نظريه رسانههای کاملاً مقتدر در مرحله سوم، يعني از ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰، حياتي دوباره يافت. اختراع تلويزيون در دهه ۵۰ و افزايش نگراني مردم درباره تأثيرات احتمالي آن در اين حيات دوباره کاملاً نقش داشت.
پژوهشهاي رسانههاي جمعي به طرز فزايندهاي در بررسي ميزان استفاده مردم از رسانهها، بررسي تغييرات رفتاري و نظريات آنها، از الگوهاي روانشناختي سود میبردند. عدهای در سادهترين صورت، به اين نوع ارزيابي تأثيرات رسانهاي، نظريه تزريقي ميگويند. در اين دوره، پژوهشگران معتقد بودند، محتواي خشونتبار رسانهها تأثيرات منفي بر مخاطبان و به ويژه بر کودکان ميگذارد. علاوه بر اين، پژوهشگران در اين دوره به مطالعه تغييرات بلندمدت، شناخت تأثيرات بافت اجتماعي، انگيزهها و تمايلات موجود در مخاطبان، ايدهها و نهادهاي رسانهاي علاقهمند شدند.
اما در مرحله چهارم که از ۱۹۷۰ تا به امروز ادامه دارد، شاهد بروز مدل انتقادی ساختارگرایی اجتماعی هستيم.
بر اساس اين مدل، تأثيرات رسانههاي جمعي هنگامي چشمگير است که توليدکنندگان آنها با استفاه از نظامهای معنايي موجود در ساختار معنایی فردي و جمعي موجود در جمع مخاطبان، به توليد پيام اقدام ميکنند. در اين دوره از لحاظ روششناسي، نوعي گرايش عمومي به استفاده از شيوههاي کیفی نظير تحليل متن و مخاطبپژوهی، جايگزين شيوههای کمي و تجربي شده است.
این گرايش به روشهاي کيفي در نظريه کشت (۱۹۷۳) #جورج_گربنر ريشه دارد. بر اساس اين نظريه تنها رفتارها و ارزشهای خاصي در درون بافت يک فرهنگ خاص کشت میيابند.
نظريه کشت جورج گربنر يکي از نظرياتي بود که کاملاً توانست نظريههای مبتني بر تجربهگرايي و کميت را به چالش بکشاند. عدهای معتقدند کساني که روزانه ساعات زيادی را صرف تماشاي تلويزيون ميکنند، خيلي راحتتر از کساني که تلويزيون نميبينند تسليم انگارههاي واقعيت میشوند (انگارههايي که به نفع نخبگان اقتصادي جوامع در تلويزيونها عرضه ميشوند).
پيروان اين نگرش معتقدند با اينکه برخي از تأثيرات رسانهها را میتوان اندازهگيري کرد، جهت اين #تأثيرات، درجه تأثيرگذاري ميزان پايايي و آينده آن را نميتوان پيشبيني کرد. آنها معتقدند تأثيرات را بايد به صورت موردی بررسي کرد و حتي در اين صورت نيز امکان تعميم يافتهها وجود ندارد.
@geraliit
#نظریه #زوم
🔸نظريه کاشت جرج گربنر
▫️نظریهپرداز: جورج گربنر (١٩١٩-٢٠٠۵)
▫️تعریف: بینندگان ثابت #تلویزیون به تدریج به این نتیجه میرسند که جهان سرشار خشونت است.
گرایش به روشهای کیفی در #نظریهکاشت (۱۹۷۳) #جورج_گربنر ریشه دارد. بر اساس این نظریه تنها رفتارها و ارزشهای خاصی در درون بافت یک فرهنگ خاص کشت مییابند.
نظریه کاشت* (کشت) جورج گربنر استاد دانشگاه آمریکایی در رشته ارتباطات یکی از نظریاتی بود که کاملاً توانست نظریههای مبتنی بر #تجربهگرایی و #کمیت را به چالش بکشاند. عدهای معتقدند کسانی که روزانه ساعات زیادی را صرف تماشای تلویزیون میکنند، خیلی راحتتر از کسانی که تلویزیون نمیبینند تسلیم انگارههای واقعیت میشوند (انگارههایی که به نفع نخبگان اقتصادی جوامع در تلویزیونها عرضه میشوند).
پیروان این نگرش معتقدند با اینکه برخی از تأثیرات رسانهها را میتوان اندازهگیری کرد، جهت این تأثیرات، درجه تأثیرگذاری، میزان پایایی و آینده آن را نمیتوان پیشبینی کرد. آنها معتقدند تأثیرات را باید به صورت موردی بررسی کرد و حتی در این صورت نیز امکان تعمیم یافتهها وجود ندارد.گربنر که متولد بوداپست در مجارستان بود در سال ١٩٣٩ به آمریکا مهاجرت کرد. گربنر مدتی رئیس دانشکده ارتباطات #آننبرگ در دانشگاه پنسیلوانیا بود. گربنر و همکارانش ادعا کردند که مواجهه سنگین با تلویزیون باعث کاشت باورهای مبالغهآمیز در مورد میزان خشونت در جامعه میشود و یک حس عدم امنیت، قربانی شدن و بی اعتمادی میانشخصی میشود. این مجموعه نگرشها را سندروم دنیای کثیف میخوانند.
* Cultivation Theory