پاییز عاشق است
و راهی نمانده است
جز این که روز و شب
بنشیند دعا کند
شاید اثر کند
و خداوندِ فصلها
یک فصل را
به خاطر او جابهجا کند...
📷 مشهد مقدس، پاییز ١۴٠٢
@ghalamzann
#دهه_هشتادیها
امروز در جمع دوستداشتنی شما انرژی دوباره به دست آوردم، تماشای چهرههایی که پر از انگیزه هستند و چشمهایی که حرفهای زیادی برای گفتن دارند و کلماتی که اگر چه رگباری میباریدند اما بوی دغدغههای عالی میدادند.
حالتان گرفته بود که جشن تولدتان را به هم ریختهاند، اما کریمانه حال بد را به حال خوب مبدل کردید و حرفهای دلتان را زدید.
جمعتان را دوست داشتم حتی وقتی سر رشتههایتان کلکل میکردید که انسانی یا ریاضی یا تجربی، حتی وقتی سروصدا میکردید و نمیگذاشتید حرف به حرف برسد،
جمعتان را دوست داشتم!
اصلا راستش را بخواهید با خودم گفتم خوشبحال مدرسه #سمپادیها
که مثل شماها در خودش دارد.
این اولین دیدار ما بود اما گویا به قدر سالها میشناختمتان و برایم غریبه نبودید، من به حال شما غبطه خوردم به حال این روزهایتان و شک ندارم که خداوند آنقدر محکم دستهای شمارا خواهد گرفت که بتوانید دستهای دیگرانی را بگیرید... 🌱
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#گناباد
حاجعموی پدر چندسالیست از دنیا رفته و همسرش در همان خانه قدیمی با پرستار زندگی میکند. در و دیوار خانه پر از خاطراتیست که در دوران کودکی هر بار که راهی شهر پدر میشدیم، تجربه میکردیم. باغ سرسبزی که حالا خبری از آن نیست و حیاطی که رونقی ندارد. یادش بخیر کودک بودیم و من و برادر تمام وقت آنقدر شیطنت میکردیم که جانی برایمان نمیماند.
حالا همین خانه با همین خلوتی و حاجعمویی که دیگر نیست، هنوز همان حال و هوای دوستداشتنی را دارد.
صندلیهای چوبی قدیمی، میز پذیرایی که هنوز ظرف نخودکشمش روی آن هست و زنعمویی که وقتی مارا میشناسد، به گریه میافتد.
بزرگترها آنقدر کیمیا هستند که کاش میشد آنها را برای همیشه نگه داشت.
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#زعفران
هر سال همین حوالی
رنگ و عطر دلنشینش را
حتی به قدر یک سینی،
مهمان خانه کنید،
حس و حال خوبی دارد
"دخترپیچ" کردن تارهای سرخش...
🔹سپاس از دوست عزیزی که
هرسال با هدیه گلهای زعفران،
خانه را معطر میکند...🌱
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
4_5816829905832251698.mp3
8.36M
تار و پود چادر تو
تار و پود زندگیمه
#فاطمیه شب و روزش
خاطرات بچگیمه
روزایی که زندگی
سخت میگیره بهم
توسل میکنم
به رشته های چادرت... 🏴🌱
@ghalamzann
#دهه_نودیها
- عمه جووون!
- بعععله
- آبخوری مدرسهمون لولو به هلو شده😍
- چی شدهههه؟! 😳
- لولو به هلو دیگه 😍
- یعنی چی خب🧐
- عمممه جوووون 😒
- واقعا نمیدونم یعنی چی😢
- یعنی زشت بود خوشگلش کردند😄
- چرا نشنیده بودم تا حالا پس🙄
@ghalamzann
#ما_زنبوران_بیعسل
دارم ماشین را پارک میکنم که آقای نقطهچین میرسد و ماشینش را مانند همیشه در قسمت "توقف ممنوع" پارک میکند، ماشین را میکشم جلوتر و میروم میگویم "جا باز شد بفرمایید پارک کنید اینجا ممنوع است..."
"مهم نیستِ" قدرتمندانهای میگوید و پیاده میشود و میرود سرِ برنامه،
برنامهای که هر روز، بارها در آن به تخلفات رانندگی مردم تذکر میدهد و نصیحتشان میکند!
باید دیگر فهمیده باشیم که اثرگذاری در این عالم با "حرف زدن" محقق نمیشود، نیرویی فراتر برای نفوذ و تاثیرگذاری در آدمها لازم است و آن، "اهلِ عمل بودن" میباشد...
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#دهه_هشتادیها
#پنجشنبههای_دوستداشتنی
راستش را بخواهید با شما دخترها خوش میگذرد، با همهی شیطنتهایی که دارید و حواسهایی که مداوم پرت میشوند و از مصر و مدین و کنعان هر لحظه وارد مدرسه و کلاس و عروسی و ده موضوع دیگر میشوند و همهی سلولهای وجودم باید دست به کار شوند تا حواسهای پروازی شما را به کلاس برگردانند، اما با شما خوش میگذرد،
با دغدغههای قشنگی که دارید، با نگرانیهای درستتان، با انتقادهایی که رنگ دلسوزی دارند، با سوالهایی که خیلیهایشان به ذهن بزرگترها نرسیده است، با شما خوش میگذرد.
