eitaa logo
فضائل‌ امیرالمومنین‌ علیه‌السلام
532 دنبال‌کننده
514 عکس
100 ویدیو
11 فایل
«ـ﷽ـ» 🚩السلام علیک یا مولای یا امیرالمومنین روحی لک الفداء 🔸قال رسول الله صلي الله عليه و آله: ذكرُ عليٍّ عبادة 📚 فضائل امیرالمومنین علیه‌السلام از منابع معتبر شیعی Admin: @ad_fazaael110
مشاهده در ایتا
دانلود
«ـ﷽ـ» ▫️گاو ِ الاغ کُش...👇👇 💠 دو نفر به حضور صلی الله علیه و آله آمده در باره گاوى كه الاغى را كشته داورى خواستند، 💠 يكى از آن دو عرض كردند: يا رسول اللَّه! گاو اين مرد، الاغ مرا كشته 🔶 رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: پيش ابو بكر برويد و داورى و قضاوت بین خود را از او بخواهيد 💠 آنها پيش نامبرده آمده قصه خود را بيان كردند؛ ابوبكر گفت با بودن رسول خدا چگونه پيش من آمديد! گفتند خود آن جناب ما را پيش تو فرستاده ابوبكر كه چاره را منحصر ديده و پاسخى نداشت جواب داد چارپائى چارپاى ديگر را نابود كرده به صاحب آن حقى تعلق نميگيرد! 💠 آن دو خدمت صلی الله علیه و آله مراجعت كرده قضيه را به عرض رسانيده 🔶 رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: پيش عمر برويد و از او داورى بخواهيد و حكايت خود را براى او بگوئيد 💠 آنها پيش عمر آمده و پيش آمد خود را نقل كردند عمر گفت با بودن رسول خدا چگونه پيش من آمديد گفتند خود پيغمبر ما را امر كرد پيش تو بيائيم پرسيد چگونه نزد ابوبكر نرفتيد گفتند قبل از آمدن پيش تو حضور وى رفتيم پرسيد در اين باره چه حكومتى كرد گفتند چنين و چنان گفت پاسخ داد منهم بغير از قضاوت او داورى ديگرى ندارم! 💠 آن دو حضور پيغمبر اكرم شرفياب شده قضيه را به عرض رسانيدند 🔶 رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: حضور علیه السلام شرفياب شده حكايت به عرض او رسانيد تا ميان شما داورى و قضاوت فرمايد. 💠 آن دو مرد حضور باهر النور حضرت سلطان الأولياء شرفياب شده حكايت خود را به خاك پاى همايون او عرضه داشتند 🔷 امیرالمومنین صلوات الله علیه فرمودند: اگر گاو به طويله الاغ وارد شده و او را كشته بايد بهاء الاغ به صاحبش داده شود و اگر الاغ به محل گاو وارد گرديده و از پاى درآمده چیزی به عهده صاحب گاو نیست 💠 آن دو پس از شنيدن قضاوت على علیه السلام كه ديگران بسهل انگارى و مسخرگى گذراندند حضور پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله برگشته و قضيه را به اطلاع حضرت رسول صلی الله علیه و آله رسانيدند 🔶 رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: قضاوت الهى نمود. 🔶 آنگاه فرمودند: خدا را شکر كه در خاندان ما کسی است که بر طبق سنت داود علیه السلام قضاوت می کند. [۱] 📚 الارشاد (شیخ مفید) ج ۱ ص ۱۹۷ [۱] مترجم و شارح ارشاد در حاشیه این روایت می نویسد: هر گاه به دقت بدين داورى توجه كنيم خواهيم فهميد كه رسول اكرم، نخست آن دو را به ديدار آن دو نفر مأمور داشته تا اندازه فهم و بى توجهى آنها را به امور دينى عملا ثابت كند و بگويد بيدار على باشيد كه خوابتان نبرد مبادا از بحر متلاطم و مواج و عميق و پرگوهر على دست برداريد و به سراب و آب نماى ديگران دنيا و آخرت را از دست بدهید! ╭─┅═ঊঈঊঈ═┅─╮ sapp.ir/fazaael110 eitaa.com/fazaael110 ╰─┅═ঊঈঊঈ═┅─╯
«ـ﷽ـ» ▫️گاو ِ الاغ کُش...👇👇 💠 دو نفر به حضور صلی الله علیه و آله آمده در باره گاوى كه الاغى را كشته داورى خواستند، 💠 يكى از آن دو عرض كردند: يا رسول اللَّه! گاو اين مرد، الاغ مرا كشته 🔶 رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: پيش ابو بكر برويد و داورى و قضاوت بین خود را از او بخواهيد 💠 آنها پيش نامبرده آمده قصه خود را بيان كردند؛ ابوبكر گفت با بودن رسول خدا چگونه پيش من آمديد! گفتند خود آن جناب ما را پيش تو فرستاده ابوبكر كه چاره را منحصر ديده و پاسخى نداشت جواب داد چارپائى چارپاى ديگر را نابود كرده به صاحب آن حقى تعلق نميگيرد! 