eitaa logo
قلمزن
521 دنبال‌کننده
729 عکس
137 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
پاییز عاشق است و راهی نمانده است جز این که روز و شب بنشیند دعا کند شاید اثر کند و خداوندِ فصل‌ها یک فصل را به خاطر او جابه‌جا کند... 📷 مشهد مقدس، پاییز ١۴٠٢ @ghalamzann
امروز در جمع دوست‌داشتنی شما انرژی دوباره به دست آوردم، تماشای چهره‌هایی که پر از انگیزه هستند و چشم‌هایی که حرفهای زیادی برای گفتن دارند و کلماتی که اگر چه رگباری می‌باریدند اما بوی دغدغه‌های عالی می‌دادند. حالتان گرفته بود که جشن تولدتان را به هم ریخته‌اند، اما کریمانه حال بد را به حال خوب مبدل کردید و حرفهای دلتان را زدید. جمع‌تان را دوست داشتم حتی وقتی سر رشته‌هایتان کل‌کل می‌کردید که انسانی یا ریاضی یا تجربی، حتی وقتی سروصدا می‌کردید و نمی‌گذاشتید حرف به حرف برسد، جمع‌تان را دوست داشتم! اصلا راستش را بخواهید با خودم گفتم خوش‌بحال مدرسه که مثل شماها در خودش دارد. این اولین دیدار ما بود اما گویا به قدر سالها می‌شناختم‌تان و برایم غریبه نبودید، من به حال شما غبطه خوردم به حال این روزهایتان و شک ندارم که خداوند آنقدر محکم دستهای شمارا خواهد گرفت که بتوانید دست‌های دیگرانی را بگیرید... 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
حاج‌عموی پدر چندسالیست از دنیا رفته و همسرش در همان خانه قدیمی با پرستار زندگی می‌کند. در و دیوار خانه پر از خاطراتی‌ست که در دوران کودکی هر بار که راهی شهر پدر می‌شدیم، تجربه می‌کردیم. باغ سرسبزی که حالا خبری از آن نیست و حیاطی که رونقی ندارد. یادش بخیر کودک بودیم و من و برادر تمام وقت آنقدر شیطنت میکردیم که جانی برایمان نمی‌ماند. حالا همین خانه با همین خلوتی و حاج‌عمویی که دیگر نیست، هنوز همان حال و هوای دوست‌داشتنی را دارد. صندلی‌های چوبی قدیمی، میز پذیرایی که هنوز ظرف نخودکشمش روی آن هست و زن‌عمویی که وقتی مارا می‌شناسد، به گریه می‌افتد. بزرگترها آنقدر کیمیا هستند که کاش می‌شد آنها را برای همیشه نگه داشت. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
هر سال همین حوالی رنگ و عطر دل‌نشینش را حتی به قدر یک سینی، مهمان خانه کنید، حس و حال خوبی دارد "دخترپیچ" کردن تارهای سرخش... 🔹سپاس از دوست عزیزی که هرسال با هدیه گلهای زعفران، خانه را معطر می‌کند...🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
4_5816829905832251698.mp3
8.36M
تار و پود چادر تو تار و پود زندگیمه شب و روزش خاطرات بچگیمه روزایی که زندگی سخت میگیره بهم توسل میکنم به رشته های چادرت... 🏴🌱 @ghalamzann
- عمه جووون! - بعععله - آبخوری مدرسه‌مون لولو به هلو شده😍 - چی شدهههه؟! 😳 - لولو به هلو دیگه 😍 - یعنی چی خب🧐 - عمممه جوووون 😒 - واقعا نمیدونم یعنی چی😢 - یعنی زشت بود خوشگلش کردند😄 - چرا نشنیده بودم تا حالا پس🙄 @ghalamzann
دارم ماشین را پارک میکنم که آقای نقطه‌چین می‌رسد و ماشینش را مانند همیشه در قسمت "توقف ممنوع" پارک می‌کند، ماشین را می‌کشم جلوتر و می‌روم می‌گویم "جا باز شد بفرمایید پارک کنید اینجا ممنوع است..." "مهم نیستِ" قدرتمندانه‌ای می‌گوید و پیاده می‌شود و می‌رود سرِ برنامه، برنامه‌ای که هر روز، بارها در آن به تخلفات رانندگی مردم تذکر می‌دهد و نصیحت‌شان می‌کند! باید دیگر فهمیده باشیم که اثرگذاری در این عالم با "حرف زدن" محقق نمی‌شود، نیرویی فراتر برای نفوذ و تاثیرگذاری در آدمها لازم است و آن، "اهلِ عمل بودن" می‌باشد... ف. حاجی وثوق @ghalamzann
راستش را بخواهید با شما دخترها خوش می‌گذرد، با همه‌ی شیطنت‌هایی که دارید و حواس‌هایی که مداوم پرت می‌شوند و از مصر و مدین و کنعان هر لحظه وارد مدرسه و کلاس و عروسی و ده موضوع دیگر می‌شوند و همه‌ی سلول‌های وجودم باید دست به کار شوند تا حواس‌های پروازی شما را به کلاس برگردانند، اما با شما خوش می‌گذرد، با دغدغه‌های قشنگی که دارید، با نگرانی‌های درست‌تان، با انتقادهایی که رنگ دلسوزی دارند، با سوال‌هایی که خیلی‌هایشان به ذهن بزرگترها نرسیده است، با شما خوش می‌گذرد. با تو که باهوشی و عاشق تاریخی و دلت می‌خواهد آن را زیرورو کنی، با تو که متانت و آرامشت در کلاس آدم را سر ذوق می‌آورد، با تو که استدلال‌های منطقی و شیرین داری و موهایت را قشنگ می‌بافی، با تو که نمک کلاسی و زیر چهره خندانت، غم و دغدغه بزرگ داری، با تو که دو وجهه‌ی شیطنت و خانمی‌ات در کنار هم پارادوکس جالبی دارد، با تو که بزرگتر از سنت هستی و ناچاری زندگی و درس و موارد دیگر را با هم مدیریت کنی، با شماها که اهل نوشتن هستید و شعر و فکر کردن و خواندن، با شما خوش می‌گذرد و این یعنی خدارا هزاران مرتبه شکر... 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
