هدایت شده از Man
دعای مجیر از حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) روایت شده و دعایی است که جبرئیل برای آن حضرت هنگامی که در مقام ابراهیم مشغول نماز بود آورد
هر کس این دعا را در «ایام البیض» [روزهای سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم] ماه رمضان بخواند گناهش آمرزیده می شود، هرچند به عدد دانه های باران و برگ های درختان و ریگ های بیابان باشد؛ و خواندن آن برای شفای بیمار و ادای دین و بی نیازی و توانگری و برطرف شدن غم و اندوه سودمند است
سُبْحانَکَ یَاخالِقُ، تَعالَیْتَ یَابارِئُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یَامُجِیرُ.........
الی آخر در مفاتیح
التماس دعا
🌸 سال جدید با یک تصمیم جدید
🌷 شاید امام زمان منتظر فرزند تو باشد...
#ازدواج
#فرزندآوری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/joinchat/100728839C53d3f8b669
لاالهالاالله ۱۳.mp3
16.76M
#مجموعه_صوتی
#لاالهالاالله ۱۳
#استاد_پناهیان
#استاد_شجاعی
※ باید به "شرافت در ارتباط با خدا" برسیم!
یعنی بالاخره روزی برسد که اجازه ندهیم خداوند ما را در حالتی از؛
بی حیایی
نانجیبی
هرزگی
فحشا و ... در ارتباط با خودش ببیند!
※ تلاش برای این شرافت را از کجا شروع کنیم؟
https://eitaa.com/joinchat/100728839C53d3f8b669
#حال_خوب_مؤمنانه
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
حُسنُ الظَّنِّ راحَةُ القَلبِ و سَلامةُ الدِّينِ.
خوش بينى، مايه آسايش دل و سلامت دين است.
غررالحكم حدیث 4816
https://eitaa.com/joinchat/100728839C53d3f8b669
#حال_خوب
♻️اهل آرامش که شدی،
💢شاد کردن دیگران بیشتر از
شاد بودن خودت به دلت می چسبد،
🌺و از این کار حال خوشی پیدا می کنی!
از درون به خود می بالی!
✨ارزشمندتر از همیشه ات می شوی!
💢به این نقطه که برسی آرامش وجودت را فرا می گیرد،
💢آرامشگر می شوی!
👌نه به راحتی می رنجی
♻️و نه به آسانی می رنجانی!
💢آرامش سهم دل هایی ست که نگاه شان سمت خداست ...
https://eitaa.com/joinchat/100728839C53d3f8b669
#تلنگر
دم #افطار که بی تابتر
و تشنه ترم
می شوم غرق علمدار
عمو..آب..
حرم..
بعدیاد تو می افتم
که غریبی آقا
توکجادعوتی افطار؟
چرا بی خبرم!
https://eitaa.com/joinchat/100728839C53d3f8b669
#با_ولایت_تا_شهادت
#بصیرت_افزایی
#رمان
#تنها_میان_داعش
#قسمت_ششم
#به_قلم_فاطمه_ولی نژاد
حالا من هم در کشاکش پاک احساسش، در عالم عشقم انقلابی به پا شده و میتوانستم به چشم همسر به او نگاه کنم که نه به زبان، بلکه با همه قلبم قبولش کردم.
از سکوت سر به زیرم، عمق رضایتم را حس کرد که نفس بلندی کشید و مردانه ضمانت داد :«نرجس! قول میدم تا لحظهای که زندهام، با خون و جونم ازت حمایت کنم!»
او همچنان عاشقانه عهد میبست و من در عالم عشق امیرالمؤمنین علیهالسلام خوش بودم که امداد حیدریاش را برایم به کمال رساند و نهتنها آن روز که تا آخر عمرم، آغوش مطمئن حیدر را برایم انتخاب کرد.
به یُمن همین هدیه حیدری، 13رجب عقد کردیم و قرار شد نیمه شعبان جشن عروسیمان باشد و حالا تنها سه روز مانده به نیمه شعبان، شبح عدنان دوباره به سراغم آمده بود.
نمیدانستم شمارهام را از کجا پیدا کرده و اصلاً از جانم چه میخواهد؟ گوشی در دستانم ثابت مانده و نگاهم یخ زده بود که پیامی دیگر فرستاد :«من هنوز هر شب خوابتو میبینم! قسم خوردم تو بیداری تو رو به دست بیارم و میارم!»
نگاهم تا آخر پیام نرسیده، دلم از وحشت پُر شد که همزمان دستی بازویم را گرفت و جیغم در گلو خفه شد. وحشتزده چرخیدم و در تاریکی اتاق، چهره روشن حیدر را دیدم.
از حالت وحشتزده و جیغی که کشیدم، جا خورد. خنده روی صورتش خشک شد و متعجب پرسید :«چرا ترسیدی عزیزم؟ من که گفتم سر کوچهام دارم میام!»
پیام هوسبازانه عدنان روی گوشی و حیدر مقابلم ایستاده بود و همین کافی بود تا همه بدنم بلرزد. دستش را از روی بازویم پایین آورد، فهمید به هم ریختهام که نگران حالم، عذر خواست :«ببخشید نرجس جان! نمیخواستم بترسونمت!»
همزمان چراغ اتاق را روشن کرد و تازه دید رنگم چطور پریده که خیره نگاهم کرد. سرم را پایین انداختم تا از خط نگاهم چیزی نخواند اما با دستش زیر چانهام را گرفت و صورتم را بالا آورد.
نگاهم که به نگاه مهربانش افتاد، طوفان ترسم قطره اشکی شد و روی مژگانم نشست. لرزش چانهام را روی انگشتانش حس میکرد که رنگ نگرانی نگاهش بیشتر شد و با دلواپسی پرسید :«چی شده عزیزم؟» و سوالش به آخر نرسیده، پیامگیر گوشی دوباره به صدا درآمد و تنم را آشکارا لرزاند.
ردّ تردید نگاهش از چشمانم تا صفحه روشن گوشی در دستم کشیده شد و جان من داشت به لبم میرسید که صدای گریه زنعمو فرشته نجاتم شد.
حیدر به سمت در اتاق چرخید و هر دو دیدیم زنعمو میان حیاط روی زمین نشسته و با بیقراری گریه میکند. عمو هم مقابلش ایستاده و با صدایی آهسته دلداریاش میداد که حیدر از اتاق بیرون رفت و از روی ایوان صدا بلند کرد :«چی شده مامان؟»
هنوز بدنم سست بود و بهسختی دنبال حیدر به ایوان رفتم که دیدم دخترعموها هم گوشه حیاط کِز کرده و بیصدا گریه میکنند.
دیگر ترس عدنان فراموشم شده و محو عزاخانهای که در حیاط برپا شده بود، خشکم زد. عباس هنوز کنار در حیاط ایستاده و ظاهراً خبر را او آورده بود که با صدایی گرفته به من و حیدر هم اطلاع داد :«موصل سقوط کرده! داعش امشب شهر رو گرفت!»
من هنوز گیج خبر بودم که حیدر از پلههای ایوان پایین دوید و وحشتزده پرسید :«تلعفر چی؟!» با شنیدن نام تلعفر تازه یاد فاطمه افتادم.
بزرگترین دخترِ عمو که پس از ازدواج با یکی از ترکمنهای شیعه تلعفر، در آن شهر زندگی میکرد. تلعفر فاصله زیادی با موصل نداشت و نمیدانستیم تا الان چه بلایی سر فاطمه و همسر و کودکانش آمده است.
عباس سری تکان داد و در جواب دلنگرانی حیدر حرفی زد که چهارچوب بدنم لرزید :«داعش داره میره سمت تلعفر. هر چی هم زنگ میزنیم جواب نمیدن.»
