فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿امروز که جلوی خبرنگارها نشسته بودم...
خاطرهای از شهید اسدلله لاجوردی، دادستان تهران در دهه ۶٠
#شهید_اسدالله_لاجوردی
#حب_مقام #غرور
یاد مردان خطر کرده بخیر
یاد یاران سفر کرده بخیر
یاد مردانی که چون شیران روز
حمله فتح و ظفر کرده بخیر
یاد آن شورآفرینان نبرد
یاد حمله ها در آن شبهای سرد
یاد کردستان و یاد کاوه ها
که ز ما دفع خطر کرده بخیر
یاد آن عشاق و خونین جامه ها
یاد آن سوز و گداز و ناله ها
یاد یارانی که در پیکارها
ترک پا و ترک سر کرده بخیر
یاد نصر و کربلای چهار و پنج
یاد شبهای عملیات و رنج
یاد فاو و بدر و خیبرها بخیر
یاد آن الله اکبرها بخیر
#شعر
🌱 -
🌿بهش گفتم: پسرم! حالا می موندی، بعد از تمام شدن دانشگاهت میرفتی.
محمدرضا گفت: مادر! صدای هل من ناصر ینصرنی امام حسین علیهالسلام رو الان دارم میشنوم، بعد شما میگین دو سال دیگه برم؟ شاید اون موقع دیگه محمدرضای الان نبودم...
آخرین باری که تماس گرفت، گفت:
مادر! دعا کن شهید بشم.
گفتم: برا شهید شدن باید اخلاص داشته باشی.
محمدرضا گفت: این دفعه واقعا دلم رو خالص کردم و هیچ دلبستگی ندارم...
📚منبع: مجموعه خاطرات مدافعان حرم، ج١، به نقل از مادر شهید
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#امام_حسین #اخلاص
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸این مملکت به دانشآموزای این شکلی نیاز داره ...
🔸امید که وضعیت آموزشی و پرورشی روز به روز ارتقا یابد تا اول در خانواده و بعد در مساجد و مدارس و پایگاهها چنین نسلی تربیت شود.
هب لنا من لدنک ذریة طیبة
#شهید
#بابایی
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
🌹خواب عجیب شهید تهرانی مقدم
🌹محمد تهرانیمقدم برادر شهید حسن تهرانیمقدم ، از ارادت ایشان به اقامه عزای امام حسین(ع) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) میگوید: چند روز قبل از شهادت شهید تهرانی مقدم، ایشان آمد منزل ما تا مادر را ببیند. آمد دست مادر را بوسید و گفت: "مادر من دیشب خوابی دیدم. خواب دیدم که از دنیا رفتهام. در یک قبر تنگ و تاریک دو ملک غضبناک به شدت وحشتناک از من سوال میکردند. آنها با همان صورت ترسناک پرسیدند: چیزی هم برای آخرتت داری؟ من هرچه فکر کردم چه بگویم هیچ چیز یادم نیامد. کمی تامل کردم تا اینکه این جمله به ذهنم آمد که بگویم: من اقامه عزای آقا ابا عبدالله(ع) را کردم. و بر امام حسین(ع) گریهها کردم.
🌹 تا این جمله را گفتم. قبر باز و روشن شد و بوستانی در مقابلم ظاهر شد. ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه؛ این موضوع اسباب دستگیری من خواهد شد."
🌹شهید تهرانی مقدم همان روز در آنجا برنامه ریزی کرد و زیر زمین منزل را تبدیل به حسینیه کرد. این حسینیه یادگار شهید ماست و در واقع آن تعظیم به شعائرالهی است که خداوند متعال فرمودند "و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب". شهید تهرانی مقدم عملا در تکریم اهل بیت(ع) و دفاع و پیروی از ولایت داشتند
🌹شهيد تهراني مقدم همچنین در وصيتنامه خود نوشته بود: «روي قبرم بنويسيد اينجا مدفن كسي است كه مي خواست اسرائيل را نابود كند.»