... حالا من قول دادم لو ندهم تدابیرتان را که چطور گوشی سر کلاس می‌آورید و از ایست بازرسی قسر در می‌روید😉 ولی بیایید کلاهمان را قاضی کنیم دخترها، دور زدن قانون، هرجایی، به هر دلیلی، مارا نسبت به بودن که برای رشد، یک شرط لازم هست، سست و بی‌حس می‌کند، و یک وصیت: کسی که آرمانش رسیدن به است، تمرینش از قانون‌پذیری آغاز می‌شود، در خانه، در مدرسه و در جاهای دیگر... به این نکته خوب فکر کنیم تا اگر حرفی برایش داریم، با هم بزنیم😊❤️🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
قلمزن
#ما_زنبوران_بی‌عسل دارم ماشین را پارک میکنم که آقای نقطه‌چین می‌رسد و ماشینش را مانند همیشه در قسمت
آمدم بگویم من هم تخلف کردم و ماشین را جایی دوبله پارک کردم که عموما جای پارک ندارد. یک بازار محلی که متاسفانه پارک دوبل و حتی سوبل! جلوی آن رایج شده است و من نیز این کار را انجام دادم و کسی که می‌خواست از پارک بیرون بیاید، معطل من شد! آمدم بگویم اگر کسی را نقد کردم مبرّا از آن نیستم و من و امثال من نیز تکه‌هایی از همان پازل تخلف از قانونیم، خدا کند تکرار نشود... ف. حاجی وثوق @ghalamzann
آقای با این قصه تکراری که قبلا چه بودی و در اثر تقصیر دیگران! چه شدی، کاری ندارم، اما آنچه هستی و آنچه طی این سالها انجام دادی برایمان مهم است! آمدم بگویم من و همه‌ی این سرزمین، تو هستیم، شکایتی که هرگز پس نخواهیم گرفت و هرگز قابل بخشش نیست. اشتباه نکن! اصلا بدن نقاشی‌شده‌ات به من ربطی ندارد، رپ می‌خوانی یا پاپ می‌خوانی یا کنسرت فلان و بهمان برگزار میکنی هم به من ربطی ندارد، اما به من و همه مادران ربط دارد که مهسای ٩ ساله، استوری بگذارد و اشعار تو را دابمسش کند، به من و همه مادران ربط دارد که روناک ١٢ ساله حرفهای تورا استوری کند و هشتگ بزند ، به من و همه مادران ربط دارد دخترک نوجوانی که برای دیدن تو می‌آید و تو نابودش میکنی، به من و همه مادران ربط دارد همه‌ی بلاهایی که بر سر و این سرزمین آوردی و و قابل جبران نیست! آقای تتلو! آدمیزاد می‌تواند به جایگاه برسد و حتی دست شیطان را از پشت ببندد و ما این را با تو فهمیدیم، تو به قدر معصومیتی که از فرزندان این آب و خاک گرفتی، محکومی، صدها مادر شاکی خصوصی تو هستند، هزار روضه از و هم که بخوانند، کسی دلش برایت نمی‌سوزد، ما شکایت داریم و به خاطر تک‌تک لحظاتی که مستانه و خمار برای این بچه‌ها نقشه کشیدی و آنها را وارد دنیای کثیفت کردی، تورا نخواهیم بخشید. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
یادم هست که محضر همیشه مانند آبی بود که داشت که داشت که داشت که امکان نداشت ی تازه در آن اتفاق نیفتد، آن روزهای اول تصور می‌کردم به خاطر ارادتی که پیدا کرده‌ام اینطور می‌گذرد، اما اینطور نبود، آن محضر دوست‌داشتنی همیشه حرفی برای گفتن داشت، نه از آن حرفها که همه‌جا می‌شود شنید، حرفی که داشت، میاورد و ت می‌داد... چندسالی بود که وسط شلوغی‌ کارها و مشغله‌ها، این محضر مبارک را از دست داده بودم تا دیروز که به لطف خداوند، در محفلی، حضور ایشان نصیبم شد و آن حال و آن بی‌منت یادآوری شد. خواستم بگویم ما آدمها در کشاکش همه‌ی کارهایی که داریم - حتی کارهای خوب و موثر که برخی توفیق دارند- باز هم نیازمند این بارش‌های مکرر هستیم، ما نیازمند مجاورت‌های خوبیم، مجاورت‌هایی که باید مستمر باشند و فراموشی‌ها را به یادمان بیاورند، آدمیزاد با همزیستی دارد، هوای ی را که خداوند وسط وجودمان گذاشته، داشته باشیم، و هوای دلمان را... 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann