eitaa logo
فاضل نظری
2.7هزار دنبال‌کننده
647 عکس
62 ویدیو
2 فایل
✅ کانال نشر آثار استاد فاضل نظری شما را مهمان چند بیت شعر و فنجانی قهوه تلخ روبه پنجره میکنیم ☕️📚 با ما از استاد فاضل نظری بیشتر بخوانید 🍁 🔴 تبلیغات پربازده راجی نت: https://eitaa.com/joinchat/1621426385C118d13c9c5
مشاهده در ایتا
دانلود
جهان بی‌عشق چیزی نیست جز تکرارِ یک تکرار اگر جایی به حالِ خویش باید گریه کرد، اینجاست.. @fazel_nazarrii
گیسوانِ تو شبیه است به شب؛ اما نه، شب که این‌قدر نباید به درازا بکشد... @fazel_nazarrii
زندگی با همدمِ نااهل جان فرسودن است من چنین زندانی‌ام با خویش در یک‌ پیرهن... @fazel_nazarrii
قاصدک‌های پریشان را که با خود باد برد با خودم گفتم مرا هم می‌توان از یاد برد ای که می‌پرسی چرا نامی ز ما باقی نماند سیل وقتی خانه‌ای را برد از بنیاد برد عشق می‌بازم که غیر از باختن در عشق نیست در نبردی اینچنین هرکس به خاک افتاد برد شور شیرین تو را نازم که بعد از قرن‌ها هر که لاف عشق زد، نامی هم از فرهاد برد جای رنجش نیست از دنیا که این تاراجگر هر چه برد از آنچه روزی خود به دستم داد برد در قمار دوستی جز رازداری شرط نیست هر که در میخانه از مستی نزد فریاد برد @fazel_nazarrii
وای بر من که در این بازیِ بی‌سود و زیان پیشِ پیمان‌شکنی چون تو شدم عهدشکن! @fazel_nazarrii
مشت بر دیوار و سر بر سنگ و دندان بر جگر لب فرو بستیم و راهیجز شکیبایی نبود.. @fazel_nazarrii
نه اینکه فکر کنی مرهم احتیاج نداشت که زخم های دل خون من علاج نداشت تو سبز ماندی و من برگ برگ خشکیدم که آنچه داشت شقایق به سینه کاج نداشت حمنم! خلیفه ی تنهای رانده از فردوس خلیفه ای که از آغاز تخت و تاج نداشت تفاوت من و اصحاب کهف در این بود که سکه های من از ابتدا رواج نداشت نخواست شیخ بیابد مرا که یافتنم چراغ نه! که به گشتن هم احتیاج نداشت . @fazel_nazarrii
رسید لب به لب و بوسه های ناب زدیم دو جام بود که با نیت شراب زدیم دو گل که با عطش بوسه های پی در پی به روی پیرهن سرخشان گلاب زدیم نه از هوس که ز جور زمانه! لب به شراب اگر زدیم برای دل خراب زدیم مؤذنا به امید که می زنی فریاد؟ تو هم بخواب که ما خویش را به خواب زدیم مگرد بی سبب ای ناخدا که غرق شده است جزیره ای که به سودای آن به آب زدیم! . @fazel_nazarrii
مثل آتش بی‌قرارم، مثل طوفان بی‌وطن دیگران از من گریزانند و من از خویشتن! بی‌جهت، بیهوده، بیخود، بی‌سبب، بی‌فایده عشق وقتی نیست، معنایی ندارد زیستن زندگی باهمدم نااهل جان فرسودن است من چنین زندانی‌ام با خویش در یک پیرهن دوستی پژواک تنهایی‌ست اما همچنان تا جوابی بشنوی از کوه فریادی بزن عاقبت در خواب بوسیدم تو را، با این حساب من به خوشبختی بدهکارم، نه خوشبختی به من @fazel_nazarrii
امروز هم به رخوت بی‌بادگی گذشت... آری گذشت! مستی دلدادگی گذشت! در آتش خیال تو با خود قدم زدم دوران عاشقی به همین سادگی گذشت می‌دانم ای فرشته که باور نمی‌کنی شب‌های قصه‌گویی و شهزادگی گذشت روزی زِ چَشم مَردم و روزی به پای تو! عمر مرا ببین که به افتادگی گذشت شرمنده‌ی توایم و سرافراز از این‌که عمر ــ گر دین نداشتیم ــ به آزادگی گذشت . @fazel_nazarrii
ن درخت بدون جوانه‌ای شده است که طعمۀ طمع موریانه‌ای شده است به گریه سنگ به هم می‌زنند و می‌خندند بیا ببین که چه دیوانه‌خانه‌ای شده است «امیدواری بهبود» را چه توصیفی جز اینکه دلخوشی کودکانه‌ای شده است به شیر در دل آتش نگاه کن که چه تلخ مطیع شعبدۀ تازیانه‌ای شده است دلی که در فلک سعد بال و پر می‌زد کنون فلک‌زدۀ آب و دانه‌ای شده است غمی که چشم جهانی بر آن گریسته بود به گوش مردم بی‌غم ترانه‌ای شده است وفا خیال و محبت فریب و عشق دروغ رفیق، گمشدۀ بی‌نشانه‌ای شده است گمان یافتن کیمیای خوشبختی برای عهد شکستن بهانه‌ای شده است نه قدر لطف، نه رسم وفا، نه حق نمک گلایه نیست ولی بد زمانه‌ای شده است @fazel_nazarrii
اگر بی‌تابیِ من خاطرت را می‌کند محزون غمت را مثلِ تیری از دلِ خون می‌کشم بیرون... @fazel_nazarrii