🌹بازنشر/شهادت تهرانی مقدم یک عملیات تروریستی بود نه یک حادثه
♦️سردار محمد تهرانی مقدم از تروریستی بودن شهادت برادرش حاج حسن تهرانی مقدم خبر داد. محمد تهرانی مقدم گفت: «واقعهای که منجر به شهادت سردار حسن تهرانی مقدم شد یک اتفاق نبود بلکه یک حادثه از پیش برنامهریزی و تعیین شده و تروریستی بود. ابعاد مختلف آن را مسئولین به موقع برای مردم ما بازخواهند کرد. در آن حادثه یکی از ابداعات جدید شهید بزرگوار در دست ساخت، طراحی و تست بود که این حادثه تروریستی اتفاق افتاد.»
♦️سردار تهرانی مقدم در خصوص جزئیات شهادت پدر موشکی ایران گفت: «کیفیت و چگونگی آن را مسئولین مربوطه به موقع به اطلاع مردم شهید پرور ما خواهند رساند بنده در همین حد عرض میکنم که دشمن غدار ما در منطقه بارها و بارها از جانب این شهید بزرگوار لطمه اساسی خورد و آبرویش در منطقه رفت و در صحنههای مختلف مقاومت با شکست مواجه شد. آنها هم بیکار ننشسته بودند و همانطور که موساد اعلام کرد که این کار ما بود، قطعا این انفجار با حمایت موساد و سایر سرویسهای جاسوسی دنیا و استکبار جهانی انجام شده است. منتهی نوع و کیفیت آن را مسئولین مربوطه به موقع خدمت مردم شهید پرور اعلام میکنند.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 ببینید | آخرین گفتگوی منتشرشده مادر شهید طهرانی مقدم با رهبرمعظم انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹خاطره جالب شهید طهرانی مقدم در مورد شهید احمد کاظمی
🌺خطبهی عقدمان را امام خمینی خواندند
♦️همسر شهید حسن طهرانی مقدم :۴ یا ۵ ماه دوران نامزدی محرم بودیم و حاج حسن این مدت را جبهه بودند و فقط تلفن تنها راه ارتباط و با خبر بودن از احوالات همسرم بود آن هم به سختی انجام می شد. بعد به تهران آمدند تا مراسم عقد انجام شود. البته خواندن خطبه عقدمان هم ماجرایی دارد. قرار بود حضرت امام (ره) خطبه عقد را جاری کنند اما من دیر رسیدم و شهید محلاتی وکیل من شدند
🔺آقا داماد بعد از یکبار بدقولی بالاخره نامزدی گرفتند و بعد هم خدمت امام (ره) خطبه عقد جاری شد.
🌹انتشار به مناسبت سالروز شهادت حسن طهرانی مقدم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ دلتنگی ویژه دهمین سالگرد شهادت حاج حسن طهرانی مقدم
#کتاب_ذوالفقار_ولایت
#ناصرکاوه
۲۱ آبان سالگرد
#شهید_تهرانی_مقدم مانده
#شهیدان
#مرگ_برآمریکا_انگلیس_اسرائیل
#فلسطین_مظلوم
#کربلای_غزه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از شهدا بخواهید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 عکسی که خیلی زود در تاریخ فراموش شد!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای بسیار جالب ساخت موشک نقطه زن توسط شهید طهرانیمقدم
🔹شهردار تهران در سالگرد عروج آسمانی شهید حسن طهرانی مقدم: شهید طهرانی مقدم در پاسخ ژنرال روسی که گفت «ما به شما این موشک را نمیدهیم چون از رویش میسازید» گفت که «اگر شما هم ندهید میسازیم».
https://eitaa.com/fatemi48
نفوس مطمئنه
یکی از دلایل عظمت و مقامهای شهدا تواضع این بزرگواران بود که مواردی از آن اشاره میشود 👇👇 ثمرات تو
وقتی راننده تاکسی حاج قاسم را نشناخت
یکی از خاطرات خودگفته شهید سلیمانی درباره یک راننده تاکسی است که او را در فرودگاه کرمان به سمت منزلش سوار کرد و پرسید: با سردار سلیمانی نسبتی دارید؟
🔸یکی از کتابهایی که این روزها وارد بازار نشر شده و خاطراتی را از شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی در خود دارد، «مالک زمان» نام دارد که از سوی گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی منتشر است. در یکی از خاطرات خودگفته سردار که با اندکی ویرایش در سبک نوشتار در این اثر درج شده، میخوانید:
🔸بعد از چند سال دنبال کار گشتن بهترین کاری که گیرم آمد، رانندگی برای فرودگاه بود. من در کرمان زندگی میکردم و برای همین، کار پیدا کردن برایم سخت بود. یکی از روزهایی که در حال تمیز کردن ماشین بودم آقایی به شانهام زد، برگشتم و نگاهش کردم. با مهربانی گفت: سلام مرا به منزلم میرسانی؟
🔸گفتم در خدمت شما هستم. خواستم چمدان را در صندوق عقب بگذارم، اما مانع شد و گفت خودم این کار را انجام میدهم. سوار ماشین شدیم و از فرودگاه بیرون آمدیم.
