eitaa logo
قلمزن🇵🇸
524 دنبال‌کننده
791 عکس
164 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
3.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹(لطفا ویدئو را تا پایان بشنوید)🔹 تریبون محل خیلی حرفهاست محل خیلی از مطالبه‌گری‌ها محل خیلی از فریادزدن‌ها اما خوب‌تر این است که فریادها اولویت‌بندی شوند یعنی سر مسئول سر مسئول سر مسئول و فریادها زده شوند و احساس و انزجار نسبت به بی‌عدالتی در مردم ایجاد شود و مردم ترغیب شوند که ظلم را نپذیرند آن وقت فریادهای بعدی خرج شود برای جمع‌کردن سیاه وسفید وخاکستریِ این‌مردم زیر لوای جامعه عدل و قسط و برابری، برای نشان دادن چراغ و راه و مسیر و تبیین فرهنگ و و معاشرت، تا برادری را برای سهل کردن زندگی مردم ثابت نکنیم دین و آیین و سبک زندگی را نمی‌پذیرند متولی محترم والله تریبون نماز جمعه محل ایجاد نسبت به افراد جامعه نیست که آبشخور معرفتی این از سرچشمه‌ایست که سیاه و سفید و خاکستری را خودش می‌داند و برای "از خود" کردن‌شان هر کاری می‌کند، شمارا به جان مقدسات‌تان این ریسمان به نخ رسیده را پاره نکنید. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
قلمزن🇵🇸
#نه_با_ایجاد_نفرت 🔹(لطفا ویدئو را تا پایان بشنوید)🔹 تریبون #نماز_جمعه محل خیلی حرفهاست محل خیلی از
در نوبت درمانگاه نشسته‌ام که وارد می‌شود بلوز قرمز و شلوار بگی و جوراب‌هایی که روی شلوار کشیده، موهای بلند هایلایت شده و کلاه کبی که روی سرش گذاشته است! در متروی تهران شبیه این وضعیت را دیده بودم اما اینجا... فکرش را نمیکردم خیلی عادی راه می‌رود و همه نگاهش می‌کنند حتی تزریقات‌چی بخش آقایان که هرازگاهی بیرون می‌آید و به تماشا می‌ایستد! زن جوان حال خوبی ندارد مستاصل است روی صندلی که می‌نشیند سرش ولو می‌شود و موهای کراتینه‌اش روی صندلی‌های کثیف درمانگاه پخش می‌شوند، اتاق سرم‌تراپی پر است و بقیه باید در نوبت باشند، زن جوان اما کلافه است و من هم... ناچارم مثل او خودم را به صندلی بچسبانم محتوای سخنرانی چندروز قبل در ذهنم رژه می‌رود، "ابراز نفرت"، دارم دودوتا چهارتا میکنم که نفرت در چنین شرایطی چه می‌کند و محبت چه... نوبت زن جوان می‌شود می‌رود روی تخت، سرم را وصل می‌کنند هرازگاهی اشکش جاری می‌شود و این وجه مشترک همه زن‌های دنیاست باحجاب و بی‌حجاب هم ندارد دلشان که بشکند اشکشان دم مشک‌شان می‌آید ناخودآگاه کنار تختش میروم اشکش همچنان جاریست و ریمل‌هایش روی پلک پایین ماسیده‌اند، آرام می‌گویم همراهی نداری؟ می‌گوید نه... شاید فکر کرده میخواهم تذکر بدهم یا ابراز نفرت کنم! می‌گویم کاری داری به من بگو لطفا، چیزی لازم داری برایت بخرم با همان بغضش می‌گوید نه عزیزم نه... می‌گویم صبر میکنم کارت تمام شد میرسانمت می‌گوید نه عزیزم زنگ میزنم بیایند... هردو ماسک داریم و او هم شاید مثل من اومیکرون، و ماسک همیشه مانع رفت وآمد محبت است اما همین چندجمله که مهربانانه بینمان می‌رود و می‌آید،انگار حال هردوتایمان را بهتر می‌کند... ف. حاجی وثوق @ghalamzann