eitaa logo
کانال محتوایی غدیر
1.7هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
3.9هزار ویدیو
120 فایل
اینجا یک رسانه است برای کسانی که منتظر یک اتفاق تازه اند.سامانه محتوایی غدیر اخلاقی/ معرفتی/ فرهنگی/ بصیرتی/ واخبارصالحین کرمان ارتباط با ما 🆔 @ahmadnm
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید. ♦️حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند. 🔹روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد. ♦️به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. ♦️حاکم گفت:یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید. و به مرد کشاورز گفت: میتوانی بر سر کارت برگردی، 🔹همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند. ♦️حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت. 🔸همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا، منتظر توضیح حاکم بودند. ♦️حاکم از کشاورز پرسید:مرا می شناسی؟ 🔹کشاورز بیچاره گفت:شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید. ♦️حاکم گفت:آیا بیش از این مرا میشناسی؟ 🔹سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود. ♦️حاکم گفت:بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم،در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود،من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟ 🔹یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. ♦️حاکم گفت:این قاطر و پالانی که میخواستی، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی.فقط می خواستم بدانی که برای خدا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد. فقط و من و توست که فرق دارد.... 👈از خدا بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست ولی به خواسته ات ایمان داشته باش. 🆔eitaa.com/ghadir_ch