eitaa logo
منبرک فاطمی
6.4هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
969 ویدیو
1.4هزار فایل
✔️ مباحث قرآنی، اخلاقی،داستان ✔️اهلبیت ومناسبتهامذهبی ✔️احکام کاربردی،پاسخگو ✔️امرمعروف و نهی منکر ✔️مرثیه و مداحی ✔️عفاف وحجاب ✔️جهادتبیین ✔️فرزندآوری ✔️مهدویت ✔️شهدا ✔️نماز @a_f_133 🔺فهرست + تبلیغات شما و... https://eitaa.com/fatemi222/6618
مشاهده در ایتا
دانلود
۲ محل ذکر و تلاوت آیات الهی 🔻«واذکرن ما یتلی فی بیوتکنّ من ایات الله و الحکمة» (احزاب، ۳۴)، «به یاد آورید آن چه در خانه هایتان از آیات و حکمت تلاوت شده است.» آیه خطاب به همسران پیامبر اکرم (ص) است و از آن برداشت می شود: 🔹فضایلی که از خانه و خانواده نصیب انسان می شود، ارزشمند است و باید برای بکارگیری در زندگی حفظ شود. – خانواده ی (ص) برای همه خانواده ها است؛ لذا باید بیش از دیگران مراقب امتثال اوامر الهی باشند. – هر فرد باید حافظ شئون، موقعیت و آبروی خانواده خود باشد. – محیط و مأنوس خانه، مناسب ترین محل برای اندیشه، ، یادآوری کلام خدا و ذکر حکمت های الهی است. – خانه برای تربیت انسان هایی و مطیع حق است. 🔸کارکرد وسیع و گرانقدر خانه، آن را مکانی مورد و عنایت قرار داده است؛ اما چنان چه این محل برای بندگی و ذکر حق واقع شود، خداوند آن را رفیع و عظیم می گرداند. ⬅️چنان که خطاب به رسول گرامیش می فرماید: «فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه یسبّح له فیها بالغدوّ و الاصال» (نور،۳۶) رفعت و علو حقیقی خاص خداوند متعال است؛ خانه ای که مسجد خداوند و محل تسبیح او باشد، نیز عظیم و مرفوع است. آن چه از آیه فوق و تفسیر مرحوم علامه (المیزان) استفاده می شود، این است که اگر خانه از هر پلیدی و لوثی منزه بماند و به ذکر خدا و او مزیّن شود، رفعت می یابد و از یک چهاردیواری و بی روح خارج می شود و هرچه صبغه ی الهی و معنویش بیشتر شود، مقامی رفیع تر می یابد که مصداق کامل آن کعبه، خانه ی خدا است. (طباطبایی، ۱۳۶۳: ج۱۵، صص۱۷۹-۱۷۸) @a_fatemi24 @FATEMI133
قتلِ عام نوزادانِ پسر،بر اساس منافع شخصی فرعون وضع شد و باز بر پایه ی امید به منافع آینده در مورد نوزاد آب آورده (حضرت موسی)همین قانون لغو گردید.) «لا تَقْتُلُوهُ عَسی أَنْ یَنْفَعَنا» 10- برخی انسان ها در ظاهر بسیار بلند پروازند،ولی در اسیر نیازهای درونی خویش هستند.فرعون که ادّعا می کرد: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی» سرانجام می پذیرد که ممکن است یک نوزاد آب آورده برای او واقع شود. «عَسی أَنْ یَنْفَعَنا» 11- فرعون از فرزند پسر محروم بود.