eitaa logo
گام دوم انقلاب
2.6هزار دنبال‌کننده
188.5هزار عکس
130.5هزار ویدیو
1.4هزار فایل
🇮🇷🇮🇶🇵🇸🇸🇾🇱🇧🇾🇪 امام خامنه ای: شما افسران جنگ نرم هستید جنگ نرم مرد میخواهد. دیروز نوبت شهدا بود در جنگ سخت.. وامروز نوبت ماست در جنگ نرم ارتباط با مدیر @hgh1345 آیدی تبادل و تبلیغات @hgh1345
مشاهده در ایتا
دانلود
آیین بدرقه اولین گروه از #حجاج ایرانی در فرودگاه امام خمینی(ره) 210 زائر ایرانی ساعت ۹:۱۰ دقیقه صبح امروز با پرواز ۱۵۰۸ به مقصد #مدینه منوره پرواز خواهند کرد. در سفر معنوی #حج #تمتع امسال، ۸۶ هزار و ۵۵۰ زائر ایرانی به سرزمین وحی مشرف می شوند. @hafezenevelayat
🌸ز یک نمایان شد 🍃دو خورشید جهان آرا 🌺که رخت پوشاندند 🍃بر تن آسمان ها را💫   🌸دو مرآت جمال 🍃دو دریای کمال حق 🌺 لایزال حق 🍃دو شمع🕯 جمع محفل ها   🌸دو الله ربانی 🍃دو سرّ الله 🌺دو رخسار سماواتی 🍃دو انسان خدا سیما😍   🌸دو عیسی دم، دو موسی ید 🍃دو سرم 🌺یکی یکی 🍃یکی عالی یکی اعلا👌   🌸یکی بنیانگر مکتب 📚 🍃یکی آرنده ی 🌺یکی انوار را مشعل 🍃یکی را گویا   🌸یکی از مکه🕋 انوار 🍃رخش تابید در عالم 🌺یکی شد در 🍃آفتاب طلعتش پیدا 💞در شام ولادت دو قطب عالم تبریک به (عج) باید گفت 🌸میلاد (ص) و (ع) بر شما و همه مسلمانان جهان مبارک 🍃🌹🍃🌹 @hafezenevelayat
📝 دریاب این دل را ...😔 می گویند زن های عرب دلشان که می گیرد، غصه که می افتد به جانشان، راه کج می کنند سوی حرم تو آقا!😭 می نشینند چادرشان را روی صورتشان می کشند هی می گویند ، ادرکنی بحق اخیک الحسین،😭😭 اصلا حرم ات معروف است به عقده گشایی و باز کردن سفره دل... می گویند شیعیان کارشان که گیر می کند روزگار که سخت می گیرد، یک راست می روند پشت دیوارهای ستون دوم روبروی حرم نبوی آدرس مزار مادرتان است می روند و مادرتان را قسم می دهند به شما به شمایی که مشگل گشای دلهایی...😭😭😭 می گویند شما آقا...😭 می گویند هر که می رود کربلا غم های دلش حواله می شود به سوی حرم شما، عقده های دلش باز می شود در آن صحن، دلش آرام می گیرد... ! کرب هایم را برایت آورده ام غصه هایم را آورده ام نه راهی به مدینه دارم نه به . 😭 مانده ام در این شهر پر التهاب. مانده ام در این خستگی نذر کرده ام برای ، نذر کرده ام امشب بنشینم گوشه ای و برای دل خسته ام بخوانم: "یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِکْشِفْ لی کَرْبی بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ" 😭😭 😭 @hafezenevelayat
📚 ⛅️ 4⃣1⃣ 💢فقرا و شهر از این خبر، و شدند.... چرا که ، اول سحورى در خانه🏘 آنها را نواخت.... و پس از آن ، دیگران و دیگران آمدند و این ازدواج مبارك را تهنیت گفتند. 🖤دو_نوجوانى که اکنون به سوى تو پیش مى آیند، ثمره همین ازداوجند... گرچه از مقام مى آیند، اما ماءیوس و خسته و دلشکسته اند. هر دو یلى شده اند براى خودشان.به شاخه هاى مى مانند. هیچگاه به دید فروشنده ، اینسان به آنها نگاه نکرده بودى.... چه بزرگ شده اند، چه قد کشیده اند، چه به کمال رسیده اند. 💢 جان مى دهند براى کردن پیش پاى ، براى . براى در بازار عشق.