💠 آن دو خدمت صلی الله علیه و آله مراجعت كرده قضيه را به عرض رسانيده 🔶 رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: پيش عمر برويد و از او داورى بخواهيد و حكايت خود را براى او بگوئيد 💠 آنها پيش عمر آمده و پيش آمد خود را نقل كردند عمر گفت با بودن رسول خدا چگونه پيش من آمديد گفتند خود پيغمبر ما را امر كرد پيش تو بيائيم پرسيد چگونه نزد ابوبكر نرفتيد گفتند قبل از آمدن پيش تو حضور وى رفتيم پرسيد در اين باره چه حكومتى كرد گفتند چنين و چنان گفت پاسخ داد منهم بغير از قضاوت او داورى ديگرى ندارم! 💠 آن دو حضور پيغمبر اكرم شرفياب شده قضيه را به عرض رسانيدند 🔶 رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: حضور علیه السلام شرفياب شده حكايت به عرض او رسانيد تا ميان شما داورى و قضاوت فرمايد. 💠 آن دو مرد حضور باهر النور حضرت سلطان الأولياء شرفياب شده حكايت خود را به خاك پاى همايون او عرضه داشتند 🔷 امیرالمومنین صلوات الله علیه فرمودند: اگر گاو به طويله الاغ وارد شده و او را كشته بايد بهای الاغ به صاحبش داده شود و اگر الاغ به محل گاو وارد گرديده و از پاى درآمده چیزی به عهده صاحب گاو نیست 💠 آن دو پس از شنيدن قضاوت على علیه السلام كه ديگران بسهل انگارى و مسخرگى گذراندند حضور پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله برگشته و قضيه را به اطلاع حضرت رسول صلی الله علیه و آله رسانيدند 🔶 رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: قضاوت الهى نمود. 🔶 آنگاه فرمودند: خدا را شکر كه در خاندان ما کسی است که بر طبق سنت داود علیه السلام قضاوت می کند. [۱] 📚 الارشاد (شیخ مفید) ج ۱ ص ۱۹۷ [۱] مترجم و شارح ارشاد در حاشیه این روایت می نویسد: هر گاه به دقت بدين داورى توجه كنيم خواهيم فهميد كه رسول اكرم، نخست آن دو را به ديدار آن دو نفر مأمور داشته تا اندازه فهم و بى توجهى آنها را به امور دينى عملا ثابت كند و بگويد بيدار على باشيد كه خوابتان نبرد مبادا از بحر متلاطم و مواج و عميق و پرگوهر على دست برداريد و به سراب و آب نماى ديگران دنيا و آخرت را از دست بدهید! ╭─┅═ঊঈঊঈ═┅─╮ sapp.ir/fazaael110 eitaa.com/fazaael110 ╰─┅═ঊঈঊঈ═┅─╯
«ـ﷽ـ» ▫️مُعلّم جبرئیل...👇👇 🔸روزی عليه السلام نزد صلى الله عليه و آله نشسته بود عليه السلام وارد شد، جبرئيل به احترام آن حضرت از جاى خود برخاست،  🔹  اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: آيا براى اين جوان برمى خيزى؟ 🔸جبرئيل عرض كرد: نعم، إنّ له عَلَيَّ حقُّ التعليم. بلى، زيرا او حقّ استادى و تعليم بر من دارد. 🔹حضرت فرمودند: اى جبرئيل ؛ در كجا و چگونه بوده است؟ 🔸عرض كرد: خداوند تبارك و تعالى كه مرا آفريد از من سؤال كرد: تو كيستى و اسمت چيست؟ من كيستم و نامم چيست؟ 🔸من در پاسخ آن دچار حيرت و سرگردانى شدم، و در آنجا يعنى عالم انوار همين جوان ظاهر شد و پاسخ آن سؤال را به من آموخت و به من فرمود: بگو: 🔸أنت الربّ الجليل واسمك الجميل، وأنا العبد الذليل واسمي جبرئيل.  تو پروردگار جليل (بزرگ مرتبه) هستى و اسم تو جميل (خوب و نيكو) است، و من بنده خوار و بى مقدار توام و نام من جبرئيل است. 🔸و به خاطر همين بود كه براى او برخاستم و او را تعظيم كردم. 🔹پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: عمر تو چه مقدار است؟ 🔸عرض كرد: اى است كه هر سى هزار سال يكبار از الهى طلوع مى كند، من سى هزار بار طلوع آن را مشاهده كرده ام. 🔹رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمودند: اگر آن ستاره را ببينى مى شناسى؟ 🔸عرض كرد: بلى چگونه نشناسم. 🔹آنگاه به عليه السلام فرمودند: عمامه را از پيشانى خود بالا بزن. 🔸همين كه را كنار زدند جبرئيل آن ستاره و آن را در پيشانى على عليه السلام مشاهده كرد.  📚 انوار النعمانيّه (سید نعمت الله جزایری)، ج ۱ ، ص ۱۸ 🆔 sapp.ir/fazaael110 🆔 eitaa.com/fazaael110
«ـ﷽ـ» ▫️پنج عنایت ویژه خداوند به امیرالمومنین علیه السلام ...👇👇 🔹شخصی اعرابی به محضر صلی الله علیه و آله شرفیاب شد و عرض كرد: 🔸اى محمّد ؛ به تو ايمان آوردم در حاليكه تو را نديده بودم، و تو را تصديق كردم پيش از آنكه تو را ملاقات كنم، جديداً مطلبى از شما به من رسيده است. 💠 رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: چه مطلبى؟ 🔸عرض كرد: ما را به شهادت دادن به يكتائى پروردگار و رسالت خودت خواندى، اجابت كرديم، فرمودى: بخوانيم، مال خود را بپردازيم، بگيريم، برويم، و در شركت كنيم، همه اينها را پذيرفتيم سپس به اين مقدار راضى و خوشنود نشدى تا اينكه ما را به داشتن پسر عمويت و دوستى با او دعوت كردى، آيا اين تكليفى است كه خودت آن را بر ما واجب كرده اى يا امرى آسمانى است و خداوند آن را واجب نموده است؟ 💠  اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: بلكه خداوند آن را بر اهل آسمانها و زمين واجب كرده است. 🔹عرب همينكه كلام رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم را شنيد عرض كرد: 🔸سمعاً و طاعةً، آنچه فرمودى به جان پذيرفتم و آن حقّ است. 💠 سپس پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: اى برادر عرب ؛ به عليه السلام پنج چيز عنايت شده است كه يكى از آنها بهتر است از دنيا و آنچه در دنيا مي‌باشد، مى خواهى برايت آنها را بگويم؟ 🔸عرض كرد: بلى اى رسول خدا. 1⃣ فرمودند: اى برادر عرب ؛ روز نشسته بودم و جنگ به پايان رسيده بود، فرود آمد و عرض كرد: خداوند تبارك و تعالى به شما سلام رسانده است و مى فرمايد: ♦️اى محمّد ؛ من عهد كرده‌ام و قسم ياد نموده‌ام كه هر كس را دوست داشته باشم دوستى على عليه السلام را به او الهام بخشم و به دل او بيندازم، پس هر كه مرا داشته باشد دوستى على عليه السلام را به او از طريق الهام عنايت كنم، و هر كه را باشم دشمنى على را به دلش بيندازم.  💠 سپس فرمود: اى برادر عرب ؛ عنايت دوّمى را كه به على عليه السلام شده برايت بگويم؟ 🔸عرض كرد: بلى اى رسول خدا. 2⃣ فرمودند: بعد از آنكه ساز و برگ عمويم را فراهم كردم نشسته بودم كه جبرئيل فرود آمد و عرض كرد: اى محمّد ؛ خداوند سلام مى رساند و فرموده است: ♦️من نماز را واجب گردانيدم و آن را نسبت به بعضى از افراد مثل زنانى كه مبتلا به حيض يا نفاس هستند و ديوانگان و كودكان نخواستم، روزه را واجب كردم و آن را از مسافر نخواستم، حجّ را واجب كردم و از كسى كه استطاعت ندارد نخواستم، زكات را واجب كردم و از كسى كه مالى ندارد تكليف را برداشتم. ولى دوستى علىّ بن ابى طالب را به اهل آسمانها و زمين واجب كردم و هيچكس را از آن معاف نكردم، و اجازه ندادم كه كسى نسبت به آن بى تفاوت باشد و تكليف نداشته باشد. 💠 بعد فرمودند: اى برادر عرب ؛ آيا عنايت سوّم پروردگار را برايت بگويم؟ 🔸عرض كرد: بلى اى رسول خدا.  3⃣ فرمودند: خداوند تبارك و تعالى كه مخلوقاتش را آفريد براى هر نوعى از آنها سرور و بزرگى قرار داد، كركس در ميان پرندگان سرور آنها است، گاو سرور چهارپايان است، شير سرور درندگان، روز سرور روزها، سرور ماه ها، سرور فرشتگان، حضرت سرور آدميان، من سرور تمامى پيغمبران، و على عليه السلام سرور همه اوصياء است. 💠 سپس فرمودند: عنايت چهارم را به تو خبر دهم؟ 🔸عرض كرد: بلى اى مولاى من. 4⃣ فرمودند: دوستى علىّ بن ابى طالب درختى است كه ريشه آن در و شاخه هايش در است، هر كس به شاخه اى از آن شاخه‌ها كه در دنياست بياويزد او را به بهشت مى كشاند، و دشمنى علىّ بن ابى طالب عليه السلام درختى است كه ريشه آن در و شاخه هايش در دنيا است، هر كس به شاخه اى از آن بياويزد او را به آتش وارد خواهد كرد. 💠 سپس فرمودند: مى خواهى از پنجمين عنايت پروردگار به على عليه السلام به تو خبر دهم؟ 🔸عرض كرد: بلى اى رسول خدا. 5⃣ فرمودند: هنگامى كه فرا رسد براى من منبرى در طرف راست عرش قرار دهند، بعد براى عليه السلام منبر ديگرى در موازات و راستاى منبر من در همان طرف راست عرش قرار دهند، سپس تخت بلند و برآمده و درخشنده اى كه به تخت كرامت معروف است بين آن دو منبر گذارند.  من و ابراهيم هر كدام روى منبر خود و پسر عمويم على بن ابى طالب بر تخت كرامت قرار گيرد، و چه زيبا است بودن يك دوست در ميان دو يار، كه زيباتر از آن چشمى نديده است. 💠 سپس فرمودند: اى اعرابى ؛ على را دوست بدار، دوستى على عليه السلام حقّ و ثابت است، خداوند تبارك و تعالى دوست او را دوست دارد، على عليه السلام با من در ميان يك قصر خواهد بود. 🔸در اين هنگام عرب گفت: فرمانبردار خدا و رسول او و پسر عمويت على عليه السلام هستم. 📚 بحار الأنوار: ج ۴۰ ص ۴۶ 🆔 sapp.ir/fazaael110 🆔 eitaa.com/fazaael110
«ـ﷽ـ» ▫️علم صلوات الله عليه از كجاست؟....👇👇 💠 حمران بن اعين (برادر زراره) مي گويد: عليه السلام فرمودند: عليه السلام دو انار (بهشتي) براى صلّى اللَّه عليه و آله، آورد، 💠 صلّى اللَّه عليه و آله يكى را خوردند و ديگرى را دو نيمه كردند، نيمى را خودشان خوردند و نيمى را به عليه السلام دادند. 💠 سپس پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند: برادرم! مى ‏دانى اين دو انار چه بود؟ 💠 عليه السلام عرض كردند: نه! 💠 فرمودند: اما اولى نبوت بود كه (مخصوص من است و) تو را از آن بهره‏ اى نيست و اما ديگرى علم و دانش بود كه تو در آن با من شريك هستى. 💠 حمران مي گويد به امام صادق عليه السلام عرض كردم: چگونه على در علم شريك پيغمبر بود؟ 💠 فرمودند: خدا هيچ علمى را به صلّى اللَّه عليه و آله نياموخت جز آنكه به او دستور داد كه آن را به على عليه السلام بياموزد. 📚 كافي ج ۱ ص ۲۶۳ @fazaael110
«ـ﷽ـ» ▫️مُعلّم جبرئیل...👇👇 🔸روزی عليه السلام نزد صلى الله عليه و آله نشسته بود عليه السلام وارد شد، جبرئيل به احترام آن حضرت از جاى خود برخاست، 🔹 اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: آيا براى اين جوان برمى خيزى؟ 🔸جبرئيل عرض كرد: نعم، إنّ له عَلَيَّ حقُّ التعليم. بلى، زيرا او حقّ استادى و تعليم بر من دارد. 🔹حضرت فرمودند: اى جبرئيل ؛ در كجا و چگونه بوده است؟ 🔸عرض كرد: خداوند تبارك و تعالى كه مرا آفريد از من سؤال كرد: تو كيستى و اسمت چيست؟ من كيستم و نامم چيست؟ 🔸من در پاسخ آن دچار حيرت و سرگردانى شدم، و در آنجا يعنى عالم انوار همين جوان ظاهر شد و پاسخ آن سؤال را به من آموخت و به من فرمود: بگو: 🔸أنت الربّ الجليل واسمك الجميل، وأنا العبد الذليل واسمي جبرئيل. تو پروردگار جليل (بزرگ مرتبه) هستى و اسم تو جميل (خوب و نيكو) است، و من بنده خوار و بى مقدار توام و نام من جبرئيل است. 🔸و به خاطر همين بود كه براى او برخاستم و او را تعظيم كردم. 🔹پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: عمر تو چه مقدار است؟ 🔸عرض كرد: اى است كه هر سى هزار سال يكبار از الهى طلوع مى كند، من سى هزار بار طلوع آن را مشاهده كرده ام. 🔹رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمودند: اگر آن ستاره را ببينى مى شناسى؟ 🔸عرض كرد: بلى چگونه نشناسم. 🔹آنگاه به عليه السلام فرمودند: عمامه را از پيشانى خود بالا بزن. 🔸همين كه را كنار زدند جبرئيل آن ستاره و آن را در پيشانى على عليه السلام مشاهده كرد. 📚 انوار النعمانيّه (سید نعمت الله جزایری)، ج ۱ ، ص ۱۸ @fazaael110
«ـ﷽ـ» ▫️خداوند با صدا و لهجه علیه السلام سخن می‌گوید... 🔹از اكرم صلى الله عليه و آله سوال كردند در شب پروردگارت با تو به چه لغتى گفتگو كرد؟ 🔹فرمود: «خاطبني بلغة عليه السلام» به لغت و لهجه عليه السلام با من صحبت كرد. 🔹عرض كردم: پروردگارا ؛ تو با من گفتگو مى‌كنى يا على؟! 🔹فرمود: اى ؛ من وجودى هستم كه همانند ساير موجودات نيستم و با مردمان قياس نشوم و مانند اشياء ديگر توصيف نگردم، تو را از نور خود و على را از نور تو آفريدم، از پنهانى هاى دلت و زواياى قلبت اطّلاع حاصل كردم ديدم هيچكس را بيشتر از على بن ابى طالب دوست ندارى، با زبان او با تو گفتگو كردم تا قلب تو آرامش پيدا كند. 📚 كشف الغمّة: ج ۱ ص ۱۰۶ @fazaael110
«ـ﷽ـ» ▫️نتیجه کار خالصانه...👇👇👇 💠 در یکی از روزها مقدار سیصد دینار به عنوان هدیه، خدمت صلّی اللّه علیه و آله داده شد و حضرت تمامی آن‌ها را به علیه السلام عطا نمود. 💠  علیه السلام فرمود: من آن سیصد دینار را گرفته و خوشحال شدم و با خود گفتم: امشب مقداری از آن‌ها را در راه خدا صدقه می‌دهم تا خداوند قبول فرماید؛ 💠 و چون نماز عشاء را پشت سر خدا به جماعت خواندم، یک صد دینار آن‌ها را به زنی درمانده دادم.  چون صبح شد، مردم گفتند: دیشب صد دینار به فلان زن فاجره؛ داده است. 💠 با شنیدن این سخن بسیار غمگین و ناراحت شدم و با خود عهد کردم که جبران نمایم، لذا هنگام شب بعد از نماز عشاء یک صد دینار دیگر از آن پول‌ها را به مرد رهگذری دادم.  چون صبح شد، مردم گفتند: دیشب علیّ بن ابی طالب صد دینار به مردی دزد کمک کرده است؛ 💠 و من خیلی ناراحت و افسرده خاطر گشتم و با خود گفتم: به خدا قسم! امشب صد دینار باقی مانده را به کسی صدقه می‌دهم که مقبول خداوند قرار گیرد. 💠 این بار نیز هنگام شب، پس از نماز عشاء به جماعت رسول خدا صلی الله علیه و آله از مسجد خارج گشتم و صد دینار باقی مانده را به مردی رهگذر دادم.  وقتی که صبح شد مردم گفتند: دیشب علیّ بن ابی طالب، صد دینار به مرد ثروتمندی کمک کرده است. 💠 بسیار غمگین شدم و نزد پیامبر خدا رفتم؛ و جریان را برای حضرتش بازگو کردم. 💠 رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این است؛ که می‌گوید: خداوند صدقات تو را پذیرفته است. 💠 و می‌گوید: آن صد دیناری را که به آن زن فاجره دادی؛ چون به منزل خود آمد، توبه کرد و آن صد دینار را سرمایه زندگی قرار داد و هم اکنون دنبال مردی است که با او ازدواج نماید.  و آن صد دیناری را که به آن مرد دزد دادی، او نیز وقتی به منزل آمد، از کارهای زشت خود توبه کرد و آن پول‌ها را سرمایه ای برای کسب و تجارت خویش قرار داد.  و همچنین آن صد دیناری را که به مرد ثروتمند دادی؛ چندین سال بود که زکات و خمس اموال خود را نمی داد، پس وقتی به منزلش آمد، با خود گفت: وای بر تو! این علیّ بن ابی طالب است، با این که مال و اموالی ندارد؛ این چنین صدقه می‌دهد و انفاق می‌کند! ولی من باید با این همه ثروتی که دارم از مستمندان دریغ می‌دارم، من باید همانند علیّ بن ابی طالب به دیگران کمک نمایم و زکات و خمس اموال خود را بپردازم. 💠 سپس فرمود: بنابراین، کارهای تو مقبول خداوند متعال قرار گرفته است و این آیه شریفه:  « رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ»(نور / ۳۷) در شأن و منزلت تو نازل گردید.  📚 مستدرک الوسائل ج ۷ ص ۲۶۷  @fazaael110
«ـ﷽ـ» ▫️پنج عنایت ویژه خداوند به علیه السلام... 🔹شخصی اعرابی به محضر صلی الله علیه و آله شرفیاب شد و عرض كرد: 🔸اى محمّد ؛ به تو ايمان آوردم در حاليكه تو را نديده بودم، و تو را تصديق كردم پيش از آنكه تو را ملاقات كنم، جديداً مطلبى از شما به من رسيده است. 💠 رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: چه مطلبى؟ 🔸عرض كرد: ما را به شهادت دادن به يكتائى پروردگار و رسالت خودت خواندى، اجابت كرديم، فرمودى: بخوانيم، مال خود را بپردازيم، بگيريم، برويم، و در شركت كنيم، همه اينها را پذيرفتيم سپس به اين مقدار راضى و خوشنود نشدى تا اينكه ما را به داشتن پسر عمويت و دوستى با او دعوت كردى، آيا اين تكليفى است كه خودت آن را بر ما واجب كرده اى يا امرى آسمانى است و خداوند آن را واجب نموده است؟ 💠  اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: بلكه خداوند آن را بر اهل آسمانها و زمين واجب كرده است. 🔹عرب همينكه كلام رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم را شنيد عرض كرد: 🔸سمعاً و طاعةً، آنچه فرمودى به جان پذيرفتم و آن حقّ است. 💠 سپس پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: اى برادر عرب ؛ به عليه السلام پنج چيز عنايت شده است كه يكى از آنها بهتر است از دنيا و آنچه در دنيا مي‌باشد، مى خواهى برايت آنها را بگويم؟ 🔸عرض كرد: بلى اى رسول خدا. 1⃣ فرمودند: اى برادر عرب ؛ روز نشسته بودم و جنگ به پايان رسيده بود، فرود آمد و عرض كرد: خداوند تبارك و تعالى به شما سلام رسانده است و مى فرمايد: ♦️اى محمّد ؛ من عهد كرده‌ام و قسم ياد نموده‌ام كه هر كس را دوست داشته باشم دوستى على عليه السلام را به او الهام بخشم و به دل او بيندازم، پس هر كه مرا داشته باشد دوستى على عليه السلام را به او از طريق الهام عنايت كنم، و هر كه را باشم دشمنى على را به دلش بيندازم.  💠 سپس فرمود: اى برادر عرب ؛ عنايت دوّمى را كه به على عليه السلام شده برايت بگويم؟ 🔸عرض كرد: بلى اى رسول خدا. 2⃣ فرمودند: بعد از آنكه ساز و برگ عمويم را فراهم كردم نشسته بودم كه جبرئيل فرود آمد و عرض كرد: اى محمّد ؛ خداوند سلام مى رساند و فرموده است: ♦️من نماز را واجب گردانيدم و آن را نسبت به بعضى از افراد مثل زنانى كه مبتلا به حيض يا نفاس هستند و ديوانگان و كودكان نخواستم، روزه را واجب كردم و آن را از مسافر نخواستم، حجّ را واجب كردم و از كسى كه استطاعت ندارد نخواستم، زكات را واجب كردم و از كسى كه مالى ندارد تكليف را برداشتم. ولى دوستى علىّ بن ابى طالب را به اهل آسمانها و زمين واجب كردم و هيچكس را از آن معاف نكردم، و اجازه ندادم كه كسى نسبت به آن بى تفاوت باشد و تكليف نداشته باشد. 💠 بعد فرمودند: اى برادر عرب ؛ آيا عنايت سوّم پروردگار را برايت بگويم؟ 🔸عرض كرد: بلى اى رسول خدا.  3⃣ فرمودند: خداوند تبارك و تعالى كه مخلوقاتش را آفريد براى هر نوعى از آنها سرور و بزرگى قرار داد، كركس در ميان پرندگان سرور آنها است، گاو سرور چهارپايان است، شير سرور درندگان، روز سرور روزها، سرور ماه ها، سرور فرشتگان، حضرت سرور آدميان، من سرور تمامى پيغمبران، و على عليه السلام سرور همه اوصياء است. 💠 سپس فرمودند: عنايت چهارم را به تو خبر دهم؟ 🔸عرض كرد: بلى اى مولاى من. 4⃣ فرمودند: دوستى علىّ بن ابى طالب درختى است كه ريشه آن در و شاخه هايش در است، هر كس به شاخه اى از آن شاخه‌ها كه در دنياست بياويزد او را به بهشت مى كشاند، و دشمنى علىّ بن ابى طالب عليه السلام درختى است كه ريشه آن در و شاخه هايش در دنيا است، هر كس به شاخه اى از آن بياويزد او را به آتش وارد خواهد كرد. 💠 سپس فرمودند: مى خواهى از پنجمين عنايت پروردگار به على عليه السلام به تو خبر دهم؟ 🔸عرض كرد: بلى اى رسول خدا. 5⃣ فرمودند: هنگامى كه فرا رسد براى من منبرى در طرف راست عرش قرار دهند، بعد براى عليه السلام منبر ديگرى در موازات و راستاى منبر من در همان طرف راست عرش قرار دهند، سپس تخت بلند و برآمده و درخشنده اى كه به تخت كرامت معروف است بين آن دو منبر گذارند.  من و ابراهيم هر كدام روى منبر خود و پسر عمويم على بن ابى طالب بر تخت كرامت قرار گيرد، و چه زيبا است بودن يك دوست در ميان دو يار، كه زيباتر از آن چشمى نديده است. 💠 سپس فرمودند: اى اعرابى ؛ على را دوست بدار، دوستى على عليه السلام حقّ و ثابت است، خداوند تبارك و تعالى دوست او را دوست دارد، على عليه السلام با من در ميان يك قصر خواهد بود. 🔸در اين هنگام عرب گفت: فرمانبردار خدا و رسول او و پسر عمويت على عليه السلام هستم. 📚 بحار الأنوار: ج ۴۰ ص ۴۶ @fazaael110
«ـ﷽ـ» 🔰 قدرت امام علیه السلام... 🏴 بمناسبت شهادت حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام ✨ احمد تبّان نقل كرده است كه گفت: در بستر خود خوابيده بودم كه ناگاه احساس كردم كسى با پايش به من مى زند و مى گويد: فلانى، اين طرز خوابيدن و پيرو آل عليهم السلام نيست. ✨ هراسناک از جا برخاستم، او مرا در برگرفت، نگاه كردم ديدم حضرت عليهما السلام است، به من فرمود: اى احمد! براى نماز وضو بگير. ✨ وقتى وضو گرفتم دست مرا گرفت و از درِ خانه خارج كرد، با آنكه در بسته بود نمى دانم او چگونه و از كجا مرا خارج كرد؟ در بيرون خانه ديدم شترى بسته شده و براى ايشان آماده است ريسمان آن را باز كرد و بر آن سوار شد، مرا هم در در رديف خود نشانيد، مدّت كوتاهى كه راه برد در محلّى مرا پياده كرد و فرمود: اينجا بيست و چهار ركعت نماز بخوان، سپس فرمود: اى احمد! آيا مى دانى در چه مكانى هستى؟ عرض كردم: خدا و رسول و فرزند رسول او بهتر مى دانند. فرمود: اين قبر جدّم بن على عليهما السلام است. ✨ سپس سوار مركب شد و مرا پشت سر خود نشانيد، راه كمى كه رفت وارد كوفه شد، ديدم سگها و نگهبانان همگى ايستاده اند امّا گويا چيزى نمى بينند، مرا وارد مسجد كرد و فرمود: هفده ركعت نماز در آنجا بخوان، و پس از آن سئوال فرمود: آيا مى دانى اينجا كجا است؟ عرض كردم: نه، فرمود: اين مسجد كوفه است و اين بيت الطشت است. ✨ سپس سوار شد و مرا سوار كرد و مقدرا كمى كه راه پيمود مرا پياده كرد و فرمود: در اينجا نيز بيست و چهار ركعت نماز بخوان، و بعد از آن سئوال كرد: اى احمد! آيا مى دانى اينجا كجا است؟ عرض كردم: خدا و و فرزند رسول او داناتر هستند. فرمود: اين قبر جدّم عليه السلام است. ✨ بار ديگر سوار بر مركب شد و مرا سوار كرد و پس از پيمودن راه كمى پياده‌ام كرد و فرمود: كجا هستى؟ عرض كردم: خدا و رسول و فرزند رسول او داناترند. فرمود: اين قبر ابراهيم خليل عليه السلام است. ✨ مجدّداً سوار شد و مرا نيز سوار كرد و پس از پيمودن راه كوتاهى پياده‌ام كرد و داخل مكّه نمود، من قبل از آن بيت الحرام و مكّه و چاه زمزم و بيت الشراب را مى شناختم، به من فرمود: اى احمد! آيا مى دانى كجا هستى؟ من دوباره عرض كردم: خدا و رسول و فرزند رسول او داناتر هستند. فرمود: اين مكّه و اين كعبه و اين زمزم، و اين بيت الشراب است. ✨ بار ديگر مرا مختصرى راه برد و در مسجد النبىّ و كنار قبر صلى الله عليه وآله وسلم وارد نمود، در آنجا هم بيست و چهار ركعت نماز خوانديم، و چون از من پرسيد: آيا مى دانى اينجا كجاست؟ عرض كردم: خدا و رسول و فرزند رسول او داناترند. فرمود: اين مسجد جدّم صلى الله عليه وآله وسلم و قبر شريف آن حضرت است. ✨ سپس مرا مختصرى راه برد و وارد شعب ابى حبير نمود، آنگاه فرمود: يا أحمد ؛ تريد أن اُريك من دلالات الإمام؟ قلت: نعم. قال: يا ليل ؛ أدبر، فأدبر الليل عنّا، ثمّ قال: يا نهار ؛ أقبل، فأقبل النهار إلينا بالنور العظيم، وبالشمس حتّى رجعت هي بيضاء نقيّة فصلّينا الزوال. اى احمد! آيا مى خواهى از علامتهاى امام و دلائل امامت به تو نشان دهم؟ عرض كردم: بلى. فرمود: اى شب رو برگردان، فوراً شب از ما رو برگردانيد و ناپديد شد. سپس فرمود: اى روز، به ما روى آور. پس روز با روشنائى زياد و خورشيد نورانى و باصفايش به ما روى آورد و ظاهر شد و ما نماز ظهر را خوانديم. سپس فرمود: اى روز! رو برگردان و اى شب روى آور، فوراً شب چهره خود را ظاهر نمود و ما نماز مغرب را خوانديم، سپس به من فرمود: خوب مشاهده كردى؟ عرض كردم: بلى اى فرزند رسول خدا! اين مقدار براى من كافى است. ✨ بار ديگر مرا سير مختصرى داد تا كنار كوهى كه به دنيا احاطه دارد و دنيا نسبت به آن مانند ظرف كوچكى است رسانيد، به من فرمود: اى احمد! آيا مى دانى كجا هستى؟ عرض كردم: خدا و رسول خدا و فرزند رسول او داناتر هستند. فرمود: اين كوهى است كه به دنيا احاطه دارد، گروهى را آنجا ديدم كه لباسهاى سفيد رنگ پوشيده بودند. فرمود: اى احمد! اينها قوم موسى عليه السلام هستند، امام عليه السلام بر آنها سلام كرد و من نيز سلام كردم و آنها پاسخ گفتند. ✨ پس از آن عرض كردم: خسته شدم. فرمود: مى خواهى روى بستر خود آرام بگيرى؟ عرض كردم: بلى، فوراً يك قدم برداشته و به من فرمود: بخواب. ناگهان خود را در منزلم در حال خواب مشاهده كردم، و پس از مدّتى برخاستم و نماز صبح را در منزل خواندم. 📚 القطره ج١ ص٣٧٧ به نقل از دلائل الامامه @fazaael110