با تو که باهوشی و عاشق تاریخی و دلت میخواهد آن را زیرورو کنی، با تو که متانت و آرامشت در کلاس آدم را سر ذوق میآورد، با تو که استدلالهای منطقی و شیرین داری و موهایت را قشنگ میبافی، با تو که نمک کلاسی و زیر چهره خندانت، غم و دغدغه بزرگ داری، با تو که دو وجههی شیطنت و خانمیات در کنار هم پارادوکس جالبی دارد، با تو که بزرگتر از سنت هستی و ناچاری زندگی و درس و موارد دیگر را با هم مدیریت کنی، با شماها که اهل نوشتن هستید و شعر و فکر کردن و خواندن،
با شما خوش میگذرد و این یعنی خدارا هزاران مرتبه شکر... 🌱
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#دهه_هشتادیها
#حرفهای_درگوشی
... حالا من قول دادم لو ندهم تدابیرتان را که چطور گوشی سر کلاس میآورید و از ایست بازرسی قسر در میروید😉
ولی بیایید کلاهمان را قاضی کنیم دخترها، دور زدن قانون، هرجایی، به هر دلیلی، مارا نسبت به #قاعدهمند بودن که برای رشد، یک شرط لازم هست، سست و بیحس میکند،
و یک وصیت:
کسی که آرمانش رسیدن به #عبودیت است، تمرینش از قانونپذیری آغاز میشود،
در خانه، در مدرسه و در جاهای دیگر...
به این نکته خوب فکر کنیم تا اگر حرفی برایش داریم، با هم بزنیم😊❤️🌱
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
قلمزن
#ما_زنبوران_بیعسل دارم ماشین را پارک میکنم که آقای نقطهچین میرسد و ماشینش را مانند همیشه در قسمت
#رطبخورده
آمدم بگویم من هم تخلف کردم و ماشین را جایی دوبله پارک کردم که عموما جای پارک ندارد.
یک بازار محلی که متاسفانه پارک دوبل و حتی سوبل! جلوی آن رایج شده است و من نیز این کار را انجام دادم و کسی که میخواست از پارک بیرون بیاید، معطل من شد!
آمدم بگویم اگر کسی را نقد کردم مبرّا از آن نیستم و من و امثال من نیز تکههایی از همان پازل تخلف از قانونیم،
خدا کند تکرار نشود...
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#شکایت_مادرانه
#نمیبخشیم
آقای #تتلو
با این قصه تکراری که قبلا چه بودی و در اثر تقصیر دیگران! چه شدی، کاری ندارم، اما آنچه هستی و آنچه طی این سالها انجام دادی برایمان مهم است!
آمدم بگویم من و همهی #مادران این سرزمین، #شاکی_خصوصی تو هستیم، شکایتی که هرگز پس نخواهیم گرفت و هرگز قابل بخشش نیست.
اشتباه نکن! اصلا بدن نقاشیشدهات به من ربطی ندارد، رپ میخوانی یا پاپ میخوانی یا کنسرت فلان و بهمان برگزار میکنی هم به من ربطی ندارد،
اما به من و همه مادران ربط دارد که مهسای ٩ ساله، استوری بگذارد و اشعار #کثیف تو را دابمسش کند، به من و همه مادران ربط دارد که روناک ١٢ ساله حرفهای #رکیک تورا استوری کند و هشتگ بزند #سلطان،
به من و همه مادران ربط دارد #معصومیت دخترک نوجوانی که برای دیدن تو میآید و تو نابودش میکنی، به من و همه مادران ربط دارد همهی بلاهایی که بر سر #کودک و #نوجوان این سرزمین آوردی و و قابل جبران نیست!
آقای تتلو!
آدمیزاد میتواند به جایگاه #شیطان برسد و حتی دست شیطان را از پشت ببندد و ما این را با تو فهمیدیم، تو به قدر معصومیتی که از فرزندان این آب و خاک گرفتی، محکومی، صدها مادر شاکی خصوصی تو هستند، هزار روضه از #خوب_بودن و #بد_شدنت هم که بخوانند، کسی دلش برایت نمیسوزد،
ما شکایت داریم و به خاطر تکتک لحظاتی که مستانه و خمار برای این بچهها نقشه کشیدی و آنها را وارد دنیای کثیفت کردی،
تورا نخواهیم بخشید.
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#معنی_کورشدن_را_گرهها_میفهمند
یادم هست که محضر #استاد
همیشه مانند آبی بود که #جریان داشت که #جوشش داشت که #حیات داشت که امکان نداشت #فهم ی تازه در آن اتفاق نیفتد،
آن روزهای اول تصور میکردم به خاطر ارادتی که پیدا کردهام اینطور میگذرد، اما اینطور نبود، آن محضر دوستداشتنی همیشه حرفی برای گفتن داشت، نه از آن حرفها که همهجا میشود شنید، حرفی که #عمق داشت، #بغض میاورد و #تکان ت میداد...
چندسالی بود که وسط شلوغی کارها و مشغلهها، این محضر مبارک را از دست داده بودم تا دیروز که به لطف خداوند، در محفلی، حضور ایشان نصیبم شد و آن حال #خوب و آن #بارش بیمنت یادآوری شد.
خواستم بگویم ما آدمها در کشاکش همهی کارهایی که داریم - حتی کارهای خوب و موثر که برخی توفیق دارند- باز هم نیازمند این بارشهای مکرر هستیم، ما نیازمند مجاورتهای خوبیم، مجاورتهایی که باید مستمر باشند و فراموشیها را به یادمان بیاورند، آدمیزاد با #غفلت همزیستی دارد، هوای #عطش ی را که خداوند وسط وجودمان گذاشته، داشته باشیم،
و هوای دلمان را... 🌱
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann