🌴🌹🥀🕊🥀🌹🌴🕊
#شهید_محمدرضا_حقیقی را وقتی وارد قبر نمودند لبخند زد!
مادرش می گوید در عالم رویا از پسرم پرسیدم چرا در قبر خندیدی؟
گفت:
مادر جان من آن لحظه آن چه که در دنیا و آخرت از آن زیباتر نیست دیدم و خندیم.
💔🥀🕊
#یادشهداباذکرصلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴🌹🥀🕊🥀🌹🌴🕊
🎬شهیدی که در قبر خندید
📅 #شهادت : ۲۱ بهمن ۶۴ فاو ؛
#عملیات والفجرهشت
#شهید_دفاع_مقدس
#شهید_محمدرضا_حقیقی
#جانفدا/ #جان_فدا
💔🥀🕊
#یادشهداباذکرصلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬ماجرای لبخند شهید حقیقی در لحظه خاکسپاری+فیلم
🔹️ #شهید_محمدرضا_حقیقی که در سال ۱۳۴۴ در اهواز متولد شد به دلیل لبخند منحصر به فردش در مراسم تدفین به چهره ای فراموش نشدنی تبدیل شد.
◇ ماجرا از این قرار است که پیکر مطهر این #شهید پس از چند روز نگهداری در سردخانه به اهواز منتقل شد تا در بهشت آباد این شهر به خاک سپرده شود، نکته عجیبی که درباره این #شهید زبانزد است لبخند زیبایی است که چند روز پس از #شهادت و به هنگام تدفین بر لبان این عزیز نقش بست.
🔹️بسیجی #شهید_محمدرضا_حقیقی ۲۱ بهمن ۱۳۶۴ ، درمنطقه عملیاتی «والفجر۸ »به شهادت رسید و چند روز بعد ، هنگام قرار گرفتن در قبر خویش لب به خنده باز می کند.
◇ وجود فیلم ۸ میلی متری از لحظات تدفین این شهید ، نشان از اعجاز شهیدان دارد و هیچ شک و تردیدی باقی نمی گذارد.
◇ درکنار این فیلم برداری عکسهایی هم از شهید در ساحل فاو موجود است که یک پتوی عراقی روی او انداخته شده و دهانش کاملا به هم قفل شده است.
◇ در سردخانه اهواز هم که به دور پیکر شهید پلاستیک کشیده اند و برفک و یخ سردخانه روی گونه های او و دهان کاملا بستهاش قرار دارد و مشاهده می شود.
◇ قبل از تدفین که در همان حالات قبلی با دهان کاملا بسته دیده می شود و در آخر در درون قبرکه دهان او در اثر لبخندی که زده است تا بدان حد باز شده حدود ۶ تا ۷دندان وی به راحتی شمرده میشود.
#شهید_دفاع_مقدس
#شهید_محمدرضا_حقیقی
##جانفدا/ جان_فدا
#لبخند_شهید
💔🥀🕊
#یادشهداباذکرصلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
#رفیقِآسمونـےمَن
🌷🕊شهید محمدرضا حقیقی🕊🌷
#شهیدی که در قبر خندید🥀
✍️#خاطرات_شهدا
لحظهای که #محمدرضا را کنار قبر گذاشتند و در جعبه را باز کردند همه آمدند و از #شهید خداحافظی گرفتند، من یک مفاتیح گرفتم و خواستم تا قبل از این که #پیکرشهید را وارد خاک کنند یک زیارت عاشورا بخوانم. گوشهای دورتر از قبر نشستم و مشغول زیارت عاشورا بودم که #شهید را بلند کردند و در قبر گذاشتند. همین که من رسیدم به «السلام علیک یا اباعبدالله» یک دفعه شنیدم که پدرش با صدای بلند میگويد مادرش را بگویید بیاید. ابتدا تصور کردم بخاطر آخرین لحظه دیدار و وداع با فرزندم مرا صدا میزنند، که من گفتم رویش را بپوشانید که یک دفعه پدر شهید و تمام جمعیت یک صدا فریاد زدند «#شهیدداردمیخندد» ولی آن لحظه بنده باور نکردم، گفتم شاید احساساتی شدهاند. آخر مگر میشود جسدی که #پنج روز در سردخانه بوده و گردنش به حدی خشک که ما مجبور شدیم برای در آوردن پلاک، زنجیر را پاره کنیم بخندد. در آنجا یاد این شعر شاعر افتادم که میگفت:
«روزی که تو آمدی ز مادر عریان/ مردم همه خندان و تو بودی گریان/ کاری بکن ای بشر که روز رفتن/ مردم همه گریان و تو باشی خندان.»
همه میپرسیدند #چراشهیدخندید؟ چند روز بعد از مراسم، عکسهای قبل از خاکسپاری و لحظه خاکسپاری به دست ما رسید. آنها را که کنار هم میگذاشتیم، همه نشان از واقعیت این قضیه داشت. اما آنچه باعث یقین بیشتر شد این بود که سه روز پس از خاکسپاری #محمدرضا را در خواب دیدم. گفتم محمدرضا، مگر تو شهید نشدهای؟ گفت «بله»، گفتم پس چرا خندیدی؟ گفت «من هر چیزی را که در آن دنیا و این دنیا بهتر از آن و بالاتر از آن و قشنگتر از آن نیست، دیدم، به همین دلیل خندیدم.»
