eitaa logo
🇮🇷یادشهداباذکرصلوات🇮🇷
64 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1هزار ویدیو
4 فایل
 وَلاتَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاًبَلْ أَحْياءٌعِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ‌ ✨ارتباط با ادمین کانال: @shohada_zene_hastnd ✨کپی باذکرصلوات✨
مشاهده در ایتا
دانلود
8.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🕊 بصیرت این شیر بچه تربیت شده مکتب حضرت امام(ره) را ببینید.🕊🌷 بعد از شما به رفت رنگ باخت و ها تمام شد و در رنگ رنگ باخت وقتی از رنگ فاصلہ گرفتیم دیگر ندارد ‌‌‌‌‌‌‌ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
💔🥀🕊 19 دی، یاد روز دلاوری‌ های رزمندگان اسلام در عملیات کربلای 5 است. از این عملیات به عنوان یکی از بزرگترین و حساس ترین عملیات‌های ایران در دوران یاد می شود. عملیاتی که موجب بازگشت امید به جبهه ایران و پایان توهم صدام و حامیانش شد. اصحاب عاشورایی امام خمینی(ره) در این عملیات ایثار و حماسه کربلا را تکرار کردند. یاد و خاطره رشادت های رزمندگان اسلام و شهدای عزیز عملیاتِ غرورآفرین را گرامی می داریم. 💔🥀🕊 💔🥀🕊 وعجل الفرجهم 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
🇮🇷یادشهداباذکرصلوات🇮🇷
🌷🕊سردار شهید یوسف قاسمی🕊🌷 نام پدر : حیدر 📅 : ۱۳۴۰ 📅 : 5 فروردین 1361 : منطقه 🌹   اولین فرزند حیدر و خاور سلطان قاسمی، در سال 1340 در پیربکران متولد شد. او در سال 1351 دوران ابتدایی را به پایان رساند و در مدرسه راهنمایی وزیری، در پیربکران مشغول به تحصیل شد. پدرش متولی امامزاده سنگانچه بود . او در اداره امور امامزاده به پدرش کمک می کرد. تابستان ها مشغول کشاورزی می شد. چند وقتی در پالایشگاه نفت و نیز مدتی در کارگاه رنگرزی و پس از آن چند ماهی هم به نقاشی ماشین پرداخت. او در نیروی دریایی استخدام شد و حدود 9 ماه در ارتش بود ، ولی به علت جو نامناسب از ارتش بیرون رفت. پس از پیروزی انقلاب در سپاه ثبت نام کرد و فعالیت های خود را در این رابطه شروع کرد. او به اتفاق چند تن از افراد دیگر جزو مؤسسین سپاه مبارکه بود. به دینی و اهمیت می داد. در مراسم دعای کمیل شرکت می کرد. پیرو خط امام بود. برای حفظ دستاوردهای انقلاب تلاش می کرد. بر اساس مأموریتی که از سپاه به او محول شده بود و به خاطر عشق به امام و معنویتی که در جبهه وجود داشت و جنگ را یک امتحان الهی می دانست، به رفت. در 18 سالگی در درگیری های زاهدان، سیستان و بلوچستان، کردستان حضوری فعال داشت. او جسورانه و بی باک و شجاعانه علیه کفر و برای پیروزی اسلام، در درگیری پاوه با ضد انقلابیون درگیر شد و شجاعانه مقاومت کرد. او حدود سه سال در جبهه بود و در سمت فرماندهی گردان خدمت می کرد. او خودش کانال درست می کرد و یک کانال از حمیدیه تا پشت مقر عراقی ها زده بود و تعدادی از آنان رابه هلاکت رسانده بود. در 61/1/5 در بر اثر اصابت تیر قلبش به رسید.🥀🕊🕋 💔🥀🕊 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
🌷🕊شهیدمهدی قاسمی🕊🌷 نام:مهدی قاسمی نام مستعار: ابومائده نـام پـدر: روح الله 📅: ۱ شهریور ۱۳۴۹ محل تولد : البرز –ساوجبلاغ–هشتگرد 📅 : ۲۵ بهمن (به روایتی ۶ اسفند) ۱۳۹۴ :سوریه – حلب مزار: :شهیدمهدی قاسمی در عملیات کربلای ۵ جزو نیروهای ادوات گردان حضرت علی اکبر«علیه السلام» بود.   🥀 دراولین روز از آخرین ماه تابستان سال ۱۳۴۹ درهشتگرد دیده به جهان گشود. وی در ۱۴سالگی به رفت وبا نشان دادن شایستگی های وجودی اش در سن ۱۷سالگی شد.اووهمرزمانش پیکر مطهر شهدا را از ارتفاعات سردشت کردستان که خط مقدم بود، به پشت جبهه منتقل می‌کردند. 🥀 در یکی از عملیاتها با اصابت تیر، از ناحیه دست آسیب دید و به افتخارجانبازی نائل گردید. وی پس ازجنگ نیز هرگزدست ازآرمانهای خود برنداشت.ازفرماندهان موفق یکی از نواحی سپاه درشهرستان ساوجبلاغ استان البرز ودرحسن اخلاق وشجاعت زبانزد بسیجیان ومردم شهر هشتگرد بود. اوبا شنیدن خبرحمله تروریست های تکفیری به سوریه، خود را آمادۀ رفتن کرد.دراوقات فراغت خود ورزش کوهنوردی، شنا،تیراندازی ودوچرخه‌سواری انجام می‌داد و برای رفتن به سوریه تلاش و ورزش می‌کردتا سرانجام به عنوان ، راهی گشت ودر ۴۵سالگی درمبارزه بانیروهای داعش به رسید و پیکرمطهرش هرگز به کشوربازنگشت.   💔🥀🕊 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
✍️ 🌷شهیدابوالفضل اویسی فردوئی🌷 را شکر در این برهه از زمان زاده شدم که در زیر پرچم پر افتخار زندگی کنم و را بشناسم. پدر و مادرم بدانید که پیکار من و امثال من در این بخاطر خداست و ما می خواستیم نور حق را جلوه گر سازیم. اکنون جنگ همانند محراب است و کسانی نیستند، جز در راه خدا که درخت تناور حق را با خون خود آبیاری می کنند و در پی برافراشتن در سرزمین خون و شهادتند. 📅 : ۱۳۶۴/۱۱/۲۴ 💔🥀🕊 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
که رهبر انقلاب او را دانست.🕊 🌷شهیدسردارعلیرضاناهیدی🌷 اول اسفند 💔 عاشق‌ او بود و او را می‌نامید، فرمانده دلاور و لشکر27 حضرت محمد رسول الله(ص) بعد از در وصفش گفت:👇👇 "خدا گواه است از مفاخر اسلام است. این بچه حزب اللهی بسیجی از کردستان شروع کرد. از روی اخلاص و تقوا، یک دست لباس پوشیده بود و این سه سال حضور در را با همین یک دست لباس بود. یک جفت پوتین هم داشت که کف آن سائیده بود. یک ریال هم حقوق نمی گرفت. کار را در از صفر شروع کرد. اول خمپاره و بعد خمپاره را یاد گرفت و به کارگیری نمود. سپس بر روی انواع موشک ها کار کرد که تا آن موقع هیچکس نمی توانست آن را شلیک کند."💯 نبوغش را دریافت و مسئولیت توپخانه لشکر 27 را به او داد... 🕊 💔🥀🕊 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
🇮🇷یادشهداباذکرصلوات🇮🇷
✍️#خاطرات_شهدا بر اساس آنچه که در کتاب "راهیان علقمه" آمده است: پدر و مادر این دو شهید عزیز در اب
🌷🕊 شهیدان عباسعلی و ابوالفضل مرادی کوشکی 🕊🌷 ✍️ ❣️پدر و مادر صاحب فرزند نمی شدند. وقتی از همه جا ناامید شدند به ساحت مقدس آقا قمر بنی هاشم علیه السلام متوسل می شوند. در مدت کوتاهی خداوند دو فرزند پسر به این خانواده عطا می کند. آنها به رسم قدردانی و تشکر از ساقی کربلا نام این فرزندان را به نام مولایشان و نام گذاری می کنند. 🥀آنها در سال 1360 راهی شدند. دوستانشان می گفتند: آنها بسیار اهل ایمان و بودند. هرگز در آنها راه نداشت. از دیگر ویژگی آنها سجده ی طولانی بود. سجده های شکر این دو برادر در لشکر بسیار معروف بود. هم بهترین خریدار این سجده ها بود. سجده های آنها بعد از نماز عصر و عشا خیلی طولانی بود. همه بچه ها می دانستند باید غذای آنها را کنار بگذارند تا یک ساعت دیگر بیایند و بخورند! ✨موقع اعزام با قطار همه منتظر بودیم ببینیم در فرصت بیست دقیقه ای برای نماز چطور می خواهد سجده ی شکر به جا بیاورد! باورش سخت است، اما این را همه ی بچه هایی که با او اعزام شدند شاهد بودند. وقتی سر به سجده گذاشت و با خدای خود خلوت کرد بلندگوی ایستگاه اعلام کرد به علت نقص فنی حرکت قطار با تاخیر صورت می گیرد!! یک ساعت بعد و درست زمانی که عباسعلی به قطار بازگشت قطار آماده ی حرکت شد. این ماجرا سه بار دیگر رخ داد و هر بار عباسعلی سجده هایش را به راحتی بجا می آورد! 🥀این دو برادر بارها خبر داده بودند که ما هر دو با هم خواهیم شد! حتی در روزهای قبل از همه ی دوستان و فامیل حلالیت طلبیدند. سرانجام در بمباران مقر نیروهای علی بن ابی طالب"علیه السلام" به رسیدند. عجیب تر اینکه این دو عاشق راستین قمر بنی هاشم "علیه السلام" در چهارم شعبان، شب میلاد حضرت ابوالفضل "علیه السلام" به مهمانی مولای خود شتافتند. 📚 راهیان علقمه، صفحه 166 الی 168 برچسب‌ها: عباسعلی و ابوالفضل مرادی کوشکی 💔🥀🕊 / 💔🥀🕊 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
🌷شهیدسیدعلی اکبرشجاعیان🌷 ✍️ اوایل جنگ بود تازه نتایج کنکور رو اعلام کرده بودن، رشته قبول شده بود، تا ديدمش رفتم جلو و روبوسي كردم. گفتم مبارك باشه پزشكي قبول شديد، ولي انگار براش اهميتي نداشت. با تبسّم گفت: هر وقت شدم بگيد. یه بار هم یادمه توی خيره شده بود به هلي‌كوپتر انگار اولين بار بود که میدید. گفت: اين آهن‌پاره ساخته دست انسان است و پرواز مي‌كند. انسان خودش اگر بخواهد تا كجا می رود؟ کلا وضع زندگي‌شون خیلی خوب بود. پدرش پول تو جيبي خوبي بهش مي‌داد، اما هميشه جيبش خالي بود. وقتي شد خيلي از كساني كه سرمزارش مي‌آمدند را نمي‌شناختيم. معلوم شد پول توجيبي‌هاي ، بركت سفره خيلي‌ها بوده... 💔🥀🕊 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
🌴🌹🥀🕊🥀🌹🌴🕊 «۱» در سال 1342 دیده به جهان گشود. قبل از تولد وی کلیه مسائل دینی را رعایت می نمود. حتی بعد از تولد حمید بدون وضو او را شیر نمی داد و از همان نوزادی او را همراه خود به جلسات مذهبی می برد تا اینکه حمید بزرگتر شد و از آن پس نیز با به مسجد و هیئت می رفت و علاقه فراوانی به نماز و روزه و احکام دینی داشت. بعد از اتمام دوره دبستان به مدرسه راهنمایی موسوی، که در آن زمان مسئول آن بود، رفت و از آن پس، تحصیلات متوسطه را در هنرستان فنی شهدا ادامه داد.سال آخر درسش با حمله نظامی عراق به ایران مقارن بود که با توجه به فرمایش امام امت، که در شرکت در جبهه ها را تکلیف الهی می دانستند، به سوی شتافت و بعد از بازگشت از جبهه امتحانات عقب افتاده را جبران نمود. خلق و خوی او باعث شده بود که تمام دوستان و شاگردانش علاقه شدیدی به او پیدا کنند. رفتارش حتی با کودکان و فرزندانش بسیار خوب بود. 💔🥀🕊
🌷شهیدحمیدرضا‌مدنی‌ قمصری🌷 «۴» ✍️:همسرشهید ✨اعظم صابری قمصری متولد اول خرداد ماه سال ۱۳۴۴ در قمصر کاشان است. در سال ۶۲ با ازدواج کرده و ثمره این زندگی ۹ ساله آنها دو فرزند به نام های “ریحانه” و “مهدی” است.✨ ❣️ از روزهای ازدواجش با می گوید: حمید پسر خاله من بود. او همبازی دوران شیرین کودکی ام بود.زمانی که به خواستگاری ام آمد،۱۷ سال داشتم و حمید۱۹ ساله بود.درست در شب سوم عید سال ۶۲ بود که آنها با یک جعبه شیرینی و یک حلقه به خانه ما در قمصر آمدند.دو سه روزه همه مراسم انجام شد و ما به عقد هم در آمدیم ومن همراه خانواده حمید به تهران آمدم. دقیقاً سه روز بعد از آغاز زندگی مشترکمان، حمید به جبهه رفت و بعد از بیست روز به مرخصی آمد. زندگی ما با همزمان شده بود و این شرایط ۸ سال تمام ادامه داشت چرا که تا سال آخر جنگ در جبهه ماند. ❣️ ادامه داد: 🥀 روزهای سخت جنگ همین طور می گذشت تا این که در در شیمیایی شد. زمانی که شده بود به ما خبر نداده بود.او به بیمارستان لبافی نژاد رفته بود و در آنجا سرپایی مداوا شده و دوباره به بازگشته بود. ولی من بعد از مدتی فهمیدم که او شیمیایی شده ولی هرچه می گفتیم که به جبهه نرو! او با حرفهایش ما را قانع می کرد و می گفت: “ من در خطر است و من باید بروم و از ناموسم دفاع کنم” ؟ 🌱جنگ تمام شد، حمید برگشت اما با تنی زخمی و خسته که دیگر روی آرامش را ندید. 💔 حمید شدید تر شد، به طوری که به همراه چند جانبازان به آلمان اعزام شد و در آنجا تحت درمان قرارگرفت. از آن زمان به بعد هر سال حمید را به خارج اعزام می کردند،اما هیچ تاثیرو بهبودی نداشت. 📅 ۶۹ حمید را به لندن اعزام کردند و آنقدر حال حمید بد بود که سه سال متوالی او را به لندن فرستادند، تا اینکه سال ۷۱ حال حمید خیلی بد شد به طوری که دیگر شیمی درمانی هم اثر گذار نبود. 🥀 شب اولی که حمید شد را هیچ وقت فراموش نمی کنم آن زمان مهدی ۵ سال بیشترنداشت. اولین شبی بود که حمید دیگر کنار ما نبود مهدی از من پرسید:امشب بابا کجاست؟ گفتم: بابا رفت بیش فرشته ها. دوباره پرسید مامان اگه بابا حالش بدبشه و درد بکشه کی بهش دارو می ده؟ من هم گفتم: فرشته ها مراقب بابا هستند و بابا دیگه درد نداره و حالش خوب شده، حالا هم خوابیده. وقتی این رو به مهدی گفتم آرام گرفت و خوابید. 🍃 / 💔🥀🕊 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴🌹🥀🕊🥀🌹🌴🕊 💢بخدا اون بچه ها نه فراری بودن از خونه و خانواده ، نه افسردگی داشتن ، نه خشن بود ، نه عشق مردن و رفتن داشتن ، نه همش تو فاز اشک و گریه و آه و ناله بودن‌.‌‌ نهههههههههه !!!! اشتباه نکن! اون بچه هاااا خودِ خودِ عشققققق بودن . یادی از شهدای غواص دست بسته🕊🥀 💔🥀🕊 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