💗علت خستگى و شکستگى شان را مى دانى... حسین به آنها میدان رفتن است. از صبح، بى تاب و قرار بوده اند و مکرر پاسخ منفى شنیده اند... از ، بار سفر بسته اند اما امام پروانه پرواز را به على اکبر داده است... و این آنها را کرده است. 🖤علت بى تابى شان را مى دانى اما آب در دلت💕 تکان نمى خورد. مى دانى که قرار نیست اینها دنیاى پس از حسین را ببینند. و ترتیب و رفتن هم مثل همه ظرائف دیگر، پیش از این در لوح محفوظ رقم خورده است.لوحى که پیش چشم توست.اصلا اگر بنا بر فدیه کردن نبود، از زادن چه بود؟ 💢 اینهمه سال ، پاى دو گل🌸 نشسته اى تا به محبوبت اش کنى . همه آن رنجها براى امروز سپرى شده است و حالا مگر مى شود که نشود.در هم وقتى حسین از سفر، به گوش تو رسید، این دو در شهر نبودند،... اما معطلشان نشدى.... مى دانستى که هر کجا باشند، 🚩 ، جایشان در ! 🖤بى درنگ از خداحافظى کردى و به خانه درآمدى. زیستن پدید آمده بود، و یک لحظه بیشتر با حسین زیستن غنیمت بود.هر دو وقتى در منزلى بین راه ، به کاروان و تو را از دیدارشان متعجب ندیدند، شدند. گمان مى کردند که تو را ناگهان خواهند کرد و بهت و حیرتت را بر خواهند انگیخت... 💢 اما وقتى در نگاه وتبسم🙂 تو جز آرامش نیافتند، با پرسیدند:مگر از آمدن ما خبر داشتید؟ و تو گفتى : شما براى همین روزها به دنیا آمده بودید. مگر مى شد من جایى باشد و من جاى دیگر؟ این روزها باید جاده همه عشقهاى من به یک نقطه شود. بدون شما دوپاره تن این ماجرا چگونه ممکن مى شد⁉️ 🖤اکنون هر دو 🙁کرده و لب برچیده آمده اند که :مادر! امام رخصت میدان نمى دهد. کارى بکن. تو مى گویى : عزیزان ! پاى مرا به میان نکشید. محمد مى گوید:چرا مادر؟ تو امامى ! محبوب اویى. و تو مى گویى : _به همین دلیل نباید پاى مرا به میان کشید. نمى خواهم امام گمان کند که شما را راهى میدان کرده ام . نمى خواهم امام گمان کند که دارم عزیزانم را فدایش مى کنم . گمان کند که بیشتر از شما به این ماجرا. 💢 گمان کند... چه مى گویم . او اما م است ، در وادى او گمان راه ندارد. او چون آینه همه دلها 💖را مى بیند و همه نیتها را مى خواند. اما...اما من اینگونه . این دلخوشى را از مادرتان دریغ نکنید. عون مى گوید: امر، امر شماست مادر! اما اگر چاره اى جز این نباشد چه ؟ ما همه را کردیم . پیداست که امام نمى خواهد شما را ببیند. 🖤اندوه شما را نمى آورند. این را از نگاهشان مى شود فهمید. محمد مى گوید: ماندن بیش از این قابل تحمل نیست مادر! دست ما و دامنت! تو چشم به 🌫 مى دوزى... ....... 🍃🌹🍃🌹 🔴@gamedovomeenqelab
📚 ⛅️ 0⃣7⃣ 💢مامور و به دیگرى مى گوید:_اینها را نگاه کن ! قرار است فردا همگى کشته شوند و امروز نگران فروریختن سقف اند. که این کلام، رعب و وحشت را بیشتر کند... اما تسلى و آرامششان مى بخشد: _✨عزیزانم ! مطمئن باشید که ما کشته نخواهیم شد. ما به عزیمت مى کنیم و شما باز مى گردید. 🖤دلهاى💗 بچه ها به امید آینده آرام مى گیرد.... اما به هر حال، خرابه، خرابه است و جاى زندگى کردن نیست... چهره هایى که آسمان هرگز رنگ رویشان را ندیده، باید در هجوم سرماى شب بسوزند... و در تابش مستقیم آفتاب ظهر پوست بیندازند.... انگار که لطیف ترین گلهاى گلخانه اى را به کویرى ترین نقطه جهان ، تبعید کرده باشند.... 