دلی که خانه مولا شود حرم گردد
کز احترام علی کعبه محترم گردد
من از شکستن دیوار کعبه دانستم
که هر کجا که علی پا نهد حرم گردد
هنوز روز خوش دشمن است تا آن روز
که ذوالفقار زبان علی دو دم گردد
دلی که جام بلا را کشیده تا خط جور
چه احتیاج که دنبال جام جم گردد
قبول خاطر خون خدا شدن شرط است
نه هر که مرثیهای ساخت محتشم گردد
عزای ماست که هر سال میشود تکرار
و گر نه حیف محرم که خرج غم گردد
نه هر که کشته شود میتوان شهیدش گفت
نه هر سری که به نی میرود علم گردد
حدیث عشق و وفا ناسروده میماند
مگر که دست علمدار ما قلم گردد
هنوز شعله ور از خیمه های عاشوراست
ز شور شیونی دل مباد کم گردد
#عزای_ماست_که_هر_سال_میشود_تکرار
#يكشنبه_هاى_مولا
#استاد_مجاهدی( پروانه )
@ghafeleyeh_montazeran
.
از ازل مهر تو در سینه درخشید علی
گوش ما مدح کسی غیر تو نشنید علی
از هر انگشت تو دریای کرم می ریزد
کوه از برق نگاه تو بهم می ریزد
در رکوع تو گدا اوج عطا را حس کرد
دست در دست علی دست خدا را حس کرد
هر چه در حق تو گفتند و نوشتند نشد
هیچ کس مثل علی عبد خداوند نشد
سائل غمزده فهمید کجا رو بزند
نجف امد که فقط پیش تو زانو بزند
با اشارات شما چرخ جهان چرخیده
صد و ده بار زمین دور سرت گردیده
صید مهر تو شدیم و به دلت افتادیم
شهروند ابد شهر علی ابادیم
ضربان دل شیعه به علی وابسته ست
علوی بودن ما تا به ابد پیوسته است
تا ابد عطر حریمت نرود از یادم
صد و ده بوسه به انگور ضریحت دادم
به اذانی که پدر داده به گوشم سوگند
نشوم لحظه ای از مهر عزیزت دل کند
ردّی از دشمن تو وقت خطر پیدا نیست
کار حیدر به خدا کار فلانی ها نیست
دست معمار ازل نام علی را که نوشت
نقطه ضعفی به بلندای وجودش نسرشت
پدر خاکی و ما خاک نشینان تواییم
میهمانان سر سفره ایمان تو اییم
#امام_علی_ع_مدح
#يكشنبه_هاى_مولا
#حسن_کردی
@ghafeleyeh_montazeran
💫 علی هم که باشی؛
کاری از دستت ساخته نیست وقتی امت، ابوموسی را میخواهد، و حَکمیت را، و قرآنِ سرِ نیزه را.
علی هم که باشی؛
ناگزیری جمل راه بیندازی تا مقابل رفاه و رانت و اشرافیتِ همسنگرِ بدر و خیبر و خندقت بایستی.
علی هم که باشی؛
گاه ناگزیری تن به برجامِ عمروعاص بدهی تا شاید، و فقط شاید، چشم امت را به حقیقتِ معاویه باز کنی.
علی هم که باشی؛
تا امت سراغت را نگیرند، حریف سقیفه نمیشوی و محکوم به سکوت هستی.
علی هم که باشی؛
باز میزان رای امت است و وای بر ملتی که ولی فروش باشند.
این امت اند که می توانند پیامبری را آتش بزنند؛
گوسالهای را سجده کنند
طوفانی را به سخره بگیرند
مُنجیی را به صلیب بکشند
و یا با بدن تکه تکه ی امام معصوم سلفی بگیرند...
علی هم که باشی؛
حاضری درون چاه آه بکشی اما منتِ امتی را که منتظر رستگاری ات در محراب نشسته اند، هرگز..