لذا با پذیرش نوزاد از آب آورده،به حقارت و خود بیشتر پی برد. «نَتَّخِذَهُ وَلَداً» 12- گاه ایجاد علاقه و محبّت میان افراد بر اساس یک خط است که خود طرفین نیز از آن غافلند. «وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ» وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسی فارِغاً إِنْ کادَتْ لَتُبْدِی بِهِ لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلی قَلْبِها لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ«10» ودل مادر موسی(از هر چیز،جز فکر فرزند)تهی شد(و)اگر قلب او را استوار نساخته بودیم تا از ایمان آورندگان(به وعده ی ما باقی)بماند، همانا نزدیک بود که(به واسطه جزع وفزع)آن(راز)را افشا کند. وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ«11» و(مادر موسی)به خواهر او گفت:(صندوق حامل موسی را)دنبال کن پس او از دور وی را زیر نظر داشت،در حالی که(دشمنان)متوجّه نبودند(که آنکه او را تعقیب می کند خواهر موسی است و از این تعقیب،چه هدفی دارد). نکته ها: *تفسیر المیزان،آیه ی «وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسی فارِغاً» را با توجّه به سیاق و ظاهر آیات :دلِ مادر موسی به واسطه ی وحی الهی گرفت و دیگر خوف و ترسی نداشت و اگر آن وعده ی الهی نبود،مادر موسی به سبب شدّت اضطراب،آن راز را می کرد. *مادر موسی بعد از آنکه فرزندش را در صندوقی گذارده و در دریا انداخت،به خواهر موسی مأموریّت داد تا مخفیانه این جریان را پیگیری کند.او نیز به دور از مأموران حکومتی، صندوق را دنبال کرد تا این که از دریا نجات یافت و در دامان همسر فرعون قرار گرفت.او همچنان موسی را زیر نظر داشت تا این که متوجّه شد درباریان فرعون به دنبال دایگانی برای شیردادن به کودک هستند؛امّا موسی هیچ سینه ای را نمی پذیرد،سرانجام خواهر موسی با طرح پیشنهاد دایگی مادرش و پذیرش دربار،مأموریّتش خاتمه یافت. پیام ها: 1- افشای از نشانه های سستی و ایمان است. «لَتُبْدِی بِهِ لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلی قَلْبِها» 2- آرامش دل ها به دست خداست. «رَبَطْنا عَلی قَلْبِها» 3- از نشانه های ایمان،آرامش ودل آرام است. رَبَطْنا ... لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ 4- آنچه در نظر الهی مهمّ است،ایمان است و زن و مرد تفاوتی ندارند. «لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» در صورتی که باید می فرمود: «مِنَ الْمُؤْمِناتِ» 5-زنان ودختران نیز باید از لازم در مسائل اجتماعی برخوردار باشند. «قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ» 6- در امور حساسیّت برانگیز،کارها را به دیگران کنیم. «لِأُخْتِهِ» در ماجرای موسی علیه السلام حساسیّت بر روی مادر بیشتر بود و امکان داشت که مطلب افشا گردد. 7- توکّل به خدا به معنای بی تفاوتی در مسائل نیست.با این که مادر موسی زن باایمانی بود،ولی باز هم دخترش را برای تعقیب ماجرا فرستاد. «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ، قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ» 8-در برخورد با نظام های طاغوتی و خفقان آور،تعقیب و امری ضروری است. «قُصِّیهِ» 9- برای حفظ اسرار،عادّی سازی در رفتار یک امر لازم است. «عَنْ جُنُبٍ» (خواهرموسی از دور صندوق برادر را زیر نظر داشت،تا این مراقبت بسیار عادّی باشد وسبب حساسیّت وتحریک دشمن نشود.) 10- مؤمن،مأموریّت خود را به دور از دشمن به انجام می رساند. «وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ» وَ حَرَّمْنا عَلَیْهِ الْمَراضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقالَتْ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ«12» و ما(به دهان گرفتن سینه ی)زنان شیرده را از پیش بر او ممنوع کردیم، پس(خواهر موسی که مأموران را در جستجوی دایه دید)گفت:آیا می خواهید شما را بر خانواده ای راهنمایی کنم که سرپرستی او را برای شما بپذیرند و برای او خیرخواه باشند؟ پیام ها: 1- اگر خداوند نخواهد،تشکیلات عریض و همچون دستگاه فرعون نیز از تأمین غذای یک کودک عاجز می ماند. «حَرَّمْنا» 2- ابتدایی ترین کارها مثل نوزاد نیز با اراده ی الهی است و اگر او نخواهد، اتّفاق نخواهد افتاد. «حَرَّمْنا» 3- رضاع و سپردن نوزاد به دایه برای شیردادن،سابقه ای تاریخی و طولانی دارد. «الْمَراضِعَ» 4- وقتی سر انسان متکبّر به سنگ خورد،راهنمایی و پیشنهاد دیگران،حتّی یک فرد ناشناس را نیز به راحتی می پذیرد. «
🔰اکنون به تبیین برخی از برجسته مؤسس و پایه­ گذار این می­پردازیم که همانا بیانگر مؤلفه­‌های این مکتب می­‌‍باشد. ۱_ نبوغ نظامی، 👌 سردار سلیمانی از نظامی خاصی برخوردار بود. او مسلط به دانش بود. و برای کسب این دانش و مهارت دقیق و ، به ­گونه­‌ای کاربردی و نه صرفاً نظری، بایستی در میدان نبرد، حضوری مستمر داشت و ­آرام با زوایای مختلف و پیچیدگی­‌های فراوان آن آشنا شد. 🔰 او دست­کم، میدان عمده رزم را آزموده بود: 🔹میدان دفاع مقدس 🔹میدان مبارزه با اشرار مسلح 🔹و سرانجام میدان مبارزه در عرصه فرامرزی و منطقه­­­ای در عراق و سوریه (در مقابل جریان سفّاک داعش با همه پشتیبانی­‌هایی که از سوی قدرت­‌های استکباری و اذنابشان از آن صورت می­‌گرفت) و نیز در هر نقطه دیگری از منطقه که حضور او ضرورت می‌­یافت. ۲_ روحیه سلحشوری و جنگندگی، او در جنگ­ها علاوه بر هدایت مقاطع مختلف عملیاتی از طریق در قرارگاه‌­ها، در نهایت شجاعت و بی‌­باکی در خطوط مقدم حضور می­‌یافت. 🔰او عاری از هرگونه ترسی در مواجهه با دشمن در معرکه‌­ها و میادین نبرد بود او این امیرمؤمنان حضرت علی(ع)را با همه وجود دنبال می‌­نمود که فرمود: 🔰 تزول الجبال ولاتزل،­عض­علی­ناجذک،اعرالله ­جمجمتک،ارم ­ببصرک­اقصی ­القوم­ و غض­بصرک واعلم ان­ النصرمن عندالله سبحانه»، اگر کوه ها شود تو تکان مخور، دندانهایت را به هم و جمجمه خویش را به خدا عاریت ده، قدم هایت را بر زمین میخکوب کن، و نگاهت به آخر لشگر دشمن باشد، چشمت را فرو گیر(و مرعوب نفرات و تجهیزات دشمن ­مشو) و بدان که و پیروزی از سوی خداوند سبحان است» همانا که سردار سلیمانی این­چنین بود. او در میانه میدان نبرد حضور می­ یافت و شجاعانه می ­جنگید. 