادی دیگر می کردم تا اینکه در دو سالگی فرزندم علیرضا متوجه شدم باردارم.
خیلی ذوق کردم و فقط با همسرم در میان گذاشتم، اما بعد از چند هفته بچه ام سقط شد، درسته که خیلی ناراحت شدم ولی از خدا خواستم آنچه که برایم خیر است و حکمتش است برایم رقم بزند. تا بعد از گذشت یک ماه و نیم بعد متوجه شدم مجدد باردارم.
این بار هم خودم و بچه ام را سپردم به خدا، اینبار نیز غیر از همسرم به کسی نگفتم حتی احتیاط میکردم دختر بزرگم که الان بیست سالش بود متوجه موضوع نشه فقط در سه ماهگی، مادرم را در جریان گذاشتم تا برایم دعا کند، زیرا به دعای مادر خیلی اعتقاد دارم.
تا شش ماه بارداریم را کسی متوجه نشد و این مدت خیلی بهم سخت گذشت، میترسیدم از تجربه بارداری قبلی و همزمانیش با فوت پسرم. همین باعث شده بود که از همه کناره بگیرم.
خلاصه بعد از شش ماه اطرافیان متوجه شدن، بعضی ها شماتتم میکردن و بعضی دیگر تشویق. اما این تشویقها و شماتتها هیچ تاثیری روی من نداشت، من نیت جهاد کرده بودم.
آزمایشهای غربالگری هم فقط اولی رو رفتم بعد سپردم به خدا، خانم دکترم برام نوشتن آزمایش غربالگری و من به ایشان گفتم بچه اگر مشکل هم داشته باشد سقط آن حرامه، سپردم به اون بالایی و خانم دکتر عزیزم هم قبول کردن.
در نوزدهم فروردین فرزند پنجم به دنیا آمد زیبا و دوست داشتنی با سزارین و این چهارمین سزارین بنده بود.
نکته ای که اینجا لازم است بگویم اینکه در بیمارستان برای ترخیصم، دکتر کشیک خیلی به من تشر زد که چه خبره اگر من جای دکترت بودم لوله هاتو می بستم بدون اینکه به خودت بگم. و من در جوابشان گفتم من بچه هامو با نذر از خدا گرفتم تا انشالله شیعه امیرالمؤمنین علیه السلام بشن.
در دو ماهگی فرزندم همسرم کرونای شدیدی گرفت و فقط و فقط دست الطاف الهی و معجزه امام رضا همسرم را بهم برگردوند.
در حال حاضر ۴۶ سالمه و فرزند آخرم دو ساله شده و همبازی برادر پنج ساله اش. داماد هم دارم، دخترم یکساله که ازدواج کرده.
انقدر سرم شلوغه که وقت سر خاروندن هم ندارم، درسو دانشگاه و تدریس رو هم گذاشتم برای بعد از بزرگ شدن بچه هام. انشالله نیت دارم بخونم برای دکترا...
عزیزانم خودتون را بسپرید به اون بالایی و همهچیز را از ته دل از او طلب کنید اگر حکمتش بود انشالله عنایت میکند.
دوم اینکه بحث فرزندآوری در حال حاضر جهاده و چه ثوابی بالاتر از جهاد، به بهانه های واهی از آوردن فرزند دوری نکنید، یقین بدونید گاهی این تاخیرها باعث یک عمر پشیمانی میشه. اولاد یکی از نعمتهای خوب خداست با تاخیر و اکتفا به یکی دو فرزند، خودتون رو از این نعمت بزرگ محروم نکنید.
سوم آنکه بدونید روزی دست اون بالایی است هر وقت بچه ای اضافه بشه بیشتر از روزی فرزندت بهت عطا می کنه و تو زندگیت گشایش ایجاد میشه، همینطور که در زندگی من اتفاق افتاد. من نمیدونم که اگر این بچه ها نبودند بعد از فوت پسرم چه میکردم.
و نکته آخر اینکه زندگیتون مختص خودتون هست، بهترین تصمیم رو با فکر و آینده نگری بگیرید بدون دخالت و حرفهای بیجای اطرافیان. با تصمیم گیری به موقع برای پیری و سالمندی خودتان برنامه ریزی و آینده نگری کنید.
انشالله که خداوند فرزندانمون رو روشنی بخش چشم و باقیات الصالحاتمون قرار بده ...
فردا سالگرد آسمانی شدن فرزندم هست، خواهشی که دارم با شاخه گلی از صلوات عزیز دلم را شاد کنید. انشالله خداوند حافظ خودتان و عزیزانتان باشد.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075