فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سرانگشت ظریف زن در خانواده گرهگشاست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نقش مادر، نقش حق حیات است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مادر، افشاننده بذر ایمان و مایه انتقال هویت ملی
و بهترین تعریف از زن خانهدار رو آقا فرمودن:
از نظر اسلام اصلیترین نقش زن، خانهداری است / خانهداری، به معنای خانهنشینی نیست
🔺اصلیترین نقش یک زن، از نظر اسلام همین نقش خانهداری است منتها مهم این است که خانهداری به معنای خانهنشینی نیست. بعضی اینها را باهم اشتباه میکنند وقتی میگوییم خانهداری، خیال میکنند میگوییم در خانه بنشینید هیچ کار نکنید، هیچ وظیفهای انجام ندهید، تدریس نکنید، مجاهدت نکنید، کار اجتماعی نکنید، فعالیتهای سیاسی نکنید، معنای خانهداری این نیست.
🔺خانهداری یعنی خانه را داشته باشید در کنار داشتن خانه هر کار دیگری که از عهدهی شما برمیآید و میل به آن و شوق به آن را دارید میتوانید انجام بدهید؛ منتها همه در ذیل خانهداری است.
🔺کارهای اجتماعی در یک مواردی فریضه است، وظیفه است، باید انجام بدهید.
و درباره موضع در مسئلهی زن گفتن:
موضع ما در قبال مدعیان ریاکار غربی موضع مطالبه است / غرب متجدد نسبت مسئلهی زن گناهکار و مقصرند و جنایت کردند / با طرح مطالبه و مسائل مربوط به زن، امید این هست که بتوانید روی افکار عمومی غربیها هم اثر بگذارید واقعاً چون واقعاً آنها زنهایشان در رنجند
🔺در مسئلهی زن موضع ما در قبال مدعیان ریاکار غربی موضع مطالبه است، موضع دفاع نیست. یک وقتی سالها پیش در دانشگاه دانشجوها از من پرسیدند شما در فلان قضیه چه دفاعی از خودتان دارید؟ گفتم من دفاعی ندارم، من هجومی دارم. در قضیهی زن اینجوری است، دنیا مقصر است، دنیا که میگویم یعنی همین دنیای غرب و فلسفهی غربی و فرهنگ غربی موجود البته غرب متجدد به قول خودشان مدرنیته غرب تاریخی را من کاری ندارم آن بحث دیگری است، غرب متجدد یعنی همینی که از حدود دویست سال پیش به این طرف در همهی شئون زندگی حرفی ابراز کرده، ما در قبال اینها مطالبه کنندهایم اینها نسبت مسئلهی زن گناهکارند، مقصرند، جداً، ضربه زدند، جنایت کردند.
🔺بنابراین صحبتهایی که ما میکنیم جنبهی دفاع ندارد، جنبهی بیان نظر و عقیدهی اسلامی است، موضع اسلامی است. حتی من امیدوارم که اگر این مطالبی که دربارهی مسئلهی زن، موضوع زن مطرح میکنیم و شماها بحمدالله میبینم که مسلطید به این مسائل یا خانمهایی که صحبت کردند و کاملاً مسلطند، امثال شماها اینها را تکرار بکنید، بیان کنید، امید این هست که بتوانید روی افکار عمومی غربیها هم اثر بگذارید واقعاً چون واقعاً آنها زنهایشان در رنجند. جامعهی زن غربی امروز در یک رنج ناخودآگاه در مواردی و آگاه در یک موارد دیگری است، روی آنها هم ممکن است اثر بگذارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام دوباره به بانوی محبوبم...
دلتنگتان بودیم خانوم جان؛
#سفرنامه
تا پایم را از هواپیما روی زمین دمشق نگذاشتم باورم نشد که دعوت شدم؛ آخر این سفرها قلق خاصی دارند، خیلیها شده دوساعت درون هواپیما منتظرپرواز بودند و بهشان خبردادند سفر کنسل شده و برگردید خانهتان...
البته بنظر من این سفر از آنهاییست که نیاز به اجازه صاحبخانه دارد؛ اذن باید بدهد...
نمیدانم با چه برکتی به من روسیاه نگاهکردند که اذن زیارتم دادند؟
بگذریم...
#سِحر_سوریه #روایت_چهارم #روایت
فاطمهی سلطانی:)
السلام علیک یا زینب کبری(س)
فیلمش، زاویهاش، موسیقیش...
همهاش برای من زندگیه
#سفرنامه
پروازمان همزمان با پرواز دبی_دمشق نشست؛
همین موضوع باعث شد روند دریافت چمدان و خروج از فرودگاه یک ساعتی طول بکشد.
چمدانهای بزرگ و متعددی که همراه مسافرهای پرواز دبی بود مایه شگفتی من و دوستم شدهبود، بطور میانگین هر مسافر ۴ چمدان بزرگ همراه خود داشت، انگار همهشان سفر خوبی را با خریدهای دلخواه خودشان تجربه کرده بودند:)
بالاخره از صف طولانی بازرسی خلاص و با ماشینی که دنبالمان آمدهبود به سمت اسکان راهی شدیم، درست است من برای سومین بار به این شهر میآیم اما انگار همهی دفعات قبل در ذهنم پاک شدهبودند!