💢تو هنوز زنها و بچه ها را در خرابه اسکان نداده اى، هنوز اشکهایشان را نسترده اى ، هنوز آرامشان نکرده اى... و هنوز گرد و غبار راه از سر و رویشان نگرفته اى... که با ظرفى از غذا وارد خرابه مى شود.... به تو سلام مى کند و ظرف غذا را پیش رویت مى نهد. بوى غذاى گرم در فضاى خرابه مى پیچد و توجه کودکانى را که مدتهاست جز گرسنگى نکشیده اند و جز نان خشک نچشیده اند، به خود جلب مى کند. تو زن را مى کنى و ظرف غذا را پس مى زنى و به زن مى گویى: _✨مگر نمى دانى که بر ما است؟ 🖤زن مى گوید: _به خدا قسم که این صدقه نیست ، است بر عهده من که هر و را شامل مى شود. تو مى پرسى که:_✨این چه عهد و نذرى است ؟! و او توضیح مى دهد که: _در زندگى مى کردیم و من بودم که به گرفتار شدم. پدر و مادرم مرا به خانه بنت رسول الله بردند تا او و على براى شفاى من دعا کنند. در این هنگام خوش سیما وارد خانه شد. او فرزند آنها بود.... على او را صدا کرد و گفت: 💢''حسین جان ! دستت را بر سر این دختر قرار ده و شفاى او را از خدا بخواه. حسین، دست بر سر من گذاشت و من شفا یافتم و آنچنان شفا یافتم که تا کنون به بیمارى مبتلا نشده ام.... گردش روزگار، مرا از مدینه و آن خاندان دور کرد و در اطراف داد.... من از آن زمان کرده ام که براى آقا حسین به اسیران و غریبان ، احسان کنم تا مگر جمال آن عزیز را ببینم. تو همین را کم داشتى زینب..! 🖤که از دل بکشى... و پاره هاى جگرت را از دیدگانت فرو بریزى. و حالا این است که باید تو را آرام کند... و این که باید به دلدارى تو بیایند... در میان ضجه ها و گریه هایت به زن مى گویى:_✨حاجت روا شدى زن! به وصال خود رسیدى. من زینبم، دختر فاطمه و على وخواهرحسین و این سر که بر سر دارالاماره نصب شده، سر همان حسینى است که تو به دنبالش مى گردى و این کودکان ، فرزندان حسین اند. نذرت تمام شد و کارت به سرانجام رسید. 💢زن نعره اى از جگر مى کشد و بر زمین مى افتد.... تو پیش پیکر نیمه جان او زانو مى زنى و اشکهاى مدامت را بر سر و صورت او مى پاشى... زن به هوش مى آید،... گریه مى کند، زار مى زند، گیسوانش را مى کند، بر سر و صورت مى کوبد. و دوباره از هوش مى رود. باز به هوش مى آید،.... ... 🍃🌹🍃🌹 🔴@gamedovomeenqelab
🏴بمیرم برایت آقا که به خرید خرما باید اصحاب خاصه‌ات را ببینی و کمی دلگرم 🖤شوی و به آنها وصل بدهی، بمیرم برایت آقا که کسی نبود تولد را تبریک بگوید، بمیرم برایت آقاترس جان داشتی و یاری برای کمک نه، بمیرم برایت آقا میان آن لشکر تنها باید مواظب ناموست باشی، برایت آقا زهر که اثر می‌کرد 🏴 کسی نبود پیاله‌ای دستت بدهد‌، بمیرم برایت آقا در همان زندان دفن شدی، بمیرم برایت آقا بمیرم، بمیرم از امتی که میدیدی چه بر سر اجدادت آورده‌اند اما هنوز اصلاحشان را می‌خوردی، بمیرم کاش لااقل ناله‌ات، کاش صدایت، کاش دستت آن موقع بجایی می‌رسید تا مهدی پنج ساله‌ات را تنها به دوش نکشد و از جانب کسی بشوند و اندکی از تنهایی‌اش بکاهد..... . 🏴همه و همه از همان لگد شروع شد که کمر شیعه را شکست💔 تاکنون لاجرعه از غم خورده‌ای⁉️ تاکنون سیلی محکم خورده‌ای؟ مادرت را سمت خانه برده‌ای؟ گوشواره دانه دانه برده‌ای؟؟؟؟ همه مصیبت‌ها از است، مدینه النبی، مدینه شهر پیغمبر... ✍نویسنده: 🍃🌹🍃🌹 🏴@gamedovomeenqelab
