⭕️ به اتّفاق؛ بررسی مبانی نظری «اتفاق» در اندیشه سیاسی اسلام
💠 جلسهی شصت و نهم از سلسله جلسات دکتر سعید جلیلی با موضوع حکمت سیاسی اسلام در قرآن
▫️بههمراه پرسش و پاسخ
🔹با ارائه محمد تقی رادمان؛
دبیر کارگروه معدن دولت سایه
🔸همراه با شعر خوانی
استاد یوسفعلی میرشکاک
و سیده فرشته حسینی
🕟 سهشنبه ۳ مهر؛ ساعت ۱۶:۳۰
📍حوزه هنری انقلاب اسلامی؛ سالن سوره
✅ @saeedjalily
7.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کتاب
#کتابخوانی
#داستان_شبانه
#خط_مقدم
دختر شینا
را در خط مقدم با هم بخوانیم👇
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
گروه پژوهشی فرهنگی خط مقدم.m4a
3.56M
کتاب #دختر_شینا به صورت صوتی
#قسمت_سوم
#داستان_شبانه
#خط_مقدم
─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
#قسمت_سوم
خانة عمویم دیوار به دیوار خانة ما بود. هر روز چند ساعتی به خانة آن ها می رفتم. گاهی وقت ها مادرم هم می آمد.
آن روز من به تنهایی به خانة آن ها رفته بودم، سر ظهر بود و داشتم از پله های بلند و زیادی که از ایوان شروع می شد و به حیاط ختم می شد، پایین می آمدم که یک دفعه پسر جوانی روبه رویم ظاهر شد. جا خوردم. زبانم بند آمد.
برای چند لحظة کوتاه نگاهمان به هم گره خورد. پسر سرش را پایین انداخت و سلام داد. صدای قلبم را می شنیدم که داشت از سینه ام بیرون می زد. آن قدر هول شده بودم که نتوانستم جواب سلامش را بدهم. بدون سلام و خداحافظی دویدم توی حیاط و از آنجا هم یک نفس تا حیاط خانة خودمان دویدم. زن برادرم، خدیجه، داشت از چاه آب می کشید. من را که دید، دلو آب از دستش رها شد و به ته چاه افتاد. ترسیده بود، گفت: «قدم! چی شده. چرا رنگت پریده؟!»
کمی ایستادم تا نفسم آرام شد. با او خیلی راحت و خودمانی بودم. او از همة زن برادرهایم به من نزدیک تر بود، ماجرا را برایش تعریف کردم. خندید و گفت: «فکر کردم عقرب تو را زده. پسرندیده!»
پسر دیده بودم. مگر می شود توی روستا زندگی کنی، با پسرها هم بازی شوی، آن وقت نتوانی دو سه کلمه با آن ها حرف بزنی! هر چند از هیچ پسر و هیچ مردی جز پدرم خوشم نمی آمد.
از نظر من، پدرم بهترین مرد دنیا بود. آن قدر او را دوست داشتم که در همان سن و سال تنها آرزویم این بود که زودتر از پدرم بمیرم. گاهی که کسی در روستا فوت می کرد و ما در مراسم ختمش شرکت می کردیم، همین که به ذهنم می رسید ممکن است روزی پدرم را از دست بدهم، می زدم زیر گریه. آن قدر گریه می کردم که از حال می رفتم. همه فکر می کردند من برای مردة آن ها گریه می کنم.
پدرم هم نسبت به من همین احساس را داشت. با اینکه چهارده سالم بود، گاهی مرا بغل می کرد و موهایم را می بوسید.
آن شب از لابه لای حرف های مادرم فهمیدم آن پسر، نوة عموی پدرم بوده و اسمش هم صمد است.
#داستان_شبانه
#دختر_شینا
#خاطرات
#شهادت
#خط_مقدم
─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
#صفحه ۳۹۲ از مصحف شریف🌱
💠 سوره مبارکه قصص
✨ هدیه به #امام_زمان (عج) 💚
شهید ابراهیم هادی
#قرآن
#ختم_قرآن
#خط_مقدم
https://www.aparat.com/v/f03hmg7
─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
20.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خبر_مردمی
#جلیلی
دیدار یکی از اعضای خط مقدم با دکتر سعید جلیلی
گزارش متنی و فیلم مربوط به جلسه 👇
─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
بسم الله الرحمن الرحیم
تلفن همراهم زنگ میخورد ، مدیر گروه خط مقدم است
_الو سلام میری ی دیدار از آقای جلیلی بگیری برای گروه
_ سلام ،من؟!!!_ کی؟ کجا؟کدوم جلیلی؟
_ بابا دکتر جلیلی خودمون دولت سایه 😐حوزه هنری کلاس داره بعد از کلاس باهاشون صحبت کن هماهنگی ها رو انجام بده آقای مرادیان هم هستن با آقای امیری
حاضر شدم رفتم حوزه هنری و سر کلاس «به اتفاق» آقای دکتر جلیلی نشستم ، چقدر دقیق پر محتوا داشت سیاست در اسلام رو میگفت ، چقدر به آیه های قرآن توجه کرده بود تا به حال از این زاویه قرآن رو نخونده بودم ، ی سوال برام پیش اومد دکتر جلیلی که انقدر تسلط به قرآن داره چرا زمان انتخابات تو مناظرات خیلی قرآن نخوند؟ و از این موضوع استفاده نکرد؟
یک ربع از اذان مغرب گذشته بود که دکتر جلیلی معذرت خواهی کردن بابت اینکه وقت حضار رو گرفتن و به موقع به نماز نرسیدن و گفتن برنامه ریزی میکنیم جلسات آینده بعد از اذان کلاس برگزار بشه که بتونید پرسش و پاسخ هم داشته باشید و تعامل دو طرفه باشه.
تو راه آقای مرادیان گفتن قرارمون همین جا کنار مزار شهدای غواص ،جلوی در مسجد حضرت آیت الله خامنه ای که تو حیاط حوزه هنریه
بعد از نماز منتظر آقای مرادیان موندم ، کنار شهدای غواص
دوباره تلفنم به صدا در اومد ، آقای مرادیان بود
_ بفرمایید داخل مسجد خانم ها آقای دکتر رو دوره کردن فرصت خوبیه
_من طبق قرار کنار مزار شهدا هستم.
_ الان فرصت خوبیه بفرمایید داخل خانم
_ چشمی گفتم و تلفن را قطع کردم ، اما من قرار داشتم ، نه تنها با آقای مرادیان بلکه با شهدای غواص! ازشون کمک خواسته بودم باید کنار خودشون با آقای دکتر صحبت میکردم، ضمن اینکه صدای یک خانم در صدای خانم ها گم میشد ، خب بالاخره نوبت به آقایون هم می رسد، بلافاصله پیام دادم من بیرون مسجد با آقای دکتر صحبت میکنم
آقای مرادیان بلافاصله تماس گرفتن ، خانم بفرمایید داخل ،قشنگ معلوم بود از دستم داره حرص می خوره ، این اولین بارم بود که سماجت میکردم
چند دقیقه بیشتر نگذشت که دیدم آقای دکتر جلیلی با حلقه ای از پسران و مردان جوان پر انگیزه محاصره شده و به سمت بیرون در حرکت هستن ، کنار در مسجد منتظر بودم ، آقای امیری به آقای دکتر گفتن آقای دکتر ببخشید این خانم میخواد باهاتون صحبت کنه ، آقای دکتر نگاهی کردن و با ببخشید من آقایون راه را باز کردن ( درست حدس زده بودم ، این ها پسران و مردان مسلمان ایرانی هستن بعید است که به خواهر خود راه ندهند و میدان برای سخن گفتن فراهم نکنند)
آقای دکتر به سمتم آمدند و باهم رفتیم درست بالای سر مزار شهدا ، (با چشم دنبال آقای مرادیان میگشتم ندیدم در میان جمعیت گمش کردم) شروع کردیم به سخن گفتن با آقای دکتر
_ ببخشید آقای دکتر من به نمایندگی از گروه پژوهشی فرهنگی خط مقدم خدمت رسیدم ، گروه ما ی گروه جهادی هست که طبق فرمان آتش به اختیار حضرت آقا در سال ۹۷ تشکیل شد و شروع به کار کرد ، فعالیت ما توی دو تا حوزه هست یکی دفاع مقدس و دیگری بیانیه ی گام دوم انقلاب ، هفتاد و دو نفر هستیم از خانم ها ی نخبه و تحصیلکرده و همچنین نوجوانان ،البته ی تیم پشتیبان هم هستن از دانشگاه بقیه الله که دکترین و... که اعلام آمادگی کردن جهت همکاری. درخواست ما این بود که اگر امکانش باشه یک جلسه ای رو فراهم کنید تا خدمت برسیم
_ ببینید من مخالف برگزاری جلسه هستم چون هیچ نتیجه ی خاصی حاصل نمیشه
_ بله آقای دکتر منظور ما جلسه کارگاهی هست نه صرفاً جلسه
_احسنت ، خب این جلسه کارگاهی باید یک نتیجه داشته باشد، اینکه حضرت آقا می فرمایید گام دوم انقلاب و ما بیایم فقط حرف های حضرت آقا را...
_ سریع پریدم وسط حرفش ، نه ما هدفمان اجرای کردن صحبت های حضرت آقا ست که نهایتاً یک جریان سازی فرهنگی اتفاق بیفته که تاثیر اجتماعی داشته باشه
_ احسنت ، هدف همین هست
_ آقای مرادیان را کنار دکتر جلیلی دیدم که میخواست مختصری از گروه بگوید که با تایید آقای دکتر جلیلی مواجه شد ، رو به من کرد و ادامه داد
پس شما یک کاری کنید ، موضوع جلسه را دقیقا مشخص کنید، یک ، دو ، سه و هدف از این جلسه ، بدهید به آقای امیری که ایشان رئیس ما هستن هر زمانی را تعیین کنند در خدمتم
تشکر کردم ، دوباره جوانان پر انگیزه دوره اش کردند، در چهره هایشان پر از امید بود
به همراه آقای مرادیان و آقای امیری پشت سر جمعیت به راه افتادیم ، آقای مرادیان میگفتن این آقای امیری فرمانده گردان بودن و در زمان جنگ فرمانده ی آقای جلیلی هم بودن
در نظرم آمد چه مرد متواضع و با اخلاصی هستن و انگار هنوز ماموریتش تمام نشده و هنوز باید فرماندهی عملیات را بکند ،به گرمی صحبت کرد گویی با دخترش هم کلام شده ، شماره اش را خواستم ، گفت حتما یک پیام بده که من به خاطر داشته باشم.
وقتی به خانه رسیدم شب بود بعد از شام خوابم برد
صبح ۴ مهر پیام به خانم مدیر
ماموریت با موفقیت انجام شد خانم مدیر
28.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلاس به اتفاق دکتر جلیلی
برای اطلاع از محتوا های کامل تر به کانال@saeedjalily سر برنید
─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