eitaa logo
گام دوم انقلاب
2.6هزار دنبال‌کننده
185هزار عکس
128هزار ویدیو
1.4هزار فایل
🇮🇷🇮🇶🇵🇸🇸🇾🇱🇧🇾🇪 امام خامنه ای: شما افسران جنگ نرم هستید جنگ نرم مرد میخواهد. دیروز نوبت شهدا بود در جنگ سخت.. وامروز نوبت ماست در جنگ نرم ارتباط با مدیر @hgh1345 آیدی تبادل و تبلیغات @hgh1345
مشاهده در ایتا
دانلود
فوری فوری فوری این کتاب را از دست ندهید ماه رجب نزدیک است و ولادت حضرت امیرالمومنین علیه السلام همت کنید در ترویج, هدیه, این کتاب مقام معظم فرمودند: باید شویم علی(ع) الگوی خوبی برای قوی شدن است این کتاب را به دست همه برسانیم تا قوی شویم : با مطالعۀ این کتاب، به‌شدت از نظر روحی و فکری، تحت تأثیر شخصیت علی(ع) قرار خواهند گرفت، چون اثر کلام حضرت، واقعاً عجیب است؛ خصوصاً کلماتی که امیرالمؤمنین(ع) دربارۀ خودشان فرموده‌اند! باید بیش از پیش در معرفی این کتاب‌ها تلاش کنیم.کتب ایشان(حجت الاسلام محمدیان نویسنده کتاب) . قیمت: 65هزار تومان فعلا قیمت با تخفیف ویژه(تعداد محدود):55هزار تومان کنید در نذر این کتاب برای مساجد و هیئات و ای به نیت نشر معارف علوی 💠قابل تهیه از مرکز اورژانس کتاب با قابلیت ارسال به تمام نقاط کشور در سریع ترین زمان(از کمتر از یک روز تا 2روز) با ارسال پیام به: @Mz_Book (👈 کلیک کنید) با امکان ارسال به نشانی دلخواه شما(یعنی مثلا به نشانی دوستتان) ⬅️ به کانال ما در ایتا بپیوندید: @gamedovomeenqelab
تخفیف ویژه برای امشب حجت الاسلام پناهیان: برای مهمانی خدا آماده شویم. کتابی کم حجم, روان و متفاوت پیرامون برای آماده شدن برای ضیافت الهی... این کتاب در دو فصل:ضیافت و اذن ورود در 75صفحه منتشر شده است. این ارزش خواندن را دارد و بدلیل بودنش هر بار خوانده شود نکات جدیدی را به مخاطب انتقال می دهد و ورودش به این ماه را چنان خجسته می کند که بهترین را از ماه مبارک رمضان می برد. قیمت:5هزار تومان باتخفیف ویژه:4هزار تومان برای بهره مندی از ویژه برای تعداد بالا برای نذر همکاری می شود. امسال ماه رمضان داریم از الان خود را آماده کنیم و بهترین نتیجه را بگیریم... گزینه ای برای هدیه و کتاب جهت بسته های اهدایی برای سفارش فوری مراجعه کنید...👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2240348186C41e4b5a8bc @gamedovomeenqelab
📚 ⛅️ 0⃣7⃣ 💢مامور و به دیگرى مى گوید:_اینها را نگاه کن ! قرار است فردا همگى کشته شوند و امروز نگران فروریختن سقف اند. که این کلام، رعب و وحشت را بیشتر کند... اما تسلى و آرامششان مى بخشد: _✨عزیزانم ! مطمئن باشید که ما کشته نخواهیم شد. ما به عزیمت مى کنیم و شما باز مى گردید. 🖤دلهاى💗 بچه ها به امید آینده آرام مى گیرد.... اما به هر حال، خرابه، خرابه است و جاى زندگى کردن نیست... چهره هایى که آسمان هرگز رنگ رویشان را ندیده، باید در هجوم سرماى شب بسوزند... و در تابش مستقیم آفتاب ظهر پوست بیندازند.... انگار که لطیف ترین گلهاى گلخانه اى را به کویرى ترین نقطه جهان ، تبعید کرده باشند.... 💢تو هنوز زنها و بچه ها را در خرابه اسکان نداده اى، هنوز اشکهایشان را نسترده اى ، هنوز آرامشان نکرده اى... و هنوز گرد و غبار راه از سر و رویشان نگرفته اى... که با ظرفى از غذا وارد خرابه مى شود.... به تو سلام مى کند و ظرف غذا را پیش رویت مى نهد. بوى غذاى گرم در فضاى خرابه مى پیچد و توجه کودکانى را که مدتهاست جز گرسنگى نکشیده اند و جز نان خشک نچشیده اند، به خود جلب مى کند. تو زن را مى کنى و ظرف غذا را پس مى زنى و به زن مى گویى: _✨مگر نمى دانى که بر ما است؟ 🖤زن مى گوید: _به خدا قسم که این صدقه نیست ، است بر عهده من که هر و را شامل مى شود. تو مى پرسى که:_✨این چه عهد و نذرى است ؟! و او توضیح مى دهد که: _در زندگى مى کردیم و من بودم که به گرفتار شدم. پدر و مادرم مرا به خانه بنت رسول الله بردند تا او و على براى شفاى من دعا کنند. در این هنگام خوش سیما وارد خانه شد. او فرزند آنها بود.... على او را صدا کرد و گفت: 💢''حسین جان ! دستت را بر سر این دختر قرار ده و شفاى او را از خدا بخواه. حسین، دست بر سر من گذاشت و من شفا یافتم و آنچنان شفا یافتم که تا کنون به بیمارى مبتلا نشده ام.... گردش روزگار، مرا از مدینه و آن خاندان دور کرد و در اطراف داد.... من از آن زمان کرده ام که براى آقا حسین به اسیران و غریبان ، احسان کنم تا مگر جمال آن عزیز را ببینم. تو همین را کم داشتى زینب..! 🖤که از دل بکشى... و پاره هاى جگرت را از دیدگانت فرو بریزى. و حالا این است که باید تو را آرام کند... و این که باید به دلدارى تو بیایند... در میان ضجه ها و گریه هایت به زن مى گویى:_✨حاجت روا شدى زن! به وصال خود رسیدى. من زینبم، دختر فاطمه و على وخواهرحسین و این سر که بر سر دارالاماره نصب شده، سر همان حسینى است که تو به دنبالش مى گردى و این کودکان ، فرزندان حسین اند. نذرت تمام شد و کارت به سرانجام رسید. 💢زن نعره اى از جگر مى کشد و بر زمین مى افتد.... تو پیش پیکر نیمه جان او زانو مى زنى و اشکهاى مدامت را بر سر و صورت او مى پاشى... زن به هوش مى آید،... گریه مى کند، زار مى زند، گیسوانش را مى کند، بر سر و صورت مى کوبد. و دوباره از هوش مى رود. باز به هوش مى آید،.... ... 🍃🌹🍃🌹 🔴@gamedovomeenqelab