#اول_مظلوم
#يكشنبه_هاى_مولا
@ghafeleyeh_montazeran
شده کارم پیاپی و مادام
ذکر یاذالجلال والاکرام
طلب عفو دارم این ایام
مِن جمیع الذنوبِ والآثام
یا من أرجوه ، عشق حیدر را
واصرف از اعتقاد من شر را
أعطنی کلَّ خیر ، کوثر را
أعطنی جرعه جرعه ساقی ! جام
گر غریبم گر آشنا هستم
گر اسیرم اگر گدا هستم
از یتیمان مرتضی هستم
کیست غیر از علی ابوالایتام
بت اگر چوب با تبر بهتر
ضربه را گاه بیشتر بهتر
بت شکن حیدر است اگر بهتر
بشکند از سر قریش اصنام
بی علی در گلو فغانی نیست
در گلوی مناره جانی نیست
بی علی هیچ جا اذانی نیست
گر صداها رها شود بر بام
أشهدُ أنَّ از علی دینم
چون علی دیده ام خدابینم
أشهدُ أنَّ حیدر آیینم
أشهدُ أنَّ مرتضی اسلام
در جزا بی علی عبوری نیست
بی علی شادی و سروری نیست
تا نخواهد شراب و حوری نیست
بی علی جنت است بی إِنعام
هستِ حیدر به هستِ فاطمه است
تا علی پای بست فاطمه است
نار و جنت به دست فاطمه است
او نخواهد نمی کند اقدام
#يكشنبه_هاى_مولا
#امام_علی_ع_مدح
#محسن_ناصحی
@ghafeleyeh_montazeran
.
ﻭﺍﮊﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﺻﻒ ﺗﻮ تطهیر ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﻭﻗﺘﯽ که ﻣﺎﻩ ﺭﻭﯼ ﺗﻮ ﺗﻌﺒﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺡ ﺗﻮ ﮔﻔﺘﻪ ﺳﺖ ﺇﻧﻤﺎ
ﺟﺰ ﺗﻮ ﻧﺒﺄ ﺑﮕﻮ ﺑﻪ ﮐﻪ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ؟
ﺁﻗﺎ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﺆﻣﻨﻮﻥ ﺷﻮﺩ؟
ﻭﺍﻟﺸﻤﺲ ﺭﺍ ﺑﮕﻮ، ﺑﻪ ﭼﻪ ﺗﻌﺒﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ؟
ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺁﻧﮑﻪ باتو به افلاک میرود
ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺧﻮﺵ ﺑﺨﺖ ﺗﺮ ﮐﺴﯽ، ﮐﻪ ﺑﺎ اشک عشق تو
نم نم به پای بیرق تان ﭘﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻡ ﺗﻮﺳﺖ ﺩﺭ ﻭﺳﻂ ﻗﻠﺐ ﻣﻦ ﻋﻠﯽ
ﺑﺎ ﻫﺮ ﺗﭙﺶ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺗﮑﺜﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺍﯾﻦ ﺫﮐﺮ مرتضی ﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﻂ فاطمی
ﺑﺮ ﺑﺎﺯﻭﯼ ﻣﻼﺋﮑﻪ ﺗﺤﺮﯾﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
وقتی که تیغ بر کف تو بوسه میزند
کار خدا به به و تکبیر می شود
ﭼﻮﻥ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﯽ ﺍﺳﺪ الله ﻏﺎﻟﺒﯿﺪ
ﻋﺒﺎﺱ ﻫﻢ ﺷﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩت ﺷﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
گفتی فمن یمت یرنی مرگ من بیا
دارد زمان دیدنتان دیر می شود
#يكشنبه_هاى_مولا
#ﻋﺒﺎﺱ_ﻫﻢ_ﺷﺒﯿﻪ_ﺧﻮﺩت_ﺷﯿﺮ_ﻣﯽ_ﺷﻮﺩ
#حامد_شريف
@ghafeleyeh_montazeran
.