این جمله را که گفت از خواب بیدار شدم. یک سند دیگر که نشان از خنده محمدرضا بود، چیزی بود که در وصیتنامه نوشته بود. حافظ شعری دارد با این مضمون که
«روی بنما و وجود خودم از یاد ببر ...خرمن سوختگان را گو باد ببر ....ما که دادیم دل و دیده به طوفان بلا ....گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر ...روز مرگم نفسی وعده دیدار بده ....وانگهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر»
كه #محمدرضا در نسخه اصلي مصرع دوم را خط زده و نوشته بود: «وانگهم تا به لحد خرم و دلشاد ببر» كه همين بيت وصف حالش شد. «روز مرگم نفسي وعده ديدار بده/ وانگهم تا به لحد خرم و دلشاد ببر»
✍️#راوی:مادر_شهید
💔🥀🕊
#شهید_دفاع_مقدس
#شهید_محمدرضا_حقیقی
#جانفدا/ #جان_فدا
💔🥀🕊
#یادشهداباذکرصلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
🇮🇷یادشهداباذکرصلوات🇮🇷
#رفیقِآسمونـےمَن 🌷🕊شهیدمحمدرضاحقیقی🕊🌷 #شهیدی که درقبروهنگام دفن،خندید.🥀🕋 به نقل از #مادرشهی
🌴🌹🥀🕊🥀🌹🌴🕊
#شهیدمحمدرضاحقیقی
✍️#نقل_ازمادرشهید
لحظهای که محمدرضا را کنار قبر گذاشتند و در جعبه را باز کردند همه آمدند و از شهید خداحافظی گرفتند، من یک مفاتیح گرفتم و خواستم تا قبل از این که #پیکرشهید را وارد خاک کنند یک زیارت عاشورا بخوانم. گوشهای دورتر از قبر نشستم و مشغول #زیارت_عاشورا بودم که #شهید را بلند کردند و در قبر گذاشتند. همین که من رسیدم به «السلام علیک یا اباعبدالله» یک دفعه شنیدم که پدرش با صدای بلند میگويد مادرش را بگویید بیاید. ابتدا تصور کردم بخاطر آخرین لحظه دیدار و وداع با فرزندم مرا صدا میزنند، که من گفتم رویش را بپوشانید که یک دفعه #پدرشهید و تمام جمعیت یک صدا فریاد زدند «شهید دارد میخندد» ولی آن لحظه بنده باور نکردم، گفتم شاید احساساتی شدهاند. آخر مگر میشود جسدی که پنج روز در سردخانه بوده و گردنش به حدی خشک که ما مجبور شدیم برای در آوردن پلاک، زنجیر را پاره کنیم بخندد. در آنجا یاد این شعر شاعر افتادم که میگفت:
«روزی که تو آمدی ز مادر عریان/ مردم همه خندان و تو بودی گریان/ کاری بکن ای بشر که روز رفتن/ مردم همه گریان و تو باشی خندان.»
همه میپرسیدند چرا شهید خندید؟ چند روز بعد از مراسم، عکسهای قبل از خاکسپاری و لحظه خاکسپاری به دست ما رسید. آنها را که کنار هم میگذاشتیم، همه نشان از واقعیت این قضیه داشت. اما آنچه باعث یقین بیشتر شد این بود که سه روز پس از خاکسپاری #محمدرضا را در خواب دیدم. گفتم محمدرضا، مگر تو شهید نشدهای؟ گفت «بله»، گفتم پس چرا خندیدی؟ گفت «من هر چیزی را که در آن دنیا و این دنیا بهتر از آن و بالاتر از آن و قشنگتر از آن نیست، دیدم، به همین دلیل خندیدم.»
این جمله را که گفت از خواب بیدار شدم. یک سند دیگر که نشان از خنده محمدرضا بود، چیزی بود که در وصیتنامه نوشته بود. حافظ شعری دارد با این مضمون که
«روی بنما و وجود خودم از یاد ببر ...خرمن سوختگان را گو باد ببر ....ما که دادیم دل و دیده به طوفان بلا ....گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر ...روز مرگم نفسی وعده دیدار بده ....وانگهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر»
كه #محمدرضا در نسخه اصلي مصرع دوم را خط زده و نوشته بود:
«وانگهم تا به لحد خرم و دلشاد ببر» كه همين بيت وصف حالش شد. «روز مرگم نفسي وعده ديدار بده/ وانگهم تا به لحد خرم و دلشاد ببر»
#شهید_دفاع_مقدس
#شهید_محمدرضا_حقیقی
#جان_فدا
💔🥀🕊
#یادشهداباذکرصلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🇮🇷@gahramane_man🇮🇷