🔰 این­چنین حضوری نتیجه‌­ای بس مؤثر داشت و باعث می­ گردید که انگیزه و توان و تحرک نیروی رزم مضاعف گردد. 🔰فرماندهی و رشادت بی ­نظیر او موجب گردید که پس از دریافت چند نشان فتح، برای اولین ­بار نشان ذوالفقار را که بالاترین نشان کشور است از سوی فرماندهی معظم کل قوا دریافت نماید. ۳_ روحیه شهادت طلبی ، قاسم عزیز ما شیفته بود او در داغ فراق یاران می ­سوخت و در نجواهای شبانه‌­اش پیوسته از حضرت حق شهادت می‌­نمود. او از مغز استخوان و بن‌دندان و با ذره ­­ذره­ وجودش خواهان شهادت بود، او با سخن می­‌گفت و از آنان ملتمسانه می­‌خواست که او را به سوی خویش برکشند و به بزم معنوی خود فراخوانند. 🔰بزرگ­‌ترین آرزوی او که هیچگاه در آن سستی و کاستی پدید نیامد، همانا شهادت بود و سرانجام به این آرزو که به دست ­ترین انسان روزگار به شهادت برسد، رسید. ۴_ اخلاص. او به شدت از ریا و پرهیز می­‌کرد. بود و نمود او یکی­ بود، آن­گونه می‌­نمود که بود. بی‌­آلایش و مؤمنانه­ او خبر از باطن صاف و پالوده‌­اش می­­‌داد، مصداق آیه شریفه «سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ» بود در طریق اخلاص ثابت‌­قدم بود. 🔰هیچ گاه به دنبال نمودن خود نبود و آنچنان به درون رسیده بود که مستغنی از ذره­ای جلوه‌­گری بیرونی شده بود. چون آب بود و شفاف چون آئینه. ۵_ ارادت و تمسک به اهل‌بیت (ع). 🔰او از عمق جان شیفته اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بود. اعتقاد و ارادت و به خاندان رسالت در اعماق وجودش رسوخ نموده بود. پیوسته متوسل به آن اختران تابناک آسمان امامت و ولایت بود. هرگاه به زیارت شریف یکی از معصومین (ع) تشرف می‌­یافت سکر و نشئه حلاوت حضور در جوار مرقد مطهرشان، روح آسمانی او را می‌­بخشید و به پرواز در می‌­آورد و بهجت و سروری تام و تمام جان شیفته او را فرا می­‌گرفت. 🔰مجلس عزای حسینی (ع) را برپا می­کرد و خدمت در روضه سیدالشهدا (ع)را برای خود افتخاری بس بزرگ می‌­دانست.
۱۰_ سخت­کوشی. او مردی نستوه و ­‌ناپذیر بود، از هیچ مشکلی نهراسید و هیچگاه دچار رخوت و و رکود نشد، به غایت ساعی و تلاش­گر بود و به آسایش خویش نمی‌­اندیشید. 🔰 علیرغم اینکه در چند عملیات مجروح شد اما همچنان بر بازگشت به پای می­‌فشرد و در کوتاه‌ترین زمان ممکن به مقدم عملیاتی باز می‌گشت. 🔰برای کسی که عمر پر برکت خویش را در جنگ و جهاد گذرانده باشد شاید توجیه در پیش گرفتن یک زندگی و بی دغدغه کاملاً پذیرفتنی باشد. 🔰 اما روح بی‌قرار او از راحتی و آسایش بود و او می­‌خواست تا پایان عمر و تا آخرین نفس سخت‌ و مجاهدانه به پیش رود. ۱۱_ نظم و انضباط و دقت در امور. ذهنی نظم یافته داشت، دقیق و بود، در جلسات به موقع حضور می­‌یافت، گاه برای شرکت در جلسه‌­ای مهم از دمشق به تهران می­‌آمد و پس از شرکت در آن به فرودگاه می­‌رفت و عازم دمشق می­‌شد، دقیق بود و وظیفه­‌شناس. ۱۲_ سرعت عمل و به هنگام بودن. 