گریه زنعمو بلندتر شد و عمو زیر لب زمزمه کرد :«این حرومزادهها به تلعفر برسن یه شیعه رو زنده نمیذارن!» حیدر مثل اینکه پاهایش سست شده باشد، همانجا روی زمین نشست و سرش را با هر دو دستش گرفت.
دیگر نفس کسی بالا نمیآمد که در تاریک و روشن هوا، آوای اذان مغرب در آسمان پیچید و به «أشْهَدُ أنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ الله» که رسید، حیدر از جا بلند شد.
همه نگاهش میکردند و من از خون غیرتی که در صورتش پاشیده بود، حرف دلش را خواندم که پیش از آنکه چیزی بگوید، گریهام گرفت.
رو به عمو کرد و با صدایی که به سختی بالا میآمد، مردانگیاش را نشان داد :«من میرم میارمشون.»
زنعمو ناباورانه نگاهش کرد، عمو به صورت گندمگونش که از ناراحتی گل انداخته بود، خیره شد و عباس اعتراض کرد :«داعش داره شخم میزنه میاد جلو! تا تو برسی، حتماً تلعفر هم سقوط کرده! فقط خودتو به کشتن میدی!»...
#ادامه دارد....
https://eitaa.com/joinchat/100728839C53d3f8b669
قدم قدم تا بندگی
#نفوذ_در_مجلس (۵۴) ⚠️⛔️⚠️⛔️⚠️⛔️⚠️⛔️⚠️⛔️⚠️ 💢 رفتار شناسی و عملکرد خط #نفوذ_در_مجلس ششم: 5⃣ طرح تشکیل
#نفوذ_در_مجلس (۵۵)
⚠️⛔️⚠️⛔️⚠️⛔️⚠️⛔️⚠️⛔️⚠️
💢 رفتار شناسی و عملکرد خط #نفوذ_در_مجلس ششم:
5⃣ طرح تشکیل #هیات_منصفه :
🔻 در طرح اولیه پیشنهادی مجلس مغایرتی هایی با قانون آن زمان مطبوعات وجود داشت؛ به عنوان مثال یکی از تفاوت های مهم طرح پیشنهادی با قانون قبلی این بود که در قانون قبلی تصمیم گیری نهایی در خصوص مجرمیت یا برائت متهم پس از اعلام نظر #هیات_منصفه بر عهده دادگاه بود به طوری که حتی اگر #هیات_منصفه رای به بزه کاری متهم می داد، دادگاه می توانست این رای را نپذیرفته و حکم به برائت بدهد.
🔻 همچنین رای صادره طبق مقررات قانونی قابل تجدیدنظر خواهی است، در حالی که در طرح پیشنهادی اگر #هیات_منصفه رای به برائت متهم بدهد دادگاه باید این نظر را پذیرفته و حکم برائت متهم را صادر نماید؛ همچنین تصمیم #هیات_منصفه قابل اعتراض و نقض در دیوان عالی کشور یا سایر مراجع تجدیدنظر نیست در حالی که رای دادگاه قابل اعتراض و نقض است.
🔻 البته مهمترین ایراد شورای نگهبان ایراد به اختیارات #هیات_منصفه بود، این شورا معتقد بود طرح اولیه مجلس بر خلاف استقلال قاضی و قوه قضائیه است که این امر مصرح در قانون اساسی می باشد؛ شورای نگهبان عقیده داشت نباید برای #هیات_منصفه شان قضایی قائل شد، بالاخره پس از کشمکش و رفت و آمدهای فراوان این طرح با اصلاحات زیادی به تصویب رسید.
🔻 احمد بورقانی عضو کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس درباره پذیرش ایرادات شورای نگهبان گفت: کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی برای کمک به قانومندی حوزه سیاست و مطبوعات (ایرادات را) قبول کرد؛ ولی به نظر می رسد علت اصلی پذیرش ایرادات، آشکار بودن مخالفت صریح مواد طرح مصوب مجلس با قانون اساسی و غیر قابل دفاع بودن آنها بوده است.
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/joinchat/100728839C53d3f8b669