حس آشنایی داشتم انگار سالهاست اینجارا میشناسم اما در عین حال شبیه سفر اولیها همه چیز را میبلعیدم مبادا از دست رود، جادهی منتهی به ریف دمشق را، راه خاکی بدون چراغ را، ایست بازرسی اول در ورودی ریف را...
پیچ منتهی به خیابان حرم را...
اولین روشنایی گنبد را...
بنظرم این سِحر سوریه است! هربار که میآیی انگار سفر اولی هستی؛ حتی اگر بار چندهزارمت باشد!
جادوی جالبیست، هیچوقت نمیگذارد این شهر برایت دچار تکرار شود و تو همیشه تشنهی آنی...
اما جدیجدی دوستم اولین بارش است، از برق چشمانش میتوانم بفهمم چه در دلش میگذرد،
از احساسش زیاد حرفی نمیزند اما وقتی میرسیم به محل اسکان و میفهمد که پنجره اتاقمان درست روبروی حرماست و قاب پنجرهمان گنبد حضرت زینب(س)، باصدای بلند میگوید خدای من اینجارو.... واااااای فاطمههههه این دیگه خیلی خوششانسیه...
بعد از تجدید وضو روانه حرم میشویم، جای بقیهی بچههای گروه عکاسبانو حسابی خالی است.
اتاقمان تا حرم کمتر از ۵ دقیقه فاصله دارد، دراین پنج دقیقه بیش از صدبار اسم بچههارا آوردیم و جایشان را خالی کردیم...
بالاخره وارد حیاط حرم میشویم؛
ما دیگر وجود نداریم، هرچه هست اشک است و شوق و قلبیکه به تپش افتاده...
آرامش حرم با صدای پسزمینه بازیبچهها و ماه کاملی که کنار گنبد به امید تبرک نشسته روحم را مینوازد؛خوشبختی همینجاست، زندگی همینجاست،ترجیح میدهم در لحظه زندگی کنم
فعلا هیچ آرزویی برای آینده ندارم، الان تمام وجودم زندگی در همین لحظه را از من طلب میکند، منهم سخاوتمندانه به درخواستش پاسخ مثبت میدهم؛
السلام علیک یا زینب کبری(س)....
#سِحر_سوریه #روایت_پنجم #روایت
هدایت شده از عکاسبانو | عکاسی با موبایل
خوش خبر باشی.mp3
3.4M
فاطمهی سلطانی:)
💌 خوش خبر باشی امروز 😍 منبعش کو؟!😊 #خوشخبرباشی ٢۵ #خبر #پادکست 🌿@akasbanoo_ir
شماهم این خبر فوقالعاده رو شنیدین؟
الهیکه همهی چشمانتظارها اینجوری خبرخوش بشنون🥺
پیشنهاد میکنم این تجربه نوشتهای کوچک را جدی بگیرید؛ همه چیز این نیست که حسرت بخورید چرا فلانی رفته من نرفتم...
سعی کنید از دل این تجربهها محیط این کشور را بشناسید، یک نگاه جدید را تجربه کنید، از عینک یک نفر دیگر هم ماجرا را ببینید.
شما با خواندن این سفرنامه به رایگان یک سفر را تجربه میکنید
به واسطه فضای مجازی عکسهایی را میبینید که حتی اگر مشرف شوید شاید امکان لمس این مکانها و تجربه هارا نداشته باشید
چون در سفرهای زیارتی فقط مسیر هتل_حرم و حرم_هتل را سپری میکنید.
پس پیشنهاد میکنم قدربدانیدش💚
با این تجربهها شما شناخت نسبی به این شهرو مردم پیدا میکنید و یک وقتی یک جایی میبینند شما هنرش را دارید، آشنایی هم که دارید
دعوت میکنند بیایید و اینجا کارکنید.
هیچ دادهی روایتی را هیچ کجا ازدست ندهید.
یک روزی برای فعالیتهای بینالمللیتان به درد شما میخورد.
فاطمهی سلطانی:)
امروزِ ما با یک ملاقات شروع شد☺️ تصمیم گرفتیم برویم ملاقات یک خانواده سوری برای تبریک تولد نوزادشان
#سفرنامه
در نگاه اول شاید فکر کنید
عجب جایی، عجب خانهای، خوش به حالشان!
باید یادآور شوم که هیچوقت، هیچ چیز را از روی ظاهر قضاوت نکنید.
چون اول اینکه اینجا ورودی خانه همسایه بود
دوم اینکه در زینبیه همه خانهها این شکلی نیستند؛
و نکته سوم، حتی اگر ورودی خانه اینگونه باشد داخل خانه و سبک زندگیشان در تعریف اقتصادی ایران ضعیف شاید هم خیلی ضعیف است، اما در اینجا کاملا پذیرفته شده و خیلی هم خوب است!