🔰بی­شک عمل یکی از ویژگی­‌های ضروری هر فرمانده نظامی است. اما ماهیت کارزاری که او در آن وارد شده بود به گونه­‌ای بود که بایستی چون بر سر دشمن غدار فرود م‌ی­آمد. 🔰 مکالمه مسئولین منطقه با او و خبردادن از نزدیک شدن داعش به آنان و استمداد جستن از او و حضور ­آسایش در میانه میدان در زمان ممکن و شکستن محاصره‌ای که حلقه آن توسط داعش دما دم تنگ­تر می‌­شد تنها یکی از خاطرات ماندگاری است که مسئولین منطقه از آن با شگفتی یاد می­‌کنند. ۱۳_ بیان تأثیرگذار. 🔰 تحلیل­گران روان­شناسی و شخصیت­‌شناسان، تسلط به فن خطابه را به عنوان یکی از ­‌های شخصیت­‌های فوق­­‌العاده تأثیرگذار (کاریزماتیک) عنوان می­‌کنند. 🔰او این چنین بود و وقتی سخن می­‌گفت بیانش آمیزه­‌ای از و احساس بود و چون از دل بر می­‌خواست در نفوس انسان­­‌ها عمیقاً تأثیر می‌­نهاد. ۱۴_ علاقه به فرهنگ و هنر. کتابخوانی یکی از برنامه‌­های همیشگی او بود علاوه بر مطالب مستند، به خواندن ­‌ها و داستان­هایی که سرگذشت‌­های درس‌­آموزی را حکایت می‌­کردند می‌پرداخت. 🔰مخصوصاً آثار مربوط به زندگی شهیدان را با حسرت و اشتیاق می­‌خواند و هر جا که به وجد می­‌آمد در حاشیه کتاب مطلبی می­‌نوشت تقریظ­های او بر کتاب­‌هایی که خوانده است خواندنی است. به شعر و ادبیات و هنر علاقه­‌مند بود و به تماشای ­‌های فاخر می­‌نشست و مشوق کارگردانان و هنرمندانی بود که در به تصویر کشیدن خصال برجسته انسانی می­‌کوشیدند. ۱۵_ روحیه انقلابی. او فرزند انقلاب بود و دلبسته و مروج آن، او به روشنی می‌­دید که انقلاب به مثابه درختی تناور، پیوسته رشد کرده و و برگ آن فزونی یافته و به سوی ملت‌­های عدالت‌خواه جهان امتداد می­‌یابد. ۱۶_ اعتدال. او از ورود به حاشیه‌ها در هر زمینه‌­ای دوری می­‌جست اهل افراط و تفریط نبود فراجناحی بود و نگاهش به جریانات مختلف سیاسی که در زیر انقلاب فعالیت می­‌نمایند به مثابه افراد یک خانواده با سلایق متفاوت بود کلیت جامعه ایرانی را یک خانواده می­‌دانست بینش او هم‌گرایانه و تلاش او هم­‌افزایانه بود برای او وحدت و انسجام ملی به غایت مهم بود و به لحاظ اینکه بینشی وسیع و جامع­نگر داشت بیشتر بر مشترکات رویکردهای افراد و شخصیت‌­ها و مجموعه­‎‌ها تأکید می­­‌نمود تا بر وجوه تمایز آن‌ها. در عین حال او مشی انقلابی را پیشه ساخته و استمرار آن را کاملاً ضروری می­‌دانست. ۱۷_ سنجیدگی و تدبیر در امور. تصمیمات او سنجیده و حساب شده بود و امور را با تدبیر دنبال می‌­کرد ذهنی پردازش­گر داشت خوب می‌­شنید خوب تأمل و تفکر می‌­کرد و و بجا تصمیم می­‌گرفت و آنگاه خوب عمل می­‌کرد رویه و رویکردی حل­ال مسائلی در امور مختلف داشت به اصل بهره‌­وری که بر دو پایه کارآمدی و اثربخشی استوار است پایبند بود و از دیگران بهره می­‌جست. 🔰 به کار جمعی معتقد بود و بدان بها می­‌داد. به اتقان در عمل توجه داشت در عین ­‌گرا بودن نتیجه‌­گرا بود و به محصول و غایت کار می‌­اندیشید.