🔰علم صلوات الله عليه از كجاست؟... 💠 حمران بن اعين می‌گويد: عليه السلام فرمودند: دو انار (بهشتی) براى صلّى اللَّه عليه و آله، آورد، 💠 صلّى اللَّه عليه و آله يكى را خوردند و ديگرى را دو نيمه كردند، نيمى را خودشان خوردند و نيمى را به عليه السلام دادند. 💠 سپس پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند: برادرم! مى دانى اين دو انار چه بود؟ 💠 عليه السلام عرض كردند: نه! 💠 فرمودند: اما اولى نبوت بود كه (مخصوص من است و) تو را از آن بهره اى نيست و اما ديگرى علم و دانش بود كه تو در آن با من شريک هستى. 💠 حمران می‌گويد به امام صادق عليه السلام عرض كردم: چگونه على در علم شريک پيغمبر بود؟ 💠 فرمودند: خدا هر علمى را به حضرت صلّى اللَّه عليه و آله آموخت به او فرمان داد كه آن را به على عليه السلام بياموزد. 👇🏻متن عربی: ✨عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ جَبْرَئِیلَ أَتَی رَسُولَ اللَّه بِرُمَّانَتَیْنِ فَأَکَلَ رَسُولُ اللَّهِ إِحْدَاهُمَا وَ کَسَرَ الْأُخْرَی بِنِصْفَیْنِ فَأَکَلَ نِصْفاً وَ أَطْعَمَ عَلِیّاً نِصْفاً ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ یَا أَخِی هَلْ تَدْرِی مَا هَاتَانِ الرُّمَّانَتَانِ قَالَ لَا قَالَ أَمَّا الْأُولَی فَالنُّبُوَّةُ لَیْسَ لَکَ فِیهَا نَصِیبٌ وَ أَمَّا الْأُخْرَی فَالْعِلْمُ أَنْتَ شَرِیکِی فِیهِ فَقُلْتُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ کَیْفَ کَانَ یَکُونُ شَرِیکَهُ فِیهِ قَالَ لَمْ یُعَلِّمِ اللَّهُ مُحَمَّداً عِلْماً إِلَّا وَ أَمَرَهُ أَنْ یُعَلِّمَهُ عَلِیّاً 📚 كافی ج۱ ص۲۶۳ @fazaael110
🔰 نتیجه کار خالصانه... 💠 در یکی از روزها مقدار سیصد دینار به عنوان هدیه، خدمت صلّی اللّه علیه و آله داده شد و حضرت تمامی آن‌ها را به علیه السلام عطا نمود. 💠  علیه السلام فرمود: من آن سیصد دینار را گرفته و خوشحال شدم و با خود گفتم: امشب مقداری از آن‌ها را در راه خدا صدقه می‌دهم تا خداوند قبول فرماید؛ 💠 و چون نماز عشاء را پشت سر خدا به جماعت خواندم، یک صد دینار آن‌ها را به زنی درمانده دادم.  چون صبح شد، مردم گفتند: دیشب صد دینار به فلان زن فاجره؛ داده است. 💠 با شنیدن این سخن بسیار غمگین و ناراحت شدم و با خود عهد کردم که جبران نمایم، لذا هنگام شب بعد از نماز عشاء یک صد دینار دیگر از آن پول‌ها را به مرد رهگذری دادم.  چون صبح شد، مردم گفتند: دیشب علیّ بن ابی طالب صد دینار به مردی دزد کمک کرده است؛ 💠 و من خیلی ناراحت و افسرده خاطر گشتم و با خود گفتم: به خدا قسم! امشب صد دینار باقی مانده را به کسی صدقه می‌دهم که مقبول خداوند قرار گیرد. 💠 این بار نیز هنگام شب، پس از نماز عشاء به جماعت رسول خدا صلی الله علیه و آله از مسجد خارج گشتم و صد دینار باقی مانده را به مردی رهگذر دادم.  وقتی که صبح شد مردم گفتند: دیشب علیّ بن ابی طالب، صد دینار به مرد ثروتمندی کمک کرده است. 💠 بسیار غمگین شدم و نزد پیامبر خدا رفتم؛ و جریان را برای حضرتش بازگو کردم. 💠 رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این است؛ که می‌گوید: خداوند صدقات تو را پذیرفته است. 💠 و می‌گوید: آن صد دیناری را که به آن زن فاجره دادی؛ چون به منزل خود آمد، توبه کرد و آن صد دینار را سرمایه زندگی قرار داد و هم اکنون دنبال مردی است که با او ازدواج نماید.  و آن صد دیناری را که به آن مرد دزد دادی، او نیز وقتی به منزل آمد، از کارهای زشت خود توبه کرد و آن پول‌ها را سرمایه ای برای کسب و تجارت خویش قرار داد.  و همچنین آن صد دیناری را که به مرد ثروتمند دادی؛ چندین سال بود که زکات و خمس اموال خود را نمی داد، پس وقتی به منزلش آمد، با خود گفت: وای بر تو! این علیّ بن ابی طالب است، با این که مال و اموالی ندارد؛ این چنین صدقه می‌دهد و انفاق می‌کند! ولی من باید با این همه ثروتی که دارم از مستمندان دریغ می‌دارم، من باید همانند علیّ بن ابی طالب به دیگران کمک نمایم و زکات و خمس اموال خود را بپردازم. 💠 سپس فرمود: بنابراین، کارهای تو مقبول خداوند متعال قرار گرفته است و این آیه شریفه:  « رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ»(نور / ۳۷) در شأن و منزلت تو نازل گردید.  📚 مستدرک الوسائل ج ۷ ص ۲۶۷  @fazaael110