🔸هنوز چند خیابان را پشت سر نگذاشته بودم که به ترافیک سنگین خوردم. کلاج، دنده، گاز، مثلثی است که در ترافیک دست و پای تو را آزار میدهد. از ترافیک عصبانی و خشمگین بودم که متوجه شدم چیزی در ماشین من برای مردم جلب توجه میکند! نگاهم را به عقب انداختم و از داخل آینه نگاه کردم. با خود گفتم چقدر قیافه این مرد شبیه سردار سلیمانی است؟
🔸شاید پسرعمو یا پسردایی یا برادرش باشد. اینقدر چپ چپ نگاهش کردم و با خود کلنجار رفتم تا خودش گفت: چهرهام برایت آشناست؟
گفتم: بله با سردار سلیمانی نسبتی دارید؟
🔸خندهای ملیح زد و گفت: من خودِ سلیمانیام. از حرفش خندهام گرفت: گفتم حاج آقا دستمون ننداز، سردار با ماشینهای گرون و ضدگلوله تردد میکنه، محافظ داره و... چطور سر از ماشین من در بیاره!؟
🔸باز لبخند ملیحی زد و گفت: به خدا من سلیمانی هستم. این بار سکوت کردم و با دقت در آینه، چهرهاش را برانداز کردم. چهرهاش مو نمیزد، خودش بود. با خود گفتم: ای وای! چرا همان اول او را به جا نیاوردم، چرا این حرفها را به او گفتم. چند دقیقه مات مبهوت بودم که از من پرسید: جوان زندگیات چطور است، با گرانی چه میکنی؟
🔸نگاهی به او انداختم و گفتم: اگر شما که در ماشین من هستی، سردار سلیمانی باشی من هیچ مشکلی در زندگی ندارم.
✍️امیرالمؤمنین در قسمتی از نامهاش به مالک اشتر می فرماید:
بدان، بهترین چیزی که حسن ظن حاکم را نسبت به مردمش سبب میشود، نیکی کردن حاکم است در حق مردم و کاستن است از بار رنج آنان و آنها را به کارهایی که به انجام آن ملزم نیستند به اجبار وادار نکنید.
تو باید در این باره چنان باشی که حسن ظن مردم برای تو فراهم شود. زیرا حسن ظن آنان، رنج بسیاری را از تو دور میسازد. به حسن ظن تو، کسی سزاوارتر است که در حق او بیشتر احسان کرده باشی و به بدگمانی، آن سزاوارتر که در حق او بدی کرده باشی.
https://eitaa.com/fatemi48/623
نیروهای تیپ فاطمیون در دانشگاه یرموک سوریه رفت و آمد داشتند،
در یکی از روزها که #سردار_سلیمانی در مقر فاطمیون از پلههای بالا میآمد چفیه یکی از نیروها از گردنش به زمین افتاد، سردار که متوجه پایین افتادن چفیه شد، برگشت و بعد از پایین آمدن از پلهها چفیه را برداشت و آن را با دستانش تمیز کرد و بر دوش آن نیروی تیپ فاطمیون انداخت و بوسهای بر پیشانی او زد.
نیروی مدافع حرم میگوید: شهید سلیمانی یک فرمانده ارشد نظامی و جایگاه و مقام خاصی داشت، زمانی که خم شدن سردار با آن همه عظمت و مقام برای کمک به سرباز و بوسه زدن به پیشانیاش را دیدم، درس بزرگی از سردار گرفتم، درس انسانیت که هیچگاه آن را فراموش نخواهم کرد.
#تواضع
https://eitaa.com/fatemi48/623