🌸🍃﷽🌸🍃 ✋خانه محل ذکر و تلاوت آیات الهی 🔻«واذکرن ما یتلی فی بیوتکنّ من ایات الله و الحکمة» (احزاب، ۳۴)، «به یاد آورید آن چه در خانه هایتان از آیات و حکمت تلاوت شده است.» 👈آیه خطاب به همسران پیامبر اکرم (ص) است و از آن برداشت می شود: 🔹فضایلی که از خانه و خانواده نصیب انسان می شود، ارزشمند است و باید برای بکارگیری در زندگی حفظ شود. – خانواده ی (ص) برای همه خانواده ها است؛ لذا باید بیش از دیگران مراقب امتثال اوامر الهی باشند. – هر فرد باید حافظ شئون، موقعیت و آبروی خانواده خود باشد. – محیط و مأنوس خانه، مناسب ترین محل برای اندیشه، ، یادآوری کلام خدا و ذکر حکمت های الهی است. – خانه برای تربیت انسان هایی و مطیع حق است. 🔸کارکرد وسیع و گرانقدر خانه، آن را مکانی مورد و عنایت قرار داده است؛ اما چنان چه این محل برای بندگی و ذکر حق واقع شود، خداوند آن را رفیع و عظیم می گرداند. ⬅️چنان که خطاب به رسول گرامیش می فرماید: «فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه یسبّح له فیها بالغدوّ و الاصال» (نور،۳۶) رفعت و علو حقیقی خاص خداوند متعال است؛ خانه ای که مسجد خداوند و محل تسبیح او باشد، نیز عظیم و مرفوع است. آن چه از آیه فوق و تفسیر مرحوم علامه (المیزان) استفاده می شود، این است که اگر خانه از هر پلیدی و لوثی منزه بماند و به ذکر خدا و او مزیّن شود، رفعت می یابد و از یک چهاردیواری و بی روح خارج می شود و هرچه صبغه ی الهی و معنویش بیشتر شود، مقامی رفیع تر می یابد که مصداق کامل آن کعبه، خانه ی خدا است. (طباطبایی، ۱۳۶۳: ج۱۵، صص۱۷۹-۱۷۸) @fatemi222
🌱خدایا بگذار دریا باشم... ساکن و ساکت، ڪه طوفان‌های سخت هم من را به هیجان نیاورد،قلبم رامثل آسمان صاف وپاک کن که لڪه ڪدورتی ازاعمال خلاف دیگران بر ساحتش ننشیند... شهید دکتر چمران ☀️در آستانه سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰، نقل خاطراتی کوتاه از سیره رفتاری این رزمنده عارف، قطعا پر برکت خواهد بود. 1) با خودش عهد كرده بود تا نيروى دشمن در خاك ايران است برنگردد تهران. نه مجلس مى رفت، نه شوراى عالى دفاع. يك روز از تهران زنگ زدند. حاج احمد آقا بود. گفت «به دكتر بگو بيا تهران.» گفت: «عهد كرده با خودش، نمىآد.»گفت: «نه بياد. امام دلش براى دكتر تنگ شده.». بهش گفتم. گفت «چشم. همين فردا مىريم.» 2) گفتم «دكتر، شما هرچى دستور مىدى، هرچى سفارش مى كنى، جلوى شما مىگن چشم، بعد هم انگار نه انگار. هنوز تسويه اى ما رو ندادن. ستاد رفته زير سؤال. مى گن شما سلاح گم كرده اين...» همان قدر كه من عصبانى بودم، او آرام بود. گفت «عزيزجان، دل خور نباش. زمانه ى نابه سامانيه. مگه نمى گفتن چمران تل زعتر را لو داده؟ حالا بذار بگن حسين مقدم هم سلاح گم كرده. دل خور نشو عزيز.» 3) دكتر آرپى جى مى خواست، نمى دادند. مى گفتند دستور از بنى صدر لازم است. تلفن كرده بود به مسئول توپ خانه. آن جا هم همان آش و همان كاسه. طرف پاى تلفن نمى ديد دكتر از عصبانيت قرمز شده. فقط مى شنيد كه «برو آن جا آرپى جى بگير. ندادند به زور بگير. برو عزيز جان.» بگير 4) از اهواز راه افتاديم; دو تا لندرور. قبل از سه راهى ماشين اول را زدند. يك خمپاره هم سقف ماشين ما را سوراخ كرد و آمد تو، ولى به كسى نخورد، همه پريديم پايين، سنگر بگيريم.