ميثم تمار گفت: من در خدمت اميرالمؤمنين علی بن ابی طالب صلوات الله علیه بودم جوانى داخل شد،و در وسط جماعت مسلمين نشست.چون حضرت از بيان احكام فراغت يافت، پسر جوان برخاستُ گفت:اى ابوتراب من فرستاده اى هستم بِجانب تو با رسالتى كه كوهها را به شدت مى لرزاند، از سوى مردى كه كتاب خدا را از اول تا آخر حفظ كرده است و علم قضاوتها و احكام را میداند او از تو در كلام سخنور تر و براى اين مقام سزاوارتر است.
💠پس براى جواب آماده شوُ با كلام ناروا سخنت را آرايش نده غضب در چهره اميرالمؤمنين آشكار شدُ به عمار فرمود: سوار شترت شو و در ميان قبايل كوفه بگرد و بگو دعوت على بن ابیطالب را اجابت كنيد تا حق را از باطل و حلال را از حرام و درست را از نادرست بشناسيد.
عمار بر شتر سوار شد. طولى نكشيد كه سيل جمعيت به راه افتاد.
مسجد مملو از جمعيت شد و مردم به آنجا هجوم آوردند پس عالم صاحب حسن و جمال و شير بيشه ی شجاعت كه منزه از هرگونه شركى است برخاست و بر فراز منبر رفتُ با سرفه اى سينه را صاف كرد.
💠تمامى مردم كه در مسجد جامع كوفه بودند، ساكت شدند آنگاه فرمود: خدا بيامرزد كسى را كه بشنود و حفظ كند. اى مردم چه كسى گمان مى كند كه اميرالمؤمنين است؟
➖به خدا قسم امام ، امام نخواهد بود مگر اين كه مرده را زنده بكند يا از آسمان باران بفرستد يا چيزى مانند اينها كه ديگران از انجام آن عاجز باشند.
➖درميان شما كسانى هستند كه میدانند من نشانه پاينده و كلمه تامه و حجت بالغه هستم.
💠همانا معاويه ، جاهلى از جاهلان عرب را به سوى من فرستاده است كه با گستاخى سخنش را گفتُ شما میدانيد اگر من بخواهم استخوان هايش را خرد میكنم و زمين را در زير پايش مى شكافم و او را در آن فرو مى برم لكن تحمل مى كنم ، زيرا تحمل جاهل، صدقه است.
💠سپس خداوند را حمد كرد و ثناى او را گفت و بر پيامبر درود فرستاد و با دستش به آسمان اشاره فرمود . پس پاره ابرى جلو آمد و پاره ابر ديگرى اوج گرفت و از آن صدايى شنيديم كه مى گفت: سلام بر تو اى اميرالمؤمنين اى سيد اوصيا و اى پيشواى متقين اى فريادرس فرياد خواهان و اى گنج مساكين و اى ملجا و ماواى راغبان. حضرت به تكه ابر اشاره فرمود، نزديك شد.
ميثم گفت: مردم را ديدم كه از مشاهده ی اين واقعه از خود بى خود شده بودند پس پا فرا نهادهُ سوار آن ابر گرديد به عمار فرمود: با من سوار شو و بگو: به نام خدا هنگام راه افتادنش و هنگام لنگر انداختنش.
عمار سوار شد و هر دو از ديدگان ما پنهان شدند. مدتى گذشت، پاره ابر برگشت، به طورى كه بر مسجد جامع كوفه سايه انداخت.نگاه كردم ، ديدم كه مولايم بر مسند قضاوت نشسته و عمار مقابل روى اوست و مردمى دور او حلقه زده اند.
💠سپس امیرمومنان بر فراز منبر تشريف فرما شدُ به ايراد خطبه ی معروف شقشقيه پرداخت. چون خطبه را به پايان رساند، مردم مضطرب شدند. عمار گفت: ابر، ما را در هوا به پرواز در آورد تا اينكه پس از مدت اندكى بر شهر بزرگى مشرف شديم، شهری كه اطراف آن را درختان و رودخانه ها احاطه كرده بود.