#سِحر_سوریه #روایت_ششم #سفرنامه
فاطمهی سلطانی:)
#سفرنامه در نگاه اول شاید فکر کنید عجب جایی، عجب خانهای، خوش به حالشان! باید یادآور شوم که هیچوق
#سفرنامه
قبل از ظهر به سمت خانهی مورد نظر راهمیافتیم، در طول مسیر به خیابانها نگاهمیکنم، به مردمی که در رفت و آمدند به خانههایی که هنوز جای گلوله برجانشان هست،
اگر حضور گرم این مردم نبود این خانهها خرابهای بیش نبودند، البته فکر میکنم حس وطن دوستی است که این مردم را به این خانهها برگردانده.
پس ازاین گزاره نتیجه میگیرم این مردم وطن دوست اگر نبودند این خانهها همانطور زخمی جان میدادند اما حالا با گرمای زندگی دارند زندهمیشوند، به گمانم حتی به جوانه زدن هم فکر کردهاند...
سرکوچه از تاکسی پیاده میشویم، راستی اینجا کرایهی تاکسیها خیلی گران است، راننده میگوید بخاطر گرانی بنزین کرایهها هم گران هستند، مثلا از حرم تا فرودگاه به پول ما ۷۰۰ هزارتومن کرایه میگیرند!
میرسیم به در خانه، پدر خانه به استقبالمان میآید و مارا به داخل دعوت میکند، منظور از داخل خانهی حیاط دار نیستها، خانهای در طبقه سوم یا چهارم است بدون آسانسور
با پلههای کوتاه، در پاگردهایش جا پنجرهایهای بزرگی تعبیه شده، اما نه از چهارچوب پنجره خبری هست نه از شیشه، همینطور رها شده انگار یادشان رفته این مستطیل بزرگ را باچیزی بپوشانند؛
شایدهم در بطن زندگی سوری اصلا در اولویت نیست که بخواهند به فکرش باشند!
در نگاه جامعه شناسی شما نباید پیشفرض ذهنی یا قضاوتی داشته باشید، یعنی با دیدن این شرایط نباید بگویید "وای بیچاره ها چیکارمیکنن، طفلیها، یا چقدر اینا بدبختن!!!"
باید فقط ببینید و منتظر اتفاق بعدی باشید، شاید در این زندگی که شما اینگونه تعریفش میکنید آنها دارند نهایت خوشبختی را تجربه میکنند، یا در فرهنگ آنها این شرایط یعنی شما در وضعیت مطلوبی به سرمیبرید.
🍃#ادامه_دارد
#سِحر_سوریه #روایت_ششم #سفرنامه
#سفرنامه
بالاخره به طبقه موردنظر میرسیم؛
اولین مواردی که خیلی برایم جذاب به نظر میرسند
✳️ پردهای است که جلوی در کشیدهاند تا وقتی در باز میشود فرد بیرون از خانه به داخل خانه دید نداشته باشد.
✳️ با نوزادشان به استقبال ما آمدهاند!
مادر خانه به همراه دو دخترش با مادربزرگِ نوزاد به بغل منتظر ورود ما هستند و به گرمی از ما استقبال میکنند.
✳️ در بدو ورود به خانه اول وارد حال میشویم، اندازهاش متعجبم میکند!
اندازه حالشان چیزی حدود ۲ در ۳ متر بود؛
سعی میکنم عینک جامعه شناسیام را روی چشمانم نگهدارم و خیلیعادی بروم به سمت اتاق پذیراییشان، اینجا بیشتر متعجبم میکند، شاید اگر با نگاه فاطمهی معمولی وارد اینجا شده بودم همان اول میفهمیدند ماجرا از چه قرار است و شاید احساس شرم میکردند...
اما الان خیلی عادی از کنار این موضوع که اتاق پذیراییشان کلا ۹ متر است، با یک لامپ که روشن نیست چون اینجا در روز چند ساعت بیشتر برق ندارند،
با یک بخاری گازوئیلی که خاموش است چون هزینه گازوئیل هم بالاست؛ حتی با وجود یک نوزاد درخانه و هوای نسبتا سرد بازهم خاموش است، احتمالا به این شرایط عادت کردهاند و مشکلی هم ندارند.
میگذرم و سعی میکنم به ارتباط بین خودم و اعضای خانه فکر کنم.
ما با خودشان میشویم یازده نفر، برای دو نفر صندلی کمبود که خیلی عادی صندلی پلاستیکی قهوهای رنگی آوردند و مشکل را حل کردند!
این حجم از نگاه ساده به حل مسأله بدون احساس شرم یا خجالت از هرکجا که آمده برای من خیلی دلچسب است.
راستی این شرایط زندگی که برایتان گفتم در تعریف مردم زینبیه سطح متوسط رو به بالا دارد.
.
بگذریم؛
اسم نوزادشان را میپرسم میگویند اسمش "جوری" است. به معنی گل قرمز، یکی از همراهان ما که کمی فارسی بلد است چندبار تکرار میکند گل قرمزی و بلند میخندد، یاد برنامههای عمو پورنگ میافتم که میگفت سه بار بگو قوری گل قرمزی...
.
🍃#ادامه_دارد
#سِحر_سوریه #روایت_ششم #سفرنامه