دكتر آخر از همه آمد. يك گُل دستش بود. مثل نوزاد گرفته بود بغلش. گفت «كنار جاده ديدمش. خوشگله؟» 5) اوايل كه آمده بود لبنان، بعضى كلمه هاى عربى را درست نمى گفت. يك بار سر كلاس كلمه اى را غلط گفته بود. همه ى بچه ها همان جور غلط مى گفتند. مى دانستند و غلط مى گفتند. امام موسى مى گفت «دكتر چمران يك عربى جديد توى اين مدرسه درست كرد 6) به پسرها مى گفت شيعيان حسين، و به ما شيعيان زهرا. كنار هم كه بوديم، مهم نبود كى پسر است كى دختر. يك دكتر مصطفى مى شناختيم كه پدر همه مان بود، و يك دشمن كه مى خواستيم پدرش را در بياوريم. 7) چپى ها مى گفتند «جاسوس آمريكاست. براى ناسا كار مى كند.» راستى ها مى گفتند «كمونيسته.» هر دو براى كشتنش جايزه گذاشته بودند. ساواك هم يك عده را فرستاده بود كند. يك كمى آن طرف تر دنيا، استادى سر كلاس مى گفت «من دانشجويى داشتم كه همين اخيراً روى فيزيك پلاسما كار مى كرد.» 8) سال دوم يك استاد داشتيم كه گير داده بود همه بايد كراوات بزنند. سر امتحان. چمران كروات نزد، استاد دو نمره ازش كم كرد. شد هجده. بالاترين نمره. 9) تصميم گرفتم بروم پيشش، توى چشم هاش نگاه كنم و بگويم «آقا اصلا جبهه مال شما. من مى خوام برگردم.» مگر مى شد؟ يك هفته فكر كردم، تمرين كردم. فايده نداشت. مثل هميشه، وقتى مى رفتم و سلام مى كردم، انگار كه بداند ماجرا چيست، مى گفت «عليك السلام» و ساكت مى ماند. ديگر نمى توانستم يك كمله حرف بزنم. لبخند مى زد و مى گفت «سيد، دو ركعت نماز بخوان درست مى شه.» 10) مى گفتند «چمران هميشه توى محاصره است.» راست مى گفتند. منتها دشمن ما را محاصره نمى كرد. دكتر نقشه اى مى ريخت. مى رفتيم وسط محاصره. محاصره را مى شكستيم و مى آمديم بيرون...😰 11) اولین هدیه ی شهید چمران به همسرش؛هدیه ای فراموش نشدنی برای یک دختر 📌من در آن هنگام حجاب مناسبی نداشتم و این باعث شده بود تا برخی از بچه‌ها نسبت به من احساس دوری و بیگانگی داشته باشند ولی دکتر چمران همواره کوشش می‌کرد تا ارتباط مرا به بچه‌ها نزدیک نماید. من در سرکشی به روستاهای جنوب لبنان، با دکتر چمران همراه می‌شدم، البته در آن هنگام هنوز نکرده بودیم. یادم هست روزی در حالی که در یک روستا درون خودرویی نشسته بودیم، دکتر چمران هدیه‌ای به من داد و آن هدیه یک گلدار بود. چمران لبخند زیبایی زد و به من گفت: بچه‌ها دوست دارند شما را با روسری ببینند. من از همان جا روسری را روی سرم گذاشتم. https://eitaa.com/fatemi48
🤐در اکثر بحث های ،اجتماعی،عقیدتی اگر حرف شنیدید، جوابش تنها است. 💀کسی که فکر میکنه باید جواب همه رو بده،روز به روز به آمار مشکلاتش اضافه میشه. یکی از مهم برای رسیدن به این است که 👌با شنیدن کلمات تند ،زشت،وحتی توهین شما و جواب دهید و بهم نریزید. 💥از دو ذکر یا و یا برای رسیدن به این قدرت استفاده کنید. ✳️به خداوند بگویید👇 🙏خدایا زیادی به من بده تا بتونم هر رو به کنم. 🚨 ✅تا وقتی به این قدرت روحی نرسیدید سعی کنید اکثر مواقع کنید. 💟به خاطر بسپارید👇 ✳️نصف شخصیت و نصف دیگر آن است. ✍فهرست منبرک فاطمی https://eitaa.com/fatemi222/6618