💠ابر در آنجا پايين آمد خودمان را در شهر بزرگى يافتيم كه مردم آن به زبان غيرعربى سخن می گفتند پس اطراف مولا جمع شدندُ به او پناه آوردند حضرت آنان را پند دادُ به زبانُ لغت خود آنان اندرزشان داد سپس فرمود:اى عمار سوار شو آن چه فرمود، اطاعت كردمُ به مسجد جامع كوفه رسيديم.
➖سپس فرمود:اى عمار آيا شهرى كه در آن بودى میشناسى؟ گفتم: خدا و رسولش و ولى او داناترند فرمود : ما در جزيره ی هفتم چين بوديم همانطور كه ديدى، خطبه خواندم.
➖همانا خداوند رسولش را به سوى همه ی مردم فرستاد و بر پيامبر است كه مردم را دعوت كند و مؤمنان آن ها را به صراط مستقيم راهنمايى نمايد.
بعضى گفتند: اى اميرالمؤمنين، خداوند به تو اين قدرت آشكار را عطا كرده با اين حال،چرا براى جنگ با معاويه مردم را به قيام وا مى دارى؟
فرمود: خدا آنها را در اثر جهاد با كفار و منافقين و ناكثين و قاسطين و مارقين به بندگى فراخوانده. به خداوند قسم اگر بخواهم، اين دست كوتاهم را در اين سرزمين پهناور شما دراز مى كنم و با آن در شام برسينه ی معاويه می كوبم و از ريشش خواهم كند پس دستش را دراز كردُ برگرداند و در آن موهاى زيادى بود. مردم تعجب كردند، ولى بعد ازاين واقعه خبر رسيد كه معاويه در همان روز كه مولا دست دراز كرده بود از تختش افتاده و غش كرده و سپس به هوش آمده در حالى كه مقدارى از موهاى شارب و ريشش كنده شده است.
منابع:
على و المناقب ۱۸۷ - ۱۸۴
بحارالانوار ۵۴ / ۳۴۵_۳۴۶
عيون المعجزات ۳۷
نوادر المعجزات ۴۴ ذ ح ۱۷
مدينة المعاجز ۱ /۴۷۸
ترجمه مدینه المعاجز ۱/ ۲۳۳
#يكشنبه_هاى_مولا
@ghafeleyeh_montazeran
🌼
هر نصر من الله به شمشیر علی بود
هر فتح قریب از دل چون شیر علی بود
در خیبر و بدرش همه یکپارچه گفتند:
پیروزی اسلام به شمشیر علی بود
آن رعشه که بر کاخ معاویه درافتاد
پیداست که از نعره ی تکبیر علی بود
در سینه اگر بغض علی داشت عجب نیست
چون سینه ی دشمن هدف تیر علی بود
یک قوم در اندیشه تحقیر علی بود
یک طایفه مشغول به تکفیر علی بود
گفتند و نماندند ولی نام علی ماند
الحق که علی شاهد تکثیر علی بود
حتی به سکوتش کمر تفرقه خم شد
این وحدت ما حاصل تدبیر علی بود
صد رنگ عوض کرد بشر در طی ایام
تاریخ کجا شاهد تغییر علی بود؟
فرمود که دوزخ چه بسا خلق نمیشد
در هر دل اگر مهر فراگیر علی بود
پیغمبر ما آینه ی حُسن خدا بود
در آینه هر آینه تصویر علی بود
هنگام سحر فاطمه بر منبری از نور
با یازده آیینه به تفسیر علی بود
از خاک نجف شاخه ی انگور بر آمد
این معجزه ی تاک به اکسیر علی بود
ایوان نجف! هان تو شهادت بده فردا
این دل همه ی عمر به تسخیر علی بود
#امام_علی_ع_مدح
#يكشنبه_هاى_مولا
حجت الاسلام #جواد_محمدزمانی
@ghafeleyeh_montazeran
.
بهترین لحظات عمرم با علی سر می شود
دیده ام از حب حیدر روز و شب تر می شود
هر سحر نامش شده تسکین قلب خسته ام
اوست تنها آن که در این سینه دلبر می شود
هر که را آقا نظر انداخت با یک گوشه چشم
نوکری از نوکرانش مثل قنبر می شود
گر کشد دست نوازش بر سر این عبد خود
هم حیات و هم مماتم طور دیگر می شود
هر که خود را کرد سائل بر در این بارگاه
روز و حالش از تمام خلق بهتر می شود
فاش می گویم تمام آفرینش خلق اوست
ذکر خالق وقت خلقت نام حیدر می شود
یا مبدل در حقیقت یاعلی، یا حیدر است
با نگاه او پلیدی ها مطهر می شود
نفرت و بغض عدویش یک نشان از شیعه گی است
شیعه یعنی بی امامش زار و مضطر می شود
شرط مقبولیت اعمال حب حیدر است
عاشق او از تمام دهر برتر می شود
معجزات او نگنجد در تمام این جهان
قابل رویت کنار حوض کوثرمی شود
دست حیرت بر دهان بگرفته جبریل ملک
کنده از روی زمین تا درب خیبر می شود
نام پاکش هست سوگند خدای لم یزل
یاعلی ذکر تمام خلق محشر می شود
شرط پیغمبر شدن حب و ولای مرتضی است
مصطفی با حب او بر انبیا سر می شود
کیست استاد تمام انبیا ، غیر از علی
حکمتش این است با احمد برادر می شود
فالق الاصباح یعنی خط شمشیر علی
هر کسی را که نشان بگرفت بی سر می شود
در تمام سختی و در اوج محنت های دهر
یاور ما همسر زهرای اطهر می شود
قدر حیدر در جهان نشناخت الا فاطمه
پس برای یاری اش در کوچه پرپر می شود
#امام_علی_ع_مدح
#يكشنبه_هاى_مولا
#مجتبی_قاسمی
@ghafeleyeh_montazeran
.
عبدالرّحمن بن حجّاج مى گوید: از ابن ابى لیلى شنیدم که مى گفت : امیرمؤ منان على (علیه السلام ) در حادثه اى قضاوت عجیبى کرد که بى سابقه است و آن اینکه :دو نفر مرد در مسافرت ، با هم رفیق شدند، هنگام غذا در محلى نشستند تا غذا بخورند، یکى از آنان پنج گرده نان از سفره خود بیرون آورد و دیگرى سه گرده نان ، در آن هنگام مردى از آنجا عبور مى کرد او را دعوت به خوردن غذا کردند، او نیز کنار سفره آنان نشست و از آن غذا خوردند، مرد رهگذر پس از خوردن غذا و هنگام خداحافظى ، هشت درهم به آنان داد و گفت : این هشت درهم را به جاى آنچه خوردم به شما دادم و از آنجا رفت ، آن دو نفر در تقسیم پول نزاع کردند، صاحب سه نان مى گفت : نصف هشت درهم مال من است و نصف آن مال تو. ولى صاحب پنج نان مى گفت : پنج درهم آن مال من است و سه درهم آن مال تو است . آنان نزاع و کشمکش خود را نزد على (علیه السلام ) آوردند و داورى را به او واگذار نمودند. على (علیه السلام ) به آنان فرمود:نزاع و کشمکش در اینگونه امور، از فرومایگى و پستى است ، صلح و سازش بهتر است ، بروید سازش کنید.صاحب سه نان گفت :من راضى نمى شوم مگر به آنچه حقیقت است و شما در این باره قضاوت به حق کنید.امیرمؤ منان على (علیه السلام ) فرمود:اکنون که تو حاضر به سازش نیستى و حقیقت را مى خواهى ، بدانکه حق تو از آن هشت درهم ، یک درهم است .او گفت :سبحان اللّه ! چطور، حقیقت اینگونه است ؟!.حضرت على (علیه السلام ) فرمود:اکنون بشنو تا توضیح دهم : آیا تو صاحب سه نان نبودى ؟.او گفت : چرا من صاحب سه نان هستم ؟.على (علیه السلام ) فرمود:رفیق تو صاحب پنج نان است ؟.او گفت : آرى . على (علیه السلام ) فرمود:بنابراین ، این هشت نان ، 24 قسمت (با توجّه به سه نفر خورنده ) مى شود تو (صاحب سه نان ( هشت قسمت نانها را خورده اى و رفیق تو نیز هشت قسمت را خورده و مهمان نیز هشت قسمت را خورده است و چون آن مهمان هشت درهم به شما دو نفر داده ، هفت درهم آن مال رفیق تو (صاحب پنج نان ) است و یک درهم آن مال تو (صاحب سه نان ) است .آن دو مرد در حالى که حقیقت مطلب را دریافتند، از محضر على (علیه السلام ) رفتند.
منبع:قضاوت های مولا علی
#يكشنبه_هاى_مولا
@ghafeleyeh_montazeran
عالم فدای خاک درت یا ابوتراب
هستم اسیر و در به درت یا ابوتراب
امشب ملائکه همگی صف کشیده اند
بهر طواف دور سرت یا ابوتراب
موسی و خضر و یوسف و یعقوب بوده اند
عمری گدای یک نظرت یا ابوتراب
عیسی اگر که معجزه اش زنده کردن است
این گوشه ای است از هنرت یا ابوتراب
"لا فرق بینک...." به خدا غرق حیرتم
رب خوانمت و یا بشرت یا ابوتراب
چشم رسول بوده به هنگام کارزار
بر دست های معتبرت یا ابوتراب
در مدح تو بس است همین قدر گفته اند:
جوشن نداشت پشت سرت یا ابوتراب
بی شک دعای فاطمه در بین جنگ ها
بوده مدافع و سپرت یا ابوتراب
یک تکه استخوان بدهی تا ابد بس است
افتاد اگر به ما گذرت یا ابوتراب
آیند سوی تو همه ی شیعیان به حشر
همچون گدا به دور و برت یا ابوتراب
ما ریزه خوار لطف حسینیم تا ابد
ما سائلیم بر پسرت یا ابوتراب
ذُخرالحسین و پشت و پناهش که بوده است
در کربلا به جز قمرت یا ابوتراب؟
هر بار آمدم به نجف مست گشتم از
فیض زیارت سحرت یا ابوتراب
از بس نخورده است هوای نجف به ما
گردیده ایم خون جگرت یا ابوتراب
ای کاش عاقبت سحری در حریمتان
باشم غلام و رفتگرت یا ابوتراب...
هر کس ندیده صحن تو را غصه میخورد
هر کس نرفته کرب و بلا غصه میخورد
#یکشنبه_های_مولا
#یا_ابوتراب
#مهدی_علی_قاسمی
@ghafeleyeh_montazeran
روزگارم با غلامى على سر میشود
هر که را دیدم على را دیده نوکر میشود
بنده زاده بنده اى دارم که دارد مثل من
چاکرى از چاکران کوى حیدر میشود
جاى آن دارد بگیرم حلقه دارش کنم
حلقه اى را که ز گوش بندگى در میشود
شان او را نه قلم کافى ست نه دفتر نه فهم
شان سلمانش فقط صدجلددفتر میشود
نفس مثل خیبر است و هیچکس فتاح نیست
فتح این قلعه فقط با دست حیدر میشود
یا که اول هست و آخر نیست یا بالعکس آن
این چه موجودى ست هم اول هم آخر میشود
از همینجا میشود فهمید-با مهر على-
عاقبت این عاقبتها خیر یا شر میشود
محضر یاد على و محضر “نادعلى”
هر که آدم میشود ازاین دو محضر میشود
ذات فیاض “امین الله” ” امینى” پرور است
هر که شد خورشید ذاتا ذره پرور میشود
قدر زر زرگر شناسد قدر زهرا را على
علتش این است داماد پیمبر میشود
بیشتر کار برادر را برادر میکند
حق بده پس باتو پیغمبر برادر میشود
کار خیر ما کنار حب تو میایستد
دوبرابر ، سه برابر….صد برابر میشود
معجزات چشمهایت خلق صاحب معجزه ست
دلدل ات رد میشود سنگ همه زر میشود
تو میان خانه هم باشى همه ذبح تواند
تو به خیبر هم نیایى فتح خیبر میشود
هر یک از پیغمبران اول میاید محضرت
با تو بیعت میکند بعدا پیمبر میشود
دوستى از دوستان دوستان تو اگر
در جهنم هم که باشد آخرش در میشود
طفل خود را بر سر شانه نجف آورده ام
کودک است امروز, در آینده قنبر میشود
این زمین خاصیتش این است قیمت میدهد
سنگ را اینجا بیندازند گوهر میشود
زان طرف سنگ نشانى هم ندارد فاطمه
زین طرف دارد کف صحن تو مرمر میشود
“باز با…..” نه , باز اینجا با کبوتر میپرد
شاه اینجا همنشین چند نوکر میشود
حال من چون حال بیماری است زیر دست تو
هر چه بدتر میشود انگار بهتر میشود…..؟
#یکشنبه_های_مولا
#قدر_زر_زرگر_شناسد_قدر_زهرا_را_على
#علی_اکبر_لطیفیان
@ghafeleyeh_montazeran
📜سيره ى اهل بيت
عبدالرّحمن بن حجّاج مى گوید: از ابن ابى لیلى شنیدم که مى گفت : امیرمؤ منان على (علیه السلام ) در حادثه اى قضاوت عجیبى کرد که بى سابقه است و آن اینکه :دو نفر مرد در مسافرت ، با هم رفیق شدند، هنگام غذا در محلى نشستند تا غذا بخورند، یکى از آنان پنج گرده نان از سفره خود بیرون آورد و دیگرى سه گرده نان ، در آن هنگام مردى از آنجا عبور مى کرد او را دعوت به خوردن غذا کردند، او نیز کنار سفره آنان نشست و از آن غذا خوردند، مرد رهگذر پس از خوردن غذا و هنگام خداحافظى ، هشت درهم به آنان داد و گفت : این هشت درهم را به جاى آنچه خوردم به شما دادم و از آنجا رفت ، آن دو نفر در تقسیم پول نزاع کردند، صاحب سه نان مى گفت : نصف هشت درهم مال من است و نصف آن مال تو. ولى صاحب پنج نان مى گفت : پنج درهم آن مال من است و سه درهم آن مال تو است . آنان نزاع و کشمکش خود را نزد على (علیه السلام ) آوردند و داورى را به او واگذار نمودند. على (علیه السلام ) به آنان فرمود:نزاع و کشمکش در اینگونه امور، از فرومایگى و پستى است ، صلح و سازش بهتر است ، بروید سازش کنید.صاحب سه نان گفت :من راضى نمى شوم مگر به آنچه حقیقت است و شما در این باره قضاوت به حق کنید.امیرمؤ منان على (علیه السلام ) فرمود:اکنون که تو حاضر به سازش نیستى و حقیقت را مى خواهى ، بدانکه حق تو از آن هشت درهم ، یک درهم است .او گفت :سبحان اللّه ! چطور، حقیقت اینگونه است ؟!.حضرت على (علیه السلام ) فرمود:اکنون بشنو تا توضیح دهم : آیا تو صاحب سه نان نبودى ؟.او گفت : چرا من صاحب سه نان هستم ؟.على (علیه السلام ) فرمود:رفیق تو صاحب پنج نان است ؟.او گفت : آرى . على (علیه السلام ) فرمود:بنابراین ، این هشت نان ، 24 قسمت (با توجّه به سه نفر خورنده ) مى شود تو (صاحب سه نان ( هشت قسمت نانها را خورده اى و رفیق تو نیز هشت قسمت را خورده و مهمان نیز هشت قسمت را خورده است و چون آن مهمان هشت درهم به شما دو نفر داده ، هفت درهم آن مال رفیق تو (صاحب پنج نان ) است و یک درهم آن مال تو (صاحب سه نان ) است .آن دو مرد در حالى که حقیقت مطلب را دریافتند، از محضر على (علیه السلام ) رفتند.
منبع:قضاوت های مولا علی
#سيره_اهل_بيت
#یکشنبه_های_مولا
@ghafeleyeh_montazeran