📚 ⛅️ 5⃣7⃣ 🏴🏴 💢انگار مصیبت تو آغاز شده است.... همه و و ، یک طرف ،... و این یک طرف. همه غمها و دردها و غصه ها یک طرف و یک طرف.نه زنان و کودکان کاروان و نه سجاد و نه حتى فرشتگان آسمان ، نمى توانند تو را در این غم تسلى ببخشد.... و چگونه تسلى دهند فرشتگانى که خود صاحب عزایند... و پر و بالشان به قدرى از سنگین شده است... که پرواز به سوى آسمان را نمى توانند.تنها حضور مادرت مى تواند تسلى بخش جان سوخته تو باشد. پس خودت را به آغوش بسپار و عقده فروخورده همه این داغها و دردها رابگشا... 🖤مگر نه بزرگترین آرزوى هر ، رسیدن به خویش است ؟ و مگر نه مقصد در پیش است ؟ پس چرا تو مدام تداعى خاطرات گذشته را مى کنى... و در کجاوه تنهایى خودت ، اشک مى ریزى ؟نمى توان گفت که هر چه بود، گذشت . ولى مى توان گفت که ، سپرى شد.... اگر چه این فصل به اندازه تمام سالهاى عمر، کش آمد... و اگرچه این فصل ، خزانى جاودانه براى عالم ، رقم زد.... نمى توان توقع کرد که تو اکنون که به مدینه باز مى گردى، تمام خاطرات این سفر را، این سفر پر رنج و راز و خطر را نکنى... 💢و براى لحظه لحظه آن ، کجاوه خودت ، نریزى. اما تو باید خودت را هم حفظ کنى زینب ! چرا که هنوز به نرسیده است.پس به یاد بیاور اما گریه نکن.... یزید شما را میان اقامت در شام و مراجعت به مدینه، مخیر ساخت.... و تو و امام، مراجعت به مدینه را برگزیدید. تو گفتى :_✨ما را به مدینه برگردان . ما به سوى جدمان هجرت مى کنیمبه هنگام خروج از شام، یزید براى تو پیشکش آورد و گفت : 🖤_این را به عوض بگیرید. و تو بر سرش فریاد زدى که : _✨واى بر تو اى یزید که چقدر و و . برادرم را مى کشى و در عوض آن به من مال مى دهى ⁉️یزید شرمگین سرش را به زیر افکند و پولهایش را پس کشید.یزید به جبران گذشته، را که مسن تر و مهربانتر و نرمخوتر بود به سرپرستى کاروان برگزید... و به او سفارش کرد که همه گونه با اهل کاروان مدارا کند. کاروان را از کناره شهرها بگذارند... و در جاى خوب مقام دهد. و ماموران و محافظان را از اطراف کاروان ، دورتر نگاه دارد تا اهل کاروان معذب نشوند.... 💢و نیز دستور داد که بر شترها بگذارند و کجاوه ها را با پارچه هاى و ، زینت دهند و...و تو وقتى چشمت به این پارچه هاى رنگارنگ افتاد،... خشمگین شدى و فریاد زدى : این پارچه هاى الوان و این زینتها را فرو بریزید. این کاروان ، فرزند رسول االله است. کاروان را بپوشانید تا مردم بدانند که این کاروان شهادت اولاد زهر است. و دستور دادى که علاوه بر آن ، در پس و پیش و میان کاروان برافرازند... 🖤تا هر کس به این کاروان بر مى خورد،.. بفهمد که چه اتفاق بزرگى در عالم افتاده است... و بفهمد که باعث و بانى این اتفاق که بوده است و بفهمد که... و براى دستگاه یزید نماند.با اى که تو در مجلس یزید خواندى ،... با که تو در شام بر پا کردى و با خطبه تکان دهنده اى که درمسجدشام خواند،... بر حکومت خود ترسید.. ..... 🍃🌹🍃🌹 🏴@gamedovomeenqelab
📚 ⛅️ 6⃣7⃣ 💢 بر حکومت خود ترسید... واگر چه به دروغ ، اظهار ندامت کرد. به تو گفت:_خدا لعنت کند را که حسین را به قتل رساند. من هرگز به قتل حسین ، راضى نبودم.تو پاسخ دادى : _✨اى یزید به خدا قسم که برادرم حسین را کسى نکشت. و اگر نبود، ابن زیاد کوچکتر و حقیرتر از آن بود که به چنین دست بزند. تو نترسیدى؟ به قتل کسى دست یازیدى که پیامبر درباره اش فرموده بود: "حسن و حسین جوانان بهشتى 🌸اند." 🖤اگر بگویى رسول خدا چنین نگفته است، دروغ گفته اى و مردم تو را تکذیب خواهند کرد و اگر بگویى گفته است ، خصم خودت شده اى. و سر فرو انداخت و به این آیه از قرآن، کرد که: «ذریۀ بعضها من بعض .(43)» به فکر کن زینب! به که بر دوش توست ! به اى که پیش روى توست.تا ساعتى دیگر،... قاصدى حسین و دوفرزندت را به خواهد داد.... و عبدالله گریه کنان خواهد گفت :_اناالله و اناالیه راجعون. که نامش است به طعنه خواهد گفت : 💢_این مصیبت از حسین به ما رسید. و کفش خود را بردهان او خواهد کوبید که : _اى حرامزاده! درباره حسین چنین جسارتى مى کنى؟ به خدا قسم که اگر در آنجا داشتم ، دست از دامنش بر نمى داشتم تا در رکابش شوم.سوگند به خدا که آنچه تحمل این مصیبت را بر من ممکن مى کند و مى بخشد این است که این دو فرزند، حسین و حسین کشته شدند. و سپس روى به آسمان 🌫خواهد کرد و خواهد گفت : _خدایا! ، جانم را گداخت اما تو را سپاس مى گویم که اگر خودم نبودم تا جانم را فدایش کنم ، را قربانى خاك پایش کردم. 🖤زیر لب زمزمه مى کنى: _✨کاش فرزند مى داشتم و همه را فداى حسین مى کردم. و نام آرام بخش حسین را زیر لب ترنم مى کنى:حسین ! حسین ! حسین! حسین اگر بود، تحمل همه این رنجها و دردها و داغها اینقدر مشکل نبود.... حتى داغ على اکبر، حتى مصیبت قاسم ، حتى شهادت على اصغر، حتى عروج عباس!...عباس ؟ ! تو با خواهرت چه کردى عباس ؟! تو از کجا آمده بودى عباس؟ تو چگونه خودت را با جگر زینب ، پیوند زدى؟هم اکنون که به مى رسیم، من به چه بگویم ؟ 💢بگویم ام البنین ! مادر پسران مادر کدام پسران ؟ کجایند آن چهار سروى که تو روانه کربلا کردى ؟بگویم : ام البنین ! همه مادران عالم باید تربیت پسر را از تو یاد بگیرند، همه مردان عالم باید پیش تو درس ادب بخوانند.حسین ! حسین ! حسین! جاذبه عشق تو با این چهار جوان چه کرد؟ با پیران و سالخوردگان چه کرد؟ با حبیب چه کرد؟ با مسلم چه کرد؟ حسین ! حسین ! حسین!تو اگر بودى، سینه تسلاى تو اگر بود، نگاه آرام بخش تو اگر بود، همه غمهاى عالم ، قابل تحمل بود.پدرم فداى آنکه عمود خیمه اش شکسته شد.... .... 🍃🌹🍃🌹 🏴@gamedovomeenqelab
📚 ⛅️ 7⃣7⃣ 💢پدرم فداى آنکه عمود خیمه اش شکسته شد.پدرم فداى آنکه غمگین در گذشت.پدرم فداى آنکه تشنه جان سپرد. پدرم فداى آنکه محاسنش غرق خون شد.پدرم فداى آنکه جدش محمد مصطفاست، جدش فرستاده خداست . راستى حسین! این سؤال تو را چه پاسخ گفتند وقتى که پرسیدى : _✨فبم تستحلون دمى ؟(44)راستى، از خون على اصغر حتى به زمین نچکید...میان دست و بدن عباس ، افتاده بود؟ آب نخورد، حتى وقتى که آب شد. 🖤راستى رقیه به حسین چه گفت، رقیه با حسین چه کرد که حسین به او پروانه 🦋رفتن داد؟از همه سخت تر وداع بود.... وداع با حسین. وداع با جهان، وداع با جان ، وداع با هر چه که دوست داشتنى است.زینب ! زینب ! زینب!تو را به خدا خودت را کن. کار تو هنوز به اتمام است. تو تازه باید را از مدینه رسول الله به تمام منتشر کنى.... تو باید را نگه دارى. 💢و اصلا مگر نه مرجعیت آشکار، پس از حسین با توست ؟ مگر نه باید باید در پرده بماند تا نسل امامت شود؟پس تو از این پس، مردمى، پرسشهاى مردمى ، مشکلات مردمى و پرچم مردمى و میان حق و باطل مردمى. با دستهاى توست... که از دوش به قامت منتقل مى شود.... پس گریه نکن زینت ! خودت را حفظ کن زینب!اکنون آرام آرام به نزدیک مى شوى... و که درمدینه چشم انتظار توست، از آنچه تاکنون بر دوش خود، حمل کرده اى ، کمتر نیست. 🖤پرده کجاوه را کنار مى زنى... و از پشت پرده هاى اشک به راه ، نگاه مى کنى . چیزى تا مدینه نمانده است. سواد مدینه که از دور پیدا مى شود، فرمان مى دهى که همگان از مرکبها پیاده شوند:_✨به احترام حرم رسول الله از محملها فرود بیایید! همه پیاده مى شوند.... .... 🍃🌹🍃🌹 🏴@gamedovomeenqelab
گام دوم انقلاب
شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)تسلیت باد🖤 🌹🍃🌹🍃 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️ 🔴https://eitaa.com/joinch
🍃خانه، بوی خداحافظی می دهد، مدتی است بوی دود و هیزم سوخته مهمان خانه شده و صاحب خانه برای سفری که در پیش دارد آماده می شود😔 🍃سینه کوچک هنوز داغدار بغض کوچه و سیلی است. آشفته است از وصیت مادر و پیراهن کهنه و ظرف آبی که هر شب باید کنار لب تشنه بگذارد. 🍃حسین برای شفای مادر دعا می کند. زهرا با صورت نیلی از رو می گیرد و بعد از مدتی، با دیدن تابوت لبخند می زند. چند وقتی است در قنوت نمازهایش "اللهم عجل وفاتی سریعا " را زمزمه می کند🥺 🍃طعنه های مردم مدینه دلش را آزرده. این جماعت تا دیروز از گریه زهرا در فراق پدر، پیش علی شکایت می کردند و امروز می خواستند، علی را برای ببرند. 🍃اما زهرا پای علی ایستاد. پای و امام زمانش. به قیمت سوختن بین در و دیوار، فداشدن محسنش، به قیمت سوختن بازویش از غلاف شمشیر و نیلی شدن صورتش😞 🍃دلش از نامردی مردم گرفته است. چه کسی می داند بر زهرا چه گذشته است که تمنا می کند:"یا علی غسلنی فی الیل، کفنی فی الیل دفنی فی الیل و لا تعلم احدا" 🍃در این میان امان از دل علی که به مصلحت صبری که برایش مقدر شده بود پیشه می کند. با دیدن در سوخته، غیرتش بغض می کند و با دیدن مسمار دلش می شکند. با دستهایی که را فتح کرد، برای همسرقدکمانش تابوت می سازد و زهرایش را شبانه غسل میدهد و کفن می کند و به خاک می سپارد😭 🍃امان از دل علی که جز چاه کسی امانت دار رازها و دردهایش نبود. درد بازوی ورم کرده زهرا، درد یتیمی فرزندانش وقتی آستین به دهان برای مادر می گریستند، دردتنهایی و درد سلام هایی که بی جواب ماند😓 پرستوی زخمی علی پرزده تا آسمون🖤 ✍نویسنده: به مناسبت سالروز شهادت 🌹🍃🌹🍃 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
51.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با صدای شهيد حاج شيخ احمد كافے قرآن کریم مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا هر کس کار نیک بیاورد، پاداشش ده برابر آن است ﴿سوره انعام آیه ١٦٠﴾ 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
؛ وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۚ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿١٢٩﴾ ؛ و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، فقط در سیطره مالکیّت و فرمانروایی خداست. هر که را بخواهد می آمرزد و هر که را بخواهد عذاب می کند؛ و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. نام سوره : ۳ محل نزول : ۸۹ ۴ ۱۲۹ - ۲۰۰ 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🖤 قصه تکرار می شود یعنی: باز هم در عاشق نیست.. کوچه در کوچه شهر را گشتم هیچکس با امام ، نیست... 🖤 فرا رسیدن سالروز شهادت حضرت شیخ الائمه ؛ ستاره درخشان آسمان فقاهت و ولایت ، رئیس مکتب تشیع ، مولا جعفر بن محمد الصادق (ع) را به محضر امام زمان (عج) ؛ مقام معظم رهبری ، شاگردان مکتب امام صادق (ع) ، و همه شما عاشقان و دلدادگان و شیعیان راستین آن امام همام تسلیت و تعزیت عرض می نمائیم. ┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🏴 بعد از واقعه عاشورا حدودا 3 مرتبه 3 گروه به ندای امام حسین علیه السلام لبیک گفتند : ▪️ گروه اول بودند همانهایی که روز عاشورا و قبل از آن سکوت کردند همگی قیام کردند تقریبا همه کشته شدند 5000 نفر « ولی » . ▪️ گروه دوم مردم بودند بعد از عاشورا قیام کردند همگی کشته شدند حدود 10000 نفر یزید گفت لشکری که به مدینه حمله کند 3 روز جان و مال و ناموس مردم مدینه برایش حلال است آورده اند اهل بیت امام سجاد(ع) را در این زمان از مدینه خارج کردند،در یک صحرا، تا در مدینه شاهدجنگ نباشند. ولشکریان جنایتکار یزید ازهیچ جنایت وخیانتی کوتاهی نکردند و 10000 نفرهم شهید شدند. *« اما »* . ▪️ گروه سوم بود که بعد از جنگهای فراوان و کشته شدن حدود 15000 نفر شکست خورد و حدود 7000 نفر هم از اسرا گردن زده شدند . مجموعا حدود 20000 نفر کشته شد ، «اما »* . ▪️مردمی که در مدینه هنگام خروج امام حسین علیه السلام همراهیش نکردند و مردمی که هنگام ورود امام حسین علیه السلام به کوفه کمکش نکردند ، همه بعد ها به کمک امام رفتند ,«ولی » . 🔳 امام سجاد هم استقبال خاصی از این حرکتها نمی کردند «چون ». ▪️حدود 35000 نفر کشته شدند «اما » . ▪️خیلی فرق هست بین آن 72 نفری که به موقع به یاری امامشان رفتند با این 35000 نفری که بعد از شهیدشدن امام حسین(ع)قیام کردند . 🔳 ما باید مراقب باشیم از امام خودمان عقب نیفتیم . ️الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ، هر که بر ایشان تقدم جوید از دین بیرون رفته و کسى که از ایشان عقب ماند به نابودى گراید. ┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff