🌼[فطـࢪس دختࢪانـه]🌼
#رویای_نیمه_شب 🌷رویای نیمه شب🌹 #قسمت_پنجاه_چهار اسماعیل میرود پیش((سید بن طاووس)) . جراحت پایش را
#رویای_نیمه_شب
#قسمت_پنجاه_پنج
🌷رویای نیمه شب 🌹
پیرمردی که همراه آنها بوده میگوید :(( رستگار شدی، اسماعیل!))تعجب میکند اسم او را از کجا می دانند .پیرمرد میگوید :(( ایشان امام زمان تو هستند.)) اسماعیل هیجان زده و خوشحال پیش میرود و پای امامش را میبوسد. آن حضرت اسب خود را به حرکت در می آورد . اسماعیل هم دوان دوان با آنها حرکت میکند. امام به او میفرماید:(( برگرد!)) اسماعیل که سر از پا نمیشناخته،می گوید :(( حالا که شما را دیده ام ، رهایتان نمیکنم.)) امام میفرماید:(( مصلحت در آن است که برگردی.)) اسماعیل باز میگوید :(( از شما جدا نمیشوم. )) در این موقع آن پیرمرد میگوید :(( اسماعیل ! شرم نمیکنی؟امام زمانت دوبار به تو دستور بازگشت دادند .))
اسماعیل به خود می آید و ناچار می ایستد . حصرت با اصحاب خود می روند و ناپدید میشوند . اسماعیل که به خاطر جدا ماندن از امام خود غمگین و متحیر بوده،ساعتی همان جا مینشیند و اشک میریزد. حالش که بهتر میشود ، به سامرا باز میگردد. به حرم می رود . خادمان حرم وقتی حال او را دگرگون میبینند ، میپرسند :(( چه اتفاقی افتاده؟))
اسماعیل ماجرا را تعریف می کند . خادمان به او می گویند :(( پایت را نشان بده تا ببینیم .))
اسماعیل پای چپش را نشان میدهد . میبیند هیچ نشانی از دمل و جراحت روی آن نیست . فکر میکند که شاید آن دمل ، روی پای دیگرش بوده . آن پایش را هم نشان میدهد . هیچ اثری از آن نمیبیند . در این موقع مردم میریزند و لباس هایش را تکه تکه می کنند و به عنوان تبرک با خود میبرند .
🌷🌹پایان قسمت پنجاه و پنج
@fotros_dokhtarane
💌 #دخترهاهم_شهیدمیشوند
💕 شهیده عصمت پور انوری 💕
🌸 منیژه ای که عصمت شد 🌸
عصمت بعد از اخذ دیپلم و همزمان با انقلاب برای تدریس در آموزش و پرورش پذیرفته شد، اما گفت من برای تدریس به روستاها میروم. زیرا علاقه زیادی به اجرای فرمان امام در امر مقدس سوادآموزی داشت 😍
در ادامه فعالیتهایش، همراه بچههای جهاد سازندگی به روستاها میرفت و در امور جهادی هم سهیم بود.
نامش منیژه بود، اما این نام را دوست نداشت و نام «عصمت» را برای خودش انتخاب کرد. میگفت پاکی این نام را دوست دارم.
به معارف دینی علاقه داشت و اهل عمل بود.
از عمهام تکه پارچهای گرفت و با آن روسری درست کرد. تنها دانشآموز مدرسه بود که قبل از انقلاب با شجاعت روسری سرش کرد 🌺
سال ۱۳۶۰ با یک پاسدار ازدواج کرد 😊 آنقدر خواستگار داشت که دیگر خسته شده بودیم 🤪 میگفت با کسی که به لحاظ اعتقادی بالاست، ازدواج میکنم.
مراسم ازدواجش خیلی سادهای برگزار شد.
لباس عروسیاش مانتو و شلوار بود و یک چادر گلــ🌺ـــدار
شلواری را که همیشه استفاده میکرد شست و اتو کرد و همان را پوشید.
به مادرم گفته بود من لباسهای مجلسی بیرون را نمیخواهم. همین لباس ساده را برای روز عروسیام میپوشم. برای عروسیاش آرایشگاه هم نرفت.
حتی شب عروسیاش همراه همسرش رفت و در مراسم دعای کمیل شرکت کرد. زندگیاش را اینگونه آغاز کرد.
آن زمان ۱۹ ساله و تنها ۶۶ روز بعد از ازدواجش در مراسم تشییع شهدای دزفول با برخورد ترکش های بمباران هوایی دشمن به پهلویش
به شهــــ♥️ــــادت رسید.
#زنان_نمونه
#شهیده_عصمت_پورانوری
📙 #کتاب_عصمت را حتماً بخوانید.
🦋@fotros_dokhtarane
🌼[فطـࢪس دختࢪانـه]🌼
💌 #دخترهاهم_شهیدمیشوند 💕 شهیده عصمت پور انوری 💕 🌸 منیژه ای که عصمت شد 🌸 عصمت بعد از اخذ دیپلم و هم
14.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زن مجاهد مسلمان ایرانی 🌺
معلّم ثانی برای زنان جهان خواهد بود؛ پس از معلم اول که زنان مجاهد صدر اسلام بودند.🌸
سلام خدا بر بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمهی زهرا(س) و بر همهی زنان بزرگ صدر اسلام و بر بانوان فداکار و از جان گذشتهی ایران اسلامی.🇮🇷
امام خامنه ای
🌷🌷🦋🦋🦋🌷🌷
#زنان_نمونه
#شهیده_عصمت_پور_انوری
#الگوی_شهیدم #شهیدانه
🦋@fotros_dokhtarane
💌 پویش #مادرانه فُطـــرس 🦋
💠به مناسبت سالروز
#میلاد_حضرت_فاطمه_زهرا(علیهاسلام)🌷
با #مادران و #همسران
🇮🇷 شهدا و جانبازان 🇮🇷
دیدار کنید (با رعايت پروتکل های بهداشتی)
🎞 و #تصاویر این دیدار را برای ما #ارسال_کنید 🌺
🚺 #دخترونه_فطـــرس
🎀 @fotros_dokhtarane
🌼[فطـࢪس دختࢪانـه]🌼
#رویای_نیمه_شب #قسمت_پنجاه_پنج 🌷رویای نیمه شب 🌹 پیرمردی که همراه آنها بوده میگوید :(( رستگار شدی،
#رویای_نیمه_شب
#قسمت_پنجاه_شش
🌷رویای نیمه شب🌹
چطور میتوانستم چنین چیزی را باور کنم !گفتم:(( ماجرا غریبی است!))
ابوراجح ادامه داد :(( اسماعیل به بغداد میرود . سیدبن طاووس پس از شنیدن ماجرای شفا یافتن اسماعیل و بعد از دیدن پای او ، بی هوش میشود . به هوش که می آید ،جراحان بغداد را جمع میکند و با نشان دادن اسماعیل ،می گوید :(( همان طور که قبلا گفتیم جز بریدن چاره ایی نیست و اگر آن را ببریم ،او خواهد مرد .))
سید میپرسد:(( اگر جراحت بریده شود و اسماعیل نمیرد ،چه مدت طول میکشد تا جای آن بهبود پیدا کند ؟))
آنها می گویند :(( دست کم دو ماه طول میکشد ،اما جای بریدگی ،گود میماند و روی آن ، مو نمیروید. ))
سید میپرسد :(( از دفعه قبل که جراحت را معاینه کردید چند روز میگذرد ؟ ))
می گوید:(( ده روز .))
سید پای اسماعیل را به جراحان نشان می دهد . دهان انها از حیرت باز میماند .یکی از آنها که مسیحی بوده فریاد میزند:(( این کار حضرت عیسی مسیح است !))سید میگوید :(( ما خودمان بهتر میدانیم که این کار کدام بزرگوار است .)) اسماعیل که به حله برگشت ،مردم دسته دسته به عیادتش رفتند و پایش را دیدند .))
گفتم :(( باورش سخت است !چطور ممکن است یک نفر صدها سال عمر کند و هنوز جوان باشد ؟))
ابوراجح برخاست .آفتابه آبی را که همراه داشت ،روی قبر خالی کرد .
_ مگر نمیدانی که حضرت نوح حدودا هزار سال عمر کرد و حضرت خضر وعیسی هنوز زنده اند ؟ شاید آن پیرمرد همراه امام، همان خضر بوده . آیا در توان خداوند نیست که به انسانی چنین عمر بلندی بدهد و او را جوان نگه دارد؟ مگر در بهشت ،همه برای همیشه ،جوان و سالم نمیمانند؟ خدای بزرگ به هر کاری تواناست .
ساکت ماندم . جوابی نداشتم . تا نزدیکی های بازار با هم قدم زدیم . به سه راه که رسیدیم ، او به طرف حمام رفت و من راهم را به سوی خانه کج کردم . باید هر چه زودتر برمیگشتم . حرف های ابوراجح پریشانم کرده بود . امیدوار بودم لااقل ام حباب خبر های خوبی برایم بیاورد.
🌷🌹پایان قسمت پنجاه و شش
@fotros_dokhtarane